در کتاب مقدس به خصوص در بخشهای اولیه سعی می شود از یهوه یک خدای قهار و جبار و ابر قدرت نشان داده شود که با کوچکترین انحراف شلاق عذاب خود را فرود می آورد گویی فقط ترس و هراس است که بنی­اسرائیل را مجبور به اجرای شعائر معبدی می سازد تا شریعت خدا نزد آنان حفظ شود. حتی موسی بزرگترین شخصیت قوم یهود که بنا به موقعیت، نبوت و رسالت خویش باید بزرگ مردی با فضیلت باشد تحت تاثیر هیبت بزرگ و مخوف یهوه به مردی خشن و زود رنج و پر قساوت مبدل می شود[۶] ظاهراً این دیدگاه در بین بنی اسرائیل از آنجا سرچشمه می­گیرد که فقط ترس از خدا ضامن بقای آنان است. مثلاً در تورات موسی مردی تند و خشن نمایان می شود که یوشع را شماتت می کند که چرا زنان و بچه ها را با خود به اسارت آورده و همه را از دم تیغ نگذرانده است و همانجا دستور قتل عام همه آن اسرا یا زنان و کودکان را می دهد (تثنیه، باب ۱۲). یا در بازگشت از کوه سینا وقتی موسی می بیند که قوم بت پرست شده اند خشمگین شده دستور قتل عام همه را می دهد و پس از کشتار۳۰۰۰ نفر آرام می شود. اما در واقع این موسی نیست که این کار را کرده بلکه یهوه است که به نبی خود دستور این کار را داده است و موسی فقط مجری اوامر اوست. در بسیاری از روایات موسی در حضور یهوه با ناله و التماس تقاضای بخشش گناهان بنی اسرائیل را می کند و با صبر و تحمل بهانه گیریهای آنها را بر خود هموار می کند.
حتی گاه موسی از خداوند تقاضا می کند که در خشم و غضب عمل نکند (مزامیر ۶؛ خروج ۳۳: ۱۱) اما در حقیقت دستور قتل و غارت و کشتن و سوزاندن به یهوه نسبت داده می شود. او خدایی است که حتی دستور می دهد که اسرائیلیان را چون مرغ بریان به سیخ بکشند و در مقابل خورشید سوزان کباب کنند و یا به خاطر خطایی کوچک خطاکار سنگسار شود و همسر و کودکان خطا کار به آتش کشیده شوند. اوست خدای جبار، قهار، متعصب، حسود، خود خواه و منتقم، مکارتر از همه مکر کنندگان، کینه جویی که گاه گناه پدر را بر دهها نسل دیگر منتقل می کند. خشمگین و جبار بی رحمی که گناهکاران و نافرمایان را در آتش غضب خود خواهد سوزاند (آشتیانی، ۱۳۶۸: ۲۶۹-۲۷۱).
چنین شرایطی را در برخی از آیات تورات هم می توان دید مثلاً هر زمان که قوم بنی اسرائیل در مسیر حرکت به مصر از سختی و مشکلات راه شکایت می کنند خداوند بر ایشان غضب می کند. «و قوم شکایت کنان در گوش خداوند بگفتند و خداوند این را شنیده غضبش افروخته شد وآتش خداوند در میان ایشان مشتعل شده در اطراف اردو بسوخت. » (اعداد۱: ۱۱) یا وقتی که قوم از خوردن «منّ» (نان آسمانی) خسته شده و شکایت کردند و گریستند که گوشت می­خواهند خداوند از این رفتار خشمگین شد. حتی این رفتار برای خود موسی هم گران آمد و به خداوند گفت: «که چرا به بنده خود (موسی) بدی کردی و بار همه قوم را بر دوش من گذاردی مگر من این قوم را زائیده ام که می گویی همه قوم را در آغوش گیر و به سرزمین که برای پدرانشان قسم خورده ایی ببر» (اعداد۱۰: ۱۱- ۱۲). خداوند در پاسخ به موسی می گوید که به مردم فقط گوشت خواهم داد نه یک روز و دو روز و یک هفته که مدت یک ماه تا کاملاًً آن نزد آن قوم مکروه شود و «هنوز گوشت در میان دندان های ایشان می بود پیش از آن که خائیه شود غضب خداوند بر ایشان افروخته شده خداوند قوم را به بلای بسیار سخت مبتلا ساخت. » (اعداد ۳۳: ۱۱). چنانکه در این آیات مشاهده گردید نه قوم بنی اسرائیل در برابر سختی ها و مشکلات صبوراند و نه یهوه در برابر شکایت قوم خود صبور است و هر ناله و شکایتی را با شدیدترین بلاها پاسخ می دهد. مشابه این شرایط در همان سفر اعداد و در باب ۲۱ مشاهده می­گردد: در جنگ بین کنعانیان و بنی اسرائیل که در آغاز این جنگ بنی اسرائیل شکست خوردند و بنی اسرائیل برای خداوند نذر کردند که اگر خداوند آن قوم را تسلیم ایشان نماید شهر های آنها را بالکل هلاک خواهند ساخت و خداوند دعای ایشان را استجابت کرد و آنها نیز پس از پیروزی تمام شهرهای کنعانیان را هلاک کردند و در مسیر کوه موبر براه بحر قلزوم کوچ کردند تا شهر ادوم را دور بزنند و در طی مسیر بخاطر سختی راه بر خدا و موسی شکایت کردند که چرا ما را از مصر بیرون آوردی که در بیابان بمیریم زیرا که نان نیست و آب هم نیست و دل ما از این خوراک کراهت دارد. پس خداوند مارهایی آتشی در میان قوم فرستاد که آنها تعداد کثیری از قوم را گزیدند و گروه کثیری مردند و قوم نزد موسی آمدند گفتند گناه کردیم که بر خداوند و تو شکایت کردیم پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند و موسی نزد خدا برای قوم خود استغاثه می کند.
مقاله - پروژه
بر خلاف اسفار تورات، خداوند در برخی آیات خود را خدای صبور و دیر خشم معرفی می کند که مانند انسانها زود خشمگین نمی شود و به خاطر گناه قوم بنی اسراییل خود را اسیر خشم خود نمی کند و شهرهای افرایم و صهیون را نابود و یا اسیر دشمنان نمی کند (هوشع باب ۱۱). در برخی دیگر از آیات خداوند بندگان خود را به صبر دعوت می کند و به آنان می گوید که این رنجها برای این است که گناهان آنها بخشیده شود و به کسانی که با سکوت و رضایت این رنجها را تحمل می کنند وعده بهشت می دهد (مراثی ارمیا۳: ۹-۱۰).
در کتاب یونس نبی چهره متفاوتی از یهوه دیده می­ شود که شباهتی به خدای تورات ندارد. در این کتاب به خدایی بسیار مهربان و بخشنده برخورد می­ شود، خدایی که صبورانه از گناهان بندگان خود می گذرد و عذابی را که از سوی پیامبر خود یونس به آنان وعده داده بود به خاطر توبه آنان از گناهانشان، از آنها دور می کند. در این کتاب بیان می شود که خداوند به پیامبر خود یونس می گوید که به مردم بگو خداوند به خاطر گناهانشان بر آنان عذابی سخت نازل خواهد ساخت اما یونس به جای این کار، سوار بر کشتی می شود تا به شهر ترشیش برود و از خدا دور شود. اما در راه کشتی دچار توفان می شود و کشتی نشینان برای رهایی از غضب خداوند یونس را در دریا می اندازند و پس از سه روز ماهی یونس را درساحل غی می کند و او به مردم شهر می گوید که خداوند به خاطر گناهانشان آنها را دچار عذاب خواهد کرد مردم شهر همگی توبه می­ کنند و خداوند عذاب را از آنها دور می کند البته این کار سبب ناراحتی یونس می شود و می گوید که من از اول می دانستم که تو خدایی رحیم و بخشنده و صبوری و از تهدید های خود پشیمان می شوی به همین خاطر به ترشیش فرار می کردم یونس پس از این اتفاق شهر را ترک می کند و در کنار شهر می نشیند تا شب . خداوند به یک بوته کدو امر می کند که رشد کند و بر سر یونس سایه افکند یونس از این لطف خدا خوشحال می شود اما خدا به کرمی دستور می دهد که آن بوته را بخشکاند، یونس از این خشک شدن ناراحت می شود و خداوند به او می گوید تو از خشک شدن یک بوته که برای آن زحمتی نکشیده بودی ناراحت شدی چگونه انتظار داری که من از نابود کردن شهری با صدو بیست هزار انسان ناراحت نشوم و آنها را نبخشم (ر.ک: یونس).
در کتاب نحمیای نبی باب۹، خداوند لطفهایش را به بنی اسرائیل یادآوری می کند که چگونه آنها را از مصر نجاتشان داد و چگونه در طول راه آنها را با نان آسمانی سیر کرد و برای رفع تشنگی شان از میان صخره برایشان آب فرستاد ولی آنها تکبر ورزیدند و اوامر خدارا بجا نیاوردند: «لیکن ایشان و پدران ما متکبرانه رفتار نمودند گردن خویش را سخت نمودند و اوامر تو را عطاعت ننمودند – و از شنیدن ابا نمودند و اعمال عجیبی را در میان ایشان نمودی بیاد نیاوردند بلکه گردن خویش را سخت ساختند و فتنه آمیختند و سرداری تعین نمودند تا به زمین بندگی خود (مصر) مراجعت کننداما تو خدای غفور و کریم و رحیم و دیرغضب و کثیر الاحسان بودی و ایشان را ترک نکردی و باز تمرد نمودند و گردن کشی کردند و شریعت خدا را پشت سر انداختند و انبیای خداوند را کشتند» (نحمیا۹: ۱۶-۱۷).
در جای دیگر از همین کتاب آمده است: «و آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و حین تنگی خویش پیش تو استغاثه کردند و ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند –اما چون استراحت یافتند بار دیگر بحضور تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تکبر نمودند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند و ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای خود بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی- و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان مستکبرانه رفتار نموده اوامر تو را طاعت نکردند و به احکام تو که هر کس آنها رابجا آورد، از آنها زنده می ماند خطا ورزیدند و دوشهای خود را معاند و گردنهای خویش راسخت نموده اطاعت نکردند –معهذا سالهای بسیار صبورانه با ایشان مدارا نمودی و به روح خویش به واسطه انبیا ی خود برای ایشان شهادت فرستادی اما گوش نگرفتند لهذا ایشان را به دست قوم های کشورها تسلیم نمودی – اما برحسب رحمتهای عظیمت ایشان را بالکل فانی نساختی و ترک ننمودی زیرا تو خدای رحیم و کریم هستی» (نحمیا۹: ۲۷-۳۱).
در کتاب ناحوم نبی باب ۱، از یک طرف خداوند، خدای غیور و انتقام گیرنده و صاحب غضب معرفی شده است که از دشمنان خود انتفام سختی خواهد گرفت و در عین حال می­گوید: «خداوند دیر غضب و عظیم القوت است و گناه را هرگز بی سزا نمیگذارد راه خداوند در تند باد و طوفان است و ابرها خاک پای او می باشد. » (ناحوم۱: ۳).

 

        •  

       

       

 

 

 

                1. صبر انسان در عهد عتیق

               

               

           

           

       

       

 

در پنج سفر تورات چندان اثری از دعوت مردم به صبر و شکیبایی و از آن مهم­تر اثری از پاداش به صابران وجود ندارد و این دعوت به صبر در برابر مشکلات بیشتر پس از قرن هشتم پیش از میلاد به چشم می خورد جایی که بعد از مرگ سلیمان و در زمان جانشینی پسرش بین بنی اسرائیل اختلاف افتاد و کشور آنها به دو کشور اسرائیل در شمال و یهودا در جنوب تقسیم گردید (قنبری، ۱۳۸۱: ۵۳). و قوم بنی اسرائیل اتحاد خود را از دست داد و چنانکه در کتاب مقدس آمده است پادشاهان اسرائیل از سنت خدا و موسی روی گردان شده و به بت پرستی روی آوردند و وقتی خداوند برای هدایتشان پیامبرانی را فرستاد نه فقط از آنها پیروی نمی کردندبلکه تصمیم به قتل آنان گرفتند و خداوند نیز برای مجازات آنها آنان را تسلیم آشوریان کرد (دوم پادشاهان ۱: ۱۷-۲۳). درباره کشور یهودا که البته بسیار کوچکتر و کم اهمیت تر از اسرائیل بود، زیرا فقط دو سبط ازدوازده سبط بنی اسرائیل که پادشاهی رحبعام پسر سلیمان را پذیرفته بودند این کشور را تشکیل می دادند، و با این که خداوند به داود گفته بود که حکومت را تا ابد به دست فرزندان او می دهد اما آنها نیز همانند مردم کشور اسرائیل از راه خدا منحرف شدند به او شرک ورزیدند و فساد کردند و به گفته کتاب مقدس خداوند پادشاه بابل را برعلیه آنها برانگیخت و تمام مردم یهودا را اسیر بابلیان کرد (دوم تاریخ ایام ۱۴: ۳۶-۲۰). از آن به بعد است که رنج مربّی قوم بنی اسرائیل است و انبیا مردم را به تحمل رنج و صبوری دعوت می کنند که این امر نیز بیشتر بعد از حمله نبوکد نصر شاه آشور به اورشلیم دیده می شود . در برابر این همه رنج و سختی که بعد از حمله نبوکد نصر به اورشلیم بر عبرانیان وارد شد عقاید مختلفی بین آنان رواج یافت . در میان حکما و کاهنان گروهی بر این عقیده متمایل شدند که تمامی رنج های وحشتناک ناشی از عمل یهوه است و او در برابر قوم خویش خودش را تسلیم خشم سرسخت خود کرده است و عامل همه این قتل عام ها و قربانی ها کسی جز او نیست. و سربازان بابل فقط عروسک های خیمه شب بازی در میان دستان قهار او هستند گروهی کوچکی از تبعیدیان هم که هنوز ایمان به یهوه را از دست نداده اند و هنوز به او ایمان داشتند در برابر تمام سختیها فقط به درهم شکستگی روحی رسیده بودند که فقط می توانند ناله و مرثیه سر دهند. پس رنج، عمل یهوه بوده و او همه را از تر و خشک یکجا سوزانده است. زیرا همه در معصیت شریک بوده اند و حتماً در بین اجداد و گذشتگان آنها گناهکارانی وجود نداشته اند «من که یهوه خدای تو می­باشم غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از آنانکه مرا دشمن دارند می گیرم و تا هزار پشت بر آنانکه مرا دوست دارند. احکام مرا نگه دارند رحمت می­کنم» (خروج۵: ۲۰و۶). البته این دیدگاه در زمان حزقیال نبی تغییر کرده است و او اولین کسی بود که این جرات و جسارت را داشت و به تاکید کوشید تا این امر را تفهیم کند که هر کس فقط مسئول خطاهای خویش است و کسی را به خاطر خطای پدر و مادران و یا اجدادشان نه محکوم می کنند نه عقوبت. و این دور از عدالت خداوند است که پسران را به خاطر گناه پدران مجازات کند. این کتاب نشان دهنده میزان لطف و محبت خداوند به بندگان خود و بخشنده بودن و صبوری او در برابر خطاهای بندگان خود است.
شرح حال زندگی ایوب پیامبر در عهد عتیق، نمونه­ بسیار والایی از صبر انسان است. در این کتاب ایوب، پیامبر خداوند نیست اما فردی است که دارای اموال و املاک بسیاری است و در تمام زندگی خود خداوند را سپاسگزار است اما شیطان به خداوند می گوید که چون او دارای اموال واملاک وفرزندان خوبی است به در گاه خداوند شکرگزار است و اگر خداوند آنها را از او بگیرد او نیز بنده سپاسگزاری نخواهد بود. خداوند به شیطان اجازه می دهد که تمام اموال ودارایی های او را از او بگیرد اما ایوب با تمام این حوادث باز خداوند را ستایش می کند. باز شیطان علت سپاسگذاری ایوب را در سلامت جسمی او می­داند. باز خداوند اجازه می دهد که شیطان بر جسم او نیز سلطه یابد اما باز ایوب شاکر خداوند است. این داستان هچنان ادامه می یابد تا شیطان همه اموال دارایی فرزندان و سلامتی ایوب را از او می گیرد اما ایوب همچنان صبوری می کند. و در پایان این کتاب خداوند به خاطر صبردر برابر مصائب و توکل و اعتماد او به خداوند خداوند نیز چند برابر چند برابر داشته های سابق را به او عطا می کند (ر.ک: کتاب ایوب).
در کتاب ایوب، به طور کلی چهار دیدگاه در مورد علت رنج - و به ویژه رنج حضرت ایّوب- مطرح شده است:

 

    1. نظر شیطان: مردم به خدا ایمان نمی آورند جز هنگامی که بدون اینکه درد بکشند رستگار و کامیاب باشند.

 

    1. نظر سه دوست ایوب به نام های الیفاز تیمانی (Eliphaz the Temanite) و بلدد شوحی (Bildad the Shuhite) و سوفر نعماتی (Zophar the Naamathite)، که رنج نتیجه ی عقاب الهی دربرابرخطا است.

 

    1. نظر الیهو: رنج، شیوه ی خداوند در تعلیم وتربیت و ادب و منزّه کردن می باشد.

 

    1. نظر خداوند: رنج ودرد با اتکای به خداوند از بین می رود؛ زیرا این درد از جانب خداست نه به خاطر کاری که ایوب انجام داده است (التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس، بی­تا: ۱۱۲۴).

 

گرچه در روایت ایوب در کتاب مقدس، در برخی جاها انسان احساس می کند که ایوب به کفر گویی نزدیک است اما در این داستان چند نکته اساسی وجود دارد که قابل تامل است اول اینکه این باور یهود را نشان می دهد که سختی و عذاب به دنبال گناه و معصیت است و خداوند هیچگاه بندگان بی گناه را دچار عذاب نمی کند. دوم اینکه پاداش و جزا در همین دنیا به انسان داده می شود و نه در جهان دیگر . سوم اینکه هر کس در برابر رنجها صبر داشته باشد پاداش آن را هم خواهد گرفت (ژان استینمن، ۱۳۷۳).
در دیدگاه علمای یهود تحمل رنج و عذاب گناهان انسان را پاک می کند. انسان باید از رنج وعذابی که بر او وارد می­ شود بیشتر خوشحال باشد تا از یک زندگی لذت بخش زیرا اگر تمام عمر و زندگی انسان در لذت بگذرد گناهانی که مرتکب شده بخشیده نمی شود گناهان انسان چگونه بخشیده می شود؟ به وسیله رنجها و عذابی که بر او وارد می شود انسان باید رنج و عذاب را دوست بدارد. زیرا همان گونه که قربانی ها گناهان شخص را کفاره می شود. همانگونه هم رنج­ها و عذاب ها سبب می شوند که گناهان انسان پاک شود بلکه بهتر است بگوییم رنج ها و عذابها بیشتر باعث پاک شدن گناهان انسان می شود زیرا تقدیم قربانی تنها پول و دارایی انسان را کمتر می کند در حالی که رنج و عذاب جسم و روح انسان را آزار می کند (کهن، ۱۳۸۲: ۱۲۴). و در ادامه در بخشهایی دیگری از تلمود با بیان ارزشمندی صبر به بیان پاداش صبر اشاره می­ شود: «سه طبقه از مردم روی جهنم را نخواهند دید افرادی که از فقر و مسکنت رنج برده اند و صبر کرده اند افرادی که دچار بیماری امعاء بوده و دردهای آن را تحمل کرده اند و آنهایی که گرفتار ظلم و ستم رومیان بوده اند. » زیرا مشقات آنان مجاراتی بوده برای اعمال بد آنها و تلخی هایی که چشیده اند گناهانشان را پاک می کند. البته این اصل کلی که انسان بی گناه رنج و سختی نمی بیند در تلمود نیز مورد اصل اساسی و مورد قبول یهودیان است (همان).
شاید یکی از دلایل توجه نکردن به صبر و تحمل در زندگی دنیوی در بین بنی قوم اسرائیل به این خاطر باشد که اسرائیلیان- حداقل در اوایل رشد دین یهود و در زمان خود موسی- به زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم معتقد نبودند. از بررسی عهدعتیق، خصوصاً بخش اسفارخمسه، چنین برمی­آیدکه این کتاب فاقد هرگونه اندیشه­ی صریح نسبت به عالم آخرت است واکثر وعده­هایی که در آن برانجام واجبات الهی داده شده، مربوط به بازگشت ایشان به زمین مقدس و بهره­مندشدن از نعمت­های بی ­پایان آن می­باشد. این امر موجب گشته که آیین یهود رنگ مادی به خود بگیرد و توجه به امور معنوی در آن اندک باشد (سبحانی، ۱۳۸۷: ۵۰). تنها در بخش­های دیگر این کتاب تعابیری به­کاررفته که به نحوضمنی برعالم پس از مرگ دلالت دارند، لیکن غالباً متفرق، محدودومبهم بوده و تحت عناوین «داوری»، «نجات»، «ابدالآباد»، «پیوستن اسماعیل بعدازمرگ به نیاکان و اجدادخود»و … آمده است (قربانی، ۱۳۷۵: ۵۱).
۴-۲-۲-۳- ویژگی­های صابران در عهد عتیق
صفات و فضائلی که خداوند در عهد عتیق، برای صابران بر می شمارد عبارتند از : ۱-توکل و اعتماد به خداوند ۳- مایوس نشدن از خدا و امید بستن به خداوند و انتظار او را کشیدن. در ذیل برخی از این آیات که متضمن، فضائل مذکور است، آورده خواهد شد.

 

    1. مأیوس نشدن از خدا و اعتماد به او: «انتظار بی شمار برای خداوند کشیده ام، به من مایل شده حرف مرا شنیده است و مرا از چاه هلاکت برآورده و از گل و لجن و پاهایم را بر صخره گذاشت قدم هایم را مستحکم گردانید و سرودی تازه در دهانم گذاشت یعنی حمد خدای ما را، بسیاری چون این را ببینند ترسان شده بر خدا توکل خواند کرد» (مزامیر۴۰: ۱-۳)؛ «ای جان من چرا منحنی شده و چرا در من پریشان گشته ای، بر خدا امیددار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت: که نجات روی من و خدای من است» (مزامیر۴۲: ۱۱)؛ در جایی که میکاه نبی بیان می کند که نباید به دوست خالص خود اعتماد کرد چرا که پسر بر پدر خود رحم نمی کند و دختر بر مادر خود. «پسر پدر را افتضاح می­ کند و دختر مادر خود را … و دشمنان شخص اهل خانه او می باشند - من به سوی خداوند نگرانم و برای نجات خود از خداوند انتظار می کشم و خدای من مرا اجابت خواهد نمود -غضب خداوند را متحمل خواهم شد زیرا به او گناه ورزیده ام تا او دعوای مرا فیصل کند و داوری مرا بجا آورد پس مرا به روشنایی بیرون خواخد آورد و عدالت او را مشاهده خواهم نمود» (میکاه۷: ۷-۹).

 

    1. توکل و اعتماد به خداوند«پیش خشم وی که تواند ایستاد و در حدّت غضب او که تواند برخواست، غضب او مثل آتش ریخته می شود و صخره ها از او خورد می گردد- خداوند نیکواست و در روز تنگی ملجا (پناهگاه) می باشد و متوکلان خود را می شناسد» (ناحوم۱: ۶-۷). در این آیه ناحوم نبی می گوید که خداوند دژ مستحکمی است برای کسانی که از او می ترسند حتی زمانی که موجب رنج و اضطراب بندگانش می شود او باز رحیم است. خدا در حقیقت دژ مستحکمی برای اسرائیلیان است که به او توکل و اعتماد کرده اند حتی در زمان سختی و رنجوری و در روزگار پادشاه آشور زیرا گرچه پادشاه آشور اسرائیل را نابود کرد و آنها را از سرزمینشان تبعید کرد اما خداوند آنها را از ظلم نبو کد نصر رها کرد. و اقتضاء این که به خدا توکل کنیم این است که او را خوب بشناسیم. و تصدیق و اعتراف کنیم که خداوند خوب است و از همه چیزهای دیگر صرف نظر کنیم.

 

 

 

    •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...