تعریف عملیاتی سبک یادگیری انطباق یابنده
در این پژوهش منظور از سبک یادگیری انطباق یابنده، مقادیر کمی و پیوسته ای است که افراد از پاسخدهی به خرده مقیاس انطباق یابنده در پرسشنامه سبک های یادگیری کلب (۱۹۸۵) کسب می کنند.
هوش هیجانی
تعریف مفهومی هوش هیجانی
هوش هیجانی از جمله مفاهیمی است که دارای تعاریف بسیار است. هوش هیجانی را به عنوان نوعی توانایی تعریف نمودند که عبارت است از ظرفیت ادراک[۲۷]، ابراز[۲۸]، شناخت[۲۹]، کاربرد[۳۰] و مدیریت[۳۱] هیجان های خود و دیگران (مایر و سالووی، ۱۹۹۷).
تعریف عملیاتی هوش هیجانی
هوش هیجانی رفتاری است که فرد در آن می تواند بر هیجان های خود اعم از شادی، غم، نفرت، کینه و دیگر هیجان ها مسلط و قادر به کنترل آنها در هر شرایطی باشد. هوش هیجانی مشخص می کند که فرد تا چه اندازه در درک و ابراز خود، درک دیگران، برقراری ارتباط با آنها و مقابله با نیازها و مشکلات زندگی روزمره به شیوه ای اثربخش عمل می کند. در این پژوهش منظور از هوش هیجانی نمره ای است که فرد در آزمون هوش هیجانی شات[۳۲] (۱۹۹۸) کسب می نماید. مقیاس هوش هیجانی شات دارای سه مؤلفه یا خرده مقیاس می باشد که عبارتند از : ۱- ارزیابی و ابراز هیجان[۳۳]، ۲- تنظیم هیجان[۳۴] و ۳- بهره برداری از هیجان[۳۵].
تعریف مفهومی ارزیابی و ابراز هیجان
ارزیابی و ابراز هیجان در خود، در دو بعد کلامی و غیر کلامی و ارزیابی هیجان در دیگران در ابعاد فرعی ادراک غیر کلامی و همدلی[۳۶] مشخص می گردد (آقا بابایی، ۱۳۸۶).
تعریف عملیاتی ارزیابی و ابراز هیجان
رفتاری که در آن فرد از هیجان های درونی خود آگاهی دارد و می تواند آن را بروز دهد و با دیگران در زمینه درک هیجانهایشان همنوایی می کند. ارزیابی و ابراز هیجان نمره ای است که آزمودنی از مجموعه ماده های مربوط به ارزیابی و ابراز هیجان، از مقیاس خود گزارشی شات (۱۹۹۸، به نقل از اکبری دهکردی، ۱۳۸۶) به دست می آورد.
تعریف مفهومی تنظیم هیجان
تنظیم هیجان در خود، به این معناست که فرد تجربه فرا خلقی[۳۷]کنترل، ارزیابی و عمل به خلق خوش را دارد، تنظیم هیجان در دیگران به این معنی است که فرد قادر به تعامل مؤثر با دیگران و مدیریت هیجان هایی که دیگران قادر به کنترل آنها نمی باشند است (۱۹۹۸، به نقل از اکبری دهکردی و آقا بابایی، ۱۳۸۶).
تعریف عملیاتی تنظیم هیجان
تمایل فرد به کنترل درونی و روحی خویش و کمک به دیگران در همین زمینه. تنظیم هیجان نمره ای است که آزمودنی از مجموعه ماده های مربوط به تنظیم هیجان از مقیاس خود گزارشی هوش هیجانی شات (۱۹۹۸، به نقل از اکبری دهکردی و آقا بابایی، ۱۳۸۶)، به دست می آورد.
تعریف مفهومی بهره برداری از هیجان
بهره برداری از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل و مسئله گشایی است (آقا بابایی، ۱۳۸۶).
تعریف عملیاتی بهره برداری از هیجان
به رفتاری گفته می شود که فرد بتواند از هیجانهای خود در جهت بهبود اعمالش استفاده کند. بهره برداری از هیجان نمره ای است که آزمودنی از مجموعه ماده های مربوط به استفاده از هیجان، از مقیاس خود گزارشی هوش هیجانی شات (۱۹۹۸، به نقل از اکبری دهکردی، ۱۳۸۶) به دست می آورد.
تعریف مفهومی انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت میل به غلبه بر موانع اعمال قدرت، انجام دادن چیزها به بهترین وجه، چیره شدن، دست یابی کردن یا سازمان دادن به اشیاء، انسان ها یا تصورات و کوشش شخصی برای دست یابی به هدفهای موجود در محیط اجتماعی است (امونز[۳۸]، ۱۹۸۶، به نقل از فرهوش و احمدی، ۱۳۹۲).
پایان نامه - مقاله
تعریف عملیاتی انگیزه پیشرفت
منظور از انگیزه پیشرفت در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمانس[۳۹] (AMQ) به دست می آورد.
فصل دوّم
پیشینه پژوهش
مقدمه
هدف از این پژوهش، مقایسه دانشجویان دارای سبکهای یادگیری متفاوت از لحاظ هوش هیجانی و انگیزه پیشرفت در شهر اهواز بود. در این فصل، ابتدا مبانی نظری متغیرهای تحقیق و سپس پیشینه تحقیقاتی مورد بحث قرار گرفتهاند.
سبکهای یادگیری
دانشجویان از لحاظ توانایی های ذهنی، روش های آموختن، سبک و سرعت یادگیری، آمادگی، علاقه و انگیزش نسبت به کسب دانش و انجام فعالیتهای تحصیلی با هم متفاوتاند. بنابراین، در نظر گرفتن تفاوتهای فردی دانشجویان در آموزش و برخورد متناسب با ویژگیهای خاص آنان از وظایف مهم اساتید است. عوامل مختلفی موجب تفاوت میان یادگیرندگان میشوند. آنچه در سالهای اخیر بیشتر از بقیهی عوامل نظر روانشناسان پرورشی و متخصصان آموزشی را به خود جلب کرده، تنوع سبکهای یادگیری، راهبردها و روش های یادگیری است. این تفاوتها به طور عمده، در چگونگی برخورد یادگیرنده با موضوعهای مختلف یادگیری، نحوهی فراگیری، نگهداری و استفاده از آن یادگیریها بوده است. در این قسمت تلاش شده است تا سبکهای یادگیری را تعریف کرده و مهمترین آنها را مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
تعریف سبکهای یادگیری
از سبکهای یادگیری تعاریف مختلفی ارائه شده است که به چند مورد از آنها اشاره میشود. هومن (۱۹۹۵) بیان کرده است که اصطلاح سبکهای یادگیری به باورها، رجحانها و رفتارهایی که به وسیلهی افراد به کار میرود. نیز چنین گفته شده است: سبک های یادگیری راه های شخصی است که در آن افراد اطلاعات را در جریان یادگیری مفاهیم و اصول، پردازش میکنند (دیچکو[۴۰] و کرافورد[۴۱]، ۱۹۷۴). سبکهای یادگیری، همچنین به روشهایی اشاره دارند که در آنها افراد مفاهیم، قوانین و اصولی را به کار میبرند که آنان را در برخورد با موقعیتهای جدید هدایت میکنند (کلب، ۱۹۸۵). میتوان سبکهای یادگیری را به عنوان روشی که یادگیرنده آن را به روش های دیگر ترجیح میدهد، تعریف کرد (سیف، ۱۳۸۹). به همین سبب، بعضی از روانشناسان پرورشی، از جمله وولفولک[۴۲] (۲۰۰۴)، اصطلاح ترجیح یادگیری را بهتر از سبکهای یادگیری میداند و آن را اینگونه تعریف کرده است: راه های مورد پسند فرد برای مطالعه و یادگیری، مانند استفاده از تصاویر به جای کتاب، کار کردن با دیگران به عوض تنها کار کردن، یادگیری موقعیتهای ساختارمند در مقابل موقعیتهای غیر ساختارمند و غیره.
اصطلاح دیگری که در متون روانشناسی پرورشی و روانشناسی یادگیری مورد استفاده قرار میگیرد، سبکهای شناختی[۴۳] است. سبکهای شناختی را عمدتاً به عنوان روشی که یادگیرنده به کمک آن اطلاعات را پردازش میکند، تعریف کردهاند (فستکو[۴۴] و مککلور،[۴۵] ۲۰۰۵). هر چند که بعضی از نظریهپردازان اصطلاحات سبکهای یادگیری و سبکهای شناختی را از هم جدا میدانند اما اکثریت صاحبنظران و روانشناسان پرورشی آن دو را معادل یکدیگر به کار میبرند (فستکو و مککلور، ۲۰۰۵). نکتهای که باید در این جا یادآور شویم این است که بر خلاف هوش و استعداد که توانایی هستند، سبکهای یادگیری توانایی نیست. از اینرو، سبکهای یادگیری به این که یادگیرنده چگونه یاد میگیرد اشاره میکند، نه اینکه، به چه خوبی از عهدهی یادگیری بر میآید (سیف، ۱۳۸۹).
انواع سبکهای یادگیری
سبکهای یادگیری یا ترجیحات یادگیری بسیار گوناگوناند. با این حال میتوان آنها را به سه دستهی شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم کرد.
سبکهای یادگیری شناختی به روشهایی که شخص موضوعها را ادارک میکند، اطلاعات را به خاطر میسپارد، دربارهی مطالب میاندیشد و مسایل را حل میکند، گفته میشود. سبکهای یادگیری عاطفی در برگیرندهی ویژگیهای شخصیتی و هیجانی یادگیرنده مانند پشتکار، تنها کار کردن یا با دیگران کار کردن و پذیرفتن یا رد تقویتکنندههای بیرونی است. سبکهای یادگیری فیزیولوژیکی، جنبهی زیست شناختی دارند و در برگیرندهی واکنش فرد به محیط فیزیکی مؤثر بر یادگیری او هستند، مانند ترجیح دادن مطالعه در شب و روز یا ترجیح دادن مطالعه در محیطهای گرم یا محیطهای سرد. همچنین در رابطه با سبکهای فیزیولوژیکی میتوان گفت که بعضی از یادگیرندگان گوش دادن به سخنرانی یا توضیحات شفاهی معلم را به خواندن متن یا انجام دادن تکالیف عملی ترجیح میدهند، در حالی که بعضی دیگر خواندن مطالب و یادگیری از روی شکل و نمودارها را میپسندند و بعضی دیگر از انجام کارهای عملی و دستکاری وسیله ها و ابزارهای بهتر میآموزند (سیف، ۱۳۸۹). از میان این سه دسته سبک یادگیری، سبکهای شناختی یادگیری فراوانتر از همه مورد بررسی قرار گرفتهاند و از اهمیت بیشتری برخودارند. ما نیز این سبکها را بیشتر توضیح میدهیم.
سبکهای شناختی یادگیری
سبکهای شناختی یادگیری بسیار متنوعاند. در این جا مهمترین و معروفترین آنها توضیح داده میشود.
الف) سبکهای وابسته به زمینه و نابسته به زمینه
سبکهای وابسته به زمینه[۴۶] و نابسته به زمینه[۴۷] (فارغ از زمینه) گویای این است که قضاوتهای شخصی بعضی از یادگیرندگان تحت تأثیر زمینهی موضوع یادگیری قرار میگیرد، در حالی که برای بعضی یادگیرندگان دیگر تأثیر زمینه بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارد (ویتکین،[۴۸] مور،[۴۹] گودیناف[۵۰] و کاکس،[۵۱] ۱۹۷۷). افرادی که از لحاظ سبکهای یادگیری وابسته به زمینهاند به راحتی نمیتوانند محرکها را از زمینه جدا کنند، لذا در آنان به سادگی نابسته به زمینه هستند به سادگی میتوانند محرکها را از زمینه جدا سازند، لذا ادراک آنان از تغییرات زمینه تأثیر چندانی نمیپذیرد. به افراد دارای سبک وابسته به زمینه کلینگر و به افراد دارای سبک نابسته به زمینه تحلیلینگر نیز میگویند، زیرا افراد گروه اول شکل و زمینه را در یک ترکیب کلی میبینند و لذا جداسازی شکل از زمینه برای آنان دشوار است، امّا افراد گروه دوم شکل و زمینه را جدا از هم میبینند و لذا به راحتی میتوانند آنها را از هم تشخیص دهند (سیف، ۱۳۸۹).
بعد وابسته به زمینه- نابسته به زمینه نشان میدهد که تا چه اندازه افراد میتوانند به هنگام کوشش برای تشخیص جنبه های مهم یک موقعیت خاص، بر عناصر زمینهای مزاحم غلبه کنند. این دو گروه یادگیرنده، یعنی وابسته به زمینه و نابسته به زمینه، با محیط خود به طور متفاوت عمل میکنند. اشخاصی که وابسته به زمینهاند جذب دیگران میشوند، شغلهایی را که مستلزم ایجاد ارتباط با دیگران است مانند معلمی بر میگزینند و موضوعهای درسی نظیر علوم اجتماعی را که بیشتر با مردم سروکار دارد انتخاب میکنند. از سوی دیگر، افراد فارغ از زمینه مشاغلی را که نیاز چندانی به تعامل اجتماعی ندارند مانند اخترشناسی و مهندسی را ترجیح میدهند و موضوعهای درسی نظری ریاضیات و علوم را که تأکید چندانی بر امور انسانی ندارند، انتخاب میکنند. کوتاه سخن این که اشخاص وابسته به زمینه در یادگیری و یادآوری مطالب اجتماعی موفقترند، امّا اشخاص فارغ از زمینه در یادگیری و یادآوری مطالبی که جنبه اجتماعی ندارند توفیق بیشتری کسب میکنند (دمبو،[۵۲] ۱۹۹۴).
سبکهای مختلف یادگیری همچنین بر روش های آموزشی معلّمان و اساتید تأثیر میگذارند. معلمان نابسته به زمینه یا فارغ از زمینه موقعیتهای آموزشی غیر شخصی یا به اصطلاح خشک را بیشتر ترجیح میدهند و اغلب بر جنبه های شناختی و نظری آموزش تأکید میکنند. در مقابل، معلّمان وابسته به زمینه برقراری تعامل با یادگیرندگان و بحث کلاسی را میپسندند. معلّمان فارغ از زمینه سؤال کردن را مهمترین وسیلهی آموزشی میدانند که از طریق آن موضوعهای درسی را معرفی میکنند و دانشآموزان را به پردازش اطلاعات وا میدارند، امّا معلّمان وابسته به زمینه سؤال کردن را بیشتر به عنوان وسیلهای برای وارسی یادگیری دانشآموزان پس از آموزش خود مورد استفاده قرار میدهند. معلمان فارغ از زمینه بر معیارهای خود تأکید میکنند و اصولی را که آموزش میدهند شخصاً تدوین مینمایند، امّا معلّمان وابسته به زمینه یادگیرندگان را در سازمان دادن محتوای درس شرکت میدهند و آنان را به تدوین اصول تشویق مینمایند. اساتید فارغ از زمینه از این که دانشجویان پایینتر از توان خود کار کنند ناخرسندند و اشکلات آنان را گوشزد مینمایند. امّا اساتید وابسته به زمینه تمایلی به انتقاد کردن از دانشجویان خود ندارند و بیشتر به ایجاد و حفظ رابطه اجتماعی مثبت با دانشجویان علاقمندند و یادگیری موضوعهای درسی برای آنان در درجهی دوم اهمیت قرار دارد (دمبو،[۵۳] ۱۹۹۴).
همچنین افراد وابسته به زمینه و نابسته به زمینه در رابطه با وابسته کردن به دیگران و مستقل بودن از آنان نیز با هم تفاوت دارند. افراد وابسته به زمینه از لحاظ ادراکها و عقاید به شدت تحت تأثیر دیگران قرار دارند، در حالی که افراد نابسته به زمینه در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت میکنند و عقایدشان را بر اساس ادراکهای خود شکل میدهند. افراد وابسته به زمینه بیشتر با دیگران میآمیزند و از اینرو دیگران نیز آنان را دوست دارند. در مقابل افراد نابسته به زمینه بیشتر مستقل عمل میکنند و با دیگران همنوا نمیشوند و لذا دیگران آنان را سرد و خوددار تصور مینمایند. نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که ویژگیهای فوق در افراد افراطی این سبکها یافت میشوند. واقعیت این است که اکثریت افراد در حد وسط این دو قطب قرار میگیرند و تنها از بعضی جنبه ها متمایل به یکی از دو کرانهی پیوستار وابسته به زمینه- نابسته به زمینهاند. نکتهی دیگری که باید یادآور شد این است که هیچ یک از دو سبک نابسته یا وابسته به زمینه از همهی جهات بر دیگری برتری ندارد. به طور کلی، افراد نابسته به زمینه در موقعیتهایی که تحلیلهای غیر شخصی مفیدند توانا هستند، اما افراد وابسته به زمینه در مهارتهای بین شخصی و موقعیتهای اجتماعی برتری دارند (سیف، ۱۳۸۹).
ب) سبکهای تکانشی و تأملی
دستهبندی دیگر سبکهای یادگیری شناختی، سبک تکانشی در مقابل سبک تأملی[۵۴] است. یادگیرندگان تکانشی[۵۵] سریع عمل میکنند اما اشتباهات زیادی مرتکب میشوند، یادگیرندگان تأملی به فعالیتهای یادگیری میپردازند، اما اشتباهات کمتری مرتکب میشوند (کاگان[۵۶]، ۱۹۶۴). به سخن دیگر، یادگیرندگان تکانشی به سؤالهایی که از آنها پرسیده میشود یا به مسایلی که به آنان داده میشود با اولین جوابی که به ذهنشان میرسد پاسخ میدهند و تنها چیز مهم برای آنان سریع جواب دادن، است. در مقابل یادگیرندگان تأملی پیش از حرف زدن یا جواب دادن فکر میکنند و در عوض سریع جواب دادن ترجیح میدهند که وقت صرف کنند و تا آنجا که ممکن است جواب درست بدهند. گود[۵۷] و برافی[۵۸] (۱۹۹۵) گفتهاند ابتدا که مفهوم سرعت شناختی مطرح شد تأکید بر سرعت پاسخدهی بود، اما بعدها معلوم گشت که ویژگیهای کیفی دیگری که بر سرعت پاسخدهی تأثیر میگذارنند نیز باید در نظر گرفته شوند. علاوه بر کسانی که پاسخهای سریع غیر صحیح یا پاسخهای کند صحیح میدهند، افرادی وجود دارند که پاسخهای سریع و درست یا پاسخهای کند و نادرست میدهند. بنابراین، بعضی افراد که سریع پاسخ میدهند به دلیل تسلطشان بر موضوع است نه به دلیل تکانشی بودن و برخی افراد که کند جواب میدهند به دلیل عدم تسلطشان بر موضوع است نه به دلیل تأمل کردن.
هیچ یک از این دو سبک یادگیری به خودی خود بر دیگری برتری ندارد. گود و برافی (۱۹۹۵) دراین باره گفتهاند موفقیت در حل مسئله را انطباق سبک مورد استفاده یادگیرنده با ویژگیهای تکلیف یادگیری تعیین میکند. یعنی بعضی تکالیف نیازمند سبک یادگیری تأملیاند، در حالی که بعضی تکالیف دیگر با سبک تکانشی بیشتر سازگارند. رولینس[۵۹] و گسنر[۶۰] (۱۹۷۷) در پژوهشی که به منظور بررسی همین نکته انجام دادند دریافتند، در حل مسایل ساده که تنها یک جواب قابل قبول وجود دارد یادگیرندگان دارای سبک تأملی از یادگیرندگان تکانشی موفقتر بودند، اما در مسایل پیچیده شامل ابعاد مختلف و چندین جواب متحمل، یادگیرندگان تکانشی که به سرعت درستترین راه حلها را مورد ملاحظه قرار میدادند از یادگیرندگان تأملی افراطی که راه حلها به طور منظم یکی بعد از دیگری وارسی میکردند و بنابراین، مقدار زیادی وقت صرف راه حلهای غیر محتمل میکردند، موفقتر بودند.
ج) سبکهای همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق یابنده
نوع دیگری از دستهبندی سبکهای یادگیری به وسیلهی کلب (۱۹۸۵۹ انجام گرفته است. این دستهبندی بر اساس یک چرخهی چهار مرحلهای، مطابق شکل ۱-۲، به نام چرخهی یادگیری تجربهای[۶۱] بنا نهاده شده که از نظریهی یادگیری او استخراج شده است (لایت[۶۲] و کاکس، ۲۰۰۲).
تجربه عینی
مشاهده تأملی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...