کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



- تبلیغ مشارکت جمعی به عنوان راهی برای کاهش بیکاری و معضلات اجتماعی
پایان نامه - مقاله - پروژه
- بهره گیری از طرح های رفاهی برای جبران سطح نازل درآمد شهرداری
- تبیین و تبلیغ اثرات و خطرات ناشی از زلزله در صورت عدم نوسازی بافت برای ساکنان و همچنین تبیین اثرات اجتماعی منفی ناشی از نبود کاربری های غیر مسکونی برای محله
- اصلاح شبکه معابر به گونه ای که حجم زیاد ترافیک عبوری خیابان های اطراف با بافت محله ارتباط مستقیم برقرار ننمایند .
- یافتن و جانمایی عناصر هویت بخش در محله و وضع ضوابط مناسب سازی آنها
- جلوگیری از تشدید آلودگی هوای منطقه با رعایت میزان تعریض معابر و ساماندهی پارک حاشیه ای

 

فهرست تهدید های بیرونی Threats
(جدول ۷-۱)

 

 

 

۵-۹- ترسیم چشم انداز طرح
در پردازش های بعدی برای دستیابی به اصول تدوین سازمان فضایی ، با نگاهی کل نگر و تلفیقی ، روح کلی هر چهار دسته راهبرد در قالب یک چشم انداز گنجانده شده و مبنای سیاست گذاریها و تدوین طرحهای عملیاتی آینده قرار می گیرد .
بیانیه چشم انداز :” محله گل کوب محله ای با کاربری غالب مسکونی که دسترسی به کل شهر آسان و با حمل نقل عمومی با کیفیت مطلوب در اختیار است ، شما تنها با ۵ دقیقه پیاده روی به یکی از خطوط حمل و نقل عمومی می رسید ، محور های کاربری مختلط در کنار خیابان های اطراف محله باعث توسعه هرچه بیشتر آن و رونق اشتغال شده اند ، به همه جای بافت امکان دسترسی آسان وجود دارد. گذشته از انکه مراکز محله ای ، ناحیه ای و منطقه ای نقش بسیار موثر در پایداری اجتماعی دارند ، تنوع انتخاب در مسکن و دیگر حوزه ها باعث شده تا طبقات مختلف اجتماعی در بافت حضور و در امور شهر و محله خود حضور فعال داشته باشند و فضاها و عرصه های عمومی مناسب در منطقه بستر لازم در تحقق آن را با کیفیت بسیار عالی دارد .
جدول شماره ۵-۷ بیانیه راهبردی برای ساماندهی وضع محله گل کوب

 

 

عرصه ها

 

هدف کلان

 

اهداف خرد

 

راهبرد

 

سیاست

 

 

 

کالبدی

 

بهبود و ارتقاء سطح کیفی و کمی زندگی در بافت

 

بهبود ساختار کالبدی بافت

 

اقدام به احیاء حیات شهری

 

رساندن ساختمان های موجود به استاندارد قابل قبول

 

 

 

تخریب و پاکسازی ساختمان های فرسوده

 

 

 

تجدید حیات سازمان فضایی و کالبدی

 

 

 

ایجاد انگیزه جهت همکاری و مشارکت در امر مرمت شهری

 

 

 

اصلاح و توانمندسازی ساختار کالبدی

 

 

 

انطباق و به روز کردن سازمان کالبدی - فضایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 04:22:00 ق.ظ ]




 

 

جهت مطالعه بیشتر در باب مدل مورد مطالعه می‌توان به مراجع [۵۳] [۵۴] مراجعه کرد.
منحنی‌های توربین بر اساس رابطه (۳-۳) برای زاویه‌های مختلف شیب پره همانطور که در مراجع [۵۳] [۵۴] ذکر شده ‌است در شکل ۳-۲ رسم شده‌اند.
پایان نامه - مقاله - پروژه

شکل ۳- ۲ منحنی‌های C_p برای زاویه‌های پره متفاوت
توان و سرعت روتور توربین محاسبه و در شکل ۳-۳ رسم شده‌اند.

شکل ۳- ۳ توان و سرعت روتور توربین به عنوان تابعی از سرعت باد
۳-۲-۳- مقدارسنجی انرژی چرخشی قابل دسترسی از توربین-ژنراتور
به منظور سنجش میزان انرژی قابل استخراج از توربین بادی، قدرتی که به شبکه تزریق می‌شود به صورت موقّت به مقدار بالاتر از مقدار حالت مانگار آن (که برای سرعت باد مشخّصی است) افزایش می‌یابد. به این منظور برای سرعت وزش کم و متوسط باد، کنترلر سرعت غیر فعّال شده و نقطه مرجع توان به صورت مستقل همانطور که در شکل ۳-۴ نشان داده شده ‌است، تنظیم می‌شود.
مقدار انرژی بادی قابل استحصال قبل از رسیدن سرعت توربین به سرعت کمینه برای سرعت‌های متفاوت وزش باد محاسبه شده ‌است. این محاسبات به منظور تعین میزان پشتیبانی اضافی توان اکتیو یک توربین بادی سرعت متغیّر در سرعت مشخّصی از وزش باد (مضاف بر مقدار حالت ماندگار توان الکتریکی تزریقی توربین به شبکه در آن سرعت) همان انرژی مازادی که از انرژی جنبشی موجود در جرم چرخان توربین-ژنراتور بدست می‌آید و همچنین به منظور مشخّص نمودن مدت زمان تداوم چنین پشتیبانی قبل از رسیدن سرعت توربین به محدودیت سرعت کمینه آن، صورت پذیرفته است.

شکل ۳- ۴ مدل توربین بادی سرعت متغیّر برای وزش باد با سرعت‌های کم و متوسط (کنترلر زاویه غیر فعّال شده است) [۳۵]
شایان ذکر است، محاسبات تنها نیازمند به در دست داشتن مقادیر ثابت لختی معادل توربین-ژنراتور بادی ، منحنی برای کمینه مقدار و همچنین اطلاعات منحنی سرعت روتور توربین بادی بر اساس سرعت باد می‌باشد. این محاسبات ساده می‌تواند مشخّص نماید که چه میزان توان اکتیو اضافی قابل استحصال در مزرعه بادی موجود است که می‌تواند قابلیّت تزریق به شبکه جهت مطالعات پایداری سیستم قدرت گسترده و به صورت خاص، کنترل بار-فرکانس را داشته باشد.
توجّه به این نکته ضروری است، تغییر در توان الکتریکی برابر با به این معنی است که خروجی الکتریکی از توربین بادی، ، معادل است با مبنای واحد( بیشتر از مقدار حالت ماندگار برای این سرعت باد که برابر است با مبنای واحد می‌باشد). توان اضافی در مبنای واحد از طریق جذب بخشی از انرژی چرخشی موجود در توربین-ژترانور تأمین می‌شود.
شکل۳-۵ توان مکانیکی جذب شده توربین بادی از انرژی باد را برای سرعت‌های مختلف وزش باد ( ۶-۱۱ ) نشان می‌دهد. متذکر می‌شود شکل این منحنی‌ها شدیداً به مقدار توربین وابسته می‌باشد. همانطور که از شکل مشهود است، زمانیکه توان مکانیکی جذب شده بیشینه است، در هر سرعت باد به خصوصی سرعت روتور بهینه ای وجود دارد. این مطلب مبیّن این موضوع است عملکرد معمولی توربین بادی منوط به شرایطی است که توربین در نقطه بیشینه منحنی مورد بهره برداری قرار بگیرد. در این شکل مطلب بوسیله به هم پیوستن نقاط پیداست.

شکل ۳- ۵ توان مکانیکی تأمین شده از طرف DFIG برای سرعت‌های مختلف باد (B=0)
به غیر از بهره برداری در این سرعت‌های بهینه روتور، توان مکانیکی جذب شده به صورت قابل توجّهی افت می‌کند. زمانیکه محدودیت بیشینه سرعت روتور حاصل می‌شود، با افزایش سرعت باد نقطه فعّالیت در صفحه به سمت بالا رانده می‌شود (جهت حرکت در شکل۳-۲ ).
انرژی چرخشی قابل استحصال از توربین-ژنراتور بر اساس مطالبی که در ابتدای بخش عنوان شد، محاسبه شده ‌است [۳۵]. تعادل توان در خلال کاهش سرعت توربین بادی می‌تواند به صورت زیر بیان شود:

 

 

(۳-۷)

 

 

 

 

 

که در آن تفاوت بین توان مکانیکی جذب شده و توان الکتریکی تزریقی به شبکه (توان شتابدهنده) نام دارند. اگر توان ورودی مکانیکی با خروجی توان الکتریکی توربین در حالت ماندگار برابر باشد و کاهشی در توان مکانیکی ورودی به توربین به سبب کاهش سرعت چرخشی و خروج از نقطه بهینه باشد با توجّه به ، معادله (۳-۷) را می‌توان به صورت زیر بازنویسی کرد:

 

 

(۳-۸)

 

 

 

 

 

مدت زمان تداوم تغییر ورودی پله ای در توان الکتریکی است که می‌تواند مضاف بر حالت ماندگار آن برای سرعت بار مشخّصی قبل از رسیدن به حد کمینه سرعت توربین استحصال گردد.
سرعت روتور توربین بادی به صورت خطی با افزایش سرعت باد تا جایی افزایش می‌یابد که از مرز بیشینه سرعت تجاوز ننماید (محدودیت بیشینه سرعت روتور برای این توربین ۱.۲ مبنای واحد می‌باشد). اگرچه کاهش توان ورودی مکانیکی به توربین ، از مقدار بهینه ، با افزایش سرعت باد افزایش می‌یابد (شکل۳-۵)، افزایش در با افزایش سرعت باد کاهش توان ورودی مکانیکی به توربین را متوقف می‌سازد و با افزایش سرعت وزش باد، می‌توان افزایشی در را انتظار داشت.
از سوی دیگر، وقتی محدودیت بیشینه سرعت فرا می‌رسد، سرعت چرخش با افزایش سرعت وزش باد، با افزایش توان ورودی مکانیکی ، افزایش نمی‌یابد. در پی افزایش سرعت وزش باد و افزایش روند کاهشی در توان مکانیکی از مقدار بهینه خود، با افزایش سرعت وزش باد افزایش می‌یابد و همچنین کاهشی در مورد انتظار است.
انرژی چرخشی موجود برای سه مقطع مشخّص از سرعت وزش باد مورد سنجش قرار گرفته است:
سرعت کم وزش باد: مقطعی که در آن سرعت روتور کمتر از ۱.۲ مبنای واحد است
سرعت متوسط وزش باد: مقطعی که در آن سرعت روتور کمتر از ۱.۲ مبنای واحد و توان تولیدی کمتر از ۱ مبنای واحد است.
سرعت زیاد وزش باد: مقطعی که در آن سرعت روتور و توان تولیدی به مقادیر بیشینه شان محدود شده‌اند (۱.۲ مبنای واحد و ۱ مبنای واحد، به ترتیب) و زاویه شیب پره در مقدار بالاتری تنظیم شده ‌است.
سرعت کم وزش باد: شکل (۳-۶) مدت زمان تداوم افزایش پله ای در خروجی توان الکتریکی توربین بادی برای دو سرعت متفاوت وزش باد (۷.۵ و ۱۰.۱ ) قبل از رسیدن سرعت روتور به محدوده سرعت کمینه ۰.۷ مبنای واحد را نشان می‌دهد. همانطور که در شکل مشهود است مدت زمان تداوم افزایش پله ای در خروجی توربین بادی، وقتی مقدار توان الکتریکی پله ای افزایش میابد، روند نزولی به خود می‌گیرد.

شکل ۳- ۶ مدت زمان تداوم افزایش توان پله ای موقت در خروجی توان الکتریکی توربین بادی برای سرعت‌های کم وزش باد
در سرعت‌های بالاتر وزش باد، مدت زمان تداوم این افزایش موقّتی توان، در قیاس با سرعت‌های پایین وزش باد، کما اینکه انتظار می‌رود، بیشتر است. اگرچه که محدودیت کمینه سرعت توربین مورد بررسی GE 3.6 MW، ۰.۷ مبنای واحد در نظر گرفته شده ‌است، کاهش بیشتری نیز در سرعت روتور امکان پذیر است (۰.۵ مبنای واحد). در سرعت وزش باد ۷.۵ ، وقتی محدودیت کمینه سرعت، ۰.۵ مبنای انتخاب شود، توان اضافی معادل با ۰.۰۵ مبنای واحد برای مدت زمان ۴۱ ثانیه متصوّر می‌باشد (در مقایسه با ۳۶ ثانیه وقتی محدودیت کمینه سرعت ۰.۷ مبنای واحد در نظر گرفته شود) [۳۵].
سرعت متوسط وزش باد: محاسبات مشابهی برای سرعت‌های وزش باد ۱۰ تا ۱۱ انجام شده ‌است که به ترتیب معادل با ۰.۸۵ و ۱ مبنای واحد از توان تولیدی بادی است (شکل۳-۷). در سرعت وزش باد ۱۰.۵ ، پشتیبانی توان اکتیوی معادل با ۰.۰۵ مبنای واحد، به مدت ۳۸ ثانیه، قبل از اینکه سرعت روتور به محدوده کمینه سرعت مجاز روتور برابر با ۰.۷ مبنای واحد برسد، متصوّر می‌باشد (در سر عت ۱۰ ، این ظرفیت معادل ۴۹ ثانیه می‌باشد). در سرعت وزش باد ۱۱ ، این ظرفیت به ۳۰ ثانیه کاهش پیدا می‌کند. همانطور که انتظار می‌رفت، مدت زمان تداوم این پشتیبانی با افزایش سرعت باد در مطقعی که سرعت وزش باد متوسط است، کاهش پیدا می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ق.ظ ]




سلطه ایدئولوژی ناسیونالیسم بر اسلام که اندکی قبل از مشروطه شروع شد و تا شهریور ۱۳۲۰ استمرار داشت در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و سیاست خارجی بر منافع ملی ایرانیان تأثیرگذار بود. اگر ناسیونالیست‌های تحصیلکرده و غرب رفته، که به روشنفکران نسل اول معروفند را رهبران فکری مشروطیت بنامیم، می‌توان تأثیر اقدامات آنان بر منافع را در حد فاصل مشروطه تا کودتای ۱۲۹۹ جستجو نمود. همچنین مرحله دوم که ناسیونالیسم به صورت رسمی ایدئولوژی حکومت مدرن می‌شود را نیز به صورت جداگانه (از ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰) بررسی خواهیم نمود. ابتدا به تأثیر و پیامدهای مشروطه بر منافع ایرانیان تا کودتای ۱۲۹۹ می‌پردازیم و سپس تأثیر حکومت پهلوی اول بر منافع ملی را بررسی خواهیم نمود. بدون شک، شاخص مهم در هر دو مقطع (که به هم پیوسته نیز می‌باشند) غایب بودن مردم در صحنه‌های دفاع از منافع ملی است.
هرج و مرج ناشی از انقلاب مشروطیت، اشغال ایران در جنگ اول جهانی و کودتای ۱۲۹۹ و بخشی از قراردادهای استعماری حاصلِ فاصله‌گیری حاکمیت از اسلام و تلاش روشنفکران این عصر جهت حاکمیت ناسیونالیسم و باستان‌گرایی است. کودتای ۱۲۹۹ که همراه با رضایت روشنفکران ناسیونالیست بود از جمله تأثیرات مهم دخالت دول خارجی در تعیین حاکم جهت یک کشور کهن بود که به تازگی به پارلمان و مشروطیت هم دست یافته بود. در دوره دوم (حاکمیت پهلوی اول) می‌توان، تأثیرات حکومت وی و اقدامات دین زدایانه و ملی‌گرایانه وی را در چند بعد اساسی دسته‌بندی کرد:
۱ـ تبعید رضاشاه از ایران بدون هرگونه واکنش اجتماعی که نشانگر فاصله بین مردم و حاکمیت بود.
۲ـ اشغال نظامی ایران و فروپاشی ارتش افسانه‌ای آن در کمتر از سه روز.
۳ـ اقدامات تجربه‌طلبانه فرقه دموکرات در آذربایجان را باید به اقدامات قوم‌مدارانه حکومت مرکزی ارجاع نمود.
۴ـ ظهور کمونیست و فدائیان اسلام نیز ناشی از خصلت دیکتاتوری این دوران بود که همچون فنر تحت انقیاد سربلند نمود. آنچه روح حاکم بر این دوران است غیبت مردم در صحنه‌های دفاع از منافع ملی است که آن را باید ناشی از اشتباه در غیریت گزینی و اقدامات دین‌ستیزانه از یک سو و وابستگی فکری ـ فرهنگی و سیاسی به بیگانگان دانست. پیدایش نفت در همین دوران طمع قدرت‌های صنعتی را برای دست‌اندازی بر منافع ملی دوچندان نمود و کودتای ۱۲۹۹ را باید ناشی از همین مسئله دانست. یعنی غارت منافع ملی ایرانیان که تجلی آن در مهم‌ترین منبع درآمدی کشور بود، عاملی جهت استقرار یک دیکتاتوری تمرکز‌گرا بود که انگلستان توانست آن را با موفقیت اجرا نماید. در ادامه به بسط و تبیین هر یک از پیامدها و تأثیر پدیده‌های این دوران بر منافع ملی خواهیم پرداخت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
انقلاب مشروطه را می‌توان مطلع ملت‌سازی مدرن در ایران دانست. چرا که از این زمان به بعد تحول مفهومی تبدیل «رعیت» به «شهروند» با مشارکت ملی و انتخابات‌های سراسری شکل گرفت. اگر ایدئولوژی را لازمه وقوع یک انقلاب بدانیم، ایدئولوژی حاکم بر انقلاب مشروطه را باید چه بنامیم؟ از چهار ایدئولوژی زنده آن روز، یعنی اسلام، لیبرالیسم، سوسیالیسم و ناسیونالیسم باستانگرا، می‌توان گفت که جناح حاکم و مسلط در انقلاب مشروطه لیبرال‌های ناسیونالیسم بودند که بعداً نیز، علی‌رغم تأکید بر روشنفکری و آزادی‌خواهی رژیم مطلقه پهلوی را به خاطر جلوه‌های نوسازانه آن پذیرفتند و آزادی خواهی، دموکراسی و جامعه مدنی و… را به کلی فراموش کردند.
طبیتعاً پیشتازان فکری انقلاب مشروطه روشنفکرانی بودند که «قانون» و «ترقی» دغدغه آنان بود. یعنی مبارزه با استبداد داخلی و مشروطه کردن قدرت از یک سو و جبران عقب‌ماندگی ایران از سوی دیگر، مسئله اصلی آنان بود. ایران‌گرایی جوهره درونی و لیبرالیسم جوهره بیرونی سردمداران نهضت مشروطه بود. اما آنچه ماحصل انقلاب مشروطه شد به قدری شکننده و رها شده بود که مردم ایران مجدداً پذیرش دیکتاتوری را در ۱۴ سال بعد از آن ترجیح دادند. نکته‌ای که کمتر در مقام قیاس به آن پرداخته شده این است که حوادث و پدیده‌هایی که از فردای انقلاب مشروطه تا کودتای ۱۲۹۹ در ایران اتفاق افتاد، مجدداً و عیناً بعد از شهریور ۱۳۲۰ نیز اتفاق افتاد. یعنی ماحصل هرج و مرج و رهاشدگی کشور بعد از انقلاب مشروطه، با ماحصل دیکتاتوری ۲۰ ‌ساله پهلوی اول یکی شد.
در هر دو دوره مسائلی مانند تجربه‌طلبی، جنگ جهانی، قحطی، قراردادهای استعماری، مداخله بیگانگان و ضعف نظامی ـ سیاسی حاکمیت را می‌توان دید و اساسی‌ترین نقطه مشترک هر دو مقطع تاریخی که مرتبط با این پژوهش است، عدم حضور مردم در میدان دفاع از منافع ملی است. به تعبیر دیگر در هر دو مقطع، یعنی چه دوره حاکمیت دموکراسی نیم بند و چه پایان دوره دیکتاتوری، مردم ایران در میدان مقابله با تهدیدات نبودند. ابتدا به تأثیر ناسیونالیست مشروطه‌خواه بر منافع ملی می‌پردازیم و سپس به تأثیر ناسیونالیسم باستانگرا و عامرانه پهلوی اول بر منافع ملی اشاره خواهیم کرد.
۱ـ۴ـ تمامیت ارضی
روسیه قبل از جنگ اول جهانی به بهانه حمایت از حکومت و مقابله با مشروطه‌خواهان مناطق شمالی ایران را اشغال نمود و بعد از آن نیز در جنگ اول با انگلیس همراه شد. تبریز صحنه جنگ‌های خونینی بین مشروطه‌خواهان و ارتش روسیه بود. الکساندر ایزولسکی وزیر خارجه روسیه دلایلی در توجیه ادامه اشغال شمال در سال ۱۲۸۸ اقامه کرد. او به عنوان پیش شرط خروج قوای روسیه، از تهران خواست که ضمانت کند همه راه‌های تجاری شمال باز می‌ماند. در اسفند ۱۲۸۹ وقتی مقامات محلی رشت با حقوق تجاری گسترده لیانوزوف، تاجر ارمنی روس، بر شیلات دریای خزر مخالفت کردند، حکومت روسیه باز تهدید کرد که برای حمایت از لیانوزوف نیروی قزاق اضافی از باکو اعزام می‌کند. ناآرامی‌های عشایر در آذربایجان که سفارت روسیه هم تنور آن را داغ نگه می‌داشت یک بهانه دیگر برای ادامه‌ اشغال شمال بود، قتل عام صدها نفر از سکنه تبریز و اعدام بسیاری از دموکرات‌ها و مشروطه‌خواهان در حین اشغال ادامه داشت. ارتش روسیه در دی‌ماه ۱۲۹۰چهارهزار سرباز در تبریز مستقر نمود و به کشتار وسیعی پرداختند. شخص تزار به سربازان خود دستور داد که سریع و خشن علیه مردمی که مقاومت می‌کنند عمل شود «بارکلی» از حکومت وحشت در شهر تبریز هراسان شد. پوکلفسکی ـ کوزیل سعی می‌کرد این ارعاب را متوقف کند. به محض اینکه حکومت ایران اولتیماتوم را پذیرفت، او از کنسول روسیه در تبریز خواست تا به کشتارها خاتمه دهد. اما کنسول پاسخ داد که فرمان‌ها را از نایب‌السلطنه قفقاز در تفلیس می‌گیرد نه از تهران.
بسیاری از مشروطه‌خواهان به صورت فردی و دسته‌جمعی اعدام شدند. تا خرداد ۱۲۹۳ روسیه تقریباً کنترل کامل شمال ایران را به دست گرفت و بریتانیا نیز پیوند‌های اساسی سیاسی و اقتصادی با بختیاری‌ها و سران عشایر بلوچ در جنوب برقرار کرد. وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد بیطرفی رسمی ایران علناً توسط روسیه و بریتانیا نقض شد و سربازان آنان وارد ایران اشغال شده شدند و مابقی کشور را نیز اشغال کردند (آفاری، ۱۳۷۹، ص۴۳۵). در اسفند ۱۲۹۳ دو قدرت بزرگ خارجی در پیمان ۱۹۰۷ تجدید‌نظر کردند. روسیه موافقت کرد، کنترل منطقه بی‌طرف ایران به بریتانیا واگذار شود و حکومت تزاری نیز اختیاری بلامنازع در شمال ایران یافت (همان، ص۴۳۶) بنابراین از سال ۱۲۸۵ که انقلاب مشروطه شروع شد تا سال ۱۳۲۵ خورشیدی، ـ در دوران حاکمیت ناسیونالیسم ـ همه یا بخشی از ایران در اشغال روسیه و انگلیس قرار داشت و هیچ اراده و قدرتی قادر به دفاع از منافع ملی نبود. کمبود موادغذایی در دوران جنگ و قحطی سراسری مشکل مضاعفی بود که باعث شد صدها هزار نفر از مردم ایران تلف شوند و بیماری‌های عمومی نیز ضایعه مضاعفی بود که در دوران جنگ تشدید می‌شد.
بنابراین «قانون» و «ترقی» که آمال ناسیونالیست‌های مشروطه‌خواه ‌بود، نه تنها محقق نشد که با حذف حکومت مرکزی، آوارگی، قتل، غارت، اشغال و تحقیر ملی سوغات انقلاب مشروطه شد و این چنین شد که مشروطه‌خواهان روشنفکر و دموکراسی‌خواه داوطلبانه تن به دیکتاتوری دادند که از کودتا بیرون آمده بود.
۱ـ۱ـ۴ـ اشغال ایران و تبعید رضاشاه
اشغال ایران و تبعید شاه کشور توسط بیگانگان مهم‌ترین تهدید منافع ملی و حیاتی ایران در دهه دوم قرن حاضر خورشیدی بود. آنچه در این میان مهم است غیبت مردم در دفاع از کشور و عدم اعتراض آنان به تبعید پادشاهشان بود. اشغال وطن توسط بیگانگان، برای هیچ ملتی خوشایند نیست، اما حوادث شهریور ۱۳۲۰ نشان داد که ملت ایران آنقدر از حکومت خود ستم دیده است که بود و نبود آن برایش اهمیتی نداشت. توصیف وضع پایتخت توسط یکی از نویسندگان وقت، علت بی‌خیالی ملت در حمایت از حکومت وقت را نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که ناسیونالیسم افسانه‌ای پهلوی چه تصویری از حکومت برای ملت خویش ساخته است. «شهر تهران خفقان گرفته بود. هیچ کس نفسش در نمی‌آمد همه از هم می‌ترسیدند. خانواده‌ها از کسانشان می‌ترسیدند. بچه‌ها از معلمینشان، معلمین از فراش‌ها و فراش‌ها از سلمانی و دلاک، همه از خودشان می‌ترسیدند. از سایه‌شان باک داشتند. همه جا در خانه، در اداره، در مسجد، پشت‌ ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمام، مأمورین آگاهی را دنبال خودشان می‌دانستند. در سینما مواقع نواختن سرود شاهنشاهی همه به دور و بر خودشان می‌نگریستند، مبادا دیوانه یا از جان گذشته‌ای برنخیزد و موجب گرفتاری و دردسر همه را فراهم کند. سکوت مرگ‌آسایی در سراسر کشور حکمفرما بود. همه خود را راضی قلمداد می‌کردند. روزنامه‌ها جز مدح چیزی نداشتند بنویسند. مردم تشنه خبر بودند و پنهانی دروغ‌های شاخدار پخش می‌کردند. اندوه و بی‌حالی، بدگمانی و یأس مردم در بازار و خیابان هم به چشم می‌خورد. مردم واهمه داشتند از اینکه در خیابان‌ها به دور و برشان نگاه کنند مبادا مورد سوءظن قرار گیرند. (بزرگ علوی، ۱۳۵۷، ص۱) با چنین وضعیتی چگونه می‌توان ملتی را در مقابل بیگانه بسیج کرد و یا آنان را برای پیشگیری از اخراج شاهشان به میدان کشاند.
برخلاف شوکت و اقتدار ظاهری حکومت، اشکال عمده رضاشاه و رژیم او دراین نکته مهم بود که مورد اعتماد و حمایت مردم ایران قرار نداشت. بنابر نوشته یکی از محققان معاصر: عواید حاصله از عملیات شرکت نفت بخش مهمی از مخارج حکومت و ارتش رضاشاه را تشکیل می‌داد و دولت بریتانیا از این طریق بر حکومت ایران اعمال نفوذ می‌کرد. ادامه راحت و بدون دردسر عملیات شرکت نفت هم به نفع رضا شاه بود و هم به نفع بریتانیا. بدون اغراق می‌توان گفت اقتدار رضا شاه به تمایل انگلیس‌ها بستگی داشت. رژیم رضا شاه از یک ضعف اساسی برخوردار بود. از حمایت فعال اهالی کشور برخوردار نبود. روحانیت، ایلات و طوایف و مشروطه‌خواهان هر یک بنا به دلایل خاص خویش همیشه او را موجودی غاصب تلقی می‌کردند. به ویژه آنکه در بدو کار از عناصر سرشناس و انگیزه‌های ملی نهضت آزادیخواهانه‌ برجای مانده از انقلاب مشروطه نیز استفاده کرد و سپس آنها را با بی‌رحمی، کامل سرکوب کرده بود. از نظر بسیاری از مردم، رضاشاه دست نشانده بریتانیا محسوب می‌شد که توسط آنها بر سر کار آورده شده بود و توسط آنها نیز حمایت می شد در نتیجه، حکومت رضاشاه اغلب متکی بر سرکوب و زور و انگیزه‌های مادی جهت حفظ وفاداری و جلب حمایت بود و بدین‌وسیله شاه خود را از جوهره هر سیاستمدار منتقد و اصیل و صاحب اخلاصی محروم ساخته بود (زرگر، ۱۳۷۲، ص۴۵۹). اینک (۱۳۲۰) شاه مستبد، خودکامه‌ای توصیف می‌شد که ملت خویش را تحت ستم داشت و هیتلر را متحد طبیعی خود می‌دانست. طبیعی بود که رضاشاه و حکومت او این تفسیر و تحول ناگهانی را نیز جز توطئه و همدستی دیرینه و گاه‌گاه ناپیدای روس و انگلیس چیز دیگری قلمداد نکند. در واقع بسیاری از ایرانیانی که از نظام رضاشاهی تنفر داشتند نیز این دگرگونی را بر همین نهج تعبیر و تفسیر می‌کردند. رضاشاه در میان ملت خود نیز از موقعیت بهتری برخوردار نبود. جراید ایران که ناگهان آزاد شده بودند، در عین تأسف و تأثیر از اشغال کشور، از سرنگونی مستبد مطلق‌العنان ایران شادمان بودند (کاتم، یگوروا، تسون، ۱۳۷۹، ص۱۳). رضاشاه سعی کرد ایرانیانی را که به صحنه سیاسی کشور گام نهادند نسبت به ملتی ذی علاقه‌ کند که خاندان پهلوی بخش لایتجزی آن محسوب می‌شد. وی بر آن بود که ارزش‌هایی همچون نظم و اقتدار و نوآوری را تثبیت کند. برای او نوآوری مترادف با دگرگونی‌های تکنولوژیک، صنعتی‌شدن، شهرنشینی و ایجاد یک جمعیت باسواد و دارای قابلیت فنی و علمی بود. او به ارزش‌هایی نظیر لیبرالیسم و آزادی علاقه‌ای نداشت و برای عدالت اجتماعی نیز ارزش قائل نبود. تا زمانی که می‌توانست با زور و اجبار همراهی و همکاری بیفزاید و خواسته‌های مادی، ‌بخش هشیار جامعه را برآورده سازد، نظام حکومتی‌اش نیز محفوظ ماند. ولی به محض آن که هجوم نیروهای بریتانیا و شوروی، اقتدار نظامی رضاشاه را در هم شکست، واکنش عمومی در قبال سرنگونی و تبعید او واکنشی از سر شادمانی و مبین رهایی بود. (کاتم و…، ۱۳۷۹، ص۱۵). با اشغال ایران در ۱۳۲۰ دولت ایران که توسط انگلیسی‌ها به قدرت رسیده بود و در هم‌پیمانی با آلمان‌ها، مورد غضب پدید‌آوردگان خود قرار گرفته بود، به سمت آمریکا رفت. گویی به تنها سمتی که نمی‌توانست برود ملت خود بود.
شهریور ۱۳۲۰ را باید مطلع بازشدن پای آمریکایی‌ها به منافع ملی ایران نیز دانست. هنگامی که در سال ۱۳۲۰ ایران مورد هجوم قرار گرفت، رضاشاه یادداشت فوری خود را به فرانکلین روزولت ارسال داشت و از رئیس جمهور ایالات متحده درخواست کرد که از دولتین شوروی و بریتانیا بخواهد که تعرض خویش را متوقف کنند. درخواست رضاشاه را سفارت آمریکا در تهران که تا حدودی نسبت به ایران احساس تفاهم داشت تقدیم ریاست جمهوری کرد. پاسخ سریع و قاطعانه کردهال وزیر خارجه ایالات متحده منفی بود. در ژوئیه ۱۳۲۳ و در حین اشغال ایران سفارت آمریکا ضمن ارسال گزارش مفصل به واشینگتن خواستار اتخاذ یک رشته تصمیم‌های اساسی در مورد ایران می‌شود که شاید کودتای ۹ سال بعد (۱۳۳۲) نتیجه‌ این سیاست‌ها و در نتیجه عملکرد پهلوی اول است. در بخشی از گزارش آمده است: خط مشی دومی که در پیش‌‌رو داریم مستلزم اعمال سیاستی قوی‌تر و گسترده‌تر از آنچه به کار بسته‌ایم است. به نظر من باید در این باب تصمیم بگیریم که آیا منافع ما در ایران، منافع سیاسی و اقتصادی و عملی و آرمانی‌ ما به آن اندازه مهم هستند که تداوم یک خط مشی و عملکرد قوی و مثبت ما را بدون توجه به این امر که آیا این اقدام به نحوی مستقیم با مسئله جنگ ارتباط داشته یا خیر موجه سازد یا خیر؟ این دقیقاً همان مبنایی است که شوروی‌ها و انگلیسی‌ها بر اساس آن حرکت می‌کنند و فعالیت‌های خود را در ایران صرفاً به تسهیل تلاش‌های جنگی خود محدود نکرده‌اند (کاتم و…، ۱۳۷۹، ص۲۵). بنابراین سیاست قوم‌گرایانه پهلوی اول دولت ملی را در حد «دولت قومی» تقلیل داده بود و دستگاه ترور و وحشت آن انگیزه‌ای را برای دفاع ملت از منافع ملی باقی نگذاشته بود. لذا ضمن اشغال کشور و اخراج شاه آن و علاوه بر تسلط دولت‌های روس، انگلیس و آلمان، پای آمریکا نیز به ایران باز ‌شد.
۲ـ۱ـ۴ـ پیامدهای اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰
متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به بهانه حضور مستشاران آلمانی به ایران هجوم آوردند. اشغال ایران موجب گسیختن ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد. هجوم ارتش‌های متفقین به خاک ایران ناامنی و نگرانی گسترده‌ای را به وجود آورد و با فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه، غالب امور از دست دولت مرکزی خارج شد. خوشحالی از سقوط دیکتاتوری رضا شاه دیری نپایید و جایگزین این شادی، غمی بزرگ شد. با حضور نیروهای خارجی کمبود ارزاق، ناامنی و قحطی بر کشور مستولی شد. بخش‌های کلیدی اقتصاد مانند کشاورزی، صنعت، خدمات بازرگانی خارجی، بودجه دولت و سطح زندگی مردم بر اثر اشغال شدیداً آسیب دید (اسناد، ۱۳۲۰، شماره۱۲۵).
کشاورزی که ستون فقرات اقتصاد ایران بود و ۷۵ درصد نیروی کار را جذب کرده و همچنین ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تأمین می‌نمود دچار افت فاحش شد. از تولیدات محصولات اساسی کشاورزی مانند گندم، جو، برنج، توتون، تنباکو و میوه کاسته شد و همچنین پرورش دام در خلال اشغال ایران کاهش یافت. به دلیل ماهیگیری بیش از حد در دریای خزر، به تدریج از میزان صید ماهی کاسته شد. کاهش تولید محصولات غذایی از یک سو و تقاضای ارتش‌های اشغالگر خارجی برای مواد غذایی از سوی دیگر به قحطی شدیدی در اکثر مناطق ایران به خصوص آذربایجان و سواحل دریای خزر منتهی شد (جان فوران، ۱۳۷۷، ص۳۹۵). آمار و ارقام نشان می‌دهد که قیمت‌ها در فاصله‌ سال‌های ۱۳۲۳ ـ ۱۳۱۹ هفت برابر شد. از پیامدهای تورم کمبود اقلام اساسی در بازار رسمی تنظیم شده به وسیله دولت و پیدایش بازار سیاه بود و جدی‌ترین کمبود در زمان جنگ در ایران، کمبود نان بود. در تهران قیمت نان در بازار آزاد در نیمه سال ۱۳۲۱ از شش سنت به یک دلار رسید (جان فوران، ۱۳۷۷، ص۳۹۷). در سال ۱۳۲۲ روس‌ها حدود یکصد هزار تن غله از ایران خارج کردند و به غیر از معامله‌ای که روس‌ها با دولت می‌کردند، از بازار آزاد نیز گندم می‌خریدند و به شوروی ارسال می‌کردند (آوری، ۱۳۶۳، ص۲۱۶).
فروپاشی ملتی که با سرکوب اقوام به ملت تبدیل شده بود از دیگر پیامدهای خروج پهلوی اول و اشغال ایران بود. تحقیر اقوام ایرانی به منظور ملت‌سازی، اکنون بسان فنری رها شده بود. یکی از حادترین مسائل دولت مرکزی ایران که از همان ابتدای هجوم متفقین با آن روبه‌رو گردید مسئله ناآرامی در مناطق عشایری بود. هجوم نیروهای نظامی بیگانه به کشور، اعتبار حکومت مرکزی را بشدت متزلزل کرده بود. ناآرامی، شورش، شرارت، دزدی و یاغیگری در اطراف و اکناف کشور رونق گرفته بود. لشکر ۱۰ خوزستان در گزارش ارسالی به مرکز اعلام می‌دارد که در منطقه کهکیلویه، طوایف مطیع و آرام، شروع به اقدامات شرارت آمیز نموده، منجمله ۱۵۰ الی ۲۰۰ نفری که از بویراحمدی‌ها به محل موسوم به «پلی» آمده و مشغول شرارت هستند و با طوایف باشت و ممسنی همدست شده‌اند و طایفه طیبی گرمیسری در اطراف بهبهان موجب ایجاد ناامنی گردیده‌اند. طایفه‌ احمدی به سرپرستی علی خلیلی به همدستی طایفه علاءالدینی در جایزان به پاسگاه ژاندارمری حمله و این پاسگاه را خلع سلاح کرده‌اند. آنها تاکنون ۶۰۰۰ نفر مسلح و غیر مسلح را با خود متحد ساخته‌اند (اسناد، ۱۳۲۲، شماره ۲۳۵). گزارش‌های مشابه درباره دشتسان و تنگستان، کردستان، مناطق بختیاری‌نشین و سراسر فارس نیز وجود دارد. با حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰ لشکرها از هم پاشیده شد و برای تأمین امنیت شهرها و روستاها نیرویی باقی نمانده بود (امینی، ۱۳۸۱، ص۸۱). علاوه بر کمبود و قحطی مواد غذایی و بیماری، اعمالی که به وسیله ارتش متفقین انجام می‌شد نیز به صورت‌های گوناگون احساسات ایرانیان را علیه آنها برمی‌انگیخت. آنها دست به اعمالی که ایرانیان از آن تنفر داشتند می‌زدند. در منابع و اسناد معتبر مربوط به دوران اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ راجع به رفتارهای بی‌شرمانه سربازان متفقین و به خصوص سربازان هندی و آمریکایی مطالب زیادی نوشته شده است. در یکی از منابع اینگونه نوشته شده است: سربازان آمریکایی در اکثر کافه‌ تریاها و بازارهای متعدد خیابان‌های لاله‌زار و استامبول ضمن باده‌گساری به اعمال ناهنجار و شرم‌آور به اتفاق زنان بدنام دست می‌زدند به طوری که کمتر خانواده محترم تهرانی رغبت می‌کردند که حتی برای خرید مایحتاج و لوازم زندگی از آنجا عبور کنند.
۲ـ۴ـ استقلال سیاسی
۱ـ۲ـ۴ـ قراردادهای استعماری
هنوز یک سال از تشکیل مجلس اول انقلاب مشروطه نگذشته بود که قرارداد ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ به دور از چشم مردم و دولت ایران بسته شد. سوغات مشروطه‌ای که انگلستان از حامیان اصلی آن بود به بار نشست و طرح تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس در فضای بعد از انقلاب اجرایی شد. به موجب این قرارداد، ایران به سه منطقه تقسیم شد. منطقه شمال در سلطه روسیه و منطقه جنوب در اختیار انگلیس و منطقه مرکزی بی‌طرف اعلام شد. عقد این قرارداد، دقیقاً زمانی بود که دولت انگلستان خودش را حامی نظام مشروطیت ایران و مشروطیت را فرزند روحانی سیستم انگلیس می‌دانست و در ارکان مجلس، عده محدودی از نمایندگان با تمام توان و قوا در تلاش بودند تا قانون اساسی مشروطیت را به تقلید از قوانین انگلستان، فرانسه و بلژیک به ملت ایران تحمیل کنند. انعقاد این موافقتنامه در زمان اولین دوره مجلس شورا مردم ایران را به هیجان آورد و صدای اعتراض، علیه چنین تهاجم آشکاری به استقلال ایران بلند شد. دولت ایران اعلام کرد که این موافقتنامه را به رسمیت نمی‌شناسد و مجلس هم با آن به مخالفت برخاست. روس و انگلیس پس از جریان جنگ بین‌الملل اول مجدداً معاهده سرّی دیگری را در سال ۱۹۱۵ علیه ایران امضا کردند که بر اساس این معاهده، سرزمین‌های دیگری از موضوع معاهده ۱۹۰۷ به قسمت‌های تحت نفوذ آنها افزوده شد و عملاً منطقه بی‌طرف را که در آن قرارداد برای ایران باقی گذاشته‌بودند، بین خود تقسیم کردند (نجفی و فقیه حقانی، ۱۳۹۱، ص۲۷۶). براساس معاهده ۱۹۱۵، منطقه‌ بی‌طرف از میان رفت و روسیه حق داشت یک لشکر از قوای ایرانی موسوم به قزاق تشکیل دهد و فرماندهی و ریاست آن را با بودجه و مخارج، مستقیماً در دست خود داشته باشد و به نام قیومیت دولت ایران، قوای مزبور را هر طور که لازم بداند اعمال نماید و هر قدر هزینه نماید جز قروض سابق و لاحق به حساب دولت ایران منظور دارد و در قسمت شمالی منطقه بی‌طرف از کرمانشاهان تا بروجرد و کاشان و تربت‌حیدریه و طبس و قسمتی از قائنات تا جام و با خزر و خواف، قوای خود را به جلو آورد و توسعه دهد.
۱ـ۱ـ۲ـ۴ـ قرارداد ۱۹۱۹ (وثوق‌الدوله)
این قرارداد که پس از فشارها و اولتیماتوم، جهت اخراج مورگان شوستر آمریکایی صورت گرفت، ایران را رسماً تحت الحمایه انگلیس قرار داد. طبق این قرارداد باید مستشاران نظامی و اقتصادی انگلیس به ایران می‌آمدند. به موجب این قرارداد، اداره اقتصاد ایران به طور کلی به انگلیس‌ها سپرده شد و ایران رسماً به کشور تحت‌الحمایه انگلستان تبدیل شد. حامیان این قرارداد عبارت بودند از: وثوق‌الدوله، نصرت‌الدوله، ناصر‌الملوک، صارم‌الدوله و جناح وابسته و طرفدار انگلیس در خارج روس‌ها، آمریکایی‌ها و فرانسویان به علت آنکه سهمی از این خوان گسترده می‌خواستند، با قرارداد مخالفت می‌کردند در داخل هم بعضی علمای بزرگ و مبارز مانند مرحوم مدرس، حاج‌آقا جمال اصفهانی، امام‌جمعه خوئی و مردم و حتی احمدشاه و گروهی از آزادی‌خواهان، به شدت با این قرارداد مخالفت کردند (نجفی، ۱۳۹۱، ص۲۷۷).
۲ـ۱ـ۲ـ۴ـ قرارداد قوام ـ سادچیکف
قرارداد نفت شمال که به امضا قوام (نخست‌وزیر وقت) و سفیر شوروی در ایران (سادچیکف) رسید مصیبت دیگری از ضعف رژیم ناسیونالیست ایران بود. چرا که به دلیل ناتوانی در بسیج اجتماعی مردم برای مقابله با بیگانگان، درصدد بودند تا با تغییر در حوزه‌های امتیازدهی تا حدودی دردهای آشکار (تجزیه‌طلبی) را به دردهای پنهان و غیرقابل ملموس ارجاع دهند. طلب نفت شمال توسط شوروی در قبال تخلیه ایران از نیروهای نظامی‌اش مسئله‌ای بود که بعد از اخراج رضاشاه از مهم‌ترین مسائل منافع ملی محسوب می‌شد. از این رو دولت شوروی حاضر شد برای دستیابی به نفت شمال، نیروهای خود را از ایران بیرون ببرد. در این فرایند، دولت شوروی تجزیه‌ آذربایجان و بخش‌‌هایی از کردستان را به فراموشی یا به دست سرنوشت سپرد. لنین به خاطر قرارداد ۱۹۲۱ (قرارداد به اصطلاح موّدت) نهضت جنگل را و استالین نیز به خاطر نفت شمال، فرقه دموکرات و کومله را رها کرد. دولت ایران با تدوین یک قرارداد کلی پیرامون استخراج مشترک ایران و شوروی از نفت شمال، در پی‌ آن بود که روس‌ها را راضی به تخلیه خاک ایران کند. از سوی دیگر دولت مصمم بود که شرط پذیرش شرکت مختلط را در گروه تخلیه نیروهای شوروی در مدت معینی که از شش هفته فراتر نرود قرار دهد. سرانجام در ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ دو طرف در همه‌ زمینه‌ها به توافق رسیدند و بیانیه رسمی مشترک در سه محور، تخلیه ایران، واگذاری امتیاز نفت شمال و حل مسئله آذربایجان منتشر شد (طالع، ۱۳۸۵، ص۲۳۲). طبق این قرارداد که ۵۰ ساله بود در مدت ۲۵ سال اول عملیات شرکت، ۴۹ درصد سهام به طرف ایران و ۵۱ درصد سهام به طرف دولت شوروی متعلق خواهد بود. و در مدت ۲۵ سال دوم، ۵۰ درصد سهام به طرف ایران و ۵۰ درصد به طرف شوروی خواهد بود. از آنجا که ایران به خاطر عدم تخلیه ارتش شوروی، به سازمان ملل شکایت برده بود، امید داشت که با این ابزار مسئله را حل کند. از طرفی سفیر شوروی در تهران به دولت قوام فشار می‌آورد که پرونده شکایت را از شورای امنیت پس بگیرند. اما کاردار سفارت آمریکا در دیدار با قوام، وی را تشویق می‌کند که با اطمینان به شورای امنیت، برابر خواسته‌ شوروی مبنی بر استرداد شکایت ایران از شورای امنیت، پایداری کند. اما قوام که از ضعف حاکمیت و عدم پشتوانه مردمی حاکمیت آگاه است در جواب وی می‌گوید: هنگامی که انسان با شیر درنده سروکار دارد، باید به آن غذا داده و او را نوازش کند، نه این که برابر آن، چنگ و دندان نشان دهد (طالع، ۱۳۸۵، ص۲۳۵).
۲ـ۲ـ۴ـ کودتای ۱۲۹۹
کودتای ۱۲۹۹ درست ۱۴ ‌سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد و بنیان بسیاری از دستاوردهایی را که در مشروطه شکل گرفته بود بر باد داد و زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم آورد. معمولاً مورخین در بررسی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، سرکرده اصلی آن یعنی رضاخان میرپنج را مورد توجه قرار می‌دهند و تحولات مربوط به این حادثه را همانند سقوط بهمنی سهمگین، در فضای رعب‌انگیز بعد از مشروطه ارزیابی می‌کنند. اما این دسته از مورخان غافلند که با نسبت دادن اراده پولادین به رضاخان و تأکید بر ابتکار فردی او، وی را بیش از آن چیزی که بود بزرگ می‌کنند. به عبارت بهتر تأکید بر نقش رضاخان در وقوع کودتا چیزی است که او خود دوست داشت به آن شهره شود. کما اینکه در سالگرد کودتا ـ اسفند ۱۳۰۰ ـ در بیانیه‌ای اعلام کرد با وجود او عجیب است کسی دیگر را عامل کودتا معرفی نمایند! رضاخان با این بیانیه می‌خواست بر نقش بریتانیا در شکل‌گیری دور جدیدی از تاریخ معاصر ایران سرپوش گذارد و مخالفین کودتا را با تهدید از سر راه کنار زند (آبادیان، ۱۳۹۰، ص۱۵). ضربه کودتای سوم اسفند باعث شد مشروطه ناقص ایران که از فرط درد و رنج اقتصادی و اجتماعی به زانو درآمده و خم شده بود به زمین درغلتد و در آبان ۱۳۰۴ با تغییر سلطنت تیر خلاص بر پیشانی آن شلیک شود. به واقع همانطوری که حمله نادرشاه به هندوستان به دلیل ضعف و ذلیل نمودن بیش از اندازه امپراتوری محتشم مغولان هند، زمینه تسلط کمپانی هند شرقی را بر آن کشور فراهم ساخت و کمپانی به آسانی از فرصت به دست آمده سود جست و موقعیت خود را در هند تحکیم نمود، کودتای رضاخان هم باعث گردید بقایای سرمایه‌سالاران مستقر در آن کشور که از مرده ریگ کمپانی هند شرقی ارتزاق می‌کردند، زمینه‌های تسلط نهایی خود را بر این مرز و بوم مستحکم سازند (همان، ص۲۱).
از این رو منشأ اصلی کودتای سوم اسفند را باید در فعالیت‌های دائم التزاید گروهی از سرمایه‌سالاران بریتانیا دانست که گردانندگان آن عبارت بودند از برخی اعضای کابینه «لوید جورج» مانند «لرد ادوین مونتاک» وزیر امور هندوستان، «لرد چلمسفورد» نایب‌السلطنه هندوستان، «سروینستون چرچیل» وزیر جنگ و منشی مخصوص نخست‌وزیر یعنی «سرفیلیپ ساسون»، از سویی «سرهربرت ساموئل» نخستین قیّم فلسطین بعد از خاتمه جنگ اول جهانی و پسر عمومی ادومین مونتاک همسو با برخی از محافل خاص ایرانی به نوعی در این کودتا دخیل بودند (آبادیان، ۱۳۹۰، ص۲۱). بنابراین انگلستان که تا دیروز در تلاش بود مشروطه و دموکراسی را در ایران نهادینه کند، به محض پیدایش نفت، زمینه تسلط بر منافع ملی و اقتصادی ایران را، حاکمیت یک دیکتاتور مقتدر و همسو می‌دانست که شاخص‌های این فرد را در رضاخان یافته بودند و او نیز به خاطر کتمان این وابستگی بر ناسیونالیسم افراطی ایران‌گرایی و باستان‌گرایی سوار شد تا مستقل جلوه نماید. نکته بسیار مهمی که از آن غفلت شده، نقش کودتای سوم اسفند در تحت‌الشعاع قراردادن جنبش‌های اسلامی بین‌النهرین، مصر، هندوستان و ترکیه است. اگر به خاطرات ادوین مونتاک و نیز کتاب «هارولد نیکلسون»، زندگینامه نویس رسمی «لرد کرزن» نظری افکنیم، مشاهده می‌کنیم یکی از هشدارهای همیشگی مقامات حکومت هند انگلیس به نهضت‌های اسلامی این مناطق اشاره داشته و نشان می‌دهد، قرارداد ۱۹۱۹ چگونه احساسات دینی مردم را جریحه‌دار کرده است. مونتاک بر این باور بود که باید این جنبش‌ها را جدی گرفت، تمهیدی اندیشید تا مانع تعمیق این نهضت گردد. به عبارت بهتر با کودتای سوم اسفند اذهان از مقوله جنبش‌های روشنگرانه اسلامی به سوی هدفی کاملاً فرضی یعنی خطر کمونیسم هدایت شد. انگلیسی‌ها خود دشمنی فرضی خلق کردند تا کشورهای اسلامی را که هیچ بستر و زمینه‌ای برای گسترش کمونیسم نداشتند تحت‌الشعاع قرار دهند. غرب به ویژه انگلستان به دشمنی نیاز داشت تا برای بسط سیطره و هژمونی خود مردم را از آن بترساند و البته چه دشمنی بهتر از رژیم تازه تأسیس شوروی بود (آبادیان، ۱۳۹۰، ص۳۶)؛ بنابراین انگلیس‌ها با ایجاد یک حکومت مرکزی هم بر نفت مسلط شدند و هم اسلام‌گرایان را در شعاع ترساندن از کمونیسم، گم کردند و از معادلات گفتمانی زمان خارج نمودند.
۳ـ۴ـ وحدت ملی
۱ـ۳ـ ۴ـ تجزیه‌طلبی
همانگونه که قبلاً آورده شد تا قبل از شکل‌گیری دولت ـ ملت مدرن در ایران، مسئله‌ای به نام تجزیه‌طلبی قومی در ایران نبوده است. اما مظاهر آن را می‌توان در دوران پس از مشروطه و خصوصاً دوران پهلوی اول یافت. تجزیه‌طلبی خزعل در خوزستان در حین حکومت رضاشاه و تجزیه‌طلبی در آذربایجان، پس از خروج پهلوی اول نمونه‌هایی از این مهم است. اگرچه عوامل خارجی را نمی‌توان در تجزیه‌طلبی آذربایجان و ایضاً کردستان نادیده گرفت. اما شروع آن پس از خروج پهلوی اول را باید مبتنی بر تلقی قوم‌گرایی از دولت ملی‌ ـ مرکزی دانست. تجزیه‌طلبی آذربایجان خصوصاً مفاد اعلامیه خودمختاری آن نشان می‌دهد که مردم آذربایجان دولت مرکزی را دولت یک قوم (فارس) می‌دانسته‌اند و برای آنان ایجاد یک دولت محلی مانند فارس‌ها که در تهران دولت دارند تلقی شده است. بنابراین اقدامات خشن و سرکوبگرایانه پهلوی اول برای ملت‌سازی و تحقیر اقوام زمینه‌های واگرایی را پس از خروج رضاشاه از کشور فراهم آورد (قنبری، ۱۳۸۰، ص۱۸۷). تأثیرات کمونیست‌ها و طمع‌ورزی‌های شوروی را نمی‌توان بدون زمینه‌های داخلی تجزیه‌طلبی تحلیل نمود. لذا زمینه‌های داخلی آنان را برای طرح خودمختاری مصمم‌تر کرده بود. از دیدگاه کمونیست‌ها، ایران سرزمین چند ملیتی انگاشته شده بود که در آن، همه اقلیت‌ها تحت ستم فارس‌ها قرار داشتند و به همین دلیل آنها به ملیت‌های دیگر ایران، توصیه می‌کردند که طبق مدل شوروی سابق، مناطق خودمختار درداخل مرزهای ایران ایجاد کنند. آنها بعضاً حتی پا را از این فراتر می‌گذاشتند و به زعم خود، حق ملت‌ها را از خودمختاری تا جدایی کامل و استقلال سیاسی، دنبال می‌نمودند (اتابکی، ۱۳۷۶، ص۱۲). واکاوی نخستین بیانیه رسمی فرقه دموکرات آذربایجان که حاوی دیدگاه‌ها و برنامه‌های فرقه بود، نشان می دهد که فضای ذهنی ـ روانی نویسندگان آن مملو از تحقیر قومی توسط دولت مرکزی است. برخی از مفاد این بیانیه عبارت است از:
۱ـ ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران باید به مردم آذربایجان آزادی داخلی و مختاریت مدنی داده شود تا سرنوشت خود را تعیین کنند.
۲ـ تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی به منظور عملی نمودن خودمختاری. این انجمن‌ها در امور فرهنگ، بهداشت و اقتصاد، فعالیت می‌کنند و حق دارند بر کارهای مأمورین دولت نظارت کنند.
۳ـ تدریس در مدارس ابتدایی تا کلاس سوم به زبان آذری است و زبان فارسی فقط در کلاس‌های بالاتر به نام زبان دولتی در کنار آذری، تدریس می‌شود (بیانی، ۱۳۷۵، ص۱۵۰). تأکید نویسندگان بیانیه بر زبان فارسی به عنوان «زبان دولتی» را می‌توان ناشی از نگاه تقلیل‌گرایانه حاکمیت به آن در حد زبان قومی دانست که نویسندگان بیانیه خودمختاری، تلاش می‌کنند ابتدا آن را زبان دولتی کنند و سپس به عنوان زبان دوم بپذیرند.
در مواد ۱ و ۲ اعلامیه کنگره ملی فرقه آذربایجان نیز تأکید بر ناسیونالیسم قومی مشهود است. حال آنکه قبل از تشکیل دولت مدرن در ایران و در زمان صفویه (۱۱۳۳ ـ ۹۰۷ﻫ) آذری‌ها بر کل ایران در قالب حکومت صفویه حکومت کردند و مسئله آذری و فارس مطرح نبود.
۱ـ مردم آذربایجان به علل و حوادث تاریخی، دارای ملیت، زبان، آداب و رسوم و خصوصیات مخصوص به خود است. به همین دلیل با مراعات استقلال و تمامیت ارضی ایران، مانند تمام ملت‌های جهان به موجب منشور آتلانتیک در تعیین مقدرات خود آزاد و مختار است.
۲ـ مردم آذربایجان به زبان محلی و مادری خود علاقه خاصی دارند. تحمیل زبان دیگران آنها را از پیشرفت بازداشته و باعث عقب‌ماندگی آنها شده است. برای ممانعت از این تحمیلات، کنگره ملی به هیأت ملی دستور داده است که هرچه زودتر زبان آذربایجان را در دوایر و مدارس، مرسوم نماید (تربتی سنجابی، ۱۳۷۵، ص۱۰۹). اینچنین پایه ناسیونالیسم قومی در ایران پس از سال‌ها تلاش غیراصولی برای ملت‌سازی مدرن، شکل می‌گیرد. همانقدر که پهلوی اول بر زبان به عنوان مهم‌ترین شاخص ناسیونالیسم تأکید می‌کند واکنش تجزیه‌طلبان نیز در حوزه زبان برجسته‌تر است. چنانکه از منابع مربوطه بر می‌آید، مسئله زبان از بهانه‌های اصلی فرقه دموکرات آذربایجان بود و طلب خودمختاری با محوریت زبان بود. از زمان اشغال آذربایجان در شهریور ۱۳۲۰ تا زمان تشکیل فرقه آذربایجان، یکی از موضوعات عمده تبلیغاتی شوروی، اختلاف انداختن بین ترک و فارس بود، هنگامی که فرقه‌ای‌ها به قدرت رسیدند، سعی کردند آثار زبان فارسی را در آذربایجان براندازند و از آنجایی که مردم آذربایجان در مقابل این کار فرقه‌ای‌ها از خود مقاومت نشان دادند، آنها به زور متوسل شدند تا جایی که برای صحبت کردن به زبان فارسی در برخی موارد، مجازات‌هایی نیز اعمال می‌کردند (قنبری، ۱۳۸۰، ص۱۸۱). بدرفتاری مأمورین حکومتی رضاشاه با مردم آذربایجان، یکی از عوامل مهمی بود که زمینه‌ داخلی جنبش آذربایجان را به وجود آورد. در یکی از منابع راجع به ستمی که در زمان رضاشاه به مردم آذربایجان همچون سایر نواحی ایران روا داشته شده است چنین آمده است: «کینه‌توزی رضاشاه با مردم آذربایجان حد و مرزی نداشت، وی رذل‌ترین و تبهکارترین مأمورین خود را به آذربایجان می‌فرستاد تا مردم زحمتکش و شریف آن دیار را تحقیر کنند. به زبان ایشان توهین نماید. شهرهای آذربایجان را به ویرانه تبدیل سازد… آذربایجان بحق، کینه رضاشاه و دست‌پروردگان وی را به دل گرفت و آماده انتقام و سرنگون‌ساختن دستگاه ظلم او شد.» (جامی، ۱۳۵۵، ص۲۰۷)
یکی از زمینه‌های مهم ایجاد ناسیونالیسم قومی ترک (آذری)، وجود نوعی تفکر در منطقه بود که بر مبنای‌آن دولت، فقط به تهران می‌رسید، بدون اینکه نیازهای سایر نقاط ایران را در نظر بگیرد. این از عواملی بود که در ایجاد تمایلات خودمختاری طلبانه، مؤثر بود. گروه‌‌های خودمختاری طلب از این تفکر استفاده فراوان بردند و چنین وانمود می‌کردند که اگر قرار است مسائل و مشکلات به طور معجزه‌آسا حل شود و منطقه مورد نظرشان پیشرفت‌ کند، تنها راه این است که خودمختاری به آنها داده شود، خودمختاری طلبان می‌کوشیدند تا این تفکر را به یکی از منابع بسیج توده‌ای‌ تبدیل کنند (قنبری، ۱۳۸۰، ص۱۸۸).
علاوه بر آذربایجان، کردستان نیز، متأثر از اقدامات تحقیرآمیز و قوم مدارانه رضاشاه به سمت تجزیه‌طلبی رفت. این در حالی بود که کردهای ساکن در دیگر کشورهای همسایه خود را اصالتاً ایرانی می‌دانستند. پیوستگی کردها به ایران پدیده‌ای غیرقابل انکار است. حتی ناسیونالیست‌ترین افراد کرد نیز به این امر واقف بوده و بر آن تأکید نموده‌اند. در یکی ازمصاحبه‌هایی که با ملا مصطفی بارزانی به عمل آمده است او بیان داشته: «ما [کردها] نمی‌توانیم ظلم موجود حکومت بغداد را تحمل کنیم. آنها عرب هستند و ما ایرانی هستیم و من می‌خواهم ایرانی و کرد زیر نفوذ عرب نباشد (واسیلی، ۱۳۶۶، ص۱۳). علی‌رغم پیوستگی کردها به ایران، پس از اشغال ایران توسط قوای متفقین در جریان جنگ دوم جهانی، همچون آذربایجان یکسری گرایش‌های گریز از مرکز در قسمتی از کردستان (مهاباد) نیز به وجود آمد که متأثر از اقدامات و برخوردهای حکومت مرکزی ایران از یک سو و سوءاستفاده شوروی سابق از این واگرایی از سوی دیگر بود. قاضی محمد رهبر خودمختاری‌خواه کردستان نیز همانند آذری‌ها خواسته‌هایی را جهت کردستان طرح می کند که حکایت از بی‌مسئولیتی یا تحقیر اقوام توسط دولت ناسیونالیست پهلوی اول دارد. وی در مصاحبه ۲۵ آذر ۱۳۲۴، خودمختاری، تحصیل به زبان کردی، تشکیل انجمن ولایتی کردستان، انتصاب مأمورین دولتی از میان مردم محلی، وحدت و دوستی با اقوام دیگر و اقلیت‌های آشوری و ارمنی را بخشی از مطالبات خود طرح می کند. کمک‌های مالی و تسلیحاتی شوروی نیز بر قوام این تجزیه‌طلبی مؤثر افتاد و نهایتاً قاضی محمد تشکیل جمهوری خودمختار مهاباد را اعلام نمود و جوانان کرد به دانشکده‌های نظامی باکو اعزام می‌شدند تا با فراگیری آموزش نظامی بتوانند در مقابل ارتش دولت مرکزی مقاومت کنند. فی‌المجموع فقر اقتصادی از یک طرف و سیاست‌های دیکتاتوری مآبانه رضاشاه از طرف دیگر زمینه را برای شوروی‌ها فراهم کرد تا به تحریک احساسات قومی در منطقه بپردازند. هنگامی که برنامه متحدالشکل رضاشاه به اجرا درآمد، مأموران حکومتی او در کردستان به اذیت و آزار مردم پرداختند و به منظور یکسان‌سازی شیوه پوشیدن لباس، پوشش روستاییان کرد را که به شهرها می‌آمدند پاره می‌کردند. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث شد تا مردم مهاباد در جریان تشکیل جمهوری به شهربانی آنجا حمله‌ور شوند و تعدادی از مأمورین را به قتل برسانند همین اهانت بود که آن مأمورین در اجرای فرامین رضاشاه به مردم روا می‌داشتند. کار‌ آنها فقط آن بود که به پاره‌کردن لباس‌های محلی و اخذ عوارض و مالیات بپردازند. مالیاتی که چندان برای عمران منطقه به کار گرفته نمی شد (بلوریان، ۱۳۷۷، ص۲۱). تولد ناسیونالیسم قومی کرد و ترک که منافع حیاتی ایران (تجزیه‌طلبی) را به خطر انداخت و زمینه دخالت بیگانگان در این مناطق را فراهم کرد، به میزان زیادی متأثر از اقدامات رضاشاه بود. این اقدامات زمینه مناسبی برای نارضایتی در کردستان و آذربایجان فراهم آورده بود و مورد استفاده شوروی قرار گرفت تا بدین‌وسیله به تحریک احساسات قومی مردم این مناطق پرداخته شود (قنبری، ۱۳۸۰، ص۲۰۵).
۴ـ۴ـ ملت‌سازی
اگرچه دولت‌ ملی از زمان صفویه در فلات ایران حاکم بوده است، اما شاخص‌های ملت مدرن و تجددخواه را نداشته است. دولت ملی صفویه بر سنت و دین تأکید داشت و از این ایدئولوژی به عنوان عنصری مشروعیت بخش استفاده می‌کرده است. آشنائی ایرانیان با غرب و خصوصاً جلوه‌های تجددخواهی آن، روشنفکران را بر این داشت که با لحاظ عنصر تجددخواهی، عاملی را برای وحدت ملی و حفظ یکپارچگی ایران بیابند. لذا مدل صفویه به خودی خود از حیز انتفاع ساقط می‌شد.
ملت‌گرائی یا ایدئولوژی ملی‌گرائی از نظر آنان مهمترین شاخصی بود که می‌توانست این مهم را به ارمغان آورد. روشنفکران برای تغییر ذائقه این ملت از سنت به تجددخواهی، باید در شاخص‌های ملت‌سازی بازنگری می‌کردند. لذا بعد از مشروطه‌ و خصوصاً زمان پهلوی اول بازنگری در پروسه‌ی ملت‌سازی که بیش از ۴۰۰ سال قدمت داشت با تزریق شاخص‌های تجددخواهی غربی آغاز شد.
مهمترین اشکال در پروسه ملت‌سازی پهلوی اول را می‌توان به دو عامل ارجاع داد. اول اینکه غیریت و ضدیت به عنوان مرزهای هویتی و گفتمانی، اسلام قرار داده شد و دوم اینکه مدعیان وحدت ایران، خود برناسیونالیسم قومی (فارس) سوار شده بودند. بنابراین، این دو شاخص پروسه ملت‌سازی را در ابهام فرو برد و اقوام ایرانی نسبت به حکومت مرکزی و روشنفکران وحدت‌گرا احساس تعلق نمی‌کردند. از اینجا بود که پروسه ملت‌سازی جدید با محوریت سرنیزه انجام شد. موعد ارزیابی شکست ملت‌سازی پهلوی اول را باید در شهریور ۱۳۲۰ جستجو نمود که ملت نه در دفاع از کشوری که به دست بیگانه افتاده بود به میدان آمد و نه در حمایت از شاهی که برای ملت کردن آنان تلاش‌های زیادی کرده بود. ملت‌سازی پهلوی اول خود نوعی قوم محوری بود. چرا که وی تلاش می‌نمود اقوام ایرانی را تابع قوم فارس نماید. جغرافیا و تاریخ از مؤلفه‌های انتزاعی، نهفته ملت‌سازی هستند اما زبان به عنوان ابزار ارتباطات عینی وجه بارزی دارد. پهلوی اول زبان فارسی را محور ملت‌سازی قرار داده بود و نوعی تقابل، سوءظن و تنش قومی را به وجود آورد.
بسیاری از نویسندگان و پژوهش‌گران بر این باورند که مسئله قوم‌گرایی تا قبل از دولت مدرن در ایران مسئله نبوده است. در تاریخ ایران اقوام نه با همدیگر تنش‌های فراگیر داشته‌اند و نه با دولت مرکزی. اگر مشکلاتی هم بوده است مربوط به توده مردم نبوده و در سطح نخبگان قومی مطرح بوده است (افضلی، ۱۳۸۶، ص۳۷۴). آیت‌اله خامنه‌ای معتقد است زبان فارسی وجه پیوند دهنده ملت ایران نیست و فصل مشترک اقوام مستقر در فلات ایران را به اسلام ارجاع می‌دهد. بنابراین ملت‌سازی پهلوی را باید نوعی «قوم محوری» دانست چرا که مؤلفه «فراقومی» برای ملت سازی نداشت و درصدد تسلط قوم فارس بر اقوام دیگر بود که در این باره از تحقیر، سرکوب و کشتار نیز استفاده می‌کرد.
حمید احمدی تلاش نموده است با بهره گرفتن از نظرات اندیشمندان غربی چارچوب مفهومی برای رابطه قوم ـ ملت ایجاد نماید. وی «نظریه رقابت بر سر منابع» را برای تحلیل این رابطه برگزیده است. بر اساس این رهیافت ادغام سیاسی گروه‌های قومی درداخل یک دولت ـ ملت خاص، چارچوبی فراهم می‌سازد که در آن رقابت بر سر منابع ـ به ویژه مشاغل دولتی ـ انگیزه عمده کشمکش میان قومی را به وجود می‌آورد. هویت‌یابی قومی به عنوان اساس اقدام جمعی زمانی تحقق می‌پذیرد و حفظ می‌شود که امتیازات آشکاری وجود داشته باشد که با تکیه بر هویت قومی بتوان برای دست‌ یافتن به آنها با دیگران رقابت کرد. این رقابت میان گروه‌های قومی عامل بسیج قومی است و منجر به تشکیل سازمان‌های قومی و افزایش هویت‌های قومی می‌شود (احمدی، ۱۳۷۸، ص۱۵۵).
اقدام جمعی نژادی و قومی زمانی روی می‌دهد که دو گروه قومی یا بیشتر بر سر منابع با ارزش یکسان با یکدیگر رقابت کنند. رقابت قومی نیز زمانی بوجود می آید که گروه‌های قومی سعی دارند بر سایر گروه‌های قوی اکثریت یا اقلیت در دستیابی به همان منابع پیش بگیرد. در شرایطی که منابع پایدار یا ناپایدار مطرح باشد، این رقابت منجر به اقدام جمعی قومی می‌شود (احمدی، ۱۳۷۸، ص۱۵۶). حال اگر ناسیونالیسم دوران پهلوی را ناسیونالیسم قوم مدارانه بدانیم درک چرائی عدم توفیق درملت‌سازی بهتر درک خواهد شد. چرا که اقوام دیگر، حاکمیت را همتراز قوم فارس تلقی نموده‌اند و دولت ملی را در سطح «دولت قومی» تقلیل یافته دیده‌اند. اعلام خودمختاری آذربایجان در سال ۱۳۲۴ ش را می‌توان مصداقی از این کنش و واکنش دانست. تسلط یک قوم بر اقوام دیگر را با «نظریه استعمار داخلی» نیز تحلیل می‌کنند. رهیافت استعمار داخلی که ابتدا «هشتر» آن را تدوین کرد بر این نکته تأکید دارد که همبستگی قومی ممکن است در داخل یک جامعه‌ی ملی در حال ظهور در نتیجه تشدید نابرابری‌های ناحیه‌ای میان یک مرکز فرهنگی متمایز و جمعیت پیرامون آن تقویت شود. نگرانی عمده نخبگان مرکز، حفظ و تداوم «وابستگی ابزاری» جمعیت پیرامون است. در چنین وضعیتی، عوامل فرهنگ‌ساز به صورت کهن باقی نمی‌ماند، بلکه تبدیل به عناصر تبعیض‌گر سیاسی می‌شود. اعضای گروه‌های پیرامونی در صدد بر‌می‌آیند، از عوامل فرهنگ‌ساز به عنوان اهرم‌هایی برای پایان دادن به نظم غالب یا غیرمشروع ساختن آن استفاده کنند. چالش‌های ساختاری گروه تابع پیرامونی، به ویژه هنگامی که گروه از نظر جغرافیایی در ناحیه خاص متمرکز باشد، ممکن است شکل خواست‌های تجربه‌طلبانه، چه به عنوان یک هدف استراتژیک و چه به عنوان یک موضع مناسب برای چانه‌زنی به خود بگیرد. (احمدی، ۱۳۷۸، ص۱۵۶) یکی از مباحث مهم نظری درباره قومیت و ناسیونالیسم نقش دولت در ناسیونالیسم به طور عام و کشمکش قومی به طور خاص است. این موضوع از جنبه‌های گوناگون مطالعه شده است. رهیافت کثرت‌گرایی فرهنگی در آثار جوزف فورنیوال و ام.جی.اسمیت یک سنت نظری مربوط به این بحث است که دولت را ابزارآشکار اعمال قدرت و سلطه‌ی سیاسی می‌داند. به نظر آنان در جامعه کثرت‌گرا، دولت ابزاری است که از طریق آن یک گروه بر گروه‌های دیگر در جامعه اعمال سلطه می‌کند. فورنیوال و اسمیت جامعه کثرت‌گرا را نوعی نظم اجتماعی می‌دانند که در یک واحد سیاسی در کنار هم زندگی می‌کنند، اما در یکدیگر ادغام نمی‌شوند. یک گروه فرهنگی قدرت را در انحصار می‌‌گیرد و با کنترل دستگاه دولت بر سایر گروه‌های فرهنگی اعمال قدرت می‌کند. (احمدی، همان، ص۱۶۳) در ملت‌سازی پهلوی اول، زبان، خط و فرهنگ به دنبال اعمال حاکمیت از طریق دولت بود و به همین دلیل قدرت اقناع‌گری برای همسوئی اقوام را نداشت. در ایران ماقبل مدرن، اقوام مختلف همچون ترک‌ها (قاجارها، غزنویان)، آذری‌ها (صفویه)، لرها (زندیه) و فارس‌ها (افشاریه) بر ایران حکومت کرده‌اند و تنش‌های قومی نداشته‌اند. پس از انقلاب اسلامی آذری‌ها موقعیت ممتازی در دولت داشته‌اند و مسئولیت‌های حساسی چون ولایت‌فقیه (آیت‌اله خامنه‌ای از سال ۱۳۶۸)، ریاست جمهوری (آیت‌اله خامنه‌ای، ۱۳۶۸ ـ ۱۳۶۰)، نخست وزیری (موسوی، ۱۳۶۸ ـ ۱۳۶۰)، داشته‌اند و همین جایگاه‌ها را می‌توان برای فارس‌ها (امام خمینی، مهدی بازرگان، اکبر هاشمی و…) نیز دید اما چون اشتراک بیناذهنی اسلام بوده است، مسئله ورود به دولت ملی و وابستگی قومی در تعارض نبوده است. اما این مهم در دوره پهلوی اول به صورت مرکز (فارس‌ها) پیرامون (بقیه اقوام) اتفاق افتاد که امر ملت‌سازی را به صورت اجباری و بدون چفت و بست منطقی پیش برد.
ظهور دولت تمرکزگرای مدرن در ایران، نخبگان قدرتمند ایلات را به چالش طلبید و قدرت اجتماعی ـ سیاسی آن‌ها را از بین برد. نخبگان ایلی (رؤسای ایلات و اعقاب تحصیل‌کرده آنان) به منظور مقاومت در برابر سیاست‌های تمرکز گرایانه و نیز ایل‌زدایی دولت مدرن، به مقولات و علایق کهن مانند زیان و مذهب متوسل شدند تا مردم را علیه دولت مرکزی بسیج کنند. در عین حال نیروهای بین‌المللی در ابعاد سیاسی، فرهنگی جنبش‌های ناسیونالیستی گروه‌های اقلیت مذهبی ـ زبانی را تشویق و حمایت کردند (احمدی، ۱۳۷۸، ص۱۶۶). سیاست تمرکزگرایانه رضاشاه در رابطه با ایلات بر سه پایه استراتژی استوار بود. نابودی قدرت رؤسای ایلات، اسکان دادن ایلات، کوچ‌نشینی و خلع سلاح نیروهای ایلی (کیاوند، ۱۳۶۸، ص۱۱۶). در نتیجه این سیاست، نخبگان محلی نظیر رؤسای ایلات، شیوخ و آقاها، خودمختاری خود را از دست دادند و رابطه مسالمت‌آمیز گذشته با دولت، حالت خصمانه به خود گرفت. مهمترین نتیجه این سیاست‌ها، بیگانه‌شدن بسیاری از رهبران ایلی با دولت بود و بسیاری از قربانیان سیاست‌های خشونت‌آمیز رضا شاه برای نخستین‌بار دستخوش احساس سیاست هویت قومی و ایلی شدند. تفاوت‌های زبانی و مذهبی میان گروه‌ها و دولت در فرایند این سیاسی شدن تأثیر داشت. نخبگان ناراضی، از جمله رؤسای ایلات، این سیاست‌های دولت را تبعیض‌آمیز می‌دانستند. نخبگان متعلق به گروه‌های زبانی و مذهبی درصدد برآمدند، برای بسیج مردم علیه دولت و سیاست‌های آن اختلاف زبانی و مذهبی را تداوم بخشند. با این ترتیب، بسیج قومی تاحدی نتیجه سیاست‌‌های دولت علیه گروه‌های ایلی بود. نخبگان ایلی نیز در جریان مبارزه‌ی خود علیه دولت تمرکزگرای اقتدارطلب، برای جلب حمایت‌ سیاسی و کسب منابع اقتصادی‌، از اختلافات مذهبی و زبانی استفاده کردند (احمدی، ۱۳۷۸، ص۱۶۹).
یکی از غفلت‌های عمده پهلوی اول در الگوبرداری از اروپا جهت ملت‌سازی، بعد فرهنگی ملت‌سازی بود. اروپا به جهت فرهنگی ـ اجتماعی از همگنی برخوردار بود، در حالی که در ایران با تنوع‌ زبانی، قومی و فرهنگی این ویژگی وجود نداشت. پرسش مهم آن است که آیا رفتارهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایرانیان برای ظهور دولت مدرن متمرکز و موفقیت در ایجاد وحدت و توسعه ملی با اروپا قابل مقایسه بود؟ پیش شرط‌های لازم برای شکل‌گیری دولت مدرن از نظر چارلز تیلی عبارت بود از: یکدستی و یکپارچگی فرهنگی ـ منطقه‌ای که نخستین دولت ملی مقتدر در آن شکل گیرد. ایران در سال ۱۳۰۰ شمسی اقتصاد عمدتاً روستایی و ساختار سیاسی غیر متمرکز داشت در جامعه ایران تفاوت‌های مذهبی ـ زبانی وجود داشت و مهم‌تر اینکه زمین‌داران با نفوذ نیز بسیار کم بود و در مقابل جمعیت متشکل از گروه‌های ایلی مختلف بود که تحت ریاست رؤسای قدرتمند ایلی اقتدار دولت را تهدید و در برابر سیاست‌های تمرکزگرایانه آن مقاومت می‌کرد. اما در اروپا شرایط برای ظهور دولت‌های ملی مدرن مساعد بود. این شرایط عبارت بود از: کارآیی دولت تمرکز‌گرا پس از تشکیل به عنوان سازمان سیاسی برتر در مقابل سایر سازمان‌ها، عامل ویژه ژئوپولتیک یعنی عدم وجود فشارهای خارجی در اغلب مناطق اروپا، رشد شهرها، تجارت شهری و طبقه تاجر که باعث انباشت ثروت از طریق اخذ مالیات می‌شد و به دولت‌های در حال ظهور کمک می‌کرد تا هزینه‌ی فعالیت‌های نظام بوروکراتیک خود را تأمین کنند (احمدی، ۱۳۷۸، ص۲۱۱).
دولت مطلقه رضاشاه به جهت نداشتن پشتوانه بومی در ملت‌سازی، از توجیه چرائی ادغام اجتماعی عاجز بود به همین دلیل نتوانست انگیزه‌ها و دلها را در راستای آنچه تمدن و پیشرفت ایران می‌‌خواند همراه خود کند. ترقی و پیشرفت آمال و آرزوی ایرانیان بود اما آنچه پهلوی اول در تمرکزگرائی انجام می‌داد برای توده مردم قابل ترجمه نبود. رضاشاه در انتخاب ایدئولوژی وحدت‌گرا و غیریت گزینی دچار اشتباه اساسی شد وگرنه بسیاری از اقدامات آن واجد توجیه و قابل دفاع بود. طبعاً لازمه تکوین دولت مطلقه از میان برداشتن تکثر و پراکندگی گروه‌ها و منابع قدرت محلی و نیمه مستقل است. از جمله اقدامات اولیه دستگاه قدرت مطلقه جدید کوشش در زمینه ادغام مناطق نیمه‌مستقل عشایری در درون چارچوب دولت بوروکراتیک ملی، تحدید قدرت خوانین و رؤسای عشایر، منحل کردن تشکیلات ایلی و عشایری و اسکان قبایل و ایلات و فرونشاندن قومیت بود (بشیریه، ۱۳۷۸، ص۷۲). به منظور اجرای این اهداف، حکومت رضاشاه به لشکرکشی و جنگ با عشایر، قبایل و قومیت پرداخت و در نتیجه بخش جمعیت ایلی شدیداً از سیاست‌گذاری دولت تأثیر پذیرفت. تجربه رضاشاه در فرونشاندن ناآرامی‌های قبیله‌ای و ایلی بعد از سال ۱۳۰۰ ش وی را به این نتیجه‌گیری رسانده بود که ایل‌ها «وحشیانی نا به هنجار، سرکش و بی‌سوادند که در وضعیت طبیعی بدوی خود رها شده‌اند.» (آبراهامیان، ۱۳۹۰، ص۱۷۶). رضاشاه برای اجرای سیاست اسکان اجباری عشایر، ساختار اجتماعی، اقتصادی عشایری را تخریب کرد. شیوه ییلاق و قشلاق را حذف نمود و با از میان بردن دام‌های عشایر، حیات اقتصادی و اجتماعی آنها را به خطر انداخت. حکومت، بسیاری از سران عشایر را که مخالف این سیاست بودند بازداشت کرد. در نواحی ییلاق و قشلاق حکومت نظامی اعلام شد و مأمورین دولتی با زور در آن نواحی سیاست‌های حکومت مرکزی را اعمال می‌کردند. فرمانداران نظامی از افراد ایل، سرباز وظیفه می‌خواستند و کسانی که مقاومت می‌کردند جریمه می‌شدند، به زندان می‌افتادند، یا اعدام می‌شدند (سردار آبادی، ۱۳۷۸، ص۱۶۳).
پس از آن که رضا شاه به کلی دستگاه ملوک الطوایفی و نفوذ خان‌های عشایر را از بین برد، تصمیم گرفت حق قانونی داشتن نماینده در مجلس شورای ملی را نیز از ایلات سلب نماید. به موجب قانون انتخابات که در اوایل مشروطیت وضع شده بود هر یک از ایلات یک واحد سیاسی شناخته شد و برای هر ایلی یک وکیل یا نماینده در مجلس در نظر گرفته شد. مطابق ماده ۲۴ قانون مزبور پنج ایل عهده شاهسون در آذربایجان، بختیاری، قشقایی، ایلات خمسه فارس و ترکمانان هر کدام می‌توانستند یک نماینده به مجلس بفرستند (رضازاده، ملک، ۱۳۷۷، ص۲۶۸). رضا شاه در کنار سرکوب ایلات، عشایر و قومیت‌ها در فرایند نوسازی و توسعه جامعه ایرانی تلاش نمود از ایدئولوژی ملی گرایانه یا ملت‌سازی از بالا برای استقرار دولت مطلقه خود بهره‌ گیرد. به عبارت دیگر دولت، ملی‌گرایی را به ایدئولوژی دولتی برای جلب پشتیبانی مردم در امر نوسازی جامعه و استوار سازی قدرت مطلق خود تبدیل کرد. این نوع ملی‌گرائی دولتی یا ملت‌سازی از بالا، تلاش داشت رضاشاه و دولت مطلقه او را سرپرست جامعه‌ای عقب افتاده معرفی کند که می‌خواهد با اهرم قدرت سیاسی و بسیج، جامعه را از عقب ماندگی نجات دهد (نقیب زاده، ۱۳۷۹، ص۲۰۷). سیاست رضاشاه نسبت به قبائل با آرزوی دیرینه تبدیل امپراتوری چندقومی به دولتی واحد با مردمی واحد و یک قوم، یک زبان، یک فرهنگ و یک قدرت سیاسی مرتبط بود. او قومیت‌ها را نیز همانند عشایر در طیف نیروهای گریز از مرکز و در حکم رقیب و مانعی در راه تمرکز قدرت و تداوم قرار می‌داد که لازم بود حکومت سیاست‌‌هایی را به منظور حذف یا سرکوب آنها در پیش گیرد. بر این اساس رضا شاه در راستای تمرکز منابع قدرت و تقویت دولت مطلقه‌اش و به بهانه نوسازی جامعه ایران همانند قبائل و ایلات و عشایر، قومیت‌های ایرانی همچون آذری‌ها، کردها، عرب‌ها، بلوچ، ترکمن‌ها را در تنگنای شدید قرار داد و نسبت به آنها روش‌های تحقیرآمیزی را در پیش گرفت (پرهام، ۱۳۶۲، ص۱۲۰). چنانکه کسانی که به زبان ترکی صحبت می‌کردند تحقیر می‌شدند. عبداله مستوفی، حاکم وقت آذربایجان در این زمینه چنین نوشته است «من همیشه به آذربایجانی‌ها یادآوری می‌کردم که شما فرزندان راستین داریوش و کمبوجیه هستید و چرا به زبان چنگیزخان صحبت می‌کنید. البته منظور من افزایش وحدت ملی، استفاده نکردن از زبان ترکی و حل معضل ترک‌زبانان بود. من به شدت استفاده از زبان فارسی را تشویق می‌کردم (افضلی، ۱۳۸۶، ص۲۱۱). رژیم به جای تلاش برای ارتقای مشروعیت خود در نزد قومیت‌ها سعی داشت با زور اسلحه یا تهدید آنها را سرکوب کند. سرکوب قومیت‌ها باعث شد بسیاری از قبائل به آگاهی سیاسی دست یابند و هویت‌ خویش را در رابطه با فرهنگ، رسوم و سنت‌ها و زبان جستجو کنند. جان فوران معتقد است: «اقلیت‌های قومی توانستند به مفهومی یک ائتلاف واقعی در برابر روند «فارسی سازی» رژیم به وجود آورند و چون در معرض پدیده‌های صنعتی و شهری قرار گرفتند (مثل بختیاری‌ها که در حوزه‌های نفتی خوزستان کار می‌کردند) با افکار سیاسی جدید، آزادی و برابری آشنا شدند و این امر در پاره‌ای از قیام‌ها نقش مسلّمی ایفا نمود (فوران، ۱۳۷۸، ص۳۵). در مجموع اقدامات دولت ناسیونالیست پهلوی اول علیه اقوام از زاویه نگاه اقوام ایرانی نیز قابل توجه است. افضلی تلاش کرده است نگاه اقوام دیگر به دولت مطلقه را در محورهای ذیل جمع‌بندی نماید.
۱ـ ماهیت ناسیونالیسم قومی، پایگاه اجتماعی و دیرینه یا مدرن بودن آن به لحاظ تاریخی در ایران (به این معنی که قبل از تشکیل دولت مدرن چیزی به نام ناسیونالیست قومی در ایران نداشته‌ایم، ناسیونالیسم قومی نیز در واکنش به ناسیونالیسم ملی رشد نموده است. )
۲ـ حاکم بودن یک دولت مدرن قوم گرا، متشکل از یک قوم خاص و عمدتاً «فارس» در ایران معاصر به ویژه پس از دوران پهلوی به بعد و اعمال سیاست‌های قوم‌گرایانه از سوی قوم مسلط علیه سایر اقوام (این نگرش نشان می‌دهد که اقوام به دولت مرکزی به عنوان یک دولت ملی نمی‌‌نگریسته‌اند بلکه آن را تسلط یک قوم بر اقوام دیگر قلمداد می‌کرده‌اند. بنابراین دولت ملی، در حد دولت قومی تقلیل یافته بوده است.)
۳ـ مسئله توسعه اقتصادی و عقب‌ماندگی اقتصادی در مناطقی که اقوام ایرانی سکونت دارند و نقش دولت مدرن در عقب نگاهداشتن این مناطق (علی‌رغم تلاش‌های جمهوری اسلامی هنوز هم مناطق قومی ایران نظیر کردستان، بختیاری، بلوچستان، خوزستان، بویراحمد از محروم‌ترین مناطق ایران هستند، عدم توسعه مناطق قومی بخشی از سیاست ۵۷ ساله پهلوی‌ها بوده است. تمرکز صنایع معمولاً در اطراف تهران و چند شهر خاص صورت گرفته است.)
۴ـ نقش دولت مدرن در تحمیل سیستم آموزشی نوین مبتنی بر زبان و ادبیات بر سایر اقوام، قطع آموزش زبان‌های محلی و معرفی تاریخ ایران به نحوی که نقش یک قوم در آن محوری و تاریخ سایر اقوام در آن حاشیه‌ای شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ق.ظ ]




شناخت برند یعنی توانایی مصرف کننده در تأیید ظواهر قبلی برند وقتی که برند خاصی را به عنوان یک نشانه می -بیند.به بیان دیگر توانایی تمیز دادن یک برند که قبلاً آن را دیده است یا در مورد آن شنیده است .
شناخت برند می تواند در مورد خرید محصولات با درگیری ذهنی پایین مهم باشد حتی سطح مشخصی ازآن برای انتخاب این گونه محصولات در فروشگاه ها کفایت کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
یادآوری یعنی توانایی مصرف کننده در بازاریابی برند وقتی که با نشانه هایی مانند طبقه محصول،نیاز قابل برآورده شدن توسط طبقه محصول مواجه می شود.یعنی این که مصرف کننده بتواند به درستی و در شرایط مشخصی برند را از حافظه خود فراخوانی کند.موضوع مهم در اندازه گیری مفهوم یادآوری برند این است که علاوه بر عمق برند (تعداد کسانی که می توانند در شرایط خاصی برند را به یاد آورند)؛
به عرض آن( یعنی نشانه های که منجر به یادآوری برند شود) نیز توجه شود.یک شروع خوب برای ارزیابی عرض برند، توجه به این که چه کسی،کی،کجا و چگونه برند را می خرد می باشد .
دیوید آکر یک مرحله دیگر تحت عنوان ، در بالای ذهن بودن را به مراحل تشخیص و یادآوری اضافه کرد.این مفهوم به این معنی می باشد که برند اولین گزینه ای است که به ذهن مشتری در بین برندهای مشابه در یک طبقه محصول می رسد.
به طور کلی آگاهی از برند به دو قسمت «یاری شده » و «یاری نشده» تقسیم می شوند.آگاهی یاری شده میزان آگاهی یک مصرف کننده با یک برند است وقتی که قسمتی از برند برای وی نمایش گذاشته شود.آگاهی یاری نشده دلالت به ارتباط قویتری بین مشتری و برند دارد.در این حالت تنها طبقه محصول برای مشتری گفته می شود و وی نام برند را به خاطر می آورد. تصویر برند ادراکات مرتبط با برند شکل گرفته در ذهن مشتری می ماند با پیوندهای مرتبط با برند موجود در ذهن مشتری در رابطه است.این ادراکات حاوی مفاهیم و معانی برای مشتری می باشند.
۴٫تداعی برند
یکی دیگر از ابعاد مهم این مدل که ارتباط نزدیکی با آگاهی از برند دارد ، تداعی برند می باشد ، تداعی های برند را می توان را می توان معنی و مفهوم برند برای مشتریان تعبیر کرد(آکر،۱۳۰،۱۹۹۱ ، کلر ۱۹۹۳ ، ۳).
برند می تواند تداعی های زیادی داشته باشد از جمله هویت ، شخصیت برند و تداعی های سازمانی که بر روی ارزش ویژه برند تأثیر فراوان دارند.شخصیت برند بر اساس ویژگی ها و خصوصیات مختلفی که یک برند درذهن های مصرف کنندگان دارد تعریف می شود.در پژوهش حاضر شخصیت برند به عنوان مجموعه ویژگی های انسانی که مشتریان برای برند در نظر می گیرند تعریف شده است(آکر ، ۱۹۹۷ ، ۱۲۷).
آکر همچنین بر این عقیده است که ارتباط برند با مجموعه تداعی هایی مانند تجربه های زیاد می تواند قدرت برند را افزایش دهد.وی همچنین معتقد است تداعی ها می توانند با ایجاد نگرش ها و احساسات مثبت و مطلوب انگیزه خرید در مشتریان بوجود آوردند.بنا بر عقیده آکر تداعی های برند می تواند از پنج طریق بر ارزش ویژه برند تأثیر بگذارند :

 

    1. کمک به پردازش اطلاعات در ذهن مشتری

 

    1. تمایز و جایگاه یابی

 

    1. دلیلی برای خرید برند

 

    1. ایجاد انگیزه و احساس مثبت

 

    1. گسترش برند (آکر ، ۶۷ ، ۱۹۹۱)

 

مصرف کننده در هنگام استفاده از یک برند در ذهن خود یک نشان برای برند ایجاد می کند که الزاماً نام برند نیست بلکه می تواند بسته بندی، طراحی،عکسهای خاص یا هر چیز دیگری که توانایی ایجاد تداعی در ذهن انسان را داشته باشد.وجود آگاهی نسبت به یک برند اگر همراه با یک تداعی مثبت و قوی گردد می تواند برای برند مذکور مزیت رقابتی بوجود آورد.(Giletal , 2007)در بررسی دیگری تداعی های برند به دو دسته تداعی های محصول و تداعی های سازمان دسته بندی شده است (chen 2002)،در این مطالعه تداعی های محصول شامل تداعی و ویژگی های کارکردی و غیر کارکردی می باشد.ویژگی های کارکردی شامل قابلیت های محسوس محصول می باشد .
در زمان ارزیابی یک برند مشتریان عملکرد ویژگی های کارکردی را به ارزش ویژه برند ربط می دهند و در صورتی که یک محصول در تأمین اهدافی که برای آن طراحی شده است ناتوان باشد از ارزش ویژه برند آن کاسته می شود.ویژگی های غیرکارکردی شامل خصوصیات نمادین محصول می باشند.ویژگی های محسوسی که نیازهای اجتماعی و عزت نفس مشتری را تأمین می کند (Keller 1993 , Hankinson and cowking 1993).
۵ . سایر دارایی های برند
همانند نام، لوگو یا نشانه های سازمان می تواند در تهیه ی ابزارهایی برای کسب فضایی در ذهن مشتریان مفید باشند.
۲-۱۴ بسط برند
نقش و اهمیت برندسازی از زمان های قبل از انقلاب صنعتی نیـز شناخته شده بود.شواهدی وجود دارد که ثابت می کند در قرون ۱۸ و ۱۹ نیز بنگاه های اقتصادی و تولیدی برای کسب شهرت و فروش محصولات خود در بازار رقابتی آن دوره،به برند سازی روی آورده بودند.بازاریابان مدرن،چه بازاریابان سمت عرضه و چه بازاریابان سمت تقاضا، علاقه بیشتری بـه بحث برند سازی نشان داده اند .
نقش و تأثیر برند سازی نیز از دهه های ۴۰ و ۵۰ میلادی به صورت نظـا مند تا کنون بررسی و مطالعه شده است.
علاقه شدید پژوهشگران به این بحث در دهه های ۶۰ و۷۰ نیز ادامه یافت و باعث شد که این حوزه به یکی از داغ-ترین حوزه های پژوهشی تبدیل شود.
یکی از دلایل تبدیل شدن «برند سازی» به یکی از مهمترین و داغ ترین مباحث روز دهه های ۸۰ و۹۰، می تواند تغییر شرایط بازار باشد که در نتیجه آن برندهای ملی بازار خود را به نفع برندهای خصوصی از دست دادند و پژوهشگران حوزه های دانشگاهی مدیریت، به بررسی این پدیده و همچنین بسط برندها پرداختند.
همانطور که قبلاً هم ذکر شد به دلیل هزینه های بسیار بالا و ریسک زیاد معرفی یک محصول جدید به بازار، کسب و کارها برای گسترش تجارت خود و ورود به بازار محصولات جدید اغلب به بسط همان برندهای ثبت شده ی موجودشان می پردازند. بسط برند به کارگیری یک برند ثبت شده در یک رده محصول برای استفاده از آن در رده دیگری از محصولات است (Salinas & Perez, 2009). بازاریابان باید به فرایند بسط برند، خصوصاً از دیدگاه مشتریان، اشراف کامل داشته باشند و مکانیسم تصمیم گیری مشتریان در ارزیابی بسط برند و فاکتورهای مؤثر بر این فرایند را بشناسند.
آکر و کلر (۱۹۹۰) به این نتیجه رسیدند که چند شرط اساسی برای پذیرفته شدن بسط یک برند از سوی مشتریان وجود دارد که شامل موارد زیر می شوند:

 

    1. مشتریان نظر مثبت و رویکردی طرفدارانه نسبت به برند مادر داشته باشند.

 

    1. این دیدگاه و رویکرد مثبت را بتوان به بسط برندهای آن برند مادر نیز تعمیم داد.

 

    1. موارد منفی برای بسط برند به وجود نیاید و از برند مادر هم به آن منتقل نشود(Aaker & Keller, 1990).با این حال سه شرط ذکر شده، برخی از ظرافت های فرایند انتخاب برند و زمینه های لازم برای آن را نادیده گرفته است.کنکاش در ادبیات برند سازی که در پی می آید،ما را به این نکته رهنمون می شود کـه فرایند ارزیابی بسط برند تحت تأثیر عوامل چندی شامل کالا، شرکت، بازار و ویژگیهای منحصر به فرد آن برند قرار دارد.این عوامل از این رو اهمیت می یابند که ممکن است شرایط ذکر شده برای بسط دادن برند نیز کاملاً برآورده شود، اما به دلیل تأثیر عوامل زمینه ای دیگر، بسط برند نتواند موفق عمل کند.با توجه به این مطلب دو سوال اساسی به ذهن متبادر می شود:

 

    1. فرایند ارزیابی بسط برند و تعمیم نگرش از برند مادر به برند بسط داده شده چگونه است؟

 

    1. چه عواملی بر فرایند تعمیم نگرش از برند اصلی به بسط برند تأثیرگذار هستند؟

 

۲-۱۵ ارزیابی بسط برند و تعمیم نگرش
برای معرفی یک بسط برند به بازار رقابتی شناخت فرایند تصمیم گیری مشتریان و نیز فرایند ارزیابی بسط این برندها ضروری به نظر می رسد. پژوهشگران چندین توضیح تئوریک را برای نحوه تعمیم نگرش مشتریان از برند مادر، بسط آن و عوامل مؤثر بر این فرایند ارائه داده اند.با وجود اینکه خود شکل گیری این نگرش ها هم از اهمیت به سزایی برخوردار است، دغدغۀ اصلی در اینجا شناخت نحوه ی تعمیم نگرش از یک برند تثبیت شده به بسط آن برند در یک طبقه محصول جدید و شناسایی عوامل مؤثر بر این تعمیم نگرش است.
چند فرایند شناخته شده توسط پژوهشگران مختلف در پی می آید:
تعمیم معنایی، تعمیم احساسی و تئوری های تناسب و طبقه بندی
از میان این تئوری های تناسب و طیقه بندی، مرسوم ترین چارچوب هایی بوده اند که برای توضیح فرایند تعمیم نگرش در ارزیابی بسط برند به کار گرفته شده اند.
به علاوه فاکتورهای مهم دیگری نیز وجود دارند که تأثیر آن ها بر فرایند تعمیم نگرش بررسی و اثبات شده اسـت.
عواملی مثل سبد برند اصلی یا تعداد و نوع کالاهایی که با یک نام برند وجود دارند،ویژگی های شخصی مشتریان، تصویر شرکت، متغیرهای آمیخته بازاریابی مثل قیمت، توزیع و جایگاه یابی بسط برندها.
تعداد پژوهش هایی که از مفهوم «تعمیم معنایی» در شناخت فرایند تعمیم نگرش از یک برند به بسط آن استفاده کرده اند انگشت شمارند.مفهوم تعمیم معنایی برگرفته از پژوهش هایی در روانشناسی زبان است کـه بر اساس آن اگر دو چیز ،کالا، شیء، مفهوم و… ،نام مشترکی داشته باشند بدون توجه به تفاوت های فیزیکی شان به شکلی مشابه مورد قضاوت قرار می گیرند.بر این اساس کربی[۳۸](۱۹۶۷) این فرضیه را پیشنهاد کرد:
«اگر دو یا چند کالای غیر مشابه فقط نام مشترکی داشته باشند، معنا بین آن ها انتقال می یابد و تعمیم داده مـی شود ».(Kurby, 1967)
بر خلاف این فرضیه، پژوهش کربی (۱۹۶۷) نشان داد که تعمیم نگرش تنها از طریق نام های برند صورت نمی گیرد و بنابراین این فرضیه رد شد.این نتایج دور از انتظار هم نبودند زیرا فرضیه ی تعمیم معنایی، رویکردی بسیار ساده انگارانه به فرایند تعمیم نگرش داشت و نقش دیگر مؤلفه ها مثل تأثیر شهرت برند مادر و مفهوم «تناسب» را نادیده انگاشته بود.اکثر قریب به اتفاق پژوهش های انجام شده در مقوله بسط برند،متفق القول نشان می دهندکه فرآینـد ارزیابی بسط برند فرایندی پیچیده است و افراد هنگام تصمیم گیری در مورد این ارزیابی، تحت تأثیر عوامل متعددی هستند.
فرایند دیگری که در مورد بحث تعمیم نگرش وجود دارد فرایند تعمیم احساسی برند مادر بـه بسط برندهایش است. بر اساس این فرایند، افراد احساس کلی را که در طول زمان نسبت به یک برند پیدا کرده اند، به هر چیزی مرتبط با آن برند، بدون توجه به شباهتها و تفاوتهای ظاهری تعمیم می دهند.با این حال نتایج این پژوهش ها نشان می دهند که ممکن است مشتریان نسبت به یک برند احساس مثبت داشته باشند،اما به خاطر این که تعمیم های احساسی نیز فارغ از زمینه ی میزان آگاهی و اطلاعات افراد نیست،نتوانند این حس را به کالاهای غیر مشابه با برند مادر تعمیم دهند. بنابراین اگر تعمیم احساسی فرآیندی بود که از آن طریق نگرش افراد نسبت به برند مادر به بسط برندهای آن نیز تعمیم می یافت آنگاه می بایست همه بسط برندهای آن برند اصلی، جدای از شباهت یا تفاوت ها ی ظاهری با برند مادر به صورت کاملاً مشابه ارزیابی می شدند؛در حالی که برخی از بسط برندها مطلوب تر از برخی دیگر ارزیابی می شوند.بنابراین می توان نتیجه گرفت که فرایند ارزیابی بسط یک برند پیچیده تر از در نظر گـرفتن تنها یک فرایند تعمیم احساس است و باید عوامل بیشتری را در آن دخیل دانست.
هر چه قدر شباهت کالای جدید به محصول تثبیت شده موجود بیشتر باشد،احساسات مثبت یا منفی نسبت به برند موجود راحت تر به کالای جدید منتقل خواهد شد.
بوش و لاکن(۱۹۹۱)از پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که تعمیم احساس نسبت به یک برند به بسط آن، نه تنها تحت تأثیر قضاوت در مورد شباهت های ظاهری دو محصول است بلکه خود نیز از سطوح مختلفی از شدت برخوردار است(Boush & Loken, 1991). و در آخر، تئوری های طبقه بندی از مرسوم ترین تئوری ها برای درک و توضیح فرایند تعمیم نگرش از یک برند بـه بسط آن برند است. پژوهش هایی که بر این اساس انجام گرفته اند، این گونه نتیجه گیری می کنند که مشتریان، یک بسط برند را زمانی مطلوب ارزیابی می کنند که با برند مادر «تناسب» داشته باشند.در این میان تعدادی معیار نیز برای مفهوم تناسب و در نتیجه افزایش مطلوبیت ارزیابی بسط برند ذکر شده است.این معیارهای تناسب دامنه ای از تناسب ویژگی ها ی فیزیکی کالا تا سازگاری مفهوم برند را در بر می گیرد.بین علمای بازاریابی این اجماع وجود دارد که تناسب مثبت میان یک برند و برند مادر باعث ارزیابی مثبت تر بسط برند می شود.
معیار تناسب، برای درک فرایند تعمیم نگرش از تئوری های طبقه بندی استخراج شده و به کار گرفته شده است . بنابراین به طور خلاصه نقاط عطف اصلی در توسعه ادبیات طبقه بندی که اساس و پایه فرایند تعمیم نگرش را شکل می دهد در ادامه توضیح داده خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:21:00 ق.ظ ]




۱-۶-۱-رفتار سازمانی

عبارت است از مطالعه رفتار انسان در عرصه سازمان، رویارویی رفتار فرد و سازمان و بالاخره مطالعه خود سازمان ( لاننبرگ و اورنستین، ۲۰۱۲؛ نلسون و کوئیک[۳۹]، ۲۰۱۲).

۱-۶-۲-مبانی رفتار سازمانی

شامل عواملی هستند که در قالب سه بعد کلی فردی، گروهی و سازمانی در بررسی رفتار افراد در سازمان‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرند.

۱-۶-۳-عوامل فردی

افرادی که سازنده سازمان‌ها هستند ویژگی اساسی رفتار سازمانی و جزء ضروری شرایط رفتاری محسوب می‌شوند، که عمل آنها در پاسخ به انتظارات سازمان یا در نتیجه تأثیرات محیط خارجی می‌باشد. دربین عواملی که در مبانی فردی رفتار سازمانی دخیل هستند به ویژگی‌های بیوگرافیک[۴۰]، شخصیت[۴۱]، هوش[۴۲]، توانایی ها[۴۳]، نظام اعتقادی[۴۴]، نگرشها[۴۵]، ادراک[۴۶]، یادگیری[۴۷] و انگیزش[۴۸] توجه می‌شود (دلتا، ۲۰۰۶؛ رابینز، ۲۰۰۳؛ دوبرین، ۲۰۰۷؛ مک شین و وان گلینو، ۲۰۱۰؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ وگنر و هلنبک، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲؛ مولینز، ۲۰۰۲؛ مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳).

۱-۶-۴ -عوامل گروهی

گروه شامل تعدادی از افراد با مهارت‌های مکمل است که برای انجام یک یا چند هدف مشترک شکل می‌گیرند. زمانی که افراد با یکدیگر در تعاملند الگوی خاص رفتاری بین آنها شکل می‌گیرد که می‌تواند بر پویاییهای گروه تأثیر بگذارد. عوامل تأثیر گذار بر این الگوی رفتاری عبارتند از: ویژگیهای گروه، رهبری[۴۹]، ارتباطات[۵۰]، قدرت[۵۱]، سیاست و تعارض[۵۲]، سرمایه اجتماعی[۵۳] (دلتا، ۲۰۰۶؛ رابینز، ۲۰۰۳؛ دوبرین، ۲۰۰۷؛ مک شین و وان گلینو، ۲۰۱۰؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ وگنر و هلنبک، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲؛ مولینز، ۲۰۰۲؛ مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

۱-۶- ۵-عوامل سازمانی

شامل متغیرهایی هستند که مختص به خود سازمان هستند و با حضور خود بر روی رفتار افراد و گروه ها در سازمان تأثیرگذارند. این عوامل که محور اصلی این پژوهش نیز هستند عبارتند از: استراتژی، ساختار[۵۴]، تکنولوژی، طراحی کار[۵۵]، فرهنگ و جو سازمانی[۵۶] و محیط [۵۷]سازمان (دلتا، ۲۰۰۶؛ رابینز، ۲۰۰۳؛ دوبرین، ۲۰۰۷؛ مک شین و وان گلینو، ۲۰۱۰؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ وگنر و هلنبک، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲؛ مولینز، ۲۰۰۲؛ مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳).

۱-۷- تعاریف عملیاتی متغیر ها

 

۱-۷-۱ - مبانی رفتار سازمانی

مشتمل بر سه بعد فردی، گروهی و سازمانی است که بر اساس پرسشنامه محقق ساخته مقیاس رفتار سازمانی سنجیده شده است . عوامل بعد فردی شامل ویژگی‌های بیوگرافیک، شخصیت، هوش، توانایی ها، ارزشها، نگرشها، ادراک، یادگیری و انگیزش؛ عوامل بعد گروهی شامل ویژگیهای گروه، رهبری، ارتباطات، قدرت، سیاست و تعارض، سرمایه اجتماعی و عوامل بعد سازمانی شامل استراتژی، ساختار، تکنولوژی، طراحی کار، فرهنگ و جو سازمانی و محیط سازمان می‌باشد

۲-۷-۲- عوامل فردی

عوامل فردی در این تحقیق مشتمل بر ویژگیهای بیوگرافیک، شخصیت، هوش، توانایی‌ها، نظام اعتقادی، نگرش‌ها و ادراکات، یادگیری وانگیزش آنان بوده است که تأثیر آنها بر رفتار بر اساس نمره ای که کارمندان دانشگاه شیراز به این عوامل در پرسشنامه محقق ساخته مبانی رفتار سازمانی (پیوست ۱) اختصاص داده اند، سنجیده شده است.

۱-۷-۳- عوامل گروهی

عوامل گروهی در این تحقیق مشتمل بر ویژگی‌های گروه، رهبری، ارتباطات، قدرت، سیاست و تعارض، وسرمایه اجتماعی بوده است که تأثیر آنها بر رفتار بر اساس نمره ای که کارمندان دانشگاه شیراز به این ابعاد در پرسشنامه محقق ساخته مبانی رفتار سازمانی(پیوست ۱) اختصاص داده‌اند، سنجیده شده است.

۱-۷-۴- عوامل سازمانی

عوامل سازمانی در این تحقیق مشتمل بر استراتژی، ساختار، تکنولوژی و طراحی کار، فرهنگ وجوسازمانی ومحیط بوده است که تأثیر آنها بر رفتارکارمندان بر اساس نمره ای که کارمندان دانشگاه شیراز به این ابعاد در پرسشنامه محقق ساخته مبانی رفتار سازمانی اختصاص داده‌اند (پیوست ۱)، سنجیده شده است.
۱-۷-۵- معیارهای مقایسه
در این پژوهش، داده ها بر اساس معیارهای حد متوسط(۳Q2=) و حدبالا (Q3=4) بررسی و گزارش شده اند. در ابتدا میانگین‌ها با معیار Q3 مقایسه شده اند و در جایی که میانگین بدست آمده از Q3 پایین تر بود میانگین بدست آمده با معیار Q2 سنجیده شده و نتیجه آن گزارش گردیده است.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۲-مقدمه
در این فصل ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد ابعاد سه گانه مبانی رفتار سازمانی و عوامل مربوط به هر یک از آنها مطرح گردیده و نقش آنها در رفتار سازمانی مورد بررسی قرار گرفته و سپس تحقیقات پیشین داخلی و خارجی بررسی ­ و در نهایت نتیجه‌گیری از مبانی نظری و تحقیقات پیشین ارائه شده است.

۲- ۱ - مبانی نظری

بسیاری از صاحبنظران هم عقیده اند که رفتار سازمانی به عنوان یک رشته مطالعاتی در اواخر سالهای ۱۹۵۰ و اوایل سالهای ۱۹۶۰ به حد کمال رسید ( مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲). در این دوران بود که این رشته از مفروضات و الگوهای رفتاری ساده روابط انسانی به مفاهیم و روش شناسی یک نظام علمی تغییر حالت داد. از آن زمان به بعد رفتار سازمانی به عنوان یک رشته علمی که فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشته بود معرفی شد (مورهد و گریفین، ۲۰۱۰).
حدود یک قرن پیش متخصصان و مشاوران توجه بسیاری به مطالعه منظم مدیریت نشان دادند. با وجودی‌که اکثر توجهات معطوف به شرایط کاری فیزیکی، اصول مدیریت و مدیریت صنعتی بود در دهه ۱۹۴۰ توجه بیشتر به سمت عامل اساسی یعنی انسان معطوف گردید. این نیروی محرکی برای تحقیق در مورد گرایشات افراد، پویایی های گروهی و روابط بین مدیران وکارکنان بود. در نهایت رفتارسازمانی به صورت رویکردی وسیعتر و فراگیرتر ظاهر شد. امروزه این رشته در حال تکامل به سمت یک رشته است که به درک علمی از افراد و گروه ها در درون سازمان و هم چنین نمودهای عملی کاربرد ساختارها، نظام ها و فرایندهای سازمانی اختصاص دارد (شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲).
تاریخچه رفتار سازمانی به طور کلی ریشه در رویکرد رفتاری به مدیریت دارد، که شامل این باور است که توجه ویژه به احتیاجات کارکنان منجر به تولید رضایت و بهره وری بیشتر خواهد شد. بر خلاف تأکید بالای مدیریت علمی، مضمون رویکرد رفتاری تأکید بر تمرکز بر روی افراد است. مدیریت علمی نیز به کلی افراد را نادیده نمی‌گرفت و به نوعی در شکل گیری رفتار سازمانی مؤثر بود. به عنوان مثال مدیریت علمی بر این تأکید داشت که انگیزه های مادی بر روی افزایش سود آوری مؤثرند. به طور کلی ۵ عامل در توسعه رفتار سازمانی مؤثرند، رویکرد سنتی به مدیریت، مطالعات هاثورن، جنبش روابط انسانی، رویکرد اقتضایی به مدیریت و رهبری و رفتار سازمانی مثبت(رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ مورهد وگریفین، ۲۰۱۰). علاوه براین رشته هایی مانند روانشناسی، جامعه شناسی، و علوم اقتصادی و سیاسی و مردم شناسی نیز در پدید آمدن رفتار سازمانی مؤثر بودند (رابینز، ۲۰۰۳).
درنتیجه انقلاب صنعتی در سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۹۰۰ مطالعه مدیریت حالت منظم و رسمی به خود گرفت. مدیریت کارخانه ها نیاز به نظامهایی را احساس می‌کردند که بتوانند با شمار بسیاری از افرادی که کار تکراری انجام می‌دادند کنار بیایند. رویکرد سنتی شامل مدیریت علمی و مدیریتی بود که باعث به وجود آمدن دیدگاههایی در درک رفتار محل کار گردیدند. تمرکز مدیریت علمی بر کاربرد روش های علمی برای افزایش سودآوری افراد بود. تیلور نیز که پدر مدیریت علمی محسوب می‌شود معادل ماشین را برای افراد به کار برد.
بعد از آن برخی از متخصصان مطالعات هاثورن (۱۹۲۳-۱۹۳۳) را شروع رویکرد رفتاری به مدیریت می‌دانند. بدون بینش بدست آمده از این مطالعات ممکن نبود رفتار سازمانی به صورت امروزی ظاهر گردد. جنبش روابط انسانی بر این باور استوار است که رابطه مهمی بین عملکردهای مدیریت، اخلاق و سود آوری وجود دارد. کارگران احتیاجات اجتماعی بسیاری را با خود به سر کار می‌آورند و درانجام کارها عموماً عضو چندین گروه کاری می‌شوند. اغلب، این گروه ها برخی احتیاجات آنها را برآورده می‌سازد. مطلب مهم دیگر در این جنبش اینست که اعتقاد قوی به توانمندی کارکنان وجود دارد. داگلاس مک‌گرگور نقطه عطف این جنبش است و مطالعات وی باعث بوجود آمدن تئوریx و y گردید (مک گرگور[۵۸]، ۱۹۶۰).
روش مدیریتی اساساً توجه به مدیریت و ساختار سازمانها داشت. بنیانگذاران آن فایول و ماکس وبر بودند. نقطه قوت اصلی مکتب مدیریتی فراهم آوردن یک روش منظم برای ارزیابی افراد و کارها بود که هنوز در برخی مکانها کاربرد دارد. محدودیت این روش آن بود که مکتب سنتی گاهی تفاوتهای فردی بین افراد را فراموش می‌کرد و به علاوه برخی از اصول سنتی برای توسعه سازمانی با موقعیتهای سریع التغییر تناسب نداشت.
دوجنبشی که امروزه بیشتر در رفتار سازمانی به چشم می‌خورند شامل رفتار سازمانی اثبات گرا[۵۹] و رویکرد وضعیتی است. با شروع دهه ۱۹۶۰ متخصصان رفتار سازمانی بر مشکل بودن یافتن اصول جهانی و کلی برای مدیریت افراد که بتواند در تمام موقعیتها مورد استفاده قرار بگیرد تأکید داشتند. برای اینکه بتوان از دانش رفتار سازمانی استفاده مؤثری برد باید دانست که کدام عوامل در یک موقعیت خاص مؤثر هستند. رویکرد وضعیتی بر این تأکید دارد که یک راه واحد برای مدیریت و هدایت افراد یا کارها وجود ندارد. یک روش که ممکن است در یک شرایط بهره وری ایجاد کند در شرایط دیگر ممکن است اینگونه نباشد. نقطه قوت این رویکرد اینست که مدیران را تشویق می‌کند تا تفاوتهای فردی یا موقعیتی را قبل از تصمیم گیری به انجام عمل خاصی مورد بررسی قرار دهند.
و بالاخره جنبش در حال ظهور در رفتار سازمانی تمرکز بر روی آنچه که افراد آنرا درست می‌پندارند است. جنبش روابط انسانی همانند نقطه شروعی در این مسیر بود و با این وجود جنبش تمرکز بر روی نقاط قوت به جای نقاط ضعف مستقیماً از روانشناسی مثبت نشأت می‌گیرد. فرد لوتانز[۶۰] (۲۰۰۲) رفتار سازمانی اثبات گرا را مطالعه و کاربرد نقاط قوت منابع انسانی و قابلیت‌های روانشناختی آنان می‌داند که می‌تواند اندازه گیری شود، توسعه یابد و باعث بهبود عملکرد مدیریت گردد. به طور کلی این رویکرد بر روی توسعه نقاط قوت انسان، سازگار کردن بیشتر افراد، پرورش افراد، واحدهای کاری و سازمانهای فوق‌العاده متمرکز است (کمرون و همکاران[۶۱]، ۲۰۰۵).
با توجه به آنچه در مورد تاریخچه شروع وشکل گیری رفتار سازمانی تا به امروز بیان گردید می‌توان به اهمیت توجه به آن برای افرادی که در سازمان فعالیت دارند چه به عنوان مدیر و چه به عنوان کارمند پی برد.

۲-۲- سطوح، مدلها و چارچوبهای رفتار سازمانی

برای بررسی رفتار سازمانی در سازمانهای مختلف دانشمندان علوم رفتاری از مدلهای مختلف و چارچوبهای متنوعی بهره جسته‌اند. به عنوان مثال وگنر و هلنبک (۲۰۱۰ ) سطوح رفتار سازمانی را به سه دسته فردی (خرد[۶۲])، گروهی (میانی[۶۳]) و سازمانی (کلان[۶۴]) تقسیم می‌کنند رابینز (۲۰۰۵) نیز رفتار سازمانی را به سه سطح فردی، گروهی و سازمانی تقسیم می‌کند که تحلیل آنها از سطح فردی شروع می‌شود و به سطح سازمانی خاتمه می‌یابد. در مدل موضوعی مطرح شده توسط کریتنر و کنیکی (۲۰۰۱) نیز مدیران در یک طرف مدل مسئول رسیدن به اهداف سازمانی توسط و همراه با دیگران هستند. این مدل از افراد، فرایندهای گروهی و فرایندها و مسائل سازمانی که شامل ساختار و طراحی سازمانی هستند تشکیل شده است. مدیریت با توجه به مسائل مربوط به افراد، گروه ها و سازمان در نهایت سازمان را به سمت اثربخشی سازمانی رهنمون می‌شود و در این میان آنچه تمامی این موارد را در خود محاط دارد محیط سازمانی است. لوتانز (۱۹۹۲) نیز انواع چارچوبهای متمرکز بر روی رفتار سازمانی را به سه دسته تقسیم می‌کند. چارچوب شناختی، رفتاری و یادگیری اجتماعی.
چارچوب شناختی بیشتر از بقیه چارچوبها به افراد اعتبار بخشیده و بر روی زوایای اراده آزاد[۶۵] و مثبت رفتار انسان تأکید می‌کند و مفاهیمی مانند انتظار، تقاضا و غریزه را مورد استفاده قرار می‌دهد. شناخت که واحد اصلی چارچوب شناختی را تشکیل می‌دهد شامل دانستن اطلاعات است. بر اساس این چارچوب، شناخت قبل از رفتار وجود دارد و ورودی‌های تفکر افراد، ادراک، حل مسأله و پردازش اطلاعات را شکل می‌دهند. محققانی که به این رویکرد باور داشتند معتقد بودند که رفتار هدفمند است یعنی به سوی هدف خاصی هدایت می‌شود. موارد تمرکز این رویکرد عبارتند از ادراک، شخصیت، نگر‌ش‌ها، رضایت شغلی، انگیزش و نظریه هدفگذاری.
پاولف و واتسون افرادی بودند که در زمینه چارچوب رفتاری ید طولایی دارند. آنها معتقدند که به جای تمرکز بر عناصر ذهنی منحصر به فرد باید بر روی رفتارهای قابل مشاهده افراد متمرکز شد. آنها از آزمایشات شرطی سازی کلاسیک برای شکل دادن به توضیحات محرک – پاسخ برای رفتار انسان استفاده کردند. اسکینر نیز بر خلاف آندو باور داشت که باید به رفتارهایی توجه کرد که از محرک در فرد بوجود نمی آیند بلکه توسط خود فرد صادر می‌شوند(شرطی سازی فعال). او باور داشت که فرد باید در محیط فعالیت کند تا پیامد مطلوب را دریافت سازد. محرک استفاده شده باعث بروز رفتار در شرطی سازی فعال نمی‌شود بلکه به عنوان یک نشانه برای صدور رفتار استفاده می‌شود. اسکینر رفتار را حاصل عملکرد پیامدها می‌داند.
رویکرد یادگیری اجتماعی نیز یک رویکرد رفتاری است. این رویکرد بر این فرض استوار است که رفتار واحد مناسب تحلیل است ولی بر خلاف رویکرد رفتاری این رویکرد بیان می‌دارد که افراد از خویشتن آگاهی داشته و در رفتار با هدف مشارکت می‌کنند. بر اساس این رویکرد افراد در مورد محیط خود فرا می‌گیرند، آنرا تغییر داده و می‌سازند تا تقویت کننده های رفتار را شکل دهند. در این میان قوانین و فرایندهای نمادین نیز در یادگیری اهمیت دارند. آلبرت باندورا[۶۶] را نماینده این رویکرد می‌دانند. او باور دارد که رفتار را می‌توان حسب تعامل دوسویه مستمر بین عوامل محیطی، رفتاری و شناختی تشریح کرد. او بیان داشت که افراد از طریق اعمال خود شرایط محیطی را به وجود می‌آورندکه به صورت متقابل بر روی رفتارشان تأثیر می‌گذارد. تجربیات رفتاری نیز که تولید می‌شوند تا حدی تعیین کننده آنچه فرد انجام خواهد داد می‌باشد که به نوبه خود رفتار های بعدی را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
جوزف ویس (۲۰۰۱) نیز چارچوبی محتوایی برای بررسی رفتار سازمانی دارد. او عقیده دارد که با وجودیکه رفتار سازمانی بر روی رفتار افراد و گروه ها تأکید دارد تأثیراتی که دیگر ابعاد سازمانی نظیر استراتژی و فرهنگ و محیط سازمانی بر روی رفتار دارند را باید مورد بررسی قرار داد.
چارچوب مد نظر شرمرهورن، هانت و آزبورن (۲۰۰۳) نیز از مطالعه محیط سازمان با تأکید بر سازمانهای با عملکرد بالا و اشاره‌هایی در مورد جهانی سازی آغاز می‌شود و به بررسی رفتار فرد و گروه در سازمان و طبیعت خود سازمان و فرایندهای مرکزی رفتار سازمانی شامل؛ رهبری، قدرت و سیاست، اطلاعات و ارتباطات، تصمیم گیری، تعارض و مذاکرات و تغییر و فشارهای کاری ختم می‌شود.
رابینز و جاج (۲۰۰۸) پا را فراتر نهاده و به بررسی ۳ متغیر رفتار در سازمان‌ها یعنی افراد، گروه ها و ساختار تمرکز دارند. رفتار از دید آنها تصادفی نیست بلکه عناصر اساسی معینی بستر رفتار تمام افراد را تشکیل می‌دهد. آنها به بررسی رفتار سازمانی در چارچوب فرایند اجزای اصلی آن می‌پردازند. آنها ابتدا از ویژگی‌های سطح فردی شامل ویژگیهای مردم شناختی، توانایی‌ها، نگرش ها،شخصیت و ارزشها، و نقش انگیزش و ادراک در رفتار فردی شروع کرده، در رفتار گروهی به بررسی ارتباطات، رهبری، قدرت، سیاست و تعارض پرداخته و در سطح پیچیده‌تر سازمانی به بررسی ساختار و مسائل مربوط به آن نظیر تکنولوژی، استراتژیهای به کار رفته در سازمان و رابطه محیط سازمان و تأثیر آن بر ساختار و نیز فرهنگ و جو سازمانی و تکنیک های توسعه و تغییر سازمانی می‌پردازند. با توجه به کامل بودن رویکرد مورد نظر رابینز و جاج (۲۰۰۸) و مرتبط بودن آن با این پژوهش، در این طرح به این چارچوب توجه بیشتری شده است و به مفاهیم جدیدتری نظیر سرمایه اجتماعی که در سازمانهای امروزی بیشتر مد نظر قرار دارد نیز پرداخته شده است.

۲-۳- بعد فردی

پیش بینی رفتار فردی یک هدف مهم در علوم اجتماعی از اقتصاد گرفته (مانسکی[۶۷]، ۲۰۰۷) تا روانشناسی (آجزن و فیش بین[۶۸]، ۱۹۸۰) و جامعه شناسی (برت[۶۹]، ۱۹۸۷؛ کلمن و همکاران[۷۰]، ۱۹۶۶) می‌باشد. در وهله اول سازمانها زاییده اشخاص هستند و بدون وجود انسانها هیچ سازمانی وجود خارجی نخواهد داشت. بزرگترین مجتمع های تجاری و صنعتی جهان، کلینیکها و حتی دانشگاهها و دانشکده ها همگی سازمان هستند و با وجود اینکه در اندازه، هدف، و ساختار تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند جملگی در یک وجه مشترک هستند، وآن انسان است. از جهتی اشخاص به عنوان منابع، یکی از با ارزش ترین سرمایه های یک سازمان هستند. اشخاص سازمانها رابوجود می‌آورند، مسیر آنها را مشخص و هدایت می‌کنند، به آنها حیات دوباره می‌بخشند (مورهد و گریفین، ۲۰۱۰)، تصمیم های سازمانی را اتخاذ میکنند، مشکلات سازمان را حل کرده و در مورد مسائل آن پاسخگو می‌باشند. از طرفی افرادی که سازنده سازمانها هستند، ویژگی اساسی رفتار سازمانی و جزء ضروری شرایط رفتاری محسوب می‌شوند، که خواه به صورت فردی خواه به صورت گروهی، عمل آنها در پاسخ به انتظارات سازمان یا در نتیجه تأثیرات محیط خارجی می‌باشد. جایی که نیازهای فرد با احتیاجات سازمانی سازگار نباشند می‌تواند منجر به بروز تعارض و ناامیدی شوند. بنابراین، این وظیفه مدیریت است که به تلفیق فرد و سازمان بپردازد و محیط سازمانی را طوری فراهم کند، که فعالیت افراد و اهداف سازمانی را برآورده سازد و این نیازمند مطالعه رفتار افراد در سازمان و آگاهی از نیازها، انگیزش، باورها و بسیاری متغیرهای دیگر در درون افراد سازمان است (چانتا، ۲۰۱۰).
در بعد فردی توجه رفتار سازمانی بیشتر به تفاوتهای فردی از نظر تفاوتهای جمعیت شناختی و عوامل بیوگرافیکی (شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳)، شخصیت، نگرش ها، توانایی ها، هوش، ادراکات فردی و اجتماعی، انگیزش و یادگیری می‌باشد (رابینز، ۲۰۰۵؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸).

۲-۳-۱- ویژگیهای بیوگرافیک

برخی ویژگی ها به راحتی در افراد قابل شناسایی هستند و ما این ویژگیها را به عنوان ویژگیهای بیوگرافیک می‌شناسیم. به طور کلی بر اساس پژوهشهای انجام گرفته (مانجیون، ۱۹۷۳؛ کلر، ۱۹۸۳؛ سازمان بازنشستگان امریکا، ۱۹۹۵؛ مونک، ۱۹۹۹) بر روی تأثیر عوامل بیوگرافیک در رفتار فرد در سازمان سن، جنسیت، وضعیت تأهل (ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ،۲۰۰۳) تبار اجتماعی و وضعیت استخدامی می‌توانند جزء مهمترین عوامل محسوب شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:21:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم