- طرز کار ساده و کاربرد آسان
- امکان کار کردن با برق و باتری
- قابل استفاده در موقعیتهای گوناگون، در حال کار، رانندگی، آشپزی و مانند آن.
ج) تلویزیون
اگرچه تلویزیون بسیاری از ویژگیهای یاد شده روزنامه و رادیو را ندارد، اما از جهات دیگر، دارای خصوصیاتی منحصر به فرد است که آن را از سایر رسانههای جمعی، حتی روزنامه و رادیو، متمایز میسازد.
اول، بیشترین مخاطب این رسانه، قشر نوجوان و جوانان هستند و با توجه به وقت زیادی که آنان صرف دیدن برنامههای تلویزیونی میکنند، برنامهسازان آن را قادر میسازد با بهرهگیری از برنامههای ارزشی و یا هر باور و ایدهای که خود تشخیص میدهند، رفتار فردی و اجتماعی آینده این مخاطبان را سمت و سو دهند؛ چه این که قشر مذکور در آیندهای نه چندان دور، در نقشهای گوناگون اجتماعی ظهور کرده، همچون سرباز جبهه فرهنگی، هر چه را آموختند به منصه ظهور میرسانند.
دوم، رسانه مزبور توان بالایی در جهت پر کردن اوقات فراغت جوانان و حتی غیر جوانان دارد؛ چه این که میتواند با نشان دادن صحنههای تفریحی، ساعتها افراد را به خود مشغول کند.
سوم، تلویزیون در کشور ایران بیش از رادیو و روزنامه مخاطب دارد؛ چون با پیروزی انقلاب اسلامی و برقرسانی به نقاط دورافتاده و شبانهروزی کردن برنامههای تلویزیونی و با توجه به ویژگیهایی که تصویر دارد، غالب افراد جامعه، حتی روستاییان رغبتشان برای تماشای تلویزیون بیش از رادیوست و این امر قابل مشاهده و ملموس میباشد. علاوه بر این، به خاطر رایگان بودن تماشای برنامههای تلویزیون (برخلاف جوامع صنعتی که برای تماشای تلویزیون، باید حق اشتراک پرداخت کنند) و تنوّع شبکهها (که فرد به دلخواه اجازه استفاده از هر کدام را دارد) این رسانه از روزنامه و خواندن آن ارزانتر است و با وجود سیستم «تلهتکست»، حتی خبرهای نوشتاری را هم از طریق تلویزیون میخوانند.
چهارم، قدرت فوقالعاده تصویر، به گونهای که هر تصویری را برابر با هزار واژه دانستهاند، از دیگر ویژگیهایی است که رسانههایی همچون روزنامه و رادیو ندارند. تلویزیون میتواند با بهرهگیری از تصویر، بسیاری از ناگفتنیها را به تصویر بکشد، بسیاری از ارزشهایی که به قلم و بیان نمیآیند، در تصویر متجلّی میگردند.
این ویژگیها تلویزیون را رسانهای پرقدرت ساخته است. امام خمینی (قدسسره) در این باره میفرماید: «دستگاه تلویزیون اگر آموزنده باشد، برای همه ملت آموزندگی دارد و اگر خدای ناخواسته انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف میکشاند.»[۱۲]
د) سینما
سینما رسانهای تصویری است که پیام خود را در قالب تصویر به همراه صدا در اختیار مخاطبان خود قرار میدهد، هر چند از لحاظ قدرت تأثیر شباهت زیادی با تلویزیون دارد، اما به سبب محدودیتهایی همچون مکان و نیز گرانی آن برای مخاطب، بسیار محدودتر از روزنامه، رادیو و تلویزیون است. اما به لحاظ تأثیر، بسیار اثرگذار است.
تاریخچه مطالعاتی
از اواخر سالهای ۱۹۵۰ میلادی افزایش واحدهای رسانه های دیداری و شنیداری تنوع تولیدات آنها ،طولانی شدن برنامه های روزانه و گسترش سریع مخاطبان آنها بدون انقطاعی آشکار جهشی حقیقی در کمیت و کیفیت این رسانه ها پدید آورده است. رادیو و تلوزیون نمایندگان انقلابی فرهنگی شمرده می شوند که فرهنگ کلام و نمایش را جانشین فرهنگ نوشتاری کرد. ابزارهایی انقلابی سیاسی هستند که به جای عوامل واسط و میانجی با خلق نوعی تلاقیگاه الکترونیکی در سطح ملت ها و ایجاد یک جامعه همه جا حاضر در سطح دنیایی تماس مستقیم بین حکومتگران و حکومت شده هارا برقرار کرد.[۱۳]
با این حال نفوذ و رخنه این رسانه ها عامل شبهه و توهم نیز شمرده می شود، رسانه های الکترونیکی با عمده کردن و ارزش دادن به مشاهده کنش پذیرانه ظواهر به جای تعمق و اندیشه،شرایط و مکانیسم های سنتی انتقال فرهنگ را تحریف و دگرگونه می سازند. حتی با بیان و تعبیری که از آن می کنند،معنای ارزش های اخلاقی و اجتماعی را تغییر شکل می دهند. نزدیکی رادیو و تلوزیون به علت اختلاف بدیهی آنها از نظر ماهیت و نوع استفاده تصنعی به نظر می رسد. با این حال هردو از مبنای حقوقی و اقتصادی یکسانی در هر کشور برخوردار بوده اند و توسط سازمان های مشترک یا مشابهی اداره شده اند، از تکنیک های واحدی ریشه گرفته اند به هم وابسته اند و سرنوشت واحدی بر زندگی جداگانه آنها فرمان می راند. این نزدیکی عامل دیگری هم دارد هردو خواده به علت رقابت موقعیتشان یا به صورت مکمل بارسانه های قدیمی انتقال اطلاعات و فرهنگ یعنی مطبوعات و کتاب، که خواه به منظور رقابت با تکمیل آنها، روابطی نامطمئن و نامستقر دارند.
امروزه انقلاب ارتباطات فراگیر شده و از اندیشه بشری نیز فراتر رفته است. تقریبا همه گونه اطلاعی در دسترس هرکه خواهان آن باشد قرار می گیرد. در این عصر یک نو آوری در جهان تکنولوژی تا راه عادی خود را بپیماید تقریبا از نظر اندیشه کهنه شده، وجود این همه وسایل ارتباطی، سرعت انتقال نیز می طلبد.
در این زمانه، دو تکنیک بیش از همه وقت و سرمایه مصرف کرده و پیش رفته است: ویرانگری یعنی تسلیحات، و ارتباطات.[۱۴] در این عصر کامپیوتر مادر تکنولوژی نوین لقب گرفته و رادیو تلوزیون کهن ترین نوآوری فراگیر این عرصه است.[۱۵]
عصر، عصر تله ماتیک( اطلاع رسانی از دور)، و تله کراسی یا حکومت امواج است. آن هم نه به شکل رادیو و تلوزیون که در قالب نو آوری های فزاینده و حیرت آور.
امروزه پیشرفت رسانه های نوشتاری بسیار کندتر از رسانه های دیداری و شنیداری است و به همین سبب نتوانسته با تحول سطح زندگی و نیازهای فرهنگی خوانندگان رسانه ها همراهی کند. اما این که چگونه رادیو تلوزیون و امروزه کامپیوتر و اینترنت امروزه توانسته اینگونه در بین همه اقشار جامعه جا باز کند و گاهی تمام اوقات زندگیشان را در تسلط خود نگاه دارد جای بحث است.
در نیم قرن گذشته نظریهپردازان و پژوهشگران فعال در قلمرو رسانههای ارتباط جمعی، تلاش کردهاند تا با قواعدی دست یابند که با به کاربستن آنها بتوان دامنه اثربخشی و اثرگذاری رسانهها را فرونی بخشید. حاصل این تلاشها از یک سو فرمولبندی چند نظریه و مدل نظری در قلمرو ارتباطات جمعی و روانشناسی مخاطب و تراکم حجم فربهی از ادبیات پژوهشی در این قلمرو است. در هر یک از نظریهها و مدلهای ارائه شده در این قلمرو، هم حیطه کارکرد رسانههای جمعی، مورد علاقه و کنکاش نظاممند و عالمانه قرار گرفته است و هم دامنه اثرات آنها. محققان نیز با بهرهگیری از مبانی آن مدلهای نظری، اصول و قواعدی را فرمولبندی نمودهاند که با به کاربستن آنها میتوان دامنه اثرات یک رسانه را در دستکاری اذهان مخاطبان، تغییر سبک زندگی آنان و تعدیل و تغییر کنشهای مختلف آنها، افزایش داد.
کارکردهای رسانههای جمعی
رسانههای گروهی دارای کارکردهای گوناگونی میباشند که از جمله مهمترین آن عبارتند از:
۱- کارکرد فرهنگی
اگر فرهنگ را مجموعهای منسجم از آراء، عقاید، ارزشها، هنر، آداب و رسوم که توسط غالب افراد جامعه پذیرفته شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود بدانیم که ارائه مباحث نظری درباره هر یک از موارد یاد شده را میتوان کارکرد فرهنگی رسانهها به حساب آورد؛ امروزه بسیاری از افراد بخش عمده معلومات خود را مرهون برنامههای رادیویی و تلویزیونی و یا بهرهگیری از رسانههای نوشتاری هستند و این امر در مورد قشر جوان به آسانی قابل مشاهده است؛ زیرا آنان بیش از دیگر اقشار وقت صرف دیدن تلویزیون میکنند.
۲- کارکرد سیاسی
در عصر حاضر، رسانهها با بهرهگیری از قدرت تأثیر فوقالعاده خود، به راحتی میتوانند جریانات و گرایشهای سیاسی را برای مخاطبان خود راهبری یا تبیین کنند. عینیترین کارکرد رسانهها در دنیای امروز در همین بخش ظاهر شده و به تعبیر تافلر، بشر امروز کاملاً از رسانهها منفعل است، بخصوص در بعد دموکراسی و امور سیاسی آینه تمام نمای رسانههاست. چه کسی است که نداند ابررسانه ها کاملاً در اختیار گرایشهای سیاسی صهیونیسم بینالمللی بوده و اجراکننده برنامههای سیاسی مورد علاقه آنها هستند؟
با یک نگاه گذرا به تاریخ سیاسی معاصر، به خوبی میتوان دید که بسیاری از منازعات و کشمکشهای سیاسی با یاری و یا هدایت و پرچمداری رسانهها تبدیل به جریانات قومی ـ سیاسی شده و یا تعدیل و حتی خاموش گردیدهاند.
۳- کارکرد اطلاعاتی
امروزه قسمت عمدهای از انتظارات مخاطبان رسانهها، دریافت اخبار و اطلاعات روزمرّه است. از این نظر، رسانههای جمعی را دارای حضور بسیار جدّی و مؤکّد در متن زندگی خود میدانند.
افراد جامعه غالباً اطلاعات لازم را از طریق رسانههای نوشتاری و تصویری و یا صوتی به دست میآورند. برای مثال، اگر هر فرد بنا به گرایشهایی که آنها دارند هر چند نخواهد از برنامههای تلویزیونی بهره بگیرد، دست کم اخبار آن را مورد توجه قرار میدهد.
۴- کارکرد تفریحی
شنیدن و دیدن فیلمها، نمایشنامهها، مسابقات و سرگرمیها، سرودها و اشعار مفرّح که از طریق رسانههای صوتی و تصویری پخش میشوند، در کنار مطالعه و ملاحظه قصهها، که در مطبوعات چاپ و منتشر میگردند، قسمت زیادی از اوقات فراغت افراد را به خود اختصاص دادهاند، به گونهای که امروزه بسیاری از افراد برای پر کردن اوقات فراغت خود به رسانه پناه میبرند و از طریق مشاهده برنامههای تفریحی، خود را سرگرم میکنند. برای مثال، در کشور خود ما ایران، بسیاری از افراد به جای مبتلا شدن به برخی راههای انحرافی و سر کردن با گروههای کجرو، ترجیح میدهند در منزل و با بهرهگیری از برنامههای ورزشی و تفریحی، اوقات فراغت خود را پر کنند. استقبال از شبکههای «تهران» و «سوم» خود گواهیدهنده این واقعیت است؛ زیرا شبکههای مذکور عمدتاً برنامههای تفریحی و سرگرمی ارائه میدهند.[۱۶]
نظریات پژوهش
مرور ادبیات پژوهشی رسانههای اثربخش و تأثیرگذار، آشکار میسازد که برای این قلمرو حداقل سه گروه نظریه (تئوری) فرمولبندی شدهاند. گروه اول را «نظریههای متقاعدسازی» نام نهادهاند. این گروه از نظریهها، فرایند تغییر نگرش و مجابسازی مخاطبان را مطمحنظر قرار دادهاند. بانیان و حامیان این دسه از نظریهها، بر این باورند که تأثیر نهادن بر مخاطبان و مجابساختن آنان، مستلزم رعایت برخی اصول و قواعدی است که اساساً بر گرفته از مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته در قلمرو روانشناسی، به ویژه روانشناسی اجتماعی، است.
نظریههای گروه دوم به تبیین دامنه اثرات رسانههای عمومی پرداختهاند. به همین سبب، این گروه از نظریهها به «نظریههای مربوط به اثرات وسایل ارتباطجمعی» اشتهار یافتهاند. در یک سوی این پیوستار نظریهای قرار دارد که تأثیر رسانهها را در «دستکاری اذهان» مخاطبان، بیبدیل میداند. اما، در سوی دیگر پیوستار، نظریههایی جای میگیرند که تأثیر رسانهها را در دستکاری اذهان مخاطبان، و تعیین یا تغییر سبک زندگی آنان ناچیز میشمارند. در میانه پیوستار نیز نظریههای جای میگیرند که تأثیر رسانهها را بر افکار و رفتار مخاطبان نه آنچنان زیاد میدانند که مخاطب را موجودی منفعل تلقی نمایند و نه آنچنان محدود که مخاطب را نفوذناپذیر قلمداد کنند.
گروه سوم نیز نظریهها و فرضیههایی هستند که شگردها و تکنیکهای مورد استفاده رسانهها برای «دستکاری تعمدی اذهان و رفتار مخاطبان» را مورد بحث و تبادل نظر قرار میدهند.
در ذیل این گروه مدلهای نظری، برجستهسازی، تبلیغات و شکاف آگاهی جای میگیرند. در نوشتاری که در پی میآید تنها نظریات گروه دوم و سوم مورد امعاننظر قرار میگیرند. چه، راقمهای سطور پیشتر (فصلنامه شماره عملیات روانی) به تفصیل به بحث پیرامون متقاعدسازی پرداخته است.
نظریههای مربوط به اثرات رسانهها
نخستین نظریهای که پیرامون دامنه اثرات رسانههای عمومی فرمولبندی شده است «نظریه گلوله» است، که از آن با اسامی دیگری، نظیر نظریه سوزن تزریقی یا نظریه کمربند انتقال، نیز یاد میشود (نجفی، ۱۳۷۷). بانیان این نظریه بر این باورند که «پیامهای ارتباط جمعی بر همه مخاطبانی که در معرض آنها قرار میگیرند اثرات قوی و کمابیش یکسانی دارند.» (سوربن و تانکارد، ترجمه دهقان، ۱۳۸۱).
ویرایش نخست نظریه گلوله پس از پایان جنگ جهانی اول فرمولبندی شده است. به نظر میرسد اثرات شگرفت تبلیغات جنگی و عملیات روانی بر مخاطبان نظامی و غیرنظامی در طول جنگ اول، نقش زیادی در فرمولبندی این نظریه ایفاء کرده است. چه، یافتههای زیادی در دست است که نشان میدهد در طول جنگ جهانی اول، تبلیغات جنگی، که عمدتاً از طریق دو رسانه رادیو و روزنامهها صورت میگرفت، تأثیر عمیقی بر روحیه، انسجام و نگرشهای مخاطبان آماج بر جای گذاشته شده است.
به تعبیر کازنو (ترجمه ساروخانی و محسنی، ۱۳۶۵): در سالهای پس از جنگ جهانی این اندیشه در نظر مردم، چه عادی و چه تحصیل کرده، رواج یافت که وسایل ارتباط جمعی قدرتی فوق تصور دارند و میتوانند افکار فلسفی و سیاسی را منقلب نموده و شکل تازهای بدان بخشند و تمامی رفتارها را هدایت نمایند.(ص ۴۵)
گرچه، در آستانه جنگ جهانی دوم بسیاری از صاحبنظران رسانهای بر سر «غلوآمیز بودن» دیدگاه گلوله اتفاقنظر داشتند، اما گوبلز، مغز متفکر و هدایتگر دستگاه تبلیغاتی آلمان نازی، در جنگ جهانی دوم با اعتقاد به این دیدگاه کوشید تا با به کارگیری فنون و روشهای نظیر «هدایت از راه دور»، «آدمکسازی» و «شرطی سازی» اذهان ملتها و ارتشهای آماج را، اعم از دوست و دشمن، دستکاری نماید.(ساروخانی، ۱۳۷۱)
اینک نیز بقایای نظریه گلوله همچنان در موضعگیریها و فرضیهسازیهای برخی محققان و مؤلفان علوم رفتاری نمایان است. به عنوان مثال، کامبز (۱۹۸۵) در تأیید دیدگاه گلوله در بیانی کوتاه اذعان داشته است که «دانشجویان ارتباطات سیاسی باید از اول بیاموزند که در آینده همیشه میتوان از ارتباطات برای شکلدهی افکار انسانها استفاده کرد».(ص ۷۹).
ملکات (ترجمه شکرخواه، ۱۳۸۵) نیز تأکید میکند که نوسازی و توسعه در برخی کشورهای دنیا مرهون دامنه اثرات فراگیر رسانههای ارتباط جمعی است. به باور او رسانهها آنچنان اذهان و افکار شهروندان کشورهای مختلف را تحت تأثیر قرار دادهاند که آنان در مسیر توسعه قرار گرفتهاند.
با وجود این، برخی شواهد پژوهشی (برای مثال کاتز، ۱۹۹۸) نشان دادهاند که آدمی موجودی انتخابگر و پردازشکننده اطلاعات، و برخوردار از عقل سلیم است. از همین روی به باور آنان، دامنه تأثیر رسانهها بر او مدود است. یا به تعبیر روانشناسان (برای مثال بارن، ۲۰۰۱) آدمی براساس تجارب گذشته و نظامباورهای خود، تصمیم میگیرد که «خود را در معرض چه نوع اطلاعاتی قرار دهد.» از همین روی، او رسانهای را بر میگزیند که پیامها و اطلاعات منتشره از طریق آن با نظام باورهای او همخوانی بیشتری داشه باشد.
در تقابل با دیدگاه گلوله، دیدگاه نظری دیگری فرمولبندی و ارائه شده است که از آن تحت عنوان اثرات محدود رسانهها» یاد میشود. جوزف کلاپر (۱۹۶۰) در اثری تحت عنوان «اثرات ارتباط جمعی» به تشریح این الگوی نظری پرداخته است. به باور کلاپر اولاً: وسایل ارتباط جمعی به صورت مستقیم بر مخاطبان تأثیر نمیگذارند بلکه اثرات خود را از طریق عوامل واسطهای بر جای مینهند. ثانیاً: عوامل واسطهای رسانه را تبدیل به یک عامل ثانویه و نه یک عامل علی، میسازد.
سوربن و تانکارد (ترجمه دهقان، ۱۳۸۱) عوامل واسطهای موردنظر کلاپر را به شرح زیر فهرست کردهاند:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت