«ما احتیاج داریم که درکمان کنند، روزی که به این جا آمدیم از همه کس و همه چیز رانده شده بودم، کسانی که علت آمدنشان به این جا کودکآزاری است، نسبت به سایر بچهها خیلی حساستر و زودرنجتر هستند. نباید از ما انتظار داشته باشند از همان ابتدا رفتارهای معقولی داشته باشیم. مربی خوب کسی است که نسبت به مسائل دید کارشناسی داشته باشد.»
مصاحبهشونده شماره ۷ :
«مربی خوب کسی است که برای مربی بودنش دوره دیده باشد، درس خوانده باشد. این جا تعداد بچهها گاهی به بیشتر از بیست نفر هم میرسد، مربی خوب باید توانایی کار با هر تیپ بچهای را داشته باشد، نباید گذشته بچهها را به رخ آنها بکشد.»
مصاحبهشونده شماره ۸ :
«مربی خوب کسی است که ما را درک کند. بفهمد که ما سختی کشیدیم که با این که سنی نداریم، اما رسیدیم ته خط، دلمون میخواد بمیریم.»
مصاحبهشونده شماره ۱۲ :
«مربی خوب کسی است که حوصله داشته باشد، محبتش به بچهها کم یا مصنوعی نباشد، سر هر مسأله بیاهمیتی روی آدم قضاوت نکند، کارهای اشتباهمان را یادآوری نکند و یا آن را جلوی روی همه نگوید، بیاحترامی نکند، غرورمان را نشکند.»
مصاحبهشونده شماره ۱۳ :
«مربی که نباید خودش رابگیرد، نباید خودش را خیلی از ما جدا کند. به هر حال این جا خانه آنها هست. ما هم که از فضا نیامدهایم. من دچار معلولیت کوچکی هستم، کلام آدمها برایم اهمیت دارد. مربی خوب کسی است که طعنه و کنایه نزند با بچهها بجوشد.»
مصاحبهشونده شماره ۱۵ :
«مربی الگوی ماست. صحبتهایش، رفتارش، طرز برخوردش برای ما سرمشق است. مربی باید بتواند چیزی یاد ما بدهد. همه چیز که خوردن و خوابیدن نیست. باید یک تفاوتی میان مربی و نگهبان باشد. من یک بار رفتم جلوی پنجره، مربی به من گفت پررو تو دختر خوبی نیستی، من واقعاً ترسیدم گفتم نکند بخاطر این کار مرا به خانه سلامت بفرستند. زندگی به اندازه کافی برای من سخت بوده است. برادر جوانم جلوی چشمهای خودم جان داد و مرد. مربیها باید به خانواده ما احترام بگذارند، درست است که آنها ما را رها کردهاند اما همچنان پدر و مادر ما هستند.»
مصاحبهشونده شماره ۱۹ :
«مربی باید توانایی صحبت کردن و پای صحبت بچهها نشستن را داشته باشد، هر کدام ازما که این جا هستیم بنا به دلایلی مجبوریم که باشیم، در یک وضعیت دشوار قرار گرفتهایم و نیاز به حمایت داریم. آدم بدون محبت میمیرد. رابطه عاطفی بین مربی و بچه ها خیلی اهمیت دارد.»
مصاحبهشونده شماره ۲۰ :
«ما از مربی انتظار داریم وضعیت و شرایط نامناسب روحی ما را درک کند، و اگر بواسطه آن شرایط عمل ناشایست یا غیرقابل قبولی از ما سرزد، آن عمل را به پای خصومت شخصی و یا ناسازگاری نگذارند.»
مصاحبهشونده شماره ۲۱ :
«ما حرف زدن را از مربیهایمان میآموزیم، لحن صحبت آنها خیلی برای ما اهمیت دارد. زندگی با چند مربی با سلیقه های مختلف به اندازه کافی سخت هست.چون اینجا مرکز قرنطینه است از تمام ردههای سنی بالای ۶ سال نگهداری میشود. اما گاهی این طور به نظر میآید که تفاوتهای سنی کمتر درنظر گرفته میشود، قرار نیست همانطوری که یک بچه ۱۲ ساله تنبیه میشود، من هم که ۱۷ سال دارم همانطور مورد تحقیر واقع شوم من احتیاج دارم که برایم شخصیت قائل شوند، من از سختی و فشار زندگی به اینجا آمدم تا آرامش داشته باشم.»
مصاحبهشونده شماره ۲۲:
«الان میخواهم تلویزیون ببینم، الان بریم حیاط، الان ناهار بخوریم، تو برو حموم، تو نرو حموم دیروز رفتی، الان که درس نمی خوانند، برو بخواب، نخواب، بازی کن، بازی نکن، … نمی دانم شاید حق با آنها باشد، خب تقصیر آنها نیست که ما بیپدر و مادر شدیم، اما اگر کمی هم برای ما اختیار قائل شوند، نظر ما را بپرسند، خب خیلی بهتر می شود.»
مصاحبهشونده شماره ۲۳ :
«بعضی از مربی ها خلاقیت دارند، و مهارت کار کردن با ما را بلدند، ما از آنها یاد میگیریم که رفتار درست یعنی چه؟ مربی خوب کسی است که توانایی برقراری ارتباط با هر بچهای را داشته باشد، اگر مربی هم نتواند ما را درک کند پس ما حرف دلمان را به چه کسی بزنیم.»
مصاحبهشونده شماره ۲۴:
«مربی به بچهها اعتماد کند، فقط ایرادهایشان را نبیند، گاهی هم از آنها تعریف کند، توی ذوق بچه ها نزند، با طعنه و کنایه با بچه ها حرف نزند، منظور ما این نیست که بچه ها را تربیت نکند بلکه با لحن مناسب با آنها حرف بزنند، ما را هم نه کاملاً اما تا حدی بچه خودشان، یا خواهر کوچکشان به حساب بیاورند و در عین حال به ما ترحم نکنند.»
مصاحبهشونده شماره ۲۵ :
«اولین نکته ای که یک مربی لازم است داشته باشد عشق به کارش است، مربی های خیلی مسن هم که حوصله سروصدا و محیط های شلوغ را ندارند بهتر است بازنشسته شوند، خب فضا کوچک است، تصور کنید ۲۰-۱۵ نفر هم توی یک جای کوچک که باشند هر کس یک کلمه بگوید همهمه میشود.»
مصاحبهشونده شماره ۲۶ :
«گاهی اوقات ما در گذشته خود مرتکب اشتباهاتی شده ایم، امابه ما گفتهاند قرنطینه، خانه موقتی است که ما در آن تغییر میکنیم، دیگر چه لزومی دارد که رفتارهای بدمان را بر سرمان بکوبند. یکی از دوستان من در این جا هست که دوست دارد تغییر کند اما هیچ کس او را کمک نمیکند. همه کارهای گذشته او را میبینند، آن چه کرده است را نه آن چه را که میخواهد باشد و سعی میکند.»
مصاحبهشونده شماره ۲۸:
«دخترهای بزرگ احتیاج دارند که مورد احترام قرار بگیرند و به آنها مسئولیت داده شود. و بینشان فرق گذاشته نشود. ما اینجا یک خانواده هستیم از اشتباهات کوچک ما چشمپوشی کنند برای هر اتفاق و مسألهای ما را با رئیس، روسا رو به رو نکنند، غرور ما را نشکنند و به ما فرصت عذرخواهی بدهند، قضاوت عجولانه نکنند.»
مصاحبهشونده شماره ۲۸:
«پرخاشگر نباشند، فحش ندهند، روی بچه ها لقب نگذارند، ما را تهدید نکنند، زندگی به اندازه کافی ما را تهدید کرده است، نسبت به احساسات ما حساس باشند، نسبت به دلتنگیها، نگرانیها، و تنهاییهایمان. مشکلات بچهها برایش بیاهمیت نباشد.»
مصاحبهشونده شماره ۲۹:
«اگر آن طوری که میخواهند باشی مشکلی پیش نمیآید. برای من خیلی مهم است که از کارم راضی باشند، فقط از این که ما را هم مثل کوچکترها تنبیه میکنند خیلی ناراحت میشوم. مثلاً به من که دختر بزرگی هستم میگویند بروگوشه دیوار راهرو بایست …»
وقتی نوجوان احساس کند تحقیر شده است، مورد احترام نیست، به او اعتماد ندارند، درک نمیشود و محبت واقعی نسبت به او ابراز نمیشود، نوعی دلزدگی، تنفر و بیاعتمادی نسبت به اطرافیان و جامعه در او رشد میکند. عشق، کینه، تحقیر و تحسین برای اولین بار و به معنای واقعی در دوران بلوغ و نوجوانی ظاهر میشوند. همچنین احساسات عالی مانند عشق به زیبایی، عشق به ارزشهای اخلاقی، راستگویی، صداقت، امانتداری، دوستی، جوانمردی و از خودگذشتگی دراین سن رشد میکنند و در روان انسان ثبات مییابند، به طور کلی در دوران نوجوانی میزان حساسیت فرد عمق بیشتری پیدا میکند (بالایان : ۵۷)
اگر با نوجوان طوری رفتار شود که این مفاهیم در او به درستی شکل نپذیرد و همانگونه که هست و در واقعیت وجود دارد، احساسات و عواطف انسانی را درکن نکند، بدبینی و بیاعتمادی نسبت به اطرافیان و اجتماعی که در آن زندگی میکند، در او ایجاد میشود و شاید در تمام طول زندگی، هیچ گونه محبتی را اصیل نداند، هیچ صحبتی را صادقانه نپندارد. بالعکس اگر نوجوان بداند کسی هست که برای او همدردی میکند، حرف دلش را میشنود، برای او اهمیت قائل است، او را دوست دارد و به او اعتماد میکند، با نیرویی بیشتر و با ارادهای قویتر پا به عرصه فعالیتهای اجتماعی میگذارد و خود را تنها حس نمی کند و مهمتر از همه یاد میگیرد که دوست بدارد، اعتماد کند و احترام بگذارد.
فرد بدون پیوند عاطفی قوی دچار احساسات منفی نسبت به خود و دیگران میشود و قادر به کنترل تعارضهای شخصیتی، نخواهد بود. طبق نظر مازلو یکی از نیازهای اساسی و اصلی انسان نیاز تعلق خاطر و عشق است. پیوند خوردن با دیگران و مورد قبول واقع شدن از جانب آنها خواستهای فطری است که در صورت عدم ارضاء موجب سرخوردگی و کاهش عزت نفس در فرد میگردد و اگر ارضا شود رضایت فرد را فراهم کرده و او را به کمال و خودشکوفایی نزدیک و نزدیکتر می نماید. (توسلی، ۱۳۷۵)
به طور خلاصه »مفهوم کلی زندگی، روابط موفقیتآمیز بین افراد و آسایش آنها میباشد.» (نظریه سولیوان (۱۹۴۹- ۱۹۸۲)) پایه تفکر اصلی تئوری روابط فردی سولیوان، که اظهار میدارد هیچ فردی نمیتواند بدون سایه مردم وجود داشته باشد، موضوعی است که به طور مکرر مطرح میگردد. تئوری سولیوان بر پایه کیفیت و ماهیت ارتباط بین افراد استوار گردیده است، روابط ما با سایر مردم بر رشد ما و آن چه خواهیم شد تأثیر میگذارد. (سیف، ۱۳۷۹)
تأثیر روابط بین افراد میتواند هم سازنده و هم مخرب باشد. از دانستن این مطلب که دیگران برای ما ارزش قائلند و به ما اهمیت میدهند، و مجذوب ما میشوند احساس امنیت به ما دست میدهد. از این رو میتوان گفت : روابط اجتماعی طبیعتاً دوجانبه می باشند و البته آن چه که ما از دیگران طلب میکنیم با توجه به پیشنهادهای تجربی گذشتهای که داریم، مورد جستجو قرار میگیرد (سولیوان، ۱۹۴۷). به عبارت دیگر احساس ما از خویشتن تحت تأثیر مردمی که مستقیماً در زندگی ما موثرند و با یکدیگر معاشرت داریم، شکل میگیرد.
۵-۴ توجه به شرایط سنی نوجوانان
نوجوانی دوران تحول در عواطف و احساسات و رسیدن به دنیایی سرشار از نشیب و فراز و تغییر و تحولات شخصیتی و رفتاری است. شناخت درست و دقیق این دوره و آشنایی با دگرگونیهای ژرفی که در قلمرو و مسائل جسمانی، عاطفی، شناختی و اجتماعی نوجوانان اتفاق میافتد، نه تنها برای خود نوجوان بلکه برای همه کسانی که با ا وسروکار دارند، لازم و ضروری است. بسیاری از بحرانهای پیش آمده برای نوجوانان و اطرافیان آنها، ریشه در همین شناخت دارد. (سهرابی، ۱۳۷۷)
در مراکز خانههای مراقبت کودکان و نوجوانان، این مسئولین و مربیان هستند که به جای والدین، بیشترین ارتباط را با نوجوانان دارند و باید از ویژگیهای شخصیتی او شناخت و آگاهی کافی داشته باشند و در این زمینه تخصص لازم را کسب کنند. بیانات و اظهارات مصاحبهشوندگان این موضوع را اذعان میدارد که مربیان باید تخصص کافی و درک لازم را در برخورد با دختران نوجوان داشته باشند تا بتوانند ارتباط صحیح با آنها برقرار کنند. اکثر آنها خواستار درک و شناخت بیشتری در ارتباط با ویژگیهای سنی خود از جانب مسئولین بودند چرا که این عدم آشنایی، برخوردهای نادرستی را به همراه دارد که تأثیر مستقیمی روی شکلگیری شخصیت نوجوان داشته و نیازهای آنها را برآورده نمیسازد.
تربیت در هر سنی میبایست که متناسب تحولی رشدی آن دوره، پیش رود و نیازهای اساسی آن سن را برآورده سازد تا بتواند به نتیجه مطلوب برسد. به این ترتیب، در آغاز دوره نوجوانی باید به نوجوانان کمک کرد تا خود را با تغییرات و دگرگونیهای سریع جسمی و روانی هماهنگ نمایند. برای این کار، مربیان باید از زاویه دید نوجوان و شرایطی که به زندگی آنها حاکم است، به مسائل بنگرند. (بهرامی : ۱۶۶)
در این قسمت به تعدادی از نظرات دختران مصاحبه شونده در این رابطه اشاره میشود :
مصاحبهشونده شماره ۱۳ :
«مسئولین و مربیان باید بدانند در زمانی که دختران ساکن در خانههای مراقبت، عمل ناشایست ویا حتی خطایی را مرتکب می شوند، چگونه با آنها برخورد کنند. این جا خانه ماست، خوب است گاهی از برخی اشتباهات کوچکمان چشم پوشی کنند، حتی زمانی که خطای ما استحقاق تنبیه را دارد، خیلی بهتر است که برای درنظر گرفتن نوع تنبیهات به شرایط و فاصلههای سنی توجه کنند.»
مصاحبهشونده شماره ۲۰:
«ما در سن بلوغ هستیم، به قول خودشان نوجوان هستیم نیاز به توجه خاصی از جانب آنها داریم تا بهتر خودمان را بشناسیم.»
مصاحبهشونده شماره ۲۲ :
«این جا یک مکان گروهی است، یعنی معمولاً همه ما باید در یک جا باشیم چیزی به اسم خلوت تا حریم خصوصی نداریم گاهی آدم دلش گرفته است، میخواهد گریه کند، مربیها سریع توی گزارش مینویسند فلانی افسرده است و یا …»
مصاحبهشونده شماره ۲۳:
«زندگی در قرنطینه، اوایلش با سکوت و اواخرش با پرخاشگری توأم است. ما که پرخاشگر به دنیا نیامدهایم، اما این همه یکنواختی به آدم فشار میآورد.»
مصاحبهشونده شماره ۲۶ :
«من این جا جزء دخترهای ارشد هستم ۱۸ سال دارم، خیلی برایم مهم است که به من احترام بگذارند و برایم شخصیت قائل شوند، به من ارزش بدهند، با من هم مثل دخترهای ۱۳ ساله رفتار نکنند، رفتار آنها الگویی میشود برای سایر بچههای این جا.»
مصاحبهشونده شماره ۲۷:
«من در خانه خودمان خیلی آزاد بودم، هر کار که میخواستم میکردم کسی بالای سر ما نبود، میدانم که باید رفتارهایم را تغییر دهم، برای این کار به کمک مربی هایم احتیاج دارم، آن وقت هزار جور تلاش میکنم که به چشم بیایم، اما انگار اصلاً نمیبینند، اصلاً برای پیشرفت کردن تشویقم نمیکنند، تا اشتباهی میکنم به چشم همه بزرگ میآید اما کارهای خوبم را مورد توجه قرار نمیدهند.»
مصاحبهشونده شماره ۲۸:
«محبت کردن یک شیوه و روش خاص خودش را دارد، نمیشود به همه یک جور محبت کرد ما در شرایط خیلی حساسی به سر میبریم و بهترین روش صحبت، درک کردن ماست.»
[شنبه 1400-08-01] [ 11:03:00 ب.ظ ]
|