تعجیل و شتابزدگی با تربیت سازگار نیست تجربه تربیتی با فهم و کشف همراه است و باید در جریان تعلیم و تربیت با توجه به اقتضائات آن به تأنی ، تأمل و شگفت زدگی تن داد و در مدرسه باید به دانش آموزان آموخت که تأنی در امور، برای یادگیری واجد آثار تربیتی و شرط لازم است(مهرمحمدی، ۱۳۹۰). دیوئی نیز می گوید در موقعیت مبهم و بغرنج هوش، ادراک، احساس، تجربه زیباشناختی، آرزوهای فرد با محیط تعامل برقرار می کنند این موقعیتها خواه عقلانی و خواه احساسی باشند موجب تجربه زیباشناسانه می شوند. ازنظر دیویی فرایند کار هنری حل مسئله کیفی است(اگر[۶۱]،۱۹۶۶). لویی آراگون می گوید: زیبایی ظهور اعجازها و شگفتی هاست. ازنظر سورآلیستها شگفتی زیباست و شگفتی وجود ندارد مگر آنکه زیبا باشد. ارسطو نیز از اصطلاح کاتارسیس استفاده نموده و بیان می کند هنر باعث پالایش، تطهیر و آرامش در وجود انسان و مخاطب می شود و بسیاری از طرفداران فروید به این نکته پرداختند که هنر در نهایت گونه ای پالایش روان یا به قول ارسطو شکلی از کاتارسیس است. ازنظر فروید اثر هنری در مخاطب گونه ای پیش لذت بوجود می آورد نوعی رها شدن از تنشهای ذهنی و آماده شدن برای کسب لذتهای بعدی، فراشُدی که به ما امکان می دهد تا رویای روز خود را در اثر بازیابیم و به این اعتبار اثر هنری شکلی از پالایش است پیش لذت لذتی است که در حکم مقدمه لذتهای بعدی است لذتی ناکامل است اما ضروری، اثر هنری با ایجاد پیش لذت راه را می گشاید تا از ساختن رویای روز خود لذت ببریم برای مثال کشش ما برای به پایان رساندن داستان نتیجه پیش لذت است(احمدی،۱۳۸۴).
دانلود پایان نامه
همانطور که قبلاً ذکر شد فراهم نمودن تجربه زیباشناختی یکی از شرایط تدریس و یادگیری مبتنی بر زیبایی شناسی و هنری می باشد که یکی از فنون فراهم نمودن این نوع تجربه ارائه موقعیت های مسئله مدار می باشد. این موقعیتها همان شرایط مورد نظر وایتهد را فراهم می نمایند که فرد در خود نیاز به دانستن را حس می کند و کنجکاوی فرد را تحریک می کند و فرد را به تأمل وا می دارد که در عالم هنر به این لحظات تأمل زیباشناختی می گویند. اسبورن(۱۹۷۱،ص۴۶۹) می گوید« در تأمل زیباشناختی فرد جذب پازل، معما، تحقیق، تماشای صحنه، داستان افسانه ای و غیره می شود و از فعالیتهایی است که به طور خاص جذاب می باشد». براین اساس معلم در تدریس می تواند موقعیتها و صحنه هایی را پیش بینی و ایجاد کند که بستر تأمل زیباشناختی باشند و مسئله محوری یکی از این فنون است.

 

    • استفاده از فیلم، انیمیشن و سایر ابزارهای هنری چند رسانه ای در تدریس

 

قبلاً نیز اشاره شده که اتاق های کار هنری مملو از مواد و منابع می باشد و همین طور اشاره شد که در صورت وجود نور، صدا، مزه و لمس کردن می توان تجربه زیباشناختی بوجود آورد. ابزار های چند رسانه ای به علت درگیر نمودن حواس متعدد در یادگیری مؤثرند. آرواسمیت(۱۹۷۱،ص۵۲۰) می گوید: «فیلم تنها رسانه نیست بلکه نوعی برنامه درسی است فیلم جزئی از فرهنگ عمومی است و می تواند برای تربیت بکار رود». همانطور که قبلاً نیز گفتیم فردت(۱۹۹۳) می گوید کودکان آینده به طور ویژه نیاز دارند سواد اطلاعات و تصویرهای متحرک همانند انیمیشن و تصویر لیزری را بدست آورند.
از این رو برای بهره گیری از قابلیت‌های فیلم، انیمیشن و دیگر تصاویر متحرک و همچنین ترویج سواد چندرسانه ای لازم به نظر می رسد معلمان از آنها در فعالیتهای یاددهی یادگیری استفاده نمایند.

 

    • فراهم نمودن فرصت مباحثه های انتقادی

 

در عالم هنر نقادی ،قضاوت زیباشناختی و قدرشناسی هنری وجود دارد و مورد تأکید قرار می گیرد اما نقد را می توان در حوزه های یادگیری دیگر مورد استفاده قرار داد. اشنر[۶۲](۱۹۷۱،ص۴۳۳) بیان می کند« معلمان و دانش آموزان می توانند از نقد استفاده کنند نقد را می توان در کلاسهای علوم اجتماعی، زبان آموزی و غیره به کار برد نقد ابزاری برای وضوح بخشی و درک و فهم می باشد نقد همیشه در یک زمینه قرار می گیرد زمینه می تواند اهداف، ارتباطات و افراد مشغول به مباحثه باشد و زمینه تعیین می کند از چه استاندارد و معیارهای قضاوتی برای بحث انتقادی استفاده کرد معلمان دوره ابتدایی برای ترویج فعالیتهای انتقادی می توانند فرصتی فراهم نمایند که دانش آموزان به تقابل و مقایسه و تفسیر پدیده ها بپردازند».
دیوئی(۱۹۶۶،ص۳۵۳) می گوید«از آن جا که ریشه نقد به قضاوت بر می گردد برای فهم نقد باید قضاوت را فهمید». براین اساس جهت ترویج نقد می توان قضاوت را در کلاس توسعه داد. البته مطالعات نشان می دهد که قضاوت ازجمله قضاوت زیباشناختی در کودکان دارای درجه معینی است اما موضوعی است که از طریق یادگیری و تجربه قابل توسعه است(می یر[۶۳]،۱۹۶۶).

 

    • ارزشگذاری به مرحله جرقه روشنگرانه و لحظه کشف بینش جدید در فرایند یاددهی یادگیری

 

روزاریو(۱۹۸۸ به نقل از فتحی واجارگاه،۱۳۸۶) بیان می کند که در فرایند حل مسئله جان دیویی کیفیت وابسته به مکاشفه که راگ در الگوی پنج مرحله ای تفکر از آن تحت عنوان مرحله جرقه روشنگرانه یاد می کند غائب است و این باعث می شود فرایند حل مسئله دیویی خالی از حس زیباشناختی باشد. پس لحظه تأمل و شهود که در عالم هنر وجود دارد باید در برنامه درسی مبتنی بر هنر نیز ارزشگذاری شده و معلمان فرصت هایی را تدارک ببینند که دانش آموزان لحظات زیبای «آهان گفتن»،«یافتم یافتم» و شگفتی را تجربه نمایند. و همان طور که والانس نیز ذکر می کند هنر و برنامه درسی هر دو زمانی که توجه مخاطب را جلب نمایند می توانند واکنشهای شدیدی برانگیزانند این جلب توجه در لحظه کشف بینش کاملاً نمود پیدا می کند. و همانطور که قبلاً گفتیم آیزنر از اهمیت دادن به مدت زمان لذت بردن از یک تجربه(تجربه زیباشناختی) به عنوان یکی از درسهای هنر برای تعلیم و تربیت یاد می کند.

 

    • توجه به مسئله هنر و زیباشناسی در آرایش محیط کلاس و آموزشگاه

 

«مدرسه ای که هنر بخش تلفیقی زندگی آموزشگاهی می باشد کودکان می آموزند که نسبت به زیبایی در همه چیزها توجه کنند و آنها تلاش می نمایند محیط خود را زیبا بسازند آنها سنجش کار آموزشگاهی را بخاطر شایستگی هنری می پذیرند. آنها معتقدند که در همه چیزها جهت مؤثر بودن باید زیبا باشند و یاد می گیرند چگونه از طریق انتخاب لباس، سازماندهی و چیدمان کتاب ها و وسایل بازی شان زیبایی خلق کنند آنها از رنگ، سادگی خط، الگوی تیره و روشنی و اشکال که مربوط به زیبایی هستند لذت می برند»(هربرت رید،۱۹۵۴،ص۲۳۹).
«در بعد زیباشناختی معماری آموزشگاه باید بتواند بین زندگی واقعی و مدرسه ارتباط و هماهنگی ایجاد نماید مدارس رضایتبخش ازنظر مدلسازی علیرغم برخی نقائص، استاندارد های زیباشناختی خوبی دارند اثاث و لوازم مدرسه مورد توجه معماران قرار می گیرد برخی از مدارس خوب با صندلی ها و لامپ های نامناسب معیوب می شوند که ناشی از عدم توجه تولید کنندگان و تهیه کنندگان وسایل به معماری مدرسه می باشد. در زیباسازی مدرسه حتی برخی جزئیات نیز تأثیر می گذارند جزئیاتی مانند کاربرد آویزهای پایه دار، نمایش تصاویر، مجسمه ها،لباس های کودکان و معلمان، نمایش گلها، نبود شتاب غیر ضروری. از این رو هم کارکنان مدرسه و هم دانش آموزان می توانند در خلق زیبایی آموزشگاه مشارکت کنند به شرطی که جو مدیریت آموزشگاه چنین فرصتی را به صورت بهینه فراهم سازد در یک آموزشگاه حتی الامکان باید فضاهایی از قبیل گردشگاه، آمفی تئاتر، اتاقهای ارباب رجوع، کارگاههای آزمایشگاهی، اتاقهای رفع خستگی، فروشگاه، سرویس بهداشتی مناسب، زمین بازی، فضای سبز و گل کاری و غیره وجود داشته باشد چنین فضاهایی با گرفتن عناصری از طبیعت خود را از ساختگی بودن می رهاند که طبیعی بودن محیط تربیت مورد تأکید روسو نیز بوده است و محیط تربیتی امیل به نظر می رسد یک خانه مجهز به باغ و غیره بود که محیط ویژه برای گشایش حساسیت و ادراک امیل بود»(همان منبع،صص۲۹۹-۲۹۸).
این موضوعات مورد تأکید هربرت رید و دیگر صاحبنظرانی مثل جعفری، آیزنر و غیره نشان از اهمیت زیبایی محیط تربیتی می باشد که برنامه ریزان،مدیران و مربیان لازم است نسبت به فراهم نمودن آن در موقعیت تربیتی اهتمام ورزند.

 

    • تلفیق آموزشها با بازی

 

با عنایت به اهمیت عاطفه، هیجان و احساس در کارهای هنری از بازی می توان به عنوان یکی از فنونی یاد کرد که این عناصر(عاطفه،هیجان و احساس) را در تدریس بگنجاند. بازی با خیالپردازی متفاوت است در بازی کودک جدی است و جهانی ویژه ی خود می آفریند و جدی بودن منافاتی با غیر واقعی بودن ندارد کودک بین بازی و واقعیت نسبتی برقرار می کند و آنها را یکی نمی داند و از این کارش لذت می برد و شرمسارهم نیست(احمدی،۱۳۸۴). بازی روشی است که در مقالات زیباشناختی و تربیتی مورد بحث واقع شده است . هربرت رید(۱۹۵۴،صص۲۲۴-۲۲۳) می گوید«بازی از جنبه احساس و پندار به سوی نمایش، از جنبه حسی به سبک های طراحی بصری، قالبی و پلاستیکی، از جنبه شهودی به تمرینهای آهنگین مثل موسیقی، از جنبه فکری به سمت فعالیتهای ساختنی پیش می رود و این چهار جنبه رشد یعنی نمایش، طراحی، موسیقی و هنر دستی در هنگام بازی به صورت طبیعی رخ می دهند که نمایش شیوه های سخنوری و خواندنی را، موسیقی تربیت جسمانی و حرکت را و اینکه طراحی رسم کردن، نقاشی و مدلسازی را در برمی گیرند نهایت اینکه هنر دستی شامل اندازه گیری(حساب و هندسه ابتدایی)، باغبانی، زیست شناسی، کشاورزی، گلدوزی، شیمی و فیزیک ایتدایی، ساختار مواد و ترکیب مواد غذایی را در بردارد».
هنر کودکان بازی آنها با ایده ها و مفاهیم است و پیرو مطالعات انجام شده زبان مشترک همه بچه ها کار هنری است(ریتسون و اسمیت،۱۹۷۵).
ویتگنشتاین می گوید میان بازی،هنر و زبان موردی مشترک است در هر سه می توان قاعده ی مستقر را شکست یا شاید راهی یافت به سوی قاعده ای تازه(احمدی،۱۳۸۴).
مقالات زیباشناختی و تربیتی مفاهیمی از قبیل تجربه زیباشناختی،دانستن ضمنی، بازی کردن، قضاوت زیباشناختی، خلاقیت، اراده، تخیل و غیره را بحث نموده اند(اسمیت،۲۰۰۸).
براساس آنچه گفته شد در فعالیت های یاددهی یادگیری مبتنی بر زیبایی شناسی و هنر بازی به عنوان یک فن اساسی از طرف صاحبنظران مورد توجه قرار گرفته است.

 

    • روی آوردن به تدریس خلاق و فراهم ساختن بستر خلاقیت

 

با عنایت به تأکید حوزه هنر بر خلاقیت و نقش خلاقیت در هنر یکی از راهکارهایی که می توان خلاقیت را رواج داد تدریس خلاق است. تدریس خلاق فراهم ساختن شرایط ذهنی، عاطفی، اجتماعی، روانشناحتی و جسمی خاصی است که فرد آزادانه و خلاقانه فعالیت می کند و خلاقیت خویش را توسعه می دهد(ریتسون و اسمیت،۱۹۷۵). بدین منظور راهکارهای زیر پیشنهاد شده است.

 

    1. تشویق تفکر واگرا

 

    1. فراهم ساختن موقعیت باز

 

    1. داشتن جو دموکراتیک در کلاس درس

 

    1. پرداختن به فعالیتهایی مثل بارش مغزی و خیالپردازی خلاق از طریق بزرگ نمایی، کوچک نمایی، بازآرایی[۶۴]، واژگون سازی[۶۵]، ترکیب و برقراری ارتباط های تحمیلی بین موضوعات و اشیا به هم نامرتبط

 

۴-الف)ارزشیابی
عنصر بعدی برنامه درسی که از دیدگاه زیبایی شناسی و هنر مورد بررسی قرار می دهیم ارزشیابی می باشد. در اینجا همانند عناصر قبلی، مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر را برای این عنصر براساس ادبیات مطالعات برنامه درسی مورد اشاره قرار می دهیم.
- استفاده از خبرگی و نقادی آموزشی
خبرگی به ظرفیت قدرشناسی کیفیت های مهم در پدیده های آموزشی اشاره دارد و نقادی وسیله افشا و علنی ساختن قدرشناسی است(بارون،۱۳۸۸،ص۳۶۹). خبرگی هنر قدرشناسی و نقادی هنر افشاسازی است(آیزنر،۲۰۰۵،ص۴۱).به عبارت دیگر خبرگی یک نوع درک و فهمیدن شخصی است که فرد کیفیت ها و ویژگی های خاصی را درک می کند و وقتی آن را در قالب خاصی بازنمایی می کند فرد خبره نقش منتقد را به خود می گیرد. در اینجا قصد نداریم به تفصیل آنها را بررسی نماییم اما به برخی از استدلال ها اشاره می شود.
آیزنر (۱۹۹۱،به نقل از فتحی واجارگاه،۱۳۸۶،ص۲۰۷) بیان می کند فهم هنرهای بصری نیازمند توانایی دیدن و نه صرفاً نگاه کردن است. واالانس(۱۳۸۸) نیز به استقبال هر دو هنر و برنامه درسی از نقد و ارزیابی اشاره می نماید. آیزنر(۲۰۰۵،ص۵۱) بیان می کند:«دامنه تغییرات، استغنا و پیچیدگی پدیده های آموزشی که در کلاسهای درس رخ می دهد گسترده تر از آن هستند که با اندازه گیری بتوان آنها را شناسایی کرده و بررسی کرد و این غنی بودن و پیچیدگی خواستار خبرگی آموزشی است و این یک اشتباه قدیمی است که مطالعات علمی(کمی) آموزش برای بررسی مسائل واقعی کافی است بلکه نقادی و خبرگی آموزشی هستند که مکمل های مورد نیاز رویکردهای علمی در ارزشیابی را فراهم می نمایند».
از طرفی آیزنر(۲۰۰۲،ص۱۹۰) باز بیان می کند:« هدف عمده نقادی آموزشی فراهم نمودن یک تصویر ظریف و دقیقی از چیزی که در کلاس درس و تجربه دانش آموزان به عنوان یک نتیجه بیرون می آید و اطلاعاتی برای بهبود تدریس و یادگیری به دست می دهد می باشد». لذا منطقی است که از این فرایندها در ارزشیابی دانش آموز و کیفیت های برنامه‌های درسی مبتنی بر هنر استفاده کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...