صرف نظر از مقام والای سعدی در هنر شاعری و نویسندگی که «حد همین است سخنرانی و زیبایی را» اندیشه های بلند و عواطف لطیف و انسانی این متفکر بزرگ، آن اندازه در قلمرو زبان و ادبیات فارسی و آثار شاعران ایرانی و غیر ایرانی نفوذ کرده است که نام وی را در زمره درخشان ترین چهره های ادبی جهان ثبت نموده و روشنایی های آثارش را چراغی فرا راه نسل های آینده قرار داده است.
تفسیر زندگی یا رمز و رازهایی از حکمت عملی سعدی
از دیگر مزایای معنوی شعر کهن فارسی، وفور نصایح اخلاقی و رهنمودهای ارزشمندی است که در زمینه حکمت عملی و وظائف فردی و اجتماعی انسان توسط شاعرانی چون سعدی ارائه گردیده و راه و رسم زندگی شرافتمندانه، در خلال مواعظی که خود عصاره ای از تعلیمات عالیه اسلامی است، تفسیر و توجیه شده است.
در اغلب اشعار سعدی، تفسیر زندگی هدفدار و تبیین و ظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی انسانی و موضوعاتی چون; احسان به پدر و مادر، صله رحم، احترام به معلم، اکرام میهمان، شفقت به یتیم و اسیر و فقیر، آداب سخن گفتن، تربیت فرزند، فواید پرهیزگاری و پاکدامنی، ایثار و بخشندگی، حق شناسی، فروتنی، شکیبایی، وفاداری، امیدواری، رازداری، پاکیزگی، نظم و ترتیب در امور، اعراض از لغوگویی و عیب جویی و غیبت و آزمندی و غرور و حسادت و… به کرات دیده می شوند.
با نگاهی به درون مایه اغلب اشعار و حکایات سعدی معلوم می شود که وی علاوه بر، داشتن طبعی خلاق وبرخورداری از قدرت سخنوری و شاعری،خردمندی فرزانه ومعلمی راه شناس وآگاه از رمز وراز های هستی بوده وبه سهم خود کوشیده است تا اسرار حیات متعالی وهدفدار انسان را به صورت لطیف ترین تعبیراتتفسیر کند و فراز و نشیب های راه زندگی را ضمن دستور العمل های متداول در زبان فارسی در آمده است.(سعدی،۱۳۴۰:۵۴)
در شعر نغز سعدی،جز از موضوعاتی که تاکنون بر شمردیم از ارزشهای معنوی دیگر،هر چه که مقدس و والاست و از دیدگاه اسلامی در زمره جنود عقل محسوب می شود ستایش شده و هر چیز ناپسند و فرو مایه که جزءجنود جهل به شمار می رود،نکوهش و تقبیح گردیده است.(همان:۵۷)
فصل سوم
اخلاق در بوستان
اخلاق در عرصه ی روابط انسانی
برقراری عدالت :
« بهترین حّد ، حد عدالت است نه فقر اصلاح کننده م یتواند باشد و نه ثروت . بلکه حالت میانه ، حالت اعتدالی مطلوب است »
الا تا نپیچی سر از عدل و رای که مردم ز دستت نپیچند پای
( سعدی، ۱۳۲۰: ۴۳)
به عدل و کرم سال ها ملک داند برفت و نیکو نامـــی بمــــاند
( همان:۵۴)
تواضع و فروتنی:
آنان بر حسب تکلیفی که نسبت به خدا او وظیفه ای نیست به خلق دارند ، پای از دایره جوانمردی و کرم آنسوی تر نمی گذارند ناسپاسی حق و ناشناسان ، آن ها را از استمرار جوانمردی و کرم باز نمی دارد .
یکی در بیابان ســگی تشنه یــــافت بــدون از رمـــــق در حیـــاتش نیــافت
کله دَلو کرد آن پسندیده کـــــیش چو حبل اندر آن بـــست دیتــار خویـش
به خدمـــت میان بست و بازو گشاد ســــگ نـــــاتـوان را دمــــی آب داد
(در آرزوی خوبی و زیبایی)
تواضع سعدی به انسانها توصیه می کند که ای انسان ، تو که از خاکی و سرشتت نیز از خاک است پس چرا حریص هستی و در جهان سرکشی وا می کنی ؛همچون آتش موجب آزار مباش چرا که در پایان زندگی به درون خاک می روی که از او بوجود آمدی ،پس تواضع و فروتنی را پیشه ی کار خود قرار ده ،و مانند خاک بدان خود را هیچ منزلت و ارزشی ندارد،آتش حرص و طمع جان با ارزش انسان را بی منزلت و بی مقدار می سازد ؛اگرانسان قدر و منزلت خود را بشناسند و در مقابل دیگران متواضع باشد و همیشه فروتن باشد مورد احترام است .
سعدی به شبیهان و استعارات بسیار زیبایی درباره ی تواضع و فروتنی است به قطره ی بارانی اشاره دارد که وقتی از ابر می چکد در ابتدا مغرور است اما وقتی پهنا و بزرگی دریا را می بینید از رفتار و افکار خود پشیمان می شود خود را در برابر چنین دریای پهناوری حقیر و پست می داند و همین تواضع و فروتنی عاملی برایش می شود که صدف در کنارش بوجود آید . و آسمان به او چنان منزلتی داد که نامش مروارید شد . و این از آنجاست که قطره ی باران خود را در مقابل قدرت خداوند هیچ دانست.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
و سعدی درباره ی تواضع و فروتنی همچون درخت پر ثمر و میوه داری است که هر چه ثمر و میوه ی بسیاری دارد شاخه و برگ های خمیده ای دارد که بر روی زمین هستند .
ز خــاک آفـــریدت خــدواند پــاک پس ای بنده افتادگی کن چــون خاک
حــریص و جهانسوزو سرکش مبـاش ز خــــاک آفـــریدندت آتش مبــاش
یکـــی قطره بــــاران ز ابـری چکید خجــل شد چـــو پهنای دریـــا بدید
کــه جایی کـــه دریاست من کیستم ؟ گــر او هست حقــا کــه مـــن نیستم
چــو خــود را بچشم حقارت بــدید صـــدف در کنــــارش بجـان پرورید
سپهــرش بجــــایی رســـانید کــار کــه شد نامــــور لـؤلــؤ شــــاهوار
بلنـــدی از آن یـــافت کو پست شد در نیستی کـــو فت تـــا هست شــد
تـــواضع کنــد هوشمند گــــــزین نهــد شــاخ پــر میـوه سر بــر زمین
(سعدی،۱۳۲۰: ۳۲۱ )
سعدی در پایان درباره ی تواضع توصیه می کند که ای انسان اگر می خواهی به مقام برسی به انسانها لطف کن ؛ انسان زمانی عزیز می شود که خود را بزرگ نشمرد و مغرور به مال و ثروت و مقام نباشد ،انسان بزرگواری که خود را حقیر و کوچک بداند در دنیا و آخرت بزرگی می بیند . در دنیای که همه ی هستی اش از خاک است و مردمان آن نیز از خاکند پس چرا انسان نباید همچون خاک بی مقدار باشد .
سعدی می گوید :هرگاه بر مزار من گذرت افتاد از عزیزان خویش نیز یادی کن ، بدان که سعدی از خاک شدن و به درون آن رفتن را هیچ غمی نیست ، چرا که در زندگیش خاکی بیش نبود . با همه بیچارگی و فروتنی تن به خاک داد و همچو بادی برگرد جهان بود . و همین خاک او را همچون بادی به سراسر جهان شناخت ؛ و این نتیجه ی رفتار و کردار حقیر و متواضع اوست .
اخلاق در بوستان
بوستان تراویده از طبع کسی است که در اقصای عالم بسی گشته است و ایام با … بهره برده و آنگاه به ساعقه عشق و محبت و مهین دوستی با نهایتی تواضع و فروتنی در اوج اشتیاق و تولا به سوی موطن خود : شیراز بازگشته است و خواسته است از سفرهای دور دراز و پر حادثه خویش به هموطنان خویش ره آوردی که همه شأن سعدی سفر آزموده و تجربه اندوخته را در خود باشد و همه مردم به شکل پند پارس را طبوع طبع افت و چنان در نظر آنان پر ارج و گرانمایۀ آید که سالهای فراق و هجراو سخن سرای بزرگ خود را تدارک کنند .
اخلاقی و رهبر فضیلت و عاشق لطف و صفا و پرده مهر و وفا « شیخ اجل سعدی شیرازی » بود و در کتاب بوستان گلستانش ره آوردیست که به گفته خود استاد از قند مصری بسی شیرین تر است .
بوستان منظومه ای است از نوع مثنوی ، در حدود پنجاه هزار بیت در بحر متقارب ، مشتمل بر بیان فضایل اخلاقی و اصول سیاست و تدبیر مملکت و شالوده های تحکیم و حفظ خانه و خانواده که بی صفا صوفیانه و معرفت عارفانه آمیخته و از ریا و سالوس و رذیلت ها اعراض الکی داشته ، حتی اگر مدحتی گفته ، بیان یا اعلام فضیلتی بوده است چنانکه خود می فرماید :
مرا طبع از این نوع ، خــواهان نبود ســــر مــدحت پادشاهان نبــــود
ولـــــی نظـــــم کردم بنام فــلان مــگر بازگـــویند صـاحـــــبدلان
که سعدی که گویی بلاغت ربـــود در ایــــــــام بوبکــر بن سعد بود
سزد ، گریه درویـــش بنازم چنان کــــه سید بـــه دوران نوشیون روان
(سعدی، ۱۳۷۹: ۱۱۰)
بوستان شاهکاری است که شاعر شیراز به اتابکان زمان ، ابوبکر بن سعد اهداء کرده است ، اما در واقع هدیه شیخ به جهان انسانیت تقدیم شده و به همین دلیل همواره بر قرار و جاودانه است و اگر در ادبیات ملل جهان غوری شود ، این نکته مسلم گرد که ادبای گیتی هیچکدام اثری با جامعیت بوستان تا کنون به نوع بشر عرضه نداشته اند ! بوستان آمیزه ای است از عرفان و حکمت و اخلاق و دستور های زندگی با عباراتی بس شیوا و رسا ، نظمی است محکم ضابطه های علمی و حقوقی و به روانی نثر و روشنای گفتگو های روزمره مردم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...