|
|
کلیه عواملی که موجب بروز ناهنجاریهایی در گیاه می شود را تنش میگویند. تنشهای گیاهی شامل تنشهای زیستی مانند آفات و بیماریها و تنشهای غیرزیستی مانند نور، دما، خشکی، شوری، آلایندهها و عناصر سنگین میباشد که در شرایط طبیعی ممکن است به گیاه تحمیل شود. بروز علائم تنش حاکی از آن است که در مسیرهای متابولیسمی گیاه اختلالاتی به وجود آمده است. اگر تنش شدید باشد، می تواند باعث عدم تشکیل دانه، پیری و مرگ گیاه شود (Hopkins, 2004). ۲-۲- شوری شوری از مهمترین تنشهای غیرزیستی محیطی است که بر تولید محصولات کشاورزی تاثیر منفی دارد. تنش شوری افزایش میزان نمکها و عناصر معدنی محلول در خاک و آب است (پارسا و همکاران، ۱۳۸۸). شوری خاک زمانی رخ میدهد که غلظت نمکها بخصوص NaCl در قشر سطحی زمین تا حدی افزایش یابد که انباشته شدن نمکها در محیط اطراف ریشه گیاه، رشد آن را محدود سازد. NaCl در خاک ایجاد سمیت کرده و به گیاه آسیب میرساند (همایی، ۱۳۹۱). افزایش زمینهای شور و کمبود آبهای شیرین توجه پژوهشگران را به شوری جلب کرده است. هرچند، فراوانترین یونهایی که در محیط ریشه انباشته میشوند، سدیم و کلر میباشند، تجمع کاتیونهایی مانند منیزیم و کلسیم و آنیونهایی مانند بیکربنات و سولفات نیز باعث شوری خاک میشوند (پارسا و همکاران، ۱۳۸۸). دلایل متعددی برای شوری خاک وجود دارد، اما در بسیاری اوقات آبی که برای آبیاری اراضی استفاده می شود، حاوی املاح محلول است که بعد از تبخیر آب نمکها به سطح خاک آمده و تجمع پیدا می کنند و به مرور زمان موجب افزایش شوری اراضی میشوند (کلباسی، ۱۳۵۹). غلظت زیاد نمک در ناحیه ریشه موجب القای تنش در مناطق مدیترانهای در فصل تابستان می شود که دلیل آن دمای بالا، کاهش آب در دسترس گیاه و کیفیت آب میباشد (Massai et al, 2004).
۲-۳- سطح زمینهای شور در جهان و ایران بیش از ۶% کل اراضی جهان و قریب به ۵۰% از اراضی آبی دنیا دارای مشکل شوری هستند (یزدانی بیوکی و رضوانی مقدم، ۱۳۹۱). سطح زمینهای شور در ایران در حدود ۲۵ میلیون هکتار میباشد که به دلیل مدیریت ضعیف آبیاری رو به افزایش است (تدین و امام، ۱۳۸۶). در دنیا کشور ایران بعد از چین و هند بیشترین درصد زمینهای شور را به خود اختصاص داده است. حدود ۹۰% ایران دارای اقلیم خشک و نیمه خشک میباشد. ۱۵% کل ایران، ۳۰% از دشتها و بیش از ۵۰% زمینهای زیر کشت آبی کشورمان دچار مشکل شوری هستند. افزایش شوری اراضی زراعی موجب کاهش بهرهوری کشاورز می شود (دادرس و همکاران، ۱۳۹۱). آمارها نشان داده در استان گلستان که یکی از قطبهای کشاورزی ایران محسوب می شود، سطح زمینهای شور زیاد است و مقدار شوری از کوهپایهها به سمت دشت گرگان و سواحل دریاچه خزر افزایش پیدا می کند (جعفری و عصری، ۱۳۷۴). ۲-۴- اثرات شوری در گیاهان شوری از دو طریق اصلی اثرات زیانبار خود را بر گیاه تحمیل میکند. اول، غلظت بالای نمک در اطراف ریشه باعث کاهش پتانسیل آب خاک، کمبود آب در دسترس، کاهش جذب آب و در نتیجه کمبود آب در گیاه می شود که خود اثرات ثانویه زیادی در گیاه دارد. برای مثال کم آبی ناشی از شوری سبب از دست دادن فشار تورگر، کاهش رشد و بزرگ شدن سلولها و در نهایت مرگ آنها می شود. دوم، افزایش انباشتگی یونهای سمی سدیم و کلرید در گیاه باعث عدم تعادل یونی، کاهش جذب یونهای ضروری و سمیت یونی می شود. در پی تنش شوری تنشهای ثانویه نظیر تنش اکسیداتیو تشدید میشود و انواع اکسیژن فعال تولید میگردد. الکترونهای تراوش شده از زنجیرهی انتقال الکترون با اکسیژن مولکولی واکنش می دهند و اکسیژن فعال مانند پراکسیدهیدروژن H2O2، سوپراکسید O2- و رادیکال هیدروکسیل (OH) تولید می شود. این محصولات برای گیاه بسیار سمی هستند و به متابولیسم پروتئینها، لیپیدها و اسیدهای نوکلئیک صدمه میزنند و سبب تخریب لیپیدهای غشای سلول میشوند (Mittal and Dubey, 1991; Molassiotis, 2006)، این امر ممکن است فرآیندهای حیاتی مانند تنفس و کارکرد بهینه غشاهای زیستی رامختل کند (Adnan et al, 2011). در ذیل برخی از اثرات ثانویه شوری که با این پژوهش بیشتر مرتبط هستند شرح داده میشوند ۲-۵- تأثیر شوری در مراحل مختلف رشد گیاه شوری یک اثر فوری دارد که در همان ابتدای تنش باعث اختلال در جذب آب می شود که به آن اثر اسمزی میگویند و یک اثر آهسته دارد که به تدریج نمک در برگها باعث ایجاد سمیت در گیاه، مرگ برگهای مسن، کاهش سطح برگ و کاهش فتوسنتز می شود (Munns, 2002; Munns 2005). ابتدا در تنش شوری سلولها آب از دست می دهند و کوچک میشوند، اما بعد از گذشت چند ساعت حجم اصلی خود را دوباره بهدست میآورند. گیاه برای مقاومت به شوری، نمک را در واکوئل سلولهایش ذخیره می کند تا از مرگ سلول جلوگیری کند (Munns, 2008, 2005). گیاهان جوان نسبت به شوری حساستر هستند، زیرا ریشه های آنها در سطح فوقانی خاک که حاوی غلظتهای بیشتر نمک است قرار دارند. در نتیجه رشد این گیاهان کم یا متوقف می شود و علائم نکروز روی آنها مشاهده می شود (ابراهیمی و ناصریان خیابانی، ۱۳۸۲). کاهش رشد رویشی گیاه به سبب کم شدن تورگر سلولها در شرایط شور متأثر از فرایندهای اسمزی است (اعتصامی و گالشی ، ۱۳۸۷). گیاهانی که به شدت تحت تنش شوری قرار میگیرند سپس از هفتهها و ماهها تفاوت واضحی از لحاظ رشدی با گیاهان بدون تنش نشان می دهند. شوری به طور کلی مانع جذب آب توسط گیاهان نمی شود، زیرا گیاهان قادر به تنظیم اسمزی در محیط ریشه هستند. اما دلیل اصلی کاهش رشد تحت تأثیر شوری، استفادهی گیاه از ترکیبات آلی مانند پرولین و کربوهیدراتها میباشد که تولید این گیاهان نیاز به حرف انرژی دارد. بنابراین رشد گیاهان تحت تنش شوری کاهش مییابد. گیاهان تحت شوری ممکن است علائم سوختگی برگ شوند که ناشی از سمیت یونهای سدیم وکلر است. برگهای این گیاهان به دلیل عدم رشد ممکن است زرد شده و ریزش کنند. دربسیاری از موارد رنگ برگها سبز تیره و رشد متوقف می شود (Marschner, 1995). یکی از معمولترین اثرات کاهش رشد، کاهش سطح برگهای گیاه در اثر افزایش شوری میباشد، بنابراین حتی زمانی که میزان فتوسنتز در واحد سطح برگ تغییر نکند میزان رشد به سبب کاهش سطح فتوسنتز کننده در کل گیاه کاهش پیدا خواهد کرد (Ashraf et al,1989). در مجموع سمیت یونها و کاهش پتانسیل آب خاک بر تجمع اصلاح و ایجاد تنش خشکی فیزیولوژیک در محیط ریشه عوامل خسـارت شـوری بر گیـاهـان هستند (Munns, 2002). عنصر نیتروژن که از عناصر مهم در رشد گیاه است، تحت شوری دچار اختلال در جذب می شود که دلیل آن ممانعت از جذب آن توسط یون کلرید است (Grattan and Grieve, 1999). ریشه گیاه به دلیل جذب عناصر به طور مستقیم با محیط ریشه در تماس است. از دلایل کاهش رشد و عملکرد در شرایط شور میتوان به افزایش مصرف انرژی برای خروج یونهای سدیم که در محیط افزایش یافتهاند و مقابله با شرایط نامناسب تنش اشاره کرد. این شرایط باعث مصرف زیاد انرژی شده، در نتیجه رشد و عملکرد گیاه کاهش مییابد. دلیل دیگر کاهش رشد گیاه سمیت یونهای مضر، ایجاد اختلال در فعالیتهای زیستی و متابولیسمی، از بین رفتن تعادل یونی و اسمزی و کاهش فتوسنتز است (دادرس و همکاران، ۱۳۹۱). تنش شوری از طریق کمبود آب در دسترس گیاه، سمیت یونها و محدودیت در جذب عناصر غذایی باعث کاهش رشد سلولی، کاهش سطح برگ، کاهش رشد اجزای گیاه و در نهایت کاهش زیست توده میگردد (Ali et al, 2004). Kaya و همکاران (۲۰۰۲) گزارش کردند که شوری باعث کاهش میزان رشد در بخش هوایی و ریشه، کاهش سطح برگ و ایجاد برگهای کوچک شد. پاسخ گیاه به شوری در مراحل مختلف رشد متفاوت است، گیاه در ابتدای دوره رشدی به شوری حساستر است و با افزایش سن، این حساسیت کمتر می شود. ولی در مجموع تنش شوری باعث کاهش گلدهی، عملکرد دانه و وزن محصول می شود. مرحله پرشدن دانه در گیاه نیز از مراحل بسیار حساس به شوری است (Cuartero, 2006). تحقیقات روی گندم و وجو نشان داده نشان داده که تنش شوری طول دورهی رشد زایشی را کاهش داده، پیری را تسریع و میزان محصول را کاهش میدهد (Gorham, 1985; Munns, 2003). شوری به دلیل جلوگیری از رشد و توسعه گیاه باعث کاهش تعداد و سطح برگها، میوه ها و دانهها می شود که این تغییرات سبب کاهش عملکرد گیاه می شود (پوستینی و سی و سه مرده، ۱۳۸۰). باقری وحیدری شریف آباد (۱۳۸۸) طی تحقیقاتی گزارش کردند که افزایش شوری باعث کاهش تعداد دانه، وزن هزار دانه، رسیدگی و پرشدن دانه و کاهش عملکرد محصول در گیاه جو شد. ۲-۶- تأثیر شوری بر ارتباطات آب در گیاه ۲-۶-۱- تأثیر شوری بر تعداد روزنه بسته شدن روزنهها در تنش شوری به سبب جلوگیری از اتلاف آب و کاهش پتانسیل آب بافتها است. شوری سبب کاهش هدایت روزنهای در گیاهان می شود (Tattini et al, 1999). تنش شوری باعث بسته شدن جزئی روزنهها می شود و روزنهها در برابر انتقال CO2 از خود مقاومت نشان می دهند (تباراحمدی و بابائیان جلودار، ۱۳۸۱). امینی و عابدینی (۱۳۹۱) گزارش کردند که با افزایش غلظت نمک از تعداد، طول و عرض روزنهها به طور معنیداری کاسته شده است. ۲-۶-۲- تأثیر شوری بر محتوی نسبی آب برگ (RWC) محتوی نسبی آب برگ برآورد مناسبی از وضیعت آب گیاه است. جذب آب به سلولها تحت تأثیر پتانسیل آب برگ و تنظیم اسمزی انجام میگیرد (Gonzalez and Gonzalez- Vilar, 2003). شوری با کاهش جذب آب منجر به کاهش محتوی نسبی آب برگ می شود (El- Bassiony et al, 2005). ۲-۷- تأثیر شوری بر عوامل فیزیولوژیک ۲-۷-۱- تأثیر شوری بر رنگیزهها و فتوسنتز فتوسنتز یکی از فرایندهای فیزیولوژیکی مهم است که تحت تاثیر عوامل تنشزا قرار میگیرد (حیدری شریف آباد، ۱۳۸۰). از آثار شوری میتوان به کاهش فعالیت فتوسنتزی به دلیل کاهش میزان کلروفیل و کاهش جذب CO2 اشاره کرد (Francisco et al, 2002). سطح کلروفیل شاخص خوبی از عملکرد فتوسنتز است. تحقیقات نشان داده که سطح کلروفیل گیاهان، تحت تنشهای شوری بالا به شدت کاهش مییابد و کلروفیل تخریب می شود (Rao, 1986; xu, 2000). فتوسنتز مهمترین فرایندی است که تحت تأثیر شوری قرار میگیرد (Adnan shahid et al, 2011). فرایند رشد گیاه وابسته به نور است، کلرید سدیم به گیرندههای نور آسیب میرساند و مانع رشد می شود (تبار احمدی و بابائیان جلودار، ۱۳۸۱). میزان فتوسنتز تحت تنش شوری به دلیل بسته شدن روزنهها و محدودیت گسترش سطح برگها نیز کاهش مییابد (Gorham, 1985). کاهش فتوسنتز در تنش شوری می تواند به دلیل کاهش هدایت روزانه، کاهش جذب کربن و کاهش توانایی فتوشیمیایی باشد (Sairam, 2002). یکی از دلایل کاهش فتوسنتز، کم آبی فیزیولوژیک بوده که در اثر منفی شدن پتانسیل اسمزی محیط ریشه گیاه و اختلال در جذب آب به وجود می آید. کاهش آب بافتهای گیاهی از عوامل محدود کننده فتوسنتز میباشد (Bybordia et al, 2010). از طرف دیگر در شرایط تنش توازن بین جذب و مصرف انرژی توسط اندام فتوسنتزی موجب تولید اکسیژن فعال (Ros) می شود که باعث بروز صدمات اکسیداتیو می شود (Blokina et al, 2003). یکی از اثرات مهم شوری زردی و پیری زودرس برگها است و عامل مهم در این بین کاهش میزان کلروفیل در شرایط شور میباشد. کاهش غلظت کلروفیل یکی از عوامل تأثیرگذار در میزان ظرفیت فتوسنتزی گیاه به حساب می آید و با افزایش میزان شوری موجب ضعیف شدن کارایی برگها در انجام فتوسنتز وشدت یافتن صدمات استرس گردیده است. بنابراین کاهش پارامترهای رویشی گیاه در تنش شوری را مـیتـوان بـه کـاهش مـیزان مـواد فتوسنتزی بـرای تأمیـن رشـد سـبزینهای نسبـت داد (Qasim et al, 2003). در شرایط شور غلظت کلروفیل کاهش پیدا می کند که دلیل آن می تواند کاهش سنتز کلروفیل و تخریب آن باشد. تخریب مولکولهای کلروفیل به وسیله جدا شدن زنجیره فیتولی از حلقه پورفیرین در اثر رادیکالهلی آزاد اکسیژن یا آنزیم کلروفیلاز انجام می شود. شوری باعث زیاد شدن رادیکالهای آزاد اکسیژن در کلروپلاست، تخریب کلروفیل و غشای کلروپلاست می شود که منجر به کاهش فتوسنتز و رشد گیاه می شود (حیدری شریف آباد، ۱۳۸۰). Romeroaranda و همکاران (۲۰۰۱) گزارش کردند که تجمع یونهای Na+ و Cl- در برگهای گیاه به دلیل بستن روزنهها و کاهش کلروفیل سبب کاهش فتوسنتز در گیاه گوجه فرنگی گردید. از دلایل دیگر کاهش کلروفیلها، رقابت و پیشی گرفتن آنزیم گلوتامینکیناز از آنزیم گلوتاماتلیگاز (اولین آنزیم مسیر بیوسنتز کلروفیل) در تنش شوری است که سبب می شود پیشساز گلوتامات بیشتر صـرف ایجـاد پرولیـن شـود و بنابرایـن بیوسنتز کلروفیل بـا محـدودیـت مـواجـه میشـود (Bybordib et al, 2010). شهبازی و محقق دوست (۱۳۷۵) بیان کردند در شرایط شور غلظت کلروفیل کاهش پیدا می کند. در گیاه روناس شوری ابتدا باعث افزایش کلروفیل شد و با زیاد شدن سطوح شوری در غلظت کلروفیل کاهش معنیداری مشاهده شد (عباسی و همکاران، ۱۳۸۸). اشرف طی مطالعاتی به این نتیجه رسید که اثر شوری بر میزان کلروفیل با توقف آنزیم خاصی که مسئول سنتز رنگیزههای سبز در گیاه است در ارتباط است (Ashraf, 1989). کلروپلاستها علاوه بر کلروفیل، حاوی رنگیزههایی شامل کاروتن و زانتوفیل نیز هستند. کارتنوئیدها رنگیزههای نارنجی و زرد بوده که محلول در چربی هستند و در غشای تیلاکوئید کلروپلاست یافت میشوند. وظیفه کارتنوئیدها حفاظت نوری از مولکولهای کلروفیل و جمعآوری انرژی میباشد (Ahmadi et al, 2007). این رنگیزهها در گروه آنتیاکسیدانهای غیرآنزیمی جای میگیرند (Telesinski et al, 2008). آذری و همکاران طی تحقیقات خود (۱۳۸۸) اعلام کردند که تنش شوری اثر معنیداری بر رنگدانههای کارتنوئید نداشته است. کافی و همکاران نیز (۱۳۸۹) گزارش کردند شوری اثر معنیداری بر میزان کارتنوئید در گیاه نخود نداشته است. ۲-۷-۲- تأثیر شوری بر موم در گیاهان برای مقابله با تنش، مکانیسمهای مقاومت شامل ایجاد شرایطی در داخل سلول است که اثر عامل تنشزا را کاهش دهد. توسعه کوتیکول یکی از راههای اساسی مقاومت در برابر از دست دادن آب است. موم رابط اصلی بین گیاه و محیط زیست است و نقش کلیدی در حفظ انسجام گیاه در محیط ایفا می کند. موم یک لایهی آبگریز متشکل از زنجیرههای طولانی مولکولهای چربی است (Shepherd and Wynne Griffiths, 2006). در گیـاهـان در معـرض تنـش شـوری رسـوب مـوم افـزایـش پیـدا کـرده که ایـن افزایـش در درجـهی اول در پاسـخ به کمبـود آب رخ میدهـد (Mills et al, 2001). ۲-۸- تأثیر شوری بر انباشتگی یونهای سدیم و پتاسیم تنش شوری اختلالات وسیعی در سلولهای گیاه ایجاد می کند. شوری منجر به تجمع کاتیون سمی Na+ و یون Cl- می شود. مقاومت به شوری به مختصات فیزیولوژیک گیاه بستگی دارد (Bruria and Arie, 1998). یونهای اصلی موجود در خاکهای شور شامل Na+ و Cl- بر جذب مواد غذایی از طریق اختلال در نفوذ پذیری غشا و اثرات رقابتی تاثیر می گذارد. مطالعات زیادی کاهش غلظت یون K+ در شرایط شور در گیاه نشان داده است (Francisco et al, 2002). دلیل کاهش این یون فرایندهای رقابتی با یون Na+ در بخش ریشه است (Garcia-Lidon et al, 1998). سدیم یک کاتیون محلول است. غلظت بالای آن پایداری یونهای داخل سلول را برهم میزند و سبب اختلال در عملکرد غشا، واکنشهای متابولیکی، توقف رشد و مرگ سلول می شود (Wang et al, 2004). پتاسیم جز عناصر غذایی پرمصرف میباشد که نقش اصلی آن تنظیم اسمزی در گیاهان است. این عنصر در فعالیت آنزیمها، کوآنزیمها و خنثی کردن یونهای باردار شده غیرقابل انتشار نقش دارد (Bohnert et al, 1999). نتایج بدست آمده روی لیمو، توسط ابوطالبی و هکارانش (۱۳۸۶) حاکی از آن بود که افزایش غلظت نمک باعث افزایش پتاسیم و سدیم در اکثر ارقام شد. مختاری و همکاران (۱۳۸۹) بیان کردند که افزایش سطوح شوری موجب افزایش سدیم و کاهش پتاسیم در برگهای گیاه گوجه فرنگی شد. پژوهشهای صورت گرفته توسط Noitsakis و همکاران (۱۹۹۷) نشان داد که تنش شوری موجب افزایش غلظت یونهای سدیم و کلر در سطح برگهای گیاه شد. ۲-۹- تأثیر شوری بر فرایندهای بیوشیمیایی ۲-۹-۱- تأثیر شوری بر قندهای محلول مطالعات بیوشیمیایی نشان داده که تحت تیمار شوری در گیاهان، مواد محلول با وزن مولکولی کم به نام مواد محلول سازگار در گیاهان تجمع مییابند که به عنوان محافظ اسمزی عمل می کنند. یکی از مهمترین عوامل محافظت از گیاه در شرایط تنش غیرزیستی تنظیمکننده های اسمزی است (Parvaiz and Satyawati, 2008). قندهای محلول در تنظیم اسمزی سلولها نقش مهمی دارند. تغییر غلظت قندها در ایجاد تحمل به تنش مهم است، این ترکیبات به صورت مستقیم با واکنشهایی مثل تنفس، فتوسنتز و انتقال مواد فتوسنتزی ارتباط دارند (Ahmadi and Niazi Ardekani, 2006). قندهای محلول شاخصی برای تنظیم اسمزی در شرایط تنش میباشند. شوری باعث تجمع قندهای محلول در گیاه می شود. افزایش غلظت قندهای محلول تحت تنش شوری احتمالاً در سازگاری و ایجاد تحمل به شوری نقش دارند (Geholt et al, 2005). پژوهشگران افزایش غلظت قندها را یکی از بهترین محافظان گیاهان در محیط شور معرفی کرده اند. افزایش قندها یک سپر دفاعی برای مقاومت به تنش است (باقری وحیدری شریف آباد ۱۳۸۸). قندها باعث تنظیم اسمزی، پایداری و حفظ پروتئینهای سلولها و غشاها میشوند. این اعمال از طریق شکل گیری پیوندهای هیدروژنی میان گروه های کربوکسیل قندها و زنجیرههای قطبی پروتئینها صورت میگیرد (Koster and Leopold, 1988). افزایش شوری مقدار تبادلات دیاکسیدکربن را کاهش میدهد. تحت شرایط شور، فتوسنتز نسبت به مصرف آسمیلاتها در دوره رشد کمتر تحت تـأثیر قـرار میگیرد و بنابراین قندها (اغلب به استثناء نشاسته ) و بقیه محصولات متابولیکی درون سلولهای گیاه تجمع مییابند، اهمیت نسبی این مواد در تنظیم اسمزی به گونه گیاهی، بافت و میزان شوری بستگی دارد (بایبوردی و همکاران، ۱۳۸۹). قندها میتوانند به روشهای مختلف در تحمل به تنشها در گیاهان ایفای نقش کنند، افزایش قندها در تنش شوری توسط پژوهشگران گزارش شده است (Dubey and Singh, 1999). افزایش غلظت قندها در تنش شوری توسط مختاری و همکاران (۱۳۸۹) ، Moscolo و همکاران (۲۰۰۳)، Dubey و Singh در (۱۹۹۹)، Paridaو Dus (2002) و Tattini و همکاران (۲۰۰۲) گزارش شد. گزارش خاوری نژاد و مستوفی (۱۹۹۸) نیز حاکی از افزایش قابل ملاحظه انباشت قندهای محلول در گوجه فرنگی در شرایط شور بود. نقش اصلی این تنظیم کنندهها تنظیم و حفظ اسمزی، ذخیرهسازی کربن و روبشگری رادیکالها است (Bohnert and Jensen, 1996). انباشته شدن قندها ممکن است به دلیل حساسیت کمتر فتوسنتز در مقایسه با رشد در شرایط تنش باشد. در نتیجه قندها تولید میشوند و در گیاه تجمع مییابند، ولی نمیتوانند صرف رشد گیاه شوند (باقری وحیدری شریف آباد، ۱۳۸۸). غلامی و راحمی (۱۳۸۸) طی تحقیقاتی روی گیاه هلو گزارش کردند غلظت قندهای محلول تا غلظت ۴۵ میلی مولار نمک نسبت به شاهد کاهش یافت و پس از آن روند افزایشی پیدا کرد، به هر حال به جز در تیمار ۴۵ میلیمولار تفاوتها نسبت به شاهد معنیدار نبود. ۲-۹-۲- تأثیر شوری بر نشاسته بـرخی مطالعـات نشان داده که شـوری بـاعث تجزیه نشاسـته در گـیـاه میشـود. فعالیــت آنـزیـمهایی نظیر استـارچ فسفریلـاز، ساکـارز فسفات سینتاز افزایـش و فعالیـت اینورتـاز کـاهش مییـابد (Dubey abd Rani, 1999). تنش سبب افزایش تنفس و تجزیه نشاسته به کربوهیدراتهای کوچکتر می شود (باقری وحیدری شریف آباد، ۱۳۸۸). کریمی و همکاران (۱۳۸۵) طی تحقیقاتی بر روی آتریپلکس این گونه بیان کردند که میزان نشاسته در بافت برگ در شوری کم افزایش داشته، ولی با زیاد شدن غلظت نمک میزان نشاسته نیز کاهش یافته است. این کاهش نشان دهنده تجزیه شدن نشاسته و تبدیل آن به قندهای محلول برای حفظ پتانسیل اسمزی است. ۲-۹-۳- تأثیر شوری بر پرولین گیاهان از طریق مکانیسمهای مختلف بیوشیمیایی قادر به تحمل شوری هستند. این سازوکارها به حفظ و نگهداری آب و حفظ تعادل یونها کمک می کند. یکی از مکانیسمهای سازگاری با شوری تولید مواد فعال اسمزی مانند پرولین و ذخیره آن در سیتوپلاسم سلول میباشد (مختاری و همکاران، ۱۳۸۹). گیاهان از روشهای مختلفی برای مقابله با شوری استفاده می کنند که در میان این پاسخهـا انباشـت محافظهای اسمزی از جمله پرولین و قندهای محلول بیشترین نقش را در تنظیم اسمزی ایفا می کنند (Hasegawa et al, 2000). مختاری و همکاران (۱۳۸۹) طی تحقیقی که بر روی گوجه فرنگی انجام دادند گزارش کردند مقدار پرولین آزاد برگها در سطوح مختلف تنش شوری افزایش معنیدار و چشمگیری در سطح ۰۵/۰ داشت. احتمالاً گیاه گوجه فرنگی با بهره گرفتن از محافظتکننده های اسمزی اصلی از جمله پرولین و قندهای محلول میزان مقاومت به تنش شوری را افزایش داده و این ترکیبات تنظیمکننده در تعادل با یکدیگر سازوکار بسیار مهمی را در سازگاری گیاهان با شوری اعمال می کنند. تجمع پرولین در تنش شوری توسط پژوهشگران زیادی گزارش شده است، Meloni و همکاران (۲۰۰۱) با بررسی گیاه کتان و Bussisو Heineke (1998) با مطالعه گیاه سیب زمینی، پرولین را تنظیمکننده اسمزی در شرایط تنش عنوان کردند. انباشتگی پرولین تحت تنش شوری در یونجه و چغندر نیز گزارش شده است (Trinchant, 2004; Kumar, 2004). هنگام وقوع تنش، گیاه با افزایش زیستساخت اسیدهای آمینه مانند پرولین باعث حفظ فشار اسمزی و رشد سلول می شود. پرولین در زمان وقوع تنش شوری برای تنظیم اسمزی فعال در سلولها تجمع مییابد. در شرایط تنش شوری افزایش میزان پرولیت باعث ایجاد مقاومت در گیاه می شود. همچنین پرولین نقش حفاظتی برای پروتئینها و آنزیمها در شرایط تنش دارد. تغییرات غلظت پرولین به عنوان شاخص تنش شوری آبی تلقی می شود (Vendruscolo, 2007). پرولین یک ترکیب اسمزی سازگار است که در ایجاد مقاومت به شوری نقش دارد. مطالعات زیادی نشان داده که نقش پرولین به ادامه بقا مربوط می شود نه نگهداری رشد (Aspinal and Paleg, 2000). تجمع پرولین در مواجهه با تنش ممکن است به دلیل فعالسازی آنزیم های بیوسنتزی پرولین، کاهش اکسیداتیو و تبدیل آن به گلوتامات و کاهش بهره گیری از پرولین در سنتز پروتئین باشد (Maggio et al, 2002). پرولین به عنوان یک مولکول پیام تنظیمی عمل می کند و سبب فعال شدن پاسخهای مختلفی می شود که جزء فرایندهای سازگاری بهحساب می آید. پرولین می تواند در تثبیت فسفولیپیدهای غشاء، تنظیم پتانسیل ردوکس سلول، تنظیم اسیدیته، محافظت از پروتیینها و آنزیمها در برابر دناتوره شدن موثر واقع شود و به عنوان یک منبع نیتروژن و کربن در سلولها عمل کند (Chen and Murata, 2000). پرولین به عنوان وسیعترین اسمولیت ذخیره شده در برابر تنش عمل می کند و اهمیت تجمع آن در حفظ وضعیت آب گیاه بسیار مهم است (Amini and Ehsanpour, 2005). در پژوهشهایی علی و همکاران (۱۹۹۹) به این نتیجه دست یافتند که پرولین مانند یک مولکول علامتدهنده و تنظیمکننده که قادر است زمانی که گیاه در مواجهه با تنش شوری قرار دارد به مقاومت در برابر شوری عملکرد مضاعفی بدهد. طی تحقیقات صورت گرفته توسطBartels وSunkar (2005)گزارش کردند که تنش شوری باعث افزایش غلظت پرولین در سطح برگهای گیاه شد. غلامی و راحمی (۱۳۸۸) در گیاه هلو مشاهده کردند که با افزایش تیمار شوری میزان پرولین در برگها افزایش یافت، ولی این افزایش فقط در سطوح بالای نمک نسبت به شاهد معنیدار بود.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 12:36:00 ق.ظ ]
|
|
۱- محدودیت های پنهان را آشکار کنید. برای اجتناب از زندانی شدن در محدودیت های پنهان، یک سازمان باید نسبت به رفتارهای بالقوه بازار و مشتری دانش و قابلیت های جدید کسب کند. و برای اینکار به دو مجموعه فرایند اساسی نیاز دارد:
فرآیندهایی که دانش سازمان را نسبت به بازار و رفتار جدید آن توسعه می دهند. فرآیندهایی که قابلیت های سازمان را توسعه می دهند. ۲- فرآیندهای لازم را ایجاد کنید. ایجاد دانش و قابلیت نسبت به بازارهای بالقوه، برای شرایط متحول و پدیده های غیرمنتظره «گزینه» خلق می کند. این امر (توسعه دانش و قابلیت) به فرآیندهای خاص خود را نیاز دارد. کسب دانش در مورد ویژگی های بالقوه بازار می توانند پرریسک و پرهزینه باشد، توسعه قابلیت و توانمندی های سازمانی نیز اینگونه است. فرایند «گزینه سازی» برای آینده نه تنها باید اثربخش ترین دانش و قابلیت را برای سازمان بیافریند بلکه از سوی دیگر باید هزینه های اینکار را نیز به حداقل ممکن کاهش دهد. ۳- سبد گزینه ها را بهینه کنید. چنانچه نقش استراتژی خلق سبدی از گزینه ها برای شرایط غیرقابل پیش بینی آینده دانسته شود، دیگر موفقیت استراتژیک سازمان ها مستلزم توانمندی در پیش بینی دقیق شرایط آینده نخواهد بود. استراتژی به عنوان گزینه های آینده برای هر شرایط خاصی گزینه ای مناسب ارائه می کند و هزینه ایجاد سایر گزینه های استفاده نشده نیز بعنوان هزینه بیمه سازمان در مقابل شرایط غیرقابل پیش بینی توجیه پذیر خواهد بود. ۴- برنامه ریزی و فرصت جویی را تلفیق کنید. برنامه ریزی جهت ایجاد گزینه های آینده، قدرت مانوور سازمان را افزایش داده و آن را از بن بست شرایط دشوار، غیرقابل پیش بینی رهایی می بخشد، ولی این تنها فایده این رویکرد نیست. قابلیت های توسعه یافته سازمان می تواند در یک فرصت ویژه به نحو موثری علیه رقیب اصلی بکار گرفته شود. این قابلیت سازمان را در موقعیت کنشی قرار می دهد و در صورت عدم آمادگی رقیب برای واکنش مناسب، او را در وضعیت دشوار رقابتی قرار خواهد داد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۹۱) غفاریان و کیانی پنج فرمان برای تفکر استراتژیک فرمان اول: بیش از اطلاع گیری به دنبال یادگیری از محیط باشید. لازمه موفقیت در هر محیطی شناخت قواعد حاکم بر آن است و بدون این شناخت، تفکر استراتژیک امری محال است. فرمان دوم: بیش از پاسخگویی به نیازهای کشف شده، به دنبال کشف نیازهای پاسخگویی نشده باشید. کشف نیاز پاسخگویی نشده، زیربنای استراتژیهای بدیع و اثربخش است. فرمان سوم: بیش از اهداف میانی، چشم به اهداف نهایی داشته باشید. باید همواره به یاد داشت که حل مسئله و تحقق اهداف میانی اصل نیست، آنچه اصالت دارد تحقق هدف نهایی و حرکت به سوی چشم انداز است. فرمان چهارم: بیش از قابلیت سازی برای تولید به دنبال قابلیت سازی برای رقابت باشید. باید به دنبال کشف شایستگی های کلیدی و تبدیل آنها به مزیت رقابتی برای سازمان بود. فرمان پنجم: در حرکت به سوی هدف بیش از سرعت به فکر راه میان بر باشید. مهم این است که به جای پذیرش قواعد موجود در چارچوب های آن به دنبال خلق قواعد بهتری برای پاسخگویی به نیاز باشیم. (ربیعی، ۱۳۸۷، ص۹ و ۱۰) ۱-۵-۱-۲ چگونگی تشخیص موضوعات استراتژیک همواره، پیبردن به موضوعات استراتژیک یا اساسی یکی از مهمترین دغدغه های برنامه ریزی و مدیریت سازمانها بوده و هست. تشخیص موصوعات استراتژیک یعنی شناخت موضوعاتی که ضریب تأثیر بالاتری نسبت به سایرین در نتیجه کار سازمان دارد. این تشخیص شرط اساسی برای اداره موفق سازمان است. در شرایطی که طول عمر فرصتها کوتاه و کوتاهتر میشود، مدیران موفق آنهایی هستند که وقت و منابع محدود سازمان را بر روی این موضوعات تمرکز میکنند. با این وجود قالب سازمانها در کشور ظرفیتهای خود را صرف یافتن راهحل درست برای مسایل غلط میکنند. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۲) دیده شده است که مدیران،مدیریت استراتژیک را در قیاس با سایر روش های برنامه ریزی نقد کرده اند و بر آن خرده گرفته اند. با این حال همگان بر قدرت و توانایی آن صحه گذارده اند.مدیریت استراتژیک تمایز خود را با سایر روش های برنامه ریزی،با تغییر در کانون مسئولیت و استفاده از تکنیک های تحلیلی ویژه (انواع مدل ها و ماتریس ها) نشان می دهد. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۰) استراتژی با بروز فرصت معنا می یابد و با از بین رفتن آن اعتبار خود را از دست می دهد. عمر استراتژی به اندازه عمر عوامل زیر بنایی آن یعنی فرصت ها ، تهدید ها، نقل قوت و نقاط ضعف است و با تغییر این عوامل اعتبار و اثربخشی آن از بین می رود. (غفاریان، ۱۳۸۹، ص۲۸) پس چگونه میتوان موضوعات استراتژیک را تشخیص داد؟ در این ارتباط روشها یا نگرشهای مختلفی برای تشخیص موضوعات در ادبیات برنامه ریزی استراتژیک مشاهده میشود که در زیر به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره میشود: مدل زنجیره ارزش پورتر: دستهبندی امور براساس فعالیتهای اصلی و پشتیبانی و بررسی نقش آنها در ارزشآفرینی برای مشتری. مدل BSC: بررسی موضوعات براساس این منطق که دستیابی به منافع مالی مستلزم جلب رضایت مشتری است که این خود نیازمند تحول درون سازمان میباشد که جز از طریق توسعه افراد ایجاد نمیشود. نگرش سیستمی: دستهبندی موضوعات در سیکل بسته ورودی–فرایند– خروجی و رسیدگی به اساسیترین نقشها در راستای توسعه سیستم. نگرش مستقیم: بررسی موضوعات بر اساس مروی مستقیم بر ترمهای برنامه ریزی در سازمان: مانند چشمانداز، استراتژیها و اهداف. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۳) باید ابتدا مدیران را در هنگام تفکر استراتژیک مورد کاوش و بررسی روانشناسی قرار داد. سپس برای دستیابی به دستورالعمل تفکر استراتژیک تلاش نمود. پرسش بنیادین: آیا عملکرد مدیران در هنگام تفکر استراتژیک مطابق مدل یا دستورالعمل ذهنی خاصی است؟در دنیای آنان چه می گذرد؟ اگر چنین دستور العمل (هایی) وجود داشته باشد،آنگاه عملکردشان همانند یک فیلتر خواهد بود. پر واضح است که نباید از نقش تجربه و نوآوری در این چشم پوشید.این نکته را به خاطر بسپارید که تجربه ی استراتژیک می تواند بارها بدون تبعیت از نظم خاصی رخ دهد. بعضی نیز معتقدند در فرایند تفکر استراتژیک ابتدا یک هسته ی فکری شکل می گیرد و بعد با توحه به وضعیت وشرایط، تغییراتی در آن رخ می دهد تا به ایده ی مطلوب تبدیل شود. بر اساس نظر این عده، سلسله اصلاحاتی که رخ می دهند تا هسته ی فکری اولیه به ایده ی منجر به تصمیم تبدیل شود، تفکر استراتژیک می نامند. در این تعریف صحت عملی ایده و اینکه آیا در واقعیت نیز ایده یمورد نظر مفید واقع می شود، لحاظ نشده است. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۵) تمامی روشهایی از این نوع میتوانند برای ما شمعی در جهت تشخیص موضوعات استراتژیک بیافروزند، بهشرطی که هیچکدام را ماشین تشخیص موضوعات استراتژیک نبینیم. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۳) موضوعات استراتژیک اعتبار خود را از نقشی که در مسیر تحقق چشمانداز ایفا میکنند میگیرند. به عبارت دیگر، چشمانداز ملاک خوبی برای تشخیص موضوعات استراتژیک میباشد. چشمانداز اعلامیه جهتگیری سازمان است و به ما میگوید که میخواهیم به کجا برسیم. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۴) ۲-۵-۱-۲ تفاوت برنامه ریزی استراتژیک شرکتی و دولتی نخست باید به خاطر داشت که برنامه ریزی استراتژیک شرکتی یک مفهوم واحد، رویه یا ابزار صرف نیست. در واقع این برنامه ریزی شامل یک رشته رویکردهاست که از نظر امکان کاربرد در بخشهای دولتی و غیر انتفاعی و بر اساس اوضاع حاکم بر کاربرد موفقیت آمیز آنها، با یکدیگر تفاوت دارند. افزوده بر این، این رویکردها بر اساس سیاست گذاری کلی، ارزیابیهای داخلی و خارجی، توجه به علاقه مندان، تعیین امور اساسی و کلیدی، تدوین استراتژی های مناسب در رابطه با هر یک از مسایل، تصمیم گیری، اقدام و استمرار نظارت بر نتایج نیز با یکدیگر اختلاف دارند. دوم، فرایند برنامه ریزی استراتژیک قابل استفاده در سازمان دولتی و غیر انتفاعی و در جوامع، به مجموعه ای کامل از اقدامهای برنامه ریزی استراتژیک، که دامنه آن از سیست گذاری وتعیین جهت تا نظارت بر نتایج گسترش دارد، نیازمند است. بنابراین، فرایند مورد بحث با رویکرد های بخش خصوصی که هر یک بر بخش متفاوتی از این فرایند تاکید دارند، تفاوت دارد. اختلاف دیگر آن است که رویکردهای بخش خصوصی صرفا بر سازمان ها تاکید دارند، نه بر ماموریت هایی که از مرزهای دولتی و سازمانی فراتر می روند و نه بر جوامع یا نهادهای بزرگتر. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۶) باید با اجرای تحقیقات بیشتر، به منظور بسط وگسترش دانش وامور اجرایی برنامه ریزی استراتژیک در بخشهای دولتی و غیر انتفاعی به امور نظری و تجربی مفیدی دست یازید. به ویژه در رابطه با موفقیتهای مختلفی که در بخش های دولتی و غیر انتفاعی پیش می آید، فرایندهای برنامه ریزی استراتژیک مناسبی باید توسعه یابد و مورد آزمایش قرار گیرد. این فرایندها باید: عوامل موقعیتی اصلی حاکم بر به کار گیری آنها را مشخص ساخته صراحتا سیاسی باشد چگونگی برخورد با اهداف و مقاصد گروهی، مبهم یا متضاد را تبیین کند، محتوا و فرایند را به هم پیوند دهد، نشان دهد که با همکاری و نیز با رقابت چگونه باید برخورد کرد، و نقشهایی برای برنامه ریزی استراتژیک مشخص سازد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۸) هر فرایند برنامه ریزی استراتژیک تنها زمانی ارزشمند است که به تصمیم گیرندگان کلیدی کمک کند تا به شکل استراتژیک «تفکر» و «اقدام» نمایند. برنامه ریزی استراتژیک به خودی خود هدف شناخته نمی شود و صرفا مجموعه ای از مفاهیم است برای یاری دادن به رهبران اتخاذ تصمیمهای مهم و دست زدن به اقدامات مهم. اگر فرایند برنامه ریزی استراتژیک، در راستای تفکر و اقدام استراتژیک جریان نداشته باشد، در واقع باید آن را (ونه تفکر و اقدام استراتژیک را) به کناری نهاد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۶۶) ۳-۵-۱-۲ مدیریت مسایل استراتژیک یک موقعیت را فقط به این دلیل استراتژیک می نامند که پیش از این هرگز به این صورت اتفاق نیفتاده است. در موقعیت استراتژیک، تنظیم اهداف، شناسایی مشکلات و فرصت ها و تهدیدها دشوار است. بنابراین نظر، مدیران مجبورند برای هر موقعیت استراتژیک جدید، راه های تازه ای ارائه دهند و این، مستلزم ارتقای دائمی دانش و فهم استراتژیک است. در موقعیت استرتژیک که بنابر تعریف فوق منحصر به فرد هم هستند، استفاده از تفکر گام به گام و تصمیم گیری چند مرحله ای تقریبا غیر ممکن است. در چنین موقعیتی، مدیران باید همزمان با انجام کار، به تفکر بپردازند و حتما می بایست به منظور یافتن و تنظیم اهداف و طریقه ی تأمین آنها راهکاری تازه ارائه دهند. در چنین شرایطی و در حالی که وضعیت بحرانی باشد، تفکر گام به گام نه تنها کارآمد نیست بلکه موجب زیان می شود. موقیعت های استراتژیک و منحصر به فرد، معمولا به عنوان پیامد، ایجاد اغتشاش می کنند. برای آنکه بتوان از پس این اغتشاش برآمد، می بایست تفکر استراتژیک را با مانورهای سیاسی و پویایی رفتار گروهی همراه کرد. تفکر استراتژیک می تواند درهنگام عمل، نتایج گوناگونی دربر داشته باشد. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۴) در بخش دولتی، مدیریت مسایل استراتژیک، در درجه اول به ایدی (۱۹۸۶) نسبت داده می شود. مفهوم مسایل استراتژیک برای اولین بار زمانی مطرح شد که برنامه ریزان استراتژیکی شرکتی، بین تحلیل SWOT مدل هاروارد و تدوین استراتژی ها، با مرحله ای فراموش شده (یا حلقه ای مفقوده) مواجه شدند. این مرحله عبارت بود از شناسایی مسایل استراتژیک. امروزه، بسیاری از شرکتها، مرحله شناسایی مسایل استراتژیک را به عنوان بخشی از تجدید نظر کامل استراتژی و نیز به عنوان بخشی از بررسی استراتژیک سالانه تلقی می کند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۱) بسیاری از شرکتها، فرایندهای امور استراتژِک را جدا از فرایندهای برنامه ریزی استراتژیک سالانه به انجام می رسانند. بسیاری از مسایل مهم که با سرعت و فوریت بیش از حد پیش می آیند، به عنوان بخشی از فرایند سالانه رفع و رجوع می شوند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۲) مدیریت مسایل استراتژیک در حکومتها، سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی قابل کاربرد است، زیرا برنامه ها و دستور کار این سازمانها شامل مسایلی است که باید به شکل استراتژیک اداره شوند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۲) به عبارت دیگر، این مسایل باید با توجه به رسالت و تکلیفهای سازمانی و در چارچوپ ارزیابی محیطی مدیریت شوند. نقطه قوت این رویکرد، توانایی آن در شناسایی و تحلیل امور اساسی با سرعتی قابل توجه است. نقطه ضعف آن این است که درباره چگونگی تنظیم و بیان مسایل بحث انگیز، به جز نوعی تحلیل موقعیتی آنها پیش از شناسایی، هیچگونه توصیه مشخص و دقیقی عرضه نمی دارد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۲) جامعیت، دستور کارهای متعدد، و کنترل بیش از حد می تواند توجه ها را از فلسفه وجودی، استراتژی و ساختار سازمانی منحرف سازند. به عبارت دیگر، ای نظامها خود می توانند به هدف تبدیل شده، و باعث شوند که خلاقیت، نوآوری و توسعه محصولات جدید و یافتن بازار جدید که عامل ادامه حیات اکثر سازمانها هستند به فراموشی سپرده شوند. از این رو بسیاری از سازمانها تاکید بر استراتژی های ابداعی را به عنوان عامل خنثی کننده زیاده روی در کنترل بسیاری از سیستمهای برنامه ریزی استراتژیک تلقی می کنند. به عبارت دیگر، در حالی که یکی از دلایل مهم ناظر بر طراحی نظام برنامه ریزی استراتژیک، نیاز به اعمال کنترل بر وظایف و سطوح مختلف است، به همین اندازه نیز این احساس وجود دارد که سازمانها به طراحی نظامهایی نیاز دارند که خلاقیت و کار آفرینی را در سطح ملی ارتقا بخشیده و مانع از آن گردد که تمرکز و بروکراسی، سر چشمه های رشد و تغییر سازمان را متوقف سازند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۴) چه خوب و چه بد تصمیمات استراتژیک نتایج چند وجهی و آثار دیرپا بر سازمان می گذارند. مدیران ارشد برای درک جوانب گوناگون فرایند تصمیمات مختلف دارای بهترین دیدگاه می باشند. آنها این قدرت یا اختیار را دارند که منابع موجود را برای اجرای تصمیمات مختلف به مصرف رسانند. (دیوید، ۱۳۸۷، ص۲۴) ۴-۵-۱-۲ قاعده شکنی، راهی به سوی تعالی امروز« مورخان آینده» از جایگاه فردا، گذشته ای که هنوز نیامده است را می نگارند. آینده پژوهی (Futurism) به یک علم متدولوژیک و ابزارمند تبدیل شده است. تفکر استراتژیک را نیز باید در بستری از ادراکات خاقلانه پرورش داد. شاید این توصیه قدری پیچیده به نظر برسد. ولی نباید انتظار داشت کلید دستیابی به گنجیه های ثروت آفرین کسب و کار، در لایه اولیه دسترسی قرار داشته باشد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۱۹) نوئل زابریسکی و آلن هوئلمانتل در مقاله ای در در مجله یLong Range Planning می نویسند: مدیران ارشد، با بهره گیری از تفکر استراتژیک ابتدا، وضعیت سازمان را آن چنان که هست وآن چنان که باید باشد، مجسم می کنند، سپس به منظور کسب مزیت رقابتی در بازار آینده، در روش استفاده از منابع، تجدید نظر می نمایند. دوم تفکر استراتژیک به مدیران این امکان را می دهد که ریسک، سود و هزینه های حاصل از تصمیماتشان را ارزیابی کنند.سوم اینکه تفکر استراتژیک به سوالاتی که در هنگام برنامه ریزی استراتژیک مطرح می شود، پاسخ می گوید. و در آخر با تفکر استراتژیک، می توان به صورت منطقی و نظام یافته در برنامه ریزی استراتژیک به مدل دلخواه دست یافت. مدل هایی که گهگاه می توانند منجر به بهبودهای شگرف شوند.دیدگاه سنتی درباره ی تفکر استراتژیک اینست که آن را از ادوات و زیر مجموعه ی مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک به شمار می آورند.این در حالیست که عنصر تفکر بر عنصر مدیریت محاط است.این ، اندیشه است که سبک و روش را تعیین می کند. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۲) باید همواره به یاد داشت که حل مساله و تحقق اهداف میانی اصل نیست، آنچه اصالت دارد تحقق هدف نهایی و حرکت به سوی چشم انداز یک «راه» صرفاً به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف اهمیت پیدا می کند، و باید همواره در جستجوی جایگزین بهتر برای آن بود. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۲۴) پژوهش های انجام شده نیز نشان می دهد که بیشتر راه کارهای توسعه تفکر استراتژیک توصیفی بوده تا تجویزی. (سرهنگی، ۱۳۸۷، ص۹) بر اساس نظر جین لیدکا استراتژی خلاق حاصل تفکر استراتژیک است و برنامه ریزی استراتژیک تسهیل روند کار و پیاده سازی نتایج آن را بر عهده دارد. در یک سازمان موفق به طور حتم ردپایی از به کار گیری تفکر استراتژیک دیده می شود. ۱- چه عواملی در عمل برای موفقیت یک بنگاه ایرانی موثر است؟ ۲- چه مولفه های استراتژیک در این عوامل وجود دارد؟ ۳- چه رابطه مفهومی بین مولفه های تفکر استراتژیک و موفقیت سازمان وجود دارد؟ (غفاریان و دوست محمدیان، ۱۳۸۹، ص ۷۱) لیدکا تعریفی جامعتر از تفکر استراتژیک عرضه میکند و با ارائه مدلی رابطه برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک را بیان میکند. در مدل لییدکا هیچ تعارضی بین نظر مینتزبرگ و پورتر وجود ندارد. وی مقصود تفکر استراتژیک را خلق استراتژیهای نو میداند که قادرند قواعد بازی را بازنویسی کنند و چشمانداز آینده را کاملاً متفاوت از وضعیت موجود ترسیم نمایند. درحالی که از نظر لییدکا مقصود برنامه ریزی استراتژیک،عملیاتی کردن استراتژیهای خلق شده از طریق تفکر استراتژیک و همچنین حمایت از فرایند تفکر استراتژیک میباشد. بر این اساس برنامه ریزی دو وظیفه اساسی برعهده دارد: تسهیل تفکر استراتژیک برای خلق استراتژی عملیاتی کردن استراتژی خلق شده بنابراین استراتژی حاصل تفکر استراتژیک است و برنامه ریزی، تفکر استراتژیک را تسهیل نموده و به عملیاتی کردن استراتژی میاندیشد. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۲۳) پاسخگویی موثرتر به مسائل امروز نیازمند دستگاه فکری فرداست. دستگاه فکری چیست؟ دستگاه تجلی لایه ای از حقیقت است که ما بدان دست می بابیم. حقیقت هیچگاه نمی تواند به طور کامل بیان شود و ما همواره به تقریبی از آن دسترسی داریم. به این برداشت انسان از حقیقت «پارادایم» گفته می شود: پارادایم، تجلی لایه ای از حقیقت هستی است. هر پارادایم محدوده ای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما می گشاید و پیش فرض ها، باورها و برداشت های ما نسبت به موضوعات را تعیین می کند. یک پارادایم محدوده ای را مشخص ساخته و با ارائه مجموعه ای از قواعد نشان می دهد که برای موفقیت در آن محدوده چه باید کرد. این قواعد بسیاری از مسائل را به خوبی حل می کند، برخی از مسائل را به نسبی پاسخگویی می کند و پاره ای دیگر بدون پاسخ باقی می ماند. در اینجاست که بشر به پارادایمی قوی تر و لایه عالی تری از حقیقت نیاز پیدا می کند. پارادایم بعدی با ارائه دستگاه فکری صحیح تر (نزدیک تر به حقیقت هستی) بسیاری از مسائل لاینحل دستگاه فکری قبلی را حل و سایر مسائل را نیز به نحو موثرتری پاسخگویی می کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۵۸) بروز پارادایم جدید و قواعد آن همواره به قیمت کنار رفتن و محدود شدن پارادایم قبلی انجام میگیرد و این امر نه از طریق انکار قواعد پارادایم قبلی بلکه صرفاً و صرفاً از طریق عرضه پارادایم برتر به وقوع می پیوندد. شکستن قواعد موجود، نه از طریق نفی، بلکه از طریق ارائه قواعد عالی تری به جای آن صورت می پذیرد. قواعدی که به نحو موثرتری برای مشتری (به مفهوم آن) ارزش بیافریند. کسانی که در عصر خود به لایه بالاتری از پارادایم و قواعد موثرتری برای پاسخگویی به نیاز و مسائل موجود دست یابند، به طور طبیعی در جایگاه برتری در حوزه رقابت (علمین صنعتی، اقتصادی، نظامی و …) قرار می گیرند و تمامی منافع نهفته در فرصت های مرتبط را از آن خود می سازند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۰) ۱- قواعد پارادایم موجود را بشناسید: برای شکستن قواعد موجود باید عمیقاً آن را فهمید، عوامل اصلی و رابطه بین این عوامل را تشخیص داد و از همه مهم تر مرزهای آن را شناخت. با شناخت مرز یک پارادایم، اندیشه و ذهن خود را به مجاورت و همسایگی پارادایم های دیگر کشانده اید. اینکار را می توان «نهایت شناسی» نامید. نهایت شناسی یک پارادایم ذهن را در مجاورت پارادایم های دیکر قرار می دهد. این یک موقعیت استثنایی برای رهایی از پارادایم ذهنی موجود و ورود به پارادایم های مجاور است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۰) ۲- متمایز بیاندیشید: چنانچه ذهن شما در مرز یک پارادایم قرار گرفت حال باید از آن عبور کنید. روش عبور، اندیشیدن به نحو غیر متعارف است. اندیشه متعارف همواره انسان را در محدوده پارادایم موجود حبس نگه می دارد. در حالیکه اندیشه غیرمتعارف می تواند ما را به ماورای پارادایم حاکم (فکری) سوق دهد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۱) ۳- ریسک پذیر باشید: هر نوآوری ای با ریسک همراه است علی الخصوص هنگامی نوآوری بر پایه قواعد جدید باشد. بدون ریسک پذیری نمی توان در باشگاه نوآوران تحول آفرین عضو شد. به هر میزان که موضوع متفاوت تر و نوآورانه تر باشد ریسک همراه آن نیز بیشتر است. کسانی که قابلیت پذیرش ریسک را نداشته باشند، حتی اگر در فضای ذهنی نیز به ایده های تحول آفرین دست یابند، در تغییر واقعی قواعد ناتوان خواهند بود. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۲) سازمانهای با ظرفیت تفکر استرتژیک بالا میدانند به کجا میروند. در چنین سازمانهایی جهتگیریهای اساسی مشخص است. این سازمانها محیط کسب و کار خود را به خوبی میفهمند و به ندرت در برابر تغییرات آن غافلگیر میشوند. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۶) ۲-۲ مدیریت شهری و حرکت به سوی رویکرد استراتژیک مدیریت شهری یک فرایند است که در مجموع به یک نظام تصمیم گیری منجر خواهد شد, میزان موفقیت و یا عدم موفقیت مدیریت شهری بستگی به قدرت و مشروعیت و ساختار حقوقی و اجتماعی و اقتصادی جامعه مورد نظر است. از نگاهی, این نوع مدیریت را می توان نوعی حکومت محلی و خودگردان برای جلب مشارکت پذیری مردم دانست که باعث سبک شدن بار دولت ها خواهد شد. برای شناخت مفهوم مدیریت شهری ,توجه به ترکیب دو واژه مدیریت و شهرلازم است. مدیریت شامل هنر انجام کارها به وسیله دیگران است و می توان آن را فرایند برنامه ریزی, ساماندهی, هدایت و کنترل اعضای سازمان برای دستیابی به اهداف تعریف شده دانست.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
تولید و گردش کالا
سرمایه گذاری مهارتها و دانش فنی
سطح تحلیل
ساختاری(طبقات)
فرد
۲-۲-۲- تعاریف ارائه شده از سرمایه فکری مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین می کنند. بعضی از حرفه ها(حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیر مالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کرده اند.تا به حال تعاریفی که از IC ارائه گردیده ناسازگار بوده اند. در سالهای اخیر و بنابر ضرورت احساس شده، بسیاری از افراد و گروه ها تلاشهای زیادی را برای ارائه تعریفی واحد از IC نموده اند (نظری[۲۲]، ۲۰۰۷). وجود تفاوت درتعاریف ارائه شده به سطوح تحلیل متفاوت و ماهیت کیفی IC و بعد زمانی که محققان در نظر گرفته اند بر می گردد. برخی از نویسندگان IC را در سطح فردی در نظر گرفته و آن را منحصر به دانش و مهارتهای کارکنان دانسته اند. بعنوان مثال اولریخ[۲۳]سرمایه های فکری را تعهد x شایستگی دانسته است. بدین معنی، نیروی کاری که تعهد نداشته یا تعهد کمی داشته باشد IC کمتری خلق خواهد کرد ( ابیساکارا[۲۴]، ۲۰۰۸). در این گونه تعاریف IC شرکتها برابر با مقدار سرمایه موجود در کارکنان شرکت محسوب می شود . اما در دیدگاه های دیگر این سرمایه به صورت گروهی و جمعی دیده شده و آن را چیزی بیشتر از شایستگی های انحصاری کارکنان دانسته اند. بعنوان مثال روستوگی[۲۵](۲۰۰۲)، IC را به عنوان ظرفیت کلی شرکت برای مواجه با با چالشها، بهره برداری از فرصتهای پیش رو و در نهایت جستجو برای خلق ارزش معرفی کرده است. در این دیدگاه IC نمایانگر دارایی های تنیده شده در تار و پود شرکت می باشد. در همین راستا رویکرد مشابهی توسط موریتسون[۲۶] (۲۰۰۲) و همکاران ارائه شد که در آن IC بعنوان منبع گسترده دانشی سازمان که در مجموع بستری برای شایستگی ها ایجاد کرده و سازمان را برای عمل کردن درست در محیط آماده می سازد در نظر گرفته شد. با کاوش بیشتر در هر دو دیدگاه(فردی و جمعی)، متوجه می شویم که این دو به دلیل در نظر گرفتن بعدهای زمانی متفاوت نیز با یکدیگر متقاوت می شوند. گروهی از این دیدگاه ها IC را عمل و یا پتانسیلی دانسته اند که می تواند در آینده منجر به خلق ارزش بشود در حالی که گروهی دیگر IC را نقطه ثقلی برای عملکرد حال شرکت دانسته اند چرا که معتقدند IC فی نفسه دارای ارزش در دل خود است(بعبارت دیگر لزومی ندارد که حتما به چیزی ارزشمندتبدیل گردد) بعنوان مثال شاخیس[۲۷](۲۰۰۴)، IC را تحت عنوان درآمد بالقوه آینده شرکت دانسته که از ترکیب سرمایه انسانی و پتانسیل موجود در افراد سازمان ناشی می شود. از سوی دیگر آن دسته از محققانی که از رویکرد منبع گرایی شرکت بعنوان یکی بنیاد تئوریکی سود می جویند، این دارایی را بعنوان شکلی از سرمایه که در زمان حال دارای ارزش می باشد تعریف کرده اند. بعبارت دیگر آنها IC را بعنوان منبعی می دانند که خواه در سطح فردی و خواه در سطح جمعی، می تواند یک منبع ارزشمند تقلی گردد. در این تعریف، دانش و مهارتها به عنوان منابعی ارزشمند، نایاب و بی مانند تلقی خواهند شد.
با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی درمورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم: ۲-۲-۲-۱- سرمایه فکری از دیدگاه استوارت استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعه ای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری، تجربه، رقابت وسس یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت بکار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و توانایی های آن را برای ایجاد ارزش افزوده دربر می گیرد و باعث منافع رقابتیمستمر می شود(قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵). ۲-۲-۲-۲- سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعه ای از داراییهای نامشهود(منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف می کند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش بدست می آیند(بنتیس، ۱۹۹۸ به نقل از قلیچلی و مشبکی، ۱۳۸۵). ۲-۲-۲-۳- سرمایه فکری از دیدگاه ادوینسون و مالون « اطلاعات و دانش بکار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش » ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را تعریف می کنند(واسیله، ۲۰۰۸ به نقل ازدستگیر و محمدی، ۱۳۸۸). ۲-۲-۲-۴ سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس و هالند بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال ۲۰۰۲، سرمایه فکری را این طور تعریف می کنند : سرمایه فکری ذخیره ای از دانش را که در نقطه خای از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان می دهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است(بنتیس و هالند، ۲۰۰۸ به نقل از دستگیر و محمدی، ۱۳۸۸). ۲-۲-۲-۵- سرمایه فکری از دیدگاه روس و همکاران سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند. این دارایی ماهیتی عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش در درون سازمان می شود و این ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملا داخلی است، قابلیت خریدو فروش ندارد(روس و همکاران، ۲۰۰۵ به نقل از محمدی و دستگیر، ۱۳۸۸). همان طور که گفته شد از سرمایه فکری تعاریف فراوانی شده است که چند نمونه از آن ارائه شد. با بررسی های انجام شده بر روی تعاریف مختلف سرمایه فکری از سال ۱۹۸۷ تاکنون، برخ ی از آنها به صورت منتخب در جدول ذکر شده است. این تعاریف تجزیه و تحلیل شده و اجزای آن شناسایی شده است. جدول ۲-۲- تعاریف منتخب سرمایه فکری
نویسندگان
تاریخ
تعاریف
ایتامی
۱۹۸۷
دارایی های نامشهود مانند دارایی های مبتنی بر اطلاعات که شامل فناوری، اعتماد مشتری، تصویر سازمانی حاصل از علائم تجاری، فرهنگ سازمانی و مهارت های مدیریتی می باشند.
هال
۱۹۸۹
دارایی های فکری شامل حقوق مالکیت معنوی مانند حق امتیاز، علایم تجاری طرح های ثبت شده، حق مالکیت معنوی، شهرت، شبکه های فردی و سازمانی، دانش، تخصص و مهارت های کارکنان است.
هال
۹۹۱۳
سرمایه فکری شامل دارایی های مانند حقوق مالکیت معنوی و شهرت و مهارت ها یا مزیت
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
شرط متابعت از نظر کارشناس:
همانطور که قبلاً گفته شد اعتبار نظر کارشناس به نظر دادگاه بستگی دارد و صرف نظر از فراهم بودن تمام شرایط شکلی و ماهوی که در جهت ارائه نظر کارشناس لازم و ضروری است، مبنای اصلی توجه به نظر کارشناس و استناد به آن در جهت صدور حکم، علم دادرس به صحت نظر کارشناسی است. البته نظر کارشناس (چه در دعاوی و چه در غیر آن) گاه موجب علم و یقین شده و گاه موجب ایجاد ظن میشود. این بدان معناست که حتی در صورت وجود تمام شرایط، ممکن است از نظریهی کارشناس برای قاضی علم حاصل نشود. پس «علم» شرط اصلی و مبنایی در متابعت از نظر کارشناس است و گاهی نیز «ظن» به نظر کارشناس قائم مقام علم میشود.
۱ـ علم به نظر کارشناس:[۶۶۸]
نظریهی کارشناسی در دعاوی یکی از طرق تحصیل علم و یقین برای قاضی است. به عبارت دیگر نظریهی کارشناسی از «ابزارهای آگاهی[۶۶۹] و مستندات علم قاضی»[۶۷۰] است که در زمینهی حل مجهول غالباً موجب علم و یقین و گاه اطمینان (علم عادی) قاضی شده و این علم حجیت دارد.
۱ـ۱ حجیّت علم قاضی:
هر چند در روایاتی که در تبیین ادله اثبات دعوی آمده، به علم قاضی اشاره نشده است، اما مشهور فقهاء قائل به حجیت علم قاضی بوده و اثبات موضوع دعـــوی را از این طریــق ممــکن میدانند.[۶۷۱] وحتی برخی معتقدند: « علم حاکم از بیّنه قویتر است». [۶۷۲] البته اکثر فقهاء به طور مطلق(چه در حقالله وچه حقالناس) قائل به جواز عمل به علم قاضی شدهاند.[۶۷۳] برخی نیز علم قاضی را به طور مطلق، حجت نمیدانند[۶۷۴] و گروهی نیز قائل به تفصیلند.[۶۷۵] «حجیت علم قاضی از باب کشف و طریقیت است و مختص به مجتهد نیست؛ بلکه علم حاصل از طرق متعارفه برای قاضی مأذون نیز حجیت دارد و در عداد ادله شمرده شده است».[۶۷۶] «… و قاضی برای حصول قطع و یقین از هیچ نوع تحقیقی که علم را تحصیل کند، منع نگردیده است ».[۶۷۷] به طور مثال در دعوای نفی ولد، نظر علمی و تخصصی کارشناس ممکن است موجب علم قاضی شود.[۶۷۸] در قانون مجازات اسلامی نیز در مواد( ۲۳۱[۶۷۹] ،۱۲۰[۶۸۰]، ۱۲۸[۶۸۱] و۱۹۹)[۶۸۲] در چهار مورد به علم قاضی به عنوان طریق ثبوت جرم اشاره شده است. «ولی اگر دلائل اثبات جرمی در قانون به قید حصر ذکر شده باشد و علم قاضی جزء ادله محصوره نباشد، در چنین جرمی قاضی نمیتواند به علم خود مراجعه نماید».[۶۸۳] دربارهی حجیت علم عادی دو نظر وجود دارد:
۱-۱-۱حجیّت علم عادی ودلایل آن:
در اصطلاح فقهی، در تعریف علم قاضی آمده است: «انکشاف واقع که احتمال خلاف آن برای شخص قاضی وجود ندارد…».[۶۸۴]حال در اینکه آیا مراد از علم قاضی، یقین و قطع فلسفی است یا علم عادی واطمینان را نیز شامل میشود، باید گفت: علم به معنای اطمینان است که آن را علم عادی هم نامیدهاند.[۶۸۵] یعنی یقین متعارف نه فلسفی و عقلی.[۶۸۶] و در حجیت علم عادی (اطمینان) نیز گفته شده است: «(علم عادی) هم چون علم یقینی در موضوعات و احکام شرعی حجت است. از اینرو در همه جا برای فقهاء کاربرد دارد».[۶۸۷] حقوقدانان نیز علم عادی قاضی را حجت میدانند. «نظریهی کارشناس چنانچه مفید علم عادی باشد حجت است و اگر نه حجت نیست. مثلاً نظر کارشناس خط در استکتاب، مفید علم عادی است و ثابت میکند خوانده که منکر انتساب سند به خود شده، آن را نوشته و واقعهای که در آن نوشته درج شده به او منسوب است».[۶۸۸]
دلایل حجیت علم عادی:
۱. علم عادی احتیاج به دلیل و برهان ندارد. به طور کلی علم و ظن در احکام شرعیه، علم و ظن متعارف نزد عرف میباشد وحجیت این علم ذاتی است.[۶۸۹] و لازم نیست که علم قاضی از روی حواس ظاهری او پدید آمده باشد، حتی چنانچه از روی امارات قضایی بدست آید حجیت دارد.[۶۹۰] ۲. قیاس اولویت: الف- همانگونه که برای قاضی از شنیدن گواهی، قطع و علم نسبت به «مشهودبه» پدید میآید، علم عادی که از طرق دیگر(مانند کارشناسی) نیز بهدست میآید حجت است.[۶۹۱] ب-در تعریف یقین گفته شده «یقین معتبر در هر دو باب (باب اصول عقاید و اصول احکام( اعم از یقین عادی است و بنابراین تعّین ندارد که افرادی از یقین، قویتر از یقین عادی تحصیل شود. باب یقین عادی هم بابی واسع است».[۶۹۲]با توجه به تعریف فوق وقتی یقین اعم از قطعی و عادی در اصول عقاید و اصول احکام حجت باشد به طریق اولی در فروعات احکام و دعاوی نیز حجت خواهد بود.
۱-۱-۲ عدم حجیت علم عادی و دلایل آن:
برخی از فقهاء معتقدند: نظریات کارشناس در مرافعات شرعیه اگر موجب علم و یقین نشود، حجیت شرعیه ندارد. و مقصود از علم و یقین، علم قطعی است نه اطمینان و علم عادی؛ آن مقدار که مسلم است جواز قضاء به علم است و حجت بودن اطمینان مشکل است.[۶۹۳]
دلیل عدم حجیت علم عادی:
اصل در مسألهی قضاوت این است که مثل سایر تکالیف اسلامی از روی علم و یقین انجام میگیرد نه از راهی دیگر مگر در موردی که شارع مقدس صریحاً بیان فرموده باشد ؛ زیرا تکلیف با علم و یقین محقق می شودنه شک و ظن.[۶۹۴] این در صورتی است که اطمینان و علم عادی را مرادف با ظن بدانیم (البته ظن نزدیک به علم).[۶۹۵]هر چند برخی علم عادی را غیر از ظن متآخم به علم و از نظر رتبه در مرحلهای بالاتر میدانند.[۶۹۶] بنابراین چون علم قاضی به عنوان علم حقیقی(احراز، یقین قطعی، شهود، حضور) موضوعیت یافته، در نتیجه جای تمسک به اطلاق نیست.[۶۹۷] یعنی نمیتوان حجیت علم قاضی را از راه اطلاق دراطمینان (علم عادی) نیز ثابت دانست.
۱-۲ جایگاه علم قاضی نسبت به سایر ادلّه:
علم قاضی نسبت به بیّنه، اقرار و سوگند در اولویت است؛ زیرا «علمی که برای قاضی حاصل شده است، واقعیت را به طور مستقیم درک و شهود میکند».[۶۹۸] بنابراین «دلیلیت علم(قاضی از بعد طریقیت) اقوای از بیّنهای است که کشف واقع از آن انتظـار میرود و از حکمت به دور است که قضاوت و صدور حکم به استناد امارهی ظنی(بیّنه..) جایز باشد، ولی حکم بر طبق علم و یقین شخصی ممنوع باشد…».[۶۹۹] «دلالت اقرار(نیز) بر واقعیت قطعی نیست و در آن احتمال خلاف وجود دارد. حال آن که علم قاضی عبارت است از انکشاف واقع که احتمال خلاف در آن برای شخص قاضی وجود ندارد. انکشاف واقع در علم قاضی مستند به خود علم است که ذاتاً ارائهدهندهی واقع است. در صورتی که حجیت اقرار، مبتنی بر یک قاعدهی عقلی است که انسان عاقل هرگز به ضرر خود اقدام نمیکند».[۷۰۰] با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: جایگاه علم قاضی در رتبهای بالاتر از دیگر ادله قرار دارد.
۱ـ ۳ طرق حصول علم به نظریهی کارشناسی:
نظر کارشناس به دو طریق موجب علم میشود: ۱ـ از طریق غلبه: یعنی غالب کارشناسان به حق کارشناسی کرده و غالباً نظرشان مطابق واقع است.[۷۰۱] و از آنجا که قلمرو غلبه، قلمروی علم عادی است،[۷۰۲] موجب حصول علم به نظریهی کارشناس خواهد شد.
۲ـ از طریق ظاهر: همانطورکه به ظاهر شهادت گواهان برمبنای اصل صحت اعتماد میشود، ظاهر عمل کارشناس و نظریهی وی نیز محمول براصل صحت، میتواند موجب علم به صحت نظریهی کارشناسی شود. واز آن به «ظاهر مأمون» [۷۰۳]تعبیر شده است.[۷۰۴] «ظاهر مأمون از مصادیق علم عادی وحجت است و باید به آن عمل شود».[۷۰۵]
۱ـ ۴ محدودیتهای علم قاضی:
هر چند علم قاضی نسبت به سایر ادله برتری دارد، اما با این حال با محدودیتها و استثنائاتی روبهروست : ۱ـ در صورتی که کارشناسیهای انجام شده غیرقانونی (غیر معتبر) باشد، نمیتواند موجب اعتقاد باطنی قاضی شود؛[۷۰۶] یعنی علاوه برآنکه فقدان شرایط شکلی و ماهوی اعتبار نظر کارشناس، موجب بیاعتباری نظریهی کارشناسی و تکلیف دادگاه به عدم متابعت از آن میشود، اساساً حصول علم ویقین قاضی نسبت به آن ممکن نیست. ۲ـ «دادرس نمیتواند بر خلاف تشریفاتی که به حکم قانون برای اثبات امری ضروری است به علم خوداستناد کند، به عنوان مثال، مالکیت زمینی را که در دفتر املاک به نام خواهان ثبت شده است از آن خوانده بداند، تا علم خود را بر پایهی اموری نهد که ممنوع ازآن است (مانند پذیرش سند عادی یاوصیت شفاهی)».[۷۰۷] ۳- در برخی از موارد صرفنظر از حصول علم قاضی به موضوع کارشناسی و یا عدم آن، موضوع از مواردی است که نظر کارشناس شرعاً نمیتواند موضوع را برای قاضی اثبات کند و در قانون نیز علم قاضی جزء ادله محصوره نیست، در چنین جرمی قاضی نمیتواند به علم خود مراجعه نماید، حتی اگر قاضی اقناع شده و نسبت به موضوع علم پیدا کرده باشد. به عنوان مثال «تشخیص پزشک (در تحقق زنا یا لواط از نظر شرعی) کافی نیست».[۷۰۸] پس علم قاضی به ثبوت جرایم مزبور با استناد به نظر کارشناسی پزشک، شرعی نبوده وگویا اصلاً علم حاصل نشده است.
۱ـ۵ تعارض علم قاضی با نظریهی کارشناسی:
از آنجا که قاضی به علت تخصصی بودن موضوع دعوی طبق قانون مکلف به ارجاع امر به کارشناس است، موضوع را به کارشناس ارجاع میدهد، اما ممکن است برای قاضی (از طریقی دیگر) علم به موضوع حاصل شود و نظریهی کارشناسی در تعارض با علم قاضی قرار گیرد. در این صورت کدام را باید مقدّم داشت؟ در پاسخ باید گفت: علم قاضی از نظر رتبه بر نظر کارشناسی مقدّم است. چه اینکه نظریهی کارشناسی از باب شهادت دانسته شود و شرایط شاهد در آن معتبر باشد و چه اینکه دلیل یا وسیله و طریق اثبات و یا یک دلیل با ماهیت مستقل تلقی شود. به عبارت دیگر صرفنظر از اینکه ماهیت کارشناسی کدامیک از موارد فوق باشد، علم قاضی به لحاظ برتری رتبه بر کارشناسی مقدم خواهد بود مگر آنکه استدلال کارشناس به گونهای باشد که موجب زوال علم قاضی شود.
۲ـ ظن به نظر کارشناس:
۲ـ۱ حجیّت ظن:
گاه نظر کارشناسی موجب حصول ظن میشود. برای اینکه دانسته شود که آیا این ظن حجیّت دارد یا خیر، ابتدا باید نکاتی را موردتوجه قرار داد: ۱ـ ظن دو صورت دارد: الف- ظن غالب: ظن غالب همان «علم عادی و علم عرفی و نیز ظن اطمینانی و اطمینان »[۷۰۹] است. ب- ظن عادی: «ظنّی است که نزد متعارف مردم هم یک ظن بهشمار میآید. مردم با این قسم ظن، همان عملی را میکنند که با شک خود میکنند».[۷۱۰]
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
نظریه کنش ارتباطی هابر ماس دومین نظریه به یورگن هابر ماس تعلق دارد . نظریه کنش ارتباطی هابر ماس مربوط به محیطهایی تعاملی در اینترنت می شود. محیط های تعاملی در اینترنت به محیط هایی می گوییم که در آن کاربران می توانند ارتباط دو طرفه برقرار نمایند، مثل چت . قبل از پرداختن به نظریه کنش ارتباطی هابر ماس ، ابتدا به حوزه عمومی موردنظر هابرماس می پردازیم. حوزه عمومی هابرماس عرصه ای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز وعلنی گرد هم می آیند و کنش ارتباطی از طریق بیان و گفتگو تحقق می یابد ( آزاد ارمکی و امامی، ۱۳۸۰: ۶۵). در فضای محیط های تعاملی اینترنت بحث شرایط آرمانی سخن مورد نظر هابرماس تحقق می یابد و می توان آن را بدین گونه مطرح کرد: هابر ماس معتقد است که نیازهای اساسی یا اصیل معینی وجود دارد که تمامی افراد کاملاً آزاد آنها را دارند و این نیازها توسط هر کس که صمیمانه وارد یک گفتمان عملی شود ضرورتاً کشف خواهد شد. با توجه به اینکه در محیط اینترنت علی الخصوص در محیط تعاملی اینترنت افراد به راحتی می توانند نیازهای خود را مطرح کنند واین طرح نیازها باعث شکل گیری یک فضای گفتمان مباحثه شده و این مباحثه افکار جدیدی شکل می گیرد. هابرماس می افزاید روابط میان گویندگان و شنوندگانی که از دانش ارتباط برخوردارند موجب می شود تا یکی از کارکردهای گفتار که همان شیوه یا همان کاربرد زبان عادی تلفیق شده است وارد عمل گردد و در کاربرد توصیفی زبان ، هر گفتار ، کنش نوعی در بردارنده صمیمیت یا صداقتی است که با آن من گوینده احساسات ، نیازها و نیت های درونیم را برای شنونده ابراز می کنم، درست در همین بعد است که گفتار ، شنونده را به دنیای درونی احساس ها و انگیزه های من و همین طور به ارزیابی صحت گفته های من می کشاند ( پیوزی ، ۱۰۲:۱۳۷۹)
پس این احساسات باعث شده که روابط بین افراد صمیمی شده و نیازهای خود را بیان کنند، پس محیط تعاملی اینترنت را می توان به مانند فضایی در نظر گرفت که کاربران به راحتی در آن به گفتمان می پردازند که فضای صمیمیت و ابراز احساسات در محیط هایی تعاملی اینترنت شکل می گیرد که از یکدیگر تأثیر پذیرفته و همچنین کاربران نیازهای خود را هم مطرح کرده ، و در آن گروه ها مسائل و مشکلات خود را مطرح کنند و انرژی عاطفی خود را در این محیط ها مصرف نمایند. از این رو ، چه بسا می توان گفت که در جامعه ای که محیط بهتر لازم برای ایجاد گفتمانی که نیاز های اساسی افراد را مهیا نمی سازد، استفاده از اینترنت در راستای رفع این کمبود به خوبی نمایان می گردد. ۲-۴-۴- رویکردهای جریان چند مرحله ای مدل ارتباطی دو مرحله ای را، لازارسفلد و کاتز[۴۰] تدوین کرده اند. جریان دو مرحله ای اطلاعات نظریه ای قدرتمند است که رشته ارتباطات را متجاوز از سی سال تحت نفوذ خود قرار داده است. این الگو ضمن تصدیق این که در درون یک محیط اجتماعی افراد اطلاعات را از یکدیگر، و نیز از رسانه های جمعی، دریافت می کنند، فراگرد ارتباطی را به صورت ساختاری ترسیم می کند که از طریق آن پیام ها از راه رسانه های جمعی و مجاری میان اشخاص، از منبع به پیام گیر منتقل می شود. برنامه ریز ارتباطی می کوشد تا از این ساخت بهره ببرد و این امر، به عنوان یک مرحله اساسی، متضمن تشخیص و جلب حمایت رهبران فکری[۴۱] است که کارشان دریافت، پردازش و انتشار اطلاعات است. نظریه اشاعه نوآوری ها را نیز، که راجرز آن را بسط داده است، معرفی خواهیم کرد. در این نظریه از الگوی جریان دو مرحله ای اطلاعات، به طور جزئی، استفاده شده است (ویندال و همکاران ، ۱۰۱:۱۳۸۷). نظریه راجرز جنبه هایی از مدل دو مرحله ای و سایر نظریه ها را با یکدیگر ترکیب و آنها را تعدیل کرده است تا مدلی به وجود آید که مجموعه ای از دانش را، که مستقیما ً با مقاصد برنامه ریزان ارتباطات تناسب دارد، برای ایشان فراهم کند. هر دو این رویکردها دو فرض اساسی دارند. معمولا بیش از یک مجرا برای ارتباط برنامه ریزی شده موفقیت آمیز ضرورت است، و نتایج ارتباطی طی یک اقدام (یا یک مرحله) به دست نمی آید بلکه اغلب نیازمند دو مرحله یا بیشتر از آن است. در دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ نظریه های دو مرحله ای و اشاعه ای به کرات موضوع بحث دانشگاهی و در معرض جرح و تعدیل بوده اند. از دیدگاه وضعیتی، این نظریه ها هنوز رهنمودهای مفیدی در اختیار برنامه ریز می گذارند تا بتواند در میان گزینه های مختلفی که در جریان یک تلاش ارتباطی پیدا می شوند دست به انتخاب بزند. جریان دو مرحله ای الگوی اطلاع دهی[۴۲] در تحقیق ارتباطات الگوهای اندکی به اندازه جریان دو مرحله ای نظریه آگاهی بخشی در توصیف خصلت ارتباط جمعی و اثرات آن صاحب نفوذ بوده اند. این نظر ابتدا از جانب کاتز و لازارسفلد در کتابی موسوم به نفوذ شخصی که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد. ارائه و تشریح گردید. از آن زمان تاکنون، به عقیده برخی محققان، این نظریه به صورت بخش اصلی الگوی مسلط در پژوهشهای ارتباط جمعی در آمده است (Gitlin 1978). الگوی دو مرحله ای را اغلب نشانه ای از انحطاط نظریه تزریقی[۴۳] درباره اثرات رسانه های جمعی دانسته اند .این نظریه معتقد است رسانه ها به طور مستقیم و مجزا بر افراد اثر می گذارند. همچنین سهم الگوی دو مرحله ای را در روند ترسیم تصویری جامعه گرا[۴۴] از فراگرد ارتباط جمعی مهم شمرده اند (Delia ,Schenk 1987، به نقل از ویندال و همکاران ، ۱۰۳:۱۳۸۷-۱۰۲). بسیاری، الگوی دو مرحله ای را گواه ناتوانی نسبی وسایل ارتباط جمعی می دانند؛ ولی تفسیر عده ای دیگر برخلاف این است آنان می گویند که ارتباط جمعی، در ترکیب با مجاری ارتباط میان اشخاص می تواند بسیار پر نفوذ باشد(Noelle- Neuman 1973;Mc Quail 1987 ، به نقل از ویندال و همکاران ، ۱۳۸۷: ۱۰۳).الگوی مذکور از دو پژوهش تجربی که یکی درباره تاثیر رسانه ها در مبارزات انتخاباتی (Lazarsfeld et al.1944) و دیگری تحلیل تصمیم زنان در مورد خرید (Katz And Lazarsfeld 1955) بود، پدید آمد. این پژوهشها نشان می دادند که، در امر رای دادن و خرید به شیوه های خاص، افراد بیش از رسانه ها تاثیر داشتند. دو مرحله ارتباط این نظریه بر آن است که اطلاعات به صورت غیر مستقیم و از طریق رهبران فکری به مردم می رسد. رهبران فکری کسانی هستند که از بازده رسانه ها بیشتر استفاده می کنند، با دیگران درباره موضوعات معینی بحث می کنند، و بیش از سایرینی که در محیط پیرامونند در سازمانها شرکت می جویند. این افراد، کم و بیش به صورت متخصص و خبره برای دیگران عمل می کنند و اطلاعاتی را که از رسانه ها به دست می آید تعدیل می کنند. بدین ترتیب، رهبران فکری چیزهایی را که از طریق رسانه ها دریافته اند، مطابق با فهم عوام که گاهی «پیروان[۴۵]» خوانده می شوند، بیان می کنند. به طور کلی، ویژگی های زیر رهبران فکری را از پیروان متمایز می کند (Sevrin 1988): ۱- تشخیص بر مبنای ارزش ها[۴۶] (این که شخص کیست)؛ ۲- صلاحیت و شایستگی[۴۷] (این که شخص چه می داند)؛ (ویندال و همکاران ، ۱۰۳:۱۳۸۷). ۳- موقعیت خطیر اجتماعی[۴۸] (این که شخص چه کسانی را می شناسد)؛ همان گونه که گفتیم، فراگرد دو مرحله ای الگوی اثرات تزریقی را که چندین دهه بر نظریه ارتباط جمعی سیطره داشت، کنار زد. شکل ۲-۱- رویکرد های اثرات تزریقی و جریان دو مرحله ای در ارتباط Me Quail and Windahl)، ۱۹۸۳، به نقل از ویندال و همکاران ، ۱۰۴:۱۳۸۷). الگوی تزریقی تزریقی رسانه های جمعی الگوی جریان دو مرحله ای رسانه های جمعی یکی از ارزش های الگوی جریان دو مرحله ای این است که ارتباط جمعی و میان شخصی را به هم پیوند می زند. این برداشت اهمیت زیادی در کار ارتباط برنامه ریزی شده دارد و نقطه عزیمت راهبردهای مختلف را پدید می آورد. وقتی دانسته شد که اطلاعات به طرز خود انگیخته و غیر مستقیم، چنان که در الگو تشریح شده است، سیر می کند برنامه ریزان ارتباطی با تامل و اندیشه می توانند راهبردهایی را طراحی کنند تا از این تعامل روابط جمعی و میان شخصی بهره برداری نمایند. این الگو ارزش ترکیب مجاری متفاوت را هم خاطر نشان می کند. این نکته در (نظریه اشاعه نو آوری ها، که بعداً شرح داده می شود، و در طراحی پیکارهای ارتباطی به طور گسترده پذیرفته شده است) الگوی جریان دو مرحله ای نتیجه گیری عمیقی را نیز القاء می کند، این الگو از اولین الگوهایی بود که اظهار کرد مخاطبان از موجودات اجتماعی تشکیل می شوند که با هم ارتباط دارند، کم و بیش صاحب نفوذ، و در بسیاری از زمینه ها فعالند. ارتباط جمعی موضوعی نیست که تنها با ارتباط میان رسانه ها و مخاطبان به پایان رسد. پیام ارتباط گر جمعی[۴۹] ممکن است به راههایی که پیش بینی نشده است. این الگو گام مهمی است در جهت درک این مفهوم که فراگرد ارتباط جمعی پدیده ای است همه جاگیر که به شیوه های مختلفی در باب اجتماعی[۵۰] نفوذ می کند. پیامد این موضوع برای برنامه ریز ارتباطی این است که برای یافتن راه حل های ارتباطی باید به خارج از مرزهای عادی ارتباط جمعی نظر داشته باشد( همان ،۱۰۴). راجرز (۱۹۸۳) خاطر نشان می کند که تفاوت دو مرحله تنها در این واقعیت نیست که مجاری ارتباطی که در هر مرحله به کار گرفته می شود نوعاً متفاوت است. به نظر وی، مرحله اول شامل انتقال اطلاعات است ولی مرحله دوم امکان انتقال نفوذ را برای راهبران و پیروان هر دو، فراهم می کند. این امر به معنی این است که مجاری شخصی در توانایی نفوذ و ایجاد تغییر بر مجاری ارتباط جمعی برتری دارند. این نتیجه گیری وجه تمایز تحقیقات راجرز و دیگران درباره اشاعه نوآوری ها است. در فراگرد اقتباس نوآوری[۵۱] ، دانش و اطلاع اولیه درباره نوآوری ها، تا حد زیادی، از طریق رسانه های جمعی انتقال می یابد. تصمیم بعدی در خصوص اقتباس یا عدم اقتباس نوآوری، به شدت تابع ارتباط میان اشخاص است. بنابراین، یک نتیجه گیری کلی درباره الگوی جریان دو مرحله ای این است که این الگو برتری ارتباط بین شخصی را بر ارتباط جمعی از جهت قابلیت نفوذ، نشان می دهد. چافی با یادآوری این نکته که نفوذ یک مجرای ارتباطی بستگی زیاد به شرایط خاص موجود دارد، از نتیجه گیری فوق ایراد می گیرد. یک عامل مهم، مثلا، این است که نحوه دسترسی به هر یک از این مجاری چیست؛ در مورد بعضی افراد ارتباط میان شخصی تاثیر بیشتری دارد؛ زیرا از طریق مجاری میان شخصی بهتر می توان به آنان دسترسی یافت. برای برخی از انواع پیام ها، مردم رسانه های جمعی را بیش از مجاری میان شخصی معتبر می دانند. مطالعه ای درباره انتشار گزارش های تیراندازی به رئیس جمهور کندی[۵۲] ، نشان داد که تنها ۲۴ درصد از کسانی که خبر را از کسی دیگر شنیده بودند، کاملا آن را باور داشتند. این رقم در مورد کسانی که خبر را از تلویزیون شنیده بودند به ۲۴ درصد می رسید. بر اساس بررسی وستلی[۵۳] (۱۹۷۱) از برخی مطالعات، احتمال پخش وقایع خبری مهم[۵۴] ، از طریق رسانه ها عموماً بیش از احتمال پخش آنها از طریق رهبران فکری است. چنانکه ملاحظه می کنید، گفتن این که ارتباط میان شخصی موثرتر از ارتباط جمعی است نشانه نوعی ساده اندیشی است. (همان ، ۱۰۶-۱۰۵). فراتر از رهبران و پیروان ممکن است از الگوی جریان دو مرحله ای این تصور حاصل شود که فرا گرد نفوذ ارتباط جمعی تنها دو گونه افراد را در بر می گیرد: کسانی که فعالند (رهبران فکری) و کسانی که منفعلند (پیروان فکری). این ساده سازی البته بازتاب واقعیتی پیچیده نیست. بخش های بزرگی از همگان به هیچ یک از این گروه ها تعلق ندارند. مفاهیم انفعال[۵۵] و فعالیت هم که ضمیمه واژه های «پیروان» و «رهبر» شده اند، گمراه کننده اند، زیرا نه پیروان همواره منفعلند و نه رهبران همیشه فعال. پیروان ممکن است به تعامل یا رهبر فکری بپردازند و رهبران هم ممکن است علاوه بر ارائه اطلاعات به ابتکار شخصی خود، پاسخ به درخواست دیگران اطلاعات را در اختیار ایشان بگذارند. (Bostian 1970, Troldhi 1966، به نقل از ویندال و همکاران ، ۱۰۷:۱۳۸۷).شنک[۵۶] (۱۹۸۵) با مطالعه ای درباره رهبران فکری سیاسی در آلمان دریافت که رهبران فکری الزاما بیش از دیگران از رسانه ها استفاده نمی کنند، بلکه در سازمان ها و گروه های سیاسی فعالانه تر شرکت می جویند. پس الگوی جریان دو مرحله ای به صورت الگوی چند مرحله ای یا «N» مرحله ای در می آید. به نظر مک کومبز و بکر (۱۹۷۹) رابطه بین بحث میان شخصی و پذیرش پیام هایی که از طریق رسانه های گروهی منتقل می شود، رابطه ای دورانی است: مردم نخست از طریق روزنامه یا تلویزیون از واقعه ای آگاه می شوند، سپس این آگاهی در آنان انگیزه ایجاد می کند تا درباره آن واقعه با سایر افراد مباحثه کنند. با همه آنچه گفته شد، ممکن است توجه به پیام های رسانه ها، در مرتبه نخست، از بحث و گفتگوهای قبلی ناشی شده باشد. کاملا غلط است اگر تصور کنیم که تنها رهبران فکری اطلاعات را از رسانه ها دریافت می کنند.خود اصطلاح رهبر فکری گمراه کننده است، زیرا این نکته را القاء می کند که اطلاعات از رهبران نشات می گیرد، یعنی کسانی که طبق الگو اطلاعات را صرفاً بازسازی و تعدیل می کنند. مفهوم قدرت، که در توصیف کار رهبر فکری نادیده گرفته شده است، در سخن دی فلور[۵۷] درباره زمینه اجتماعی ای که رهبران فکری در آن عمل می کنند آشکار است. وی می گوید: «موضوع یا محتوای اطلاعاتی مهم هست که رهبر فکری بیش از سایر افراد گروه، به آن دسترسی دارد. با نظارت بر انتقال و تفسیر این اطلاعات در نزد گروه، رهبر فکری می تواند بر تصمیمات و توافق هایی که در گروه در مورد محتوای مذکور صورت می گیرد، تاثیر بگذارد» ویندال و همکاران ، ۱۰۸:۱۳۸۷). «بکارگیری» رهبران فکری برنامه ریز ارتباطی می کوشد تا از قدرتی که رهبر فکری در گروه دارد برای مقاصد ارتباط برنامه ریزی شده بهره برداری کند. ولی این بهره برداری در حکم شمشیر دودم است. به عبارت دیگر رهبران فکری نیز می توانند از این قدرت برای شکست تلاش های ارتباطی استفاده کنند. مک کوئیل و ویندال (۱۹۸۳) خاطر نشان می کنند که الگوی دو مرحله ای در آن دسته از کشورهای در حال توسعه که در آنها وسایل ارتباطی جمعی اندک است، و در کشورهای توسعه یافته ای که وضعیت بحرانی دارند و ساختارهای عادی روابط میان شخصی و ارتباط جمعی در آنها ساقط شده اند، ممکن است کارایی کمتری داشته باشد. در یک محیط سازمانی، «رسانه های جمعی» ممکن است خبرنامه های شرکت[۵۸] ، جزوه ها و… باشد. برنامه ریز ارتباطی سازمان می تواند تا حدی از این وسایل برای آگاهی رهبران فکری و بر انگیختن آنها در پیشبرد این ارتباطات استفاده کند. مشکل جدی برنامه ریز ارتباطی در تکیه بر این الگو این است که گاه نمی تواند بر فرا گرد نظارت داشته باشد. رابطه رهبر فکری با پیرو فکری اغلب رابطه ای خود انگیخته است و نمی توان آن را از بیرون تجویز کرد. پیرو فکری باید انگیزه داشته باشد تا به دنبال اطلاعات برود و آن را از رهبر فکری بگیرد. و رهبر فکری هم باید برای موضوع ارزش قائل باشد تا آن را به دیگران برساند. همچنین رهبران فکری در باب اطلاعاتی که دریافت می کنند حالت انتخاب گر دارند.سودمندی این الگو بستگی به این دارد که بتوانیم (الف) رهبران فکری را بشناسیم و (ب) به آنها دسترسی پیدا کنیم. در برخی موارد می توان پنداشت که افراد یا گروه هایی از افراد معین، از آن رو که در ساختار اجتماعی، مشاغل یا مناصب رسمی دارند، رهبران فکری اند. بازیکنان و هواداران والیبال، مربی والیبال را در مسائل این رشته رهبر فکری به شمار می آورند و یک پزشک، در مسائل مربوط به بهداشت، حتی بیرون از بیمارستان، یک رهبر فکری است. در موارد ابهام، برای تعیین این که چه کسی احتمالا رهبر فکری است، باید به نتایج بررسی ها و دیگر انواع داده ها تکیه کرد( همان ،۱۱۰). گونه های الگوی دو مرحله ای: ارتباط رهبر فکری با رهبر فکری می توان فراگردهای نفوذ دو مرحله ای را به گونه ای جدا از مجرای رسانه های جمعی و روابط میان شخصی، که در بالا ارائه شد، در نظر گرفت. مثلا ممکن است هر دو مرحله به صورت رابطه میان شخصی باشند. فرض کنید برنامه ریز ارتباطات در یک شرکت، رهبران فکری را بشناسند و گرد هم آورد. در یک نشست رو در رو[۵۹] برنامه ریز اطلاعات لازم را به آنها می دهد و از ایشان می خواهد تا آن اطلاعات را میان همکاران خود پخش کنند. این رویکرد ممکن است در این وضعیت بیش از هر گونه رسانه های جمعی رابطه میان شخصی اثر داشته باشد، زیرا برنامه ریز نظارت بیشتری بر فراگرد دارد. الگوی جریان دو مرحله ای اولیه در تشخیص پیروان نیز دچار محدودیت است. مثلا رابینسون[۶۰] (۱۹۷۶) بین افرادی که در شبکه های اجتماعی مداخله دارند (یعنی بخشی از اطلاعات را از کسانی می گیرند که رابینسون آنها را «عقیده دهندگان»[۶۱] می نامد) و کسانی که چنین مداخله ای ندارند (یعنی بیشتر مستعد پذیرش نفوذ یک مرحله ای رسانه های جمعی هستند) تمایز قایل می شود. بنابراین حداقل دو نوع عقیده گیر[۶۲] وجود دارد ( همان ، ۱۱۱). شکل ۲-۲- دو نوع از عقیده گیران پیروان Robinson) ،۱۹۶۷، به نقل از ویندال و همکاران، ۱۱۱:۱۳۸۷) رسانه های جمعی عقیده دهندگان عقیده گیران اطلاعات نفوذ نفوذ رسانه های جمعی نفوذ یک مرحله ای رسانه های جمعی اطلاعات نفوذ ۲-۴-۴-۱- تئوری اشاعه و نشر نوآوریها در میان متفکران مختلف که از منظر ارتباطات به مسئله توسعه میپردازند میتوان به نظریه پردازان حوزه نوسازی روانی اشاره کرد که نقش ارتباطات را در تغییرات اجتماعی و نهایتاً توسعه امری مؤثر و کلیدی به شمار آوردهاند. بر طبق الگوی نوگرایی حرکت از مرحله سنتی به مرحله گذار و سپس به مرحله نوین همواره با تغییر نظامهای ارتباطی شفاهی به نظامهای ارتباط جمعی همراه بوده و این تغییرات همیشه یک دگرگونی تک فعلی از نظامهای سنتی به نظامهای نوین بوده است (مولانا، ۷۱ : ۸۳). به اعتقاد صاحبنظران این حوزه نحوه تعامل انسانها با یکدیگر و فرایند ارتباطی و ساختارهایی که کنشهای ارتباطی انسانها در آنها جریان مییابد با میزان و نوع تغییرات اجتماعی ارتباطی مستقیم دارند. نحوه تعامل انسانها بستگی به ابزارهای ارتباطی دارد که در اختیار کنشگران یک جامعه قرار دارد. ساختارهای اجتماعی حاکم بر جامعه نیز مشخص می کند چه نوع ابزارهایی و با چه محتوایی کارکرد مناسب برای جامعه دارد. در این دیدگاه ساختارهای اجتماعی در نتیجه آرایش منزلت اجتماعی در یک نظام توسعه مییابد. ساختار اجتماعی از طریق آن چه که اثرات نظام نامیده می شود به عنوان بازدارنده و یا تسهیل کننده ای در سرعت نشر و پذیرش افکار و روش های نو عمل می کنند. اثرات نظام نیز تأثیر هنجارها و منزلتهای اجتماعی نظام در رفتار افراد است (راجرز و شومیکر ، ۶۹ : ۲۶). از این رو مسئله نوگرایی یک مسئله ارتباطی است. به عبارت دیگر استقرار و ایجاد نظامی مدرن و نوگرا به چگونگی ردیابی نظام اجتماعی و عناصر نظام اجتماعی که متشکل از افراد، ارزشها و هنجارها است با پدیده، ایده و روش نو است. به اعتقاد متفکران حوزه نوسازی روانی به خصوص راجرز و همکاران وی مقابله و برخورد با امری نو دارای مکانیزمی است که متأثر از عوامل گوناگون است که مطالعه و پژوهش در این عوامل جهت گسترش نظامهای اجتماعی مدرن غربی و عموماً نوسازی ذهن متفکران مختلف را به خود مشغول داشته است. به اعتقاد این متفکران تغییرات اجتماعی همه جانبهای برای رسیدن به نوسازی لازم و ضروری بوده و برای دستیابی به آن باید مردم آگاه و متقاعد و باسواد میشدند. جریان آزادی و کافی اطلاعات که با توسعه رسانههای جمعی حاصل میشد به عنوان پشتیبانی برای سیاست ملی عمل میکرد و موجب ارتقا آرزوها و تمرکز توجه عمومی بر نیازهای توسعه ، تحکیم معیارهای اجتماعی نوسازی شده و اصلاح نگرشها میشد. باور بر این بود که با تزریق ایدههای نو به داخل تودهها نقشهای جدید به مردم شناسانده و تلقین می شود و راه و رسم متفاوت و بهتری برای زندگی پیش روی آنها نهاده می شود (بورن ،۱۴:۱۳۷۹). در این راستا تحقیقات گستردهای در چگونگی پذیرش و نشر اندیشه های نو و مکانیزم های حاکم بر این روند انجام گرفته است.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|