دانلود مطالب پایان نامه ها در رابطه با بررسی آرمانشهر مولانا در مثنوی معنوی- فایل ۲۹ |
(همان: ۲۲۲)
«شگرد پذیرش زبان مولوی از سوی مخاطب چند ویژگی دارد:
الف: دلسوزی و ترحم مولانا به نوع انسان چه زن و چه مرد و سیاه و سفید و دیندار و بددین، هدف وی هدایت و عدالت معنوی در میان خلق است و این رسالت در مواجهه با هیچ کس تغییر نمیپذیرد.
برای مولانا نفس تازه و دمادم حضور با خدا و همنشینی با مردم خدادوست است. حتی مغرورترین افراد غربی چنان شیفته نوشتههای دیکنزند که والدین و کودکان را وادر میکنند در شبهای زمستانی آن نوشتهها را با صدای بلند برای یکدیگر بخوانند. دریغ است تعلیمات الهی و زبان ناطقه نفوس بشری مولانا به اتهام عرفان فخیم در انزوای عران نماییها یا تنها به کلاسهای درس و دانشگاه سپرده شود و توده مردم که تشنه این تربیتاند، در کژفهمیهای عاریتی این و آن از سوی خواص محروم بمانند. این چشمه باید در تن همه مردم نیازمند جاری گردد تا جامعه اسلامی به عدالت اقتصادی تن و سعادت و هدایت روح ملکوتی نائل آید.
ب: مشارکت مولانا در الگوی تعلیم، وجه «آینگی، روشنی» و حضور خلاق اوست:
یکی از ویژگیهای مهم تعلیم و تربیت در داستانهای مولانا مشارکت و قبول مسئولیت تام در یادگیری گروهی است این شیوه، جدیدترین شیوه تدریس در کلاسهای درس و اساسیترین مهارتهای تدریس امروز به شمار میآید.
در مفهوم مشارکت معلم و شاگردان (مخاطب- خواننده) هدف آن است که: «شاگردان در تحققبخشی هدفهای آموزش ایفای نقش بنمایند و قبول مسئولیت کنند. در جریان یاددهی – یادگیری ما میتوانیم فرد را به شکل تنهایی بدون تشکل دادن گروه خاصی به فعالیت واداریم که در این موقعیت معلم رهبری کلاس را در دست دارد و فعالیت در جهت تحقق هدفهای آموزشی ادامه پیدا میکند و از جمله شکلهای فردی مشارکت گوشدادن شرکت در بحثها و اجرای دستورالعملها و نتیجهگیری از عمل خود است» (باهنر، همان: ۲۷۸)
در دفتر پنجم قصه ایاز و پوستین:
می رود هر روز در حجره برین | تا ببیند چارقی با پوستین |
(همان: ۷۶۷)
«مولانا آیینه وجود ایاز میشود تا آغاز و انجام انسان و افتادن وی از انانیت و خودبینی را بیاموزد. لذا، در پاسخ شاه که از بدبینی وزیران متهم به پنهان نمودن زر و سیم در اتاقی میشود که هر روز به آن سر میزند، میگوید: گهگاه به اتاق میروم، پوستین و چارق خود را نگاه میکنم و به خود میگویم: تو چنین بودی، با اینها اینجا آمدی، باز هم همینی، فریب دولتی را که به آن رسیدهای مخور و بدینسان نفسم و خوددم را تعلیم میدهم. شیوه تعلیم مولانا به اصطلاح دانشهای ادبی؛ گاهی «مرحله آیینهای» (Mirror stage) ژاک لاکان (مقاله ۱۹۳۴) در رشد کودک که اعتقاد به خودآگاهی عقلانی فردی دارد تداعی میشود. ژاک لاکان این نظریه را در ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۱ بسط و گسترش داده است. مولانا در همه داستانها پابهپای خواننده حضور خلاق دارد و وی را در شناخت هویت خویش و «من واقعی» همراهی میکند. اهمیت آیینه در این است که انسانها خود را از طریق تصاویر دیگران باز میشناسد و حتی خلق میکنند؛ تصاویری که خود بازتاب تصویرهای دیگرند. پس آیینه چیزی نیست که بیننده تصویر تقریباً درستی از خود را درون آن میبیند، بلکه راهی را میشناساند که ما در آن، هویت خود را براساس تصاویر دیگران مییابیم و نهایتاً دیگر بودگی خود و تفاوتهایمان با دیگران را باز میشناسیم» (باهنر، همان: ۲۹۹)
مولانا نمونه انسانی «ایاز» را در حفظ امانت و وفا و درستکاری نمونه مومنانی میآورد که خداوند تنها برای بستن دهان مدعیان آنها را امتحان میکند وگرنه:
شاه را بر وی نبوده این گمان | تسخری میکرد بهر امتحان |
(مثنوی، ۱۳۸۴: ۹۱۲)
و برای حفظ وی از رشک بدخواهان و رقیبان میگوید:
یک دهان خواهم به پهنای فلک | تا بگویم وصف آن رشک ملک | |
ور دهان یابم چنین و صد چنین | تنگ آید در بیان آن امین |
(همان: ۹۱۲)
حضور خلاق مولانا در ذهن خواننده هنگامی که با او به استقبال داستانها میرویم، بینظیر و خیرهکننده است. در داستان «رنجور شدن آدمی به وهم تعظیم خلق و رغبت مشتریان به وی و حکایت معلم» راوی (مولانا) پس از بیان ظن و یقین در علم، حدود نه (۹) داستان در داستان دیگر برای شرح «تفاوت عقول خلق» میآورد. در این قصهها مولانا شخصیت و تیپهای علمی چون علوم ظاهر و مباحث اهل مدرسه (علم اهل حس) که علم تقلیدی است و علم اهل دل و مردان حق و گذر از مرحله ظن و گمان را در تحصیل علم شرح میدهد. آنجا که مادران به عیادت استاد رفته و استاد آنقدر به علوم ظاهر مشغول بوده که در حضور مادران به بچهها دشنام مادر میدادهاست، در واقع آن بچه توطئهگر برای فرار از قیل و قال معلم، باطن وی را به او نشان میدهد. چنان که از زبان استاد میشنویم:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 10:00:00 ق.ظ ]
|