تحت این دیدگاه منافع ناشی از هزینه اندک بدهی با افزایش هزینه حقوق صاحبان سهام خنثی می شود، به نحویکه کل هزینه سرمایه ثابت باقی می ماند.
روش سود خالص عملیاتی بر این نظر تأکید دارد که هیچ ساختار سرمایه مطلوبی برای شرکت وجود ندارد(Westone et al,1982,137)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۶-۲- نگرش سود خالص[۳۲]
در نگرش سود خالص فرض میشود که هزینه بدهی (Kd) و هزینه صاحبان سهام عادی (Ke) مستقل از ساختار سرمایه هستند؛ یعنی هزینه بدهی و هزینه سهام عادی ثابت است ، صرف نظر از اینکه شرکت از چه حجم بدهی استفاده میکند.اگر هزینه بدهی کمتر از هزینه سهام عادی باشد، با فرض ثابت بودن Ke و Kd ، هزینه سرمایه شرکت مرتباً با استفاده بیشتر از بدهی کاهش مییابد.در نتیجه این کاهش هزینه سرمایه، ارزش شرکت نیز افزایش مییابد.بنابراین بنابر این روش با استفاده بیشتر از بدهی در ساختار سرمایه، هزینه سرمایه کاهش و ارزش شرکت افزایش مییابد.
در این روش بر خلاف نگرش سود خالص عملیاتی، هزینه سرمایه کل(Ko) و ارزش شرکت (V) تحت تاثیر استفاده از اهرم قرار میگیرند (Westone et al,1982,139).
نتایج نگرش سود خالص در نمودگر ۲-۲ نشان داده شده است.

 

 

نمودگر ۲-۲ : رفتار Kd، Ke و Ko بر طبق روش سود خالص

 

 

 

۲-۶-۳- نگرش سنتی[۳۳]
در نگرش سنتی ارزیابی ساختار سرمایه که در واقع شکل پیچیدهتر نگرش سود خالص میباشد، فرض بر این است که یک ساختار بهینه سرمایه وجود دارد و شرکت میتواند از طریق بکارگیری خردمندانه اهرم ارزش کلی خود را افزایش دهد. روش سنتی بر آن است که شرکت میتواند در گام نخست هزینه سرمایه را کاهش داده و سپس ارزش کلی خود را افزایش دهد.اگر چه با افزایش اهرم سرمایهگذاران در سهام عادی، نرخ تنزیل سهام عادی را بالا میبرند، ولی افزایش هزینه سهام عادی (Ke) نمیتواند بدرستی منافع به کارگیری وجوه بدهی ارزانتر را خنثی کند.هر چه اهرم بیشتر شود، سرمایهگذاران به گونهای فزاینده نرخ تنزیل سهام عادی را تا آنجا بالا میبرند که دیگر با به کارگیری وجوه بدهی ارزانتر خنثی نمیشود.ساختار بهینه سرمایه، نقطهای است که هزینه سرمایه کل (Ko) را حداقل سازد. در ساختار بهینه سرمایه، هزینه بدهی(Kd) و هزینه صاحبان سهام برابر میشود.قبل از نقطه بهینه، هزینه بدهی کمتر از هزینه سهام عادی و بعد از نقطه بهینه هزینه بدهی بیشتر از هزینه سهام عادی است(دستگیر،۱۳۸۴: ۱۶۲-۱۶۳).
نمودگر ۲-۳ نگرش سنتی را ترسیم کرده است.

 

 

نمودگر ۲-۳ : رفتار Kd، Ke و Ko بر طبق روش سنتی

 

 

 

۲-۶-۴-نظریه مودیلیانی و میلر
در بحث تأمین مالی،فرانکو مودیلیانی و مرتون میلربه عنوان پیشگامان نظریه نوین ساختار سرمایه به شمار میروند.مودیلیانی و میلر معتقدند که روابط بین اهرم و هزینه سرمایه توسط روش سود عملیاتی خالص توصیف شده است. آنان به نظریه سنتی انتقاد کرده و اظهار می دارند که هزینه سرمایه شرکت در تمام سطوح استفاده از اهرم ثابت باقی می ماند. فرض های اساسی آنها عبارت بود از:
*شرکت‌های با درجه ریسک تجاری یکسان در یک طبقه ریسک همگن قرار دارند.
*سرمایه گذاران دارای انتظارات مشابهی از درآمد آتی شرکت متناسب با میزان ریسک پذیری خودشان هستند.
*اوراق بهادار دریک بازار سرمایه کامل مبادله می شوند. در بازار سرمایه کامل، اطلاعات بدون هیچ گونه هزینه ای در اختیار سرمایه گذاران قرار می گیرد.
*نرخ بهره بدهی، نرخ بدون ریسک است.
*همه جریانات نقدی دائمی هستند. یعنی شرکت دارای نرخ رشد صفر است و سود قبل از بهره و مالیات، قابل پیش بینی است( Modigliani &Miller,1985,261-297) .
مودیلیانی و میلر تحت این شرایط محدودکننده عنوان نمودند که ساختار سرمایه شرکت، ارزش شرکت را تحت تأثیر قرار نمی دهد. در واقع نوع منبع تأمین مالی بر ارزش شرکت بی اثر است.

 

 

  • قضیه اول مودیلیانی و میلر- بدون وجود مالیات

 

 

مودیلیانی و میلر بیان می دارند که بدون توجه به تقسیمات ساختار سرمایه بین بدهی و سهام عادی ویا سایر شیوه های تأمین مالی، ارزش شرکت ثابت باقی می ماند.
به این معنی که با تغییر ساختار سرمایه نمی توان ارزش شرکت را بالا برد و برای سهام‌داران یک ساختار سرمایه بهتر یا بدتر وجود ندارد. ارزش کل شرکت بستگی به سودآوری و ریسک آن دارد و به تغییرات نسبی ترکیبات مالی شرکت بستگی ندارد. لذا بدون توجه به نحوه تأمین مالی، ارزش شرکت بدون تغییر باقی می ماند( Modigliani & Miller,1985,261-297)
قضیه اول مودیلیانی و میلر مبین این مطلب است که در یک بازار کامل، بدون وجود مالیات، ارزش شرکت به ساختار سرمایه آن بستگی ندارد. و حداقل نرخ بازده مورد انتظار یا هزینه سرمایه، تحت تأثیر سطح اهرم قرار ندارد.
VL = S+ D = E(x)/PK
E(X) = کل درآمد مورد انتظار شرکت قبل از پرداخت بهره
PK = هزینه سرمایه متناسب با طبقه ریسک شرکت تأمین مالی شده از طریق سهام
VL = ارزش بازار شرکت دارای اهرم
ِِ D = ارزش بازار تسهیلات اعتباری دریافت شده توسط شرکت
S = ارزش بازار سهام
این معادله بیان می دارد که بدون توجه به منبع تأمین مالی شرکت، ارزش بازار آن تنها توسط درآمد مورد انتظار و طبقه ریسک شرکت مشخص می شود. لذا ساختار سرمایه بهینه منحصر به فردی وجود نداردکه، ارزش شرکت را حداکثر کند. بنابراین دو شرکتی که از هر نظر به جزء ساختار سرمایه شبیه به هم هستند باید دارای ارزشی برابر باشند. در غیر این صورت عمل آربیتراژ[۳۴]صورت گرفته و باعث می شود ارزش دو شرکت برابر شود( Modigliani & Miller,1985,247-276)
با این استدلال می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که ساختار سرمایه تأثیری بر روی هزینه سرمایه و ارزش شرکت ندارد. مودیلیانی و میلر استدلال می کنند که نرخ هزینه سرمایه سهام عادی در شرکت اهرمی، با افزایش نسبت بدهی به سرمایه، افزایش می یابد و این به علت افزایش ریسک سرمایه به خاطر افزایش اهرم می باشد. اگر شرکت هیچگونه بدهی نداشته باشد، بازده کل شرکت برابر با بازده سهام عادی می باشد.

 

 

  • قضیه دوم مودیلیانی و میلر – با در نظر گرفتن مالیات

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...