*مؤمن و پایبندی به آداب در روابط اجتماعی
*مؤمن و پرهیز از دوستی ها و روابط ایمان سوز
*مؤمن ،مسئولیّت در برابر خود و خانواده» (ستوده،۱۳۷۲:ص۸۶)
در سوره توبه آیه۲۳ راجع به پرهیز از دوستی ها و روابط ایمان سوز می فرماید:«ای کسانی که ایمان آورده اید هر گاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دادند آنها را ولی(یار، یاور و تکیه گاه)خود قرار ندهید و کسانی از شما که آنها را ولی خود قرار دهند ستمگرند.»
آنچه که در علوم اجتماعی از آن به عنوان روابط اجتماعی یاد می شود گاهی از آن به عنوان «صله رحم»یاد می کنند. که در زیر به شرح آن پرداخته خواهدشد.بحث های فرعی در زمینه رابطه انسان با اجتماع اطرافیانش، بسیار زیاد وسخن راجع به آنها بیش از گنجایش این مقال است. امیدا ست که خواننده محترم به مطالعه و بررسی مطالب بیش از آن بپردازد.
«صله» از وصل به معنای پیوستگی، اتّصال و بستگی است؛ (دهخدا ، ۱۳۷۳:ص۱۰۵۱۹). درمقابل «قطع» به معنای جدایی و گسیختگی می باشد اما «رحم» درلغت رحم زن است جای کودک در زهدان مادر (همان، ص ۲۰۵۷۲). و به این مناسبت درمورد خویشاوندان و اقربا به کار رفته است و تمامی کسانی که از نظر عرف مردم، از اقربا شمرده می شوند، ارحام هستند. صله رحم به معنای ارتباط و پیوستگی اقربا و خویشاوندان است و احسان، مدارا، احترام به آنها و … از جمله مواردی هستند که به صله رحم تحقّق می بخشد.
«رابطه انسان با ارحام باید بر اساس وفق، مدارا و احترام باشد نه بر اساس کبر و بدگمانی. غالب قطع رحم هایی که صورت می گیرد بدان جهت است که بین افراد سوء تفاهم پیش آمده و یا در برخی خودخواهی و خود بزرگ بینی،کبر و توقّعات بیش از اندازه و … وجود داشته است و همین سبب شده تا احسان به یکدیگر، دید و بازدید و اتّصال و بستگی را کنار بگذارند و صله رحم تبدیل به قطع رحم شود و قطع رحم گناهی است بزرگ.
یونس بن یعقوب می گوید: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود: ای یونس! (… ملعون، ملعون، قاطع رحم؛ ملعون است، ملعون است، قطع کننده رحم) (وسائل الشّیعه، ص ۵۱۹، ج ۱۱).
از بیان امام علی (علیه السّلام) چنین استفاده می شود که افراد باید خود را ملزم به رعایت صله رحم بدانند، بر ماست که این مسأله انسانی را مهم شمرده و هر چند در حدّ یک( سلام) به آن تحقّق بخشیم و از عواملی که موجبات قطع رحم را فراهم می کند بپرهیزیم. امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) فرمود:
«صِلُوا أرحَامَکُم وَ لَو بِالتَّسلِیم یَقُولُ اللهُ تَبارَک وَ تَعالَی: وَ اتَّقُوا اللهَ الّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالاَرحَامَ إنَّ اللهَ کانَ عَلیکُم رَقِیبَا (نساء/ ۱)
و به ارحام و خویشاوندان ایشان بپیوندید ولو با سلام کردن، خدای تبارک و تعالی می فرماید: «از خدا بترسید که با سوگند به نام او از یکدیگر چیزی می خواهید و نیز بترسید که از خویشاوندان ببرید (در مورد آنها کوتاهی نکنید که موجب قطع رحم شوید) که همانا خدا مراقب شماست.» (اصول کافی، ص ۱۵۵، ج ۲)
صله رحم به لحاظ اینکه از امور مهم اجتماعی بوده و چه بسا حفظ آن احتیاج به گذشت و ایثار داشته باشد؛ از مصادیق مکارم اخلاق شمرده شده است.
«مردی به محضر امام صادق (علیه السّلام) آمد و عرض کرد: مرا به مکارم اخلاق آگاه گردان. حضرت فرمود: «اَلعَفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَ صِلَهٌ مَن قَطَعَکَ؛ بخشیدن کسی که به تو ستم روا داشته باشد و ارتباط با کسی که از تو بریده است.» (وسائل الشّیعه، ص ۱۵۶، ج ۱۱)
آیا عاقلانه و منطقی است که فکر کنیم که خداوند متعال رهبانیت و گوشه نشینی و انزوا طلبی را توصیه می کند. البته هدف اصلی از آفرینش انسان تکامل معنوی اوست؛ این کمالات معنوی، فقط با ابزارهای مادّی حاصل می شوند، از این رو برای رشد معنوی، رشد مادّی لازم است این رشد مادّی نیز فقط از طریق زندگی اجتماعی حاصل می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
اما باید دقت کرد جایی که روابط اجتماعی موجب ضرر معنوی می شود و دین انسان را به خطر می اندازد، بایدآن روابط را حذف کرد. اتفّاقاً اسلام هم به این امر تأکید کرده است و خداوند در قرآن کریم می فرماید: «مُحمَّدُ رَسُولُ اللهِ و الَّذینَ مَعَهُ أَشِدُاءُ عَلَی الکُفارِ وَ رُحَماءُ بَینَهُم.» (فتح، آیه ۲۹) محمّد (ص) پیامبر خداست و کسانی که دشمن کمال و رشد معنوی شما هستند؛ نسبت به آنها سرسختی نشان دهید و به هیج وجه نباید با آنها آشتی کنید.
۲-۲۰-حفظ شخصیّت انسانها
از جمله مسائلی که در روابط اجتماعی باید مورد توجّه باشد،حفظ شخصیّت افراد است هر فردی دارای دو نوع شخصیت است که به هنگام ارتباط با آنها باید در نظر گرفته شود.
ا-شخصیّت واقعی
۲-شخصیّت اعتباری یا ظاهری
شخصیّت واقعی:عبارت از مجموعه حالات روانی و صفات اخلاقی فرد و نمودار چگونه شدن اوست؛لذا شخصیِت حقیقی مؤمن با غیر مؤمن ،صالح با غیر صالح، پرهیزکار یا غیرآن…….بسیار متفاوت است.
تأکید اسلام و قرآن روی شخصیّت واقعی یا حقیقی افراد است واحترام و ارزش هر فرد را بر اساس آن ملاحظه می کند اگر چه به لحاظ برخی مسائل اجتماعی یا فردی شخصیّت اعتباری را هم از نظر دور نداشته است.چنانکه در برخی از مواقع بدون ملاحظه شخصیت اعتباری، به لحاظ شخصیّت حقیقی فرد سخن گفته است که سوره تبّت مصداق بارز آن است؛ابولهب با اینکه عموی پیامبر(ص) و از افراد سرشناس و پرموقعیت مکه است؛ولی قرآن به آن توجّه نکرده و بی ارزشی اورا به جامعه شناسانده است، بدان جهت که پیامبر را آزار می داد و رسالت او را تکذیب می کرد.
شخصیت اعتباری: عبارت از وضع اجتماعی شخص نمودار موقعیت،مقام و جایگاه او در اجتماع است؛مانند شخص حاکم،رئیس،مرئوس،صاحب مکنت و ثروت،فرزند فلان خانواده و……این نوع شخصیّت، بستگی به قراداد و اعتبار مردم و اجتماع دارد و به لحاظ مصالح اجتماعی و رسیدن به اهداف انسانی مورد احترام قرار می گیرد و البتّه تا آنجا که دارای مصالح اجتماعی و انسانی بوده ویا لااقل چنانچه دارای مصلحتی نباشد مُضر هم نباشد و ارزش دادن به آن ایجاد فساد هم نکند، در غیر این صورت چنین شخصیتی از ارزش مثبت خالی شده و محترم شمردن آن از ارزش اخلاقی درست برخوردار نخواهد بود.مصداق آن حاکم فاسد، ثروتمند فاسد وغیره است.به هر حال انسان موظّف است در ارتباط با دیگران،شخصیت واقعی و اعتباری را –در حدّ مصلحت انسانی-رعایت کرده و حدود احترام هر فردی را بر این اساس ملاحظه نماید.
بر اساس این اصول،با حیثیت وآبروی اشخاص نباید بازی کرد.اغراض شخصی، گروهی،خطوط سیاسی و…چیزهایی نیستند که ناقض این اصل انسانی بوده و تقدّم بر حفظ شخصیّت افراد داشته باشند.ما حق نداریم به خاطر آن مسائل ،افراد را دست بیندازیم و یا موقعیت اجتماعی و انسانی آنها را نادیده بگیریم و با آبروی آنها بازی کنیم. بر اساس چه اصل اخلاقی و عقلایی، صرف اینکه فلان شخص در جهت اهداف سیاسی و اجتماعی و منافع فردی و گروهی ما نیست،یا نظری مخالف با ما دارد،آماج تهمت ها، غیبت ها،ظاهر ساختن عیوب و نقطه ضعفها…… قرار می دهیم و به ترور شخصیت او می پردازیم؟
آنانی که در روابط اجتماعی توجّهی به حفظ شخصیّت افراد نمی کنند،بر هم زننده اساس وحدت و اخوّت و به وجود آورنده اختلاف و دشمنی می باشند. این گونه افراد به بیماری سوء ظن و تجسّس در امور و عیوب دیگران،غیبت،تهمت،بدگویی،رعایت نکردن حقوق افراد،تکبّر، بی انصافی،عهدشکنی و فراموش کردن حق و….گرفتار می شوند و حتّی برای رسیدن به اهداف خویش و کوبیدن افراد مقابل خود به همنشینی با فاسقان و نا اهلان اقدام می کنند.
از دیدگاه عقل و شرع در روابط اجتماعی،رابطه ای که از روی تحقیر و سوءظن به افراد ایجاد شود،بسیار زشت و مذموم است.رسول خدا(ص) فرمود:«مَنِ استَذَلَّ مُؤمِناً أو حَقَّرَه و قِلَّه ذاتِ یَدِهِ شَهَرَهُ اللهُ یَومَ القِیامَهِ ثُمَّ یُفضِحُهُ؛کسی که مؤمنی را خوار نماید یا به جهت فقر و کمی مالش او را تحقیر کرده و کوچک بشمارد،خداوند در روز قیامت بدی ها و عیب های او را فاش می کند و رسوایش می گرداند.»(بحارالانوار،ج۷:ص۱۴۲)
ونیز فرمود:أذَلَّ النَّاسِ مَن اَهانَ النَّاسَ؛ذلیل ترین مردم کسی است که به مردم اهانت کرده،آنها را کوچک بشمارد.(همانجا)
امام صادق (ع) فرمود:«مَن أنَّبَ مُومِناً أنّبَهُ اللهُ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَه؛کسی که مؤمنی را سرزنش کند خداوند در دنیا و آخرت او را نکوهش خواهد کرد.»۰وسائل الشیعه،ج۷:ص۵۹۶)
خداوند در قرآن می فرماید:یا أیَّها الَّذینَ آمَنوُا لَا یَسخَر قَومُ مِن قومٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیراً مِنهُم ولا نِساءُ مِن نِساءٍ عَسَی أن یَکُنَّ خَیراً مِنهُنَّ وَلا تَلمِزُوا اَنفُسَکُم وَلا تَنابَزُوا بِا الاَلقَابِ بِئسَ الِاسمُ الفُسُوقُ بَعدَ الایمانِ وَ مَن لَم یَتُب فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِموُن؛ ای کسانی که ایمان آورده اید!مبادا گروهی از مردان گروهی دیگر را مسخره کنند،چه بسا آن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و مبادا که گروهی از زنان گروه دیگر را مسخره کنند،چه بساآن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند.از هم عیب جویی نکنید و یکدیگر را به لقب های زشت مخوانید؛که بعد از ایمان به خدا، نام فسق(بر مؤمن نهادن)بسیار بد و زشت است و کسانی که توبه به درگاه خدای بزرگ نبرندو(به این گفتار و اخلاق زشت ادامه دهند)آنان ستمگرانند و به عذابشان گرفتار.(حجرات/۱۱)
تنها راه حفظ شخصیّت و آبروی خود و دیگران این است که اخلاق انسان نیکو شود؛ امیرالمؤمنین علی(ع) در وصیّتشان به محمد حنفیه فرمودند:«و حَسِّن مَعَ النَّاسِ خُلقِکَ حَتَّی اذا غَبَّت عَنهُم حَنُّوا إلیکَ و اذا مِتُّ بَکُوا إلیکَ؛اخلاق و رفتارت را با مردم نیکو گردان تا وقتی از آنها غایب شدی آرزوی دیدارت را داشته باشند و زمانی که بمیری بر تو اشک بریزند.»(وسائل الشیعه،ج۸،ص۵۵۱)
خداوند متعال در قرآن می فرماید:«یَا أیَّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِجتَنِبوُا کَثیراً مِنَ الظِّنِ إِنَّ بَعضَ الظَّنِ اثمُ و لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغتَب بَعضُکُم بَعضاً أَیُحِبُّ أحَدُکُم أَن یَأکُلَ لَحمَ أخِیهِ مَیتاً فَکَرهتُمُوهُ واتَّقوُ اللهَ إِنَّ اللهَ تَوَّابُ الرَّحِیم؛ای کسانی که ایمان آورده اید ! از گمان فراوان دوری کنید زیرا برخی گمانها ،گناه است و به تجسّس در امور دیگران نپردازید و از یکدیگر غیبت نکنید آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟پس آن را ناخوش خواهید داشت و از خدا (در اینکه او را معصیت کنید)بترسید؛ زیرا خدا توبه پذیر و مهربان است.»(حجرات/۱۲)
۲-۲۱-اثرپذیری نفس
بسیاری از موفّقیت ها یا عدم موفّقیت ها در جوامع ، معلول وجود دوستان شایسته ویا ناشایسته ای است که فرد،برای خود انتخاب می کند .حال ببینیم چرا چنین است؟
پاسخ این سؤال در یک کلام این است:چون نفس اثرپذیر است.ازین رو اعمال ،حرکات وافعال دوستان اثر مستقیم در روحیات و خلق وخوی اشخاص دارد،به گونه ای که سهم زیادی ازشخصیت انسان به واسطه معاشران و دوستان او شکل می گیرد.حتّی بعضی از بزرگان اخلاق و اهل معرفت بر این باورند که نفس آدمی به حدّی اثر پذیر است که می تواند در یک برخورد کوتاه و با یک احوال پرسی و حتّی از طریق یک نگاه، با دیگران خو بگیرد.
در وصیّت نامه دانشمند فرزانه مرحوم آیت الله شعرانی آمده است:«شایسته است بر تو که از معاشرت های خالی از تعلیم با مردم بکاهی به ویژه با ثروتمندان ودنیا خواهان،باید آنچه را که آخرت را از یاد تو می برد ومیل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد می کند،رها کنی و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردی زیرا به طور کلّی در تهذیب نفس مؤثّر است.»(آثار شهید مطهری،۱۳۸۲:ص۵۲)
اینک بنگریم امام خمینی رحمه الله علیه در مورد تأثیرپذیری نفس چه می گوید؟«نکته مهم نهی از مجالست با اهل معصیت یا نهی از نشستن در مجلسی که معصیت خدا در آن می شود یا نهی از دوستی و مخالطه با دشمنان خدا ،تأثیر اخلاق واعمال وحالات آنهاست،و از این ها بالاتر تأثیر در قلب، اعمال خود انسان است که با اندک مداومت و مراقبتی از اعمال سیّئه،قلب تأثیر شدیدی پیدا می کند وتنزّه از آن و تنزیه قلب تا سالهای دراز ممکن و میسّر نمی گردد.(امام خمینی ،۱۳۸۹:ص۷۶)
خلاصه سخن ایشان با بیانی ساده تر چنین است که:دوستی و همنشینی با بی دینان واهل فساد،گناه و معصیت آنچنان تأثیر بدی دارد که نه تنها حالات و اعمال انسان بلکه قلب انسان را مستقیماً دگرگون می کند به طوری که پاک شدن از آن خصلت های ناپسند به راحتی ممکن نیست و به زمانی طولانی نیاز دارد.
در روایات به این نکته یعنی اثر پذیری نفس از دیگران اشاره شده و سفارش گردیده که با چه کسانی باید معاشرت و نشست و برخاست داشت از چه کسانی باید اجتناب ورزید.به این سخن گهربار از امام علی علیه السّلام توجّه کنیم که فرمود:«لا تَصحَب الشِّریرَ فَإنَّ یَسرقُ شَراً وانتَ لا تَعلَمُ؛از مصاحبت و دوستی با مردم شرور بپرهیز، زیرا طبیعت تو به صورت ناخوداگاه بدی و ناپاکی را ار طبع منحرف او می دزدد، در حالی که خود نیز از آن بی خبری.»(نهج البلاغه،ص۲۷۲)
ونیز همان حضرت می فرماید:«همنشینی و دوستی با بدان ، باعث سوء ظن به اخیارو خوبان می شود همنشینی با خوبان و مؤمنان، تو را جز خوبان می کند.»(بحارالا نوار-ج ۱،ص۱۴۴)
از طرف دیگراسلام بر معاشرت و دوستی با انسانهای شایسته ای که موجب صلاح و رستگاری خواهند شد تأکید بسیار نموده است. حضرت امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:«مُجالِسَهِ الصَالِحِین دَاعِیَهُ اِلَی الصَّلاح؛همنشینی با نیکان و صالحان به خودی خود آدمی را به نیکی وصلاح فرا می خواند.»(بحارالانوار-ج۱،ص۱۴۱)
حواریون از حضرت عیسی (ع) سؤال کردند با که معاشرت کنیم؟آن حضرت فرمود با کسانی که نگاه کردن به آنها شما را به یاد خدا بیندازد و سخن گفتن باآنها دانش شما را بیفزاید وکردار آنها رغبت شما را به آخرت زیادتر کند.(همان،ج۴،ص۱۸۸)
لقمان حکیم به فرزندان خود سفارش می کند:فرزندم همنشین عالمان باش و به آنان نزدیک شوو به زیارت آنها برو شاید شباهتی به آنها پیدا کنی وبا آنها باش.»
این مطلب که انسان از هر گروه و صاحب هر ایده ای که باشد به واسطه دوستی و معاشرت با دیگران، از آنها رنگ و بو گرفته شبیه آنان خواهد شد؛چیزی است که همگان از آن آگاهند.
۲-۲۲- خلاصه فصل دوم
خلاصه اینکه انسان یک موجود اجتماعی است و اعمال و افکارش تحت تأثیر حضور دیگران قرار می گیرد. یکی از ویژگیهای خاصّ انسان، توانایی و مهارت او در برقراری ارتباط با دیگران به عالی ترین شکل است در احکام اسلامی برای بعد زندگی اجتماعی انسان، فواید بسیار زیادی ذکر شده است و اسلام انسان را به زندگی اجتماعی و تعامل با افراد جامعه سفارش نموده است.
از آنجا که علم جامعه شناسی ایران از کشورهای دیگر گرفته شده لذا اوّلین کتابها در این زمینه ترجمه کتابهای خارجی می باشند؛ بنابراین ممکن است این عناوین و اصطلاحاتی که در این فصل در حوزه علوم اجتماعی ذکر شد در آثار ارزشمند نهج البلاغه و بوستان و گلستان وجود نداشته باشد اما مفاهیم و محتوای این عناوین را در آثار ذکر شده می توان مشاهده کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...