کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



تخصص بیشتر نگاه کنیم؛ یعنی به همان اندازه که باید دانش با کیفیت بالا را به دست آوریم، باید آن را به روش های مختلفی نیز به کار گیریم. کار هوشمندانه «عبارت از به کارگیری بهترین دانش در دسترس است». چرخه مدیریت دانش ویگ شیوه خلق و به کارگیری دانش توسط افراد یا سازمانها را مشخص می کند و چهار گام اصلی آن، همان طور که در شکل (۲-۲) نشان داده شده است عبارت از: ۱) خلق دانش ۲) حفظ دانش ۳) تسهیم دانش ۴) کاربرد دانش.
این چرخه دامنهای از یادگیری از همه نوع منابع را در بر می گیرد: تجربه شخصی، آموزش شغلی یا آموزش رسمی، هم ردیفان، و آگاهی از همه منابع. بدین ترتیب می توان دانش را یا در درون ذهن خود یا به شکل ملموس از قبیل کتب یا پایگاه های داده حفظ کرد. همچنین، دانش می تواند به روش های مختلفی با توجه به شرایط و هدف مورد نظر تسهیم و به کار برده شود.
الف) خلق دانش: به فعالیت هایی اشاره دارد که دامنه آن از تحقیق بازار تا گروه های نمونه، پیمایشها، هوشمندی رقابتی، و کاربردهای داده کاوی است. خلق دانش پنج فعالیت کسب دانش، تجزیه و تحلیل دانش، ترکیب دانش، مدل سازی دانش و سازماندهی دانش را در بر می گیرد:
کسب دانش: خلق دانش می تواند از طریق پروژه های تحقیق و توسعه، نوآوریهای افراد به منظور بهبود روش های کار، آزمایشها، مباحثه منطقی درباره دانش موجود، و استخدام افراد جدید اتفاق افتد. همچنین دانش ممکن است از طریق واردات دانش (دانش تخصصی حاصل از کارشناسان و دستورالعمل های کاری، درگیری در فعالیت های تجاری مشترک برای کسب فناوری، یا انتقال افراد بین واحدها)، و سرانجام از طریق مشاهده دنیای واقعی (انجام بازدید از محل، مشاهده فرایند پس از شروع تغییر) خلق شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
تجزیه و تحلیل دانش متشکل است از:
استخراج دانش حاصل از مطالب کسب شده (مثل تجزیه و تحلیل رونوشتها و تشخیص موضوعات، گوش کردن به یک موضوع، و انتخاب مفاهیم برای بررسی بیشتر).
خلاصه کردن مطالب استخراج شده (مثل مدل سازی یا نظریه پردازی).
تشخیص الگوهای استخراج شده (مثل تحلیل روند).
توضیح روابط بین اجزای دانش (مثل مقایسه و تحلیل روابط).
تایید اینکه مطالب استخراج شده با معانی منابع اصلی تطابق دارد (مثل اطمنیان از اینکه معانی از طریق خلاصه کردن، تنظیم کردن، و غیره مخدوش نشده باشد).
ترکیب یا ساختاردهی مجدد دانش: شامل تعمیم مواد تحلیل شده به منظور دستیابی به اصول وسیعتر، تدوین فرضیات برای توضیح مشاهدات، ایجاد سازگاری بین دانش جدید و موجود، و به روز آوری مخزن دانش با ورود دانش جدید می شود.
کدگذاری و مدل سازی دانش: شامل چگونگی نمایش دادن دانش موجود در ذهن ما (برای مثال، مدلهای ذهنی)، چگونگی تلفیق دانش در درون یک مدل منسجم، چگونگی مستندسازی دانش در کتب و راهنماها، و چگونگی رمزگذاری آن به منظور انتقال آن به مخزن دانش است.
سازمان دهی دانش: سرانجام، دانش برای کاربردهای خاص و طبق یک چارچوب سازمانی معین(از قبیل استاندارها و حوزه ها) سازماندهی می شود. برای مثال، خدمات میز کمک[۵۴] یا فهرست سؤالات متواتر[۵۵] روی اینترانت شرکت. این سازماندهی معمولاً با بهره گرفتن از فنون تشخیص موجودی دانش و طبقه بندی آن انجام می شود. برای مثال، فهرست واژگان کلیدی یا حوزه ها، مشخصات موضوع دانش، و راهنمای ترجمه.
ب) حفظ دانش: شامل به خاطر سپردن، انباشت و گنجاندن دانش در مخازن و آرشیو کردن آن می شود. به خاطر سپردن دانش بدین معنی است که فرد دانش (دانشی که یک فرد خاص درک و فهم نموده) را ذخیره کرده یا به خاطر سپرده است. انباشت دانش[۵۶]در یک مخزن بدین معنی است که یک پایگاه دانش مبتنی بر رایانه ایجاد و همچنین دانش رمز گذاری شده است و امکان ذخیره شدن در حافظه سازمانی را دارد. جای دادن دانش[۵۷]عبارت از تضمین اینکه دانش بخشی از رویه های کسب و کار است (برای مثال، اضافه کردن به راهنمای رویه ها یا دوره های آموزشی). سرانجام، آرشیو کردن دانش عبارت است از خلق یک کتابخانه علمی و منسوخ کردن دانش کهنه شده یا نامرتبط از مخزن فعال دانش به طور نظام مند. نمونه هایی از دانش شرکت ها عبارت اند از: دارایی فکری، حق انحصاری اختراعات، دانش مستند شده به صورت گزارشهای تحقیقی، مقالات فنی، یا دانش پنهان که در اذهان افراد موجود است اما ممکن است استخراج و وارد پایگاه یا مخزن دانش شود (نکات راهنما، ترفندهای تجاری، مطالعات موردی، مطالب نمایشی ارائه شده توسط کارشناسان، نظامهای پشتیبانی کاری). بدین طریق، داراییهای دانشی ارزشمند سازمان در مخازن یا در ذهن افراد مستند و بدن ترتیب برای مراجعه و استفاده در آینده قابل دسترس می شوند.
ج) تسهیم دانش: به اشتراک گذاشتن دانش شامل هماهنگی[۵۸]، تجمیع و دسترسی[۵۹]، و بازیابی دانش[۶۰] می شود. هماهنگی دانش معمولا ً مستلزم تیمهای همکاری برای ایجاد شبکه ارتباطی به منظور دانستن این نکته است که «چه کسی چه می داند». به محض اینکه منابع دانش شناسایی شدند، به صورت سوابق قابل مراجعه برای یک کتابخانه یا مخزن به منظور تسهیل دسترسی و بازیابی بعدی تبدیل می شوند. گره های نمونه اغلب به منظور رسیدن به اجماع در این باره تشکیل می شوند. سپس دسترسی و بازیابی باید قادر به مشاوره به افراد با دانش درباره مسائل دشوار، کسب نظر از کارشناس مربوطه، یا بحث درباره یک مسئله دشوار با یک همکار هم ردیف باشد. به علاوه، دانش می تواند به طور مستقیم از مخزن دانش قابل دسترس و بازیابی باشد (برای مثال، استفاده از سیستم پایگاه دانش به منظور دریافت مشورت درباره چگونگی انجام کار یا خواندن یک دانش مستند شده به منظور اتخاذ یک تصمیم).
سازمانها می توانند دانش را به روش های مختلفی به اشتراک بگذارند. کارکنانی که دانش مورد نیاز درباره حل یک مسئله خاص را ندارند می توانند با افراد دیگر سازمان یا از طریق پیدا کردن کارشناس مرتبط در میان شبکه تخصصی معین شده در سازمان و تماس مستقیم با آن فرد ارتباط برقرار کنند. سپس این کارکنان می تواننند همه این اطلاعات را سازماندهی کرده، از کارکنان دانشی مجرب تر بخواهند که روایی محتوای تهیه شده را تأیید کند.
د) کاربرد دانش: روش های کاربرد دانش به شرح زیر است:
- استفاده از دانش مستند شده برای انجام یک فعالیت جاری. برای مثال، تولید محصولات استاندارد، ارائه خدمات استاندارد، به منظور دانستن اینکه چه کسی در یک حوزه مشخص دارای دانش است.
- انتخاب دانش مربوط به کنترل وضعیت. برای مثال، شناسایی فردی که باید با او مشورت کنید. یا می خواهید مسئله را در میان بگذارید.
- مشاهده و تشریح وضعیت با بهره گرفتن از دانش خاص. برای مثال، مقایسه با الگوهای شناخته شده، تهیه سابقه، و جمع آوری و سازماندهی اطلاعات مورد نیاز به منظور انجام کار.
- تجزیه و تحلیل وضعیت با بهره گرفتن از دانش. برای مثال، قضاوت درباره اینکه این تجزیه و تحلیل به طور درون سازمانی یا با کمک بیرونی انجام شود.
- ترکیب راهکارهای مختلف با بهره گرفتن از دانش. برای مثال، شناسایی دیدگاه ها و تعیین رویکردهای ممکن.
- ارزشیابی راهکارهای مختلف با بهره گرفتن از دانش. برای مثال، تعیین مخاطرات و مزایای هر یک از رویکردهای ممکن.
- استفاده از دانش به منظور تصمیم گیری درباره کارهایی که باید انجام شوند. برای مثال، رتبه بندی راهکارها، انتخاب راهکار مناسب، و انجام یک ارزیابی واقع گرایانه.
- اجرای راهکارهای منتخب. برای مثال، انجام کار و تفویض اختیار به تیم برای پیشبرد امور (ویگ، ۱۹۹۳).
شکل(۲-۲) فعالیت های کلیدی در چرخه مدیریت دانش ویگ را خلاصه می کند.
شکل ۲-۲) خلاصه فعالیتهای کلیدی چرخه مدیریت دانش (ویگ، ۱۹۹۳)
یک مزیت عمده رویکرد ویگ به چرخه مدیریت دانش؛ شرح واضح و کامل در این خصوص است که چگونه حافظه سازمانی به منظور ایجاد ارزش برای افراد، گروه ها و سازمان استفاده شود.
۲-۲-۶-۲)چرخه مدیریت دانش مه یر و زاک
چرخه مدیریت دانش مه یر و زاک (۱۹۹۶) حاصل کار روی طراحی و توسعه محصولات اطلاعاتی[۶۱] است. درسهای آموخته شده از چرخه محصولات فیزیکی سازمان می تواند به منظور مدیریت داراییهای دانشی به کار برده شود. محصولات اطلاعاتی عبارت اند از اطلاعات فروخته شده به مشتریان درونی و بیرونی از قبیل پایگاه های داده، خلاصه اخبار، و مشخصات مشتریان. این دو دانشمند معتقدند که تحقیق و دانش درباره طراحی محصولات فیزیکی می تواند به حوزه محصولات فکری تعمیم داده شود.
از دیدگاه مه یر و زاک مراحل چرخه مدیریت دانش عبارت اند از: کسب، پالایش[۶۲]، ذخیره سازی/ بازیابی[۶۳]، توزیع[۶۴]، نمایش/ به کارگیری دانش. آنها به این چرخه به عنوان «پالایشگاه دانش[۶۵]» نگاه می کنند.
الف) کسب داده ها یا اطلاعات: به موضوعاتی از قبیل قلمرو، وسعت، عمق، اعتبار، دقت، به موقع بودن، ربط داشتن، هزینه، کنترل، و جامعیت منابع مواد خام (داده یا اطلاعات اولیه) اشاره دارد. اصل راهنما، این ضربالمثل معروف است که «هر چه کاشت کنید همان را درو خواهید کرد»؛ بدین معنی که این داده ها با اطلاعات اولیه باید بالاترین کیفیت را داشته باشند؛ در غیر این صورت، محصولات فکری نامرغوب خواهند شد.
ب) پالایش: منبع اولیه ارزش افزایی است که ممکن است به شکل فیزیکی (مثل انتقال از محیطی به محیط دیگر) یا منطقی (ساختاردهی مجدد، عنوان بندی مجدد، شاخص گذاری و یکپارچه سازی) انجام شود. پالایش همچنین به پاک سازی (مثل اصلاح محتوا به خاطر تضمین تطبیق کامل منابع و افراد کلیدی مرتبط) یا استانداردسازی (مثل قواعد یک تجربه موفق یا درسهای آموخته شده در درون سازمان) اشاره دارد. در این مرحله تحلیلهای آماری می تواند روی محتوا به منظور انجام یک فراتحلیل (خلاصه ای از موضوعات و الگوهای کلیدی موجود در مجموعه ای از موضوعات دانشی) انجام شود.
ج) ذخیره سازی/ بازیابی: پلی بین مراحل کسب و پالایش و مراحل توزیع و کاربرد ایجاد می کند. ذخیره سازی ممکن است به طور فیزیکی (پوشه های اطلاعاتی، اطلاعات چاپ شده) یا الکترونیکی (پایگاه داده، نرم افزار مدیریت دانش) انجام شود.
د) کاربرد: مرحله نهایی، نمایش یا کاربرد است. در این مرحله شرایط نقش مهمی ایفا می کند. اثربخشی هر یک از گامهای قبل در این مرحله ارزیابی می شود: آیا کاربر به اندازه کافی شرایط استفاده از این محتوا را دارد؟ در غیر این صورت، چرخه مدیریت دانش برای تحویل ارزش به فرد و در نهایت به سازمان ناتوان است (مه یر و زاک، ۱۹۹۶؛ به نقل از قلیچ لی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۶-۳)چرخه مدیریت دانش بیوکویتز و ویلیامز
بیوکویتز و ویلیامز[۶۶] (۲۰۰۰) شرح می دهد که چارچوب فرایند مدیریت دانش به طور کلی «ایجاد، حفظ و به کارگیری دانشی است که برای سازمان ارزش افزوده ایجاد می کند». در این چارچوب، دانش شامل مخازن، روابط، فناوریهای اطلاعات، زیر ساختار ارتباطات، مجموعه های مهارت سازمانی، دانش فنی فرایند، پاسخگویی محیطی، هوشمندی سازمانی، و منابع بیرونی می شود. مراحل «کسب، یادگیری و کمک» به لحاظ ماهیت تاکتیکی اند که بر مبنای فرصتها یا تقاضاهای بازار محور صورت می گیرند و معمولاً به استفاده روزانه دانش برای پاسخ به این تقاضاها منتج می شوند. مراحل «ارزیابی، ایجاد/حفظ، یا عدم سرمایه گذاری» راهبردی ترند و در نتیجه تغییرات در محیط کلان انجام می شوند و بر فرایندهای بلند مدت انطباق سرمایه فکری با نیازمندیهای راهبردی تمرکز دارند.
الف) کسب: مرحله اول، کسب است که شامل جستجوی اطلاعات مورد نیاز به منظور اتخاذ تصمیمات، حل مسائل یا نوآوری می شود. چالش امروز یافتن اطلاعات فراوان نیست، بلکه مدیریت اطلاعات متنوعی است که می توانند کسب شوند. فناوری در زمینه فراهم کردن امکان دسترسی به قلمرو وسیعی از اطلاعات به پیشرفتهای بزرگی نائل آمده است. جایی که مدیریت دانش از مدیریت اطلاعات فاصله می گیرد، کسب کردن محتواست که شامل نه تنها محتوای آشکار سنتی (برای مثال، مستندات فیزیکی یا الکترونیکی) بلکه همچنین شامل دانش پنهان می شود؛ این بدین معنی است که کاربران اطلاعات باید نه تنها از محتوا استفاده کنند بلکه همچنین با کارشناسان محتوا – کارکنان- که بیشترین دانش پنهان ارزشمند در اذهان آنها نهفته است در ارتباط باشند.
فعالیتهای کلیدی در این مرحله عبارت اند از: سازماندهی محتوای دانش، حفظ دقت، به هنگام بودن و کامل بودن، تدوین شرح مشخصات نیازهای کاربران، دسترسی / جهت دهی/ فیلتر کردن محتوای حجیم به منظور پاسخ دادن به نیازهای کاربران، و کمک به آموزش کاربران با فناوریهای مخزن دانش جدید (مواد اطلاعاتی).
ب) کاربرد: مرحله دوم مربوط به کاربرد است، اینکه چگونه اطلاعات را به روش های جدید و جالب به منظور تقویت نوآوری سازمانی ترکیب کنیم. تمرکز ابتدا بر افراد و سپس بر گروههاست. تمرکز بر نوآوری به عنوان دلیل استفاده از سرمایه های فکری تا اندازه ای به این چرخه مدیریت دانش محدود می شود. نویسندگان این چرخه، درباره شماری از فنون افزایش تفکر بدون مرز یا فنون ارتقای خلاقیت بحث می کنند.
ج) یادگیری: مرحله یادگیری به فرایند رسمی یادگیری از تجارب به عنوان وسیله ایجاد مزیت رقابتی اشاره دارد. در این مرحله یک حافظه سازمانی ایجاد می شود تا یادگیری سازمانی از طریق هم موفقیتها (تجارب موفق) و هم ناکامیها (درسهای آموخته شده) ممکن شود. پیوند بین یادگیری و خلق ارزش سخت تر از پیوند بین کسب و کاربرد اطلاعات است. یادگیری در سازمانها به این دلیل که بیانگر مرحله انتقالی بین کاربرد و تولید ایده های جدید است مهم می باشد. همچنین باید بین استراتژی سازمانی و فعالیت های یادگیری سازمانی پیوند قوی ایجاد شود.
د) کمک: مرحله کمک چرخه مدیریت دانش به ترغیب کارکنان در انتقال آموخته هایشان به پایگاه دانش مشترک (برای مثال، یک مخزن دانش) مربوط است. تنها بدین طریق است که دانش فردی می تواند در سرتاسر سازمان، آشکار و قابل دسترس شود. در عمل، ثابت کرده است که تسهیم دانش می تواند بدون هر گونه برنامه سنگین پاداش در ازای مشارکت یا تنبیه امتناع کنندگان اتفاق افتد. برای موفقیت تسهیم دانش این اقدام باید «تفهیم شود». بدین معنی که مزایای حاصل از آن هم برای افراد و هم برای سازمان کاملاً درک شود. عامل حیاتی موفقیت دیگر، به کارگیری موفق کارگزاران مدیریت دانش است – یعنی حرفه ایهایی که مسئولیت جمع آوری، دسته بندی مجدد، و ارتقای حوزه های ارزشمند دانش در سرتاسر سازمان را بر عهده دارند. یک سیستم خوب - سیستم مدیریت خوب حافظه سازمانی - باید به منظور حفظ نتایج یادگیری سازمانی مستقر شود.
و) ارزیابی: مرحله بعد ارزیابی است که بیشتر به سطح گروهی و سازمانی مربوط میشود. ارزیابی به ارزشیابی سرمایه فکری اشاره دارد و مستلزم این است که سازمان دانش راهبردیاش را تعریف و نقشه سرمایه فکری موجود را در برابر نیازهای دانش آینده اش ترسیم کند. همچنین سازمان باید شاخص هایی را ایجاد کند که نشان دهنده پایگاه دانش آن در حال ارتقاست و از سرمایه گذاری اش در سرمایه فکری بازدهی کسب می کند. نظریه سازمان باید در زمینه تاثیر مدیریت دانش بر عملکرد سازمان توسعه داده شود. این بحث شامل شناسایی اشکال جدید سرمایه از قبیل سرمایه انسانی (شایستگی ها)، سرمایه مشتری(رابطه با مشتری)، سرمایه سازمانی (پایگاه های دانش، فرایندهای کسب و کار، زیر ساختار فناوری، ارزشها، هنجار ها و فرهنگ)، و سرمایه فکری (رابطه بین سرمایه های انسانی، مشتری و سازمانی) می شود.
ه) ایجاد و حفظ: این مرحله ایجاد و حفظ در چرخه مدیریت دانش تضمین می کند که سرمایه فکری آینده سازمان موجب ماندگاری و رقابتی شدن آن می شود. منابع باید برای رشد و حفظ دانش تخصیص داده و به طریقی هدایت شوند که موجب خلق دانش جدید و تقویت دانش موجود شوند. در سطح عملیاتی، عدم توانایی برای شناسایی و بکارگیری دانش به منظور تامین نیاز موجود به یک فرصت از دست رفته منتج می شود. در سطح استراتژیک مباحثه کم درباره دانش «مناسب» صدمه بسیار جدی تری - کاهش رقابتی شدن و در نهایت کارآمدی سازمانی- را ایجاد خواهد کرد.
ی) عدم سرمایه گذاری: مرحله نهایی در این چرخه مدیریت دانش، عدم سرمایه گذاری است. سازمان نباید داراییهای - فیزیکی یا فکری - را که دیگر ارزش آفرینی ندارند حفظ کند. در حقیقت برخی از دانشها اگر به بیرون از سازمان منتقل شوند ممکن است ارزشمندتر باشند. در این مرحله سازمانها باید سرمایه فکری شان را بر حسب منابع مورد نیاز به منظور حفظ آن و اینکه آیا بهتر خواهد بود این منابع در جای دیگری صرف شوند بررسی کنند. این اقدام شامل درک دلیل، زمان، مکان و شیوه عدم سرمایه گذاری در بخشهایی از پایگاه دانش می شود. لذا ضروری است که درک کنیم کدام بخشهای پایگاه دانش از لحاظ حفظ مزیت رقابتی و کارآمدی صنعت، غیر ضروری اند. از جمله تصمیمات سنتی درباره عدم سرمایه گذاری در دانش عبارتند از: اخذ حق اختراعات، تعطیلی شرکتها، پیمان سپاری فعالیتها، خاتمه دادن به یک برنامه آموزشی و یا خدمات کارکنان، ارتقای فناوریها، و اعلام پایان شراکتها، اتحادها، یا قراردادها. با وجود این، مدیریت دانش برای عدم سرمایه گذاری در دانش نیازمند یک فعالیت برنامه ریزی شده است، چرا که این تصمیم یک کار عملیاتی نیست، بلکه یک تصمیم راهبردی است.
چرخه مدیریت دانش بیوکویتز و ویلیامز دو مرحه حیاتی جدید را معرفی می کند: یادگیری از محتوای دانش و تصمیم درباره اینکه آیا این دانش حفظ شود یا اینکه روی آن سرمایه گذاری انجام نشود، رویکرد جامعی را برای مدیریت هم دانش آشکار و هم دانش پنهان معرفی می کند (بیوکویتز و ویلیامز، ۲۰۰۰).
۲-۲-۶-۴)چرخه مدیریت دانش یکپارچه دالکر
دالکر[۶۷] (۲۰۰۵) بر اساس مطالعه و مقایسه رویکردهای قبلی، رویکردی تلفیقی به چرخه مدیریت دانش را پیشنهاد می دهد که سه مرحله دارد: ۱) کسب، یا خلق دانش، ۲) تسهیم و توزیع دانش، ۳) درک و کاربرد دانش، در زمان انتقال از مرحله کسب - خلق دانش به تسهیم و توزیع دانش، محتوای دانش ارزیابی و سپس دانش یه منظور درک و کاربرد به متن تبدیل می شود. پس از این مرحله به مرحله اول به منظور به روز آوری محتوای دانش بازخورد می دهد.
کسب دانش به شناسایی و سپس کدگذاری دانش درونی سازمان (معمولا ًٌ قبلا مورد توجه قرار نگرفته است) و یا دانش بیرونی موجود آن اشاره دارد. به عبارتی، توسعه دانش فنی و نوآوریهای جدیدی است که موجودیت قبلی در درون سازمان ندارند. گام بعدی ارزیابی دانش کسب یا خلق شده بر اساس معیارهای مبتنی بر اهداف سازمانی است. آیا محتوای دانش معتبر است؟ آیا جدید یا بهتر است؟ یعنی، آیا محتوا به اندازه کافی برای سازمان ارزشمند است تا به موجودی سرمایه فکری آن اضافه شود؟ به محض اینکه محتوای جدید به قدر کافی شناسایی و ارزشمند تشخیص داده شد، گام بعدی متنی سازی آن است. متنی سازی به شناسایی ویژگیهای کلیدی محتوا به صورت قابل استفاده برای کاربر نهایی یا تهیه یک خلاصه کوتاه مدیریتی برای استفاده یک مدیر ارشد با توجه به محدودیتهای زمانی وی متنی سازی اغلب وقتی که با فرایندهای کسب و کار سازمان یکپارچه شود موفق خواهد شد. این چرخه، همان طور که در شکل(۲-۳) نشان داده شده است، اکثر گامهای مورد بحث در چرخه های قبلی مدیریت دانش را در بر می گیرد. سپس همان طور که کاربران محتوا را درک می کنند و تصمیم می گیرند از آن استفاده می کنند، چرخه مدیریت دانش تکرار می شود. کاربران مفید بودن محتوا را تایید می کنند و وقتی کهنه می شود علامت می دهند که این دانش دیگر قابل کاربرد نیست. همچنین کاربران قلمرو محتوا و اینکه چگونه تجارب موفق و درسهای آموخته شده می توانند عمومی شوند را بررسی و تایید می کنند. آنها همچنین اغلب درباره محتوای جدید پیشنهادهایی ارائه می کنند که می تواند به تکرار چرخه بعدی کمک کند (دالکر، ۲۰۰۵، به نقل از قلیچ لی، ۱۳۸۸).
شکل ۲-۳)چرخه مدیریت دانش یکپارچه دالکر (دالکر، ۲۰۰۵)
۲-۲-۶-۵)فرایندهای مدیریت دانش بس
بس (۲۰۰۴) نیز فرایندهای مدیریت دانش را شامل ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و کاربرد دانش می داند و این پنج عامل در حوزه مدیریت دانش برای یک سازمان زمینه آموزش، بازخورد، آموزش مجدد را فراهم می آورد که معمولاً برای ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و احیاء قابلیت های سازمان مورد استفاده قرار می گیرد. مراحل زیر که نشان دهنده ی فرایندهای مدیریت دانش است توسط بس (۲۰۰۴)، به نقل از هویدا و همکاران (۱۳۸۹)، بیان شده است:
ایجاد دانش: دانش از تجربیات و مهارت های کارکنان ناشی می شود. دانش توسط افراد با مشخص کردن شیوه های جدید انجام کارها یا توسعه علم خلق می شود. گاهی اوقات چنانچه دانش در سازمانی وجود نداشته باشد دانش بیرونی وارد سازمان می شود. همه سازمان ها در قالب عملکردها و فعالیت های سازمانی، دانش را خلق و از آن استفاده می کنند. ایجاد دانش به توانایی سازمانها در بسط ایده ها و راه حل های نوین و مفید اشاره دارد. هر سازمانی با توسعه و تجدید ساختار دانش قبلی و فعلی از طریق روش های مختلف به خلق واقعیت و معناهای جدید می پردازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 02:31:00 ب.ظ ]




جدول ۴-۱۲: میزان آلفای کرانباخ متغیر سهولت دسترسی به وسایل جلوگیری…………………………………. ۴۸
جدول ۵-۱: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب جنس…………………………………………………………………………. ۵۳
جدول ۵-۲: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان تحصیلات…………………………………………………………. ۵۴
جدول ۵-۳: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان تحصیلات همسر………………………………………………. ۵۴
جدول ۵-۴: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب گروه سنی……………………………………………………………………. ۵۵
جدول ۵-۵: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب شغل…………………………………………………………………………….. ۵۵
جدول ۵-۶: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب شغل همسر………………………………………………………………….. ۵۶
جدول ۵-۷: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تفاوت سنی زوجین……………………………………………………… ۵۶
جدول ۵-۸: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن ازدواج……………………………………………………………………. ۵۷
جدول ۵-۹: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان درآمد…………………………………………………………………. ۵۸
جدول ۵-۱۰: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد فرزند زنده به دنیا آمده……………………………………. ۵۸
جدول ۵-۱۱: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد فرزند پسر زنده به دنیا آمده……………………………. ۵۹
جدول ۵-۱۲: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد فرزند دختر زنده به دنیا آمده…………………………. ۶۰
جدول ۵-۱۳: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سقط جنین……………………………………………………………….. ۶۰
جدول ۵-۱۴: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان استفاده از روش­های جلوگیری از بارداری……… ۶۱
عنوان صفحه
جدول ۵-۱۵: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان استفاده از روش­های جلوگیری از بارداری بین ازدواج و تولد اولین فرزند………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۶۱
جدول ۵-۱۶: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد مطلوب بچه……………………………………………………. ۶۲
جدول ۵-۱۷: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان فاصله­گذاری ایده­ال بین فرزندان………………….. ۶۲
جدول ۵-۱۸: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب دختر یا پسر بودن فرزند………………………………………….. ۶۳
جدول ۵-۱۹: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب طبقه اجتماعی…………………………………………………………. ۶۳
جدول ۵-۲۰: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن ایده­آل دختر برای ازدواج………………………………….. ۶۴
پایان نامه - مقاله
جدول ۵-۲۱: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن ایده­آل پسر برای ازدواج……………………………………. ۶۴
جدول ۵-۲۲: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب نگرش برابری در تصمیم ­گیری…………………………………. ۶۵
جدول ۵-۲۳: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب نگرش نسبت به ارزش­های دینی……………………………… ۶۶
جدول ۵-۲۴: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب نگرش نسبت به داشتن فرزند…………………………………… ۶۷
جدول ۵-۲۵: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان استفاده از رسانه­های جمعی……………………………. ۶۷
جدول ۵-۲۶: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تمایل به استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری………. ۶۸
جدول ۵-۲۷: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان سهولت دسترسی به وسایل جلوگیری از بارداری……………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۹
جدول ۵-۲۸: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین سن و تمایل زوجین به برنامه ­های تنظیم خانواده…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۶۹
جدول ۵-۲۹: نتایج آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن…………………………………………………………………………….. ۷۰
جدول ۵-۳۰: نتایج آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن…………………………………………………………………………….. ۷۰
جدول ۵-۳۱: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین تفاوت سنی زوجین و تمایل آن­ها به برنامه ­های تنظیم خانواده…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۷۱
جدول ۵-۳۲: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین تعداد فرزندان و تمایل زوجین به برنامه ­های تنظیم خانواده…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۷۲
جدول ۵-۳۳: نتایج آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن…………………………………………………………………………….. ۷۲
جدول ۵-۳۴: نتایج آزمون تحلیل یک طرفه واریانس……………………………………………………………………………….. ۷۳
جدول ۵-۳۵: نتایج مقایسه میانگین­ها………………………………………………………………………………………………………. ۷۴
جدول ۵-۳۶: نتایج آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن…………………………………………………………………………….. ۷۴
جدول ۵-۳۷: نتایج آزمون تحلیل یک طرفه واریانس……………………………………………………………………………….. ۷۵
جدول ۵-۳۸: نتایج مقایسه میانگین­ها………………………………………………………………………………………………………. ۷۵
جدول ۵-۳۹: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین ارزش­های دینی و تمایل زوجین به برنامه ­های تنظیم خانواده……………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۶
جدول ۵-۴۰: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین نگرش نسبت به داشتن فرزند و تمایل زوجین به برنامه ­های تنظیم خانواده……………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۷۷
جدول ۵-۴۱: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین میزان برابری در تصمیم ­گیری زوجین و تمایل آنان به برنامه‌های تنظیم خانواده…………………………………………………………………………………………………………………………… ۷۸
عنوان صفحه
جدول ۵-۴۲: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین میزان استفاده از رسانه­های جمعی و تمایل زوجین به برنامه‌های تنظیم خانواده…………………………………………………………………………………………………………………………… ۷۸
جدول ۵-۴۳: نتایج آزمون رگرسیون رابطه بین میزان سهولت دسترسی به وسایل جلوگیری و تمایل زوجین به برنامه‌های تنظیم خانواده………………………………………………………………………………………………………………………. ۷۹
جدول ۵-۴۴: عناصر اصلی تحلیل چند متغیره به روش گام به گام برای پیش ­بینی متغیر وابسته…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۸۰
جدول ۵-۴۵: عناصر متغیرهای درون معادله برای پیش ­بینی متغیر وابسته…………………………………………….. ۸۱
فهرست شکل­ها
عنوان صفحه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:30:00 ب.ظ ]




از جمله اندوههایی که سبب سرودن حسرتانگیزترین عاشقانههای وی شده، غم عشقی است که او در جوانی تجربه کرده است. این موضوع دریغ و دلتنگیهای زیادی برای وی در پی داشته و مضمون برخی از اندوهیادهای او به خود اختصاص داده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
آتشی در نوجوانی دل به دختری روستایی سپرد که او نیز عشقی ساده نسبت به منوچهر داشت؛ امّا دخترک در جوانی بر اثر سرطان درگذشت. «ردّپای این عشق ناکام را در تمامی اشعار آتشی میتوان دید، چنان که حتّی سالهای بعد نیز با وفاداری عجیبی از عشق ناکامش یاد میکند و در واقع ادّعای خود شاعر این است که عشق آن دختر، او را شاعر کرد» (سیدخشک بیجاری، ۱۳۸۷: ۱۰۴). آتشی در این باره میگوید: «خاطرۀ آن عشق همواره با من بود و ردّ آن را میتوانید در شعرهای من در سالهای بعد نیز پیدا کنید» (یا حسینی، ۱۳۸۲: ۶۶).
آتشی در قطعۀ «دیدار در فلق» خاطرۀ این عشق را با زیباترین احساسها و غمانگیزترین حسرتها بیان میکند.
اکنون چه میکنی؟! ای بانوی قشنگ من/ -از خود قشنگتر!/ با من، -ای جادۀ دراز شبی را، هرگز/ با پای تن نیامده تا صبح و بیوۀ من/ آن کودک نزادۀ ما/ که نطفه در فلق شیرگونه، در سپیده گرفت، اکنون کجاست؟/ با بادبادک سبک خوابهای تو/ آیا سوی ستارۀ سحری/ پر، وانکرده است؟/ آن لادن لطیف/-که روی نیمکت مدرسه به رمز مینهادی/ تا گفتگو بکنی/ -مرموز، از دور دست عاطفه، با آرزوی من/ اکنون کجاست؟/ آیا میان برگ کتابت پژمرده است؟/ یا در طراوت گلدان سرخ قلبت، شاداب مانده است؟ (همان،۳۲۶- ۳۲۵)
آتشی از مطرح کردن عشقهای جنسی دوری کرده است. عشق او عشق پاکی است که پایانی غمانگیز دارد تا جایی که تمیمی بر این باور است که آتشی هیچگاه یک عاشق دل سوخته نیست بلکه به عشق با پهلوی قویتر غرور رویارو میشود و اینگونه غرور در شعر او به توصیف اجمالی معشوقه و گذر از شرّ و شور آن و بایگانی خاطرهاش به مثابه رویدادی همسنگ دیگر حوادث زندگیش ختم میگردد (تمیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۵).
آتشی دربارۀ عشق اوّلیۀ خود میگوید: «معشوق من زیباترین دختر روستای چاهکوتا بود. افسوس که من زود از تحصیل سرخوردم و به شهر بازگشتم. او را به مردی دادند و در عنفوان جوانی، بیماری سرطان از پا درانداختش. روح او هنوز در خیالهای من پرسه میزند.» (تمیمی، ۱۳۸۵: ۲۹).
آتشی در قطعۀ «چاه، و وهم تلسکوپها» اندوه خود از مرگ معشوق را اینگونه بیان میکند:
دختری از پلّکان قصری پایین میآید/ دامنی از پولکهای رخشان دارد/ و به من که میرسد خندان میگوید:/ بالاخره به وطن بازگشتی؟/ میپرسم: وطن؟/ میگوید فراموش کردهای آن روستای بیابانی را/ و نخلی که زیر آن/ به آواز فاختهها و خواندن عندلیبان گوش میدادیم/ و کلاغی سبز، رطب در دهان ما میانداخت؟/ مرا امّا خیلی زود به باتلاقهای زمین فرستادند/ و تو تنها ماندی (آتشی،۱۳۹۰: ۱۶۳۲- ۱۶۳۱)
عشق این دختر سبز چشم چون نسیمی گاه مداوم و گاه گذرا از میان رؤیاهای دلانگیز شاعر میگذرد و او را با رنج هجران تنها میگذارد و آه حسرت را از نهاد شاعر بر میانگیزد. نوستالژی این عشق چنان در روح و جان آتشی ریشه دوانیده که همه چیز را به رنگ سبز میبیند و با این رنگ به توصیف زیباها میپردازد. پس از رنگ سبز، آبی از پر بسامدترین رنگهای به کار رفته در شعرهای آتشی است.
آتشی علاوه بر عشق ناکام این دختر چاهکوتایی، دو بار ازدواج کرده است که هر دو بار به جدایی انجامیدهاست و این درد، جان‌مایۀ برخی عاشقانههای اوست. شعر «زنی سراسیمۀ رؤیاها» یکی از فراقنالههای اوست. حضور زن برانگیزندۀ درون شاعر عاشق است. دیگری است که حضور ذهنیاش مایۀ فعّال شدن ذهن است، پس غیاب او نیز تنها با یادی، صدایی یا نامی که از او هست بازمایۀ وجد و فوران خیال و رؤیا و ذهنیّت شاعر است (مختاری، ۱۳۷۸: ۱۳۶).
همیشه، همیشه/ زنی به هیئت سوگواران در رؤیاهایم پرسه میزند/ چه میکند و چه میجوید از رؤیاهای من/ زنی که نمیشناسمش؟/ از کجای نهفت فراموشیهایم برآمده/ و ماندگار شده در خوابهایم…/ سوگوار که‌ای بانو! و از خوابهایم چه میطلبی؟/ -سوگوار خویشم که در این حوالی مردهام و گور خود را میجویم…/ -مرا به تشویش نشاندهای آخر و قرارم را به بیداری و خواب/ گرفته، پرسههایت/ -تشویش؟/ گورم را عاقبت در بیغولههای جانت پیدا میکنم/ - در آنجا که هرگز بدان راهم ندادی/ و در آن فرو میخوابم آرام/ و تو آرام میشوی برای ابد! (آتشی،۱۳۹۰: ۵۹۷- ۵۹۶)
در شعر «بی بهار سبز چشم تو» عشق پاک خود را میسراید:
امروز- فرسوده- بازگشتم از کار/ اما لبهای پنجره به پرسش نگاهم پاسخ نگفت/ و چهرۀ بدیع تو از پشت میله های فلزی نشکفت/ امروز، اتاقها-مانند درّههای بی‌کبک سوت و کور است/ بیخندههای گرم تو- بی قال و قیل تو، امروز خانه گور است/ … امروز بی بهار سرسبز چشم تو مرغان خسته بال نگاهم/ از آشیانه پر نکشیدند/ و قوچهای وحشی دستانم در مرتع تنت نچریدند…/ امروز در خشت و سنگ خانه غربت غمناکی بود/ و با تمام اشیا-دیگ و اجاق و پنجره و پرده/ اندوه پاکی بود… (همان،۱۹۳- ۱۹۱).
در قطعۀ «زنی با چهار نام» به توصیف معشوق میپردازد:
سومین زن نامش «عشق» بود/ چشمان سبز شگفت داشت/ که در هر نوری دیگرگونه میگشت:/ سبز گندمی، سبز دریایی، سبز یشم و زهر و سبزبن برگهای کوهستانی/ چشمانی شاد و هیاهوگر/ که هستیش وابسته جنبوجوش بود/ که میخواست مرا به فراز قلّههایی بکشاند/که قرنها پیش از آنها فرود آمده بودیم/ پس رنج تلخ عمیق مرا که حس کرد/ پژمرده و پلاسیده شد/ و چون به میان بیشههای مردابی میخزید ناله سرداد:/ دیگر نخواهمت دید/ «امّا تو مرا در نام دیگر بازخواهی جست ای تن‌وارۀ انکار!» (همان،۵۸۳).
عشق در شعر آتشی با تنهایی و خیال آمیخته است. آتشی پیش از آنکه با معشق درآمیزد و عشق ورزد با «خیال او» یا بهتر است بگوییم با «خیال خود» سرگرم عشقبازی و مهرورزی است (تمیمی، ۱۳۸۵: ۱۱۸)، لذا کلمۀ «رؤیا» را بسیار در شعر خود به کار برده‌است:
با چشمی از کلمه به سیمایی از سطر دیدارت میکنم/ پریشان میشود دفترم به شورش دلشورهای/ سرازیر میشوی در من/ -بزغالگان سرازیر از پشتۀ گرگ زده-/ سرازیر میشوی و فرا میگیرمت/ -مرتعی ایمن-/ و فرا که گرفتی مرا تو هم/ پر میشوم از صدای زنگوله/ با دهانی از کلمه- به غلغلۀ غزل فرو میخوانمت/ با سینهای از چاه/ تا که فرو بیایی- ای چاه‌بانوی کبوترها-/ پر شوم از آشیانهها و صدا/ به پروازی از واژه، به قیقاجی از پرواز دیدارت میکنم… (آتشی،۱۳۹۰: ۷۱۶).
دلتنگی شاعر برای معشوقاش همیشه همراه اوست:
هنوز که هنوز است دلم میخواهد/ سپیدهدم از صدای گنجشگان برخیزم/ و از فراز پرچین ترا ببینم، در کوچۀ روستا/ دامنکشان و نورافشان/ پشت غبار نازک بزغالهها (همان،۱۲۷۳).
تو از شعرهای ناسرودۀ من افتادهای/ در کلمههایم بازی کردهای/ در نیماییهایم قد کشیدهای/ در غزلهایم بالغ شدهای/ و در اوّلین شعر سپیدم/ بدرود گفتهای و دور شدهای…./ این است که امروز تمام شعرهای من/ فراقیهای توست… (همان،۱۶۹۰).
آتشی در بسیاری از اشعارش از جمله در «خاکستر»، «مناجات»، «ای چراغ قصّههای من»، «عهد»، «نعل بیگانه»، «ترانۀ دیدار»، «غزل کوهی»، «یک روز»، «آواز مردی که از کرانۀ تردید میآید»، «سمت زخم»، «دیدار»، «وصف گل سوری»، «آواز شریر برای دختر شرور»، «آوازهای آتش»، «وصل»، «شعر دوبارهها»، «فراقی ۱ و ۲ و ۳»، «حرام است عشق»، «غزلی برای چشمها»، «با آخرین قدمها»، «پیشنهاد»، «جوی نازک»، «اکنون که تابستان در گذر است»، «بانوی گیلاس و گندم»، «فراقی»، «تلنگری بر سیم عصر»، «مکالمه»، «در ابتدای حافظه»، «فاتح گلگشتهای پیری»، «غزل سبز غزل سبزه»، «تلواسه»، «چکامۀ کیهانی»، «معنای ما»، «اسپانیولی»، «در آبهای فردا»، «غزل آینه»، «نامه ۱»، «تا قصیدهای»، «کنار هرچه دلش خواست»، «از تو فانوسی میآید»، «ترانههای زیر پنجرۀ ماه»، «نام تو»، «زنی سراسیمه رؤیا»، «ثعلبها و سیاوش»، «ماه کنار خوابم»، «پاسخ»، «عشق یعنی»، «بالای سر تو»، «اتّفاق آخر»، «دیدار اوّل»، «ترانه خیس‌خورده»، «ستایش»، «شکفتنهای تاریک»، «بعد از سفر»، «نام تو بر میهنم»، «ارتشهای شک»، «حضور ازلی»، «از آسمان آزادی…» «رمز نام»، «پیام فتحی وارونه»، «گریز» و… به نوستالژی یاد معشوق و درد عشق پرداخته است.
البتّه باید توجّه داشت که عشق شاعر، گاه منجر به رؤیاپردازیهای شاعرانه میشود و واقعیّت داشتن و نداشتن عشق او را با هم در میآمیزد، رؤیایی سرشار از حسرت و اشتیاق.
۴-۵- پیری و اندیشیدن به مرگ (مرگ اندیشی)
آتشی، شاعری است که روح مرگاندیشی و احساس پیری، بسیار کمتر در وجودش رخنه کرده است. وی برخلاف نادرپور از پیری صرفاً به عنوان یک واقعیّت طبیعی زندگی یاد میکند که با حسرت و دریغ خوردن برگذشتهها (کودکی و جوانی) همراه است، لذا به اندازۀ نادرپور پیردل و پریشان نیست. در حالیکه نادرپور، پیری و مرگ آدمی را از وحشتناکترین حوادث زندگی آدمی میداند و حتّی در اوج جوانی هم مدام در اضطراب و پریشانخاطری و ترس از آن به سر میبرده است.
آتشی در شعر «ماه و شاعر» از درد پیری و گذر عمر با ماه سخن میگوید:
ای ماه، وقتی که من کودک بودم/ تو ماه بودی/ وقتی که من جوان بودم (و پیر میگذشتم از هر چیز)/ تو باز ماه بودی/ وقتی که من به پیری میرفتم (و مینوشتم از مرگ)/ تو باز ماه بودی/ و اکنون که من/ -شانه به شانۀ مرگ- از ساحلهای خاموش میگذرم و ریگ روزها را/ در باتلاقهای راکد شبها میاندازم/ تو باز «ماه» استی (همان،۴۲۶- ۴۲۵).
شعر «منهای بیست و چند بهار» یکی از اشعار او است که در آن بسیار واقعبینانه، غم گذر زمان و عمر را بیان کرده است:
چه خوب است لبخند تو تا با آن/ -به دنیا که نمیشود- به خودم بخندم/ چه خوبند چشمهای تو- تا/ با چشمهای تو/ -به خودم که نمیشود- به دنیا نگاه کنم/ میکنم، امّا ناگاه/ هفتاد سال آوار میشود میان من و تو (منهای بیست و چند بهار)/ و میان چشمها و لبخند تو- که چه خوبند همچنان-/ و من که دیگر هیچ چیز/ نه میبینم و نه میخواهم ببینم (همان،۱۳۹۲).
در شعر «ترانهها» نیز بسیار هنرمندانه به توصیف ضعفهای پیری میپردازد.
این همه به شعرها فکر نکن/ -روزی مثل موهای من، سپید خواهند شد-/ کمی به دست من فکر کن که به جای قلم/ حالا عصایی با خود میگرداند/ -مثل سربازی برگشته از جنگ/ که فقط زخم بزرگ سر خود را هدیه به خانه میآورد (همان،۱۴۱۹).
آتشی در شعر «برکه و آینه» زلف به باد سپردۀ سالهای دور (جوانیاش) را میبیند که برف‌پوش پیری شده است.
آتشی با وجود تمام دردهای شخصی و اجتماعی، شاعری پرجنب و جوش است. او برای آرامش یافتن؛ فریاد بیداری کشیدن، انتظار کشیدن برای آمدن سواری نجات بخش بر اسب سفید و بازگو کردن دردهای اجتماعی و یادآوری خاطرات گذشتۀ پربارش را بر راکد ماندن و انتظار کشیدن برای مرگ ترجیح میدهد.
…مرا- که بی گناهی به این زمین آجری تلخ بستهاند/ تا خواب چاه های قدیمی ببینم/ تنها گریزم اینکه به آبهای فردا بیندیشم/ تا نگذارم صدای هرزۀ بیداران/ عبور عاشقان را به زهرخند آشفته کند (همان،۸۸۹- ۸۸۸).
فرصتی ای مرگ/ تا برای آخرین بار بربطم را بردارم/ و در این کوچههای مرده/ بنوازم و بخوانم به شور…/ کورها را بینا و بینایان را دیوانه کنم (همان،۵۶۹- ۵۶۸).
او حتّی در قطعۀ «معنای ما»، مرگ را عین عدالت میداند، البتّه گاهی نیز مرگ را هراسانگیز و تلخ میداند:
… تنها سفید بد، کفن است/ که بر نگاه میآویزد/ آن حجم سنگین را که بر نخواهد خاست دیگر (همان،۷۴۸).
در شعرهای «دیدار اوّل»، «وقتش است» و «پرسش و پاسخ»، «سیر حسرت»، «از پای سنگ صبور»، «فاتح گلگشتهای پیری»، «زنی سراسیمۀ رؤیا» میتوان درد پیری او را دید.
۴-۶- تنهایی
آتشی اگرچه غرق در رؤیاهایش است و نسبت به نادرپور، تنهایی را کمتر احساس میکند؛ امّا او هم به حکم انسان بودن، حسّ غریب تنهایی را تجربه میکند.
… ما، کاروانیان کوچک/ ما کاروانیان با هم و… تنها/ - هریک دورن پیلۀ خوف خود تنها-/ (انسان همیشه در ورطههای هول و خطر، خود را تنها مییابد/ حتّی میان هزاران دوست/ حتّی کنار یار/ این راز دردناک انسان است) (همان،۱۰۹۰).
او خود را یک کولی تنها میداند که از طایفه و قافلۀ گذشتۀ پدری خود جا مانده است:
….من کولی ز طایفه واماندهام/ واماندهام ز قافله/ تنها میان صحرا، تنها میان کوه/ میخ سیاه‌چادر خود را میکوبم هر شب/ و دیگهای کهنۀ تنهایی را/ زنگار میزدایم با صیقل ترانه/ و کاسۀ سیاه شب را با ماسه های گریه میسایم… (همان،۳۱۰).
در قطعۀ «زنی با چهار نام»، خود را «تنهایی» نامیده است.
…. زنی آمده بود به دیدارم که چهار نام داشت/ تا مردی را وسوسه کند/ که نامش «تنهایی» بود (همان،۵۸۴).
با منِ در خلوت نشسته- فراموش/ هیچ لبی وا نمیشود به درودی/ چشمچران شعلۀ چراغک هیزم/ - چشمکزن با چراغهای خیابان/ پنهان، جاری کند اشارۀ دودی/ پنجرهها، داستانشان همه با دور… (همان،۲۸۹).
در شعرهای «بزم»، «حس» و «سمت واقعه» هم میتوان درد تنهایی شاعر را حس کرد.
۴-۷- غم غربت روستا (رو ستا ستایی) و شهر ستیزی
ستایش روستا و ستیز با شهر و زندگی شهری یکی از موتیفهای پرمایه و گسترده در شعرهای آتشی است. وی هویّت خود را در روستا و سادگی و طبیعت آن جستجو میکند. آتشی در شعر «سیر حسرت»، بر از دست رفتن روستای زادگاهش حسرت میخورد:
…. گر این سیاه سوخته دل آن است/ آن شورها و هلهله‌هایش کو؟/ ناقوس اشترانش خاموش است/ غوغای درهم گلههایش کو؟/ … شب، شیر گوسفند سفیدش را/ دیگر به دیگ کوه نمیدوشد/ آواز کبک در دل کوهستان/ چون چشمههای پاک نمیجوشد/ آن روز، آفتاب طلا میریخت/ بر سینۀ برهنۀ این صحرا/ و آن اسبهای وحشی سنگینگام/ میکوفتند سینۀ خرمنها/ امروز جز سکوت و سیاهی نیست/ دامن گسترده بر سر این ویران/ توفنده گردباد هراسانی است/ تنها سوار خستۀ این میدان…. (همان،۴۸- ۴۷).
در شعر «بر جادههای اطلس»، آرامش را در روستای زادگاهش میجوید:
…. در شیبهای خرّم که عکس میشها/ با بوتههای سبز گلاویز بود/ و دختران مزرعه غرق لباسهای گلبفت/ با بافههای سبز علف بر پشت/ در کوچههای دهکده میرفتند/ در جذبۀ سرود/ «ای نقطه های کوچک!»/ من نقطه های کوچک را میجستم/ تا زخم ناشناس پیشانی غرورم را/ در چشمههای ژرف بدایت/ با آبهای تازه شفا بخشم/ و گلۀ رمیدۀ بزهای خاطره را/ - از هول گرگهای فراموشی/ به جلگههای ایمن بسپارم/ و خود به نیمروز عطش در سایۀ معطّر سدری کهن/ آسوده، سر به خشت فراغت بگذارم (همان،۳۱۴).
آتشی روستا و طبیعت آن را با سوارکاری، اسب، چوپانی، گلۀ گوسفندان و بزها، چرا، غبار گلّهها، دهقانان، دشت و درّه، شکار، راه های سنگلاخی، حملۀ گرگها، دختران و زنان روستایی با لباسهای رنگین، آداب و رسوم مردم و… به تصویر میکشد و چنان از تکتک صحنههای زندگی روستایی و طبیعت آن، هنرمندانه سخن میگوید که خواننده را مبهوت و مشتاق میگرداند. یاد روستای زادگاهش و طبیعت ناب و آداب و رسوم و اعتقادات مردمان این دیار در شعر آتشی فراوان است. او بسیار هنرمندانه تمام تجربیّات خود از زندگی روستایی را که حاصل گذر بهترین لحظات عمر او در میان روستا و مردمان روستایی است؛ در قالب شعر به تصویر میکشد. تصویری که تمام و کمال، سادگی روستا، زندگی بیدغدغۀ روستایی و آرامش خاطر انسان در طبیعت روستا را انعکاس میدهد و حسّ و تجربۀ شاعر را به خواننده انتقال میدهد.
استفادۀ او از عناصر مختلف طبیعت روستایی در شعرش بی نظیر است.
یک نکتۀ حائز اهمّیّت در استفادۀ آتشی از عناصر طبیعت، توجّه خاصّ و استفادۀ فراوان او از تصویر اسب و گنجشک و کبوتر است. این مسأله از لحاظ روانشناسی نوستالژیک قابل تأمّل است و ریشه در گذشتۀ پدری و خانخانی او و خاطرات کودکی‌اش دارد؛ خاطراتی که هویّت او به شمار میروند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:30:00 ب.ظ ]




فصل دوم – در جستجوی دکترین صلاحدید دولتها در سایر معاهدات بین‌المللی
در عصر حاضر با وجود انتقادات بسیار از ناحیه دانشمندان و نیز بعضی از قضات دیوان اروپایی حقوق بشر در خصوص دکترین صلاحدید دولتها امروزه شاهد گسترش دکترین در حوزه هایی هستیم که تا چند سال پیش تصور آن نیز ممکن نبود. این مسئله دلایلی دارد، در ابتدا به دلیل شرایط کلی حاکم بر تعهدات بین‌المللی است که اختیار و آزادی عملی را به دولتها در اجرای تعهد خود میدهد.دلیل دوم به علت شرایط کلی حاکم بر محاکم قضائی بین‌المللی، دلیل سوم به جهت وجود شروط غیرمانع در معاهدات بین‌المللی ودلایل چهارم و پنجم عبارتند از ابهام در معاهدات بین المللی و در آخر وجود تعهدات مثبت در معاهدات بین‌المللی که در این فصل به بررسی هر یک می‌پردازیم:
مبحث اول – شرایط کلی حاکم بر تعهدات بین‌المللی
با بررسی تعهدات بین‌المللی دولت‌ها از زاویه «اختیار»، می‌توان دو نوع تعهد را در عرصه حقوق بینالملل مشخص نمود، دسته اول تعهداتی است که تخطی از آن امکان پذیر نمی‌باشد، لذا دولتها در اجرای آن دارای هیچگونه اختیار و صلاحدیدی نمی‌باشند که ما آنها را تعهدات آمره می نامیم، بنابراین در تعهدات آمره دولتها تنها در چارچوب الزامات، موارد و مصادیق مشخص حرکت می‌نمایند و هیچ حاشیه ای از ارزیابی و یا تفسیر آزاد به آنها اعطا نشده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
دسته دوم تعهداتی است که دولتها به دلیل شرایط خاص حاکم بر آن در تفسیر و نحوه اجرا، دارای آزادی عمل می‌باشند، در حقیقت صلاحیت وقتی اختیاری است که دولتها در مقابل امور معینی حق تصمیم گیری داشته باشند و بتوانند در مورد هر کاری که برای منافع و مصالح عمومی، مقتضی و صلاح میدانند، تصمیم گیری نمایند. از این رو در این نوع از تعهدات به دولتها اختیارات موسعی نسبت به تعهدات آمره اعطاء می‌گردد. [۴۸۴] البته باید توجه داشت از این تقسیم بندی نمی‌توان اینگونه استنباط کرد که در حقوق بینالملل تعهداتی وجود دارند که تخلف از آنها مجاز میباشد، زیرا تخلف از هیچ قاعده حقوقی، تجویز نشده است، بلکه این تقسیم بندی از نقطه نظر حدود اختیارات دولتها در مواجه با این هنجارها می‌باشد.
جزء اول – معیارهای تفکیک تعهدات آمره از تعهدات تخییری
به طور کلی دو معیار در تفکیک نمودن تعهدات آمره از تعهدات تخییری وجود دارد. معیار اول که معیار «ارزیابی» و مربوط به حوزه صوابدید مقامات دولت‌ها می‌باشد، بدین معنا است که بر اساس این معیار ماهوی، در تعهدات اختیاری، فرصت و امکان ارزیابی برای دولت‌ها در نظر گرفته شده است، ولی در تعهدات آمره فرصت و امکان ارزیابی از آنها گرفته شده است. معیار دوم «معیار تفسیری» است بدین مفهوم که در تعهدات آمره معمولاً مکانیسم حقوق بین‌الملل برای دولت‌ها تعیین نموده است که آنها حق تصمیم گیری فردی ندارند ولی در تعهدات تخییری دولت‌ها می‌توانند با توجه به ماهیت تصمیم، موضوع را تفسیر نمایند.
جزء دوم –مفهوم تعهدات آمره
تعهدات آمره،تعهداتی می‌باشند که «منافع برتر کل جامعه بین المللی را حفظ می کنند» منفعتی که تخطی از آن جایز نمی باشد. [۴۸۵] لذا دولتهادر اعمال آن دارای اختیار و صلاحیت نمی‌باشند. در این خصوص ماده ۵۳ کنوانسیون ۱۹۶۹ حقوق معاهدات اقدام به ارائه توصیفی شکلی از تعهدات آمره می کند: «… قاعده آمره حقوق بین‌الملل عام، قاعده ای است که به وسیله اجماع جامعه بین المللی کشورها به عنوان قاعده تخلف ناپذیر…… به رسمیت شناخته شده است»[۴۸۶]. دو ویژگی بر این نوع از تعهدات حاکم است اول اینکه ماهیت تعهدات آمره به گونه ای است که به لحاظ اهمیتی که دارد، دغدغه تمامی دولت‌ها را بر می‌انگیزد و همه دولتها می‌توانند به منافع حقوقی که در حمایت از این حقوق دارند، استناد نمایند[۴۸۷]. در واقع، نقطه ثقل تعهدات آمره نفع حقوقی همه دولت‌ها در رعایت آن تعهدات می‌باشد؛ و بر این اساس، تمامی دولت‌ها حق دارند در صورت نقض این تعهدات توسط دولتی به مسئولیت بین‌المللی آن دولت، استناد نمایند. [۴۸۸] در حالی که هر تابع حقوق بین‌الملل دارای حق ویژه ای برای وادار کردن دیگران به محترم شمردن تعهدات آمره است، بدون آنکه موظف باشد اثبات نماید، که شخص وی در نتیجه نقض حقوق یاد شده متحمل ضرر و زیان شده است.[۴۸۹] خصیصه دیگری که تعهدات آمره دارند، این است که برخلاف سایر تعهدات فیمابین تابعان حقوق بین‌الملل، اعلام رضایت در آنها شرط نیست؛ بلکه به صرف عضویت در جامعه بین‌المللی، تحقق رضایت در این خصوص، محرز خواهد بود و در برخی موارد حتی علیرغم عدم تمایل و رضایت، اعضاء جامعه بین‌المللی نسبت به چنین تعهدی ملتزم قلمداد می‌گردند. در واقع، منشأ لازم الإجرا بودن تعهدات آمره، در رضایت و خواست تابعان حقوق بین‌الملل نخواهد بود، بلکه در ایجاد آن اصول و تعهدات از سوی جامعه بین‌الملل در کل می‌باشد،.لذا نقض یک تعهد آمره، حتی اگر طی معاهده و بر مبنای رضایت طرفین صورت گیرد، موجب بطلان ذاتی عمل مخالف آن می‌شود[۴۹۰] و این مسئله خود برتری قواعد آمره را نسبت به سایر قواعد در حقوق بین‌الملل تأیید می کند. بر این اساس، نقض تعهدات آمره، دولت یا سازمان بین المللیِ متخلف را در قبال جامعه بین‌المللی در کل مسئول می کند؛ در حالی که نقض سایر تعهدات حقوق بین‌الملل مسئولیت دولت یا سازمان بین‌المللی متخلف را صرفاً در مقابل طرف زیاندیده، رقم میزند. نتیجه ای که از این بحث حاصل می‌گردد این است که، وجود اختیارات و آزادی عمل برای دولتها با توجه به ِویژگی الزام آور بودن حاکم بر تعهدات آمره نمی‌تواند در خصوص این دسته از تعهدات وجود داشته باشد.[۴۹۱]
جزء سوم –مفهوم تعهدات تخییری
در حقوق بین‌الملل ما با دو سطح از تعهدات بین‌المللی دولتها سرو کار داریم سطح اول که تعهدات آمره نام دارد که توضیحات آن در جزء قبل بیان گردید، لکن سطح دوم تعهداتی قرار دارد که میزان تعهد دولتها به رعایت آن با توجه به وِیژگیهای حاکم بر آن پائین تراز تعهدات دسته اول می‌باشد لذا اعمال و یا نحوه اجرای آن بسیار منوط به شرایط ناپایدار می‌باشند[۴۹۲] بدین مفهوم که ویژگی این تعهدات بدین صورت می‌باشد که در شرایط متفاوت، برنامه های اجرائی و کاربردی آنها نیز متفاوت می‌باشد و دولتهای مختلف نمی‌توانند یکنواختی قابل توجهی را پیدا نمایندف چرا که آنها به ناچار وابسته به شرایط و یا وابسته به اهداف غیر یکنواخت می‌باشند. نتیجه ای که حاصل می‌گردد این است که تعهدات حاضر، دولت‌ها را در یک حوزه قانونی[۴۹۳] که در آن دارای اختیار و آزادی عمل میباشند قرارمیدهد. هر چند ممکن است رویه عملی دولتها، متناقض جلوه گر شود.[۴۹۴] نتیجه اینکه در این نوع از تعهدات که کاربرد و نحوه اجرای تعهد ذاتاً نامعلوم و یا با توجه به شرایط، غیر مشخص است، مراجعه به دکترین صلاحدید دولتها در آن بیشتر دیده می‌شود. [۴۹۵]حال با این توضیح به طور نمونه به بررسی تعهدات تخییری در دو حوزه حقوق دریاها و محیط زیست می‌پردازیم.
الف - تعهدات تخییری دولتها در حوزه حقوق دریاها
اختیار دولتها در حوزه تعهدات بین‌المللی ممکن است به دو صورت جلوه گر شود، صورت اول این است که امکان دارد، این اختیار و آزادی عمل دولتها در اصل «اعمال و یا عدم اعمال تعهد» خود را نشان دهد که این موضوع معمولاً به صورت صریح برای دولتها پیش بینی می‌گردد به عنوان نمونه در حوزه تعهدات دولت‌ها در حوزه حقوق دریاها، ماده ۲۱۸ کنوانسیون ملل متحد در خصوص حقوق دریاها مقرر می‌دارد «وقتی یک کشتی به طور داوطلبانه وارد یک بندر یا تأسیسات نزدیک ساحل می‌شود، دولت ساحلی «می‌تواند» آن را مورد تحقیق و بازرسی قرار داده و در جائی که شواهد و قرائن اقتضاء می‌کند، در خصوص هر گونه تخلیه‌ای از آن کشتی خارج از آب‌های داخلی، دریای سرزمینی یا منطقه انحصاری اقتصادی دولت مزبور که ناقض قواعد و استانداردهای قابل اجرای بین‌المللی ایجاد شده توسط سازمان بین‌المللی صالح یا کنفرانس دیپلماتیک عمومی باشد، اقدامات لازم را انجام دهند.»[۴۹۶]
همچنین در خصوص تحقیقات در منطقه انحصاری اقتصادی دریایی نیز کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها تحقیقات علمی دریایی را تابع رضایت دولت ساحلی دانسته است[۴۹۷] و مقرر می‌دارد که دولت ساحلی در اعمال صلاحیت خود نسبت به تحقیقات علمی «حق انحصاری» تنظیم، صدور اجازه و اجرای تحقیقات علمی را در منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره منطبق با مقررات مربوطه کنوانسیون دارد. نتیجه اینکه دولت ساحلی برای دادن یا عدم دادن رضایت دارای اختیار کامل است.[۴۹۸] و دولت ساحلی می‌تواند «به صلاحدید خود»[۴۹۹] از اعطاء رضایت به انجام طرح تحقیقاتی علمی دریایی دولت یا سازمان بین‌المللی ذیصلاح دیگری در منطقه انحصاری اقتصادی و یا فلات قاره اش خودداری نماید. [۵۰۰]
ب- تعهدات تخییری دولتها در حوزه حقوق محیط زیست
نوع دیگری از اختیارات دولتها ممکن است در تعهدات بین‌المللی به صورت «شیوه اجرا» عملیاتی گردد. البته به نظر نگارنده این نوع اختیار در خصوص تعهدات عام الشمول (البته به جز آنهایی که تبدیل به تعهدات آمره گریده اند) مورد استفاده قرار می‌گیرد چرا که دولتها از یک سو به دلیل عام الشمول بودن یک معاهده در انجام اصل عمل دارای تعهدی مضاعف نسبت به معاهدات دیگر می‌باشند، لکن میزان این التزام به مانند تعهدات آمره نیست، لذا کشورها در عین پایبندی به این نوع از معاهدات از اختیاراتی در «شیوه اجرا»برخوردار می‌باشند. به عنوان مثال تعهد جامعه جهانی در قبال محیطزیست سالم، صرف نظر از این که در کدام حیطه جغرافیایی باشد، به لحاظ اینکه تأثیر اکوسیستمی جهانی داشته و تمامی اعضاء جامعه جهانی را متضرر می کند لذا به تعهدی عام الشمول و جهانی مبدل شده که نظم عمومی جامعه بین‌المللی را متأثر می سازد.[۵۰۱] دیوان بین‌المللی دادگستری نیز در نظریه مشورتی خود راجع به مشروعیت تهدید یا استفاده از سلاح های هسته ای[۵۰۲]، و نیز در قضیه سد گابچیکوو ـ ناگیماروس[۵۰۳]به طور ضمنی وجود تعهدات زیست محیطی عام الشمول را به رسمیت شناخته است. خلاصه آنکه، این تعهدات غیر الزام آور که تعهدات «حقوق نرم»[۵۰۴] نیز نامیده می شوند، قابلیت این را دارند تا به دولتها اختیار و آزادی عملی در «شیوه اجرا» اعطاء نماید. نمونه بارز این نوع تعهد در حوزه محیط زیست را می‌توان در پروتکل کیوتو[۵۰۵]که به منظور کاهش انتشار گازهای گل‌خانه‌ای، که عامل اصلی گرم‌شدن زمین در دهه‌ های اخیر محسوب می‌شوند، ملاحظه نمود.در این معاهده دولت‌ها متعهد گردیده اند که ظرف ده سال آینده میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را ۵٪ کاهش دهند و به دولت‌های در حال توسعه کمک‌های مالی برای افزایش ضریب نفوذ استفاده از انرژی‌های تجدید پذیر نظیر انرژی خورشیدی و بادی، اعطا نمایند لکن این پروتکل تعیین مسیر چگونگی وصول به این مقصود را به دولتها واگذار نموده است.[۵۰۶]
جزء چهارم – بررسی مسئولیت بین‌المللی دولتها در قبال تعهدات آمره و تخییری بین‌المللی
حقوقدانان بین‌المللی، مسؤولیّت را ناشی از فعل ها و ترک فعل هایی می‌دانند که به ‌استناد مقررّات بین‌المللی، غیر قانونی تلقی می‌شوند، این شاخصه توسط دیوان دائمی بین‌المللی دادگستری، در قضیه فسفات مراکش[۵۰۷]، دیوان بین‌المللی دادگستری در قضایایی مانند کانال کورفو[۵۰۸]، دعوای نیکاراگوئه علیه آمریکا[۵۰۹]، کابچیکوو - ناگیماروس[۵۱۰] و نیز در نظر مشورتی درباره تفسیر معاهدات صلح[۵۱۱] به نوعی مورد تاکید قرار گرفته است.[۵۱۲] لذا با کمک این شاخصه، در خصوص تعهدات آمره با توجه به افزایش نقش و جایگاه این نوع از تعهدات در نظام حقوق بین‌الملل معاصر و نیز توجه به این موضوع که دیگر نمیتوان قواعد آمره حقوق بین‌الملل را تابعی محض از اصل حاکمیت و منافع ملی دولت‌ها، بدان گونه که در حقوق بین‌الملل کلاسیک و حتی در اویل تأسیس سازمان ملل متحد وجود داشت، تلقی نمود، لذا همانطور که قبلاً نیز بیان گردید هیچ اختیار و آزادی عملی برای دولت‌ها وجود نداشته، بنابراین نقض تعهدات آمره، دولت یا سازمان بین‌المللیِ متخلف را در قبال جامعه بین‌المللی در کل مسئول می کند؛ لکن در خصوص تعهدات تخییری با توجه به رای دیوان دیوان دائمی دادگستری بین المللی در قضیه لوتوس[۵۱۳] و تاکید این رای بر اینکه «همه آنچه که ممنوع نیست مجاز می‌باشد»[۵۱۴] صرف نظر از این که در مورد آن اختلاف نظر بین حقوقدانان وجود دارد،[۵۱۵] به نظر می رسد به دلیل اینکه هیچ ممنوعیت قانونی در حقوق بین‌الملل برای اختیار و آزادی دولتها به هنگام مواجه شدن با این تعهدات وجود ندارد، لذا عمل دولت‌ها در انتخاب بر نامه های اجرائی و کاربردی شان خلاف تعهدات بین‌المللی آنها نبوده و بالتبع موجب مسئولیت آنان نیز نمی‌گردد.
مبحث دوم- شرایط کلی حاکم بر محاکم قضائی بین‌المللی
بطور کلی شرایط حاکم بر محاکم قضائی بین‌المللی به گونه ای است که در عرصه بین‌المللی محاکم از ظرفیت های تصمیم گیری محدودتری نسبت به همتایان داخلی شان برخوردار هستند. لذا این محدودیت‌های حاکم بر محاکم قضائی بین‌المللی فضائی را فراهم می کند که در بعضی از اختلافات احترام به دادگاه های ملی دولتها در تصمیمات اتخاذی بیشتر از پیش مهم گردد چرا که در آن شرایط، دادگاه های ملی به دلیل قرار گرفتن در یک موقعیت بهتر توانایی اعمال قانون بهتری نسبت به محاکم بین‌المللی را دارند. این قرار گرفتن در یک موقعیت بهتر همان دکترین صلاحدید می‌باشد که می‌تواند به تعدادی از این نگرانی های به وجود آمده در خصوص محاکم قضائی بین‌المللی از طریق استانداردهای قابل قبول ایجاد شده توسط داده های ملی پاسخ دهد. [۵۱۶]
البته باید توجه داشت که بسیاری از شارحان حقوق انجام مقایسه بین حقوق داخلی و حقوق بین‌الملل را به مصلحت نمی‌دانند[۵۱۷] دلیل این عده آن است که در حقوق داخلی هدف اصلی رویکرد شیوه‌های حل و فصل اختلافات همواره براین نکته متمرکز بوده که بتوان روش‌های سریع و ارزانی را جایگزین دادرسی پرهزینه و طویل‌المدت قضایی ساخت، حال آن که در حقوق بین‌الملل هدف آن بوده که به علت عدم وجود یک نظام قضایی دارای صلاحیت اجباری با احکام الزام‌آور، بر نقش طرف ثالث برای متعهد ساختن طرفین متنازع به پذیرش شیوه حل اختلاف و اجرای احکام صادره، تاکید نماید.
جزء اول- شرایط شکلی
با وجود ایجاد محاکم قضائی بین‌المللی برای رسیدگی، از نظر شکلی، هنوز این دادگاه های ملی هستند که در خط مقدم این مبارزه قرار دارند. سهولت دسترسی افراد، دسترسی آسان دادگاه به مجرم، ادله و شواهد می‌تواند دلیل برتری و اولویت آنها باشد.همچنین در هر نظام سیاسی در انتخاب افرادی که به نحوی از انحاء در محاکم قضائی آن دولت می باشند، دقت زیادی می شود و برای متصدی امور قضائی، صفاتی را درنظر می گیرند و تا شخصی واجد آن شرایط نباشد، این مسند به او سپرده نمی شود. و نیز در بسیاری از نهادهای قضائی، دوره‌های آموزشی متعددی برای پرسنل دست‌اندرکار، تدارک دیده شده است در حالی که در انتخاب قضات محاکم بین‌المللی مسائل سیاسی نیز بسیار نقش بازی می‌کند. موضوع بعد در خصوص زیر ساخت های علم قضات بین‌المللی است که ممکن است دچار سوء تفاهمهای پیچیده ای در خصوص تعارض اشتباه بکاربردن قانون با توجه به حقایق یا مجموعه ای از استانداردهای قانونی گردد، لذا این موضوع ممکن است کشش مقبولیت تصمیمات قضات را تضعیف نماید و در نهایت حقوق داخلی بنا بر مقتضا و قلمرو خود، قوانین جامعی را در مورد اغلب مباحث قضائی برای خود ایجاد نموده است، در واقع حقوق داخلی به دلیل قدمتی که دارد از قواعد منسجم، جزئی و دقیقی برخوردار است، این قدمت طولانی باعث گردیده که در طول زمان نهادها و مفاهیم حقوقی متنوعی در حقوق داخلی شکل گرفته و مورد بحث قرار گیرد و به تبع آن حقوق داخلی پرورش پیدا نماید و دارای قواعدی منسجم و دقیق گردد در صورتی که در محاکم قضائی بین‌المللی به دلیل عدم وجود این قدمت ما شاهد فقدان این قوانین می‌باشیم.
جزء دوم- شرایط ماهوی
هر شخص آگاه به علم حقوق می داند که بین نظام های حقوقی داخلی و نظام حقوق بین‌الملل تفاوت های آشکاری وجود دارد که بسیاری از آنها ناشی از طبیعت و ماهیت جوامع داخلی و جامعه بین‌المللی است. بر این اساس، حقوق بین‌الملل به لحاظ فقدان مؤسسات اجرائی متمرکز در خصوص اعمال و اجرای قواعد بین‌المللی با مشکلاتی مواجه می‌باشد. البته هر چند با ظهور سازمان های بین‌المللی و پیش بینی نقش اجرائی این سازمانها، تا حدی جامعه بین‌المللی توانسته مکانیسم هایی را برای اجرای مقررات بین المللی و احکام مراجع قضائی بین‌المللی فراهم نماید. لکن با وجود تحول مذکور، هنوز حقوق بینالملل در زمینه اجرا بر اقدام نظام های حقوقی ملی متکی است. بسیاری عقیده دارند در چارچوب نظام های حقوقی ملی، به خصوص در اجرای حقوق بین‌الملل، دادگاه های ملی به لحاظ استقلال و نقش غیر سیاسی شان بهترین گزینه محسوب می شوند. به عقیده اینان اجرای قواعد حقوق بین‌الملل توسط دادگاه های ملی، تضمین های بیشتری برای اجرای هنجارهای های بین‌المللی فراهم می‌کند، چرا که دادگاه های ملی در دسترس بوده و تصمیماتشان به سهولت اجرا می‌شود[۵۱۸]. در این رابطه مؤسسه حقوق بین‌الملل در سال ۱۹۹۳ در شصت و ششمین جلسه خود در مانیل طی قطعنامه ای بر نقش دادگاه های ملی در اجرای نرم های بین‌المللی تأکید نموده است.[۵۱۹]البته با توجه به اینکه موانع جدی پیش روی دادگاه های ملی در نظارت بر اجرای حقوق بین‌الملل توسط حکومت دولت متبوع وجود دارد، مؤسسه حقوق بین‌الملل در قطعنامه ۱۹۹۳خود از دادگاه های ملی می خواهد که در صحنه بین‌المللی به عنوان بازیگران مستقل عمل نمایند؛ مقررات بین‌المللی را به طور بی طرفانه و بدون اطاعت از حکومت هایشان اجرا نمایند و در تفسیر مقررات بین‌المللی، یک تفسیر مستقل را بر اساس روش های به کار گرفته شده توسط محاکم بین‌المللی اعمال نمایند (ماده ۱ (۲)). قطعنامه همچنین از دادگاه های ملی می خواهد که با توجه به ماهیت سیاسی مسأله از اعمال صلاحیت امتناع نکنند، زیرا اگر معیارهای حقوقی برای موضوعی وجود داشته باشد، اقدام قضایی امکان پذیر است.[۵۲۰]
البته باید توجه داشته باشیم علیرغم برتریهای شکلی و ماهوی محاکم قضائی داخلی بر بین المللی، دکترین صلاحدید دولت‌ها بدین معنا نمی‌باشد که فرایند تصمیم گیری انحصاراً می‌بایست در اختیار بازیگران دولتی قرار گیرد و در این میان دادگاه های بین‌المللی می‌توانند نقش حیاتی از طریق نظارت بر تضمین تناسب قانونی تصمیمات اتخاذی از ناحیه ملتها بازی کنند. [۵۲۱]
مبحث سوم- وجود شروط غیرمانع در معاهدات بین‌المللی
علاقه کشورهای جهان به ایجاد ساختاری منظم، هماهنگ و ضابطه مند برای رفتارهای بین‌المللی خود از دیرباز وجود داشته است. همانطور که طیف وسیعی از فعالیت های انسانی به وسیله توافقات بین‌المللی تنظیم می‌گردند، «شروط غیرمانع»[۵۲۲] یک مکانیسمی را ایجاد می کند که از یک طرف به مشارکت دولتها در گسترش نظم حقوقی و انعقاد معاهدات بین‌المللی کمک می‌کند و از طرف دیگر اختیار و آزادی عملی را برای رها شدن دولتها از تعهدات بین‌المللی، به هنگامیکه که آن دولت در معرض یک خطر فوق العاده قراردارد، پیش بینی می‌کند.[۵۲۳] لذا می‌توان گفت که شروط غیر مانع[۵۲۴] به عنوان یک دکترین صلاحدید موسع، اختیاراتی را به دولتها برای تعیین ابتدائی اینکه آیا عملشان منطبق با شروط غیر مانع می‌باشد یا خیر اعطاء می کند.[۵۲۵]
جزء اول –معنا و مفهوم شروط غیرمانع
در خصوص معنا و مفهوم شروط غیرمانع در ابتدا لازم است برای دستیابی به یک تعریف دقیق به بررسی و تحلیل این شروط بپردازیم. شروط غیرمانع به دولت‌های عضو جامعه جهانی اجازه می دهد در عین پایبندی به معاهدات بین‌المللی منعقده، در صورتی که پایبند بودن به آن معاهدات در شرایطی خاص باعث آسیب وارد شدن به حاکمیت، امنیت عمومی،[۵۲۶] نظم عمومی، [۵۲۷]سلامت عمومی، [۵۲۸] اخلاق عمومی [۵۲۹] یا بطور کلی به منافع ضروری آن دولت می‌گردد، در همان زمان به منظور حفظ قدرت از این تعهدات، فرار نمایند. به این ترتیب می‌توان شروط غیرمانع را به منزله دکترین صلاحدید دولتها برای آشتی دادن همکاری بین‌المللی و یکجانبه گرایی دولت‌ها مورد شناسایی قرار داد. بنابراین شروط غیرمانع را می‌توان به عنوان مقرراتی در معاهدات بین‌المللی دانست که با توسل به آن دولت‌ها حق عدول[۵۳۰] از تعهدات بین‌المللی بر اساس ملاحظات یک طرفه و بر اساس تفسیر ذهنی را برای خود حفظ می‌نمایند، تعریف نمود. [۵۳۱]
جزء دوم –شاخصه های اصلی شروط غیرمانع
با توجه به تعاریف ذکر شده از شروط غیرمانع می‌توان شاخصه های آن شروط را که جز مولفه های اصلی آن می‌باشد، بدین گونه معرفی نمود: اعطاء اختیار ارزیابی به دولتها، توافق صریح طرفین معاهده در درج شروط غیرمانع، شروط غیرمانع به عنوان یک حق، اعمال شروط غیرمانع در مواقع ضروری. که در این قسمت به بررسی هر یک می‌پردازیم:
الف- اعطاء اختیار ارزیابی و تفسیر به دولتها
اولین ویژگی شروط غیر مانع این می‌باشد که این شروط اختیاری رابه دولتها برای تصمیم گیری در خصوص پایبندی به تعهدات بین‌المللی ویا خروج یک جانبه از تعهدات بین‌المللی به جهت حفظ منافع ملی ای که مورد تهدید قرار گرفته‌اند،اعطاء می کند. [۵۳۲] بدین معنا که شروط غیرمانع ملاحظات یک طرفه ای[۵۳۳]را در رژیم حقوق بین‌الملل که مبتنی بر همکاری بین‌المللی بین دولت‌ها میباشد را موجب می‌گردد. همچنین این اختیار به دولت‌ها، قدرت تفسیر عهدنامه را نسبت به کل و یا بخشی از آن اعطاء می کند.تفسیری که خود دولت‌ها چارچوب آن را تعیین می‌نمایند. این موضوع همواره به هنگام اعمال این اختیار از ناحیه دولت‌ها مورد تاکید قرار گرفته است به عنوان نمونه در سال ۱۹۶۱ نماینده دولت غنا در توجیه ادامه تحریم کالاهای پرتقالی به دلیل تهدید علیه صلح قاره آفریقا، استدلال می نمود که «اختیارات مندرج در ماده ۲۱ گات به گونه ای است که هر دولتی میتواند خودش قضاوت نماید چه چیزی برای امنیت ملی اش ضروری می‌باشد» [۵۳۴]
ب- توافق صریح طرفین معاهده در درج شروط غیرمانع
هنگامی یک عبارت شروط غیر مانع محسوب می‌شود که قصد طرفین به وضوح در متن معاهده بیانگردد.[۵۳۵]بر این موضوع در بند ۱ ماده ۳۱ کنوانسیون حقوق معاهدات تاکید شده است که «یک معاهده به حسن نیت و منطبق با معنای معمولی ای که باید به اصطلاحات آن در سیاق عبارت و در پرتو موضوع و هدف معاهده داده شود، تفسیر خواهد شد.» لذا از نظر شرایط یک معاهده بین‌المللی باید به وضوح شیوه ای که دولت‌ها از طریق آن تمایل به حفظ اختیار در عدول از تعهدات بین‌المللی بر اساس ارزیابی ذهنی خودشان را دارند در شروط غیرمانع قید گردد. این مهم در قضیه Sempra v. Argentina مورد تاکید هیات حل اختلاف قرار گرفت که «عبارات فوق العاده و استثنائی نظیر مقررات غیر مانع برای اینکه این نیت را منعکس نماید می‌بایست بالصراحه ذکرگردد چرا که در غیر اینصورت می‌تواند فرض شود که آنها چنین معنایی را در نظر نداشته‌اند»[۵۳۶]
ج –شروط غیرمانع به عنوان یک حق
با توافق صریحی که طرفین یک معاهده تحت قالب شروط غیر مانع انجام می دهند، برای هر یک در شرایطی خاص جهت حفظ منافع ملی حقی یکجانبه در خصوص پایبندی و یا عدم پایبندی بر معاهدات ایجاد می‌گردد.از این حق مکتبسه دو نتیجه حاصل می‌گردد. نخست اینکه به دلیل توافق صریح طرفین دخالت مراجع ثالث برطرف کننده اختلاف در این زمینه، غیر قانونی و خارج از اختیارات قانونی آنها می‌باشد و دوم اینکه چارچوب و اندازه مورد نیاز برای حفظ منافع ملی توسط طرفین مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. [۵۳۷]این موضوع در اعمال مجازاتهایی علیه آرژانتین در سال ۱۹۸۲ مورد تاکید دولتها قرار گرفت[۵۳۸]. اتحادیه اروپا و اعضای آن، کانادا و استرالیا پس از وقایع فالکلند / مالویناس، در آوریل ۱۹۸۲ واردات محصولات از کشور آرژانتین را ممنوع اعلام نمودند و بیان داشتند که این اقدام را با توجه به موضوع قطعنامه ۵۰۲ شورای امنیت سازمان ملل‌متحد یعنی مسأله فالکلند / مالویناس اتخاذنموده و در واقع از یک «حق ذاتی» خود طبق حقوق بین‌الملل عمومی استفاده کرده‌اند. اتحادیه اروپا ضمن تأکید بر «حق ذاتی» مذکور اعلام نمود که استفاده از این حق یک استثنای عمومی است که احتیاجی به اعلام، توجیه یا تصویب ندارد و این رویه را سابقه ۳۵ ساله اجرای گات تأیید می‌کند و در واقع این رویه نشان می‌دهد که هریک از طرفهای متعاهد در نهایت با صلاحدید خودش می‌تواند از حق مذکور استفاده کند.
د –اعمال شروط غیرمانع درجهت حفظ منافع ضروری
آنچه که در خصوص شروط غیرمانع اهمیت دارد این مهم است که به واقع اعمال شروط غیرمانع تنها میبایست در جهت حفظ منافع ضروری بکار گرفته شود.این مهم بالصراحه در بعضی از معاهداتی که حاوی این شروط می‌باشد، قید شده است به عنوان نمونه در بند ۲ ماده ۱۸ معاهده دو جانبه سرمایهگذاری آمریکا – هند بیان شده است «هیچ چیز در این پیمان نمی‌بایست….. مانع استفاده یک طرف از اقداماتی که…. برای…. حفاظت از منافع امنیتی ضروری و لازم است، نمی‌شود». [۵۳۹] و یا در بند ۲ ماده ۱۱ قرارداد سرمایه گذاری دو جانبه بین هند و مصر مقرر شده است: این توافق نامه مانع یکی از طرفین معاهده از انجام اقداماتی که برای منافع امنیتی ضروری و لازم است، نمی‌شود.[۵۴۰]
همچنین ماده ۲۰۱۲ بند ۱ توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی بیان می‌دارد: «هیچ یک از موافقتنامه نمی‌بایست تفسیر شود… ب- برای جلوگیری هر یک از طرفهای معاهده از انجام عملی که برای حمایت از منافع امنیتی«ضروری» می‌باشد: ۱-در ارتباط با تجارت تسلیحات، مهمات و ابزار آلات جنگی و نیز تجارت در کالاهای دیگر مواد، خدمات و تکنولوژی هایی که مستقیما و یا غیر مستقیم انجام می‌گیرند با هدف تدارک جنگی و یا سایر تشکیلات امنیتی ۲- در زمان جنگ و یا شرایطی اضطراری در روابط بین‌المللی ۳- در ارتباط با اجرای سیاست های عمومی و یا توافقنامه های بین‌المللی مربوط به عدم گسترش سلاح های هسته ای و یا دیگر وسایل انفجار هسته ای». [۵۴۱] ویا بند ۲ ماده ۲۲ موافقت نامه تجارت آزاد بین آمریکا و استرالیا بیان می‌دارد: «هیچ یک از این مقررات نمی‌بایست به گونه ای تفسیر شود که مانع یک طرف از اجرای اقداماتی که آن دولت برای انجام تعهداتش در ارتباط با حفظ و یا بازگرداندن صلح بین‌المللی و یا امنیت بین‌المللی و یا حفاظت از منافع امنیتی اساسی اش ضروری محسوب می کند» [۵۴۲]
جزء سوم- مبانی حقوقی شروط غیرمانع
بر اساس حقوق عرفی حاکم بر معاهدات بین‌المللی، مدت زمان استمرار یک تعهد بین‌المللی اصولاً تابع تراضی دولتهایی است که رضایت خویش را به التزام در قبال آن اعلام کرده اند. در همین راستا معمولاً در معاهدات یک قید آورده می‌شود که بر اساس آن طرفین مجاز می‌گردند که در هر زمان که خواستند به فسخ یکجانبه یا اصلاح مفاد آن، مبادرت ورزند.[۵۴۳] لذا به‌ نظر می‌رسد که‌ توجیه‌ شروط غیرمانع بر پایه‌ اصل‌ حاکمیت‌ دولتها در عرصه حقوق بین‌الملل استوار است‌. در این عرصه که روابط بین یک دولت با دولت دیگر رابطه ای افقی است و نه عمودی؛ یک دولت در تعیین‌ سرنوشت‌ سیاسی‌ خود مستقل ‌از اراده‌های‌ خارجی‌ عمل‌ خواهند کرد و این‌ استقلال‌ در اراده‌ و تصمیم‌گیری‌، حق‌بنیادین‌ و غیرقابل‌ سلب‌ آنان‌ است‌ که‌ امروزه‌ در میان‌ سایر موازین‌ حقوق‌ بین‌الملل ‌اهمیتی‌ بسان‌ یک‌ قاعده‌ آمره‌ یافته‌ است‌. این‌ اصل‌ با وصف‌ برابری‌ دولتها همراه‌ بوده‌و بدین‌ ترتیب‌ اصل‌ برابری‌ حاکمیت‌ دولتها از مجموع‌ آن‌، شکل‌ گرفته‌است. [۵۴۴]این‌اصل‌ در عرصه‌ ساخت‌ و پرداخت‌ معاهدات‌ و شکل‌گیری‌ و پذیرش‌ موازین‌ قراردادی‌بدین‌گونه‌ جلوه‌گر می‌شود که‌ دولتها حق‌ دارند آزادانه‌ و برمبنای‌ صلاحدید خود (یعنی‌هرگاه‌ منافع‌ ملی‌ اقتضا کرد) وارد این‌ عرصه‌ شوند و هرگاه‌ بر مبنای‌ همان‌ اهداف‌ و منافع‌، ضروری‌ تشخیص‌ دادند، براساس‌ ماهیت‌ یک‌طرفه‌ و یک‌جانبه‌ ورود به‌معاهدات‌، از آن‌ خارج‌ شوند.[۵۴۵] این‌ امر از اقتضائات‌ مفهوم حاکمیت‌ دولت‌ است ‌و تا موقعی‌ که‌ رضایت‌ خود آن‌ دولت‌ بر سلب‌ حق‌ خروج‌ تعلق‌ نگرفته‌ است‌ (به‌ویژه‌ تاهنگامی‌ که‌ یک‌ قاعده‌ حقوقی‌ در سلب‌ این‌ حق‌ به‌ صورت‌ موردی‌ یا عام‌ شکل‌نگرفته‌است‌)، خروج‌ از معاهده‌ جلوه‌ بارز و برجسته‌ اعمال‌ حق‌ حاکمیت‌ دولت‌ها است.
همچنین از بعد اصول حاکم بر معاهدات بین‌المللی نیز زمانی که دولت‌ها موافقت می‌نمایند که شروط غیرمانع به عنوان بند های یک معاهده بین‌المللی قید شود، به دلیل اینکه مبنای اساسی ماهیت الزام آور بودن حقوق بین‌الملل رضایت می‌باشد[۵۴۶]این شروط نمی‌تواند به عنوان شروط نامعتبر محسوب گردد.
جزء چهارم– حوزه شروط غیرمانع
حوزه شروط غیرمانع بیشتر مربوط به حفاظت از امنیت ملی، یا حفاظت از ارزشهای اساسی یک جامعه ویاحفظ اخلاق عمومی، حفظ سلامت جامعه در تمامی انواع معاهدات از جمله در معاهدات حقوق بشری[۵۴۷]، معاهدات تجاری بین‌المللی، معاهدات سرمایه گذاری دو جانبه و چند جانبه مربوط می‌شود. لذا در مجموع می‌توان حوزه شروط غیرمانع را هر آنچه که جزء منافع دولت محسوب و هر دولت موظف به حمایت از آن می‌شود، محسوب نمود. [۵۴۸]
جزء پنجم - محاسن و معایب شروط غیرمانع
در فصول قبل بیان گردید که در عرصه حقوق بین‌الملل منافع ملی دولت‌ها آنقدر دارای اهمیت می‌باشند که دولت‌ها ممکن است هیچ تمایلی برای همکاری بین‌المللی در هیچ زمانی نداشته باشند هنگامی که این منافع در خطر باشند،[۵۴۹]مسلماً درج شروط غیر مانع که به دولتها در حفظ منافع ملی اطمینان می دهد می‌تواند به طور قابل توجهی همکاریهای بین‌المللی را در سطح دولت‌ها افزایش داده [۵۵۰]‌ و صدمات‌ ‌ناشی‌ از بی‌میلی‌ در التزام‌ به‌ معاهدات بین‌المللی را به حداقل کاهش دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]




قوانین قضایی قرن هاست که از کنار خشونت بر علیه زنان با دیده اغماض گذشته اند. به عنوان مثال قوانین سال ۱۸۰۰ نه تنها کتک خوردن زن به دست شوهرش امری عادی می داند بلکه آن را عمل خلاف از طرف مرد محسوب نمی کند. قبل از سال ۱۸۱۷ شوهر با امر ازدواج می توانست زنش را با چوب بزند. سرش را بشکند ،‌گلویش را بفشارد و…. در واقع یک امتیاز باستاین محسوب می شد. موضوع کتک زدن قدیمی است به ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد.
نگرش بر حق بودن مجازات زنان در کتب عهد عتیق به خوبی نمایان است. در نظرات سن پال سنت اگوستین پایین بودن حقوق زن از مرد به خوبی نمایان است.
یک هزار سال بعد از عیسی مسیح که به برابری و تساوی بشر اعتقاد داشت موضوع مقام و موقعیت زنان یکبار و برای همیشه حل و فصل گردید و این زمانی بود که گراتیان ژوی اهل بلوا اولین قانون پر دوام و پایای کلیسا را نوشت . بر اساس این قانون زنان باید از شوهران خود اطاعت کنند ،‌تصویر خداوند تنها در مردان است و زنان در تصویر خداوند آفریده نشده اند… آدم را حوا راهنمایی کرد و از این روست که زن تحت کنترل مرد قرار گیرد تا با راهنمایی و هدایت مرد دیگر اقدام بر خطا و تخلف نکند.
دانلود پایان نامه
ناپلئون معتقد است :‌ شوهر باید دارای قدرت مطلق در ارتباط با همسرش باشد و زنان در مجازات شوهرانشان سهیم هستند.
در بریتانیا در قرن ۱۹ عمل ضرب و جرح زنان را قانونی می دانستند در سال ۱۸۲۴ در ایالت می سی سی پی قانونی را تصویب کرد که به مردها حق می داد برای ایجاد نظم و تربیت در سطوح خانواده زنشان را در حد اعتدال کتک بزنند. (پورقمی ، ۱۳۸۲: ۷۳)
خشونت علیه زنان تا قبل از دهه ۱۹۷۰ کمتر مورد توجه علمی و عمومی قرار گرفته بود. همسر‌آزاری اولین بار از دیدگاه روان درمانی مورد بررسی قرار گرفت و بیشتر کارهای جامعه شناسی که تا قبل از دهه ۱۹۷۰ انجام گرفته بود بر مطالعات جرم شناختی خودکشی محدود می شد. علیرغم شواهد تاریخی و میان فرهنگی که خانواده را به عنوان عرصه خشونت میان فردی در نظر می گرفتند و علیرغم توجه رشته های علمی مختلف به مطالعه بد رفتاری و خشونت خانوادگی تحقیقات جامعه شناختی خشونت علیه زنان را به عنوان یک مسئله اجتماعی تشخیص نداده بود. از نظر گلز دلایل مختلفی به شرح ذیل برای این غفلت مطرح شده است :

 

    1. فقدان آگاهی

 

    1. پذیرش عمومی خشونت علیه زنان

 

    1. انکار مسئله

 

عوامل دیگری نیز وجود دارد که می تواند تبیین این عدم توجه جامعه شناسان کمک نماید. این عوامل عبارتنداز اول این که خشونت در خانواده نه تنها یک مسئله خانوادگی نیست بلکه یک مسئله جرم شناختی نیز می باشد دوم این که خشونت یک مسئله خصوصی است و برخلاف ترور و آشوب اکثر خشونت های خانوادگی در پشت درهای بسته و نمادین خانواده صورت می گیرد.
خصوصی بودن خانواده نه تنها بررسی مسئله را از دید علمی و عمومی پنهان نموده بلکه دسترسی به مرتکبین و قربانیان را نیز برای محققین دشوار کرده است. در اوایل دهه ۱۹۷۰ تغییرات چندی رخ داد. اکثر دولت ها مراکزی برای گزارش کودک آزاری و غفلت از کودکان به وجود آوردند. بنابراین دسترسی به داده های انباشتی برای تحلیل جامعه شناختی میسر گردید. همچنین بنگاههایی توسط فمنیست ها برای کمک به زنان کتک خورده و تامین نیازهای آنان بوجود آمد . این امر به محقق امکان دسترسی به این پناهگاهها را به منظور تحقیقات جامعه شناختی فراهم اورد. بطوری که غالب تحقیقات انجام گرفته مبتنی بر داده های حاصل از چنین پناهگاه هاست.
به نظر موری اشتراوس از بنیانگذاران مطالعه خشونت خانوادگی ، سه عامل در ظهور خشونت خانوادگی به عنوان یک مسئله اجتماعی و جامعه شناختی موثر بوده است:

 

    1. حساسیت و توجهی که به خشونت در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوائل دهه ۱۹۷۰ به دلیل جنگ ویتنام ترورهای سیاسی و اعتراضات اجتماعی خشونت آمیز و افزایش نرخ خودکشی و تجاوز به وجود آمد.

 

    1. ظهور مجدد جنبش زنان

 

    1. مبارزه طلبی نظری یا مدل توافقی از جامعه که توسط هواداران مدل تضاد و کنش مطرح گردید . خشونت علیه زنان و در خانواده یکی از معضلات اساسی در جوامع امروزی اعم از توسعه یافته و در حال توسعه است. به عبارت دیگر خشونت علیه زنان یک امر جهانی است زیرا در کشورهای مختلف شاهد این پدیده هستیم.

 

۳۰ تا ۳۵% از زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گیرند
۱۵ تا ۲۵% از زنان آمریکایی به هنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
۴۱% از زنان هند بر اثر آزار جنسی همسرانشان دست به خودکشی می زنند متخصصان اکیپ های اجتماعی در کشورهای غربی ادعا نموده اند که یک سوم تا یک پنجم زنان خانه دار مورد خشونت قرار دارند. یافته های حاصل از مطالعات کانادایی ها نشان می دهد که نیمی از زنانی که مورد مطالعه قرار گرفته اند بوسیله مردانی که آشنای آنان بوده خشونت را تجربه کرده اند (عارفی ، ۱۳۸۰:‌۱۰۳)
پلیس لندن در هر ماه ۷۶۵۰ مورد از خشونت خانوادگی علیه زنان گزارش می کند که شامل هتاکی ،‌مضیقه مالی ، منع معاشرت از دوستان و فامیل تجاوز جنسی و کتک می شود.
نظر به اینکه خشونت علیه زنان در خانواده مسئله جهانی است بازتاب آن در جامعه بین المللی نیز وسیع بوده است اقدامات سازمان ملل درباره اعلام سال بین المللی زن (۱۹۷۵) برگزاری کنفرانس جهانی در مکزیکوسیتی (۱۹۷۰) و کپنهاک (۱۹۸۰) تعیین مخبر ویژه از سوی کمیسیون حقوق بشر ،‌پذیرفته شدن کنفرانس رفع تبعیض از زنان از سوی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۹ از نشانه های این امر می باشد.
خشونت علیه زنان بزرگترین رسوایی حقوق بشر در سبز فایل است این معضل فراگیر شامل تمام فرهنگ ها و ادیان و جوامع فقیر و غنی می شود. سازمان ملل نظارت بر روز جهانی زن ۸ مارس را از سال ۱۹۷۵ آغاز کرده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد همچنین ۲۵ نوامبر را روز جهانی منع خشونت علیه زنان اعلام کرده است و از تمام دولت های جهان سازمان های بین المللی خواسته است که هر ساله در این روز برای افزایش آگاهی عمومی درباره این معضل اجتماعی طرح هایی را به اجرا در آورند. ( همان ،‌۱۳۸۴: ۶۷)
ساندرا جی بال روکیچ رابطه بین ارزش ها و خشونت را مورد پژوهش قرار می دهد و این فرضیه را که رفتار خشونت آمیز از تعهد به ارزش های خرده فرهنگی و الگوی نگرش منتج می شود را بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که رابطه نسبتا ضعیفی بین نگرش ها و رفتارهای خشونت آمیز وجود دارد در حالی که بین ارزش ها و رفتارهای خشونت آمیز رابطه ای وجود نداشت .
ریچارد گلس در پژوهش با عنوان «نداشتن سرپناه» پویایی اجتماعی خشونت در ازدواج که بر روی ۸۰ خانواده در نیویورک آمریکا از طریق مصاحبه صورت گرفت ایشان معتقد است که خشونت خانوادگی بیشتر در منزل رخ می دهد و شدت خشونت تجربه خشونت در دوران کودکی و منابع اقتصادی ، ‌اجتماعی ، نداشتن سرپناه و محدودیت های بیرونی در ادامه زندگی زن با شوهر خشونت‌گر تاثیر دارد.
والرا کال موس در مقاله ای تحت عنوان «انتقال بین نسلی پرخاشگری زناشویی » در سال ۱۹۷۶ با بهره گرفتن از یک نمونه تصادفی شامل ۱۱۸۳ زن ، ۹۶۰۹ مرد در آمریکا انجام داد تا رابطه بین پرخاشگری خانوادگی در دوران کودکی را با پرخاشگری شدید زناشویی در نسل بعدی بررسی کند یافته ها نشان داد که بین مشاهده خشونت زناشویی و همچنین ضرب و شتم نوجوانان بوسیله یکی از والدین و پرخاشگری در نسل بعدی رابطه معنی داری وجود دارد. مشاهده خشونت زناشویی احتمال ناقص شدن دختران و ارتکاب خشونت زناشویی را به وسیله پسران افزایش می دهد این نتایج انتقال پرخاشگری خانوادگی را بین نسل ها نشان می داد.
مهرداد درویش پور استاد دانشگاه سوئیس در تحقیقاتی که در مورد خشونت علیه زنان انجام داده است به نتایج زیردست یافته است.
تفاوت های فرهنگی از دلایل بروز خشونت در خانواده است . در طبقات کم درآمد اجتماع و برخی گروه های قومی هنجارهای فرهنگی وجود دارد که اعمال خشونت را تسهیل می کند و حتی مشروع می کند بعبارت دیگر خرده فرهنگ حاکم بر این گروه ها نسبت به فرهنگ حاکم در جامعه مدرن مردانه تر و به گونه‌ای است که حتی واکنش خشونت آمیز نسبت به جزئی ترین مسائل را نیز توجیه می کند بنظر وی خشونت در میان طبقات اجتماعی پایین یا برخی گروه های قومی از آن رو بیشتر است که زنان این گروه ها کمترین منابع قدرت عینی و ذهنی برای مقابله با سلطه طلبی شوهرانشان را در اختیار دارند هر چه فرهنگ و روابط مرد سالارانه در جامعه در خانواده ضعیف تر باشد خطر توسل به خشونت کاهش می‌یابد. همچنین وی معتقد است که ریشه خشونت اساسا در تضاد منافع است . وی بیان می کند که فشارهای ناشی از انزوا نیز ممکن است که ارتکاب به خشونت را در مردان و تن دادن به آن را در زنان افزایش می‌دهد. همچنین در شخصیت های پرخاشگر و خود شیفته نیز احتمال بروز خشونت بیشتر است علاوه بر عوامل فردی عوامل و شرایط اجتماعی افراد در افزایش یا کاهش اعمال خشونت‌آمیز موثر است. برای مثال فشارهای روانی و تنش‌های حاصل از آن یا بحران‌های اقتصادی اجتماع خطر بروز خشونت را در خانواده را افزایش می‌دهد. علاوه بر این طرز تلقی ها و توقع آنان از یکدیگر نیز نقش مهمی در بروز خشونت تداوم آن دارد و در خانواده‌هایی که تلقی پدرسالارانه وجود دارد و اعمال خشونت مرد مشروع انگاشته می‌شود و احتمال بروز و پذیرش خشونت بیشتر می‌شود (درویش‌پور، ۱۳۷۸: ۵۵)
پاتریک البریچ و جان هوبر اثرات مشاهده خشونت والدین را در سال ۱۹۷۸ بر روی نمونه از تصادفی شامل ۱۰۹۲ زن و ۹۱۰ مرد با بهره گرفتن از مصاحبه تلفنی مورد پژوهش قرار دارند یافته های این پژوهش نشان داد که ۱۷% از نمونه مردان و زنان برخورد و خشونت والدین را مشاهده نموده بودند و مشاهده خشونت والدین نگرشهای افراد را در باره نقش های زنان تحت تاثیر قرار نداد اما نگرش های آنان درباره استفاده از خشونت در برابر زنان را تحت تاثیر قرار داده و همچنین مردان با احتمال بیشتر خشونت علیه زنان را مجاز دانسته اند، اگر آنها مشاهده خشونت والدین بر خشونت گر بودن فرد در بزرگسالی تاثیر دارد و احتمال خشونت گر بودن افرادی که مشاهده خشونت والدینشان هستند نسبت به مواردی که مشاهده خشونت والدین نبودند بیشتر است. (P.ulberich & huber,1987: 23)

۱-۸-۲- پیشینه داخلی

۱- مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاست جمهوری ، خشونت علیه زنان، استان کردستان، فریده امین الاسلامی، سال ۱۳۷۹٫
بخش اصلی پژوهش مربوط به خشونت علیه زنان در شهرستان سنندج می باشد در این تحقیق سعی شده با بهره گرفتن از تکنیک مصاحبه مفصل و نیز معاینه بالینی از زنان کتک خورده ضمن بررسی میزان وکیفیت صدمات وارده به زنان جنبه های اجتماعی فرهنگی و روان شناختی مسئله حتی الامکان مورد بررسی و شناسایی قرار گیرد. صدمات وارده به زنان شاغل خون مردگی، کبودی بدن کنده شدن موی سر ،‌خونریزی در ملتحمه چشم، شکستگی استخوان ها مثل بینی ، دنده ،‌ترقوه و… بوده است. صدمات وارده از لحاظ شدت به ۵ رده تقسیم شده است و بیش از ۷۰ درصد زنان در ۳ رده آخر قرار گرفته اند بنابراین شدت صدمات بالا بوده است. بطور خلاصه نتایج حاصل از این پژوهش به لحاظ آماری قابل تعمیم به جامعه نیست ولی همواه بودن برخی از عوامل اجتماعی فرهنگی ، روانی و… با شدت ضرب و شتم و هم پوشی آنها با نتایج سایر تحقیقات قابل توجه می باشد.
۲- وزارت کشور ، استانداری ایلام ، بررسی علل موثر در همسرآزاری در استان ایلام ،‌مجری : کمیسیون امور بانوان استان ،‌محقق شهین غیاثی، سال ۸۰-۷۹٫
نتایج بدست آمده از تحقیق نشان می دهد که ۷/۱۶% زنان در حال حاضر و ۴/۰۲۸/۰ زنان در گذشته (اوایل زندگی مشترک) توسط همسر مورد ضرب و شتم قرار گرفته همچنان که ملاحظه
می گردد میزان همسر آزاری خصوص در اوایل زندگی زناشویی در استان ایلام نسبتا بالا می باشد.
۳- وزارت کشور، استانداردی بوشهر، بررسی عوامل موثر بر خشونت علیه زنان در خانواده مورد مطالعه استان بوشهر.
مجری : مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاست جمهوری
محقق: دکتر فاطمه خسروی زادگان: یافته های این تحقیق نشان می دهد که خشونت علیه زنان در خانواده در تمام سطوح فرهنگی و طبقاتی وجود دارد اما در سطوح پایین تر فرهنگی و طبقاتی شایع تر است.
بنابراین عوامل جمعیت شناسی اجتماعی فرهنگی و روانی بر خشونت شوهران علیه زنان تاثیر دارند اما عوامل اقتصادی و زیستی تاثیر ندارند که در این میان نقش عوامل اجتماعی فرهنگی وجمعیت شناختی برجسته تر می باشد.
خشونت شوهران علیه زنان در خانواده دارای آثار مخرب و زیان باری از نظر روحی و روانی وجسمی فردی و اجتماعی و رفتاری است. مشاهدات پرسش گران حاکی از آن است که از میان علائم مشکلات فردی و اجتماعی ، اضطراب وجدایی با ۹/۳۰ درصد از میان ناراحتی های جسمی سردرد با ۰۳۶/۰ از میان مشکلات رفتاری بدرفتاری با فرندان با ۳/۳۰ درصد از میان ضربه های روحی بی قراری و بیداری با ۰۱۶/۰ درصد و از میان افسردگی غمگین بودن ۳/۱۸ درصد دارای بیشترین نسبت می باشند.
در بررسی دلایل عدم افشاگری خشونت شوهران علیه زنان بوسیله آنها معلوم شد که بیشترین نسبت زنان دلیل عدم افشاگری خشونت شوهران خود را ترس از دست دادن فرزند با ۱/۳۳ درصد عنوان می نمایند و بیشترین نسبت زنان مورد مطالعه با ۶/۲۶ درصد در مقابل خشونت شوهران خود با فریاد و گریه کردن و کمترین نسبت آنان با ۶/۲ درصد با شکایت نزد مراجعه انتظامی عکس العمل نشان میدهند.
۴- وزارت کشور استاندارای خوزستان کمیته بانوان و جوانان ، عنوان تحقیق: بررسی علل و عوامل خشونت علیه زنان در استان خوزستان ،‌آبان ماه ۱۳۸۱ در بررسی های بعمل آمده ثابت شده زنانی که توسط همسرانشان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و مردانی که همسرانشان را کتک می زنند اغلب زمینه های مشابهی دارند و اکثر در دوران کودکی خشونت های خانوادگی را تجربه کرده اند و بنابراین در بزرگسالی پسرها رفتار پدرانشان و دخترها رفتار مادرانشان را تکرار می کنند همچنین مردانی که در دوران کودکی شاهد کتک خوردن مادرشان بوده اند بعدها به میزان بیشتری همسر خود را مورد ضرب و شتم قرار داده اند. همچنین نشان داده شده است که زن آزاری اغلب در خانواده هایی صورت می گیرد که مشکل اعتیاد دارویی خصوصا اعتیاد به مشکلات الکلی دارند نکته بسیار مهم و قابل تامل این است که این پدیده نزد خانواده های مذهبی و پایبند به واجبات دینی بطور چشم گیری کمتر دیده می شود و این امر تاثیر شگفت مذهبی را در پیشگیری از بروز هرگونه جرم و ناهنجاری اجتماعی شان دارد.
۵- گزارش طرح ملی :‌ بررسی پدیده خشونت خانگی علیه زنان در ۲۸ مرکز استان های کشور با مشارکت دفتر امور اجتماعی و وزارت کشور و مراکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری. مجری ملی دکتر محمود قاضی طباطبایی .
یافته های این پژوهش بطور خلاصه به شرح ذیل می باشد.
بیشترین میزان خشونت علیه زنان، خشونت اقتصادی بوده است که ناشی از همان وابستگی اقتصادی زن به شوهر است. خشونت روانی فیزیکی اخلاقی و جنسی در مراتب بعدی قرار دارند.
بیشترین قربانیان خشونت را بانوان تشکیل می داده اند ۴/۰۹۲/۰ مادر – ۲/۰۲/۰ فرزند دختر در مراتب بعدی خشونت خانگی قرار دارند.
از نظر نتیجه خشونت ۴/۰۹۴/۰ گزارش ها به شکایت ۳/۰۱۶/۰ به طلاق ، ۲/۰۱۶/۰ به آشتی و ۷/۰۴/۰ به مشاوره منجر شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]