مرد و زن از نظرهای متفاوت با هم فرق دارند اما این به معنای آن نیست که یکی بالاتر و دیگری پست تر است. این به خاطر قانون خلقت است تا پیوند خانوادگی زن و مرد را محکم تر کند و این تفاوتها به این جهت است که حقوق خانوادگی را میان زن و مرد تقسیم کند.
یکی از مسائلی که هم در شرق و هم در غرب مطرح است ناقص الخلقه بودن زن است غربیان در طعن زن از زبان مذهب و کلیسا گفتهاند: «زن باید از اینکه زن است شرمسار باشد» گاهی گفتهاند: «زن همان موجودی است که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه» «زن آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است»، «زن برزخ میان حیوان و انسان است و امثال اینها[۸۸]
در نظریات افلاطون که بررسی میکنیم در مییابیم با آنکه افلاطون معتقد است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان میتوانند همان وظایفی را عهده دار شوند که مردان به عهده میگیرند اما در جایی معترف است که زنان در نیروهای جسمی و دماغی و روحی از مردان ناتوانترند بنابراین خدا را شکر میکند که مرد آفریده شده است نه زن میگوید: «خدا را شکر میکنم که یونانی زائیده شدم نه غیر یونانی آزاد به دنیا آمدم نه برده، مرد آفریده شدم نه زن.[۸۹]»
پایان نامه - مقاله - پروژه
زن و مرد از لحاظ جسمی، روانی و احساسات با هم تفاوت دارند به همین خاطر از نظر ترکیب کلی با هم فرق میکنند. علاوه بر این احساس این دو موجود هیچوقت مثل هم نخواهند بود و هیچگاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکس العمل نشان نمیدهند.
این تفاوتها باعث میشود که زن و مرد در حقوق و مسئولیتهای خانوادگی با هم فرق داشته باشند. قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقهمند به یکدیگر قرار داده است اما نه از نوع علاقهای که به اشیا دارند علاقهای که انسان به اشیاء دارد ناشی از خودخواهی است یعنی انسان اشیاء را برای خود میخواهد و به چشم ابزار به آنها نگاه میکند و میخواهد آنها را فدای خود و آسایش خود کند ولی علاقه زوجیت به این شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری را میخواهد. از گذشت و فداکاری درباره دیگری لذت میبرد[۹۰].
ویل دورانت در فصلی که تحت عنوان مردان و زنان منعقد کرده میگوید:
«کار خاص زن خدمت به بقاء نوع است و کار خاص مرد خدمت به زن و کودک، ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حکمت و تدبیر تابع این دو کار اساسی گشته است، این مقاصد اساسی است اما نیمه ناآگاه است و طبیعت معنی انسان و سعادت را در آن نهفته است … طبیعت زن بیشتر پناه جوئی است نه جنگجوئی، به نظر میرسد که در بعضی انواع ماده اصلاً غریزه جنگی وجود ندارد، اگر ماده خود به جنگ آید برای کودکان خویش است. «زن از مرد شکیباتر است گرچه شجاعت مرد در کارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است اما تحمل دائمی و روزانه زن در مقابل ناراحتیهای جزئی بی شمار بیشتر است … .[۹۱]»
۲-۲-۶- مهر و نفقه
یکی از سنن کهن در روابط خانوادگی تعیین مهر است و اینکه مرد چیزی از مال خود را به زن یا پدر زن خویش میپرداخته است به علاوه در تمام مدت ازدواج عهدهدار مخارج زن و فرزندان خویش بوده است.
در قدیم انتخاب همسر از میان قبایل دیگر بود و ازدواج با همخون جائز شمرده نمیشد و گاهی به دلیل جنگهای پی در پی انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت میگرفت یعنی جوان دختر قبیله دیگر را میربود و یا مجبور بود برای جلب رضایت پدر دختر سالها به عنوان اجیر و برده برای او کار کند تا رضایت او را جلب نماید اما وقتی ثروت زیاد شد مردان ترجیح دادند به جای آنکه سالها برای پدر عروس کار کنند هدیه لایقی تقدیم کنند و دختر را از پدر بگیرند و مهر به این خاطر پیدا شد.
تا قبل از این زمان مردان به عنوان طفیلی و خدمتکار زن بوده است و نظام مادر سالاری حاکم بوده است ولی با استقرار پدر شاهی و پدر سالاری زن در حکم برده و اجیر قرار گرفت و به زن استقلال اجتماعی و اقتصادی داده نمیشد حال باید ببینیم مهر در نظام حقوق اسلام چه اهمیتی دارد مرد مهریه را به عنوان پیشکش به زن تقدیم میکند و استقلال او را حفظ میکند و کسی حقی به آن پیشکش ندارد و کسی حق ندارد زن را به خدمت خود بگمارد و استثمار کند و در تمام مدت ازدواج مرد باید مخارج زن را تأمین نماید.
اسلام رسم مهریه برای پدر و کار کردن داماد را برای پدر زن منسوخ کرد و ازدواج با زن پدر را که قبلاً مرسوم بود را قدغن کرد. در اسلام مرد حقی به مال زن و کار زن ندارد و نمیتواند به او فرمان دهد ولی حق مهر در اسلام منسوخ نشد در اسلام و در زمان پیامبر هیچ زنی را بدون مهر به عقد مردی در نمیآورد اگر اسلام طلاق را حق مرد دانسته است به خاطر آن است که امر طلاق به سهولت انجام نپذیرد.
«اسلام سخت با طلاق مخالف است اسلام میخواهد طلاق به عنوان یک چاره جویی در مواردی که چاره منحصر به جدایی است تجویز کرده است اسلام مردانی را که مرتب زن میگیرند و طلاق میدهند و به اصطلاح «مطلاق» میباشند دشمن خدا میداند[۹۲]
امام صادق از پیغمبر اکرم نقل کرده که فرمود: «چیزی در نزد خدا محبوبتر از خانهای که در آن پیوند ازدواجی صورت گیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خدا مبغوضتر از خانهای که در آن خانه پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد.[۹۳]»
اسلام با این جهت که از زور و سلاح قانون برای جلوگیری مرد از طلاق استفاده شود و زن با زور قانون در خانه مرد بماند مخالف است و آن را با مقام و موقعی که زن باید در محیط خانواده داشته باشد مخالف میداند.
زیرا رکن اساسی زندگی خانوادگی احساسات و عواطف است و آن کس که باید احساسات و عواطف زناشویی را دریافت و جذب کند تا بتواند به نوبه خود به فرزندان خود مهر و محبت بپاشد زن است.
پس اسلام نقطه مقابل کاری است که غرب و غرب پرستان کرده و میکنند. اسلام با عوامل ناجوانمردی و بی وفائی و هوسبازی سخت مبارزه میکند اما حاضر نیست زن را به زور به ناجوانمرد و بی وفا بچسباند اما غربیان روز به روز بر عوامل ناجوانمردی و بی وفائی و هوسبازی مرد دامن میزنند.
مسأله دیگری که بسیاری از غربیان برای زیر سوال بردن اسلام مطرح میسازند مسئله تعدد زوجات است تک همسری طبیعی ترین فرم زناشویی است. در تک همسری روح اختصاص، یعنی مالکیت فردی و خصوصی که البته با مالکیت خصوصی ثروت متفاوت است حکمفرماست در تک همسری هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسی دیگری را «از آن» خود و مخصوص شخص خود میداند.
شکل دیگر و نوع دیگر چند همسری یا تعدد زوجات است اسلام چند زنی را بر خلاف چند شوهری به کلی نسخ و لغو نمیکند بلکه آن را محدود و مقید میکند یعنی حداکثر زن برای هر فرد چهار زن و اجازه همسران متعدد نمیدهد.
۲-۲-۷- علل پیدایش چند همسری
عللی که سبب پیدایش عادت تعدد زوجات در اجتماعات ابتدائی گشته فراوان است.
به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شکار، زندگی مرد بیشتر در معرض خطر بود و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف میشدند و فزونی عده زنان بر مردان سبب میشود که تعدد زوجات رواج پیدا کند.
و هم چنین مقاومت زنان در بیماری از مردان بیشتر است و در همه کشورها تعداد خودکشی مردان از زنان فراوانتر است پس عمر زن از عمر مرد بیشتر است.
البته این نکته قابل ذکر است که یکی از عوامل نجات تک همسری تعدد زوجات است به این معنی که در شرایطی که موجبات تعدد زوجات پیدا میشود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی میگیرد، اگر حق تاهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی که واجد شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چند همسری داده نشود معشوقه گیری ریشه تک همسری واقعی را میخشکاند.
۲-۲-۸- اشکالات و معایب چند همسری
سعادت و خوشبختی زناشویی در گرو صفا، صمیمیت، گذشت، فداکاری، وحدت و یگانگی است و همه اینها با چند همسری به خطر میافتد.
با بررسی نظرات اسلام به این نتیجه میرسیم که اسلام زن را تحقیر نکرده است او را آزادی عمل و شجاعت بخشیده است ما این را با مطالعه در زندگی ائمه و زنان که نمونه کامل شجاعت، استقلال و آزادی بیان بودهاند میبینیم.
بخش سوم:
زن از نگاه فرهنگ غرب
۳-۱- زن از نگاه فرهنگ غرب
اگر بخواهیم روند نفوذ غرب و نقش نویسندگان و شاعران را مورد توجه قرار دهیم ابتدا باید موج فمینیسم و تاریخچه آن را مورد بررسی قرار دهیم.
۲-۳-۱- فمینیسم و سابقه آن
فمینیسم (feminism)
فمینیسم از زمانی آغاز میشود که زنان آگاهانه شروع به سازماندهی خود میکنند و به میزانی از کارآمدی میرسند که بتوانند وضعیت خود را بهبود بخشند تا قرن هجدهم جوامع اروپایی تحت تسلط یک نظام فئودالی مرکب از پادشاهان، اشرافیت مالک و زمین دار روحانی قرار داشت که بر خرده صنعت گران و دهقانان تسلط داشتند گسترش صنایع تولیدی و شهرهای بزرگ باعث جدا سازی کار از منزل و کار مردان از کار زنان شد و برای اولین بار اندیشهی مرد نان آور و زن خانه دار مطرح شد.
بنابراین در کارگران بدون زمین و طبقه متوسط حس ناامنی شدت گرفت و عطش برای آزادی بسیار شد در نیمه قرن هجدهم اندیشمندان روشنفکر بین المللی اعتراض خود را به جوامع فئودالی آغاز کردند در میان این طغیان، زنان مسئله نابرابریهایی که با آن مواجه بودند و نیز ظلم خانگی مردان را مطرح نمودند.
در کتاب روان شناسی زنان، آمده است «فمینیسم به مکتبی گفته میشود که خواهان برابری زنان و مردان به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی باشد و برای کسب این تساوی، خواهان تغییرات در قوانین و فرمهای اجتماعی باشد.[۹۴]»
«فمینیسم نشان میدهد که دلیل اصلی وابستگی زنان، هستی شناسانه است. زنان همواره دیگری بودهاند و مردان خود، و مادام که زنان خود را در خود نیابند، تحت تعابیر مردان تعریف خواهند شد.[۹۵]»
«فمینیسم مکتبی است که فرودست بودن زنان را قابل چون و چرا و مخالفت میداند و این مخالفت مستلزم بررسی اقتصادی موقعیت کنونی و گذشته زنان و چالش با ایدئولوژیهای مرد سالارانه حاکم که فرودستی زنان را طبیعی و همگانی و اجتناب ناپذیر جلوه میدهد.[۹۶]»
آغاز موج فمینیسم به کتاب حقوق زنان ماری ولستوان کرافت (۱۹۷۲) بر میگردد در این کتاب سنگ بنای فمینیسم مدرن گردید او اعتقاد داشت وابستگی مالی زن به مرد در چارچوب ازدواج، نوعی خود فروشی قانونی است و زنانگی یک محصول ساخته شده است؛ از آن جهت، که زنان مساوی به دنیا میآیند اما به گونهای بار میآیند که فرودست، ضعیف و سبک مغز باشند[۹۷].
ولستوان کرافت در مقاله معروف خود میگوید: «زنان مانند پرندهای محبوس در قفس ممکن است از نظر غذا و پوشاک بی آنکه زحمت حرکتی به خود دهند، تأمین باشند اما بهای آن را با سلامت، آزادی و پاکدامنی خود میپردازند.[۹۸]»
در تاریخچه فمینیسم انقلاب فرانسه نیز نقش مهمی را دارا بود انقلاب فرانسه برابری زن و مرد را در چهارچوب حقوق فردی اومانیستی مطرح کرد.
البته روند فعالیتهای فمینیستها در آمریکا و اروپا کاملاً با هم همسو نبود در آمریکا شیوهی دیگری برای مبارزه در راه حقوق زنان میبینیم «فمینیستها در آمریکا جنبشی علیه برده داری به راه میاندازد این جنبش برای زنان سیاه و سفید پوست فرصت سازماندهی یکسانی علیه ستم دیدگی خود فراهم میکند.[۹۹]»
به هر حال در این دوره دو فکر اساسی جنبش فمینیسم را هدایت میکند.
رهایی زنان فقط به دست خود آنان میسر است.
زنان تمامی کشورها باید با یکدیگر متحد شوند و به یاری یکدیگر حقوق خود را به دست آورند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...