کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



قبل از وارد شدن به مرحله آزمون فرضیات و مدل مفهومی‌تحقیق،‌ اطمینان یافتن از صحت مدل­های اندازه‌گیری متغیرهای برون­زا و درون­زا ضروری می­باشد. این کار از طریق تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم صورت گرفته است. تحلیل عاملی تأییدی یکی از قدیمی­ترین روش­های آماری است که برای بررسی ارتباط بین متغیرهای مکنون(متغیرهای اصلی) و متغیرهای مشاهده شده(گویه‌های پرسشنامه ) به کار برده می­ شود و بیانگر مدل اندازه‌گیری است (برن،۱۹۹۴). این تکنیک که به برآورد پارامترها و آزمون فرضیه ­ها با توجه به تعداد عامل­های زیربنایی میان نشانگرها می ­پردازد، مبتنی بر یک شالوده تجربی و نظری قوی است و مشخص می­ کند که کدام متغیرها با کدام عامل(ابعاد آن عامل) و همچنین کدام عامل با کدامیک از عامل­ها همبسته است. معیارهای اعتبارسنجی مدل اندازه‌گیری در جدول ۴-۳ به طور خلاصه آورده می‌شود.
مقاله - پروژه
جدول ‏۴‑۳- معیارهای اعتبارسنجی مدل‌های اندازه‌گیری

 

نوع اعتبار شاخص تفسیر شاخص منبع
سازگاری درونی[۱۳۴] آلفا کرونباخ[۱۳۵](CA) این شاخص میزان بارگیری همزمان متغیرهای مکنون یا سازه را در زمان افزایش یک متغیر آشکار اندازه‌گیری می‌کند. مقدار این شاخص از ۰ تا ۱ می‌باشد. مقدار این شاخص نباید کمتر از ۶/. باشد. چین[۱۳۶](۱۹۹۸)
سازگاری درونی سازگاری ترکیبی[۱۳۷](CR) این شاخص در واقع نسبت مجموع بارهای عاملی متغیرهای مکنون به مجموع بارهای عاملی بعلاوه واریانس خطا می‌باشد. مقادیر آن بین ۰ تا ۱ می‌باشد و جایگزینی برای آلفای کرونباخ است. مقدار این شاخص نباید کمتر از ۶/. باشد. به این شاخص نسبت دیلون- گلداشتاین[۱۳۸] نیز گفته می‌شود. چین (۱۹۹۸)
روایی شاخص[۱۳۹] بارهای عاملی شاخص‌ها نشان دهنده این موضوع است که جه میزان از واریانس‌های شاخص‌ها توسط متغیر مکنون خود توضیح داده می‌شود. مقدار این شاخص باید از ۶/. بزرگ‌تر و در فاصله اطمینان ۵% معنادار باشد. معنی‌داری این شاخص توسط بوت‌استرپ[۱۴۰] یا جک‌فینگ[۱۴۱] بدست می‌آید. چین(۱۹۹۸)
اعتبار همگرا[۱۴۲] متوسط واریانس استخراجی[۱۴۳] (AVE) میزان واریانسی که یک متغیر مکنون از شاخص‌های خود می‌گیرد را اندازه‌گیری می‌کند. مقدار این شاخص باید از ۵/. بزرگ‌تر باشد. فورنل و لارکر[۱۴۴](۱۹۸۱)
اعتبار منفک شاخص فورنل و لارکر[۱۴۵] طبق این شاخص واریانس هر متغیر مکنون باید برای شاخص‌های مربوط به خودش بیشتر از سایر شاخص‌ها باشد. برای تشخیص این امر ابتدا جذر AVE متغیر مکنون را محاسبه می‌کنیم و سپس حاصل را با مقادیر همبستگی‌ای که این متغیر مکنون با سایر متغیرهای مکنون داشته مقایسه می‌کنیم. باید حاصل جذر AVE از مقادیر همبستگی‌ها بیشتر باشد. اینکار را برای سایر متغیرهای مکنون نیز تکرار می‌کنیم. فورنل و لارکر (۱۹۸۱)
         

جدول ‏۴‑۴- مقادیر شاخص‌های روایی و پایایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[یکشنبه 1400-08-02] [ 10:10:00 ق.ظ ]




اختلافهای والدین ( خانوادگی )
مشکلات یادگیری
اختلال نقص توجه
اضطراب مزمن
بیماریهای پزشکی
مرگ یکی از اعضای خانواده یا طرد در یک رابطه خاص
سوء مصرف مواد
چند نوع افسردگی وجود دارد ؟
یکی از اولین چیزهایی که باید به ذکر آن بپردازیم ، این است که چند نوع افسردگی وجود دارد برای انواع مختلف افسردگی درمانهای متفاوتی نیز وجود دارد . علاوه بر انواع « تحریکی » یا « کند » افسردگی پیشتر درباره آنها بحث شد ، انواع دیگری نیز وجود دارند . این نوع در تشخیص بسیار اهمیت دارند ، زیرا توجه به آنها باعث می شود که درمانهای خاص معینی برای هر کدام پیشنهاد شوند . انواع این افسردگی ها عبارتند از افسردگی فصلی یا اختلال عاطفی فصلی . این نوع افسردگی در فصل زمستان ظاهر می شود . شما احساس می کنید که برای خواب زمستانی آماده شده اید احساس خستگی زیادی می کنید و زیاد می خوابید . علاوه بر این ، شما تمایل زیادی به خوردن شیرینی پیدا می کنید که معمولاً باعث افزایش وزن می شود . این نوع افسردگی را می توان نه تنها با دارو ، بلکه با نور نیز درمان کرد شما در زیر نورهای خاص روشن برای مدت نیم ساعت در هنگام صبح می نشینید .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
اختلال دو قطبی یا افسردگی – شیمیایی . این نوع از افسردگی دارای چرخه ها یا فازهای مختلفی از خلق بالا ( شیدا ) تا خلق پایین ( افسرده ) است . فاز بالا نقطه مقابل افسردگی است . احساس می کنید ، انرژی زیادی دارید ، بر فراز دنیا قرار گرفته اید و عقاید بزرگ منشانه دارید . افراد در دوره شیدایی گرفتار احساسهای شدیدی می شوند . آنها ارتباط با واقعیت را از دست می دهند و پول زیادی خرج می کنند در حالی که پول اندکی دارند یا بسیار کله شق می شوند . اختلال دو قطبی با دارو و نظم بخشیدن به زندگی درمان می شود .
افسردگی ناجور : این نوع افسردگی یک شکل متداول از افسردگی است که در آن افراد عملاً تا اندازه ای در واکنش به محیط اطراف خود احساس مس کنند که خلق آنها تغییر کرده است . آنها همچنین ممکن است وقتی که مسائل ناراحتی کننده ای پیش می آید ، احساس کنند که بیشتر افسرده شده اند . حساسیت بیش از اندازه به طرد ، بخشی از این نوع افسردگی است . معمولاً شما در این حالت زیاد می خوابید و وزنتان زیاد می شود (نظیر افسردگی فصلی ) ، ولی نه فقط در فصل زمستان افراد مبتلا به افسردگی ناجور معمولاً در هنگام غروب احساس ناراحتی زیادی می کنند مصرف داروها برای درمان این نوع افسردگی موثر است این نوع افسردگی همچنین به درمانهای روان شناختی پاسخ می دهد .
افسردگی ملانکولی . این نوع افسردگی که کمتر شایع است شکل بسیار شدید افسردگی است این افراد اشتهای کمی دارند کاهش وزن پیدا می کنند ، مشکلات زیادی در تمرکز دارند و دارای احساسهای گناه تحریکی هستند . این افراد در اوایل صبح احساس بدی دارند صبحها خیلی زود از خواب بیدار می شوند و نمی توانند مجدداً بخوابند این نوع افسردگی تا اندازه زیادی در توانایی عملکرد شما منفی می گذارد . در واقع افراد مبتلا کاملاً تحت تاثیر این افسردگی فلج می شوند و نمی توانند درباره هر چیز دیگری فکر کنند این نوع افسردگی به دارو جواب می دهد و به تنهایی به مشاوره یا روان درمانی بهبود نمی یابد . ( نقشبندی سیامک – ۱۳۸۴ ) .
اختلالهای اضطرابی که شامل پانیک ( هراس )
خوبیا اجتماعی
اختلال واسواس جبری
اختلال استرس پس از سانحه
اختلال استرس حاد
اختلال اضطراب منتشر
اختلال اضطرابی ناشی از بیماریهای مدیکال
اختلال اضطرابی ناشی از مصرف دارو یا مواد دارویی
اختلال اضطرابی افسرگی مختلط در این وسواس را مورد بررسی قرار می دهیم .
اختلال وسواس
وسواس عبارت است از افکار یا عقایدی دست و پا گیر ، مکر و ناخوانده رفتارهای وسواس علائم عادی و طبیعی است عمل کودکی که می خواهد به بالای یک دیوار راه برود و یا با یک پا به روی سنگفرش مقابل پرش کند و یا هنگام راه رفتن بامادر لی لی کند . کاملاً طبیعی است بعضی از افراد میل افراطی برای کس اشیاء معینی در خود احساس می کنند رفتار فرد زمانی وسواسی می باشد گرفتاری و مزاحمت ایجاد کند . وقت گیر باشد و یا والدین و مهمانی را آزار برهد در این موارد کودک احتمالاً بیهودگی علتش را تشخیص می دهد ولی قادر به ترک آن نیست . ( منشی طولی ۱۳۷۰ ) .
خصیصه اصلی این اختلال وجود وسواسها یا اجبارهایی مکرر و چنان شدید است که رنج و عذابی را برای فرد به بار می آورد این وسواسها یا اجبارها سبب اتلاف وقت می شوند و اختلال قابل ملاحظه ای را در روند معمولی و طبیعی زندگی ، کارکرد شغلی ، فعالیتهای معمولی اجتماعی یا روابط فرد ایجاد می کند که وسواس عبارت است از مکر ، احساس ، اندیشه یا حس عود کننده و مزاحم بر خلاف وسواس ( obsession) که یک فرایند ذهنی است اجبار ( compulsion) نوعی رفتار آگاهانه نظیر سفارش ، وارسی یا اجتباب که بیمار از غیر منطقی بودن وسواسهایش آگاهی دارد . ( حسن رفیعی ، خسرو سبحانیان ، ۱۳۸۲ صفحه ۱۶۱)
این افراد زیاده از حد به همرنگ جماعت بودن و تبعیت شدید از وجدان اخلاقی معتقدند آنها بسیار انعطاف ناپذیر ، وظیفه شناس در حد افراط ، خود مهاری شدید ، احساس به شرایط و ضوابط محیط ، در حد افراط منظم و مرتب تمیز و دقیق اند و قادر به آرام بودن نیستند . ( شاملو ، سعید -۱۳۷۰ – صفحه ۱۲۱ ) .
اختلال وسواس فکری و عملی :
ویژگی اصلی اختلال وسواسی فکری و عملی ( OCD ) افکار و اعمال عود کننده و ناخوانده ای می باشد که وقت گیر بوده ( بیشتر از یک ساعت در هر روز ) هستند که یا به گرفتاری مفرط کودک یا به اختلال جدی در کارهایش منجر می شود نشانه های OCD در کودکان و نوجوانان همان نشانه هایی است که در بزرگسالان وجود دارد . کودکان افکار وسواسی مربوط به ترس از آلودگی ، موضوعات جنسی ، مذهبی ، یا تصاویر پرخاشگری خشونت را گزارش می دهند . برخی کودکان از ناتوانی در جلوگیری از شنیدن صداها یا آهنگ های ناخوانده و تکراری شکایت می کنند .
ترس از ابتلا به یک بیماری لا علاج ، مانند سرطان یا ایدز و نگرانی افراطی در مورد اخلاقیات و امور مذهبی نیز گزارش شده است . اعمال وسواسی مانند تکرار ، شستشو ، وارسی ، نظم دهی ، و مرتب کردن نیز در کودکان شایع است . تشریفات شستشو شایع ترین نشانه OCD است که در بیشتر از ۸۵ درصد از کودکان معاینه شده در انیستیتو ملی بهداشت روانی ( NIMH) وجود داشته است . شستشوی مکرر ممکن است به صورت شستن دستها به دفعات و دوش گرفتن طولانی یا تشریفات شستشو بروز یابد . کودکان مبتلا به OCD اغلب گزارش می دهند که الگوی شستشو و تمیز کردن را هر روز باید انجام دهند و در صورتی که به هر دلیلی این کار متوقف شود از انجام هر کاری باز می مانند تا آن که شستشو را به طور کامل انجام دهند .
ملاکهای تشخیصی مربوط به اختلال وسواس فکری و عملی
الف ) وجود افکار وسواسی یا اعمال اجباری
ب ) افکار وسواسی با موارد ۱ و ۲ و ۳ و ۴ تعریف می شود .
۱- افکار ، تکانه ها یا تصورات عود کننده و مستمر که بعضی اوقات در ضمن آشفتگی مزاحم ، و نا مناسب تلقی می شوند و موجب نگرانی یا اضطراب قابل ملاحظه می شوند .
۲- افکار ، تکانه ها یا تصورات تنها نگرانیهای مفرط در مورد مشکلات واقعی نیستند .
۳- شخص تلاش می کند از چنین افکار ، تکانه ها و تصوراتی اجتناب کرده ، آنها را متوقف نموده و یا با فکر یا عمل خنثی کند .
۴- شخص تشخیص می دهد که افکار ، تکانه ها یا تصورات وسواسی محصول فکر او هستند و همچون کاشتن فکر از خارج بر او تحمیل نمی شوند اعمال اجباری با مورد ۱ و ۲ می شوند .
۱- رفتارهای تکراری ( برای مثال شستن دست ، مرتب کردن ، وارسی کردند ) یا اعمال ذهنی ( مثلاً نیایش ، شمارش ، تکرار لغات بطور بی صدا ) که شخص احساس می کند مجبور است در پاسخ به یک فکر وسواسی یا مطابق اصولی که باید دقت رعایت شوند عمل کند .
۲- هدف رفتارها یا اعمال ذهنی نگرانی یا جلوگیری از بعضی وقایع وحشتناک است با وجود این ، این رفتار ها یا اعمال ذهنی یا به طور واقع گرایا نه با آنچه در نظر است خنثی یا پیشگیری شود ارتباط ندارد یا به وضوح افراطی هستند .
ب ) در مقاطعی از سیر اختلال شخص تشخیص داده است که افکار وسواسی و یا اعمال اجباری ، افراطی یا غیر منطقی هستند توجه : این موضوع در مورد کودکان صادق نیست .
ج ) وسواسها یا اجبارها موجب نگرانی بارز می شوند و وقت گیرند ( بیش از یک ساعت از روز را به خود اختصاص می دهند ) یا به طور قابل ملاحظه ای در کارکرد عادی ، شغلی ، تحصیلی یا فعالیتهای اجتماعی و روابط شخص تداخل می کنند .
د ) اگر اختلال محور یک دیگری وجود نداشته باشد محتوای افکار وسواسی محدود به آن نیست ( مثلاً اشتغال ذهنی با غذا در ضمن وجود اختلال بدشکلی بدن ، اشتغال ذهنی با داروها در ضمن وجود یک اختلال ناشی از مواد اشتغال ذهنی یا ابتلا به یک بیماری جدی در ضمن وجود خود بیمار انگاری ، اشتغال ذهنی با کششها و تخیلات جنسی در ضمن وجود نا بهنجاری جنسی یا نشخوار ذهنی احساس گناه در ضمن وجود اختلال افسردگی اساسی .
ه ) اختلال ناشی از تاثیر فیزیولوژیکی مستقیم یک ماده ( مثلاً یک داروی قابل سوء مصرف ، یک داروی تجویز شده ) یا یک حالت طبی عمومی نیست . ( توکلی زاده ، کمال پور ، توزنده جانی ۱۳۸۳ )
۳- اختلالات شخصیتی : براساس DSMIV اختلالهای شخصیتی در ۳ دسته قرار می گیرند .
A ) شامل اختلالات پارانوئید ، اسکیزوتایپال .
B ) شامل اختلالات ضد اجتماعی ، بینابینی ، نمایش ( Histrionic) و خود شیفته ( Noreissitic) .
C ) شال اختلالات وابسته ، وسواسی ، جبری ، دوری گزین و طبقه بندی نشده شامل ( انواع افسردگی ، پاسیواگرسیو که ما به بررسی اختلالات شخصیت پارانوئید و ضد اجتماعی می پردازیم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:09:00 ق.ظ ]




کاستلی [۵۲]و همکاران (۱۹۸۷) اشاره می کنند که جابجایی بالای نیروی کار می تواند به معنای خط مشی های پرسنلی ضعیف، خط مشی های جذب نیروی کار ضعیف، روندهای نظارتی ضعیف، روالهای ضعیف رسیدگی به شکایات یا عدم وجود انگیزه باشد، تمام این عوامل در جابجایی بالای کارکنان نقش دارند در این مفهوم هیچگونه رویه عملکرد و خط مشی مدیریتی مناسب در مورد مسائل پرسنلی وجود ندارد و از اینرو کارکنان به صورت عملی جذب نمی شوند، ترفیع کارکنان بر اساس خط مشی های بیان شده نیست، هیچگونه روال رسیدگی به شکایات وجود ندارد و بنابراین کارکنان تصمیم به ترک سازمان می گیرند(کاستلی وهمکاران،۱۹۸۷)
مقاله - پروژه
گریفیث[۵۳] و همکاران (۲۰۰۰) اشاره کردند که متغیرهای مرتبط با دستمزد و غیر مرتبط با دستمزد تاثیر متعادلی را روی جابجایی شغلی دارند. آنالیز آنها همچنین شامل مطالعه ای است که رابطه میان دستمزد، عملکرد فرد وجابجایی را بررسی می کند. آنها نتیجه گیری کردند که وقتی کارکنان با کارایی بالا پاداش ناکافی دریافت می کنند از کار دست می کشند اگر مشاغل انگیزه های مالی کافی ارائه دهند کارکنان به احتمال بیشتر با سازمان می مانند و برعکس( گریفیث و همکاران،۲۰۰۰).
همچنین عوامل دیگری نیز وجود دارد که سبب می شوند کارکنان از کار در سازمانها دست بکشند. و آنها شامل روندهای استخدامی ضعیف، سبب می شوند کارکنان از کار در سازمانها درست بکشند ، سبک مدیریت، عدم تقدیر و تشکر، عدم وجود سیستم حقوق و مزایای رقابتی در سازمان و محیط مسموم محل کار هستند (عباسی [۵۴]و همکاران ،۲۰۰۰).
۲-۱۰ تاثیرات جابجایی کارکنان
جابجایی کارکنان از چشم انداز سازمان پر هزینه است. دست کشیدن داوطلبانه نماینده خروج سرمایه گذاری روی سرمایه انسانی از سازمانهاست. و فرایند جایگزینی متعاقب نیازمند هزینه های چندین برابر برای سازمان است. این هزینه های جایگزینی مثلا شامل جستجوی بازار کار بیرونی برای یک جایگزینی احتمالی، انتخاب بین گزینه های مختلف برای جایگزینی، معارفه و آشناسازی جایگزین منتخب و آموزش رسمی و غیر رسمی جایگزین تا زمانی که به سطح عملکرد معادل با فردی که سازمان را ترک کرده است برسد هستند (انگوری،۲۰۰۷).آنچه به این هزینه های جایگزینی اضافه می کند تاثیر نامطلوب روی خروجی است یا هزینه ای است که باید برای اضافه کار به منظور حفظ خروجی در همان سطح صرف شود. دلیل اینکه توجه زیادی به مساله جابجایی داده شده است آن استکه جابجایی تاثیرات معناداری روی سازمانها دارد . بسیاری از محققان استدلال می کنند که نرخ های جابجایی بالا می توانند تاثیرات منفی روی سودآوری سازمانها داشته باشند و این در صورتی است که به صورت مناسب مدیریت نشوند (هوگان[۵۵] ۱۹۹۲) تقریبا بیست سال پیش هزینه مستقیم و غیر مستقیم یک کارمند صنف واحد که از کار در شرکت دست می کشید بین ۱۴۰۰ و ۴۰۰۰ دلار بود. جابجایی هزینه های پنهان یا نامرئی زیادی دارد و این هزینه های نامرئی نتیجه کارکنان تازه وارد رابه نزدیک همکاران با کارکنان تازه وارد، رابطه نزدیک همکاران با کارکنانی که سازمان را ترک کرده اند و پستی که خالی است و باید پر شود هستند. و تمام اینها بر سود آوری سازمان تاثیر می گذارند. از سوی دیگر جابجایی بر خدمات به مشتری و رضایت مشتری تاثیر دارد(انگوری،۲۰۰۷).
هارکسون[۵۶] (۲۰۱۲) بحث می کند که جابجایی شامل هزینه های دیگر مثل از دست رفتن بهره وری، از دست رفتن فروش و وقت مدیریت می باشد و هزینه های جابجایی یک کارمند را ۳۰۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار در ساعت برآورد می کنند. این به روشنی نشان می دهد که جابجایی بر سودآور سازمان تاثیر می گذارد و اگر به صورت مناسب مدیریت نشود روی سود تاثیر منفی خواهد گذاشت(هارکسون, ،۲۰۱۲). برآوردهای تحقیقاتی نشان می دهند که استخدام و آموزش یک کارمند جایگزین به جای کارمند از دست رفته تقریبا ۵۰ درصد حقوق سالانه کارمند هزینه دارد.. اما هزینه های محدود به این نیستند. هر زمان یک کارمند شرکت را ترک می کند به دلیل منحنی یادگیری مربوط به درک شغل و سازمان توسط مارمند جدید افتی در بهره وری حاصل می شود. به علاوه از دست رفتن سرمایه فکری به این هزینه می افزادی چون نه تنها سازمانها سرمایه انسانی و سرمایه ارتباطی کارمنند از دست رفته را ازدست می دهند رقبا نیز به صورت بالقوه این دارایی ها را بدست می آورند (تریک[۵۷] ،۲۰۱۲). بنابراین اگر جابجایی کارکان به صورت مناسب مدیریت نشود از نظر هزینه های پرسنلی به صورت مطلوب سازمان را تحت تاثیر قرار داده و در بلند مدت بر موقعیت نقدینگی آن تاثیر گذار خواهد بود. اما جابجایی داوطلبانه هزینه قابل توجهی را ایجاد می کند که به صورت هزینه های مستقیم (چایگزینی، جذب نیرو و گزینش، پرسنل موقتی، وقت مدیریت ) وهمچنین هزینه ها غیر مستقیم(روحیه، فشار روی پرسنل باقیمانده، هزینه یادگیری، کیفیت محصول/خدمات، حافظه سازمانی) و از دست رفتن سرمایه اجتماعی است که شاید از هزینه های غیر مستقیم هم مهم تر هم باشد(دس وهمکاران [۵۸]،۲۰۰۲).
۲-۱۱ جابجایی کارکنان و عملکرد شرکت
ادبیات مدیریت منابع انسانی به لحاظ سنتی جابجایی کارکنان را با دید منفی نگریسته است. تئوریهای سرمایه انسانی جابجایی کارکنان را به از دست رفتن سرمایه انسانی و اجتماعی ویژه شرکت می دانند.تئوریهای سازمانی به تغییرات آشفته کننده در سازمان اشاره می کنند. این چشم انداز منفی توسط نتایج چندین مطالعه تجربی تایید شده است(سیبرت[۵۹] وهمکاران،۲۰۰۶).
گوتری [۶۰](۲۰۰۱) یک دو راهی را در رابطه با تاثیر جابجایی روی بهره وری بسته به نوع سیستم مدیریت منابع انسانی در شرکت یافتند. تاثیر منفی در سیستم های مدیریت منابع انسانی با تعهد بالا که مشخصه انها کارآموزی فشرده ، پاداشهای مبتنی بر عملکرد ، مشارکت کارکنان ، تنوع وظیفه و خود مختاری شغلی است و عدم تاثیر در سیستم های مدیریت منابع انسانی کنترلی است(گوتری،۲۰۰۱).
آبلسون[۶۱] و باسینگر (۱۹۸۴) نتیجه گیری کردند که سطح بهینه جابجایی در میان سازمانها متغیر است. در واقع گلبیگ[۶۲] و باکس (۲۰۰۴) با بهره گرفتن از داده های بدست امده از یک آژانس کاریابی موقت در هلند طی ۹۸-۱۹۹۵ یک رابطه Uشکل معکوس را در میان جابجایی کارکنان و عملکرد می یابند .همین رابطه بین جابجایی کارکنان و بهره وری در یک مطالعه۲۴۳۵ محل کار در استرالیا در طی ۹۷-۱۹۹۵ توسط هریس [۶۳]وهمکاران (۲۰۰۲) گزارش شده است (سیبرت وهمکاران،۲۰۰۶).
شاو[۶۴]، گوپتا و دلری (۲۰۰۵) نتیجه متضادی را برای کارخانه های بتن سازی کانادا و شرکتهای حمل و نقل ایالات متحده گزارش می کنند که در آن نتیجه گیری می کنند که رابطه بین جابجایی کارکنان و عمکرد نیروی کار منفی است اما با افزایش جابجایی تعریف می شود. بخشی از تعارض در شواهد تجربی می تواند ناشی از کوتاهی در کنترل از تفاوتهای در کیفیت مدیریت در میان شرکتها باشد که مشاهده شان دشوار است اما هم بر بهره وری و هم بر جابجایی نیروی کار تاثیر می گذارند روشن است که مدیریت بر بهره وری نیروی کار تاثیر دارد .همچنین مشخص شده است که بی توجهی به این عامل که در فعالیت تولید به عنوان انحراف مدیریت خوانده می شود منتهی به برآورد بیش از حد پارامترهای فعالیت تولید در صورتی که ورودیها همبستگی مثبت با عامل مدیریت داشته باشند می شود(پورتر[۶۵] ،۲۰۰۴)
در عین حال شواهدی مبنی بر این وجود دارد که مدیریت جابجایی نیروی کار برعملکرد تاثیر می گذارد. بنابراین دیویس[۶۶]وهمکاران(۱۹۹۲)در مورد تغییر پذیری نرخ های جابجایی در میان شرکتها در بخشهای تعریف شده به صورت محدود اقتصاد و تداوم آنها در یک شرکت معین گزارش می دهند که نشان می دهد رویه های عملکرد مدیریت در این شرکتها بر جابجایی کارکنان تاثیر می گذارد,(تونی[۶۷]،۲۰۱۰)
بورگس[۶۸] وهمکاران(۲۰۰۰) نیز استدلال کرده اند که بعضی مدیران در انتخاب گزینه های خوب و کنار گذاشتن گزینه های بد بهتر از سایرین است و این می تواند حتی سبب جابجایی بالاتر شود. سایر مدیریت و رویه های عملکرد مدیریت نیازمند جابجایی پایین هستند بنابراین امکان دارد که تاثیرات خود جابجایی و مدیریت که تا حدی از طریق جابجایی واسطه گری شده است نقش واقعی جابجایی نیروی کار را در عملکرد شرکت مبهم کند (بورگس وهمکاران،۲۰۰۰).
۲-۱۲ استراتژی ها برای به حداقل رساندن جابجایی کارکنان
مدیریت در مواجهه با جابجایی کارکنان چندین گزینه خط و مشی دارد یعنی تغییر خط و مشی های جذب، گزینش ، معارفه، کارآموزی، طراحی شغل و پرداخت دستمزد (یا بهبود خط و مشی های موجود) اما خط و مشی انتخاب شده باید دقیقا متناسب با مساله تشخیص داده شده باشد. مثلا آن جابجایی کارکنان که می تواند ناشی از گزینش ضعیف باشد بعید است با اصلاح خط مشی با تمرکز بر فرایند معارفه بهبود یابد. به همان اداره که درامری قابل رقابت با سایر شرکتها در بازار کار محلی را ایجاد نمی کند بعید است با تنظیم خط مشی در جهت تقویت ارائه فرصتهای کارآموزی ضمن خدمت توسط سازمان کاهش یابد. بنابراین با توجه به اینکه افزایشی در هزینه های مستقیم و غیر مستقیم جابجایی کارکنان وجود دارد و مدیریت به فراوانی تشویق می شود تا دلایل اینکه چرا افراد سازمان را ترک می کنند را شناسایی کنند تا اقدام مناسب بتواند توسط مدیریت اتخاذ شود. (سونیل[۶۹]،۲۰۰۴)
تحقیقات وسیع نشان داده اند که مقوله های زیر از عوامل مدیریت سرمایه انسانی یک مجوعه اصلی از شاخص های اندازه گیری را تشکیل می دهند که مدیران می توانند برای افزایش تاثیر بخشی سرمایه گذاریشان روی افراد و بهبود عملکرد شرکتی کلی کسب وکار استفاده کنند. مشارکت کارکنان ، میزان مشارکت ودرگیری، حفظ کارکنان و بهینه سازی ارزش کارکنان که مبتنی بر چگونگی طراحی شغل، چگونگی استفاده از وقت توسط کارکنان و تعهد و پشتیبانی نشان داده شده توسط مدیریت به کارکنان است که به کارکنان انگیره می دهد در سازمان بمانند.
در دسترس بودن دانش ، حد قابلیت سازمان و ظریفیت آن بری اینکه دانش و ایده ها را به صورت وسیع در اختیار کارکنان قرار دهد سبب می شود کارکنان در سازمان بمانند. در میان گذاشتن اطلاعات باید در تمام سطوح مدیریت انجام شود. این در دسترس بودن اطلاعات منتهی به عملکرد قوی کارکنان و ایجاد فرهنگ شرکتی قوی می شود(گویو[۷۰]،۲۰۱۱) .بنابراین قابلیت دسترسی به اطلاعات سبب می شود کارکنان احساس کنند در ازای تلاششان مورد تقدیر قرار می گیرند و احتمال ترک سازمان به حداقل می رسد.
بهینه سازی نیروی کار، موفقیت سازمان در بهینه سازی عملکرد کارکنان ،استقرار فرایندهای اساسی برای انجام کار، ارائه شرایط کار خوب ، تثبیت پاسخگویی و انجام انتخابهای استخدامی خوب کارکنان را در سازمانشان نگه می دارد. اهمیت بدست آوردن درک بهتر از عوامل مرتبط با جذب نیرو، انگیزه و حفظ کارکنان هرچه بیشتر در نتیجه بالا رفتن هزینه های پرسنلی و نرخ های بالای جابجایی کارکنان مورد تاکید قرار می گیرد (لنگان[۷۱]،۲۰۰۰)
با افزایش قابلیت رقابت و جهانی شدن ، مدیران بسیاری از سازمانها فشار بیشتری را از سوی مدیریت ارشد برای بهبود جذب، گزینش، آموزش حفظ کارکنان خوب تجربه می کنندکه در طولانی مدت کارکنان را تشویق به ماندن در سازمانها می کنند.
درگیری شغلی شغلش همسان پنداری می کند (گویو،,۲۰۱۱)در گیری در رابطه با درونی سازی ارزشها در مورد مطلوب بودن یا اهمیت کار انجام شده است که باعث می شود کارکنان از کارشان دست بکشند و این درگیری ها با مشخصات وظیفه در ارتباط هستند. کارکنانی که مجموعه متنوع تری از وظایف را دارند معمولا در کارشان می مانند.
مشخصات وظیفه عوامل تعیین کننده باالقوه در میان کارکنان شناخته شده اند(رامسی[۷۲]،۲۰۰۰) اینها شامل پنج ویژگی اصلی شغل هستند که توسط هکمن و اولدهام (۱۹۷۵، ۱۹۸۰) شناسایی شده اند: تنوع مهارت که اشاره به فرصتها استفاده از مجموعه متنوعی از استعدادها و مهارتهای با ارزش برای شغل دارد، هویت وظیفه که درجه ای است که یک شغل تا آن میزان نیازمند تکمیل یک بخش کامل و قابل تشخیص از کار است یعنی انجام یک کار از آغاز تا پایان همراه با نتایج ملموس و مشهود با اهمیت وظیفه که بازتاب دهنده حدی است که یک شغل تا آن میزان تاثیری اساسی روی زندگی یا کار سایر افراد چه در داخل و چه در خارج سازمان دارد؛
خودمختاری شغل یا حدی که شغل تا آن میزان آزادی، استقلال و اختیار عمل را در زمانبندی کار و تعیین روالهای کار ارائه می دهد؛ و بازخورد شغلی که اشاره به حدی دارد که شغل تا آن میزان اطلاعاتی را در مور تاثیر بخشی عملکرد فرد ارائه می دهد (تور[۷۳]،۱۹۹۷)
درگیری شغلی بر رضایت شغلی تاثیر می گذارد و تعهد سازمانی کارکنان را افزایش می دهد. کارکنانی که در شغلهایشان درگیری بیشتری دارند از شغلهایان راضی ترند و تعهد بیشتری به شغلهایشان دارند (بلوت[۷۴]،۱۹۸۹ ) در گیری شغلی همچنین دارای رابطه منفی با فصد جابجایی دارد(بلوت،۱۹۸۹) رضایت شغلی، رضایت حرفه ای و تعهد سازمانی بازتاب دهنده یک نگرش مثبت نسبت به سازمان هستند و بنابراین تاثیر مستقیم روی قصد جابجایی کارکنان دارند.رضایت شغلی، درگیری شغلی و تعهد سازمانی نگرشهای مرتبط اما متمایزی در نظر گرفته می شود (بروک،۱۹۹۸)
رضایت نماینده یک پاسخ عاطفی به ابعاد شغل یا حرفه است و نشان دهنده وضعیت عاطفی مثبت یا توام با رضایت است که ناشی از ارزیابی شغل یا حرفه خود می باشد (ویلیامز[۷۵]،,۲۰۰۸)
تعهد سازمانی یک پاسخ عاطفی به کل سازمان و درجه تعلق یا وفاداری است که کارکنان نسبت به سازمان احساس می کنند.
در گیری شغلی نماینده حدی که کارکنان تا آن میزان در مشاغلشان جذب می شوند و به آن اشتغال ذهن دارند حدی که فرددرشغلش همسان پنداری می کند می باشد (بروک،۱۹۹۸).
درجه تعهد وفاداری در صورتی می تواند حاصل شود که مدیریت مشاغل را غنی سازی کند و کارکنان به صورت مناسب توانمند سازی کرده و به آنها حقوق و مزایا بدهد. توانمندسازی کارکنان می تواند به تقویت ادامه کارکنان به کار در سازمان کمک کند. کارکنان توانمند سازی شده در جایی که مدیران افراد بیشتری را تحت سرپرستی دارند نسبت به جایی که در آن سلسله مراتب سنتی وجود دارد بیشتر است و در این شرایط مدیران تصمیمات بیشتری را به زیر دستانشان تفویض می کنند (ویلیامز،,۲۰۰۸)
مدیران به عنوان مربی عمل می کنند و به کارکنانشان کمک می کنند مسائل را حل کنندو مسئولیت پذیری شان را افزایش داده اند.
توانمندسازی زیردستان با تفویض مسئولیت به آنها سبب می شود زیردستان ازرهبراشان رضایت بیشتری داشته باشند و انها را منصف در نظر بگیرند و به نوبه خود مطابق را انتظارات مافوقها عمل کنند (جانسون،۲۰۰۹) تمام اینها سبب می شوند کارکنان تعهد بیشتری به سازمان داشته باشند و احتمال دست کشیدن از کار به حداقل برسد.
بخش دوم:نیاز های انگیزشی موثر بر ترک خدمت
روانشناسان معتقدند که بعضی ازنیارها غیراکتسابی ، زیستن یافیزیولوژیکی اند . این نیازها مانند گرسنگی ، تشنگی ،خواب ، غریزه جنسی،فرارازدرد، توجه به مادیات ورفاه مادی – معمولا” نیازهای مادی نامیده میشوند. برای اینکه یک نیازاولیه تلقی شود باید دارای دوویژگی باشد :
۱-غیراکتسابی وغریزی باشد.
۲-مبنای فیزیولوژیک داشته باشد.
نیازهای ثانویه ، غیرفیزیولوژیک واکتسابی ومرتبط بابحث یادگیری اند.
نیازوانگیزه ای که قابل یادگیری باشد ثانویه تلقی میشود . نیازبه کسب موفقیت، نیازبه قدرت، نیازبه تعلق نیازبه احترام ونیازبه امنیت نمونه هایی ازنیازهای ثانویه اند.
علاوه بر دو نیاز فوق عده ای بین نیازهای اولیه وثانویه ، نیازهای دیگری تحت عنوان انگیزه های عمومی رامطرح میکنند که غیرفیزیولوژیک وغیراکتسابی اند . برخلاف نیازهای اولیه که پس ازارضا موجب کاهش وتحریک میشوند ، این نیازهاسطح تحریک وتنش فرد راافزایش میدهند. ازاینرو( انگیزه های محرک) نیزنامیده میشود . انگیزه هایی مثل کنجکاوی ودستاویز قراردادن دیگران دراین طبقه قرار میگیرند (میلر[۷۶]،۲۰۰۰)
۲-۱۳نظریه سلسله مراتب نیاز های مازلو
آبراهام مازلو نظریه سلسله مراتب نیازهای خود را در طی دوره چندین ساله به عنوان “نظریه عمومی” انگیزه انسانی توسعه داد و به عنوان نخستین مدل رویکرد روابط انسانی به سازماندهی و مدیریت به حساب آمد، مازلو پیشنهاد کرد که انسانها باچند نیاز اصلی دارای انگیزه می شوند:
سلسله مراتب نیازهای مازلو در بافت سازمانی

 

سطح نیاز نمونه ارضای نیازها در سازمان
سطح ۵: توسعه توانایی های خود (خودیابی) کاری که امکان تمرین خلاقیت می دهد
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:09:00 ق.ظ ]




در ۴ هفته گذشته ، آیا هیچ غذایی بوده که به علت نداشتن منابع مالی نتوانسته باشید برای خوردن تهیه کنید؟
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

 

۸Q

 

در ۴ هفته گذشته ، آیا بخاطر نداشتن منابع مالی شما یا اعضای خانودتان گرسنه خوابیده اید؟

 

 

 

۹Q

 

در ۴ هفته گذشته ، آیا بخاطر نداشتن غذای کافی شما یا اعضای خانودتان کل روز و شب بدون غذا مانده اید؟

 

 

 

۵-۲- تنظیم پرسشنامه
۵-۲-۱- بررسی اجمالی پرسشنامه
این پرسشنامه شامل ۹ سوال رویدادی که سطح ناامنی غذایی در آنها افزایش میابد و همچنین ۹ پرسش مربوط به تکرار آن رویدادها می باشد. اگر پاسخ به سوالی منفی باشد از سوال مربوط به تعداد تکرار رویداد در ۴ هفته گذشته پرسش شده است بعضی از این سوالات به تحقیق در مورد احساس مخاطبان از پدیده آسیب پذیری غذایی و استرس ( برای مثال ، آیا شما نگرانی از نبود غذا برای خانواده داشته اید؟) و بقیه به بررسی پاسخ های رفتاری در برابر ناامنی ( برای مثال ، آیا هیچ کدام از اعضای خانواده شما بخاطر نبود غذای کافی مجبور شده است که روزانه از غذای مورد نیاز خود کمتر مصرف کند؟) پرداخته اند. سوالات وضعیت کامل اعضای خانواده شامل بزرگسالان ، کودکان و نوجوانان را نشان می دهند . تمام سوالات رویدادی از مخاطبان واعضای خانوادشان می پرسند که آیا در طول ۴ هفته گذشته احساس و یا رفتار خاصی داشته اند یا خیر.
سوالات رویدادی این شاخص در سه حوزه مختلف از ناامنی غذایی (دسترسی) که در فرهنگ های مختلف مشترک هستند مربوط می شود (سازمان فانتا وکوتس ، ۲۰۰۴). که عبارتند از:
۱) اضطراب و عدم اطمینان در مورد عرضه مواد غذایی خانگی:
- آیا شما نگران هستید که خانواده شما به اندازه کافی غذا نداشته باشند؟
۲) کیفیت ناکافی غذا (شامل انواع مواد غذایی):
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانوار به دلیل کمبود منابع قادر به خوردن انواع غذاها بودید؟
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانواده یک طیف محدودی از غذاها را به دلیل کمبود منابع مصرف کردید؟
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانواده مایل به خوردن بعضی از غذاها نبودید اما بدلیل کمبود منابع آنها را مصرف کردید؟
۳) مصرف مواد غذایی ناکافی و عواقب فیزیکی آن:
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانواده به علت کمبود مواد غذایی وعده غذایی کوچک تر مصرف کردید ولی احساس می کنید غذای بیشتری مورد نیاز است ؟
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانواده وعده های غذایی کمتر در یک روز مصرف کرده اید به خاطر اینکه غذا به اندازه کافی وجود ندارد؟
- آیا تا کنون هیچ غذایی برای خوردن از هر نوع در خانواده شما به دلیل فقدان منابع برای به دست آوردن غذا وجود دارد؟
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانواده در شب گرسنه خوابیده است چون مواد غذایی به اندازه کافی وجود ندارد؟
- آیا شما و یا هر یک از اعضای خانواده تمام روز و شب را بدون خوردن هر چیزی بگذرانید به دلیل اینکه مواد غذایی به اندازه کافی وجود ندارد؟
پرسشنامه بایستی تماما پرسیده شود اما مصاحبه کننده بایستی بر اساس قوانین پرسش از پرسیدن سوالات مربوط به تعداد دفعات تکرار، زمانی که این سوالات کاربردی ندارند پرهیز کند. همچنین مصاحبه کننده باید از گزینش تنها سوالات خاص اجتناب کند. با وجود اینکه کاربران ممکن است نتایج سوالات شخص را به همراه شاخص ها گزارش دهند . اما تحقیقات نشان داده است که مجموعه کل سوالات نسبت به هر سوال به تنهایی قابلیت ایجاد تمییز بهتری از سطوح ناامنی غذایی خانوار را دارا است.
سوالات موجود در مدل پرسشنامه تا حد ممکن عموما مربوط انتخاب شده اند، ممکن است سوالات خاصی نیاز داشته یاشیم که با مفاهیم محیطی منطبق شوند تا پاسخ دهندگان معنی آنها را درک کنند . برخی از سوالات نیز نیاز است تا مصاحبه کننده یک تعریف مناسب ( محلی یا محیطی) وقتی که برای اولین بار از آنها در یک سوال استفاده می شود ارائه دهند. سرانجام اینکه ممکن است سوالات خاصی نیاز به توضیح بیشتری از سوی مصاحبه کننده از طریق آوردن یک مثال محیطی برای پاسخ دهندگان نیاز داشته باشند .
به منظور انطباق واژه ها ، تعاریف و مثال ها به بافت محلی و اطمینان از اینکه سوالات کاملا درک شده اند می بایستی سوالات توسط یک گروه با اطلاعات کلیدی مرور و سپس قبل از آزمایش اصلی توسط گروه کوچک از پاسخ دهندگان تصحیح شوند.
۵-۲-۲- بررسی با آگاهان کلیدی
در اولین مرحله تعدادی از افراد آگاهان کلیدی که با شرایط و تجربیات ناامنی غذایی خانوار در محیطی که تحقیق انجام خواهد شد دور هم جمع می شوند. این افراد می توانند اعضای سازمان های داوطلبانه خصوصی، کارمندان دولتی، دانشگاهی ها، افراد برجسته ویا افراد حقیقی و با علم باشند. باید بی این افراد توضیح داده شود که علت به همکاری طلبیدن آنها این است که این سوالات مربوط به ناامنی غذایی بایستی در فرهنگ آنها قابل فهم شود . در جاهایی نیز این افراد بایستی بصورت گروهی به مشورت بپردازند تا هر گونه اختلاف نظری بین آنها شفاف سازی شود.
۵-۲-۳- پالایش (تصحیح ) پرسش نامه
دومین مرحله در تنظیم پرسشنامه اطمینان یافتن از این موضوع است که پاسخ دهندگان معنی دقیق سوالات را فهمیده باشند. در مقوله تحقیق این مرحله بسیار مهم است و در تصحیح بهتر سوالات و مثالهایی که براساس فهم آنها از تفسیر سوالات طرح شوند کمک شایانی می کند. ۸ الی ۱۰ نفر بعنوان نماینده از جمعیت مورد بررسی انتخاب می شوند. برای این مرحله بهتر است که مصاحبه با یک پاسخ دهنده در یک زمان انجام گیرد.
۵-۳- ساختمان پرسشنامه شاخص
این شاخص متشکل از دو نوع از سوالات مرتبط است. نوع سوال اول یک سوال رویداد نامیده می شود . ۹ سوال رویداد می پرسد که آیا یک ناامنی خاص مرتبط با مواد غذایی غذایی تا کنون در طول چهار هفته (۳۰ روز) رخ داده است . هر سوال پرسشنامه که از نوع شدت تکرار است از یک سوال می پرسد که چگونه اغلب یک ناامنی غذایی در طول چهار هفته گذشته رخ داده است.
هر سوال رویداد شامل یک دنباله (بازه زمانی برای فراخوان)، بدنه این سوال (اشاره به یک رفتار خاص و یا نگرش)، و دو گزینه پاسخ (۰ = نه، ۱ = بله) است. به همراه پاسخ” خیر” یک کد نیز وجود دارد. این کد دستور، هر وقت مخاطب پاسخ ” خیر” به پرسش دهد ،پرسشگر را به جست جوی تکرار سوال رویداد مربوطه وا می دارد. تکرار رویداد هر سوال شاخص می پرسد مخاطب هر چند وقت یکبار این ناامنی غذایی گزارش شده در سوال قبلی در چهار هفته گذشته اتفاق افتاده است. سه گزینه پاسخ به نمایندگی از طیف وسیعی از تکرار وجود دارد (۱ = به ندرت ۲ = گاهی اوقات، ۳ = اغلب).
جدول ۵-۲ اجزاهای مختلف سوال را شرح داده و می تواند طرقه استفاده آنها را آموزش دهد.
جدول ۵-۲- ساختار سوالات

 

 

 

 

سوال

 

 

 

بدنه پرسشنامه

 

در ۴ هفته گذشته، آیا شما نگران این بودبد که خانواده تان غذای کافی ندارد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:09:00 ق.ظ ]




به نظر پس از این تحلیل مفصلی که کردیم این جمله پولاک که در فصل پیش نیز بیان نمودیم، موجه گردید که چرا وی به حق متذکر شد که نکته­ای که در بطن مشکل جدایی قرار داد این است که نظریات مبتنی بر باور نمی ­توانند توجیه باورهای ادراکی را به نحو درستی بیان کنند. ( Pollock & Cruz, 1999, p 75) هرچند نگارنده خود تحلیل پولاک را نیز نپذیرفت و پیش فرض هایی را در این مسئله بیان و تحلیل نمود که خود پولاک هم به آنها التفات نداشت و برخی از آنها نیز بعد از زمان کتاب ایشان، از طرف معرفت شناسان مطرح و چاپ گردید اما با این وجود با این سخن وی موافق است.
آنچنانکه دیدیم در مورد باورهای تجربی هم مبناگرایان دچار نقیصه­اند و هم انسجام گرایان. راه حل درست در این توجیه این باورها در پرتوی وجه جمعی که از این دو نظریه بدست دادیم، حاصل می ­آید. پس در مشکل جدایی راجع به تجارب تجربی، می­گوییم باید این تجارب در توجیه استفاده شوند و توجیه باورهای شناسا نباید منفک از این تجارب باشد و پیش فرض انسجام گرایان بر عدم استفاده از این تجارب در توجیه درست نیست. البته شرط انسجام ایشان در توجیه این باورها لازم است و به نظر صورت بندی که در توجیه این باورهای تجربی بدست دادیم، توان حل بسیاری از اشکالات در توجیه این باورها را دارا است و مشکل جدایی در پرتوی این راه حل راجع به نفس خود این حالات ذهنی غیر شناختی با این تفسیر برطرف می­گردد.
۵-۵٫ اشکال اصلی در مشکل جدایی در نظریه­ های انسجام توجیه
مشکل جدایی در نظریه­ های انسجام توجیه، به سه اشکال اصلی منحل شد: اشکال نظام­های بدیل، اشکال گسست باور از واقعیت و اشکال عدم لحاظ تجارب ادراکی. این سه اشکال را با بهره گرفتن از تقریرهای پویمن، پولاک و هارمان بررسی کردیم. هارمان مشکل عدم لحاظ تجارب ادراکی را وارد ندانست، پولاک اگرچه بیان کرد مشکل گسست از واقعیت را می­توان حل کرد، اما خاطر نشان نمود که نظریه­ های انسجام تحلیل درستی برای حل مشکل باورهای تجربی ارائه نداده­اند. اما پویمن اشکال نظام­های بدیل را قبول کرد و پاسخ انسجام گرایان را به آنها را وارد ندانست.
پایان نامه - مقاله - پروژه
اگرچه اشکالات دیگری نیز به نظریه انسجام توجیه به خاطر مشکل جدایی وارد گردیده است اما به نظر اشکالات دیگر قابل ارجاع به یکی از این سه اشکال با توجه به تقریرهای مختلفی که از آنها ذکر نمودیم هستند. به نظر می­رسد اشکال اصلی در میان این سه اشکال نیز اشکال گسست توجیه باور از واقعیت است و دو اشکال دیگر را می­توان به نحوی متفرع بر این اشکال دانست؛ چرا که وقتی توجیه باورها بر اساس نظریه انسجام توجیه منجر به گسست باور از واقعیت شد، این دو اشکال پیش می ­آید. به عبارتی این دو اشکال لازمه و متفرع بر گسست توجیه باور از واقعیت هستند؛ چرا که لازمه­ی گسستگی باورهای ما از واقعیت این است که می­توانیم چند سناریو و نظام بدیلِ متعارضی تصور کنیم که کاملاً منسجم باشند. آنچه منجر به تحیر شناسا در اتخاذ نظام­های بدیل شد، ناشی از گسست باورهای او با واقعیت بود. اگر باورهای او به نحوی در نظریه انسجام توجیه مشکل گسست با واقعیت برایشان مطرح نمی­گشت، آن وقت فرض نظام­های بدیل نیز بی وجه بود؛ چرا که ارتباط با واقعیت منجر به طرد بدیل­های غیر واقعی می­شد. اما برای برگرداندن اشکال عدم لحاظ تجارب ادراکی شناسا به اشکال گسست باور با واقعیت باید این اشکال را به نحو اعم مطرح کنیم؛ یعنی بگوییم مراد از واقعیت اعم از واقعیات خارجی است و واقعیات درون ذهن شناسا را هم در بر می­گیرد. وقتی حالات ذهنی شناسا را هم بخشی از واقعیت تلقی کردیم، می­توانیم بگوییم در این نظریه چون باور از واقعیت گسسته است؛ لازمه­ی آن این است که ما تجارب ادراکی شناسا که بخشی از واقعیت اند را در توجیه نادیده بگیریم؛ از این رو که این تجارب از سنخ باور نیستند و این نظریه توجیه باور را صرفاً به باورهای دیگر گره زده است. پس اگر ما بتوانیم این مشکل را حل یا منحل کنیم، آن وقت پاسخ اشکال­های دیگر نیز خود به خود روشن می­گردد. در ذیل پاسخ پویمن، پولاک و هارمان را بررسی خواهیم کرد.
۶-۵٫ ارزیابی تحلیل هارمان راجع به اشکال عدم لحاظ تجارب ادراکی
تقریری که از مشکل عدم لحاظ تجارب ادراکی نقل کردیم، برآن بود تا نشان دهد از آنجا که در نظریه انسجام توجیه، یک باور فقط از رهگذر انسجام با باورهای دیگر موجه می­گردد، دیگر در توجیه باورها تجارب ادراکی نقش ایفا نمی­کنند. مستشکل با استدلال نشان داد که این امر حتی منجر به حصول باور موجه­ای می­گردد که در تعارض با شواهد و تجارب ادراکی است.
هارمان پاسخ داد که ما در نظریه انسجام خویش به هیچ وجه نقش این تجارب را نادیده نمی­گیریم و از این رو چنین توالی فاسدهایی برای نظریه ما مطرح نخواهد شد. از منظر هارمان اصلاً باور تجربی ما تحت و بوسیله­ی همین شواهد و داده ­های حسی ایجاد می­ شود و لذا دیگر تعارض باور با شواهد ادراکی معنا ندارد. از منظر هارمان، تجارب حسی سبب ایجاد باور هستند. هارمان قائل بود که نفس تجربه ادراکی سبب توجیه باور ادراکی شناسا نیست، بلکه فقط حصول باور به دست آن است. آنچه سبب توجیه باور می­گردد، استنتاج است. معرفت­های ادراکی شناسا از طریق استنتاج از رهگذر بهترین تبیین که برای این داده ­های ادراکی و انطباعاتی، با توجه به باورهای دیگر شناسا، وجود دارد، موجه می­شوند، هرچند این استنتاج ناآگاهانه هست.
به نظر می­رسد دیدگاه هارمان پاسخی را برای حل مشکل جدایی دراختیار نمی­گذارد؛ چرا که می­توانیم قیاسی ذوحدین پیشاروی وی بگذاریم به این نحو که از وی بپرسیم آیا این باوری که از راه تجربه حاصل آمده است، توجیه آن تاحدی وابسته به همین تجربه است یا نه؟
اگر بگوید توجیه آن اصلاً وابسته به این تجربه نیست، می­گوییم در این صورت اشکال عدم لحاظ تجارب ادراکی پا برجا می­باشد؛ چرا که اشکالِ مستشکل در توجیه باورها بود نه در نحوه حصول باور. مستشکل می­گفت اگر در توجیه باور، تجارب ادراکی نقش ایفا نکنند، به تالی فاسد مذکور دچار خواهید شد.[۳۴۹] پس پاسخ شما ربطی به اشکال ایشان ندارد که بخواهد پاسخ آن تلقی شود.
اگر بگوید توجیه این باورهای ادراکی تا حدی وابسته به این تجارب است، این گفته خلاف نظریه انسجام گرایی می­گردد؛ چرا که بنابراین نظریه، توجیه یک باور صرفاً منوط به انسجام آن با سایر باورهای شناسا می­باشد. پس ایشان از این حیث که انسجام گرا هستند، نمی ­توانند پاسخ به این اشکال دهند.
اشکال دیگری که می­توان صرف نظر از اشکال قبل به پاسخ وی گرفت این می­باشد که بنابر انسجام گرایی، توجیه یک باور تجربی منوط به انسجام آن با سایر باورهای شناسا می­باشد، پس می­توانیم بگوییم با توجه به اینکه ملاک صرف انسجام است، یک باور می ­تواند بدون لحاظ تجارب ادراکی موجه باشد؛ چرا که می­توان باوری را فرض کرد که این باور از طریق توهم، خیال و یا هرچیز دیگری غیر از تجربه ایجاد شده باشد، اما بدلیل برخورداری از انسجام با سایر باورهای شناسا، از توجیه برخوردار باشد. هرچند باور تجربی که هارمان فرض می­ کند از دریچه تجارب حاصل می­گردد، اما نظریه او فرض باور حاصل از توهم را طرد نمی­کند. هیچ ضرورت منطقی وجود ندارد که بنابر آن بگوییم باور حسی صرفاً فقط از تجارب حسی به وجود می ­آید.
آنچنانکه روشن است، نظریه هارمان توان پاسخگویی به مشکل گسست از واقعیت و نظام­های بدیل را نیز ندارد؛ چرا که بنا بر انسجام گرایی، باور منطقاً می ­تواند موجه باشد بدون اینکه ارتباطی با واقعیت داشته باشد. ضرورت منطقی وجود ندارد که بنابر آن بگوییم توجیه یک باور، متضمن ارتباط آن باور با تجربه یا جهان خارج است. می­توان باوری را فرض کرد که در عین گسستگی از واقعیت، موجه باشد. نظریه هارمان نمی­تواند منطقاً چنین باورهایی را خارج کند. اشکال نظام­های بدیل نیز بر این نظریه وارد می ­آید؛ چرا که بدلایل مطرح شده در فوق هیچ ضرورت منطقی در نظریه هارمان وجود ندارد که امکان نظام­های بدیل را طرد کند. به نظر اصلی­ترین پیش فرض غلطی که نظریه ایشان بخصوصه داراست این است که به نظر ایشان توجیه باورهای تجربی فقط از رهگذر استنتاج می­باشد در حالی که ما در فوق مفصل این پیش فرض را نقد کردیم.
۷-۵٫ ارزیابی تحلیل پولاک راجع به مشکل گسست توجیه باور از واقعیت
لب اشکال گسست باور از واقعیت این بود که بنا بر نظریه انسجام، توجیه یک باور متضمن و مستلزم ارتباط آن باور با واقعیت نیست؛ چرا که ملاکِ توجیه، صرف انسجام می­باشد و آن می ­تواند، منطقاً بدون این ارتباط تحقق داشته باشد. همچنانکه بیان نمودیم پولاک قائل به عدم ورود این اشکال گردید؛ چرا که انسجام گرایان می­توانند بگویند باورهای ما از طریق علی با واقعیت در ارتباط بوده و برگرفته از آن هستند. ما از طریق ادراک حسی که فرایندی علی است، از واقعیت جهان اطلاع می­یابیم. به نظر پولاک مبناگرایان نیز به این طریق با عالم واقع در ارتباط هستند. اما اشکال پولاک این است که نظریات انسجام گرا و مبناگرا نمی ­توانند توجیه مقبولی از باور ادراکی که از طریق ارتباط علی از خارج پدید آمده است ارائه دهند؛ چرا که انسجام گرا توجیه آنرا به باورهای دیگر گره می­زند و مبناگرا به باور پدیداری. مشکل هر دو نظریه این می­باشد که توجیه باور تجربی را به باورهای دیگر مبتنی کردند، درحالی که این باورها از باورهای دیگر استنتاج نمی­گردند و نفس همین تجربه و حالت ادارکی ما که از طریق علی از خارج دریافت کرده­ایم، موجِه باور ادراکی ما است. ایشان می­گویند ملاک درون گرایی فقط ابتناء بر باور در توجیه نیست، بلکه ملاک آن دسترسی مستقیم شناسا به عوامل دخیل در توجیه است که چون در حالات غیر ادراکی هم وجود دارد، این نظریه می ­تواند نوعی درون گرایی تلقی بشود.
در تحلیل و ارزیابی سخن پولاک باید بگوییم، سخن وی از سه جهت صادق است:
جهت اول اینکه تنها راه ارتباط با واقعیت در نظریات مبتنی بر باور، از طریق علی است.
جهت دوم اینکه نظریه­ های انسجام گرایی و مبناگرایی از حیث ارتباط خویش با واقعیت یکسان اند.
جهت سوم اینکه تجارب ادراکی در توجیه باورهای ادراکی مربوط به خویش نقش ایفا می­ کنند.
اما به نظر می­رسد سخن وی از چند جهت کاذب باشد:
جهت اول اینکه ایشان مبناگرایان را متهم ساخته­اند به اینکه ایشان توجیه باورهای تجربی را منوط به باورهای پدیداری می­ کنند، در حالی که همان طور که در فصل دوم بیان کردم، دست کم برخی از مبناگرایان قائل هستند که ما گونه ­ای از توجیه داریم که مبتنی بر حالات غیر باوری است و نوعاً مبناگرایان مانند ایشان توجیه باورهای تجربی را منوط به همین حالت ادراکی می­ کنند نه باورهای پدیداری.[۳۵۰] پس نظریه ایشان نیز در حقیقت یک تقریر دیگری از مبناگرایی است[۳۵۱] و اتهام ایشان به مبناگرایان درست نیست.
جهت دوم اینکه ایشان بیان داشت که معرفت شناسان گرایش دارند به اینکه درون گرایی را با نظریات مبتنی بر باور یکی تلقی کنند، در حالی که این چنین نیست؛ چرا که ملاک درون گرایی بنابر نظر مشهور دسترسی مستقیم است و آن علاوه بر باور، حالات غیر باوری را نیز دربرمی­گیرد و آنچنانکه در فصل دوم بیان کردم، معرفت شناسان درون گرایی را با نظریات مبتنی بر باور یکی تلقی نمی­کنند و اتفاقاً ملاک اصلی ایشان برای درون گرایی، دسترسی مستقیم شناسا بر عواملی که باور را موجه می­ کند، است که این عوامل اعم از باورها بوده و حالات ذهنی شناسا را نیز در بر می­گیرند. پس سایر درون گرایان، درون گرایی به معنای مد نظر ایشان، را نفی نمی­کنند.
جهت سوم که مهمتر از جهات قبل است این است که راه حل پولاک مشکل جدایی را حل نمی­کند. خود انسجام گرایان ملتفت بوده ­اند به اینکه باورهای شناسا از طریق علی مرتبط با جهان خارج هستند. پولاک راه حل جدیدی را مطرح نکرده است. در عبارتی که از بونجور در تقریر اول این اشکال در فصل قبل ذکر کردیم، ایشان بیان فرمودند که مشکل اینجاست که اگر صرف انسجام ملاک توجیه باشد، دیگر شرطی برای توجیه وجود ندارد که بر اساس آن بخواهیم بگوییم این باورها باید به نحو علی با جهان خارج در ارتباط باشند. به عبارت دیگر می­توان باورهای موجه­ای فرض کرد که هیچ ارتباطی با عالم خارج نداشته باشند؛ چرا که هیچ ضرورت منطقی برای توجیه باورها وجود ندارد که آنها برگرفته از عالم خارج باشند. نهایت سخنی که این پاسخ می ­تواند بدهد این است که از حیث روانی امکان ندارد که شناسا باورهای خیالی که از عالم خارج برگرفته نشده است، داشته باشد در حالی که پاسخی که ما می­دهیم باید این اشکال را منطقاً منتفی کند. بونجور انسجام گرا کاملاً از این مشکل آگاه بود که بیان کرد اگر شرطی نباشد که باورها را ضرورتاً به خارج پیوند دهد، این اشکال مرتفع نمی­ شود؛ چرا که دلیلی نداریم که بگوییم این باورها ضرورتاً از خارج حاصل شده ­اند. اگر باورها با این ملاک روانی با عالم خارج مرتبط درآمدند، این ارتباط حاصل اتفاق یا معجزه است نه ناشی از دلیل.[۳۵۲] لذا در نظریه انسجام خویش قائل به شرط مشاهده شد. اما آنچنانکه پویمن به حق ایشان را نقد کرد، لازمه­ی چنین شرطی، قبول نوعی مبناگرایی است. البته همچنانکه در ذیل نشان خواهم داد حتی با قبول مبناگرایی باز نمی­توانیم، دلیلی بیاوریم که ضرورتاً ما را با عالم خارج مرتبط سازد.
اگر انسجام گرا چنین برای حل این مشکل بگوید که - ما در نظریه انسجام خویش کل گرا هستیم؛ یعنی یک باور برای اینکه موجه بخواهد باشد باید با کل نظام شناسا منسجم باشد و یکی از باورهای نظام شناسا همین است که این باورها از طریق علی باید با جهان خارج در ارتباط باشند. پس ما با دلیل ( باور به ارتباط علی ) باورهای شناسا را ضرورتاً به عالم خارج پیوند زدیم و در عین حال به چیزی غیر از باور هم تمسک نجستیم- در پاسخ به وی می­گوییم این باور شناسا که باید باورها از طریق علی با جهان خارج در ارتباط باشند را شما از کجا آوردید؟ اگر بگویید این باور، یکی از باورهای شناسا است و چون منسجم با باورهای دیگر هست، صادق است حرف درستی است اما این سخن کافی برای رفع مشکل ما نیست؛ چرا که می­گوییم اینجا دو فرض وجود دارد: یا باید این باور ضرورتاً در نظام باور باشد یا ضرورتی برای وجود آن ندارد. اگر بگویید که این باور ضرورتاً در نظام باور شناسا است، لازمه­ی این سخن شما این است که این باور باوری پایه تلقی شود و این نافی نظریه انسجام گرایی است. البته صرف نظر از این اشکال، صرف وجود این باور در شبکه باورهای شناسا سبب نمی­ شود که ضرورتاً در عالم واقع نیز چنین ارتباط و پیوندی با عالم خارج به خاطر این باور برقرار باشد.- در اشکال بعدی بیشتر این مطلب را تبیین خواهم کرد- اگر بگویید که وجود این باور برای نظام شناسا ضرروتی ندارد، در این صورت باز اشکال ما بی پاسخ می­ماند که ضرورتی برای ارتباط باورهای ما با واقعیت نیست.
جهت چهارم: به نظر می­رسد مبناگرایان و نظریه واقع گرایی مستقیم پولاک نیز به مشکل جدایی دچار می­شوند و از حیث مشکل گسست با واقعیتِ خارج این دو نظریه یکسان اند.[۳۵۳] به نظر می­رسد قائلین به درون گرایی نمی ­توانند به این مشکل پاسخ دهند. برای اینکه روشن شود چگونه این اشکال به هر دوی این نظریه ­ها وارد می­گردد باید به نحوه ارتباط ایشان با واقعیت توجه کنیم. آنچنانکه خود پولاک به درستی اذعان کرد تنها نحوه ارتباط مبناگرایان و انسجام گرایان با خارج از طریق علی است. تنها فرق مبناگرایان در مقابل انسجام گرایان از این جهت در این است که مبناگرایان قائل اند که در توجیه باورهای حسی، تجارب شناسا نقش ایفا می­ کنند و نفس همین تجربه می ­تواند موجِه باور شناسا برای باورهای ادراکی بشود اما انسجام گرایان می­گویند فقط باورهای دیگر می­توانند این باور ادراکی را موجه کنند. اما این فرق سبب تمایز میان این دو نظریه در نحوه ارتباط ایشان با واقعیت نمی­گردد. خود پولاک هم به این سخن معتقد است. ما به مبناگرا می­گوییم که توجیه در نظریه شما صرفاً وابسته بر باورها و تجارب شناسا می­گردید و این دو فی نفسه هیچ ارتباطی با واقعیت ندارند مگر اینکه بگویند از طریق علی با خارج مرتبط اند اما منطقاً امکان این فرض وجود دارد که واقعیت خارج منجر به پیدایش این تجارب نشده باشد بلکه این تجارب حاصل خواب و یا توهم باشند و یا حتی اگر قدری بخواهیم دامنه توهم را بیشتر بگیریم می­توانیم بگوییم ممکن است این تجارب و باورها محصول دیو دکارتی و یا دانشمند دیوانه­ایی باشد که مغز ما را به یک کامپیوتر متصل کرده است و چون شناسا راهی ندارد که از باورها و تجارب خویش بیرون برود؛ چرا که محصور در آنها بوده و هرگونه که بخواهد اطلاع از عالم واقع پیدا کند باز به وسیله­ همین تجارب و باورهاست، به نظر محال است که بتواند بگوید ضرورتاً با عالم واقع مرتبط است و واقعیت منجر به ایجاد این تجارب در وی شده است. پس چون جهان ممکنی می­توان فرض نمود که در آن این تجارب و باورها در نظام شناسا باشد اما برگرفته از عالم خارج نباشد، ایشان راه فرار از این اشکال را ندارند و تمام پاسخی که می­توانند بدهند، نظیر انسجام گرایان پاسخی روان گونه است. به نظر می­رسد هم اشکال نظام­های بدیل و هم اشکال گسست باور از واقعیت بر مبناگرایان و پولاک وارد می­گردد اما اشکال عدم لحاظ تجارب ادراکی و حالات ذهنی غیر شناختی بر ایشان وارد نمی­گردد؛ چرا که معلوم است که در نظریه ایشان تجارب ادراکی نقش توجیه­گری دارند. به نظر برای دقت بیشتر ضروری می­رسد که یک تقریر قوی از هر کدام از این دو اشکال به مبناگرایان را ذکر کنم. صورت بندی این دو اشکال دقیقاً نظیر صورت بندی است که بر علیه نظریه­ های انسجام در فصل پیش ذکر کردم.
۱-۷-۵٫ اشکال گسست توجیه باور از واقعیت بر نظریه مبناگرایی

 

    1. توجیه باور، وابسته به واقعیت است.

 

    1. بنابر نظریه مبناگرایی در توجیه، توجیه یک باور ، منوط به امری واری تجارب و باورها نیست.[۳۵۴]

 

    1. بنا بر نظریه مبناگرایی در توجیه ، توجیه یک باور، متضمن و مستلزم ارتباط آن باور با واقعیت نیست؛ ( از ۲) چرا که ملاکِ توجیه، صرف تجارب و باورها است و آنها می­توانند، منطقاً بدون این ارتباط تحقق داشته باشند.

 

    1. جمله « ۳» با فرض « ۱» در تناقض است.

 

    1. نظریه مبناگرایی، باطل است. ( از ۱، ۴، ب. خ)

 

۲-۷-۵٫ اشکال نظام­های بدیل بر نظریه مبناگرایی

 

    1. نظام­هایی از باورها امکان دارند که علی رغم ناسازگاری با یکدیگر، باورهای مندرج در هرکدام از آنها شروط توجیه مبناگرایان را محقق می­ کنند؛ مثلاً دو نظام را فرض کنید که یکی از آن­ها حاصل کامپیوتر دانشمند دیوانه باشد و دیگری برگرفته از واقعیت؛ ولی باورهای هر دو نظام برگرفته از تجارب و باورها باشد.

 

    1. بنابر نظریه مبناگرایی در توجیه، توجیه یک باور، منوط به امری واری تجارب و باورها نیست.

 

    1. نظریه مبناگرایی، شرط کافی برای توجیه است.

 

    1. هر یک از این نظام­های متعارض با یکدیگر، موجه هستند. (۱و ، ۲، ۳ )

 

    1. بنابر نظریه مبناگرایی ، امکان صدق هر یک از نظام­های منسجم متعارض موجه وجود دارد. ( از۴)

 

    1. یک نظام از میان نظام­های بدیل، صادق است.

 

    1. ترجیح بلا مرجِح محال است.

 

    1. نظریه مبناگرایی، صدق رسان نیست؛ چرا که توجیه مبناگرا ، احتمال صدق هیچ کدام از این نظام­ها را در خارج افزایش نمی­دهد؛ ( از ۴ ، ۵، ۶ و ۷)

 

    1. هر نظریه توجیه­ای ، باید صدق رسان باشد.

 

    1. نظریه مبناگرایی، شرط کافی برای توجیه نیست. ( از ۸ و ۹)[۳۵۵]

 

با اینکه تحلیل پولاک دقیق است، اما به نظر برخی شاید برسد که اصلی­ترین پیش فرضی که مانع از حل این مشکل از ناحیه ایشان در این مسئله گشت، درون گرایی در توجیه است. در ذیل به بررسی و تحلیل این مطلب خواهم پرداخت.
۸-۵٫ ارزیابی تحلیل پویمن راجع به اشکال نظام­های بدیل
نگارنده در بسیاری موارد موافق با نظریات ایشان در ارزیابی مشکل جدایی است و دقت نظر ایشان را می­ستاید. در ارزیابی پاسخ ایشان فقط به چند نکته اشاره می­کنم:
اول اینکه نظریات پویمن در رابطه با مشکل جدایی، از دقت زیادی برخوردار است. به نظر می­رسد اشکالات وی به نظریات بونجور و لرر در رابطه با این اشکال، نوعاً اشکالات بسیار دقیقی باشند. فقط در نقل نظر بونجور و لرر ایشان می­توانست عبارات بهتری را نقل کند؛ چرا که این دو انسجام گرا ملتفت به این اشکال بوده ­اند و پاسخی مجزا برای این اشکال بیان کرده ­اند که اگر وی به آنها اشاره می­کرد، بحث ایشان دقیق تر می­گشت.[۳۵۶] اما به هر روی پاسخ­های ایشان، جواب­های این دو انسجام گرا به مشکل جدایی را عقیم می­ کند.
دوم اینکه ایشان به این سخن بلانشارد که یک گزاره وقتی صادق است که در انسجام با نظام واقعی باشد و آن هم یک نظام بیشتر نیست پس مشکل نظام­های بدیل پیش نمی­آید، اشکال کرد که این پاسخ شما راه حل مشکل جدایی نیست؛ چرا که ما می­خواهیم تشخیص بدهیم که کدام نظام، نظام واقعی است اما شما راه حلی برای این مشکل دراختیار نمی­گذارید. این اشکال ایشان به نظریه انسجام توجیه بلانشارد وارد است؛ چرا که بلانشارد در اینجا درصدد ارائه تعریفی برای صدق بود، لذا این اشکال به نظریه صدق ایشان وارد نیست؛ چرا که بنابراین نظریه یک نظام بیشتر صادق نیست. در حالی که ایشان به تعریف نظریه صدق وی این اشکال را وارد کرده است. ایشان باید اشکال را به نظریه توجیه وی بکند و بگوید به فرض این تعریف از صدق ما چطور به آن نظام واقعی دست پیدا کنیم در حالی که پیشاروی ما نظام­های بدیلی وجود دارند که هر کدام مدعی این می­توانند باشند که نظام واقعی­اند و احراز صدق وظیفه ­ای است که توجیه عهده دار آن است. در فصل سوم پاسخ بلانشارد به این اشکال را بیان کردیم. ایشان قایل بود هرچند باور بشر در دستیابی به نظام واقعی از تجربه نیز بهره می­گیرد اما به هر حال امکان دارد که به نظام کاذب رهنمون گردد اما بشر راه دیگری ندارد و این لازمه دانش محدود وی است. همان طور که در فوق اشاره کردیم، در حقیقت اشکالات جدایی به نظریه انسجام صدق، اشکال به نظریه انسجام توجیه است، لذا در حقیقت پاسخ بلانشارد به این مسئله، برای رفع مشکل در نظریه انسجام توجیه وی است. این پاسخ بلانشارد هر چند، مسئله را حل نمی­کند اما حکایت از دقت نظر وی دارد.
سوم اینکه یکی از اشکالات وی به بونجور عبارت از این بود که امکان اینکه شناسا با وجود دریافت باورهای خود انگیخته از عالم خارج و تأمین شرط مشاهده در خارج، به یک نظام منسجم اما کاذب برسد وجود دارد و وی نمی­تواند این امکان را پاسخ بگوید. پویمن می­گوید تصور بونجور بر این است که انسجام میان باورها ما را به صدق می­رساند، اما این مدعا دلایل قانع کننده تری از آنچه ایشان آورده است می طلبد.
به نظر می­رسد این اشکال پویمن وارد است و ما نیز نظیر این اشکال را به انسجام گرایان وارد کردیم و خاطر نشان نمودیم که ما از آنجا که از آگاهی خویش بیرون نمی­توانیم برویم هیچ وقت برای ما امکان احراز صدق تأثّر علی باورهایمان از عالم واقع مهیا نیست، لذا نمی­توانیم بگوییم انسجام حتی با شرط مشاهده ما را به صدق می­رساند. پویمن به درستی اشکال گرفت که امکان منطقی اینکه ما به نظام منسجم کاذب برسیم وجود دارد. اما وی باید این نکته را تکمیل می­کرد و به لوازم منطقی اشکالات خود اشاره می­کرد و مانند ما بیان می­کرد که حتی مبناگرایان نیز نمی ­توانند بگویند که این باورها ما را به صدق می­رسانند. پس لازمه­ی این سخن ایشان دست برداشتن از انسجام گرایی نباید باشد. اگر بخواهد این چنین باشد، باید دست از مبناگرایی نیز بشوییم. به عبارت دیگر وقتی این اشکال مستقلاً به انسجام گرایان وارد می­گردد که مبناگرایان راه حل بهتری برای دستیابی به صدق و واقعیت دراختیار بگذارند. شاید تنها ضعف این نظریه در مقابل نظریه مبناگرایی در مسأله مشکل جدایی وقع نگذاشتن به تجارب باشد، این نظریه اگر این مشکل را بر طرف می­کرد، شاید از جهاتی از نظریه مبناگرایی موفق تر از آب در می­آمد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:08:00 ق.ظ ]