. گردیزی، صص ۱۸۶- ۱۸۷٫ ↑
. طبری، جلد ۵، ص ۵۰۸٫ ↑
. ابنندیم، ص ۴۸۳٫ ↑
. گروهی از پیروان محمدبنحنفیه که پیروان ابوکرب الضریر و السید الحمیری بودند و کربیه نام داشتند، با عدم پذیرش مرگ محمدبنحنفیه، معتقد بودند که وی زنده است، در کوههای رضوی مخفی شده و پنهانی به حیات خود ادامه میدهد. علاوه بر این، شیر و پلنگی در دو طرف راست و چپ از او در مقابل خطرات احتمالی محافظت مینمایند و خداوند هر روز ملائکهای را مأمور مینماید که با وی سخن بگویند و میوه های بهشتی برای او آماده نمایند. از نظر آنان، وی مهدی است و روزی ظهور خواهد کرد (ر.ک. نشوان حمیری، ابوسعید، حورالعین، تحقیق کمال مصطفی، مکتبه الخانجی بمصر و مکتبه المثنی ببغداد، ۱۹۴۸م، ص ۱۵۹). ↑
. مقدسی، جلد ۶، ص ۸۶؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۱۰۶؛ ابنتغری، جلد ۲، ص۱۲٫ ↑
. یکی از شهرهای خراسان که دارای چندین روستا بوده است. گویا اصل آن بادخیز بوده که به دلیل وزش باد زیاد، به این نام موسوم گشته است (ر.ک. اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، مرآهالبلدان، تصحیح عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۶، جلد ۱، صص ۲۴۸-۲۴۹). ↑
. مقدسی، جلد ۸، ص ۸۶؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۵۹۱؛ ابنکثیر، جلد۱۰، ص ۱۰۶؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۴۲۱٫ ↑
. استادسیس (مقدسی، همانجا؛ ابناثیر، همانجا؛ ابنکثیر، همانجا)، استاذسیس (طبری، جلد ۸، ص ۲۱؛ گردیزی، ص ۱۲۳)، استاسیس (مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۳۲)، اسبادیس (ابنتغری، جلد ۲، ص ۱۲)، اشناسیس (خلیفهبنخیاط، تاریخ خلیفه، تصحیح سهیل زکار، بیجا، دارالفکر، ۱۴۲۱ق، ص ۳۴۴) و اشناسبس (جهشیاری، ص۲۲۴). ↑
. گردیزی، ص ۱۸۸؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۵۹۳؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۱۰۶؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۴۲۱٫ ↑
. گردیزی، ص ۱۸۸؛ حبیبی، جلد ۱، ص ۳۱۸٫ ↑
. ابنخلدون، جلد ۳، ص ۴۲۱٫ ↑
. ابناثیر، جلد ۵، ص ۵۹۳٫ ↑
. طبری، جلد ۸، ص ۳۱؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۵۹۲؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۱۰۶٫ ↑
. مقدسی، جلد ۸، ص ۸۶٫ ↑
. ابناثیر، جلد ۵، ص ۵۹۳٫ ↑
. ابنحزم، جلد ۲، ص ۱۱۵؛ زرینکوب، عبدالحسین، دنباله روزگاران ایران، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۷۵، جلد ۲، ص ۳۵؛ همو، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۴۵۶٫ ↑
. ابنحزم، همانجا. ↑
. زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۴۵۶٫ ↑
. فرمانده سپاهی که مروان به جنگ ابومسلم فرستاده بود، پس از شکست به اسارت سیاهجامگان درآمد. وی در مدت اسارتش شاهد بود که سیاهجامگان اذان گفته و نماز میخوانند. علاوه بر این، به ذکر خدا مشغول میشوند و به تلاوت قرآن میپردازند (ر.ک. ابنخلدون، جلد ۳، صص ۲۵۲-۲۵۳). ↑
. آیه ۳۹ سوره حج: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیر» «به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد] داده شده است؛ چرا که مورد ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست» (ر.ک. طبری، جلد ۷، ص ۳۵۶؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۳۰). ↑
. مقدسی، بدء و التاریخ، جلد ۶، ص ۹۲، ۹۴، ۹۵٫ ↑
. ابنعبد ربّه، عقدالفرید، تحقیق عبدالمجید الترمینی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق./۱۹۸۳م، جلد ۴، ص ۳۰۱٫ ↑
. این مسجد که به دستور ابومسلم در نیشابور ساخته شد، حدود شش هزار نفر ظرفیت داشت (ر.ک. تاریخ نیشابور، به سعی بهمن کریمی، تهران، کتابخانه ابنسینا، بیتا، ص ۱۴۱). ↑
. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۳۱٫ ↑
. ابنندیم، ص ۴۸۳٫ ↑
. آذرنوش، ص ۵۲٫ ↑
. همو، جلد ۱۰، صص ۶۸-۶۹٫ شایان ذکر است که آذرنوش این روایت را با وجود تمام شهرتش غیر قابل باور میداند (آذرنوش، ص ۴۹). ↑
. ابومسلم معتقد بود خداوند هنگامی که انسان را آفرید، میدانست چه کسی از او اطاعت میکند و چه کسی به او کفر میورزد، در نتیجه، برای عذاب گناهکاران آنان را به اندازه گناهانی که مرتکب شدهاند، با نسخ و مسخ در قالبهای مختلف مجازات خواهد کرد (ر.ک. بغدادی، ص ۲۷۶). منظور از نسخ، حلول روح پس از مرگ در قالب یک انسان است و منظور از مسخ، حلول روح پس از مرگ در قالب حیوانات است؛ اعم از حیوانات وحشی، اهلی، چهارپایان و پرندگان (ابوالمعالی، ص ۴۶). ↑
. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۷۱٫ ↑
. Van Vloten, Recherches Sur la Domination Arab, P 68.
به نقل از براون، ص ۳۵۹٫ ↑
. کلیما، ص ۴۹، ۸۰٫ ↑
.Yūsofī, G. H,”Abū Moslem Korāsānī” The Encyclopaedia of Islam, B. Lewis and Ch Pellat, Leiden…, ۱۹۸۶, V 1, p 343. ↑
. حبیبی، جلد ۱، ص ۲۷۹٫ ↑
. کلیما، تاریخچه مکتب مزدک، ص ۵۹؛ بارتولد، ص ۴۲۸؛ پطروشفسکی، اسلام در ایران، ص ۶۹٫ ↑
. فرقه راوندیه به وی منسوب است. در مورد شخصیت وی در فصل راوندیه صحبت خواهد شد. ↑
. میرخواند، جلد ۳، ص ۴۰۶٫ ↑
. ابنقتیبه، عبداللهبنمسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، مطبعه دارالکتب، بیجا، ۱۹۶۰م، ص ۳۰۷٫ ↑
. اشعری، جلد ۱، ص ۶۷؛ اسفراینی، ص ۱۱۴٫ ↑
. به عنوان نمونهای دیگر در تأیید مطالب فوق میتوان به این مورد اشاره کرد: ابومسلم در اقدامی قیام عبداللهبنعلی را سرکوب نمود. عبدالله در ۱۳۷ ه.ق. از بیعت با منصور خودداری کرد و خود ادعای خلافت نمود و ابومسلم به پیشنهاد خلیفه منصور راهی دفع شورش او شد. اگر کمی به عقب بازگردیم و رفتار ابومسلم نسبت به منصور را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم که ارادت ابومسلم به خلیفه منصور تا حدی نبوده است که وی جان خود را به خطر اندازد و پیشنهاد خلیفه را برای جنگ با عبدالله بپذیرد. برعکس، رفتار ابومسلم نشان دهنده سرپیچی از دستورات خلیفه و رفتاری متکبرانه و قدرتمندانه در قبال وی بوده است. چیزی که خاطر ابومسلم را مشوش کرده بود و باعث شد از دستور خلیفه اطاعت کند، این بود که عبدالله نیز همانند سفّاح و منصور از خاندان عباسی بود و همین مسئله ممکن بود موجب گرایش مردم به او شود. علّت جنگ ابومسلم با عبدالله را نیز باید در بیمناک شدن وی از قدرت عبدالله دانست. ابومسلم که با توجه به میزان هواداران و سپاهیانی که داشت و با توجه به قدرت روزافزون خود، خود را تنها قدرت بزرگ میدانست و اعتباری برای خلیفه قائل نبود، چطور میتوانست در برابر ادعای خلافت کس دیگری ساکت بماند. اگر قرار بود کس دیگری غیر از خلیفه منصور ادعای خلافت کند، او ابومسلم بود نه عبدالله. ابومسلم خشمگین از ادعای خلافت عبدالله که قدرت سیاسی او را در خطر قرار میداد، راهی جنگ با وی شد. ↑
. یوسفی، ص ۱۵۹، ۱۶۱٫ ↑
. ابناثیر، جلد ۵، ص ۱۷۹٫ ↑
. خوافی، روضه خلد، ص ۱۰۳٫ ↑
. واژه دیو در اوستا به صورت دَئو (Daeva) و در پهلوی به صورت دِو (dev) آمده است. در اسطوره آفرینش دین زردشتی آمده که پس از آنکه اهورهمزدا دست به آفرینش جهان مینوی و مادی زد، اهریمن نیز دست به آفرینش زد و در برابر ایزدان، دیوان را پدید آورد. از جمله این دیوان میتوان به دیو دروغ، دیو خشم، دیو آز و دیو مرگ اشاره کرد (ر.ک. عفیفی، صص ۵۲۲-۵۲۳). ↑
. Aéšma/ Xēšm: دیوخشم نام دیو بدکار و شروری است که در اوستا و نوشته های پهلوی از آن بسیار سخن رفته است. صفتی که برای این دیو آمده خردِروش؛ به معنی خونین سلاح است (ر.ک. همو، ص ۵۰۱). ↑
. دریایی، تاریخ و فرهنگ ساسانی، صص ۱۳۲-۱۳۶٫ ↑
. زردشت بهرام پژدو، زراتشت نامه، مصحح فردریک رونبرگ، حواشی و فهارس: محمد دبیرسیاقی، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۳۸، ص ۸۸٫ ↑
. کسی که به سختی میبخشد (ر.ک. زردشت بهرام پژدو، ص ۴۴). ↑
. دریایی، ص ۱۳۷٫ ↑
. کلیما، ص ۸۰؛ اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، جلد ۱، صص ۶۸-۶۹٫ ↑
. یوسفی، ص ۱۵۷٫ ↑
. این گروه مرگ ابومسلم را نپذیرفتند و به امامت و زنده بودن وی معتقد شدند. علاوه بر این، مقام او را از مقام جبرئیل، میکائیل و سایر ملائکه برتر دانسته، واجبات دینی را ترک کرده و محرمات را حلال دانستند. از نظر آنان ایمان عبارت بود از معرفت و شناخت امام (ر.ک. اشعری، سعدبنعبدالله، المقالات و الفرق، مصحح محمدجواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱، ص ۶۴؛ نوبختی، ص ۴۲؛ بغدادی، ص ۲۵۷؛ ابنندیم، ص ۴۸۳). ↑
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:48:00 ق.ظ ]
|