خدمت دیگر کلیسا در ثبات اجتماعی تعریف نقش‌های مشروعی بود که اجتماع را از ثبات و پایداری بهره‌مند می‌ساخت و از اختلاف و نزاعها جلوگیری می‌کرد. مشروعیت بخشی به پادشاه، قوانین قضایی و زندگی خانوادگی نمونه‌هایی از این دست به شمار میآیند.
در مجموع مسیحیت با آموزههای خود بنیانی برای اخلاق اجتماعی و حفظ ثبات و امنیت چه در سالهای قرون وسطی و چه در سالهای بعد فراهم کرد که این امر زمینه ساز هرگونه فعالیت سازنده از جمله فعالیت علمی گردید[۷۶۳]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

۲) امور عام المنفعه

بیگمان یکی از نقشهای مهم تمام ادیان آرامش بخشی به انسان به شمار میرود. کلیساها به مسیحیت گریزان از بیرحمیهای آن دوره «.. گوشه امن صومعه‌ها را اعطا کرد تا پان که مردان و زنان و نسخ کتاب‌های کلاسیک از گزند و دستبرد زمانه محفوظ ماند؛ کلیسا چنین دنیایی را با محاکم اسقغی خود اداره کرد،مردمانش را در مکاتب و دانشگاه‌های خود تربیت کرد و سلاطین روی زمین را آرام ساخت تا به انجام مسولیت‌های اخلاقی و تکالیف سنگین صلح پروری قیام کنند. کلیسا زندگی کودکان خود را با اشعار و درام و نغمات منور کرد، منبع الهام ایشان در پیدایش عالی‌ترین آثار هنری تاریخ بشری شد، و از آنجا ک قرار نشد مدینه فاضله‌ای از مساوات در میان افرادی که از لحاظ کفایت مساوی نبودند ایجاد کنند، به سازمان‌های خیریه و بهبود احوال مستمندان بذل توجه کرد، و تا حدودی ضعفا را در برابر اقویا حراست کرد. بی شک، کلیسا بزرگترین عامل اشاعه تمدن در تاریخ اروپای قورن وسطی بود»[۷۶۴]

۳) حمایت از خانواده

در مورد مورد اموزههای مربوط به خانواده، از چند دیدگاه میتوان توجه داشت ؛ برخی از آنها مردم را تشویق به ازدواج می کنند و برگزیدن همسر را باعث یکیشدن دانسته و در برخی از آنان به حفظ حریم خانه، همسران، و تربیت و حفظ این کانون و تربیت و نگهداری از بچه هاو… توجه دارند

 

    1. حجاب

 

در کتاب مقدس برای حفظ حریم بانوان دستورات متنوعی داده شده من جمله:
در میان آموزه‌های مختلف مسیحی تاکید زیادی بر لزوم آراستگی به حیا و کنار نهادن آرایش ظاهری شده است: «و نیز خواهانم که زنان پوششی شایسته به تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیارایند نه به گیسوان بافته با طلا و مروارید و جامه های فاخر…زن باید در آرامی و تسلیم کامل تعلیم قرار گیرد. زن را اجازت نمی دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلط شود، بلکه باید آرام باشد».[۷۶۵]همچنین درباره پوشش سر آمده است:«اگر زنی سر خود را نمیپوشاند پس اصلا موهای خود را بچیند و اگر برای زن شرمآور است که موهایش را بچیند یا بتراشد پس باید سر خود را بپوشاند. مرد نباید سر خود را بپوشاند زیرا او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است.[۷۶۶]
در گذشته تاثیر این نوع آموزه‌ها در بین مردم ملموس بوده؛ جان ای. وولمر در مورد نوع آرایش زنان که تحت تأثیر آموزههای مسیحی بود، میگوید:« برای زنان رهنمودهای تازهای پیدا شده بود. زیبایی آنان نباید شامل( آراستن پیدای گیسوان تابدار و به کار بردن طلا یا جامههای آراسته) بلکه تنها در حد آرایش ( یک روان آرام و سر به زیر باشد)[۷۶۷]
بر اثر تفسیر و تاویل جدی این آموزه ها بود که، ادونیتیس های هفتمین روز، بر آن شدند تا استفاده از هر نوع طلاو جواهر ، حتی حلقه ازدواج را ممنوع کنند. رسم پوشاندن موی سر در کلیساها- که در همین اواخر کلیسای کاتولیک آن را منسوخ اعلام کرد- در نامه پولس رسول به کلیسای قرنتیا در مورد پوشیده بودن( نامه پولس رسول به قرنتیان، باب ۱۱، آیه ۵-۱۰) تایید میشود.[۷۶۸]
شاید به همین دلیل باشد که نقاشیهای پیش از رنسانس مریم را زنی نشان میدهد که گویا از سنخ زنان معمولی کوچه و بازار نیست و شرم و حیا نهفته در چهرهاش به وی حالتی ملکوتی و آسمانی میدهد. نقاش کوشیده است او را مانند زنان زیبای پیرامونش نکشد و از نوعی زیبایی معنوی برخوردار سازد؛ به عبارت دیگر همه هنر خود را به کار برده ست تا به او یک زیبیی معنوی ببخشد. زیباییای که الهام گرفته از زنی است که خداوند در انجیل خواسته است[۷۶۹]

 

    1. اهمیت دادن به ازدواج و قبح طلاق

 

توصیه به ازدواج مطمئنا بهترین راه برای صانت از خانواده است، دیدگاه مسیحیت آن است که انسانیت از طریق اجتماع مذکر و مونثی- که هرکدام جداگانه ناقصند به طور کامل تحقق مییابد. عیسی گفت که: زن و مرد با اجتماع خود یکدیگر را تحمل میکنند و یک تن میشوند[۷۷۰] و این یک تن شدن از این دو قابل انفکاک نیست.
تاکید فراوانی مبنی بر دوستی بین زن و مرد و اطاعت زن از همسران در آموزه‌های مسیحی از همین مقولۀ ایجاد ثبات و عدم انفصال وجود یکی شدۀ زن و مرد است؛ که در ادیان توحیدی جایگاه ویژه‌ای دارد پولس به شوهران می گوید که زنان خود را دوست بدارید؛ آمده: «و امّا شما ای شوهران، همسران خود را همان­طور دوست بدارید که مسیح کلیسای خود را دوست داشت. او حاضر شد جانش را فدای کلیسا کند تا آن­ را مقدّس و پاک سازد و با غسل تعمید و کلام خدا آن را شستشو دهد.»[۷۷۱]

 

    1. صیانت از کانون خانواده

 

مسأله جلوگیری از مفاسد و مخالفت با ارتباطات خارج از عرف، در آئین مسیحیت مطرح است و کاملا امری تعریف شده میباشد: اعتقاد سنتی مسیحیان آن است که فعالیت جنسی، تنها در چارچوب ازدواج میتواند وحدت بخش باشد؛ پس نه تنها تاکید دارد به رابطه عاطفی در زمان ازدواج بلکه در مورد پاکی و ععفت بین زن و مردی که با هم یک تن شدهاند میآورد:
«همان غیرت و علاقه‌ای را که خدا نسبت به شما دارد، من نیز در دل خود احساس می‌کنم. همین غیرت و علاقه باعث می­ شود که برای شما نگران باشم، نگران از این­که مبادا غیر از مسیح، به دیگری نیز دل ببندید؛ زیرا آرزوی من این است که شما مانند دوشیزه‌ای پاکدامن باشید که عشق و محبّت خود را فقط برای کسی نگاه می‌دارد که با او ازدواج خواهد کرد.»[۷۷۲]
به طور کلی، نظر مسیحیت آن است که مسایل غریزی گر چه موهبتی است الهی که باید از ان استفاده و لذت برد. اما این غریزه هم اگر مانند سایر مواهب سوءاستفاده شود دیگر موجب سعادت و خوشبختی نخواهد بود.و فعالیت جنسی تنها در چاچوب ازدواج موجب سعادت است

 

    1. قبح طلاق

 

طلاق در مسیحیت ممنوع است و این ممنوعیت از معدود تشریعاتی است که به خود حضرت عیسی نسبت داده شده است. وی به شدت با طلاق مخالف میکرد و ازدواج با زنان مطلقه را حرام می دانست: « و گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامهای به او بدهد. لیکن من به شما میگویم هر کس به غیر علت زنا زن خود را جدا کند، باعث زنا کردن او می شودو هر که زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد[۷۷۳]
در مسیحیت، نوع آموزههای مسیحی باعث غیرممکن شدن طلاق شده بود و کسانی که به طلاق مبادرت میورزیدند با تحمل مشقات فراوان حاصل از اعتراف در زمانی که آیین اعتراف همگانی بود روبرو میشدند.
علت عدم امکان طلاق دادن را عدم امکان جدایی تنی میداند که با هم یکی شده، لذا آمد: « مگر نخوانده اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید. و گفت: از این جهت مرد پدر و مادر خود را رها کرده به زن خویش بپیوندد وهر دو یک تن خواهند شد. بنابراین بعد از ان، و نیستند، بلکه یک تن هستند. پس آن چه را خدا پیوست، انسان جا نسازد»[۷۷۴]
حتی آموزههای مسیحیت، برای زمان بروز اختلاف نیز چنان سخت به نظر میرسد که کسی توان اینکه در خود با همسرش اختلافاتی را بروز دهد نمیدید؛ مثلا در آیین کاتولیک اگر اختلافی در زندگی زناشویی روی دهد، نه شوهر و نه زن هیچ یک نباید گناه را به گردن دیگری بیندازند، بلکه باید نارسا بودن عشق خود را سبب آن دشواری بداند. پذیرفتن این که زناشویی به جدایی میانجامد برابر است با قبول این که عشق به خداوند ناتوان است، پس حرمت شکنی به خداست. از این رو طلاق روا نیست»[۷۷۵]

 

    1. قبح شهوت پرستی

 

مسیحیان معتقدند که به صلیب رفتن مسیح سبب نمیشود همه‌ی گناهان پاک شود؛ ونباید برخی انسانها زندگی خود را به دست سرشت خود سپرده و از خواسته‌ها و هوای نفسانی خود پیروی کنند. به گفته‌ی پولس، مسیح گناهان ما را پاک کرده است، اما مسیحیان نباید بر این باور باشند که اگر باز هم به سوی گناه بروند مجازات نخواهند شد. مسیح خطاب به چنین انسانهایی می‌گوید: «گفته شده است که زنا مکن، اما من میگویم حتی اگر با نظر شهوت‌انگیز به زنی نگاه میکنی، همان لحظه در دل خود با او زنا کردهای؛ پس اگر چشمی که این قدر عزیز است سبب شود که گناه کنی، آن را از حدقه در آور و دور افکن. بهتر است بدنت ناقص باشد تا این‌که وجودت به جهنم در افتد! اگر دست راستت باعث میشود گناه کنی، آن را ببر و دور بیانداز! بهتر است یک دست نداشته باشی تا این‌که با دو دست به جهنم بروی! [۷۷۶]
درآموزههای مسیحیت، کنش جنسی بیش از هر چیز نشان از عشقی است که زن و شوهر به همدیگر می ورزند، که پذیرفتن کودکی که میوه آن است در این عشق نهفته است. کنش جنسی برای لذت و دلخوشی و سرگرمی نیست که آمدن کودک آن را بر هم بزند. پس منطق نظریه کاتولیک هم بچهدار شدن برون از زناشویی را رد میکند، هم شیوه های ساختگی را برای جلوگیری از آبستنی و برای بچه انداختن»[۷۷۷]

 

    1. قبح هم جنس گرایی

 

با وجود معضلات فراوانی که در مورد انحرافات جنسی در غرب کنونی وجود دارد؛ اما عهد عتیق فعل همجنسگرایی را محکوم و می آورد:« با ذکور ، مثل زنان جماع نکن، زیرا که این فجور است»[۷۷۸] و برای انجام دهنده این فعل مجازاتهایی را معین میکند « البته هر دوی ایشان کشته شوند».[۷۷۹]
در عهد جدید عیسی مستقیما سخنی از همجنسگرایی به عمل نمیآورد، اما پولس رسول با لحنی شدید از فسادی که در جامعه می بیند سخن میگوید: « زنان شان نیز عمل طبیعی را به انچه خلاف طبیعت است تبدیل کردندو همچنین مردان نیز استعمال طبیعی مردان را ترک گفتند و در آتش شهوت به یکدیگر سوختند»[۷۸۰]
اینگونه برخوردهای صریح نه تنها بر افکارمردم تاثیر داشت که بر تدوین قوانین جوامع غربی تاثر گذاشت درنتیجه تا همین اواخر اغلب مسیحیان تحت تاثیر این آموزه ها، به صرف خیر خواهی همجنس گرایان را محکوم کرده اند. از نظر اغلب مردم مسیحی این حالت غیر قابل تصور، وقوع ان اشمئزاز آور و غیرطبیعی بود وجود این نگرش باعث شده بود که همجنسگرایان احساس آلودگی و گناه کنند.

 

    1. قبح سقط جنین

 

تعالیم مسیحیت در طول قرون ثابت نبوده است. در دو قرن اول مسیحیت، که سقط جنین و بچه کشی معمول بود، کلیسا قاطعانه با آن مخالفت میکرد. بعدها میان جنین شکل یافته ئ شکل نایافته، که به اعتقاد آنان روح نداشت؛ و جنین شکل یافت که روح داشت، تمایز قایل شدند.
البته مذهب کاتولیک تنها مذهبی است که در این سالها احکام دقیقی درباره سقط جنین صادر نموده. نظر مذهب کاتولیک آن است که در زمان بسته شدن نطفه یک زندگی منحصر بهه فرد تشکیل شده، و در نتیجه سقط آن در هر زمان، خطاست.[۷۸۱]

۴) زهد و فروتنی

در مسیحیت، زهد به کناره‌گیری از محرّمات و ترک اموری است که سبب دوری از خداوند و نیز افسوس نخوردن بر از دست دادن چیزی و شادنشدن از به دست آوردن آن؛ نیز به کوتاهکردن آرزوها اطلاق میشود. [۷۸۲]
مسیح در قبح دنیا گرایی و عمومیت لطف خدا می‌گوید: «پس نصیحت من این است که برای خوراک و پوشاک غصه نخورید، برای همین زندگی و بدنی که دارید شاد باشید. به پرندگان نگاه کنید؛ آنها غصه ندارند که چه بخورند؛ نه میکارند و نه درو میکنند، اما پدر آسمانی شما غذای آنها را فراهم میکند. آیا شما برای خدا بیشتر از این پرندهها ارزش ندارید؟ به گلهای سوسن در صحرا نگاه کنید. آنها برای لباس غصه نمیخورند، با این حال به شما میگویم که سلیمان با تمام ثروت و شکوه خود لباسی به زیبایی این گلهای صحرا نپوشید. اگر خدا در فکر گلهایی است که امروز هستند و فردا از بین می‌روند، چقدر بیشتر در فکر شماست! … ای کم ایمانان![۷۸۳]
فرد مسیحی باید بداند که به دنیا تبعید شده است و دنیا تبعیدگاه اوست. پس باید شیوه‌ی زندگی خود را تغییر بدهد و با کشتن هوای نفسانی و دل بریدن از دنیا، راهبی واقعی شود. رهبانیت در مسیحت، صرفاً در اعمال ظاهری نمایان نمیشود، بلکه باید فرد از آن چه دنیایی است تهی شود؛ تنها به عشق آخرت زندگی کند و هرگز به این دنیای گناه‌آلود و آنچه به آن تعلق دارد دل نبندد.[۷۸۴]
بر اساس اخلاق مسیحی، کسی که به این چیزها دل بندد، در واقع نشان میدهد که به خدا دلبستگی ندارد؛ زیرا وابستگیهای این دنیا، خواسته‌های ناپاک و میل به داشتن و تصاحب هر آن‌چه به نظر جالب می‌آید، نیز غرور ناشی از ثروت و مال، هیچ‌یک از خدا نیست، بلکه از این دنیای گناهآلود است. دنیا نابود میشود و چیزهای گناه‌آلود از بین خواهد رفت، اما هرکه طبق خواست خدا زندگی کند همیشه برقرار خواهد ماند.[۷۸۵]

۳- علم سازی آموزه ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...