” کدام ( هستند چهار ) پیشه ؟ آذربان ، رزمی ،‌برزیگر گله پرور …( همان ،۲۱۱) ؛ برزیگر گله پرور از بهترین پیشه های یک مزدیسنا ی دیندارمعرفی شده است ؛ به همین ترتیب در یسنا ۲۹ بند ۱ از “نیکی کشاورز"(( vohū. vāstriiā. و در یسنا ۳۱ بند ۱۵ از “کارگران کشاورز"vīnastī.vāstriiehiiā - یاد شده است . در وندیداد نیز به کشاورزی بسیار توجه شده است . احتمالاً دلیل آنکه اطلاعات خاصی در مورد کشاورزی در وندیداد وجود دارد ، هدفهای ضد دیو و ضد اهریمنی مؤلفان آن بوده که از یک سو نگران آلودگی عناصر مقدس زمین ، آب و آتش بوده اند و از سوی دیگر عقیده داشتند که زمین بایر مسکن دیوها و اهریمنان است و تأکید شده است که هر جا زمین باروری وجود داشته باید بارور نگه داشته شود . ( یارشاطر ، ۱۳۶۸ : ۵۶۳ ) . اگر چه مدرک مستندی در دست نیست که بتوان ادعا کردکه ایرانیان باستان دانش تغذیه می دانسته اند،اما با توجه به آثار مکتوب بازمانده از ایشان می توان حدس زد که آنان با گروه های اصلی مواد غذایی آشنا بوده اند. به عنوان مثال در وندیداد فرگرد ۵بند ۵۲ که اختصاص به احکام زنی که کودک مرده بزاید و زن آبستن است ، به گروه های مواد غذایی اشاره شده است :
āat̰. pascaēta. aipi.γžauruuatąm.
aspaiianąmca. paiiaŋhąm.
gāuuaiianąmca. maēṣ̌inanąmca. buziianąmca.
hąm.vaoirinąm. us.vaoirinąm.
gąmca. xvāstəm. anāpəm.
yaomca. aṣ̌əm. anāpəm.
maδuca. anāpəm
” آنگاه پس از آن [که آمیخته شاش گاو و خاکستر در رحم ریخته شد ] ازتازه دوشیده شیر مادیان و گاو میش و بز [یا] میو ه های تازه یا میو ه های خشک و گوشت پخته [کباب ] بی آب ، و جو و گندم آرد شده ی بدون آب ، می بی آب [که آب اند آن نبود ]"(رضی،۱۳۷۶ :۳۲۱) . ویا در دینکرد ۵ فصل ۱۴که اختصاص به خوردنی و آشامیدنی دارد ، چنین آمده است: abar xwarišn kū “۱)در مورد آنچه باید خورد و (آشامید )… āb ud urwar ud bar ī xwarišnīg ud pad meh-dādestānīh az gōšt ī panj ēwēnag gōspand sardāg jud ….ā ۳) آب ، گیاه ،میوه ی خوردنی و (خوراکی )که آن را برطبق قانون بزرگ ( فتوی ) از گوشت ۵ نوع(جانور) که از انواع گوسفند (چارپا ) هستند ، … ud pēm ī awēšān gōspandān ud māyēnišnān ī pāk a-mastīhā … ۴)شیر آن گوسفندان (=چارپایان ) و مایعات پاک که مستی نیاورد … “(آموزگار،تفضلی ،۱۳۸۶:۵۶). و یا در فرهنگ پهلوی ،واژگانی وجود دارد که برگروههای اصلی غذا ، اشاره دارند مانند : غلات dānag : / میوه جات / mēwagīhā : نوشیدنی ها xwārišn : سبزیجات / tarragīhā : روغن ها čahārpāy:(مکنزی،۱۲۳:۲۰۰۰) . در بندهش که روند غذا خوردن مشی و مشیانه به تصویر کشیده شده است ، می توان ترتیب و توالی گروه های غذایی را دید : گویدبه (نامه) دین که از آن جای که مشی و مشیانه، هنگامی که از زمین بررستند، نخست آب، سپس گیاه، سپس شیر و سپس گوشت خوردند. مردم نیز به هنگام مردنشان، نخست (از) گوشت و (سپس از) شیر و سپس از نان خوردن نیز بایستند و تنها، تا به مردن، آب خورند. ایدون نیز، به هزارۀ اوشیدرماه نیروی آز ایدون بکاهد که مردم به یک خوراک خوردن سه‎شبانه‎روزی به سیری ایستند. پس از آن، از گوشت خوردن، بایستند و گیاه و شیر گوسپندان خورند. سپس از آن شیرخواری نیز بایستند، سپس از گیاه‎خواری نیز ایستند و آب‎خوار بوند. ده سال پیش از آن که سوشیانس آید، به ناخوردن ایستند و نمیرند. سپس سوشیانس مرده برخیزاند۳ (مختاریان،۱۳۸۱: ۳۹۲ ). دانش نوین تغذیه ،مواد غذایی را در هرمی به چهار گروه اصلی تقسیم می کند: ۱- هیداراتهای کربن : نان ،غلات ۲- میوه جات و سبزی جات ۳- شیر و فرآورده های شیری، گوشت ها ۴- روغن ، چربی ، شیرینی سپس در بخشی مجزا به بررسی نوشیدنی ها پرداخته می شود .
۲-۴-۲-۱ هیداراتهای کربن : نان ، غلات
در وندیداد ۳ ، ۳۵-۲۳ به بحث درباره محاسن کشاورزی پرداخته شده است : در اینجا “قلب دین مزدیسنا” کاشتن غله فراوان و دائمی ذکر شده است ؛ کسی که بذر می کارد ، راستی ( اشه ) می کارد و دین مزدیسنا را می پرورد و تعالی می بخشد یا یکصد منزل جدید ، با یک هزار جایگاه و ده هزار نماز (ینگهه هاتم yengh-hàtam ) وقتی بذر در زمین آماده شد ، دیوها شروع به عرق ریختن می کنند ؛ وقتی آسیا کردن “یا باد دادن غلّه” انجام می گیرد دیوها زوزه می کشند و می گریند ؛ وقتی خمیر نان آماده می شد و نفس دیوها می برد “(رضی،۷۱۱:۱۳۷۶) . منظور از غله ، دانه جو (- yauua ) است که سنتی ترین غلّه هند و اروپایی محسوب می شود و بنابراین مفهومی مقدس داشته است ؛ از این رو با راستی (اشه ) در جمله ( - yauua-ašauuan ) همسان انگاشته شده است . yauua- در اوستا به معنی غله،گندم و جو است . این واژه به ویژه در وندیداد بسیار استفاده شده است : وندیداد ، فرگرد ۹، بند۵۳ para. nū. ahmāt̰. haca. asaŋhat̰ca. ṣ̌ōiϑrāat̰ca. axštat̰
پایان نامه - مقاله - پروژه
spitama. zaraϑuštra. ižāca. āzūitišca. para. dasuuarəca. baēṣ̌azəmca. para. fradaϑəmca. varədaϑəmca. vaxṣ̌aϑəmca
para. yauuanąmca. vāstranąmca. uruϑəm “اکنون از این جایگاه و روستا برود ای اسپیتمه – زرتشت ، افزونی و فراوانی و درستی و درمان و آسایش و برکت و رویش ؛واز غلات و از کشتزارها ،افزایش و نمو “(همان ،۶۳۹) . یا در(یشت ۸ بند۲۹ ) pa. dim.1 aδāt̰. viieiti.zraiiaŋhat̰. haca. vourukaṣ̌āt̰.hāϑrō.masaŋhəm. aδβanəm:uštatātəm. nimrauuaite.2tištriiō. raēuuā̊. xvarənaŋuhā̊.۳ušta. mē.ahura. mazda.ušta. āpō. uruuarā̊sca.ušta. daēne.4 māzdaiiesne.5ušta.6 ā.bauuāt̰.۷ daiŋ́hauuō.۸us. vō. apąm. aδauuō.۹apaiti.ərətā̊.۱۰ jasā̊ṇti.aš.dānunąmca. yauuanąm.11kasu.dānunąmca. vāstranąm.12gaēϑanąmca. astuuaitinąm
“پس از آن او( تشتر) او را (اپوش را ) به مسافت یک هاثر از دریای فراخکرت دور براند . تشتر رایومند فرهمند ،خروش شادکامی و رستگاری برآورد خوشا به من ای اهورامزدا خوشا به شما ای آبها و گیاه ها خوشا به دین مزدیسنا خوشا به شما ممالک آب جوشهای شما بدون مانعی به طرف محصول یا دانه های درست و چراگاه با دانه های ریز و به سوی جهان مادی روانه گردد"(بویس،۳۲:۱۹۸۴) . یا در وندیداد(فرگرد ۷ بند۳۲) که درباره رفع ناپاکی و آلودگی از غلات است : dātarə. gaēϑanąm. astuuaitinąm. aṣ̌āum.
kat̰. tā. yauuaca. vāstraca. yaoždaiiąn. aŋhən
aṣ̌āum. ahura. mazda. yā. nasāum. auua.bərəta.
sūnō. vā. para.iristahe. maš́iiehe. vā
:اینچنین را از خشک غله ها ، این جنین را از تر [غله ها ، یا علف ها] … اینچنین را از آرد شده ها اینچنین را از آرد شده ها ،اینچنین را ازآرد نشده ها ،اینچنین را از سرشته[مخلوط] غله ها به این زمین فرو نهند، که ابر[آن] از هر چهار سو یک سو یک بار آب را بپاشند[پس از یکسال] بنابراین پاک می شوند . یا در بند۲۳ ،فرگرد سوم وندیداد :
kō. tūirīm. imąm. ząm. mazišta. xṣ̌naoma. xṣ̌nāuuaiieiti:
āat̰. mraot̰. ahurō. mazdā̊: yat̰. bā. paiti. fraēštəm. kāraiieiti.
spitama. zaraϑuštra. yauuanąmca. vāstranąmca.
uruuaranąmca. xvarəϑōbairiianąm.
yat̰. vā. anāpəm. āi. āpəm. kərənaoiti.
yat̰. vā. āpəm. āi. anāpəm. kərənaoiti
“… کیست که چهارمین کسی که از زمین را بیش از همه شادکام کند ؟ اهورا مزدا پاسخ داد :کسی است که هرچه بیشتر گندم و[ دیگر] گیاهان و درختان بکارد … ” (رایشلت ،۲۴۹:۱۹۶۸ ). احتمال دارد این واژه ی yauua- از ریشه ی yu- به معنای حمایت کردن و پشتیبانی کردن باشد . این واژه در ترکیبهای yauuō .čarāniia –(=غله زار) وyaon – /yauuan – (=انبار غله ،کشتزار غله ) مشتق از yauua – آمده است(بارتولومه،۱۲۶۶:۱۹۰۴) . در هفت ها ، یسنا ۳۵ بند ۶ : yaϑā. āt̰.۱ utā. nā. vā.۲ nāirī. vā.۳vaēdā. haiϑīm.4aϑā.۵ hat̰. vohū.+tat̰.ə̄ə-ād-ū.۶ vərəziiōtūcā.۷ īt̰. ahmāi.8fracā.۹ vātōiiōtū.۱۰ īt̰. aēibiiō.yōi. īt̰.۱۱ aϑā. vərəziiąn.12yaϑā. īt̰. astī.
“درست همان گونه که مرد و زنی می داند آن چه را که درست است ، پس بگذارید آن را [ هم چون ] دانه های خوب برای خود بکارد و بگذارید آن را همان گونه که هست به آنانی که آن را کشت خواهند کرد ، بشناساند “(میرفخرایی،۴۴:۱۳۸۲) . بارتولومه vaēdā - را اسم و از ریشه ی + dauu - به معنی “فشردن و فشار وارد کردن ” می گیرد و ” شوق و اشتیاق ” معنی می کند . او āδū- را در ترکیب āδū- frāδana - ( یسنای ۶۵ بند ۱ و یشت ۵ بند ۱ ) صورت اوستای جدید همین واژه می داند و ترکیب را ” افزاینده ی شوق ” معنی می کند( بارتولومه،۱۹۰۴ :۳۲۱) . میر فخرایی با استناد به هو مباخ می گوید : وی این واژه را ” دانه ” ، ” غله ” معنی می کند و یا “uk δ ” سغدی با همین معنی می سنجد ( میر فخرایی،۱۳۸۲ :۶۰ ) . درون
درون نان گرد کوچکی که بدون خمیر مایه پخته می شود که به ایزد سروش نذر می شود(اوشیدری ،۲۷۸،۱۳۷۱) . هنگامی که مؤمنان به انجام کارهای مذهبی می پرداختند ، مراسم درون یشت به جا می آورند و به این منظور در برابرنان مقدس ، درون یشت می خواندند . درون یشت برای عبادت یا شکرگذاری از خدایان است و می توان آن را به هریک از ایزدان تقدیم داشت . درون یشت همچنین به عنوان دعای غذا که آن واج نان خوردن گویند ، به کار می رود و در این مورد به اورمزد تقدیم می شود (بویس،۱۹۸۹ :۸ ) . هات سوم تا هشتم یسنا ، به نام “سروش درون ” است . اما جای شگفتی است که در پنج هات سروش “درون ” نامی از این نوع نان و مراسم مربوط به آن نیست . در یسنا ، هات ۱۱ بند ۴ : us. mē.۱ pita.2 haomāi. draonō.frə̄rənaot̰.۳ ahurō. mazdā̊.aṣ̌auua haŋuharəne.4mat̰.hizuuō. hōiiūmca.5 dōiϑrəm ” از برای من هوم ، پدر پاک اهورامزدا از draona - دو آرواره با زبان و چشم چپ ارزانی داشت ” (پورداود،۱۳۳۷ :۱۷۹) . پورداود به جای واژه ی draona - معادل قربانی را برگزیده است . در یشت ۱۹ بند ۸ : yauuat̰. anu. aipi. āite.1garaiiō. viṣ̌astarə.۲ vīspəm.auuat̰. aipi. draonō. bažat̰.۳aϑaurunaēca. raϑaēštāica.vāstriiāica. fṣ̌uiieṇte
” به هر اندازه که این کوهها امتداد یافته به همان اندازه او (آفریدگار ) آنها را بهره ی پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله پرور بخش نمود (پورداود،۱۳۴۷:۳۳۱ ) . یا در یسنا ، هات ۱۰ بند ۱۵ : auuaŋhərəzāmi.1 janiiaoš.۲ ūnąm.3mairiiaiiā̊.۴ əuuītō.xarəδaiiā̊.۵yā. mainiieiṇti.6 dauuaiieiṇti.7āϑrauuanəmca. haoməmca.†hā. yā.۸ dapta. apanasiieiti::yā. tat̰. yat̰. haomahe. draonō.nigā̊ŋhəṇti.9 nišhaδaiti.10nōit̰. tąm. āϑrauuō.puϑrīm.naēδa. dasti.11 hupuϑrīm.::
” به حلم کم و کاستی زن نابکار کوته خرد را که به فریفتن آتربان و هوم اندیشید (اما) خود او فریفته شد ،یکسر،نابود شد کسی که برآن شد سور هوم خود بخورد ۰ هوم ۹ به او پسران آتربان ندهد و نه پسر خوب (پور داود،۱۳۳۷ :۱۷۶). در گزیده های بالا از اوستا ،” draona –” به معنای ” بخشی از غذا “است (کتول،۶۶۵:۲۰۰۸) . اما رضی معتقد است” draona - ” به معنای یاوری ، بخشش و روزی نیز هست (رضی،۱۳۷۶ ،۹۶۵) .بارتولومه نیز هردو نظر را تایید می کند (بارتولومه،۱۹۰۴ : ۶۰۰). در متون پهلوی نیز واژه ی drōn –” ” دیده می شود . به عنوان مثال در ارداویراف نامه فصل ۱۸ بند ۱۸ - ۲۰ : pas dēn dastwarān framūd kū anōš ī xwaš ud xwarišn ī hupuxt ud hubōy ud xwardīg ud sard ā bud may āwurd āwurdānušān drōn yašt … ” پس دین دستوران فرمودند که انوش (نوشدارو) خوش و خورش نیک پخته و خوشبوی و خوردی (خوراک ) و آب سرد و می آوردن و درون یشتندو … “(ژینیو،۴۸:۱۳۷۲) . در کتاب روایات داراب هرمزد یار ج۲ فصل ۱۷ ، بند۱۵ : ” این که چون در روزگارپیشین کسی سفری خواستندی که کمتر از دوازده فرسنگ بودی ، این یک درون یشتندی تا اندر آن سفر رنجی نرسید و کارها بر مراد بودی و شغل ها گشاده شدی ، و برهمه کس فریضه است که چون به سفری خواهند شدن این درون یشتن ” ( اونوالا،۱۱۴:۱۹۲۲) .در فرگرد ۲ ، بند ۱۰ نیرنگستان : ārd ī drōn rāy pad pādyābtar dārišn … ” … آردی که برای درون فراهم می آورند، باید پاک باشد …"(نیرنگستان،۵۸،۱۹۹۵) .چاکسی به استناد به هیربدستان و نیرنگستان طرز تهیه ی درون را توضیح می دهد : “درون از آرد خشک و پاکیزه ی گندم آسیاب شده به دست می آید و فقط توسط موبد با آب پاکیزه مخلوط شده و چنگ زده می شود (چوکسی،۵۵۵:۱۹۵۵) . در زراتشت نامه فصل ۷۶ – ۷۷ بند ۱۱۶۲تا۱۱۶۴ مراسم درون یشت گشتاسب و خاندانش شرح داده می شود : “زراتشت فرمود یشتن درون چو شد سوی برهان دین رهنمون نهادند برآن درون چار چیز می وبوی و شیر و یکی نار نیز چو یشتن مز آن را به دستاو زند زراتشت پیغمبرارجمند (بهرام پژدو،۷۷:۱۳۳۸) . در روایات پهلوی فصل ۵۶ آمده است : arzōmandīh ī drōn ud mēzd rāy nibēsīhēd drōn pad hangōšīdag ī gētīg nihād estēd u-š girdīh ēdōn čiyōn gētīg ī gird ast u-š kanārag kōf ī harburz abzāyišn ī mayān ī drōn mardōm ud stōr ud urwar gōšudāg čagād ī dāidīg pad mayān ī drōn nihād čim ēn kū čagād ī dāidīg pad mayān ī gēhān ast .” ” درباره ی ارجمندی درون و میزد نوشته می شود و درون به همانند گیتی نهاده شد و گردی آن [نان فطیر] همانند گیتی است و کناره ی آن همانند کوه البرز است . سوراخ میان درون به منزله ی مردم و ستاره و گیاه است … ( میر فخرایی،۶۷:۱۳۶۷) . مزدیسنان این نان را در مراسم گوناگون مذهبی برای امشاسپندان و ایزدان و فرروهرهای در گذشتگان آماده می کنند و خیرات می کنند . در مراسم ” سروش درون ” این نان خورده می شود . به جز نان درون که ویژه ی مراسم مذهبی است ، در متون دیگر به انواع دیگری از نان ها اشاره شده است .به عنوان مثال در وندیداد فرگرد ۶ بند ۷ : cuuat̰. xvarəϑəm. frabarāt̰. cuuat̰. yaom. frabarāt̰: duua. danarə. tāiiūirinąm.
aēuua. danarə. xṣ̌aodrinąm “چه اندازه خوروش فراز برد ، چه اندازه غله فراز برد ؟ [آنگاه گفت اهورامزدا ]دو دنر از نان خوروش ها … (رضی،۱۳۷۶ :۸۳۸). Tāiiūiri –” ” نام خوراکی است که به درستی شناخته نشده است .در ترجمه ی پهلوی به معنای “نان کم مایه و سهل الهضم ) را است . جکسون آن را به شوربا و سوپ جوجه ترجمه کرده است .شپیگل شوربای گوشت یا آش گوشت ترجمه کرده است . کاربرد واژه هنگامی است که برای زن دشتان خوراکهای ویژه ایی در نظر می گیرند(همان،۱۳۸۱ :۵۹۵). دوان Tāiiūiri –” ” را یک غذای جامد می داند که متضاد xšaodri –” “به معنی غذای مایع است . گروهی xšaodri –” ” را مایعی الکل دار می دانند ، اما دوان می گوید وقتی زن دشتان است با دو نوع غذای ( danarǝ of tāiiūiri- ) و (- of xšaodri danarǝ) تغذیه می شود که یکی غذای مایع است در دیگری غذای جامد است(دوان،۹۰:۲۰۰۳) . به گمان نگارنده از جهت جامد بودن غذا بودن و نیز توجه به ترجمه ی پهلوی واژه ، بهتر است همان است که ترجمه ی” نان کم مایه و سهل الهضم” دارمستتر را بپذیریم ، چرا که با توجه به وضعیت مزاجی زن دشتان ، منطقی تر آنست که وی با غذایی جامد تغذیه شود تا آش گوشت دار . دربند ۵۱ خسرو قبادان و ریدگ از غذایی به نام “آبکامه ” (ābkāmak ) نام برده شده است:      bistag gurgānīg ka pad sōrābag brēzēnd, naxōd ī tarr kē abāg āb-kāmag xwarēnd.
” اما آن بزغاله دو ماهه … رودن ، موی برگرفته [و] چوم به آبکامه اندوده شد “(عریان ،۵۶:۱۳۸۲) .کریستین سن می گوید این غذا عدسی است که با عصاره ی زیتون مخلوط شده باشد اما وی در ملحقات کتاب تصحیح کرده است مراد از آبکامه عدس است که با آب کامه خورده شود (کریستین سن،۳۳۴:۱۳۳۲) . معین آن را نخود تازه می داند که با آبکامه خورند (معین،۹۲:۱۳۶۸) . منشی زاده واژه ی” “nōxōt ī tarun –را به معنای نخود تازه می داند که احتمال می دهد واژه ی فارسی نوnōxd – čhi- ” ” برگرفته از آن باشد (منشی زاده ،۷۱:۱۹۸۲) .عریان به آن کامه جوین می گوید (عریان،۵۶:۱۳۸۲) . نگارنده احتمال می دهد به دلیل لذیذ بودن این نوع غذا و آب افتادن کام از طعم خوشایند این غذا ، آن را چنین نام گذاشته اند و بعلاوه احتمال دارد خوراک ها را با نوع خاصی نان سرو می کردند ؛ در بند ۲۶ خسرو قبادان و ریدگ :    "  bē abāg karak ī kadagīg ī juwān k ē pad šāhdānag ud kāmag ī jawēn ud rōγn ī zaytān parward ēstēd <ēč murw> tāxt nēst ranjāg kardan ” . “اما با ماکیان گشن که با شاهدانه و کامه جوین وروغن زیتون پرورده شده باشد … “(عریان،۵۶:۱۳۳۲) .
ماهیار نوابی کامه جوین را “خمیر آرد جو” می داند که سه دانگش آرد و یک دانگش آب باشد ( نوابی،۷۶:۱۳۴۶) . در بند ۲۱خسرو قبادان و ریدگ از خوراک سپید با نام برده میشود ، gāw frabīh pad spēd-bāg xūb poxtan pad šakar ud tabarzad ” . ” … سینه ی گاو فربه (را) سپید با ، خوب پختن و با شکر و طبرزرد خوردن ” ،کارگر این خوراک را در واقع نان خوروشی می داند که از شیر و ماست و غیره با طعم ترش می پختند (کارگر،۱۳۹۰ : ۴۶). در بند ۹۸درخت آسوریک به اعتقاد نوابی افروشه نام نوعی نان است : ud <až> man šīr, panīr    bēd afrōšag ud māst ” “
“و از شیر من ، پنیر دیگر افروشه و ماست ( می سازند ) ” نوابی می گوید افروشه نوعی نان خورشی است مانند نانی که اکنون در گیلان از شیر و تخم مرغ و شکر تهیه می کنند (نوابی،۱۳۴۶ :۷۶) . در آغاز دینکرد۷ بند ۱۳واژه ی غله استفاده شده است : ” درخت هدیش( =کاخ ،آبادی ، خانه و نیز مینو ) برپارسایی ارزانی ، به سوی مشی و مشیانه و خواست از کاشتن غله ، نان را از مشی و مشیانه ؛ و او را دادند ؛ … ” (بهار ،۲۰۶:۱۳۷۵) . گندم
غلّه دیگری که نام آن در اوستا ذکر شده است گندم است . gaņtumō- در فصل ۱۰ نیرنگستان ، فرگرد ذکر شده است ۱: harw cē jōrdā sardag šāyēd , gandumagen we hast az hān gyāg paydāg : gaņtumō yauuanąm ratufriš … ” هر نوع غله ایی مجاز است ، گندم بهترین است … از تمام انواع غلات ، تنها گندم رتو را شایسته است … “(نیرنگستان،۱۹۹۵ :۶۰ ) . همچنین در تیشتر یشت او خشکی را (اپوش) از دریای وروکش دور می راند… چه بخت خوشی ای سرزمین ها، جوی های شما بی هیچ مانعی برای گندم درشت دانه و علفزارهای ریزدانه و دنیای مادی جاری می شود (پانئینو،۵۳:۱۹۹۰) . در مینوی خرد فصل ۱۵ بند ۱۳ از گندم یاد شده است : az jōrdāyān gannum meh ud veh guft ēsted ” و از غلات گندم ، مهتر و بهتر گفته شده است “(تفضلی،۱۳۵۴ :۳۷) .
جو ،یونجه
در بند ۳۱ خسرو قبادان و ریدگ از گور نری صحبت می شودکه با یونجه و جو پرورده شده باشند : gōr ī gušn kē ped aspast ud jō parvard ēsted “اما گور نری که با یونجه و جو پرورده شده … “(عریان،۵۷:۱۳۸۲) . برنج دردرخت آسوریک بند ۱۱ چنین آمده است :  yawāz až man karēnd    kē kōbēnd jaw ud brinj
جواز از من کنند که کوبند جو و برنج yawāz - از ستاک yava – از ریشه ی az - به معنی “زدن ،کوفتن ، راندن “؛این واژه به معنی جوکوب، دسته هاون های چوبی بزرگ برای کوفتن جو و غلات( تفضلی،۱۳۹:۱۳۴۵). گزیده های زادسپرم ، فصل ۳، در بندهای ۴۴ – ۴۷ – ۴۸ گرچه از اسطوره ی کشته شدن گاو نخستین سخن می رود ، اما درباره ی آفرینش غلات و انواع گیاهان دارویی از بدن گاو کشته شده و به زمین افتاده ، صحبت می شود : har urwar az handām – ē waxšīd abzāyēnēd (ī) ānhandām. Čiyōn ān ī guft kū :ānōh (kū) gāw ō zamīg mazg be paššixt pas jōrdā ul rust girgir ,kunjid ,ālun , mijūng . 44) ” هرگیاه از [همان] اندامی که رویید ، آن اندام را بیفزاید . چنانکه گفته شده است که آنجا که مغز گاو به زمین پراکنده شد دانه ی گرگر و کنحد رویید و ارزن [و] مشو ( = عدس ) ud ān ī gōwīhēd kū az wēnīg māš kē gēnōg xwānīhēd gēnōg nāmīg būd tang –wēnīg rāy . 47 ) و آنکه گفته شود از بینی ماش [برویید ] ،که بنو خوانده می شود و برای تنگ نفسی مشهور است . ud ān- īz suš spandān . bēšazēnēd gōs pandān sušīg wēmārīh rāy . 48) وآن نیز گفته شده است که از شش سپندان(= خردل ) [رویید] که بیماری ششی گوسفندان را درمان می کند …” (راشد محصل،۴۶:۱۳۶۶) . از جمله ی غلاتی که در گزیده های زادسپرم به آن اشاره شده است می توان به غلات زیر اشاره کرد : girgir = نوعب ارزن ، گرگر ،کنجد ، مشو(= عدس ) mazg – čihrīh = دانه ی مغز دار suš – spandān = خردل بهارمی گوید گرگر غله ایی است گرد وسیاه رنگ ، از نخود کوچکتر وبعضی می گویند نوعی باقلاست .ماش یا میشو نیز در بندهش نوعی حبوبات است که به کرسنه می گویند و طعم آن بین ماش و عدس است (بهار،۱۳۰:۱۳۷۵) . در بندهش هندی در فصل بیست وسه که درباره ی چگونگی گیاهان است بند ۶۴ از این غلات نام برده شده است : har čē pad pih rōzgār šāyēd <ān ī nē     šāyēd> sālwār ast, draxt xwānēnd. har čē pad rōzgār šāyēd ī-š bar stānēnd, bun be hōšēd ast čiyōn gandum <ud> jaw ud brinj girgir mīšūg winūg naxōd abārīg az ēn ēwēnag jōrdā xwānēnd. ” … هرچه در (خوراک) روزانه شایسته است (وچون) برآن را بستانند ، بن آن بخشکد مانند گندم و جو و برنج و باقلا و میشو و بنوو نخود و دیگر از این نوع را غله خوانند” (بهزادی ،۱۱۱:۱۳۶۸) . بهزادی با مقایسه بندهش هندی و ایرانی لیستی از غلات نام برده شده در هر دو منبع را ارئه می دهد که شامل است از :گندم جو ، برنج ، گرگر ، میشو ، بنو ، الوم (= ارزن )، نخود (همان ،۲۷۷) . دربند ۲۶ خسرو قبادان و ریدگ طرز تهیه ی مرغی شرح داده می شود طرز تهیه یشرح داده می شود که با شاهدانه پرورده شده باشد .      bē abāg karak ī kadagīg ī juwān kē pad šāhdānag ud kāmag ī jawēn ud rōγn ī zaytān parward ēstēd … ” …اما ماکیان گشن که با شاهدانه … پرورده شده باشد (عریان،۵۶:۱۳۸۲) . در فصل دوم شایست و ناشایست که درباره ی رفع ناپاکی از غلات ومیوه جات است واژه ی jōrda -” ” به معنی غله است : pad jordā ham-dādestān būd hēnd kū ān gyāg rēman-iš nasā abar rasēd … “درباره ی غله همداستان بوده اند که آن اندازه جای ریمن [است] که نسا به آن رسیده باشد … ” (مزداپور،۴۱:۱۳۶۹) .
۲-۴-۲-۲میوه جات و سبزی جات
در متون اوستایی از میوه ها وسبزی جات به ندرت صحبت شده است .به عنوان مثال در فرگرد ۵ بند ۵۴ در رژیم غذایی زنی که بچه ی مرده به دنیا آورده باشد ،از میوهای خشک (–gə̄uš. maēsmana ) و تازه( maēsmana - nauua )یاد شده است .به نظر نگارند همین طبقه بندی میوه ها در دو دسته میوه های تازه و خشکبار نشانگر دور اندیشی ابرانیان باستان در ذخیره ی میوه هایی بوده است که موسم فصلی آنها به سر رسیده است . در متون پهلوی نام میوه های بسیاری ذکر شده است . واژه ی ambag-” “در متون پهلوی به معنای میوه است (عریان،۱۳۸۲ ،۵۷)؛ منشی زاده معادل این واژه را در عربی ambaj-” ” می داند که از واژه ی هندی amba –” “که معادل سانسکریت “sampakva” - است ،مشتق می داند ومعادل پهلوی این واژه mēvag – است(منشی زاده،۷۳:۱۹۸۲) . درمقایسه با بندهشن ایرانی ، بندهش هندی لیست کامل تری از میوه جات را در فصل ۲۳ بند ۶۶را ارائه داده است : mēwag mādagwar sīh ēwēnag, aziš {!} dah sardag andarōn ud berōn šāyēd xwardan, čiyōn anjīr ud sēb, bēh, wādrang, angūr, tūt, urmōd, abārīg az ēn ēwēnag; dah bērōn šāyēd xwardan andarōn nē šāyēd xwardan čiyōn xormā, šaftālū<g>; zardālū<g> sernjid, abārīg az ēn ēwēnag; ān <ī> andarōn šāyēd xwardan bērōn nē šayēd xwardan <čiyōn> gōz, wādām, anār, anārgēl, pondik, šāh-balūt, wan ī gurgānīg <- kē pistag-iz xwānēnd {!!} -> kē-iz wēš az ēn <ast>, be was mādagwar mēwag hēnd "… میوه های اصلی سی گونه است : از ده سرده بیرون و اندرون را شاید خوردن ، چون انجیر ، سیب ، به ، بادرنگ ، انگور ، توت ، امرود ، و دیگر از این نوع ، ده (سرده ) بیرون شاید خوردن اندرون نشاید خوردن ، چون خرما، شفتالو ، زردآلو ، سنجد ،و دیگر از این نوع ، آن که اندرون شاید خوردن ،بیرون نشاید خوردن ، چون جوز ، بادام ، انار ، نارگیل فندق ، شاه بلوط و درخت گرگانی – که آن را پسته نیز خوانند – باشد که بیش است ( اما اینها ) میوه ی بسیار اصلی اند (بهزادی،۱۱۲:۱۳۶۸) . احتمال دارد این بند اشاره به طبع سرد و گرم میوه ها داشته باشد و منظور از بیرون و درون خوردن ، مصرف هر دو گروه میوده هاست که با هم بر سلامتی تاثیر نابجا می گذارد . در درخت آسوریک بند ۱، ۲ ،۳ و ۴توصیف درختی می رود ، که شنونده یا خواننده پی می برد که منظور نخل است : (تفضلی،۲۵۷:۱۳۷۶) . draxt-ē rust ēst     tar ō šahr āsūrīg
bun-aš hušk ēst     sar-aš ēst tarr
warg-aš nay hušk ēst    bar-aš mānēd angūr
sīrēn bār āwarēd     mardōmān wasnāδ ” درختی رسته است سراسر [تر] کشور سورستان بنش خشک است سرش ، است تر برگش نی ماند برش مانند [به انگور] شیرین بار آورد برای مردمان ” ویا در بند۱۰۶: xurmā pad dō pašīz    kōdakān xrīnēnd خرما به دو پشیز کودکان خرند   و بند ۱۱۷:  buz pad pērōžīh šud   xurmā andar ō stō ” بز به پیروزی شد (=رفت ) خرمااندر ستوده [ماند ] (نوابی ،۳۹:۱۳۴۶) . واژه ی xurmāk - شاید تحت زبان فارسی نو ، در رونویس های جدیدتر به جای هزوارش TG- ویا شکل پارتی (armāv- )خرماک نوشته شده است. اونوالا بند فوق را به این شکل می خواند : hurmāk andar husravīh ud austōbrīh ” و ” Bologneis” تشابه دو واژه ی “husravīh"به معنای “خرمی و آبادانی ” به جای واژه ی armāv-” “(خرما) می داند (همان ،۸۱) . در بند ۵۲خسروقبادان و ریدگ بهترین نوع خرما ،  "   xormā ī ērānīg ēstēd ""خرمای حیره “armāv ī hērtīk” برشمرده است . کریستین سن مانند اونوالا آن را به خرمای هراتی ترجمه می کند در حالیکه در ملحقات آن راخرمای هرت ، خرمای حیره تصحیح کرده است .(کریستین سن،۴۴۹:۱۳۳۲) . در مینوی خرد فصل ۱۵ بند۱۶: xurmāg ud angūr ud az mēvag خرما به همراه انگور در رده ی بهترین میوه ها معرفی شده اند (تفضلی،۳۲:۱۳۵۴) . در فصل دوم شایست ناشایست بند ۱۲۰،۱۲۱،۱۲۲ که درباره ی رفع ناپاکی از میوه هاست ،به نام برخی از میوه ها اشاره شده است :
gōz pad rāh ī ēwkardagīh hamāg rēman; u-š pōst ud mazg har dō šōy ēdōn, čiyōn dār.
۱۲۰) ” گردو به موجب یک ساختی همه ریمن [است] و پوست م مغز [آن] را هردو شستشو چون چوب [است ]…
anār-iz owōn čiyōn gōz.
۱۲۱) انار نیز همان گونه چون گردو است xormā: ka-š abāg kulāčag nē ēw-kardag, xormā rēman, ud kulāčag ud astag pāk. xormā šōy ēdōn, čiyōn ǰōrdā. ud ka pad kulāčag pahikōft: ka kulāčag ud astag ud xormā ēw-kardag, hamāg rēman. xormā ka abāg kulāčag nēēw-kardag: ka ō kulāčag pahikōft, xormā pāk. kulāčag ud astag šōy, ēdōn čiyōn dār.
۱۲۲) خرما اگر [با]غلاف خود یکپارچه نه [باشد ] خرما ریمن و غلاف [و] هسته ی [آن] پاک است … anār ud wādrang ud bēh ud sēb ud urmōd ud abārīg mēwag, ka pad bār ud u-š pazzāfišn ud abar paydāg, ka-š nasā abar rasēd, ā-š šōy-aš nēst; ud ka-š pazzāmišn abar nē paydāg, ā-š šōy ēdōn bawēd, čiyōn ǰōrdā; wādrang hamē pazzāfišn abāg.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...