آفات طبیعی: آفات طبیعی مانند سرازیر شدن سیلاب ها، رانش کوه، زلزله، امراض نباتی، خشکسالی و … در کشوری مانند افغانستان که تدارکات چندانی برای پیش گیری و رسیدگی به اینگونه حوادث و آفات را نداشته و حتی در دوره نظام جدید نیز وجود ندارد، از جمله عواملی هستند که فقر را در آن کشور گسترش داده اند، زیرا این آفات طبیعی، باعث از بین رفتن منابع غذایی شده و سبب گردیده تا مردم به قلت مواد غذایی و سایر مشکلات حوادث طبیعی مواجه گردند. حتی گاهی اوقات، این حوادث طبیعی خسارات مالی و جانی را در جامعه بوجود آورده است. بطور نمونه همه ساله در بسیاری از استان های کشور، در اثر حوادث طبیعی صدها ها نفر جان خود را از دست داده و صداها نفر دیگر آواره می شوند، بخصوص در بهار سال ۱۳۹۳، در اثر جاری شدن سیلاب در ولایات شمال کشور، خسارات هنگفت جانی و مالی به مردم وارد گردید. و یا در اثر رانش کوه در استان بدخشان، صدها نفر در داخل خانه های خود زیر خاک شدند که دولت توانایی نجات آنها را از زیر خاک نداشت. در اثر این گونه آفات طبیعی که برخی از افراد وقتی خانه یا مال و دارایی خود را از دست می دهند و یا در اثر خشکسالی های دوامدار، نتوانند مواد خوراکه خود را تهیه نمایند، مجبور می شوند که برای نجات از این بحران طبیعی دست به مهاجرت بزنند.
دانلود پروژه
عدم کنترل نفوس: افغانستان در شرایط حاضر، با دو چالش عمده در مورد فقر عمومی مواجه است، یکی گرانی مواد غذایی و ناتوانی در تامین مواد غذایی در داخل کشور و دیگری افزایش سریع جمعیت. عدم کنترول نفوس در درون خانواده‌ها، از عوامل دیگر فقر در افغانستان شناخته شده است. افزایش روز افزون جمعیت، بسیاری از توده های مردم را به زیر خط فقر کشانده است، زیرا در افغانستان بسیاری از خانواده ها دارای بیش از ۱۰ فرزند هستند که این کثرت فرزندان در خانواده های که در آن هیچگونه زمینه‌ء برای تعلیم، صحت، غذا و سایر نیازمندی ها وجود ندارد، فقر را در جامعه بیشتر گسترش داده است.
بیسوادی: یکی دیگر از عوامل فقر در جامعه افغانستان، بیسوادی است. موجودیت درصد زیادی افراد بیسواد که اکثریت شان در دهات زندگی می کنند، می تواند در امر گسترش فقر نقش مهمی را ایفا کند. حضور صدها هزار نیروی کار غیر متخصص و بی سواد تنها در ایران، نشانگر این است که افراد بیسواد، بیشتر از افراد باسواد، دست به مهاجرت می زنند. وقتی که درصد بالایی افراد جامعه بیسواد باشند و زمینه کار هم برای این افراد فراهم نباشد، خود بخود زمینه های فقر در جامعه فراهم شده و این افراد بی سواد، برای یافتن مکان مناسب جهت ادامه زندگی بهتر، مجبور دست به مهاجرت می زنند، تا بدین صورت از دست فقر رهایی یابند.
گرانی مواد غذایی: در هر جامعه ای قبل از همه چیز، مواد غذایی اهمیتی در خور توجه دارد، کشوری که از نظر محصولات غذایی وابسته باشد آسیب‌پذیری آن زیاد خواهد بود(اطاعت،۱۳۷۶: ۵۴). چنانکه در قسمت ” اقتصادی” در این مورد اشاره گردید، افغانستان که وابستگی زیادی با وارادات مواد غذایی دارد، بیشترین ضربه را مردم، بخصوص کشاورزان در این کشور متحمل گردیده اند. بر اساس اعلام رسمی دولت، افغانستان سالانه به حدود شش میلیون تن گندم نیاز دارد که تامین آن در داخل کشور برای فعلاً کار بس دشوار است. زیرا مشکل اساسی در افغانستان، نبود یک زیر ساخت و بستر مناسب برای تولید بیشتر مواد غذایی است. «تا زمانی که خود افغانستان نتواند نیازهای عمده مواد غذایی خود را از طریق رشد کشاورزی و دامداری برطرف کند، این مشکل همچنان وجود خواهد داشت»(میرزاد،۳۰/۴/۱۳۹۰).
۲-۱۴-۵- تأثیر هزینه های گزاف ازدواج در مهاجرت جوانان به ایران
ازدواج یک رویداد مهم و به یادماندنی در زندگی هر انسانی است. انسان‌ها همگی در این امر یکسان اند و هرکسی در طول عمرش نیاز به جنس مخالف دارد و باید ازدواج نماید؛ اما شیوه‌های شکل‌گیری مراسم ازدواج و نحوه نگرش به آن، از جامعه‌ای تا جامعه‌ای دیگر و از فرهنگی تا فرهنگ دیگر دارای تفاوت‌ها و تشابهات زیادی است. با اینکه ازدواج یک امر پسندیده است، اما در افغانستان برخی رسوم ناپسند و عنعنات نادرست، از قبیل تجمل گرایی و هزینه های هنگفت که به عنوان “قلین” شیربها، به صورت نقدی به پدر عروس پرداخت می شود و همچنین هزینه های گزاف برای دعوت مهمانان به هتل های مجلل و…. بیش از پیش جوانان را دچار آسیب های روانی کرده است. میزان مصارف ازدواج در جامعه‌ی مثل افغانستان که اقتصاد آن نوپا و شکننده بوده و روی خط فقر در حرکت است، در حد بالایی قرار دارد. مشکل ازدواج در افغانستان در حالی وجود دارد که این کشور نیاز شدید به آبادانی و پیشرفت و کمک های جامعه جهانی دارد و جوانان هم که سرمایه های امروز و امیدهای فردای کشور به حساب می‌آیند، بخشی از نیروی این قشر در اثر درگیری با انواع مشکلات به باد می روند، که به مرور زمان آسیب های روانی بیشتری را برای این نسل به ارمغان می‌آورد. از جمله مهم ترین آسیبهای که بر این جوانان وارد گردیده، اینست که این جوانان در اثر فشارهای اقتصادی ناشی از این امر، مجبور می شوند دست از آموزش در مدارس و تحصیل بردارند. عروسی در هوتل های مجلل، آوردن گروپ هایی موسیقی با هزینه ی بالا، درخواست طویانه های گزاف توسط خانواده های عروس، خرید طلا و جواهرات و… از جمله چالشهای عمده فراروی جوانان افغانستان هستند که بسیاری از خانواده ها برای عروسی پسران شان توانایی پرداخت چنین هزینه های گزاف را ندارند. همین مسئله سبب شده که اکثر خانواده ها، بخاطر هزینه عروسی پسرانشان، به ناچار زیر بار قرضداری رفته و یا جوانانشان را سال های زیادی قبل از گرفتن همسر، برای تهیه هزینه عروسی، حتی به صورت غیر قانونی به کشورهای همسایه بخصوص ایران بفرستند، تا هزینه عروسی را توسط دستمزد کارگری تهیه نمایند. اگرچه در رسم و رواج عروسی در مناطق مختلف افغانستان تفاوت های زیادی وجود دارد، در برخی مناطق هزینه عروسی تا اندازه ای کمتر است، ولی به صورت عموم در اکثر مناطق، این هزینه ها خیلی بالا است. تحقیقی که در این مورد (این نویسنده) در سال ۱۳۹۰ در استان فاریاب داشتم، از جمله یک شهرستان (ولسوالی) آن را وقتی بررسی نمودم، در آن منطقه روستایی، علاوه بر سایر هزینه های عروسی، تنها مقدار پول نقدی که به عنوان “قلین” شیربها، به پدر عروس پرداخت می شد، از هفتصد هزار افغانی(چهارده هزار دلار آمریکا)، تا دو میلیون افغانی (چهل هزار دلار آمریکایی) می رسید. در آن منطقه، پیرمردی را سراغ گرفتم که سرپرست یک خانواده هشت نفری بود و شغلش “ملازم"(نگهبان) یک مدرسه متوسطه بود، به جز یک خانه گِلی دیگر ملک و دارایی نداشت، چهار پسر داشت که سه تای آنها در ایران به صورت غیر قانونی مهاجر بودند، علت مهاجرت آنها را از پدرشان سوال کردم، در جوابم به مشکلات هزینه عروسی یکی از پسرانش اشاره نموده و به قول وی، برای یکی از آنها دختری را خواستگاری نموده که جدا از سایر هزینه های عروسی، یک میلیون و دوصد هزار افغانی (بیست و چهار هزار دلار امریکایی)، باید به پدر عروس پرداخت می کرد. سه پسرش به ایران رفته اند تا هزینه عروسی برادرشان را به وسیله ای کارگری تهیه نمایند. در صورتیکه اگر از ایران نیز، توسط نیروهای امنیتی، رد مرز نشوند. مواردی زیادی از این قبیل، در نقاط مختلف افغانستان وجود دارد که در مهاجرت نیروی جوان تأثیرگذار بوده است.
۲-۱۴-۶- بیکاری و نقش آن در مهاجرت
اگرچه بیکاری یک مسئله ای است که در تمام کشورهای جهان وجود دارد و همین بیکاری باعث شده است، تا نظریه پردازان اقتصادی بخاطر رفع این معضل، در تصاعد فرهنگ اقتصادی خود گامی بهتری را در جاده‌ی اقتصاد خویش بردارند. بیکاری علاوه بر جنبه های اقتصادی، دارای عوارض و پیامدهای ناگوار اجتماعی و حتی سیاسی نیز است، به گونه ای که این مسئله می تواند در صورت تداوم، منجر به ایجاد و گسترش روز افزون بحران های دیگری از جمله، فقر و به تبع آن دزدی، فساد، مهاجرت، قتل، خود کشی، اعتیاد به مواد مخدر و… شده و از طریق سست نمودن بنیان های اجتماعی باعث کاهش مشروعیت دولت گردیده و ادامه حیات سیاسی دولت را نیز به خطر بیندازد. متاسفانه معضل بیکاری با همه جوانب و ابعاد منفی خویش در کشور افغانستان به گونه وسیعی گسترش یافته و کمتر خانواده ای را می توان یافت که با این مشکل مواجه نباشد.
بیکاری و مهاجرت بر یکدیگر تأثیرات متقابلی دارند، چرا که از یک سو توزیع ناعادلانه امکانات و خدمات به ظهور بیکاری و نبودن شغل برای افراد جویای کار منجر می شود و از سوی دیگر «عدم اشتغال به بخش انبوهی از نیروی کار، فشار وارد آورده و آنها را ناچار می سازد تا به منظور رسیدن به حد اقل امکانات زندگی، موطن خود را ترک نموده و به دنبال کار به شهرها»(ابراهیم زاده، ۱۳۸۰: ۱۴۷) و جوامعی که زمینه کار در آنجا بیشتر فراهم باشد مهاجرت کنند(برگر[۳۱]، ۲۰۰۶: ۹). نظر به آمارهای مختلف، افغانستان از جمله کشورهای است که بالاترین نرخ بیکاری را در جهان دارد. نبود فرصت های شغلی یکی از مشکلاتی است که برای جوانان و طبقه کارگر، مشکل ایجاد کرده است. نبود شغل چیزی است که اکنون جامعه افغانستان را در کام بحران فرو برده است و افغانستان در آستانه ی دور تازه ی از مهاجرت های شهروندانش قرار گرفته است. در این شرایط، جوانان اکثراً به دلیل فقر و بیکاری راهی خارج می شوند و کشور خود را ترک می کنند.
از یک طرف فرصت های شغلی در افغانستان، بخاطر نبود امنیت به آنصورت ایجاد نشده است و از سوی دیگر نیروی انسانی کنونی افغانستان از نظر مهارت های جدید و مهارت های که پاسخگوی نیازمندی های جامعه ی امروزی است، در شرایط بدی قرار دارند. نبود فرصت های تحصیلی یکی از عمده ترین مشکلات جوانان در این قسمت است؛ زیرا تعداد زیادی از مردم افغانستان در دوران سه دهه جنگ و ناامنی و حتی قبل از آن، شرایط برایشان مساعد نبود که باید درس می خواندند، بنابر این از تحصیل محروم شدند و بسیاری از مردان و جوانان حتی سواد خواندن و نوشتن را هم ندارند. این دسته از افراد، از همان اول به دلیل جنگ و ناامنی و یا فقر و تنگدستی که در اثر جنگ های خارجی و داخلی در افغانستان بوجود آمد، نتوانستند به “مکتب” (مدرسه) بروند و یا هم در محیط زندگی شان اصلاً مکتب (مدسه) وجود نداشت. بر این اساس، این دسته از افراد که امروزه اکثراً جوانان و مردان نیمه سال جامعه را تشکیل داده اند، بی سواد باقی مانده اند که امروزه از مهارت های مدرن برای دریافت شغل محروم هستند و ناگزیر به کشورهای که زمینه ی کار برایشان فراهم است مهاجرت می کنند. تعداد از جوانانی که تا سطح لیسانس (کارشناسی) در افغانستان خوانده اند، بسیاری از آنها اکنون نمی توانند به تحصیل خود ادامه بدهند؛ این فرصت برای شان مهیا نیست. در دانشگاه های افغانستان، برای فعلاً، تا مقطع لسانس تدریس می شود و در سطح بالاتر از آن، به صورت محدود، در چند سال اخیر صرفاً در کابل تدریس می شود که گنجایش پذیرش آن خیلی محدود است. از طرف دیگر، این فرصت نیز برای اکثریت وجود ندارد که در دانشگاه های کشورهای دیگر تا مقاطع بالاتر تحصیلات خود را ادامه بدهند. اکثر جوانان تحصیل کرده نیز وقتی در افغانستان کار برایشان میسر نشود، خواب کشورهای توسعه یافته را می بینند و از هر راهی که شده خود را به آن کشورها می رسانند. یکی دیگر از عوامل بیکاری، ظهور تورم و گرانی است؛ بدین صورت که وقتی نیازهای اولیه‌ و ثانوی انسان در جهت امرار معاش و حیات آن به حد اعلا از نظر اعتبار برسند و فرد قادر به تأمین آنها نشود؛ در واقع این فرد هرچقدر هم در نماد عموم بیکار نباشد و حقوقی را دریافت نماید، اما با توجه به شدت و فشارهای که از لحاظ اقتصادی بر روی آن است، این فرد زندگی خود را، یا با دشواری پشت‌سر می‌گذارد و یا اینکه حقوق و درآمد آن جوابگوی مشکلات معیشتی و رفاهی آن نیست. بنابر این، چنین افرادی نیز در اصل بیکار هستند، چرا که تعریف واقعی بیکاری به کسی صدق می کند که نتواند خواسته‌های معقول و واقعی خانواده اش را تأمین کند. بطور مثال: اکثر افرادی که در افغانستان در ردیف بیکاران قرار گرفته اند، بطور مطلق بیکار نیستند، بلکه شغل کشاورزی سنتی و یا برخی کارهای ساده دیگر را دارند، ولی بخاطر تورم بازار اقتصادی، بالا رفتن توقع زندگی خانواده ها در سطح جامعه و از طرف دیگر، کاهش روز افزون تولیدات کشاورزی در اثر خشکسالی های پی در پی، وقتی نتوانستند مایحتاج زندگی خود را از این طریق تأمین نمایند، ناگزیر دست از آن برداشته و در انتظار کار مناسب، در کنار افراد بیکار قرار گرفته اند. عامل دیگر ی بیکاری در افغانستان، جنگ و پیامدهای ناشی از آن است. طبیعی است که جنگ و ناامنی در افزایش بیکاری تأثیر بسزایی دارد. چون کشوری که در آن همیشه جنگ و ناامنی وجود داشته باشد، مشخص است که خسارات جانی و مالی و تخریب شدن کارخانه ها، شرکتهای تولیدی و قطب‌های مهم اقتصادی را نیز متحمل می‌گردد، که این موارد در افزایش بیکاری نقش عمده ای را دارند. افغانستان از جمله کشورهای است که در طول چندین دهه ی گذشته دچار بحران جنگ (خارجی و داخلی) و ناامنی های گسترده بوده و از این ناحیه خسارات هنگفت جانی و مالی را متحمل گردیده است.
۲-۱۵- اشتراکات تاریخی – فرهنگی ایران و افغانستان
ایران و افغانستان، تاریخ مشترک چند هزار ساله دارند. در طول این تاریخ چند هزار ساله، تلخی ها، شیرینی ها و فراز و نشیب های زیادی را با همدیگر چشیده و ره سپرده اند. از جدایی این دو کشور حدود دوصدو چند سال می گذرد که در برابر تاریخ مشترک چند هزار ساله عددی نیست. امروزه نیز هیچ دو کشوری با همدیگر، مثل ایران و افغانستان، دارای مشترکات فرهنگی، تاریخی، زبانی، دینی و…) نیستند[۳۲]. نکته مورد اهمیت در تمام مهاجرت‌ها، از نظر فرهنگی، یکسان بودن فرهنگ مبدا و مقصد است. مشترکات فرهنگی، تاریخی و… بین دو کشور، نقش به سزایی در روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنها، بخصوص روابط بین افراد دو کشور با همدیگر دارند. عوامل مشترک بین دو کشور ایران و افغانستان، در مهاجرت مردم افغانستان به ایران در گذشته ها، نقش اساسی داشت که در اینجا به این عوامل مشترک اشاره می گردد.
۲-۱۵-۱ فرهنگ مشترک
در تعریف عام، فرهنگ شامل همه ی فعالیت های مادی و معنوی و همه ی دستاورد های یک جامعه می شود و فراتر از تمدن است. یکی از عوامل مهمی که انسان ها را با همدیگر نزدیک می کند، فرهنگ مشترک آنها است که این فرهنگ مشترک، باعث می گردد، تا انسانهای همفرهنگ، اگر هم که دارای مرز جغرافیایی و سیاسی جدا از همدیگر باشند، باز هم با همدیگر احساس دوستی و برادری می کنند. اگر محققی، فرهنگ (یعنی مجموعه ی باورها، سنت ها، صفات، رسم و رسومات) دو ملت افغانستان و ایران را تدوین و بررسی کند، کمتر موردی پیدا خواهند کرد که با هم اختلاف داشته باشد. در طول تاریخ چند هزار ساله، دو ملت ایران و افغانستان از یک فرهنگ تغذیه نموده اند و حتی پس از ترسیم مرزهای جغرافیایی و سیاسی بین دو کشور، مردم این دو کشور با همدیگر مراودات فرهنگی داشتند و هنوز هم دارند. امروزه در افغانستان خیلی کم خانواده ای را می توان پیدا کرد که با فرهنگ مردم ایران آشنایی نداشته باشد و همچنین اکثریت خانواده های ایرانی نیز با رسم و رواج های مردم افغانستان آشنایی دارند.
جشن ها و مراسمهای ملی و بین المللی که در ایران برگزار می شود، در افغانستان نیز برگزار می گردد و در نحوه ی برگزاری این جشن ها و مراسمها هیچ تفاوتی وجود ندارد. بنابر این، فرهنگ مشترک بین ایران و افغانستان، در طول تاریخ، تأثیرات خود را بر مردم این دو کشور داشته است. یکی از نقش های این فرهنگ مشترک، این است که مهاجرین افغانستان در ایران (برخلاف برخی کشورهای جهان، بخصوص پاکستان که اکثریت مهاجرین را در اردوگاه ها قرار داده بودند)، از همان ابتدای مهاجرتشان در مناطق مختلف ایران، در کنار برادران ایرانی خود، بصورت دوستانه زندگی نموده اند که امروزه بسیاری از این مهاجرین، ایران را به عنوان خانه دوم خود دانسته و علاقه ی برگشتن به کشور خود را ندارند. اگرچه در چند سال اخیر محدودیت های از طرف دولت ایران در خصوص زندگی مهاجرین افغانی در مناطق مختلف ایران بوجود آمده است. بطور مثال: در کارت های اقامتی مهاجرین افغانی محدوده ی اقامت آنها در ایران تنها در یک استان مجاز است و علاوه از همان استانی که سکونت گزیده اند به شهرهای دیگر بدون دریافت نامه از دولت، حق عبور و مرور را ندارند و در برخی مناطق دیگر نیز ممنوع الورود هستند. شاید هم این کار دولت میزبان بخاطر جلوگیری از بروز برخی از مخاطرات و ناهنجاری های اجتماعی باشد، که هر کشوری در این زمینه قوانین خاص خود را دارد.
۲-۱۵-۲ زبان مشترک
زبان از جمله عناصر اصلی و مهم سازنده ی هویت ملی ملّت ها است، که افهام و تفهیم در بین یک ملت همزبان را میسر می سازد و بنیادگزار اصلی پیوند انسانی و زاینده ی فرهنگ ملی است. زبان مشترک در ساختن یک ملت و ایجاد پیوند ناگسستنی در میان مردم نقش اصلی را داراست. یکی از مهم ترین عوامل تاریخی و فرهنگی مشترک بین دو کشور ایران و افغانستان، زبان فارسی است. این زبان با نامهای چون “فارسی” ، “دری” و “فارسی دری” یاد شده است که در واقع همه این اسامی برای یک مصداق هستند و نمی‌توان از لحاظ زبان شناسی و همچنان از لحاظ تاریخی، میان آنها تمایز قایل شد. هرچند لهجه و گویشهای گوناگونی در این زبان نیز مثل سایر زبانها وجود دارد، به طور مثال، لهجه برخی از مناطق افغانستان با لهجه مردم ایران فرق می کند، و یا حتی در بین مناطق مختلف هردو کشور نیز لهجه های مختلف وجود دارد، ولی وجه تمایز میان آن که بتوان هر کدام از این لهجه ها را جداگانه یک زبان مستقل دانست، محسوب نمی‌شود، بلکه از نظر ادبیات یکی هستند، ولی نحوه ی گویش افراد کمی باهم متفاوت است، که این اختلاف لهجه در هر زبانی بین افراد آن دیده می شود. بنابر این یکی از عوامل جاذب در مهاجرت افغان ها به ایران، زبان مشترک این دو کشور است. اگر به خصوصیات و ویژه گی های مهاجرین افغانی ساکن ایران نگاه کنیم، اکثر این مهاجرین، به جز زبان اصلی خود ( فارسی- دری و درصد کمی هم پشتو که آنها نیز در ایران به زبان فارسی تکلم می کنند) با سایر زبانهای رسمی جهان به آن صورت آشنایی ندارند. بطور مثال: اگر مهاجرین افغانستان در ایران و پاکستان را باهم مقایسه نموده و مورد بررسی قرار بدهیم، در پاکستان، بخاطری که زبان پشتو از جایگاه بالای برخوردار است، بر این اساس اکثریت افغان های پشتو زبان در آن کشور مهاجرت نموده اند. زیرا پاکستان را نسبت به ایران برای خود هم فرهنگ و هم زبان می دانند. در ایران نیز درصد بالایی از افغان های فارسی زبان مهاجرت نموده اند. بنابر این یکی از عواملی که باعث جذب یک عده از مهاجرین افغانی به خصوص طبقه کارگر به ایران گردیده، همین زبان مشترک فارسی است. متأسفانه امروزه، تلاش های هم وجود دارد که تا زبان فارسی را به سه زبان (فارسی ایرانی، دری افغانی و تاجیکی تاجیکستانی) تجزیه نمایند. برخی کلمات عربی را که وارد زبان فارسی دری گردیده و استعمال آن در جامعه ی افغانستان معمول شده است، منتسب به زبان دری افغانستان می نمایند و معادل فارسی ـ دری آن را به زبان فارسی ایرانی نسبت می دهند. بهر صورت، یکی از ویژگی های مهاجرین افغانستان در ایران، مشترک بودن زبان آنها با جامعه مقصد بوده که در مهاجرت آنها به ایران تأثیرات زیادی داشته است. اگر سیری در ادبیات فارسی ـ دری بیاندازیم، باوجودی جدایی مرزهای سیاسی و جغرافیایی بین کشورهای فارسی زبان، این زبان روز به روز در جهان گسترش یافته و طرفداران زیادی را به خود جذب نموده است. نه تنها زبان فارسی، بلکه تمام زبان های جهان از این ویژگی برخوردار بوده و در عرصه فرهنگی و اجتماعی، متکلمین و پیروان خود را با همدیگر نزدیک و متحد ساخته اند. مخصوصاً زبان انگلیسی، فرانسوی و… امروزه در بین کشورهای مختلف، مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در نوردیده و تمام افراد همزبان را در یک دهکده فرهنگی و ادبی قرار داده اند. نمونه آن را در کشورهای اتحادیه ای اروپا و ایالات متحده آمریکا می توان به خوبی مشاهده نمود. حتی در آن کشورها، یکی از مهم ترین معیارهای پذیرش مهاجر، در قدم نخست مسلط بودن فرد متقاضی به زبان آن کشورها است. بنابراین، زبان فارسی ـ دری نیز یکی از عوامل جاذب در جذب مهاجرین افغانستان، بخصوص افراد بی سواد و غیر متخصص به ایران بوده است.
۲-۱۵-۳ دین مشترک
عامل دیگری که در ابتدای مهاجرت های گروهی مردم افغانستان به ایران، باعث جذب مهاجرین افغانی به این کشور گردید، مقوله فرهنگ اسلامی بود. مردم افغانستان با اعتقاداتی که به دین اسلام داشتند، در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، بیشتر به کشورهای اسلامی از جمله ایران و پاکستان پناهنده شدند. همچنین از طرف مقابل، درهای باز دولت ایران و حمایت های همه جانبه امام خمینی(ره) و دولت ایران از مهاجرین افغانستان، بیشتر باعث تشویق و جذب آنها به ایران گردید. امام خمینی به مردم ایران توصیه به برخورد گرم با مهاجرین افغانی و پذیرایی جدی از آن ها می کرد و هم به مسولین دولتی دستور رسیدگی و کمک به پناهندگان را می داد. چنانچه در آن زمان، در بیانات خود خطاب به اعضای بسیج و سپاه چنین گفته بود: «آواره هایی که از افغانستان الآن در ایران هستند و مشکلات زیادی دارند…"البته ملت خیلی کمک می کند در همه این امور، لیکن اینطور نیست که کمک ملت کافی باشد…” دولت است که متکفل و مسئول این امور است»( خمینی،۱۳۷۸: ۲۷۹ ). و در جایی دیگر طی فرمایشاتی به نمایندگان اصناف و بازاریان تهران می گوید: «…و همینطور مهمان هایی که داریم، خوب افغانی هستند، مسلمان هستند یا فرض کنید که عراقی هستند، بیچاره ها را از خانه های شان دور کردند، مال شان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا، خوب باید چه کرد با این ها؟ نباید این ها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آن ها هم مسلمانند، ما باید از آن ها پذیرایی کنیم، خدمت کنیم به آن ها و این دولت است که دارد این کار ها را می کند»(خمینی،۱۳۷۸: ۲۷۹). اگرچه این مسئله (اشتراکات تاریخی، فرهنگی، دینی و زبانی) در اوایل مهاجرت افغان ها به ایران نقش اساسی داشت، ولی به مرور زمان این مسئله کمرنگ شد. زیرا از زمانی که سیاست درهای باز دولت ایران به سیاست درهای بسته و سختگیرانه تبدیل شد، مهاجرین افغانی در یک چارچوب محدودتر قرار گرفتند، و شرایط کار و زندگی در ایران برای آنها سخت و دشوار گردید، به خصوص زمانی که مهاجرت های غیر قانونی افغان ها به ایران افزایش پیدا کرد، اکثر مهاجرین قانونی نیز آن احترام و امتیازاتی که در اوایل از طرف جامعه میزبان داشتند، کم کم از دست دادند. دیگر در ادبیات برخی از قلم به دستان ایرانی، که در اوایل از کلمات و تعابیر “مهاجرین مسلمان افغانستانی” و یا “برادران مسلمان افغانستان” استفاده می شد، به مرور زمان، این کلمات به تعابیری “مهمانان ناخوانده افغانی"، “افاغنه"، افغانیه و… تبدیل گردید. در حوزه اجتماع و رسانه های داخلی ایران نیز تنها چهره سیاه و بد از افغان های مهاجر به تصویر کشیده می شد و هر مشکلات و ناهنجاری های که در جامعه رخ می داد، به اسم این مهمانان ناخوانده ثبت می گردید. تا آنجا که امروزه در ایران، اکثریت مهاجرین افغانی به خصوص نسل دوم و سوم این مهاجرین، از ابراز هویت افغانی بودن خود احساس حقارت می کنند و سعی می نمایند تا هویت اصلی (افغانی بودن) خود را از دوستان ایرانی خود پنهان کنند. همچنین برخی از ایرانی های که آنقدر اطلاعی از جامعه افغانستان ندارند و تنها از رسانه ها تصویر جنگ و ناامنی و فقر در آن کشور را دیده و شنیده اند، افغان های مهاجر را تنها به عنوان طبقه کارگر و به عنوان عاملین همه ناهنجاری های جامعه ایران می شناسند. چون در جامعه ایران، بیشتر تصویر بد از این افغان های مهاجر به نمایش گذاشته شده است. در حالی که بسیاری از همین افغان های مهاجر در زمان جنگ ایران و عراق، دوشادوش برادران ایرانی خود در جنگ علیه ارتش عراق حضور داشتند و تعداد زیادی(بیش از دو هزار نفر) شهید دادند. از سوی دیگر، همین افغان های مهاجر به عنوان کارگران بی توقع، یا کم توقع، در ساخت و ساز ایران نیز نقش فعال داشتند و هنوز هم دارند. ولی این مزیت های مهاجرین، مورد اشاره رسانه ها و برخی قلم به دستان ایرانی قرار نگرفت که هیچ، بلکه برخی از محققین و پژوهشگران ایرانی نیز در تحقیقات خود، نگاهشان را به یک پله ترازو(یعنی پیامدهای منفی مهاجرین افغانی در جامعه ی مقصد) انداخته و پله ی دیگر( مزیت های مهاجرین در ساخت و ساز زیربناهای ایران و…) را نادیده گرفتند. این گونه عوامل باعث گردیده که برخی از این مهاجرین از این کشور میزبان، خاطره خوش به آنصورت نداشته و اکثراً که توانایی رفتن به کشور ثالث را داشتند به آنجا رفتند، به خصوص بسیاری از نخبگان افغانستان که در ایران تحصیل کرده بودند و استعداد کاری در زمینه های مختلف فرهنگی و غیره را داشتند، چون بخاطر برخی از مشکلات در جامعه ایران، باید به افغانستان بر می گشتند، از طرف دیگر، وقتی در افغانستان احساس ناامنی می کردند، اکثراً دوباره به کشورهای صنعتی مهاجرت نموده و جذب آن کشورها شدند. در مورد اینکه مهاجرین افغانی در ایران به عنوان افراد غیر ماهر و بی سواد معرفی شده اند، دو دلیل می تواند وجود داشته باشد: مهاجرینی که در زمان سه دوره جنگ و ناامنی، به ایران مهاجرت نموده بودند، از اقشار مختلف جامعه، هم ماهر و تحصیل کرده، و هم غیر ماهر و بی سواد بودند، اما اینکه در جامعه مقصد به عنوان غیر ماهر و بی سواد معرفی شده اند، به این خاطر بوده که چون دولت ایران برای مهاجرین، بدون در نظر گرفتن مهارت و توانایی آنها، یک تعداد مشاغل خاص خدماتی و شاقه (کشاورزی، دامداری، چاه کنی، تمیز کاری، کارگر ساختمانی، سنگ بری و…) را تعیین کرده بود و تمام مهاجرین، چه افراد ماهر و تحصیل کرده و چه غیر ماهر و بی سواد که در ایران به عنوان مهاجر به سر می بردند(بجز افرادی که در حال تحصیل بودند) باید یکی از این مشاغل مشخص شده را در پرونده اقامتی خود به عنوان شغل انتخاب می نمودند. بر این اساس، کسانی که حتی کارگر هم نبودند، مجبور یکی از این مشاغل را به عنوان شغل خود انتخاب کردند.
علت دیگر این است که، مهاجرت های دوره ای جوانان و نیروی کار مردم افغانستان به ایران، که ناشی از فقر و بیکاری است و هنوزهم جریان دارد، در مجموع شامل افراد بی سواد که بخاطر کار و تأمین معیشت زندگی خانواده های خود به ایران مهاجرت نموده اند می شود، نه شامل افراد ماهر و تحصیل کرده. افراد تحصیل کرده و ماهر افغانستان، به جز که در زمان جنگ و ناامنی در اثر فشارهای سیاسی و فرار از جنگ به ایران مهاجرت نموده بودند و یا به خاطر تحصیل نیز به ایران می آیند، ولی بخاطر کارگری به ایران مهاجرت نمی کنند. چون برای این افراد، به جز کارهای ساده و شاقه که در شأن آنها نیست، زمینه کاری مناسب با توجه به تحصیلات و مهارتشان در ایران به آن صورت فراهم نیست. مگر اینکه دولت ایران به تخصص آنها نیاز داشته باشد. ولی بازهم تعداد قابل توجهی از این افراد در ایران حضور داشتند و هنوز هم حضور دارند. همین مهاجرین افغانی که در جامعه ی ایران اکثراً به عنوان طبقه کارگر معروف شده اند، «از سال ۱۳۵۷ به این سو، بیش از ۲۰۰ عنوان نشریه و بیش از هزار عنوان کتاب در شهرهای مختلف ایران (عمدتاً در شهرهای مشهد، قم و تهران) انتشار داده اند و مراکز متعدد فرهنگی، ادبی، سیاسی و آموزشی (شامل صدها مدرسه خودگردان)، به همراه گردهمایی ها و جشنواره های مختلف به راه انداخته اند»(جعفری خانقا، ۱۳۸۲: ۱۱۷).
در مورد اشتغال کارگران افغانی در بازار کار ایران نیز باید این مسئله را خاطرنشان ساخت: نظر به برخی تحقیقاتی که در مورد میزان بیکاری و اشغال برخی از مشاغل توسط کارگران افغانی، در ایران انجام شده اند؛ حضور کارگران افغانی در بازار کار ایران به آنصورت تاثیری در میزان بیکاری کشور نداشته است، بلکه میزان بیکاری علاوه بر شهرهای که کارگران افغانی حضور داشتند، در تمام شهرهای ایران وجود داشته است. نظر به یافته های این تحقیقات، مشاغلی که افغان ها اشغال نموده اند، اگر برای افراد بیکار ایرانی که اکثراً تحصیل کرده هستند واگذار شود، این افراد حاضر به انجام آن کارهای سخت کوش و پست خدماتی نخواهند شد. مهاجرین افغانی نیز از روی علاقمندی، این کارهای سخت و… را انجام نمی دهند، بلکه از مجبوری به این کارها که حتی بعضی اوقات جانشان در خطر می افتد،( مثل چاه کنی، ساختمان و…) تن داده اند. زیرا در اثر مشکلات سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی که در افغانستان وجود داشت، دست به مهاجرت زده بودند و هنوز هم از بازگشت به کشور خود، به خاطر نبود زمینه اشتغال و کار مناسب و… احساس ناامنی می نمایند. بنابراین، موضوعاتی گوناگونی را که در این فصل به بررسی گرفته شد، از جمله عواملی هستند که به عنوان عوامل دافعه و جاذبه در مهاجرت مردم افغانستان به ایران و سایر کشورهای جهان در طول تاریخ آن تأثیرگذار بوده اند. برای اینکه بار علمی این تحقیق بیشتر گردد، در ادامه به برخی از تحقیقات گذشته که در این مورد انجام شده اند، اشاره نموده و دیدگاه ها و نظریات مربوط به علل مهاجرت را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد، تا با بهره گرفتن از نتایج پیشینه و دیدگاه های مهاجرت، در چهارچوب نظری و مفهومی این تحقیق، بتوانیم به یک نتیجه کلی برسیم.
۲-۱۶- پیشینه تحقیق
از آنجایی که هر پژوهش علیرغم اینکه خود سخنی جدید دارد و روش های جدید و دقیق تری را در شناخت پدیده ی مورد مطالعه به کار می گیرد، ولی باید متکی به دست آوردهای تحقیقات پیشین نیز باشد و آنها را مورد مطالعه قرار بدهد، تا تحقیقی را که انجام می دهد، نسبت به تحقیقات گذشته، نوآوری های جدید داشته باشد.
در مورد مهاجرت افغان ها به ایران، اگرچه تا جایی تحقیقات انجام شده است، ولی مطالعات عمیق نظری و تجربی از جهت کمی و کیفی انجام نشده است؛ تحقیقات انجام شده از قبیل بررسی های میدانی و اسنادی و گزارش های تحقیقی، بیشتر در زمینه های: پیامدهای اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی مهاجرین، سازگاری و انطباق آنها با جامعه میزبان، شرایط و وضعیت زندگی مهاجرین در جامعه مقصد، نسل دوم مهاجرین، مسئله بازگشت مهاجرین به افغانستان و… انجام شده اند. ولی در مورد علل مهاجرت مردم افغانستان به ایران، بخصوص مهاجرت های دوره ای جوانان و نیروی کار که در این اواخر بیشتر رواج یافته است، تحقیقات پیمایشی به آنصورت انجام نشده است. برخی از تحقیقاتی که به صورت ضمنی و خلاصه، به علل مهاجرت افغان ها اشاره نموده اند، روند مهاجرت افغان ها را تنها به سه دوره جنگ های خارجی و داخلی(دوره اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی، جنگ و ناامنی های داخلی، دوره حکومت طالبان) محدود ساخته اند. در حالی که مهاجرت مردم افغانستان به این سه دوره محدود نمی شود.
در اینجا به برخی از این تحقیقات داخل و خارج از ایران که در مورد مهاجرت افغان ها به ایران انجام شده اند، اشاره می نماییم:
۲-۱۶-۱- تحقیقات داخلی:
فرهاد وحدت آزاد، در سال ۱۳۹۱، تحقیقی را به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد، در دانشگاه آزاد اسلامی، به راهنمایی دکتر محمدعلی خسروی، تحت عنوان «بررسی علل سیاسی- اجتماعی مهاجرت افغانها به ایران (پس از انقلاب اسلامی ایران)» انجام داده است. در پایان نامه مذکور دو فرضیه عنوان گردیده که عبارتند از:
۱- علت اصلی مهاجرت افغانها به ایران، جنگ و درگیری های داخلی می باشد.
۲- عوامل فرهنگی، تاریخی و اقتصادی در مهاجرت افغانها به ایران تأثیر به سزایی دارند.
نویسنده در پایان نامه تحصیلی خود، در پاسخ به این دو فرضیه، به صورت توصیفی - تحلیلی و بیشتر از منابع انترنتی و کتابخانه ای استفاده نموده است. در این تحقیق بیشتر به تاریخ افغانستان، نظام حکومتی آن و… پرداخته شده و علل مهاجرت افغان ها به ایران را به صورت کلی در قالب مدل دافعه و جاذبه، با استفاه از مقالاتی که در این زمینه انجام شده اند، بدون اینکه به تحقیقات میدانی بپردازد، مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در یافته های تحقیق خود، که آزمون فرضیه ها را به صورت تجزیه تحلیل تاریخی – مقایسه ای انجام داده است، با بهره گرفتن از قاعده عمومی مهاجرت، اینگونه نتیجه گیری نموده که جنگ و درگیری های داخلی و ناامنی و همچنین اختلافات قومی و مذهبی و در پی آن بی ثباتی اقتصادی و اجتماعی از جمله عواملی دافعه در افغانستان هستند که باعث مهاجرت افغان ها گردیده اند، و درهای باز ایران در اوایل انقلاب، حس نوع دوستی، اشتراکات دینی، مذهبی، زبانی، امنیت جانی و اقتصادی و همگرایی بوجود آمده بین ایران و افغانستان طی این سالها و همچنین بسط و گسترش روابط فامیلی افغانها در ایران، از جمله عوامل جاذبه در ایران هستند که باعث جذب مهاجرین افغانستان به ایران گردیده اند.
محمدعلی خسروی،۱۳۹۱ تحقیقی را تحت عنوان “بررسی پیامدهای اجتماعی، اقتصادی مهاجرت افغان ها در شهر تهران” به راهنمایی دکتر عبدالرضا باقری بنجار، برای کسب درجه کارشناسی ارشد در دانشگاه شاهد، با تاکید بر سنجش پیامدهای ناشی از مهاجرت افغانستانی ها در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تهران پرداخته و این سوال را مطرح نموده که: مهاجرت افغان ها به تهران چه پیامدهای (اجتماعی، اقتصادی و…) را در پی دارد؟ و این پیامدها در چه سطحی است؟ نویسنده با بهره گرفتن از روش پیمایشی، داده های تحقیق را در سه قسمت توصیف کرده: در بخش اول سیمای جامعه آماری را مورد بررسی قرار داده و به توصیف متغیرهای که ویژگی های فردی و اجتماعی پاسخگویان را بر حسب سن، جنس، تحصیلات، شغل و… نشان داده است، پرداخته. سپس ویژگی های متغیرهای تحقیق را با بهره گرفتن از پاسخ های جمع آوری شده توصیف کرده است. در بخش سوم به آزمون فرضیات تحقیق و در نتیجه آزمون الگوی نظری پژوهش پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داده که مهاجرت افغان ها به تهران، پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و…. را در پی داشته است. و بر این فرضیه تاکید نموده که این مهاجرت نقش تعیین کننده ای در خروج پول از تهران دارد.
رسول صادقی(۱۳۹۰) پژوهشی را به راهنمایی دکتر محمدجلال عباسی برای کسب درجه دکترا در دانشگاه تهران با عنوان “سازگاری اجتماعی- جمعیتی نسل دوم افغانها در ایران” انجام داده است. تحقیق مذکور به واکاوی این موضوع پرداخته است که «چگونه واقعه ای مهاجرت و زندگی در بستر اجتماعی جدید، رفتارها و نگرش های جمعیتی مهاجران را تغییر می دهد؟» محقق، طرح این پرسش در کشور ایران را از آن جهت مهم دانسته که ایران از سال ۱۳۵۸ به بعد، میزبان بیش از سه میلیون مهاجر و پناهنده از کشور افغانستان بوده است. تجربه سه دهه زندگی افغانستانی ها در ایران همراه با الگوی باروری بالا، موجب ظهور و اهمیت یافتن نسل دوم مهاجران شده است. بر این اساس مطالعه مذکور به دنبال ارائه تحلیل اجتماعی جمعیتی از فرایند سازگاری مهاجران افغانستان در ایران با تاکید بر نسل دوم مهاجران بوده است. مطالعه مذکور به دنبال سه پاسخ به سه پرسش کلیدی در حوزه سازگاری اجتماعی و جمعیتی مهاجران بوده است: فرایند و الگوهای سازگاری اجتماعی مهاجران افغان (بویژه نسل دوم) در ایران چگونه است؟ عوامل و تعیین کننده های آن کدامند؟ این فرایند و الگوهای آن چگونه منجر به تغییر ابعاد جمعیتی / خانواده می شود و مکانیزم تاثیر گذاری آن چگونه است؟ نتایج مطالعه نشان داده است که فرایندهای سازگاری ساختاری و فرهنگی مهاجران افغانستان در جامعه ی ایران تدریجی و زمان مند بوده است. بطوری که نسل دوم مهاجران افغانستان از سازگاری اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی بیشتری با جامعه ی ایران در مقایسه با نسل اول برخوردار بوده، در نتیجه رفتارها و الگوهای جمعیت شناختی متمایزتری از نسل اول و تقریباً شبیه ایرانی ها داشته اند. بطور کلی از یافته های مطالعه می توان چنین نتیجه گرفت که تحول و انقلاب در ابعاد جمعیتی- خانواده در میان مهاجران افغانستان در ایران در حال رخ دادن است و موتور این تحول نسل دوم مهاجران هستند.
جهانبخش مهرانفر،۱۳۸۹ پژوهشی را تحت عنوان “مطالعه ای بر اثرات اقتصادی پناهندگان افغانی در بازار کار ایران” به راهنمایی دکتر سعید عیسی زاده، برای کسب درجه کارشناسی ارشد در دانشگاه بوعلی سینا همدان، با تاکید بر سطح اشتغال و دستمزد در بخش ساختمان انجام داده است. در این تحقیق با بهره گرفتن از داده های زمانی(OLS) در اقتصادسنجی، به بررسی اثرات اقتصادی حضور مهاجرین افغانستانی در بازار کار ایران پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که طی دوره بررسی، حضور مهاجران افغانی در بازار کار ایران، نرخ بیکاری کل کشور را افزایش داده است. در ضمن در پی حضور گسترده این مهاجران در بخش ساختمان، نیروی افغانی جانشین نیروی کار ایرانی شده و اشتغال ایرانیان در این بخش ها کاهش یافته است.
محمودیان، حسین(۱۳۸۶) تحقیقی تحت عنوان “مهاجرت افغانها به ایران: تغییر در ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی و انطباق با جامعه مقصد” انجام داده است. در آن با بهره گرفتن از داده های دو طرح آمایش و بررسی نمونه ای سال ۱۳۸۴، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی مهاجران افغانستانی را با توجه به مهاجرت آنها به ایران بررسی کرده است. نتایج حاصله از این تحقیق، نشان می دهد که ایران یکی از مهمترین کشورهای پذیرای مهاجران و پناهندگان افغانستان است، با توجه به سابقه طولانی مهاجرت مردم افغانستان به ایران و تعداد قابل توجه آنها، بررسی تغییر در وضعیت افغانستانی ها در ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. وی با بهره گرفتن از فرضیه انطباق مطرح می کند که بر اساس این فرضیه هرچه مهاجران ارتباط بیشتری با جامعه مقصد داشته باشند، وضعیت آنها به جامعه مقصد شبیه تر خواهد بود. یافته های تحقیق، بهبود وضعیت مهاجران، به ویژه در زمینه های آموزش، مهارت و بهداشت را منعکس می کند. تفاوت نسلی قابل توجهی (وضعیت بهتر نسل دوم)، در این بهره مندی وجود دارد. در مقابل، انطباق مهاجران با جامعه مقصد در بعضی جنبه ها نظیر اشتغال ضعیف بوده است. این وضعیت به ناهماهنگی همانندی با جامعه مقصد منجر شده است. ویژگی های مهاجران، تجربه زندگی در ایران و نگرش جامعه مقصد، می توانند تبیین گر این وضعیت باشند.
پویا علاء الدینی و یحیی امامی در سال ۱۳۸۴ پژوهشی را تحت عنوان “جهانی شدن، مهاجرت و فقر در ایران[۳۳]” انجام داده اند که هدف اصلی این پژوهش بررسی جنبه های مختلف مهاجرت در ایران، هم به عنوان کشور مقصد و هم به عنوان کشور مبدأ، در ارتباط با مسأله فقر است. نویسنده استدلال نموده که مهاجرت اتباع افغانی و عراقی به ایران هرچند که موجب بهبود نسبی وضع مهاجران با توجه به شرایط بحرانی در کشورهای مبدأشان شده است، اما در عین حال آنان را به قشر نسبتاً فقیری در حاشیه شهرهای ایران تبدیل ساخته است. همچنان در این تحقیق نشان داده شده که مهاجرت برون مرزی ایرانیان، کشور را از بهره گیری از تحصیلات عالی، مهارت های ویژه و سرمایه های گسترده این گروه محروم ساخته است. و این امر نتایج نا مطلوبی در زمینه گسترش فقر به همراه داشته است. نویسنده در این مقاله در دو بخش اصلی، راجع به مهاجرت به داخل و خارج کشور بحث نموده و در نتیجه به میزان تخمینی انتقال ارز و سرمایه مهاجرین پرداخته است. مهاجران اسکان یافته در ایران را به دو گروه تقسیم کرده که گروه نخست را پناه جویان تشکیل می دهند. با بهره گرفتن از یافته های تحقیق، نویسنده در نتیجه گیری از مهاجران در ایران به این مطلب اشاره نموده که هرچند مهاجران افغانی به احتمال قوی امکان دست و پاکردن شغلی را در بازار کار ایران داشته اند، اما بر اساس پایه ی تحصیلات و مهارت هایشان و نیز امکانات و محدودیت های جامعه ایران درامد و سرمایه قابل توجهی عایدشان نشده است. به علاوه با توجه به اینکه بسیاری از آنها مجبور به ارسال پول به کشورشان بوده اند، ولی این وجوه دریافتی شان امکان رهایی از فقر را به آنها نداده است. نویسندگان، همچنان در رابطه با مهاجرت ایرانیان به خارج نیز پرداخته اند که عوامل آن را اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دانسته و و چنین بیان نموده اند: “این مهاجرین در جوامعی با توانایی های بسیار بالایی در اروپا و آمریکا مهاجرت کرده اند، و تعداد قابل ملاحظه ای از نیروی کار ایرانی غیر ماهر و نیمه ماهر طی ده تا پانزده سال گذشته به کشورهای خلیج فارس و ژاپن رفتند".
زهرا، کریمی موغاری در سال ۱۳۸۳ تحقیقی را تحت عنوان ” تأثیر مهاجرین افغانی بر سطح دستمزد و اشتغال در ایران ” انجام داده است. در این تحقیق، تاثیر کارگران افغانی بر دستمزد و نرخ بیکاری در ایران مورد بررسی قرار گرفته و در قسمت دوم، نویسنده به مرور مقالاتی که تاثیر مهاجرین بر بازار کار کشورهای مهاجرپذیر را مورد مطالعه قرار داده اند، با بهره گرفتن از الگوی بورجاس[۳۴](۱۹۹۵) پرداخته و نتایج آن را مطرح نموده است. و در قسمت دیگر، وضعیت پناهندگان افغانی در بازار کار ایران را مورد بررسی قرار داده و همچنان موضوع بازگشت افغانها را نیز در این پژوهش مطرح نموده است که در اینجا به نکات مهم و یافته های نویسنده از نتیجه ی این تحقیق اشاره می نماییم. نویسنده در رابطه به علل مهاجرت افغان ها، جنگ های طولانی، اقتصاد درهم شکسته و خشکسالی های پی در پی در افغانستان را نه تنها مانعی بازگشت مهاجرین افغانی دانسته، بلکه چنین بیان نموده که این عوامل، به طور مداوم موج جدیدی از پناهندگان را ایجاد کرده اند. در این تحقیق بیان شده که از کل مهاجرین افغانی که در ایران پناه گرفته اند، کمتر از ده درصد در اردوگاه های ویژه پناهندگان جای گرفته اند و بقیه در شهرها و روستاها و در میان ایرانیان زندگی نموده و از طریق کار خویش امرار معاش می کنند. وی بیان کرده که تقریباً تمام کارگران افغانی به صورت غیر قانونی مشغول به کار هستند. و عموماً کارگران غیر ماهر و ارزان قیمت هستند، که هر کاری به آنها پیشنهاد شود می پذیرند و بر همین اساس، مشاغل سخت را به عهده گرفته اند. در طول بیش از دو دهه، کارگران افغانی عرضه نیروی کار ایران را افزایش داده اند به همین جهت، طی این دوره افزایش دستمزد کارگران غیر ماهر، به ویژه در بخش ساختمان، که کارگران افغانی در آن سهم بالای دارند، بسیار کند بوده است. نویسنده در این پژوهش برای تخمین تاثیر مهاجرین افغانی بر نرخ بیکاری، از معادلات رگرسیونی استفاده نموده و نتایج محاسبات نشان داده که کارگران افغانی در استانهای نسبتاً پر رونقی چون: تهران، اصفهان، خراسان و … مشغول به کار شده اند که تقاضا برای نیروی کار ساده در آنها بالا بوده است. از آنجا که کارگران ایرانی به سهولت می توانند در کشور جابه جا شوند، حضور کارگران افغانی در برخی از استان ها سبب افزایش نرخ بیکاری در نقاط شهری و روستایی این استان ها نشده است. ولی نرخ بیکاری در کل کشور بالا رفته است. نویسنده در این پژوهش، در مورد تخمین میزان تاثیر حضور مهاجرین افغانی بر نرخ بیکاری کشور در طی چند دهه دو دیدگاه کاملاً متفاوت را مورد بررسی قرار داده است که در اینجا به آن اشاره می نمایم: دیدگاه اول: برخی از کارشناسان و مقامات کشور معتقدند که اگر افغان ها، که حدود یک میلیون فرصت شغلی را در ایران اشغال کرده اند، به کشور خویش بازگردند، کارگران بیکار ایرانی امکان کار خواهند یافت. دیدگاه دوم: برخی از اقتصاد دانان و فعالان تشکل های کارفرمایی، بر خلاف گروه اول، بر این عقیده اند که اگر کارگران ایرانی جایگزین کارگران افغانی شوند، هزینه تولید به شدت افزایش و تولید در بخش های مختلف اقتصادی کاهش خواهد یافت. این گروه اظهار می دارند که خروج کارگران افغانی به کمبود نیروی کار ساده در کشور منجر خواهد شد، زیرا نیروی کار تحصیل کرده ایرانی مشاغل دشواری که افغانها اشغال می کردند، نمی پذیرد و شمار بیکاران بیسواد و کم سواد که می توانند به جای افغانها کار کنند، به اندازه کافی نیست، بنا براین دستمزد کارگران ساده و هزینه تولید، به ویژه در بخش ساختمان، افزایش خواهد یافت. نویسنده، جدولی را در رابطه به آمار مربوط به تعداد کارگران افغانی و شمار بیکاران بیسواد و کم سواد (دارای تحصیلات راهنمایی و کمتر) ایرانی، در استان های مختلف کشور که توسط وزارت کشور و مراکز آمار ایران در ۱۳۸۰ صورت گرفته بود، آورده که به مراتب تعداد کارگران افغانی بیشتر از بیکاران بیسوا و کم سواد ایرانی هستند. بطور مثال: در استان تهران ۱۵۷۰۰۰ افغانی مشغول کار هستند، در حالی که تعداد بی سواد و کم سواد این استان کمتر از ۱۰۷۰۰۰ نفر است. در استان اصفهان حدود ۱۳۰ هزار کارگر افغانی زندگی می کنند، در حالی که تعداد بیکاران بیسواد و کم سواد ایرانی در این استان که ممکن است کارهای سخت را بپذیرند، کمتر از ۶۰ هزار نفر هستند. بیش از ۶۷ درصد از کارگران افغانی در ۹ استان کشور، که تعداد بیکاران بیسواد و کم سواد در آنها نسبتاً پایین است، به کار مشغول هستند. قطعاً بخشی از این بیکاران (از جمله بسیاری از افراد بالای ۴۰ سال و زنان)، مایل نیستند و یا نمی توانند کارهای دشوار، از قبیل چاه کنی، حمل بارهای سنگین و انواع مختلف کارهای ساختمان سازی را بپذیرند. بنابر این بازگشت افغان ها به کمبود نیروی کار ساده در بسیاری از استان های ایران منجر می شود. بر اساس این دیدگاه در غیاب کارگران افغانی، دست مزد کارگران غیر ماهر شدیداً افزایش خواهد یافت و اگر افزایش دستمزد به کاهش تقاضا برای نیروی کار منجر شود، در نتیجه ی بازگشت افغان ها نرخ بیکاری کاهش نخواهد یافت. در نتیجه گیری، نویسنده با بهره گرفتن از این دیدگاه، چنین بیان نموده است که ممکن است در اثر خروج کارگران افغانی نرخ بیکاری ثابت باقی بماند و یا حتی در اثر کاهش شدید تولید، بالا رود.
پاپلی یزدی(۱۳۶۸)، در تحقیقی با عنوان “اثرات سیاسی حضور پناهندگان افغانی در خراسان” به این مسئله پرداخته که خراسان با داشتن ۶۱۹ کیلومتر مرز مشترک با کشور افغانستان، دارای روابط اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی گسترده ای با آن کشور بوده است. به طوری که هر گاه در افغانستان ناامنی حاکم شده، عده ای از مردم آنجا به خراسان مهاجرت کرده اند. وجود چندین هزار هزاره (معروف به بربری) که مهاجرت آنها به خراسان، حتی قبل از تشکّل افغانستان به صورت یک کشور مستقل، شروع شده و هنوز نیز ادامه دارد، خود گواه این واقعیت است. نویسنده در مورد مهاجرت نیروی کار نیز چنین بیان نموده که: قبل از اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی، هرساله تعداد زیادی کارگر فصلی نیز که گاه جمعیت آنها به بیش از ۱۲۰۰۰۰ نفر می رسیده است، برای کار در امور کشاورزی، ساختمانی و غیره به خراسان می آمده اند. بعد از اشغال افغانستان، روابط گسترده اقتصادی، فرهنگی( به ویژه زبان و مذهب مشترک برای بخش عمده ای از مردم دو کشور و وجود زمینه های اشتغال) باعث شد که عده زیادی از افغانها به ایران پناهنده شوند. به علاوه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این مورد نیز که بر مبنای کمک به برادران افغانی استوار است، در تسریع این حرکت تسهیلات لازم را برای مهاجرین افغانی فراهم آورده، و یا اینکه حد اقل مزاحمتی ایجاد نکرده است.
۲-۱۶-۲- تحقیقات خارجی
ممیکو سایتو[۳۵]، در سال ۲۰۰۸، تحقیقی را با عنوان “از ناامیدی تا امیدواری: تغییر دادن تجارب جوانان افغان که از پاکستان و ایران به وطن بازگشت نموده اند[۳۶]” تحت اداره کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، انجام داده که به دو زبان انگلیسی و فارسی منتشر شده است. این تحقیق، نوجوانان و جوانان بالغ افغانستان، در میان سنین ۱۵ – ۳۰ سال را که در پاکستان و یا ایران تولد شده اند و یا بیشتر عمر خود را در این دو کشور سپری نموده اند، که از سال ۲۰۰۱ بدینسو به افغانستان برگشته بودند، مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در این تحقیق، بررسی تجارب شخصی جوانان از سفر به افغانستان، استقرار مجدد و برای بعضی ها عزیمت به جاهای دیگر، و خلاهای زیر را مورد بررسی قرار داده است: درک مسیرهای اجتماعی و عاطفی کمتر آشکار که توسط افغانهای جوان مهاجر در ارتباط به بازگشت و پیوستن مجدد به جامعه در وطن شان تجربه شده اند؛ و ارتباطات مهم میان این موضوعات و چالش های را که آنها بخاطر برآورده ساختن لوازم مورد ضرورت در جریان پیوستن مجدد روبرو هستند. نویسنده در این تحقیق، افغانستان را بزرگترین منبع پناهندگان از یک کشور واحد، تحت فرمان کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، در اخیر سال ۲۰۰۷ دانسته و با آنکه نفوس افغانستان در ۷۲ کشور مختلف پراکنده شده اند، ۹۶ درصد این افغان ها در پاکستان و ایران اقامت گزیدند. تخمیناً نصف افغان های مهاجر در پاکستان و ایران در نسل دوم یا حتی سوم بیجاشدگان خارج از افغانستان به دنیا آمده اند. و برای فعلاً در حدود ۲٫۸ میلیون پناهندگان راجستر شده، تا هنوز در این دو کشور همسایه زندگی می کنند. در پاکستان، ۷۴ درصد نفوس افغان های مهاجر، کمتر از ۲۸ سال عمر دارند، در حالیکه در ایران ۷۱ درصد، ۲۹ ساله و یا کمتر از آن می باشند. در این تحقیق چنین ذکر شده که از سال ۲۰۰۲ بدینسو ۵٫۶ میلیون نفر از ایران و پاکستان به افغانستان بازگشت نموده اند که ۲۰ درصد نفوس افغانستان را تشکیل می دهند. یافته های تحقیق از تحلیل های مفصل مصاحبه ها، با ۱۹۹ تن پاسخ دهنده از پناهندگان و بازگشت کنندگان نسل دوم افغان ها، به منظور خاص انتخاب شده بودند که ازین دو مملکت همجوار و خود کشور افغانستان استنتاج شده است. از نظر نویسنده، پناهندگانی که به افغانستان بر می گردند، بخاطر تحصیل و مهارت های که کسب نموده اند، همچنین از لحاظ اقتصادی، پس اندازی که کرده اند، در مقایسه با آنانی که طی دوران جنگ در مملکت باقی مانده اند، کمتر آسیب پذیر به نظر می رسند. اگرچه بازگشت کنندگان، بخصوص آنانی که نسل دوم اند، بازگشت آنها به وطن اغلباً با فشارهای روحی و تلاش های عاطفی ناشی از ترک جایی که به آن خیلی آشنایی دارند همراه می باشد. بیشتر از ربع پاسخ دهندگان که به افغانستان برگشته بودند، هنوز امید یا توقع داشتند، تا کشور را در درازمدت یا کوتاه مدت، به دلایل مختلف، دوباره ترک گویند.
الساندرو مونسوتی، مدرس موسسه مطالعات بین المللی و توسعه تحصیلات تکمیلی در ژنو و دانشیار تحقیقاتی مرکز مطالعات پناهندگان (دانشگاه آکسفورد) طی تحقیقی با عنوان “استراتژی های مهاجرت افغانستان و سه راه حل برای مشکل پناهندگان[۳۷] ” با توجه به وضعیت پناهندگان افغان و جابجایی آنان در سه کشور افغانستان، ایران و پاکستان انجام داده است که در فصلنامه بررسی پناهندگان، در دانشگاه آکسفورد سال ۲۰۰۸ به چاپ رسیده است. این تحقیق به بررسی داده های سه پژوهش دیگر که در ارتباط با مهاجرت افغانها صورت پذیرفته بودند، پرداخته است. تحقیق مذکور استراتژی های کمیساریای سازمان ملل متحد شامل بازگشت داوطلبانه به کشور مبدأ، ادغام در کشور میزبان و اسکان مجدد در کشور ثالث که برای رفع مشکلات پناهندگان مطرح است را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده به بررسی مهاجرت افغانها بخصوص قوم هزاره در اواسط دهه ۱۹۹۰ در افغانستان، ایران و پاکستان پرداخته و دلایل مختلفی را برای مهاجرت افغانها که عموماً به صورت گروهی انجام شده، بیان کرده است. این تحقیق بر اساس شواهد مورد مطالعه پیشنهاد داده است که به منظور کاهش اثرات این جابجایی گسترده، لازم است پارادایم گسترده ای در راستای نوسازی افغانستان در زمینه های مختلف از قبیل آموزش، اقتصاد، سیاست و… صورت بگیرد، تا زمینه انعطاف پذیری و نوآوری را در کشور افغانستان فراهم آورد که منجر به تغییر در شرایط افغانستان و شکل گیری یک دولت مترقی با حمایت جامعه بین المللی گردد. در قسمت دیگر این تحقیق به مهاجرت های بین المللی و نیز روند بازگشت مهاجرین افغانستان پرداخته است.
مارکوویزکی[۳۸] (۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان “فرایند سازگاری مهاجرین: نقش زمان در تعیین سازگاری روانی"، به بررسی نقش طول اقامت در تعیین سازگاری روانی ۳۸۲ مهاجر جدید از اتحاد جماهیر شوروی در طول دو سال اول آنها در سرزمین های فلسطین اشغالی پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داده که سازگاری روانی در سه مرحله صورت می گیرد: در مرحله اول، که ۵ ماه اول اقامت در کشور جدید است، مرحله وخامت نام دارد. مرحله دوم، که بین ۵ و ۱۱ ماه رخ می دهد، مرحله رفاه اندک است. مرحله سوم، که پس از حضور بیش از ۱۱ ماه در مقصد است، مرحله بهبودی نام دارد. این تحقیق نشان داده است که اختلاف معنی داری در سازگاری روانی میان مراحل اول و دوم وجود دارد.
ممیکو سایتو” و “پامیلا هانتی[۳۹]“، در سال ۲۰۰۷، تحقیقی را تحت عنوان “بازگشت یا ماندن: سردرگمی نسل دوم افغان ها در پاکستان"، در سه شهر کویته ، پشاور و کراچی، با حمایت مالی کمیسیون اروپا، تحت اداره کمیشنری عالی ملل متحد در امور پناهندگان، انجام داده اند. این تحقیق نیز در دو زبان انگلیسی و فارسی، توسط :واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان” منتشر شده است. این تحقیق در مورد نسل دوم افغان ها در پاکستان و جهت گیری آنها در مورد بازگشت به افغانستان بوده و از یافته های تحقیق پیشین واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان در مورد شبکه های فراملتی استفاده کرده است. تحقیق پیشین، حاکی از این نکته بوده است که اطلاعات مشخصی در مورد گروهی بزرگی از جوانان و بزرگسالان افغان که در حال حاضر در ایران و پاکستان زندگی می کنند، وجود ندارد. نویسندگان، هدف این مطالعه موضوعی را، رسیدن به چنین درکی از طریق کشف لایه های زیرین دانسته اند، که در پشت پاسخ های “بلی” یا “نخیر” عودت کنندگان در مورد قصد بازگشت در فهرست اطلاعات کمی موجود نهفته است: احصایه گیری افغان ها در پاکستان در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷، کشمکش های مربوط به تصمیم بازگشت را در میان جوانان و بزرگسالان افغان که عمدتاً در نواحی شهری پشاور، کویته و کراچی ساکن بودند، نشان می دهد. بر اساس اطلاعات احصایه گیری افغان ها در پاکستان (۲۰۰۷)، ۷۴ درصد افغان های مقیم پاکستان کمتر از ۲۸ سال عمر دارند. اکثر آنها در پاکستان متولد شده اند، و هرگز زندگی در افغانستان را تجربه نکرده اند، یا هنگامی که از افغانستان مهاجرت نموده بودند، بسیار خرد سال بوده و در محیطی بزرگ شده اند که با محیط رشد والدین شان در افغانستان کاملاً متفاوت بوده است. از این رو، درک ویژگی های این گروه بزرگ از جوانان افغان در پاکستان و نظر آنها در مورد بازگشت و استقرار مجدد، نقشی تعیین کننده و اساسی در سیاست گذاری، کسب معلومات در مورد چگونگی تسهیل روند عودت و استقرار مجدد و چگونگی مدیریت جمعیت افغان های باقیمانده در خارج از کشور به نحو احسن و حرکت مستمر به سوی مرز، دارد. این تحقیق پیمایشی، با بهره گرفتن از نقل قول های مستقیم به صورت مصاحبه میدانی، از ۷۱ پاسخگوی انتخاب شده با سوابق جنسیت، سطح تحصیلات، پایگاه اجتماعی – اقتصادی و سطح همگونی متفاوت با اجتماع میزبان، جمع آوری گردیده است. یافته های تحقیق نشان داده است که، روند اتخاذ تصمیم برای بازگشت برای نسل دوم افغان ها بسیار پیچیده است و عوامل بسیاری از رفاه مادی (امکانات زندگی، سرپناه و فرصت های کاری) گرفته تا نگرانی های اجتماعی ـ فرهنگی، عاطفی و روابط درونی بر آن تأثیرگذار اند. تمامی این عوامل در طول زمان در واکنش به خواهشات درونی، برداشت ها و حوادث خارجی تغییر می کنند. نظرات در مورد بازگشت در جریانی مداوم تغییرات در تجارب فرد و مجموعه نیروهای منطقه را نشان می دهد. اکثریت پاسخگویان ناظر وضعیت افغانستان بوده و منتظر فرصت مناسب برای بازگشت هستند، آن عده که برداشتی کاملاً منفی نسبت به بازگشت داشته اکثریت را تشکیل می دهند. گزینه عودت نقطه پایان نداشته، از این رو عودت زمانی صورت خواهد گرفت که برداشت فرد یا خانواده نسبت به میزان خطرات بازگشت کاهش یابد. هرچند احترام به بزرگان ساختار قدرت در خانواده و روند اتخاذ تصمیم برای بازگشت را شکل میدهد، اما این سرپرستان مرد خانواده و پسران بزرگ خانواده هستند که تصمیم نهایی در مورد بازگشت را خواهند گرفت. در مقابل، گروه محدودی از زنان جوان مجرد یا متاهل، با جامعه بیرونی، از طریق کار یا تحصیل – تعامل دارند و احتمالاً از این طریق نقشی در تصمیم گیری برای بازگشت خواهند داشت. از این رو، فراهم آوری اطلاعات دقیق در مورد شرایط زندگی و فرصت ها در افغانستان برای این عده، نقش مهمی در متمایل کردن خانواده هایشان برای بازگشت خواهد داشت. نویسندگان، در پایان تحقیق، پیشنهاداتی را در مورد تنظیم عودت داوطلبانه جوانان افغان به کشور خود، ارائه نموده اند: ارتقاء کیفیت و سودمندی اطلاعات مربوط به افغانستان قبل از بازگشت، مخصوصاً در میان جوانان که آشنایی کمتری در مورد شرایط وطنشان دارند. این کار به منظور برطرف کردن برداشت های نادرست و به حد اقل رساندن فاصله توقعات واقعی نسبت به توقعات آرمانی صورت می گیرد. فراهم آوری یک بسته خدماتی فشرده برای افغان های فقیر و کم سواد در پاکستان، از جمله آموزش فنی و حرفوی، مسکن، کمک های مالی و کارهای که نیازمند نیروی انسانی می باشد، تا خطر بازگشت ناموفقانه را کاهش دهد؛ گسترش آموزش مهارت های ایجاد مشاغل و مراکز بازرگانی کوچک و دسترسی به موسسات اعتباری کوچک برای عودت کنندگان نسل دوم افغان ها. رسیدگی و تنظیم وضعیت زندگی افغان هایی که مدت زمانی بسیار طولانی در پاکستان بوده اند، از نقطه نظر حق کار مؤقت و روشن کردن روال دسترسی به تحصیلات عالی.
ریچارد و همکاران در سال ۲۰۰۵، تحقیقی در خصوص رابطه مهاجرت بین المللی و فقر، تحت عنوان «آیا مهاجرت بین المللی و فرستادن پول، فقر را در کشورهای در حال توسعه کاهش می دهد؟»[۴۰] به سفارش بانک جهانی انجام داده اند که نتایج آن طی مقاله ای در نشریه توسعه جهانی[۴۱] منتشر شده است. این تحقیق با اشاره به این امر که تعداد کمی از مطالعات به بررسی تاثیر مهاجرت های بین المللی در فقر در جهان در حال توسعه پرداخته است، سعی نموده این موضوع را مورد بررسی قرار دهد. در این تحقیق با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل جدید داده ها و اطلاعات گردآوری شده از ۷۱ کشور در حال توسعه، به تأثیر مهاجرت های بین المللی و جابجایی ها بر روی مسأله نابرابری و فقر پرداخته شده است. تایج تحقیق نشان داده است که مهاجرت و جابجایی های بین المللی در سطح، عمق و شدت فقر در جهان در حال توسعه تأثیر قابل توجهی را نشان می دهد. این تحقیق مدعی است که مهاجرت بین المللی پس از میکانیزه شدن (گسترش فن آوری یا صنعتی شدن) بیشترین تأثیر را برروی پدیده فقر و نابرابری در کشورهای در حال توسعه داشته است.
دیوید باس بی ادوارد[۴۲] از دانشگاه میشیگان، در تحقیقی تحت عنوان “حاشیه و مهاجرت: بررسی ابعاد فرهنگی مسئله پناهندگان افغان”[۴۳] به موضوع مهاجرت افغان ها به کشور پاکستان طی سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ پرداخته است. در این تحقیق، مدت زمان نسبتاً طولانی مهاجرت افغان ها به جامعه میزبان، آثار عدم وجود هرگونه برنامه و چشم انداز برای بازگشت مهاجران به کشور خودشان را مورد بررسی قرار داده است. همچنین در این تحقیق، مسایل و بسترهای فراروی جمعیت پناهندگان و کشور میزبان در این استقرار طولانی مورد توجه قرار گرفته و تاکید نموده است که پیامدهای ناشی از حضور پناهندگان در اموری همچون امنیت، اقتصاد(تولیدات) کشور میزبان و نیز حقوق پناهندگان جزو دغدغه های مهمی سیاستگذاران می باشد و آنها در تلاش هستند تا عوامل ناشی از این موارد را تا حد امکان کاهش دهند. لذا در این تحقیق مسایل مربوط به پیامدهای فرهنگی و اجتماعی پناهندگان افغانستان مورد بررسی قرار گرفته و همچنین آثار جابجایی جمعیتی بر روی قوم پشتون که حدود ۸۰ درصد مهاجران افغانستان در پاکستان را تکشیل می دهد نشان داده شده است.
۲-۱۷- مبانی نظری
از آنجایی که مهاجرت یک موضوع میان رشته ای بوده و در حوزه های گوناگون مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است، بر همین اساس، دیدگاه ها و نظریات مختلفی در مورد آن ارائه گردیده که هر یک از آنها از زاویه های مختلف به پدیده مهاجرت نگریسته اند. زیرا «بر مبنای ادبیات تئوریک یک عامل نمی تواند به عنوان نیروی منفرد مؤثر بر مهاجرت مورد مطالعه قرار گیرد»(مندولا، ۲۰۰۷: ۹۸). مطالعات انجام شده در حوزه مهاجرت نیز مبین این است که مهاجرت از عوامل گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و نظریه های مرتبط با هریک از این عوامل نشأت گرفته است. در اینجا، با تاکید بر علل مهاجرت افغان ها به ایران، به چند مورد از دیدگاه ها و نظریه های مرتبط با این موضوع اشاره می گردد، تا بر اساس آن بتوانیم چارچوب نظری این تحقیق را مشخص نموده و به یک دید جامع “نظری” دست یابیم.
۲-۱۷-۱ حوزه های مطالعاتی مهاجرت
قبل از اینکه به بررسی دیدگاه ها و نظریه های مهاجرت بپردازیم، منطقی خواهد بود که از زاویه یک نگرش روانشناسی ـ جامعه شناسی به این پروسه نگاه کنیم و مهاجر را از لحاظ شخصیت فردی و محیطی و نیز رابطه مهاجر را با محیط اجتماعی اطراف خودش مد نظر قرار دهیم:
حوزه روانشناسی مهاجرت: در اینجا لازم است مهاجرت را از دیدگاه روانشناختی مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که انسان مهاجر تحت تاثیر چه عواملی در این رابطه قرار دارد، در ابتدا باید پویایی رفتار، یا انگیزش رفتار مورد بررسی قرار گیرد. یعنی اینکه چرا موجود زنده یک عمل خاص را انجام می دهد. در این مبحث توجه روانشناسان به شناخت نیرویی که باعث حرکت موجود زنده می شود، موجب شده تا روانشناسان بوجود انرژیهای داخلی یا نیروهایی که موجود زنده را به حرکت در می آورد و در قابلیت پاسخگویی او نسبت به محرک خارجی موثر واقع می شود، توجه کنند. گوستاولوبون[۴۴] نویسنده فرانسوی در کتاب روانشناسی توده ها چنین بیان نموده است: اگر آموزش و پرورش ما تنها بی فایده بود، می توانستیم به حال بچه های بدبخت اکتفا کنیم، اما آموزش و پرورش متضمن خطر بسیار جدی تری است؛ کسانی که آموزش می بینند نسبت به شرایطی که در آن متولد شده اند، از نظر روانی نفرت شدید پیدا می کنند و در پی فرار از آن بر می آیند(ژان. پیتیه، ۱۳۶۹: ۳۴). با توجه به این مسائل و پیچیدگی شخصیت انسان و خواسته های متفاوت فردی و اجتماعی، لزوم شناخت علمی و نظریه های روانشناختی در تبیین پدیده مهاجرت بیش از نگاه سیاسی به این مقوله موثر خواهد بود. محقیقین و پژوهش گران حوزه اجتماعی در خصوص علل مهاجرت افراد، بیش از همه باید افراد مهاجر را از نگاه روانشناختی مورد مطالعه قرار بدهند؛ بخصوص مهاجرت افرادی که از جوامع چند قومیتی مثل جامعه ی افغانستان مهاجرت نموده اند.
حوزه جامعه شناسی مهاجرت: همانگونه که از بعد روان شناسی، شخصیت فرد و خواسته های ذهنی او می تواند مورد بررسی قرار گیرد، باید به روابط فرد و اجتماع و شرایط خاص اجتماعی نیز واقع نگرانه در تحلیل نگاه شود، ضمناً نباید فراموش کرد که دوران مهاجرتهای کلاسیک ( بواسطه تثبیت مرزهای بین المللی) سپری شده است، همانگونه که در دوران کوچ ایلات و اقوام به خارج از مرزهای شناخته شده بین المللی سپری گشته است. شاید بتوان ادعا کرد که مهاجرت به معنای عام آن دیگر واقعیت وجودی خویش را از دست داده است و هم اکنون مهاجرت بصورت تک فردی یا خانواده کوچک عینیت دارد که با توجه به پایداری قومی، ایلی و خانواده ی بزرگ در مکان اولیه، هیچگاه نمی تواند پیوند و بستگی خویش را با مبدا از دست دهد و همیشه در ارتباط متقابل با جایگاه اصلی خواهد بود(توسلی، ۱۳۷۴: ۱۰۹). از آنجا که عدم توسعه و نابرابری ساختی و مکانی در توسعه جهان سوم از شکل گسترش توسعه سرمایه داری در این کشورها ناشی می شود، لذا حرکت توده ای جمعیت را در این کشورها باید در این رابطه مورد بررسی قرار داد. دو دسته عوامل برای بیان علت مهاجرت در نظرگرفته شده است: عوامل تغییر دهنده و عوامل رکودی. عوامل تغییر دهنده با نفوذ سرمایه داری در مناطق سنتی و ایجاد تغییر در تکنیک های تولیدی ارتباط دارد. تکنیک های جدید، زمینه های کاری برای کارگر اضافی ایجاد نموده و آنها را مجبور به مهاجرت می کند. عوامل رکودی، زمانی عمل می کنند که رشد جمعیت از تولیدات در جامعه مبدأ پیشی گرفته و نیروی کار اضافی را مجبور به مهاجرت می نمایند. در اینصورت، وقتی زمینه ی کار برای یک تعداد از نیروی کار میسر نگردید، این افراد دست به مهاجرت می زنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...