“
* عنصر اراده
قدرت به معنای صحت فعل و ترک از فاعل، یک رکن اختیار را تشکیل میدهد اما این اندازه کافی نیست، بلکه باید رکن دیگری به نام اراده بر قدرت افزوده شود تا اختیار تحقق پیدا کند. در سطور پیشین، از رابطه امکانی میان فاعل با هر یک یا ترک سخن گفتیم. اینک می گوییم طبق قاعده فلسفی امتناع ترجیح بلامرجح ، تا امری خارجی دخالت نکند، در رابطه امکانی میان فاعل و هر یک از فعل یا ترک فعل هیچ تغییری پدید نمی آید. مرجح هم از دو حال بیرون نیست یا اراده فاعل است و یا امری غیر از اراده فاعل .
در حالت اخیر، عامل خارجی خواه موجب صدور فعل شود و خواه از صدور فعل جلوگیری کند؛ در هر حال، با فعل یا ترک غیر ارادی و با فاعل (یا تارک) مجبور روبرو هستیم. در مثال نوشتن، چنانچه شخص دیگر، دست زید را گرفته و قلم بر صفحه کاغذ بلغزاند، عمل نوشتن نسبت به زید غیر ارادی و زید فاعل مجبور است و به عکس اگر با قدرت قهریه مانع از نوشتن او گردد، این بار ترک نوشتن نسبت به زید غیرارادی و زید تارک مجبور محسوب می شود.
درست است که خواه در فاعل موجب و خواه در مورد فاعل مجبور، بهرحال اختیار منتفی است، و هر دو را می توان فاعل غیر مختار و فعل آن ها را غیر اختیاری نامید، اما از این تفاوت جوهری نباید غفلت کرد که در فاعل مجبور، فقدان اختیار ناشی از فقدان اراده است، لیکن فاعل واجد قدرت است، در حالی که در فاعل موجب، فقدان اختیار اساسا ناشی از قدرت است.
تا اینجا بحث در مورد امری غیر از اراده فاعل به عنوان مرجح بود. حال اگر مرجح اراده فاعل باشد، در اینجا است که اختیار تحقق پیدا میکند، پس به این ترتیب وقتی شخص قادر اداره فعل میکند مختار است، یعنی که اراده او در همان حال که به فعل تعلق گرفته، در همان حال میتوانست به فعل تعلق نگیرد و یا حتی به ترک فعل تعلق گیرد؛ و به هر حال، پذیرش اراده به عنوان مرجح بدین معنا است که فاعل به نحوی است که اگر بخواهد، انجام میدهد و اگر نخواهد، انجام نمی دهد. و این، مفهوم همان عبارتی است که حکماء در تفسیر اختیار گفته اند. و به این ترتیب، چنانچه خواجه تصریح میکند معلوم شد که مختار را دو صفت است یکی قدرت و دیگری ارادت .
ج- مفهوم حقوقی اختیار
در قسمت پیش با مفهوم فلسفی اختیار و عناصر آن؛ یعنی اراده و قدرت آشنا شدیم. اینک ببینیم در قلمرو حقوق جزا اولا اختیار چه مفهومی دارد و تفاوت آن با اراده چیست و ثانیاً از چه جایگاهی در حقوق جزا و خاصه در نهاد مسئوولیت کیفری برخوردار است .
در حقوق جزا در واژه اراده و اختیار نقش مهمی ایفا میکنند و به نظر میرسد آشنایی دقیق با مفهوم و قلمرو اختیار تا حدی در گرو درک مفهوم اراده و نقش آن در نهادهای جزایی است. پس ذیلا به مفهوم و نقش اراده می پردازیم :
اراده [۵۱] در حقوق جزا عبارت از نوعی عمل نفسانی توأم با شعور است که مستقیما منشاء بروز یک رفتار مجرمانه، اعم از فعل و ترک فعل، می شود. از این عمل نفسانی با تعابیر گوناگون چون تصمیم، حمله نفس و بنای بر عمل یاد کردهاند .
پس می توان گفت که در ورای رفتارهای از نوع شرطی و رفلکسی و رفتارهای منتسب به قوه قاهره یا اراده شخص دیگر، اثری از اراده فاعل دیده نمی شود؛ زیرا در نوع اول، شعور و علم در صدور رفتار دخالتی ندارد و در دو نوع اخیر رابطه مستقیم رفتار فاعلی از اراده و گسسته و منقطع شده است.
* نقش اراده در رکن مادی جرم
از دقت در تعریف یاد شده ضمنا می توان با نقش اراده در حقوق جزا نیز آشنا شد. میدانیم که رکن مادی هر جرم، یا لااقل مهمترین جزء رکن مادی، رفتار مجرمانه متهم است که گاه در قالب فعل و گاه در قالب ترک فعل تحقق مییابد. اما نکته اساسی این است که اگر رفتار مجرمانه از اراده متهم بر نخاسته باشد، رابطه این رفتار از او قطع می شود و دیگر نمی توان آن را رفتار مجرمانه متهم حساب کرد، زیرا ملاک انتساب این رفتار به متهم چیزی جز وجود اراده در ورای این رفتار و صدور این رفتار از آن اراده نیست .
به بیان دقیق تر، رفتار غیر ارادی مصداق رفتار مجرمانه یا رکن مادی جرم نخواهد بود و قرار منع تعقیب یا حکم برائت در این فرص باید مستند به فقدان رکن مادی در جرم انتسابی صادر شود.
بنابرین کسی که دیگری را به روی کودکی پرتاب کند و بر اثر سقوط او طفل کشته شود، فعل کشتن به شخص دوم منتسب نمی شود، و بدین معنا است که سقوط قهری او رفتار مجرمانه به حساب نمی آید، بلکه شخص اول را باید فاعل کشتن بدانیم و نیز اگر کسی به زور دست دیگری را گرفته و اثر انگشت او را ذیل یک نوشته جعلی قرار دهد، فعل جعل نه به صاحب انگشت بلکه به شخص مکره نسبت داده می شود. همچنین هرگاه کسی تعادل خود را از دست داده و از بلندی به روی دیگری پرتاب و موجب جرح او شود، فعل ایراد جرح به او منتسب نیست، بلکه به قوه جاذبه زمین انتساب دارد .
گرچه دو مثال نخست با مثال اخیر یک تفاوت اساسی دارند: در مورد اخیر، به دلیل رفع انتساب ایراد جرح از شخص پرتاب شونده و انتساب آن به یک نیروی طبیعی، اصولا جرم ایراد جرح واقع نشده است و اما در دو مثال نخست، جرم قتل و جعل و تزویر تحقق یافته، لیکن مستند به پرتاب کننده و مکره است، نه پرتاب شونده و مکره .
اما به هر حال، این نتیجه بر میآید که اراده مهمترین نقش را در به وجود آمدن رفتار مجرمانه و پیدایش رکن مادی جرم ایفا میکند و بدون وجود اراده، جرم به جهت عدم حصول رکن مادی خود اصولا تشکیل نمی شود.
* نقش اراده در رکن روانی جرم
در اینجا باید به نکته ای مهم توجه کرد و آن تفاوت نقش اراده در رکن مادی جرم با نقش آن در رکن روانی جرم است. درک این تفاوت در گروی فهم دو مرحلۀ متوالی از اراده است. انسان زمانی که نیازی در خود احساس میکند، راه های مختلف رفع نیاز به یکایک از نظر گذرانده و در ترازوی سنجش قرار میدهد که در این میان ممکن است راه های مشروع و نامشروع هر دو وجود داشته باشد.
اما چنانچه راه نامشروع را برگزیده، عزم خود را برای عملی ساختن آن جزم کند، اراده در این مرحله اندام ها و اعضا را برای انجام آن بسیج میسازد. این همان اراده یا قصد مجرمانه است؛ مانند اینکه شخص برای تحصیل مال، از بین طریق گوناگون، طریق نامشروع ربودن مال دیگری را بر می گزیند و تصمیم به انجام آن عمل میگیرد، این مرحله از اراده همان ارادۀ ربایش به عنوان جزء نخست سازنده رکن روانی جرم سرقت به شمار می رود.
“
[سه شنبه 1401-09-22] [ 02:04:00 ق.ظ ]
|