اسلام دینی مهرپرور است لذا بر محبت نسبت به همه موجودات تاکید زیادی دارد. چرا که هر گاه روح مودت بر جامعه اسلامی حاکم شود، آثار آن در روابط اجتماعی و در عرصه عمل، عطوفت و رحمت ظهور خواهد کرد؛ امام صادق میفرماید: شایسته است مسلمان در ایجاد رابطه و تعاون در عطوفت و مواسات با نیازمندان و ترحم بر یکدیگر بکوشند تا آنگونه شوند که خداوند در قران فرموده« رحماء بینهم»[۴۷۶]
در سجایای اخلاقی پیامبر که به عنوان آیینه تمام نمای الگوی رفتاری برای زندگی مسلمین و در راستای ایجاد مودت و محبت بیشتر، نوشتهاند که: هرگاه با یکی از مسلمانان دیدار می کرد، با مصافحه آغاز میکرد و قبل از آنکه طرف دست خود را بکشد، دست او را رها نمیساخت[۴۷۷]
برادری و رفتار با محبت با مومنین یکی دیگر از ویژگیهای جامعه ایمانی است که اخلاق اسلامی سعی در برآوردن این منظور دارد« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون[۴۷۸]
این نحوه محبت کردن نه تنها باید در زمان خوشی باشد که دامنهاش در همه مراحل زندگی خود و افراد مومن را در بردارد؛ در این جامعه ایمانی روابط چنان محکم باید باشد که پیامبر فرمود: اگر در شهری گرسنهای شب را به سر برد، خداوند در قیامت به اهل آن شهر نظر نخواهد کرد.[۴۷۹]
۳. مساوات و برادری
مسلمانان تا هنگامی که در مکه به سر میبردند، به دلیل شرایط خاص این شهر، در امر تأمین مایحتاج اولیه با مشکل روبرو بودند. . فضای کاسبکارانهی شهر مکه هم عاملی بود که مانع از رشد طبقات فرودست جامعه برای نیل به موقعیتهای شغلی بهتر میگردید، اما در پی مهاجرت به مدینه، مسلمانان با فضایی جدید و امکاناتی تازه روبرو شدند. در مدینه دیگر از آن تعصبات نژادی و نجابت ذاتی که مایهی تفاخر و تبختر بود، اثری نبود.؛ چرا که در مدینه دیگر از آن تعصبات نژادی و نجابت ذاتی که مایهی تبختر قبایل بود، اثری نبود. یک بردهی سفیدپوست ایرانی چون سلمان با همتای سیهچردهی حبشی خود بلال برابر بود. این برابری حتی تا بدان جا پیش رفت که یک عرب اصیل قریشی عار نمیدانست که با عرب صحراگردی، همچون ابوذر غفاری، عقد اخوت بندد.[۴۸۰]
دین اسلام به دلیل ویژگیهای الهی خود توانست مایهی تجانس عناصر نامتجانس نژادی و قومی در یک حوزهی تمدنی شود و زمینه را برای بروز و درخشش استعدادها فراهم آورد، و از همین معناست که دین اسلام تمدنی را شکل داد، که به رغم وجود عناصر نامتجانس از شرق و غرب آن روزگار، نه شرقی محسوب میشد و نه غربی، بلکه هویت و ویژگیاش اسلامی بود.[۴۸۱]
۳. امر به معروف و نهی از منکر
هر حرکت اجتماعى پس از رسیدن به قدرت، به طور طبیعى، براى تثبیت معیارها و ارزشهاى خود ، باید سیاستگزارى مناسبى داشته باشد; زیرا در واقع هدف اصلى از مبارزات و انقلابها تغییر و دگرگونى اساسى در فرهنگ حاکم و سیاستگزارى درجهت اجراى برنامه هاى لازم براى رسیدن به این هدف مى باشد.
در بین آموزه های اسلامی امر به معروف و نهی از منکر، هم در سطح فرد ، اجتماع و…کار برد دارد و راهی در نظر گرفته شده برای جلوگیری از انحرافات جامعه. و هر یک از مسلمین در قبال سایرین موظف شهاند تا از کجی رویهایشان جلوگیری نمایند«الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و امرو ا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور»[۴۸۲]
و تا جایی مورد عنایت قرار گرفته است که، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین اسلام به شمار آمده. این آموزه از مهمترین آموزشهایی است که اسلام برای جلوگیری از انحرافات و تشویق برای انجام خوبیها ر نظر گرفته. فواید بیشماری در این امر وجود دارد که ما در اینجا به نمونه از فوایدی که در از اقولا سیالشهدا در قیامی که برای امر برای امر به معروف انجام دادند میآوریم تا نمونه ای باشد از خروار معرفتی این موزه باشد؛ امام حسین به قدر از این آموزه به نیکی یاد میکند که حتی مرگ را هم برای اجرای این امر الهی به جان می خرد میفرماید:«..چراگاه زندگی همچون مرتعی وحشت انگیز شده است. مگر نمیبینید که به حق رفتار نمیشود و از باطل جلوگیری به عمل نمیاید؟ با چنین اوضاعی و در چنین شرایطی افراد با ایمان حق دارند که آرزوی مرگ و ملاقات پروردگار خویشتن نمایندو مرگ را چیزی جز یک سعادت ندیده و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نبینند. امام حسین جانش را در کف اخلاص گذاشت برای اجرای «و ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی»[۴۸۳]
عملیشدن این اصل در جوامع اسلامی، ساز وکار بسیار نیرومندی برای کنترل کجرویهای اجتماعی به وجود میآورد. در واقع، دین اسلام با سفارش به امر به معروف ونهی از منکر، افراد دیندار را موظف میکند در برابر رفتار مجرمانه افراد احساس مسئولیت کنند و سکوت اختیار نکنند و با گفتار و رفتار مناسب پاسدار فضیلت ها و نیکی ها در جامعه باشند واز گسترش هر گونه هنجار شکنی و کجروی و جرم و بزه در اجتماع پیشگیری کنند.
۲) روابط انسانی
در جوهرۀ ادیان الهی محبت نسبت به انسانیت نهفته است و اساس تربیت اجتماعی اسلام انسان دوستی است. از ویژگیهای تربیت اسلامی آن است که انسان را از آن حیث که انسان است و در پرتو محبت الهی و بدون هیچ گونه خصوصیت دیگر ، هدف نیکی و هدایت و تربیت میداند و سعادت انسان ها را به نحو عموم ، در دستور کار خویش قرار داده است. بدین لحاظ می توان گفت تمام انسانها بدون استثنا به عنوا مخلوقی که خداوند آن ها را شایسته کرامت و امانت خود دانسته و برای سعادتشان پیامبران را فرستاده است تا در هدایتشان بکوشد، در پیشگاه خداوند یکسانند
رسول خدا در مدت کوتاهی با تحمل سختترین مرارتها توانست انقلاب عظیمی را در عصر جاهلیت بر پا کند. وی با نفی افکار، آیینها و ارزشهای ظالمانه جاهلی و قومی و قبیلهای، خونی و نژادی، مالی و طبقاتی، شرک و بتپرستی، و در هم شکستن ساختارها و مناسبات مبتنی بر آنها، اساس نظمی عادلانه و انقلابی را پی ریخت. نهضت او که یک انقلاب تمام عیار بود، به تغییرات عمیق و اساسی در ذهنیتها و عینتهای حاکم انجامید.[۴۸۴]
در طول تاریخ، توده مردم بیشتر مجذوب رفتار کریمانه و مهربانانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اصحاب و مسلمانان عامل به اخلاق کریمه، مسلمان شدند.«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ.»[۴۸۵]
تاثیر آموزههای انسانی اسلام به حدی قابل توجه بودکه فتوحات مسلمانان پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و پذیرش وسیع اسلام از سوی مغلوبان نیز بیشتر مدیون این بعد از اسلام بوده است. مداراى مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و احترام مقام دانشمندان، سبب شد تا دارالاسلامى با محوریت قرآن ایجاد شود و به دور از تعصّبات، راه پیشرفت بشریت را باز کند.[۴۸۶]
عدل عمومی
همان طور که از خصوصیات ادیان الهی برمیآید، عدل و انصاف از صفاتی است که جمیع انسانها را شامل میشود و تفاوتی بین انسانها قایل نیست و از مهمترین آموزههای اسلامی است؛ حتی علی(ع) در منشور سیاسی خود به مالک اشتر یاد آور می شود که، نسبت به آحاد رعیت از مسلم و غیر مسلم روش عدالت پیش گیرد و از ستم و قساوت بپرهیزد[۴۸۷]
عدل اسلامی دامنه بسیار وسیعی دارد و همه زمینه ها را فرا میگیرد. اجرای دقیق این آموزه در بسیاری از فصلهای تاریخ همانطور که باعث گرایش مشرکین به اسلام شد؛ حتی باعث رنجش خیلی از مسلمانان که گرایش غیر خدایی داشتند میگردید.
در آموزه ها و همچنین سیره معصومین این وجهه در رفتار آنها بروز ویژه ای دارد. امیرمؤمنان مىفرماید:« سوگند به خدا، اگر شب را تا به صبح به روى خارهای سعدان بگذرانم و مرا در غلها به بند بکشند، برایم از آن بهتر است که خدا و رسول را در قیامت ملاقات کنم در حالى که بر بعض از بندگان ستم کرده، چیزى از مال دنیا غصب کرده باشم. چگونه به کسى ستم نمایم براى نفسى که با شتاب به اندراس و کهنگى روى نهاده است و دور زمانى در زیر خاک خواهد ماند؟!»[۴۸۸]
برخورد انعطاف ناپذیر و پرصلابت آن حضرت در برخورد با برادرش عقیل، که تقاضاى امتیازى از بیت المال نموده بود، نمونه بارز دیگری از اهتمام آن حضرت بر اجراى عدالت و ظلم گریزى است[۴۸۹].
خداوند به سبب اسلام ارزشها را تغییر داد. بهای بسیار چیزها را که در سابق پایین بود، بالا برد و بهای بسیار چیزها را که در گذشته بالا بود، پایین آورد. بسیاری از افراد در نظام غلط جاهلیت محترم بودند و اسلام آنها را سرنگون کرد و از اعتبار انداخت، و بسیاری در جاهلیت حقیر و بیارزش بودند، اسلام آنها را بلند کرد. امروز مردم همانطور شناخته میشوند که هستند. اسلام به آن چشم به همه نگاه میکند که سفید و سیاه، قرشی و غیر قرشی، عرب و عجم همه فرزندان آدماند و آدم هم از خاک آفریده شده است.[۴۹۰]
۳- در قبال محیط زیست
اسلام به طبیعت نگاه خاصی دارد که برگرفته از آموزههای اسلامی است. در نوع نگاه دین به طبیعت انسان برای رفع نیازهای مادی خود و بالاتر از آن برای بقا و استمرار حیات خود باید چند اصل را رعایت کند. این نگاه الهی همه ابعاد زندگی و محیط زیست را در بر دارد؛ می توان آنها را به اصولی مرتب کرد:
اصل پاکسازی و پاک نگاه داشتن محیط از آلودگیها، اصل زیباسازی محیط طبیعی که انسان در آن زندگی میکند، اصل ضرورت تولید مناسب استهلاک، اصل عرضه و تقاضای مواد استخراج شده از طبیعت، اصل ضرورت در حدود نیاز و اصل تقم برآوردن نیازهای ضروری به نیازهای تجملی، اصل کوشش مستمر برای شناخت طبیعت و تفکر در آن، اصل آباد کردن و بهرهبرداری از آن.[۴۹۱]
انسان با چنین دیدگاهی برای فعالیت در تمام عرصه ها چیرگی بر طبیعت را وظیه خود میداند(و جعنا النهار معاشا)[۴۹۲] و برای به دست آوردن روزی از هیچ کار و تلاشی در هیچ جایی فروگذار نخواهد کرد.( هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُواْ فىِ مَنَاکِبهَِا وَ کلُُواْ مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُور)[۴۹۳]. او است آن کسى که زمین را براى شما رام کرده پس در اقطار آن آمد و شد کنید و از رزق آن بخورید و بدانید که زنده شدن بار دیگر شما به سوى او است[۴۹۴]
۱) نگاه الهی به طبییعت
اسلام دینی است اعجاب آور، که در تمام زمینه ها دارای برنامه است. برخلاف دینی همچون مسیحیت که اگر به دنبال آموزهای در این زمینه باشی فقط باید به تفسیر الهیاتی از طبیعت، بتوان نقش دین را در حفظ طببیعت اثبات کرد؛ اما اسلام برای تک تک اشیاء در طبیعت برای انسان وظیفهای مشخص نموده. به واقع، اسلام دینی است متمایز که حتی وظیفه انسان را در قبال طبیعت نیز به خوبی مشخص کرده. او را وا دار کرده به تفکر واندیشه در طبیعت بپردازد[۴۹۵]
نگاه ویژهای که اسلام به طبیعت دارد، بیانگر نوع برخوردی است که مومن میتواند با محیطش داشته باشد.« أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیرُْ صَفَّاتٍ کلٌُّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِمَا یَفْعَلُونَ».[۴۹۶] استاد مطهری در این زمینه می فرماید: « شک ندارد که اگر انسان در عالم ، در نظامات عالم و در مخلوقات این عالم تامل و تفکر کن، و هدفش از این تفکر کشف رازهای عالم، این باشد که به حقیقت بیشتر راه یابد و خدا رابیشتر بشنااسد این هم علم است و هم عبادت و هم تفکری علمی»[۴۹۷]
۲) تاثیر طبیعت در انسان
تاثیری که محیط اطراف بر جسم و روان انسان دارد به گونهای است که امروزه دانش جدیدی به نام، اکولوژی انسانی را به خود اختصاص داده است و در حقیقت طبیعت بر جسم جان انسان بدون تاثیر نمی تواند باشد، چنان که انسان تاثیر انسان را نمیتوان انکار کرد. این را باید دانست که« وجود گیاه در زندگی ما یک اصل است»[۴۹۸]
امیرالمومنین نیز با توجه به همین مطالب علمی، در باره تاثیر طبیعت بر انسان میفرماید: « توقوا البرد فی اوله و تلقوه فی آخره فانه یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار اوله یحرق و آخره یورق.»[۴۹۹] چرا که از نظر امیرالمومنین در آستانه رسیدن طبیعت به بهار همان طور که گیاه را شکوفا میکند به بدن نیز تاثیرات مثبتش را می گذارد؛ همانطور که بر عکس آن در فصل سرما صادق است.
۳) منابع طبیعی و اعمار آن
از دید منابع اسلامی، انسانی که در سر سفرۀ کرم میزبان است باید تا میتواند از این خان استفاده کند و به آبادانی آن بپردازد ،« .. ُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ » [۵۰۰]است که شما را آفریده و آبادی آن را به شما واگذار کرده
اهمیت حفظ گیاهان در اسلام، زمانی مشخص میشود که، پیامبر اکرم در بهبوحه جنگ فرمان می داد: « مبادا بر کشتن زنان و کودکان و گیران دست بزنید و به هیچ وجه درختان به ویژه درخت خرما را قطع نکنید»[۵۰۱] و نیز برای تشویق به سرسبزی درختان می فرمودند « هر کس درخت موز یا درخت سیب را سیراب کند گویا تشنه ای را سیراب کرده»[۵۰۲] نه تنها از راه تشویق بلکه از راه انزجار از عمل تخریب طبیعت هم به این کار پرداختند؛ امام صادق فرمودند: « لَا تُقَطِّعُوا الثِّمَارَ فَیَصُبَّ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْعَذَابَ صَبّا [۵۰۳]
۴) مسولت اخلاقی نسبت به تمام موجودات
اسلام بر مسئولیت اخلاقی انسان در برابر سایر موجودات، ( گیاهان و حیوانات) تاکید بسیاری نموده است. بر اساس روایات اسلامی، انسان در محیط زیست حق هرگونه تصرفی ندارد و حتی حیوانات بر عهده صاحبان خویش حقوقی دارند.[۵۰۴]
به فرمایش زیبای آقای جوادی آملی: اسلام آرایش هستی را پایه آرامش بشر می داند و سراسر گیتی و مینو را به زیبایی میستاید[۵۰۵] و در باره اهمیت حفظ محیط زیست، بعد از تشریح سامان مند بودن هستی و وظیفه دار بودن هر عضو هستی و بیان جایگاه انسان در نزد خدا وند میگوید:
«مهمترین عنصر خلافت الهی بعد از فراگیری معارف الهی ، آباد ساختن زمین و نجات آن از هرگونه تباهی و تیرگی است. مقصود از زمین، گستره زیست بشراست که از عمق دریا تا اوج سپر و قله آسمان را در بر میگیرد. بنابر این ، فرهنگ زیست محیطی با مقام جانشینی خدا آمیخته است. آن کس که به جای پالایش هوا آن را می آلایدو عوض مرمت زمین، آن را ویران می کند و به جای غرص نهال، به قطع درخت میپردازد و به جای….چنین فارغ بیفروغی ، بی دریغ دروغ میگوید که خویشتن را خلیفه خدا می شمرد. منظور از عمارت زمین، تامین اصول زیست محیطی برای حیات انسانی است؛ نه خصوص زندگی گیاهی که برخی دارند….»[۵۰۶]
در مورد حمایت از حقوق حیوانات، حتی غیر مسلمین هم به این اذعان دارند که « در بلاد اسلامی جمعیت حمایت از حیوانات لازم نیست و این قطعه از دنیا را می توان بهشت حیوانات دانست. مسلمین حقوق سگ و گربه و حیوانات را رعایت میکنند مخصوصا ددر معابر و مساجد با آزادی پرواز میکنند و در منارههای لانه دارند . در این باره بگونهای است که ما اروپاییان خیلی از یچیزها را از آنان بیاموزیم»[۵۰۷]
در اهتمام پیشوایان به حفظ حقوق حیوانات، امیرالمومنین در کلامی مسلمین را نسبت به چهارپایان مسوول می داند، : فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم[۵۰۸] پس مراقب باشید که مورد بازخواست قرار خواهید گرفت
۴) وظایف حکومت اسلامی در قبال محیط زیست
حاکم اسلامی به عنوان مهمترین رکن حکومت و تمدن اسلامی قطعا نقش به سزایی در صیانت از محیط زیست دارد. یا خود به این کار بپردازد و یا با تدوین قوانین مختلف به این کار مبادرت ورزد. وی با آموزش جلو بعضی تحریف ها دست اندازی ها را بگیرد.
دولت وظیفه دارد با ارائه قوانین زیست محیطی مورد نیاز و بر اساس احکام الهی و تضمین منافع عمومی در عرصه عمومی خود و دیگران را به حفظ طبیعت وا دارد؛ و با اموز هاش همگانی برای حمایت از محیط زیست فرهنگ استفاده از طبیعت را گسنرش بدهد و همچنین از منبعی که در دست دارد به صورت اصولی استفاده کند تا منبعی بی جهت ضایع نگردد[۵۰۹]
گفتار سوم: باورهای عملی
شریعت یا قانون الهی جایگاه محوری در همه ادیان ابراهیمی و خصوصا در دین اسلام دارد، به نحوی که میتوان گفت مسلمان یعنی کسی که حقانیت اسلام را بپذیرد و به همه احکام آن عمل کند.
همان طور که قبلا توضیح داده شد، یکی از مواردی که در آموزه های اسلامی به آن توجه شده، تکلیف انسان نسبت به اموری است که در بیرون اتفاق میافتد و نمود بیرونی دارد میباشد. یک مسلمان علاه بر اینکه به عبادات موظف است، به احکام تکلیفیه موظف شده است و مسلمان نباید به امور اجتماع، سیاست، تعلیم و تعلم و اقتصاد بیتفاوت باشد و برای رسدن به شکوفایی دراین زمینه ها در مقام رفتار بیرونی خود ضوابطی را رعایت کند که مجموعه این ضوابط به نام باورهای عملی نامگذاری میشود. و چون شریعت اسلام از عقاید آن نمی تواند جدا باشد، برای تنظیم روابط یک مسلمان رعایت قوانین ضروری است. دکتر نصر در دعاویشان در این باره میگوید: «نقش و نفوذ شریعت در نحوه زندگی و اعمال و رفتار مردم، در نحوه داوری در دعواهاشان، در کیفرها و پاداشهایی که داد می شد، در نحوه انجام معاملاتشان و به طریق اولی که جای بحث ندارد ، در امور دینی ایشان، همه وهمه در میان نسلهای اولیه آشکار بوده و سرمشقهایی برای قرون بعدی تاریخ اسلام فراهم آورده»[۵۱۰] از میان باورهای تاثیر گذار ما به بیان چند موضوع که در تمدنسازی ، تقش بالاتری دارد را توضیح میدهیم.
الف- سیاسی
سیاست از منظر آموزههای اسلامی با سیاست ورزیهای روزمره روشنفکرنماها تفاوت عمدهای دارد و حاکم اسلامی شمول بیشتری از زوایای دینی و دنیوی مردم را عهدهدار است ومثل مسیحت که تنها آموزههای اخلاق داشته باشد محدود نشده است.لذا سیاست هم بخشی از دیانت اسلامی به حساب می آید.
حضرت امام با اعتراض به کسانی که اسلام را منهای سیاست میخواهند میگوید: « والله، اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردند، سیاست مدرن از اسلام سرچشمه میگیرد»[۵۱۱]
در اسلام تاثیر حکومت بر فرهنگ زندگى مردم چنان بلند معرفی شده است که اعتقادات مردم را طبق آراء حکام معرفی می کند، در روایت آمده:“ النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم ».[۵۱۲] و این نشان میدهد حتى اگر دین، تنها براى هدایت بشر به سعادت اخروى هم بود، باز نمىتوانست نسبت به دنیاى او و بویژه «حکومت»، ساکتباشد چرا که سعادت اخروى انسان در گرو همه این امور است.
برای روشنترشدن دیدگاه اسلام در مورد سیاست و شاخصهای حکومت اسلامی مواردی را متذکر میشویم.
۱- همگرایی دین و سیاست