کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



۲-۱)مساوات بی حرمتی به خون یک مسلمان با بی حرمتی به خون تمام مسلمین:
خون مسلمانان محترم است وهیچ کس حق تعدی به آن راندارد.بی حرمتی به جان یک مسلمان بابی حرمتی به کل مسلمانان برابر است وبامیدان دادن به متجاوزان حیات سایر انسان هادرخطر مرگ قرار می دهد.
زیراکسی که دست به خون انسان بی گناهی می آلاید آمادگی داردکه انسان های بی گناه دیگری راکه باآن مقتول ازنظرانسانی وبی گناهی برابرندموردحمله قراردهدوبه قتل برساند.[۳۳۰]دراین قسمت از آیه۳۲/مائده« فکأنما قتل الناس جمیعا »چنان حرمتی برای جان انسان ها قائل است که کشتن اورابرابر باکشتن همه انسان ها وزنده نگه داشتن اورا برابر بازنده بودن همه می داند. یک فرداز انسان آن حقیقتی را که باخود حمل می کند وباآن زنده است وبا آن می میرد ،حقیقتی است که در همه افراد یکی است وفرقی بین بعضی ازافراد وکل افراد نیست وفردواحد وافراد بسیار در آن حقیقت واحدند.ولازمه ی این معنا این است که کشتن یک فرد به منزله ی کشتن نوع انسان باشد.[۳۳۱] تشبیه قتل یک نفر به قتل همه انسان ها به خاطر آن است که هرگاه شخصی یک نفر را می کشد دیگران از اونفرت و عداوت دارند وخصم او هستند.ونتیجه ی جنایت جانی بسیار سنگین است گویا همه ی جهانیان راکشته است.اگر او همه مردم را می کشت چگونه به قتل می رسید حال باید همان گونه کشته شود وفرقی به حال اوندارد.[۳۳۲]ترس ازمجازات قصاص، قاتل راازنابودکردن حیات یک شخص بازمی دارد.پس اوراازتعدّی کردن به حیات کل انسان هابازمی داردزیراکه تعدّی به حیات یک شخص برابرباتعدّی به کل انسان هاست.[۳۳۳]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۱)تأثیر احترام خون وإحیای آن:
محترم بودن خون مسلمان باعث می شودتااوراازخطرمرگ نجات دهدوبرای حفظ آن تلاش شودتامورد بی حرمتی قرارنگیرد.
احترام به حیات نزدشرایع آسمانی به ویژه اسلام به حیات این شخص وآن شخص منحصرنیست بلکه حیات هرکسی که باشدمحترم است باهرخصوصیت وتفاوتی که باشد.فرقی میان طفل شیرخواروفرماندارشهریامیان مؤمن صالح ومردم نیست مهم این است که حیات محترم است.[۳۳۴] این قسمت ازآیه۳۲/مائده«من أحیا نفسا فکأنماأحیی الناس جمیعا» إحیای جان یک نفررا برابر با إحیای جان همه انسان هاتشبیه کرده است وتشبیه شئ به شئ از وجوه حقیقت ومجاز است پس تشبیه فعل به فعل جایز نیست چون یک إحیا به دوإحیا شباهت ندارد.پس تشبیه درمعنی إحیا است .[۳۳۵]که إحیای یک فردبرابرباإحیای کل افراداست.درمورد إحیای جان چند نظر وجوددارد:
۱-کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد مانند کسی است که همه ی مردم را از مرگ نجات بخشیده است.
۲-هر کس نفسی را از غرق شدن یا سوختن درآتش نجات دهد اجر و پاداش کسی را دارد که همه مردم را از مرگ نجات داده است.
۳-کسی که از کشتن نفسی که مستوجب قصاص است ، بگذردمانند این است که همه ی مردم را عفو کرده واز جرمشان گذشته است .
۴-اگر کسی مانع قتل نفس شود ونهی از آن نماید یابین نفس وکسی که می خواهد آنرا به قتل برساند فاصله ایجاد کند ،مانند کسی است که آن کاررا برای جمیع مردم انجام داده است.[۳۳۶]
۵- به معنی سرزنش کردن درمورد کشتن شخص است که برای قتلش باید دیه دهد چون حرمت قتل اوعظیم است همان طور که خداوند ریختن خونش را حرام کرده است.وإحیا وجه مجاز است یعنی نجات از هلاک شدن همان طور که نمرود گفته بود من زنده می کنم ومی میرانم.[۳۳۷]
به نظر می رسد نظر اول صحیح تر وجامع تر باشد چون در بردارنده ی سایر نظرات با نتیجه ی یکسان است وآن نجات دادن از مرگ می باشد.[۳۳۸]چون همه جنایت های خطرناک مانندجرح وقطع به مرگ منتهی می شود.وإحیای انسان نجات اوازمرگ است وإحیا بعدازمرگ برای انسانها مقدورنیست.[۳۳۹]
۲)بازدارندگی مجازات متعدی به خون مسلمان واهمیت حرمت خون اودرروایات:
۱-۲)ترس ازقصاص عامل بازدارنده ازتعرّض به خون مسلمین:
زمانی که به خون مسلمانان تعّرض شود اجرای قصاص قاتل یکی ازراه هایی است که ازتضییع خون مسلمان جلوگیری می کند.
باوضع حکم قصاص ، کسی راکه می خواهدمرتکب قتل به ناحق شودازقتل بازمی داردوفکراین که باقصاص مجازات خواهدشدموجب ترس وبیم اوومانع اقدامش به قتل خواهدشددرنتیجه زندگانی افرادتأمین خواهدشد.[۳۴۰] ابی خالد کابلی ازامام سجاد(ع)درتفسیر گفتار خداوند متعال «ولکم فی القصاص حیاه»نقل کرده است: «لکم یاامه محمد فی القصاص حیاهلأن من همّ بالقتل فعرف إّنه یقتصّ منه فکفّ لذلک عن القتل کان حیاهللذی همّ بقتله وحیاهلهذا الجانی الذی أراد أن یقتل وحیاهلغیرهما من الناس إذا علمواأنّ القصاص واجب لایجسرون علی القتل مخافه القصاص.» [۳۴۱] برای شما ای امت محمد در قصاص حیات است چون شخصی که اراده کشتن رادارد ،پس بداندکه ازآن قصاص می شودبه خاطر قصاص از قتل خودداری می کند.دراین صورت حیات هم برای کسی است که قصدقتلش راکرده بودوهم برای جنایتکاری است که می خواست مرتکب قتل شود. وهم حیات برای غیراین دو از مردم است ،هرگاه بدانندکه قصاص واجب است به خاطر ترس ازقصاص جرأت به ارتکاب قتل نیابند.
پس ترس از قصاص موجب تأمین حیات برای قاتل،مقتول واجتماع می شودکه خون مسلمان راحفظ می کند.
۲-۲)مجازات قصاص عامل حفظ حرمت خون مسلمان:
علاوه برترس ازمجازات قصاص که موجب حفظ حرمت خون مسلمان است خودماهیت قصاص به گونه ای است که عامل بازدارنده ازتعدّی به خون مسلمان است.
درحکم قصاص اگرچه که تنهاقاتل کشته می شود اما انسان هایی زنده می شوند یعنی انسان هایی که بعدها ممکن بودگرفتاردست ستمکاران شوند.حکم قصاص جلوی همه قتل هاراگرفته است.[۳۴۲]امام سجاد(ع)ازپدرپدرایشان ازامام علی(ع)نقل کردندأربع أنزل الله تعالی تصدیقی بها فی کتابه قلت القتل یقلّ القتل فأنزل الله «ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب».[۳۴۳] خداوندچهارکلمه رانازل فرموده که مرا باآن درکتابش تصدیق کرده است یکی ازآن کلمات قتل است گفتم:قتل،قتل راکم می کند.پس خداوند آیه «ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب»رانازل کرد.
پس هدف از قصاص حفظ حرمت خون هاوبازداشتن ازتعدّی به آن است.[۳۴۴]
۳-۲)بازدارندگی مجازات اخروی قاتل، ازبی حرمتی به خون مسلمان:
درروایات به بیان اهمیت خون مسلمان از طریق بیان مجازات اخروی که بسیار سنگین است می پردازد.مجازت اخروی برخلاف قصاص که مجازات دنیوی است ماندگارتر،شدیدتروغیرقابل بخشش است.بیان این مجازات عظیم که نشانگر اهمیت خون مسلمان است ،می تواندعامل بازدارنده ازازتکاب بی حرمتی به خون مسلمان قرارگیرد. بابیان روایاتی دراین مورد به بازدارندگی مجازات اخروی که مانع ازتعدّی به حرمت خون مسلمان است،می پردازیم.
ابی حمزه ثمالی از امام سجاد(ع)از رسول خدا(ص)نقل کرده استلایغرنّکم رحب الذّراعین بالدّم فإنّ له عندالله عزوجل قاتلا لایموت قالوایارسول الله وماقاتل لایموت قال النار[۳۴۵]شمارا نفریبد کسی که باتوانایی که دارد، دستش به ریختن خون،بازوگشاده شده است زیرا نزد خدا قاتلی خواهدداشت که نمی میرد.پرسیدندیارسول الله آن قاتلی که نمی میردچیست؟فرمودند:آتش .مجازات آتش که ازبین برنده همه هستی دراین دنیاست به طبع درآخرت شدیدتراست وترس ازچنین مجازاتی عامل بازدارنده ازارتکاب جنایت بر حیات مسلمانان می شود.
جابر بن زیداز امام محمدباقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده استاوّل مایحکم الله عزوجل فیه یوم القیامه الدّماءفیوقف ابنا آدم فیفصل بینهما ثم ّالذین یلونهما من اصحاب الدماء حتی لایبقی منهم أحدثمّ الناس بعدذلک حتی یأتی المقتول بقاتله فیتشخّب فی دمه وجهه فیقول هذا قتلتنی فیقول انت قتلته فلا یستطیع أن یکتم الله حدیثا[۳۴۶] اولین چیزی که خداوند درروز قیامت به آن حکم می کند ریختن خون انسان ها است پس پسران آدم(ع)رانگه می دارد وبین آنها حکم می کندسپس کسانی که بعداز قابیل اقدام به ریختن خون انسانها کرده اند،می آورندتا آنکه أحدی ازاصحاب دماءباقی نماند سپس مردم بعد ازآن ،تااینکه مقتول باقاتلش را می آورددرحالی که خون ازصورتش جاری است. پس می گوید این شخص مراکشت، پس به قاتل گفته می شود: تواورا کشته ای.قاتل نمی تواندسخنی رااز خدا پنهان کند.رسیدگی به مجازات قاتلان که نخستین موردی است که خداوند درروز قیامت به آن می پردازد،بیان کننده اهمیت خون مسلمین است وبه خاطراهمیت آن نحوه رسیدگی دقیق مجازات را بیان می کندکه حتی أحدی ازمردم باقی نمی مانندتااینکه همه قاتلان مجازات شوند.وافراددراین دنیااجازه تعدّی به خون مسلمان راندهند.
عبدالله بن سنان باواسطه ازشخصی از امام صادق(ع)نقل کرده است:« لایدخل الجنهسافک الدّم ولاشارب الخمر ولا مشّاء بنمیم.» [۳۴۷]خون ریز ،شراب خوار وسخن چین واردبهشت نمی شوند.عدم ورود به بهشت کنایه ازمجازات اخروی دوزخ داردتاخون مسلمانان حفظ شودچون منزلگاه اخروی آدمیان یادربهشت است یادردوزخ وقتی که انسانی وارد بهشت نشودوارددوزخ می شودهرچندکه هریک دارای مراتبی می باشد.
ازامام صادق(ع) درموردشخصی که دیگری را به عمد کشته بودسؤال شد.امام (ع)فرمودند:« جزاؤه النّار»:جزاءش آتش است.وجودروایاتی که دلالت بر مجازات آتش برقاتل عمدداردفراوان است ومافقط به چندمورداکتفاءکردیم.این روایات حاکی ازقطعی بودن مجازات متعرّضین به خون مسلمان است وهم قبح ارتکاب چنین افعالی رابیان می کند تاخون مسلمین محفوظ بماند.
امام علی (ع)از رسول خدا(ص) درموردجایگاه خاص متعرّضین به خون مسلمانان نقل کرده است:« إنّ فی جهنّم وادیا یقال سعیراإذا فتح ذلک الوادی ضجّت النّیران منه أعدّه الله للقتّالین.» [۳۴۸] درجهنم درّه ای است که سعیر نام دارد هنگامی که در آن باز می شود آتش از آن جافریاد می زند که آن برای (مجازات)قاتلان آماده شده است.
بنابراین خداوند مجازات متعرّضین به خون مسلمان وبی حرمتی کردن به آن راشدیدقرارداده است.[۳۴۹]تا خون مسلمانان بیشترمورداحترام باشدوازتعدی محفوظ بماند.
۴-۲)بیان اهمیت حرمت خون مسلمان:
درروایت ارزش واهمیت خون مسلمان هم بیان شده است.ارزش واهمیت خون مسلمان درآیات بابیان انواع مجازات هامانندقصاص مورد اهمیت قرارگرفته است.ودرروایات باصراحت به بیان آن می پردازد.هرچه که دارای ارزش واهمیت است باید محفوظ بماندتاازبین نرود.خون مسلمان هم که دارای ارزش واهمیت است باید حفظ شودبا بیان ارزش خون مسلمان می توان به حرمت تعدی آن دست یافت.
حرمت درمال به معنی حرمت تصرف ودرجان به معنی حرمت ریختن خون است. [۳۵۰] همان طور که درحدیث وصیت پیامبر(ص)به أباذرآمده است:« سباب المسلم فسوق و قتاله کفر و أکل لحمه من معاصى الله و حرمه ماله کحرمه دمه. »دشنام مسلمان فسق است ،جنگ بااو کفراست ،خورن گوشتش نافرمانی خداست وحرمت مالش مانند حرمت خونش است.[۳۵۱]پس اتلاف مال مومن مانند اتلاف جانش موجب ضمان است.[۳۵۲]که اتلاف جان ضمانش قصاص است.وجودقصاص نشان ازاهمیت خون مسلمان دارد.
درروایت بعدی کشتن انسان مومن وشکستن حرمت خونش راکه قاتل مرتکب قتل شده وارزشی برای خون مسلمان قائل نبوده است رانوعی خروج ازاسلام می داند .
دین اسلام به محافظت ازخون انسان ها توجه ویژه داشته است وجنایتکارانی که به خون انسان ها تعدی می کنند،موردتهدیدشدید قرارمی دهد.[۳۵۳] تامهم بودن حرمت خون مسلمان رامتذکر شود.
امام صادق(ع)درمورد مردی که مردمؤمنی راکشت فرمود: «یقال له مت أىّ میته شئت إن شئت یهودیّاً و إن شئت نصرانیّاً و إن شئت مجوسیّاً».به اوگفته می شود،بمیرهرمردنی راکه بخواهیداگرمی خواهیدیهودی واگر می خواهیدمسیحی واگر می خواهید زرتشتی.[۳۵۴]ریختن خون مسلمان مانند این است که قاتل را از حمایت وسلطه اسلام خارج می کند.واسلام دیگر قاتل رادرون خودجای نمی دهد.چون مهم ترین احکام اسلام یعنی محترم بودن خون مسلمانها رازیرپانهاده است.
خون مسلمان به اندازه ای مهم است که پیامبر(ص)درمراسم بازگشت ازمنی’ این اهمیت راصریحا به مردم اعلام می کندوحرمت خون مسلمان راباحرمت مکه وروزحج برابر می داند.ابی اُسامه زید الشحام ازامام صادق(ع)نقل کرده استأنّ رسول الله (ص)وقف بمنیً-حین قضی مناسکها فی حجه الوداع الی أن قال –فقال أیّ یوم أعظم حرمهفقالواهذا الیوم-فقال فأیّ شهر أعظم حرمهفقالوا هذا الشهر –قال فأیّ بلد أعظم حرمه قالوا هذا البلد –قال فإنّ دماءکم وأموالکم علیکم حرام-کحرمهیومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا –إلی یوم تلقونه فیسألکم عن أعمالکم –ألا هل بلّغت قالوا نعم-قال اللهم إشهد ألامن کانت عنده أمانه-فلیؤدّها إلی من ائتمنه علیها –فإنه لا یحلّ دم امرئ مسلم ولاماله إلّا بطیبه نفسه _ولاتظلموا أنفسکم ولاترجعوا بعدی کفّارا.» [۳۵۵] رسول خدا(ص)در حجه الوداع پس ازانجام مناسک منی توقف کرد(به پا ایستاد)راوی گفت رسول خدا(ص)فرمودند:کدام روز حرمتش بیشتر است؟مردم گفتند:امروز.فرمود:کدام ماه حرمتش بیشتر است؟گفتند:همین ماه.فرمود:کدام سرزمین حرمتش بیشتر است ؟گفتند:همین سرزمین(مکه).فرمود:به راستی که خون شما واموالتان محترم است مانند احترام این روز تان واین ماهتان واین سرزمینتان تاروزی که خدارا ملاقات کنید وازشما اعمالتان را بپرسند.بعد فرمود:آیا تبلیغ نمودم گفتند:آری.فرمود:بارالهاشاهد باش .هرکس امانتی نزدش هست آن رابه کسی که اورابرآن امین داشته بازگرداندزیرا ریختن خون مسلمان وازبین بردن مال او حلال نیست مگر به رضایت اوپس به خودتان ستم نکنیدوپس از من به کفر بازنگردید.بیان این گونه ی حرمت داشتن خون مسلمان نشان ازتوجه شارع به حفظ خون مسلمین است.
شارع به محافظت ازخون انسانها توجه ویژه داشته است ومتعرّضین به خون مسلمان راشدیدا تهدید می کند.[۳۵۶]وموردمجازات قرار می دهد.تاشخصی مرتکب بی حرمتی به خون مسلمان نشود.تهدید شدید نشان ازاهمیت داشتن زیاد حرمت خون مسلمان است که اگر فردی مرتکب تعدی به آن شودشدیدا مجازات خواهدشد.
۵-۲) مجازات اخروی تعرّض به خون یک مسلمان برابر بامجازات تعرض به خون همه مسلمانان:
همان طورکه بی حرمتی به خون یک مسلمان برابر با بی حرمتی به خون همه مسلمین است درمجازات اخروی قاتل هم اینگونه است یعنی قاتل یک مسلمان دردوزخ به جایگاهی فرستاده می شودکه قاتل چندمسلمان درآن جاقراردارد.بااین تفاوت که عذاب قاتل چندمسلمان به مراتب بیشتر است.
به این ترتیب اهمیت مرگ وحیات انسان کاملاروشن می شود باتوجه به اینکه آیات قصاص درمحیطی نازل شده که خون بشردرآن ارزشی نداشت.[۳۵۷] محمدبن مسلم از امام محمد باقر (ع) درموردگفتارخدای عزّوجلّ « من قتل نفسا بغیر نفس أوفساد فی الارض-فکأّنما قتل االنّاس جمیعا»نقل کرده است :«قال له فی النّار مقعدٌ – لوقتل النّاس جمیعا لم یرد الّا ذلک المقعد.» [۳۵۸]امام (ع)فرمودند:درآتش جایگاهی است اگر قاتل همه مردم را بکشدفقط همان جایگاه برای اوست.
هم چنین حمران ازامام محمدباقر(ع)درموردمعنای گفتارخدای متعال درآیه« من أجل ذلک کتبناعلی بنی اسرائیل أنّه من قتل نفسا بغیر نفس أوفساد فی الارض فکأّنما قتل االنّاس جمیعا »نقل کرده استقلت کیف کأنّما قتل الناس جمیعا فإنّما قتل واحدا-فقال یوضع فی موضع من جهنّم إلیه ینتهی شده عذاب أهلها –لو قتل النّاس جمیعایدخل ذلک المکان –قلت ُفإنّه قتل آخرقال یضاعف علیه [۳۵۹] به امام عرض کردم چگونه مانند این است که قاتل همه مردم راکشته درحالی که اوفقط یک نفر رابه قتل رسانده است.امام(ع) فرمودند:اودر موضعی از جهنم قرار می گیرد که شدیدترین مراتب عذاب راداردواگرقاتل همه مردم رابکشد داخل آنجا می شود.پرسیدم:اگر قتل دیگری انجام دهد مجازاتش چگونه است ؟فرمود:عذابش دوبرابر می شود.
برابری در مجازات قاتل یک مسلمان وقاتل چندمسلمان توجه واهمیت بیشتربه خون مسلمانان رابیان می کند.که سخت ترین مجازات هاازبی حرمتی به خون اولین انسان آغازمی شودومختص قتل های زنجیره ای نیست تاتنها به سبب تعدادافرادبیشترمجازات شدیدترباشد.
۶-۲)عمومیت داشتن احترام خون انسان ها:
خداوندحکیم اولین بی حرمتی به خون انسان ها رایعنی کشتن هابیل توسط قابیل رانهی کرده است.وبرای خون انسان ها حرمت قائل است.
درحدیثی ازامام علی(ع)نقل شده است:«وأمّا مالفظه خصوص ومعناه عموم فقوله عزّوجلّ« من أجل ذلک کتبناعلی بنی اسرائیل أنّه من قتل نفسا بغیر نفس أوفساد فی الارض فکأّنما قتل النّاس جمیعا ومن أحیا ها فکأنمّا أحیا النّاس جمیعا»فنزل لفظ الایهفی بنی اسرائیل خصوصاوهو جارعلی جمیع الخلق عامّا لکل العباد من بنی اسرائیل وغیرهم من الاُمم.» لفظ آیه۳۲/مائده خاص ولی معنایش عام است.لفظ گفتار خداوند عزیز وجلیل در «من أجل ذلک کتبناعلی بنی اسرائیل أنّه من قتل نفسا بغیر نفس أوفساد فی الارض فکأّنما قتل النّاس جمیعا ومن أحیا ها فکأنمّا أحیا النّاس جمیعا»درموردبنی اسرائیل نازل شده است وحکم آن برهمه ی مردم جاری است چون عام است برای همه بندگان از بنی اسرائیل وغیر بنی اسرائیل است.[۳۶۰]پس قبح آدم کشی به اندازه ای است که خدای متعال آن راازابتدای خلقت تاقیامت موردنهی قرارداده است.چون که قتل خون انسان هاراپایمال می کندووجود بشریت راکه روح أقدس الهی درآن دمیده شده است نابودمی کندگویا قتل هم بی حرمتی به خالق است وهم مخلوق.تداوم نهی ازقتل عامل حفظ حرمت همه خون هاست.
نتیجه اینکه دلیل حرمت خون،کرامت است وبه سبب اعطای این نعمت انسان ازسایر موجودات متمایزشده است.وخونش مورداحترام واقع شده است.آیه کرامت وروایات به این مهم اشاره می کند.شارع برای این کرامت ارزش والائی قائل است.وبرای تضییع کنندگان این نعمت که معمولاازطریق ریختن خون انسان هاباارتکاب قتل به وقوع می پیوندد ،مجازات درنظرگرفته است .انواع مجازات درانواع قتل وسایر بی حرمتی ها متفاوت است .گاهی قصاص است ،گاهی دیه وسایر موارد.واولین مجازات بی حرمتی به خون را از اولین مرتکب یعنی قابیل به سبب کشتن برادرش هابیل ،به منصه اجرانهاده شد.این مجازاتها در آیات حدودمانند مجازات محارب وبه خطرافتادن خون مسلمان،آیات قصاص:مانند بیان قتل عمد،مساوات دراجرای مجازات ،استیفای حق قصاص وموارددیگربیان شده است.درآیات دیات:به بیان دیه درقتل خطایی می پردازد ودیه رابرای جبران خون مسلمان درنظر گرفته است.روایات هم مانندآیات اشتراکات زیادی با محتوای آیات دارند .
فصل سوم :استثنائات حرمت خون مسلمان
درفصل قبل بااستفاده ازآیات وروایات حدود،قصاص ودیات حرمت خون مسلمان راموردبررسی قراردادیم .وگفتیم که خون مسلمان نبایدموردتعرّض قراربگیردوازشایع ترین شیوه های بی حرمتی به خون مسلمان قتل است ودرانواع قتل وجرایمی که منجربه قتل می شوند این بی حرمتی ها وجوددارد.بااجرای مجازات برقاتلان وهتاکین خون مسلمان ازهدرشدن خون اوجلوگیری می شودوامنیت جان ها راتأمین می کند.
حفظ حرمت خون مسلمان اگرچه واجب است وبایدنسبت به آن کوشا بوداما این حرمت همیشگی نیست وحفظ حرمت خون برخی مسلمین همانندسایر افرادنیست وجواز بی حرمتی کردن نسبت به آن ها وجوددارد. دراین فصل آن مواردی راکه موجب حرمت نداشتن خون برخی مسلمین می شودبیان خواهیم کرد.مواردی که به خاطرمصلحت وحفظ کیان اسلام است مانندتتّرس،مواردی راکه خودمسلمان به سبب ارتکاب برخی افعال مانند ارتداد حرمت خونش راازدست می دهد.و زمانی که مسلمان درمقام دفاع باشدکه خون مهاجم مسلمان حرمت ندارد.اکنون به بیان این استثنائات درحرمت خون مسلمان می پردازیم.
عوامل حرمت نداشتن خون مسلمان:
بخش اول:حرمت نداشتن خون مسلمان درتَتَّرُس:
اصل اولیه درموردخون مسلمان حرمت است اما همان طور که گفته شد این حرمت همیشگی نیست.بلکه بنابرشرایطی که یکی از آنها تتّرس است این حرمت ازبین می رود به این صورت که هرگاه مسلمانان درجنگ بادشمن مشرک وکافرهستند وبه سوی سپاه دشمن تیر پرتاب می کنند،ممکن است سپاه دشمن، مسلمانان راسپردفاع خودقراردهدتاتیرهای سپاه مسلمانان به سپری که ازمسلمانان تشکیل شده است،اصابت کند.این کاردشمن برای تضعیف روحیه نظامی مسلمانان است تابه هم دین خودیعنی همان مسلمانان سپرواقع شده، تیرنزنند وجنگ راواگذارکنند.درچنین حالی است که زدن تیر به سپر مسلمین جایز است.وبرای آن فرض هایی وجوددارد که هریک راتوضیح خواهیم داد.دراین زمان اگرسپاه مسلمین سپرمسلمانان رانزنند ممکن است خون کل سپاه مسلمانان درخطر مرگ قرارگیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:39:00 ق.ظ ]




۲-۲-۲- اجزای یک سیستم خبره
اجزای اصلی یک سیستم خبره برای نمونه در (تصویر۲-۴) ارائه شده است. «پایگاه دانش[۴]» محلی است که دانش خبره به صورت کد گذاری شده و قابل فهم برای سیستم ذخیره می شود. به کسی که دانش خبره را به صورت کد گذاری شده در می آورد و به شکل عبارات شرطی و قواعد وارد پایگاه دانش می کند، مهندس دانش گفته می شود. «امکانات اکتساب دانش» یکی دیگر از اجزای سیستم خبره می باشد. اکتساب دانش شامل تمام مراحلی است که طی آن دانش به فرم قابل استفاده در یک سیستم خبره تبدیل می گردد. اولین وظیفه مهندس دانش آشنایی با محدوده کاربردی موردنظر و درک مفاهیم پایه ای و فرضیه ای می باشد. این اطلاعات اغلب در کتاب ها، مراجع، مستندات و جز اینها یافت می شوند. اما از آنجایی که این منابع دانش به سرعت کهنه می شوند و به مصاحبه با افراد متخصص نیاز می باشد. از دیگر تکنیک های کسب دانش می‌توان به؛ مشاهده، مطالعات موردی، تحلیل پروتکل، نقش بازی، شبکه فهرست و جز اینها اشاره کرد. «موتور استنتاج[۵] » برنامه ای است که قواعد و دانش انباشته شده در پایگاه دانش را تحلیل کرده و به نتیجه گیری منطقی راه می یابد. موتور استنتاج در حقیقت ستون فقرات یک سیستم خبره است زیرا شامل تکنیک هایی است که سیستم خبره توسط آن مسائل را حل می کند. همان طور که قبلاَ ذکر شد در سیستم های مبتنی بر قانون، موتور استنتاج به این صورت کار می کند که یک قانون را برای تست انتخاب می کند و بررسی می کند آیا شرایط این قانون صحیح هستند یا خیر. این شرایط ممکن است از طریق سوال از کاربر بررسی شود و یا ممکن است از واقعیت هایی ناشی شود که در طول مصاحبه به دست آمده اند. وقتی شرایط مربوط به یک قانون صحیح باشند، آنگاه نتیجه آن قانون نیز درست خواهد بود. پس این قانون فعال شده و نتیجه آن به پایگاه دانش افزوده می شود. همچنین ممکن است این نتیجه به عنوان اطلاعات در واسط کاربر نمایش داده شود. دو نوع موتور استنتاج در سیستم های مبتنی بر قانون استفاده می شود: استنتاج پیشرو و استنتاج پسرو. روش استنتاج پیشرو از واقعیات یا حقایق، شروع به استدلال می کند تا به نتایجی برسد. استنتاج پسرو با روشی معکوس استدلال می کند به این ترتیب که سعی دارد از فرضیه یعنی یک نتیجه ی بالقوه که باید ثابت شود به واقعیات یا حقایقی که پشتیبان این فرضیه هستند برسد. انتخاب موتور استنتاج بستگی به نوع مساله دارد. در مسایل تشخیصی بهتر است با روش پسرو کار کنیم در حالی که در مسایل پیش بینی، نظارت و کنترل، بهتر است از روش پیشرو استفاده کنیم. «امکانات توضیح[۶]» استفاده از یک زبان قابل فهم برای کاربر برای نشان دادن مراحل نتیجه گیری سیستم خبره برای یک مساله و یا واقعیت خاص به کار می رود. این امکانات این فایده را دارد که کاربر با دیدن مراحل استنتاج اطمینان بیشتری به تصمیم گرفته شده توسط سیستم خواهد داشت. و خبره ای که دانش او وارد پایگاه دانش شده است اطمینان حاصل خواهد کرد که دانش او به صورت صحیح وارد پایگاه دانش شده است. «واسط کاربر» یک سیستم خبره، طبیعتاً باید از قدرت تبادلی بالایی برخوردار باشد تا ساختار تبادل اطلاعات به شکل گفتگوی یک متقاضی و انسان خبره صورت گیرد. واسط کاربر سیستم خبره کاربر را قادر می سازد تا به سوالات پاسخ دهد.
پایان نامه - مقاله
تصویر۲-۴- اجزای اصلی یک سیستم خبره
ماخذ:( Goodarz, 2009:70)
۲-۲-۳- ابزارهای ساخت سامانه خبره
«اﺻﻄﻼح اﺑﺰار ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮه، ﻧﺮم اﻓـﺰاری را ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮای ﺳﺎﺧﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮه ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲ رود. اﺻﻠﻲ ﺗﺮﻳﻦ اﺑﺰارﻫﺎی ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺳﺎﻣﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺒﺮه ﺑﻪ ﺻﻮرت ذﻳﻞ دﺳﺘﻪ ﺑﻨﺪی ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. ۱)زﺑﺎن ﻫﺎی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻧﻮﻳﺴﻲ؛ ۲) ﭘﻮﺳﺘﻪﻫﺎی ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮه؛۳) ﺟﻌﺒﻪﻫﺎی اﺑﺰار ﻫﻮش ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ.
زﺑﺎنﻫﺎی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﻳﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮای ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﺧﺒﺮه ﺑـﻪ ﻛـﺎر ﻣﻲروﻧﺪ ﺑﻪ دو دﺳﺘﻪ زﺑﺎن ﻫﺎی ﻗﺮاردادی و زﺑـﺎن ﻫـﺎی ﻫـﻮش ﻣـﺼﻨﻮﻋﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. از زﺑﺎن ﻫﺎی ﻗﺮاردادی ﻣﻲ ﺗﻮان ﺑﻪ Smalltalk ،ﻛﻮﺑﻮل، وﻳﮋوال ﺑﻴﺴﻴﻚ، C++ ،C ، C#، ﻓﺮﺗﺮن و جز اینها اﺷﺎره ﻛﺮد. راﻳﺞﺗﺮﻳﻦ زﺑﺎن‌ﻫﺎی ﻫﻮش ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ ﻧﻴﺰ ﻟﻴﺴﭗ و ﭘﺮوﻟﻮگ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﭘﻮﺳﺘﻪ ﻫﺎ، ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﺧﺒﺮه ای ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺎﻟﻲ از ﻗﻮاﻋﺪ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﻛﺎرﺑﺮ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺎﻳﮕﺎه داﻧﺶ آﻧﻬﺎ را ﺗﻬﻴﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ. اﻳﻦ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑـﺮای ﻫﺮ ﻛﺎرﺑﺮد ﺟﺪﻳﺪ ﻻزم ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮه را از اﺑﺘﺪا ﺳﺎﺧﺖ. از ﭘﻮﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﻮﻣﺎً در دﺳﺘﺮس ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﻣـﻲ ﺗـﻮان ﺑـﻪ VP-Expert ،Crystal و Clips اﺷﺎره ﻛﺮد. ﺟﻌﺒﻪﻫﺎی اﺑﺰار ﻫﻮش ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ ﻳﺎ از دﻳﮕﺮ اﺑﺰارﻫﺎی ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺑﺮای ﺳﺎﻣﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺒﺮه ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ محیط آنها ﻧﻮﻋﺎً ﺷﺎﻣﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺪ ﺑﺮای ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای از ﻛﺎرﻫﺎی ﺳﺎﻣﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮه ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ. اﻳﻦ اﺑﺰارﻫﺎ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺗﺮ از ﭘﻮﺳﺘﻪﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ اﻣﺎ ﺑـﻪ دﻟﻴﻞ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ آﻧﻬﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ از زﺑﺎن ﻫﺎی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﻳﺴﻲ و ﭘﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻬﺎرت ﻧﻴﺎز دارﻧﺪ. راﻳﺞ‌ﺗﺮﻳﻦ ﺟﻌﺒﻪﻫﺎی اﺑﺰار ﻫﻮش ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ “ART-IM” و “۵Object Level” ﻫﺴﺘﻨﺪ»(گودرز و همکاران،۴۷:۱۳۸۹).
۲-۳- فیزیک رنگ
نور در حقیقت گونه ای از انرژی است. نور قسمتی از طیف الکترومغناطیسی است که با چشم انسان قابل دیدن است. چشم انسان می تواند نور طول موج های بین ۴٠٠ و ٧٠٠ میلی میکرون را درک کند(Xin,J.2006:7-8). امواج نورانی به طور فیزیکی رنگی نیستند بلکه رنگ ها در سیستم دیداری انسان شکل می گیرند. رنگ دریافت شده با طول موج یا فرکانس موج تعیین می شود. رنگ های طیف که با چشم انسان قابل دیدن هستند شامل: بنفش، آبی، فیروزه ای، سبز، زرد، پرتقالی و قرمز هستند. ارتباط بین طول موج ها و رنگ ها بصورت زیر هستند (تصویر ۲-۵).
تصویر۲-۵ - نور مرئی درطیف الکترومغناطیسی
انرژی یک موج الکترومغناطیسی زمانی که در تمام باند مرئی، برابر باشد، ما سفید تشخیص می دهیم، و هنگامی که هیچ انرژی در طول باند مرئی موجود نباشد، ما سیاه می بینیم.
در ١۶٧۶ ، نیوتن نشان داد که اشعه نور سفید می تواند توسط یک منشور اپتیکی شکسته شود تا یک باند چند رنگی لایه به عنوان طیف نور سفید نشان دهد(تصویر ۲-۶).
تصویر۲-۶ - عبور نور سفید از منشور و ایجاد طیف رنگی
۲-۳-۱- بازنمایی رنگ
دانستن تئوری رنگ و دانش آن جهت درک اندازه گیری رنگ کمک می کند و فهم چگونگی نمایش رنگ های متفاوت دربرنامه های پردازش تصویر را آسان تر می کند. خواص رنگ به طور ریاضی می تواند توسط سیستم ها یا بازنمایی های متعددی تعریف شود.
یک سیستم رنگی خوب باید سه خصوصیت داشته باشد. اول آنکه برای نمایش رنگ ها تمام مواد به طور استاندارد تهیه شوند، دوم آنکه تمام رنگ ها باید به طور پیوسته و مرتب کد گذاری شوند و سوم آنکه فواصل گام رنگ ها باید یکسان باشد. پنج سیستم رنگی که در این پروژه از آنها به دلیل اعتبار، معمول بودن و تبدیل سیستم ها به یکدیگراز آنها استفاده شده، شامل موارد ذیل می باشد:
۱) سیستم HSB
سیستم HSB براساس ادراک انسان از رنگ پایه ریزی شده است. در سیستم HSB تمام‌رنگی براساس سه مشخصه اساسی توصیف می شوند.
نما (Hue): فضای رنگ را توصیف می کند، مانند قرمز، پرتقالی یا سبزبودن آن که بوسیله طول موج نور بازگشتی از جسم یا عبوری از آن تعیین می شود. نما به عنوان اندازه گیری از مکان روی دایره رنگهای استاندارد در زوایای بین ٠ تا ٣۶٠ درجه، بیان می شود.
اشباع (Saturation): قدرت یا خلوص یک رنگ را اندازه گیری می کند. اشباع مقدار خاکستری بودن را برحسب نسبت های نما بیان می کند وبه صورت درصدی از صفر درصد (خاکستری ) تا صد درصد (کا ملاً اشباع شده یا خالص) اندازه گیری می شود.
روشنایی (Brightness): روشنی یا تیرگی نسبی رنگ می باشد و معمولاً به صورت درصد از صفر (سیاه)تا ١٠٠ ( سفید) اندازه گیری می شود. روشنایی معمولاً به شدت نور (Intensity) نیز تعبیر می شود، بنابراین مدل (HSB) ، مدلHIS نیز نامیده می شود.
۲) سیستم RGB
سیستم RGB برای توصیف رنگ ها استفاده می شودکه به منابع نور روشن کننده مربوط است. این رنگ ها از قانون سیستم های افزایشی[۷] پیروی می کند. سیستم RGB با سه پرتو قرمز، سبز و آبی، که رنگ های اصلی در این سیستم اند، معرفی می شود. در این سیستم هر یک از نورهای اصلی به صورت یک متغیر داده پذیر به کار گرفته می شوند. در این سیستم اگر هر سه متغیر به حداکثر برسند نور سفید به دست خواهد آمد و اگر هر سه متغیر در حداقل قرار گیرند، رنگ سیاه که نبود نور است ایجاد می شود.
۳) سیستم CMYK
درحالی که سیستم RGB برای توصیف رنگهای افزایشی به کار می رود. سیستم CMYK نیز برای توصیف رنگهای کاهشی استفاده می شود. CMYK سیستمی است که اُگدِن رود[۸] آن را ارائه نمود. او دریافت که رنگ ها دارای ویژگی های هم جواری هستند، یعنی با کنار هم قرار دادن نقاط کوچکِ رنگ های مختلف می توان ترکیب های رنگی دیگری به غیر از همان رنگ ها ایجاد کرد. چرا که چشم انسان دارای خطاهایی است که در نتیجه آن در فاصله ای مشخص رنگ ها را به صورت ترکیب شده می بیند. این رنگ ها به یک منبع نور برای تولید رنگ احتیاج دارند. سیستم CMYK براساس کیفیت جذب جوهر چاپ شده روی کاغذ، پایه ریزی شد. هنگامی که نور سفید به جوهر مات برخورد می کرد، قسمتی از طیف جذب می شد. رنگ هایی که جذب نمی‌شوند در چشم منعکس می شوند. اکنون نیز اساس فرایند چاپ رنگی بر پایه نظر اگدن رود استواراست. به طوری که در تئوری، فیروزه ای و ارغوانی خالص و رنگ دانه های زرد باید ترکیب شوند تا تمام رنگ را جذب کرده و رنگ سیاه را بوجود آورند. از آنجایی که تمام جوهرهای چاپی ناخالصی دارند، ترکیب این سه رنگ با یکدیگر رنگ قهوه ای تیره بوجود می آورد که باید با جوهر سیاه مخلوط شود تا رنگ سیاه واقعی را بوجود آورد. در چاپ رنگی، سه مرکب فیروزه ای©، ارغوانی(M)، زرد (Y)، معمولاً با هم جواری قادرند بسیاری از رنگ ها را بازنمایی کنند(Xin,J.2006:167)، اما برای ایجاد کنتراست از مرکب سیاه (K) نیز استفاده می شود. به همین دلیل این سیستم رنگی CMYK نامیده می شود. انتخاب حرف k برای مرکب سیاه به دو دلیل انجام گرفته است. اول آن که با حروف رنگ آبی در سیستم RGB اشتباه گرفته نشود زیرا ممکن است B به آبی تعبیر شود. دوم آن که حرف k عنصر پتاسیم را نشان می دهد که ماده اصلی مرکب سیاه است و در جدول عناصر نیز هست.
۴)سیستم XYZ
در سال ١٩۳۱، CIEاقدام به معرفی یک مجموعه رنگ پایه ی جدید به نام XYZ برای برطرف کردن مشکلات فضای رنگ RGB نمود. مشکل فضای رنگ قبلی در این بود که برای مشاهده گرهای مختلف نظیر انسان ها، سنسورها و … تعریف واحدی برای دریافت اطلاعات رنگی موجود نبود. یعنی در فضای RGB ، مشخصات رنگی نیمه شهودی و وابسته به وسایل اندازه‌گیری است. در این فضای رنگ پایه ی جدید، اجزای رنگ های پایه رنگ های واقعی نیستند. میزان درخشندگی رنگ در این فضا برخلاف فضای قبل فقط به یک پارامتر(Y) بستگی دارد و بقیه پارامترها، ویژگی های رنگی را پوشش می دهند.
۵) سیستم L*a*b*
سیستمL*a*b* براساس مدل رنگ پایه بوسیله کمیسیون بین المللی (CIE[9])d’Eclairoge در سال ١٩٣١ به عنوان استاندارد بین المللی برای اندازه گیری رنگ مطرح شد. در ١٩٧۶ ، این سیستم اصلاح شده CIE L*a*b* نامیده شد(Xin,J.2006:58). مدل رنگی L*a*b* مرکب از جزء روشنایی (مقدار L که دامنه ای از صفر تا ۱۰۰ دارد ) و دو جزء رنگی (دامنه ای از ۱۲۰ - تا ۱۲۰‌+) شامل جزء a (دارای طیف رنگی سبز تا قرمز ) و جزء b (دارای طیف رنگی آبی تا زرد) می‌باشد (Yam,2004 :138).
سیستم CIE 1976 L*a*b* بر پایه فضای رنگ CIE 1931 XYZ استوار شده است تا به کمک آن قابلیت درک رنگ‌های متفاوت به صورت خطی حاصل گردد‌. این سیستم بازنمایی کننده تمام رنگ هایی است که انسان می تواند ببیند. در حقیقت این سیستم براساس نظریه های مشهور رنگ بینی انسان ایجاد شده است(تصویر۲-۷).
تصویر۲-۷ - سیستم رنگ CIE
۲-۳-۲- منابع نوری
برای گرفتن مشاهده رنگ ها و عکاسی، داشتن منبع نوری مناسب خیلی مهم می باشد. زیرا قسمتی از رنگ الیاف در منسوج بستگی به طیف بازتابیده شده از آن دارد. از این رو قدرت پخش طیف نوری می بایستی استاندارد باشد. استاندارد های متعدد نور را بر اساس اصول حس کردن رنگ توسط چشمان انسان، تعیین کرده است. استاندارد منبع نوری متداول در صنعت نساجی D65، A، TL84و نور ماوراء بنفش می باشد. منبع نوری C، D65و D به عنوان تقلیدی از نور های مختلف روز در نظر گرفته شده اند(Yam,2004 :138).
۲-۳-۳-تبدیل سیستم های رنگی
برای حرکت از یک فضای رنگی به سمت فضای رنگی دیگر فرمول هایی وجود دارد. در این پروژه نیز از تبدیل سیستم های رنگی برای نمایش مولفه های رنگی استفاده شده است. از تبدیل سیستم RGB به L*a*b* و بالعکس و استفاده از سیستم XYZ به عنوان واسط در فرمول کمک گرفته شده است. (جدول ۲-۴) نمایاننده این فرمول ها می باشد. به طوری که می توان برای تبدیل سیستم رنگی RGB به CIE L*a*b* و یا بالعکس؛ مولفه رنگی در سیستم RGB در ابتدا به مدل CIE XYZ و سپس به مدل CIE L*a*b* و یا بالعکس تبدیل می شوند.
جدول۲-۴- فرمول تبدیل سیستم های رنگی
ماخذ: (http://www.cs.rit.edu)

 

نکته های پیاده سازی فرمول نوع تبدیل سیستم رنگی
۹۸٫۰۷۴
۱۰۰٫۰۰۰
۱۱۸٫۲۳۲
۹۵٫۰۴۷
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:39:00 ق.ظ ]




- عدم پاسخگویی بعضی از دبیران و دانش آموزان .
- تنگناهای مالی در جریان پژوهش.
- محدودیت زمان با توجه به گستره پژوهش و فرصت زمانی محدود و تعطیلی زودتر مدارس به دلیل مسابقات جام جهانی فوتبال.
۱۰-۱ سوابق و ادبیات تحقیق
مطالعه و تحلیل جغرافیای سیاسی و هم چنین کنکاش در زمینه آموزش و پروش از اهمیت خاصی برخوردار است. در سال های اخیر در این زمینه گوناگونی صورت گرفته است ،کتابها و مقالاتی در این زمینه به رشته تحریر درآمده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود.
عبدالحسین کلانتری و همکاران(۱۳۸۸)؛ در مقاله ای با عنوان: هویت دینی و جوانان، پس از بررسی
مفهوم هویت دینی به عنوان یکی از مسائل مرتبط با جغرافیای سیاسی، نتیجه می گیرند که هویت دینی به دلیل محتوایی که دارد مهم ترین بعد هویت است که نقش تعیین کننده ای در هویت یابی افراد جامعه دارد. نویسندگان معتقدند که تقویت این بعد از هویت سبب قوام سایر ابعاد آن می گردد.
مازیار ادراکی (۱۳۹۱)؛ در مقاله ای با عنوان :نقش توسعه فضای سایبر بر علائق دانش آموزان دوره متوسطه شهررشت، نتیجه می گیرد که میزان استفاده از اینترنت در بین دانش آموزان منطقه مورد مطالعه در سطح بالایی قرار دارد. در این میان بیشتر وقت دانش آموزان در چت، سایت های مد، خارجی و غیر اخلاقی سپری می گردد.
محمد رضا حافظ نیا و کرامت رنجبر(۱۳۹۱)؛ در مقاله ای با عنوان :تاثیر استفاده از اینترنت بر هویت محلی دانشجویان بومی اصفهان، به این نتیجه رسیده اند که رابطه ای بین سایت های اینترنتی و هویت محلی وجود ندارد و این سایت ها تاثیر چندانی بر هویت محلی کاربران اینترنت ندارند.
مویر، ریچارد(۱۳۷۹) در کتابی با عنوان :درآمدی نو بر جغرافیای سیاسی ،ترجمه دره میرحیدر،در این کتاب به چیستی جغرافیای سیاسی می پردازد،نویسنده در این کتاب به نقش مکان و فضا به عنوان بینش سیاسی و تصمیم گیری و رابطه متقابل آنها و همچنان مطالعه جغرافیای سیاسی پرداخته است.و دیدگاهی نو در این زمینه ارائه داده است.
روحی نصرتی چنار رودخانی(۱۳۹۰ )در پایان نامه خود تحت عنوان،تحلیل پیامدهای ژئوکالچر فضای مجازی بر هویت خانواده ها در شهرستان رودبار،فضای مجاِزی رااز یک سو دارای قابلیت‌های فراوان برای آموزش شهروندی به افراد جامعه است واز سوی دیگرتوسعه فرهنگ شهروندی مجازی خود میتواند به استفاده درست از امکانات گسترده فضای مجازی از سوی کاربران یاری رساند،نگارنده در این پایان نامه با بهره گرفتن از روش میدانی- توصیفی و بابکارگیری از نرم افزار spss در پی تحلیل پیامدهای ژئوکالچر فضای مجازی برهویت خانواده ها در شهرستان رودبار پرداخته است و درنهایت نگارنده به این نتیجه رسیده است ۹۱ درصد از مردم این منطقه از فضای مجازی استفاده می کنند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
مرضیه رضایی و همکاران(۱۳۹۰)؛ در مقاله ای به عنوان: تأثیر مولفه های آموزش و پرورش در شکل گیری هویت ملی دانش آموزان، پس از بررسی تأثیر مولفه های آموزش و پرورش در هویت ملی دانش آموزان دور متوسطه و تعیین ترتیب تأثیرگذاری مولفه های چهارگانه نتیجه می گیرند که میزان تأثیرگذاری مولفه های چهارگانه آموزش و پرورش در هویت ملی به ترتیبک شخصیت معلمان، شیوه های تدریس معلمان، محتوای کتاب های درسی و برنامه های پرورشی مدارس می باشند.
زهره معماریانی و زهرا حسن زاده(۱۳۸۹)، در مقاله ای با عنوان تأثیر اینترنت و ماهواره بر هویت دینی و ملی دانش آموزان مقطع متوسطه ،به این نتیجه دست یافته اند که هویت دینی دختران از پسران قوی تر بوده اما در بعد هویت ملی تفاوت قابل ملاحظه ای مشاهده نشده است. محققان همچنین به این نتیجه رسیده اند که دانش آموزانی که از اینترنت و کامپیوتر در جهت مثبت استفاده می کنند، به مراتب هویت ملی و دینی قوی تری دارند.
۱۱-۱ مفاهیم و اصطلاحات و واژها
مهمترین واژه ها و مفاهیمی که در مجموعه حاضر مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از:
۱-۱۱-۱-جغرافیا
جغرافیا علمی است که به مطالعه محیط انسانی کره زمین می پردازد یا اینکه کره زمین را از دیدگاه محیط انسانی موردمطالعه قرار میدهد.به بیان دیگر جغرافیا عبارت است از مطالعه علمی روابط انسان و محیط،حال این محیط ،محیط زیست طبیعی باشد یا محیط زیست انسانی-اقتصادی یا محیط سیاسی و امنیتی-استراتژیک.(مجتهدزاده،۱۳۸۶،۱۹)
۲-۱۱- ۱جغرافیای سیاسی
جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی یا ژئوپلیتیک دو مبحث مکمل هم از یک موضوع است که به مطالعه"نقش آفرینی قدرت سیاسی در محیط جغرافیایی"می پردازد.در جغرافیای سیاسی تاثیر انسان در مواردی چون موقعیتها،مرزها،سرزمین ها،ملت ها و منطقه ها مطالعه می شود.در برخورد کلی،میتوان جغرافیای سیاسی را عبارت از"مطالعه اثر گذاری تصمیمات سیاسی صاحبان قدرت در محیط جغرافیایی دانست “مانندتقسیمات سیاسی کشور و مرزسازیهای سیاسی روی صحنه جغرافیایی. (مجتهدزاده،۱۳۸۶،۲۰)
۳-۱۱-۱تحلیل اطلاعات
تحلیل اطلاعات[۱]به فرایند پیش بینی اتفاقات و احتمالات، بر اساس داده‌های فعلی، که در زمان آینده اتفاق می‌افتد می پردازدwww.wikipedia.org))
۴-۱۱-۱معلم
در مورد واژه معلم تعاریف زیادی در فرهنگ های تخصصی و عمومی شده است. در فرهنگ آکسفورد، معلم به شخصی گفته شده است که «تدریس می کند به ویژه تدریس درنهاد های تحصیلی.»
در فرهنگ فارسی عمید، معلم را معادل با واژه های مانند : تعلیم دهنده ، آموزاننده و آموزگار آورده است. در لغت نامه دهخدا نیز معلم به معنی آموزاننده، مدرس و آموزگار معنی شده است. شعاری «نژاد»، در فرهنگ علوم رفتاری دو تعریف از واژه معلم ارائه نموده است : کسی که به منظورآموزش معیین به یک عده دانش آموزان در یک موسسه تربیتی استخدام شده است، کسی که دوره تربیت معلم را تمام کرده است. (فهیم،۱۶:۱۳۸۹)
۵-۱۱-۱دانش آموز
دانش‌آموز از لحاظ لغوی به معنی کسی است که دانش می‌آموزد و در اصطلاح، برای اطلاق به محصلان رسمی در سطح تحصیلات پیش از دانشگاه به کار می‌رود www.wikipedia.org))
۶-۱۱-۱تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت، عبارت است از فراهم آوردن زمینه‏ها و عوامل به فعلیت رساندن یاشکوفا ساختن شخص در جهت رشد و تکامل اختیارى او به سوى هدف‏هاى مطلوب وبر اساس برنامه‏اى سنجیده شده. www.dmsonnat.ir))
فصل دوم:
مبانی نظری تحقیق
۱-۲ ریشه، معنی و مفهوم واژه «جغرافیا»
اصل کلمه یونانی و به صورت «جئوگرافیا» بوده و معرب آن «الجغرافیه» و واژه «جغرافی» و «جغرافیا» که هر دو در زبان فارسی متداول و دارای یک معنی می‌باشند از زبان عربی گرفته شده است.در زبان انگلیسی Geography (جئوگرافی) آمده و اسمی مرکب است و از دو بخش؛
۱- geo : پیشوند و به معنی «زمین» و «خاک» (گاهی به معنی «جغرافیا» و «جغرافیایی»)
:graphy-2 پسوند و به معنی «هنر و فن نوشتن و شرح دادن و نمایش دادن» و «علم» و «دانش».
بنابراین معنی بنابراین معنی واژه «فن یا علم یا دانش نوشتن و شرح دادن احوال زمین و نمایش نقشه آن بر روی کاغذ است.» تعریف‌های متفاوتی از جغرافیا ارائه شده است و هر تعریف بر مبنای یک استناد علمی و یک مبنا و بحث استوار است‌‌. از مجموعه تعاریف چنین استنباط می‌شود که جغرافیا بیان رابطه میان محیط و انسان تلقی می‌شود و به عبارتی بیان تمام اجزا و ضوابطی که در محیط برای انسان نقش‌سازند و همچنین بیان اجزا و روابطی است که از منظر انسان در محیط اثرگذار است. این رابطه, بستر مطالعات جغرافیایی را تشکیل می‌دهد.بنابراین پندار ما از محیط و انسان معرفت جغرافیایی را تشکیل می دهد.جغرافیا ارتباط میان محیط، انسان و زمان را بیان می‌کند. (www.geography-of-iran.blogfa.com) چهار سنت تاریخی در پژوهش‌های جغرافیایی عبارت است از: واکاوی (تجزیه و تحلیل) مکانی پدیده‌های طبیعی و انسانی (جغرافیا به عنوان بررسی‌ای در بارهٔ پراکندگی)، مطالعات منطقه‌ای (اماکن و مناطق)، مطالعهٔ انسان و رابطهٔ او با زمین، و پژوهش در علوم زمین است. با این وجود، جغرافیای نوین نظم و انضباطی همه‌فراگیر است که در درجهٔ نخست به دنبال درک زمین و همهٔ پیچیدگی‌های انسان و طبیعت بوده و تنها منحصر به چیزها و جایشان نیست، بلکه در مورد آن که چگونه تغییر کرده و خواهندکرد نیز می‌باشد.جغرافیا به عنوان «پلی میان انسان و علوم فیزیکی»، به دو شاخهٔ اصلی جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی تقسیم شده‌است. جغرافیا را می‌توان همانطور که ویدال دولابلاش بیان کرده علم روابط متقابل انسان و طبیعت دانست. وی بیان می‌کند که طبیعت امکان‌هایی را در اختیار انسان قرار می‌دهد و انسان براساس فرهنگش از آنها بهره برداری می‌کند، البته باید توجه داشت که در دهه‌ های اخیر انتقادهای بسیاری به این تعریف وارد شده‌است و امروزه اقتصاد سیاسی، مفهوم بازساخت، اقتصاد بازار آزاد در مرکز همه تعاریف جغرافیایی قرار گرفته‌است. (www.wikipedia.org) تعاریف زیر گزیده ای از تعاریفی است که برای علم جغرافیا مطرح شده است:
- علم جغرافیا از علوم اجتماعی است که تمرکز اصلی آن بر روی پراکندگی مکانی انسانها و پدیده های فیزیکی زمین است.
- مطالعه ارتباط بین انسانها و محیط زیست آنها با تاکید بر روی پراکندگی مکانی و محیط زیست در مقیاسهای گوناگون وظیفه اصلی علم جغرافیا توجه به تاثیرات متقابل انسان و طبیعت یا عمل و عکس العمل است. بدین طریق که هر جزء از حیات انسانی و هر پدیده طبیعی و انسان و کیفیت ناحیه ای و عوامل بوم و بومی در داخل یک یا چند شاخه از علم جغرافیا قرار می گیرد و یک نظم ویژه در همه پدیده هایی که در داخل یک سرزمین و یا یک مکان جغرافیایی به ظهور می رسد، بوجود می آید. در حقیقت فکر جغرافیایی ، توانایی شناخت علل این نظم و وابستگی چهره های طبیعی و انسانی به یکدیگر و دریافت نتایج حاصل ازآن است. پس می توان گفت که علم جغرافیا، از طریق تفکر و کاربرد، جهان ما را شکل می دهد و جغرافیدانان به منزله متخصصین محیط جغرافیایی، راهگشا، برنامه ریز، هدایت گر، کشتیبان، مشاهده گر، آموزش دهنده، منتقد و بالاخره زندگی بخش به مکانهای شناخته می شوند. نتیجه آنکه، با تغییر شرایط اجتماعی، محتوای تعاریف جغرافیا نیز تغییر می یابد.
۲-۲نظریه دانشمندان درباره جغرافیا
آنچه بسیاری از دانشمندان جغرافیا بر سر آن توافق پندار دارند اصل محیط. به عنوان بستر و پدیده، و انسان به عنوان بستر و پدیده‌ای دیگر است. هیچ ‌یک از جغرافیدان‌ها در اینکه این دو مفهوم و دو واژه در کانون مطالعات جغرافیایی هستند اختلاف نظر ندارند، بلکه اتفاق نظر دارند‌‌. بنابراین ما نظریه پردازی در جغرافیا و ارتباط آن با علوم انسانی را براساس این وجه مشترک که از جغرافیا ارائه شده است و اتفاق نظر بر آن وجود دارد عرضه می‌کنیم.بعضی اندیشمندان اضافاتی مانند مدیریت،تکنولوژی و فضا بر این تعریف افزودند.چنین تعریف هایی را باید به صورت خاص بررسی کرد‌. ‌حتی از تعریف خود مبنی بر اینکه جغرافیا رابطه بین انسان,محیط و زمان است به دلیل نقدی که بر «زمان» می گیرند و هنوز مقبولیت عام نیافته است صرفنظر می کنیم هرچند بر آن باور داریم. جغرافی‌دانان به گونه‌ای سنتی، عده‌ای نقشه‌نگار که به بررسی نام مکان‌ها و تعدادشان می‌پردازند، به نظر می‌رسند. اگر چه بسیاری از جغرافی‌دانان در مکان‌نامی(ذکر نام‌های نواحی) و نقشه‌نگاری آموزش دیده‌اند، ولی‌این کار پیشهٔ اصلی‌شان نیست. جغرافی‌دانان به بررسی پراکندگی مکانی و زمانی پدیده‌ها، فرایندها، ویژگی‌ها و هم‌چنین برهم‌کنش انسان و محیط زیست او به عنوان اثر فضا و مکانِ تحت تأثیر موضوعات مختلف از جمله اقتصاد، بهداشت، آب و هوا، گیاهان و جانوران، می‌پردازند؛ از این رو جغرافیا دانشی میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای است.جغرافیا در یک چینش می‌تواند به طور گسترده به دو شعبهٔ اصلی تقسیم شود: جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی. اولی تا حد زیادی بر معماری و چگونگی‌ایجاد فضا متمرکز است -که با انسان مشاهده و مدیریت می‌شود و نیز نفوذ او فضا و مکان به خاطر به‌کارگیری و چنگ‌اندازی‌اش به آن می‌فرساید. دومی به بررسی محیط زیست طبیعی و چگونگی به وجود آمدن و تداخل آب‌وهوا، پوشش گیاهی و چرخهٔ زیستی، خاک، آب، و ژئومورفولوژی می‌پردازد. به عنوان برآیندی از این دو زیرحوزه و با بهره گرفتن از روش‌های متفاوت، حوزهٔ سومی پدید آمده‌است که جغرافیای زیست‌محیطی نام دارد. به عبارت دیگر:تصورات بسیار گوناگون و گاه غلطی از جغرافیا وجود دارد. جغرافیا فقط حفظ کردن نام مکانها و نقشه برداری نیست هر چند که هر دوی آنها بسیار مهم هستند. جغرافیا علم مطالعه و توصیف چشم اندازهای طبیعی، کوه ها، آب و هوا، رودخانه ها و انسانها در ارتباط با یکدیگر است. علم جغرافیا یکی از بهترین راه ها برای مطالعه جهان است. www.geography-of-iran.blogfa.com))
۳-۲مفاهیم اصلی در جغرافیا
۱-۳-۲ وسعت
وسعت از عوامل تاثیر گذار در ساماندهی سیاسی فضا است از آنجاییکه در سرزمین های وسیع جمعیت انسان های زیادی زندگی می کنند و اداره کشورهای وسیع به صورت متمرکز دشوار و عملاً غیر ممکن است بنابراین نیاز به یک سازماندهی سیاسی بسیار پیشرفته است.
۲-۳-۲توپوگرافی
توپوگرافی ، شکل و ارتفاع زمین در توزیع جمعیت تاثیر دارد معمولاً نواحی کوهستانی تراکم جمعیتی کمی دارند زیرا آب و هوا به خشونت متمایل است زمین‌های کمی برای کشاورزی وجود دارد و حمل و نقل در آن سخت است. از آنجا که برای نواحی پست آب و هوا معمولاً مساعد است کشاورزی ، سکونت و حمل و نقل در آن راحت تر است و برای تراکم جمعیت بسیار مساعد هستند. ( احمدی پور ، ۱۳۹۰: ۱۴۸)
۳-۳-۲اقلیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]




در فصل حاضر، روش پژوهش مشتمل بر نوع پژوهش ٬ جامعه آماری،نمونه وروش نمونه گیری٬ حجم نمونه ابزار گردآوری دادها و مشخصات ابزار ها شامل روایی و پایایی ابزار بررسی شده و در ادامه روش تجزیه تحلیل داده ها توضیح داده شده است.
۳ -۲٫ نوع پژوهش
تحقیق حاضر از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی می باشد چرا که منجر به پیشنهادات اجرائی و برنامه ریزی استراتژیک جهت کاهش نابرابری های آموزشی می گردد. از نظر شیوه جمع آوری داده ها و میزان کنترل متغیرها ٬توصیفی است اما چون قسمتی از داده های مورد نیاز تحقیق از بررسی آمارها و ارقام و تبدیل آنها به شاخص ها صورت گرفته است ، تحلیلی می باشد. همچنین از آنجا که بخش دیگر داده های مورد نیاز تحقیق از طریق پرسشنامه و بررسی نگرش های نمونه آماری تحقیق جمع آوری شده است٬ پیمایشی می باشد. در نهایت با توجه به ماهیت موضوع و اهداف پژوهش٬ پژوهش حاضر از نوع همبستگی می باشد.هنگامی که محقق، از دو یا چند دسته از اطلاعات مختلف مربوط به یک گروه یا یک دسته از اطلاعات از دو یا چند گروه را در اختیار دارد، می توان از این روش تحقیقی استفاده کرد. چرا که این روش برای مطالعهء میزان تغییرات در یک یا چند عامل[۱۰۲]در اثر یک یا چند عامل دیگر است(نادری و سیف نراقی، ۱۳۸۵: ۷۸).
مقاله - پروژه
۳-۳٫ جامعه، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه مورد مطالعه در تحقیق حاضر دانش آموزان مقطع متوسطه ۲۴ منطقه‌ی آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی و آمار و اسناد مربوطه در سال۱۳۹۲- ۱۳۹۱ می باشد آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی در سال ۱۳۹۱ دارای ۲۴ منطقه می‌باشد که عبارتند از: ارومیه - ناحیه ۱، ارومیه - ناحیه ۲، اشنویه، انزل، بوکان، پلدشت، پیرانشهر، تکاب، چالدران، چایپاره، خوی، سردشت، سلماس، صومای برادوست، سیلوانا، شاهین دژ، شوط، کشاورز، ماکو، مرحمت آباد، مهاباد، میاندوآب، نازلو و نقده. در مطالعه حاضر همه مناطق ۲۴ گانه مورد نظر پژوهشگر قرار گرفته است.
در جمع‌ آوری آمار واطلاعات به صورت اسنادی از آمارهای سال‌های ۹۱-۱۳۹۰، آموزش و پرورش استان، سرشماری‌های عمومی نفوس و مسکن، سالنامه های آماری و اطلاعات رایانه‌ای مرکز آمار ایران استفاده شده است.باتوجهبهاینکهدراینپژوهشاطلاعاتضروریازدوشیوهمراجعهبهاسنادوپرسشنامهجمعآوریشده،اینپژوهشدوجامعهآماریدارد. درجمعآوریدادههایاسنادیجامعهتحقیق،آمارواطلاعاتواسنادوسوابقتحصیلیدانشآموزانمشغولبهتحصیلدرمقطعمتوسطهوپیشدانشگاهیدرسالتحصیلی۱۳۹۰-۱۳۹۱استکهازسازمانآموزشوپرورشاستاندریافتشدهاست .
۳-۳-۱٫ روش نمونه گیری و حجم نمونه
با توجه به اینکه جامعه آماری تحقیق حاضر مناطق ۲۴ گانه آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی و دانش آموزان این مناطق می باشد و از آنجا که در این تحقیق به دو دسته داده یعنی داده های اسنادی و داده های حاصل از پرسشنامه نیاز هست بنابراین در ارتباط با جمع آوری داده های اسنادی در تحقیق حاضر نمونه گیری بعمل نیامده است بلکه از تمام شماری استفاده شده است. برای جمع آوری بخشی از اطلاعات مورد نیاز پایان نامه پرسشنامه ای در میان دانش آموزان توزیع شد .در این پژوهش برای نمونه گیری،از روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای استفاده شده است.
در نمونه گیری طبقه ای، واحد های جامعهء مورد مطالعه در طبقه هایی که از نظر صفت متغیر همگن تر هستند، گروه بندی می شوند، تا تغییرات آنها در درون گروه ها کمتر شود. پس از آن از هریک از طبقه ها تعدادی نمونه انتخاب می شود. معمولا برای طبقه بندی واحدهای جامعه، متغیری به عنوان ملاک در نظر گرفته می شود که با صفت متغیر مورد مطالعه بستگی داشته باشد (سرمد وهمکاران، ۱۳۸۴: ۸۴).
جدول ۳-۱٫ توزیع جامعه و نمونه آماری دانش آموزان به تفکیک منطقه و جنسیت

 

ردیف نام منطقه تعداد جامعه تعداد نمونه
پسر دختر کل پسر دختر کل
۱ ارومیه - ناحیه ۱ ۷۸۴۰ ۸۸۳۲ ۱۶۶۷۲ ۵۹ ۶۵ ۱۲۴
۲ ارومیه - ناحیه ۲ ۶۹۵۸ ۵۸۴۳ ۱۲۸۰۱ ۵۱ ۴۴ ۹۵
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]




اقسام حکم تکلیفی:
۳-۱-۲-۱-۱ وجوب: آنچه که ترک آن جایز نیست.
۳-۱-۲-۱-۲٫ حرمت: آن چه که فعل آن جایز نیست.
۳-۱-۲-۱-۳٫ ندب (استحباب): آن چه که فعل آن برتری دارد.
۳-۱-۲-۱-۴٫ کراهت: آن چه که ترک آن برتری دارد.
۳-۱-۲-۱-۵٫ اباحه: آن چه که فعل و ترک آن جایز و برابر است.[۵۰]
«این‌ها اقسام احکام تکلیفی در شرع است ولی از نظر حقوق موضوعه هر عملی یا لازم است «واجب» یا ممنوع «حرام» و یا جایز «مباح» و دو قسم دیگر یعنی استحباب و کراهت در حقوق موضوعه وجود ندارد».[۵۱]

۳-۱-۲-۲٫ حکم وضعی

«قسم دیگری است از احکام شرعی، که مستقیما به انسان و رفتار و گفتار او مربوط نمی‌شود. بلکه وضع مشخص و معینی را قانونگذاری می‌کند. که به طور غیر مستقیم، بر اعمال و رفتار انسان، اثر می‌گذارد؛ مانند حکم زوجیت که بیان کننده وجود رابطه و وضعیت خاصی بین زن و شوهر است و باعث ایجاد حقوق و تکالیفی میان آن دو می‌شود».[۵۲]
علت نام‌گذاری حکم وضعی به این عنوان به خاطر این است که غالباً موضوع و زمینه برای حکم تکلیفی است، به عنوان مثال مردی که قصد ازدواج با زنی را دارد آن زن نباید با مرد دیگری پیوند زوجیت داشته باشد در غیر این صورت ازدواج جدید صحیح نخواهد بود و هر گونه زندگی و ارتباط زناشویی برای آن دو حرام است. در این مثال زوجیت حکم وضعی است که زمینه تحقق یافتن حکم تکلیفی حرمت است.[۵۳]
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۱-۲-۲-۱٫ اقسام حکم وضعی
«احکام و ضعی به تعداد خاصی محصور نیست»،[۵۴]بلکه می‌توان گفت «کلیه احکام شرعی به جز احکام پنج گانه تکلیفی، جزء احکام وضعی به شمار می‌آیند».[۵۵] از جمله احکام وضعی که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد صحت، فساد، بطلان، سببیت، شرطیت، مانعیت، علامت، یا تعیین اندازه چون کریت، ومسافت ونیز حجیت، بدلیت، حریت، رقیت، وکالت، زوجیت، ملکیت، کلیت، جزئیت، قضا، ادا، نیابت، تولیت و … می‌باشند.[۵۶]
میان احکام تکلیفی و احکام وضعی، رابطه‌ای جدایی‌ناپذیر وجود دارد، زیرا هیچ حکم وضعی را نمی‌توان یافت که در کنار آن حکم یا احکام تکلیفی وجود نداشته باشد، به عنوان مثال زوجیت و ملکیت که از احکام شرعی وضعی می‌باشند، در کنار آن‌ها احکام تکلیفی متعددی دیده می‌شود، از قبیل وجوب انفاق شوهر بر زن، وجوب تمکین زن نسبت به شوهر، حرمت تصرف در ملک دیگری، مگر با اذن مالک، حرمت غصب ملک و…[۵۷]

۳-۲٫ بیان ویژگی‌های حکم شرعی[۵۸]:

۳-۲-۱٫ قاعده شرعی ریشه آسمانی و دینی دارد:
شرع اسلامی از جانب خداوند تعالی است که یا از طریق وحی به شکل آیات قرآنی نازل شده است یا به صورت وحی از جهت معنایی و بدون لفظ در قالب سنت نبوی به دست ما رسیده است. آن دسته از قواعد شرع که از طریق اجتهاد به دست آمده، با قرآن و سنت فراهم گردیده است. اصل شرع، قرآن کریم است؛ قرآنی که هم دین است و هم قانون.
۳-۲-۲٫ یک قاعده رفتاری است:
قاعده شرعی، از این جهت که یک قاعده رفتاری است با قاعده حقوقی مشابه است. قاعده شرعی چگونگی رفتار فرد را مشخص می‌کند و تکالیفش را در زندگی آن گونه که باید باشد تنظیم می‌کند. قاعده شرعی تکلیف فرد را در مقابل پروردگار خودش و سایر مردم تنظیم می‌کند و مقتضای آن این است که آنچه قاعده شرعی از مکلف می‌خواهد، بیش از آن چیزی است که قاعده حقوقی در پی آن است، به گونه‌ای که قاعده شرعی، با عقیده و اخلاق باعث سوق انسان به سوی کمال روحی و اخلاق نیکو می‌شود.
۳-۲-۳٫ ظاهر و باطن رفتار انسان را کنترل و تنظیم می‌کند:
در نظر شرع، معیار قضاوت در رفتار، معیاری دو بعدی است: ظاهری یا خارجی که انسان را در مقابل رفتار ظاهری خود و آثار آن، مسئول می‌داند و باطنی و درونی که به داخل نفس نفوذ می‌کند و از نیات آن پرده بر می‌دارد. اگر شخص به خاطر صحت ظاهری اقدامات و رفتارش از رسیدگی قضایی رهایی یابد، در صورتی که هدفش بد و نیتش خبیث باشد از نظر شرع گناهکار محسوب می‌شود. پس آنچه قاعده حقوقی پذیرفته است، از جهت اینکه، حکمش متوجه رفتار خارجی افراد است نه تنها در قاعده شرعی مردود نیست، بلکه مورد تأیید نیز است. وقتی شخص، نیت انجام کاری را می‌کند ولی این نیت با فعل همراه نمی‌شود و تنها در گوشه‌ای از باطن شخص، به صورت هواهای نفسانی و وسوسه باقی می‌ماند اسلام شخص را به خاطر این نیت، مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد.
در این روش، برای مردم رحمتی است؛ زیرا تجرد از فکر و از جمله تفکر بد، امری غیرممکن است. مؤاخذه انسان به خاطر صرف تفکر در امر معینی، تکلیف مالایطاق است و مستلزم حرج است، به همین دلیل خداوند می‌فرماید: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت»[۵۹]؛ یعنی هر نفسی، اجر آنچه از کارهای خیر، کسب کرده را می‌برد و سنگینی و گناه اعمال شری که انجام داده است، بر عهده اوست. اسلام نیز مانند حقوق، گناه و مجازات را از حدیث نفس زشت که در همان حد باقی مانده است، بر داشته است. از جهت دوم، شرع اسلامی فقط به بیان حکم رفتار خارجی افراد اکتفا نمی‌کند و به داخل نفوس نیز نفوذ کرده، از مقاصد آن پرده بر می‌دارد تا قصد انسان را نیز در اعمالش، مورد کنترل قرار دهد. بر این اساس، هرکس با قواعد شرعی مخالفت کند و بتواند از نظارت دنیوی بگریزد، از نظارت عالی که مخصوص خالق داناست، نمی‌تواند خلاصی یابد و کسی که چنین تخلفی کند، بی‌تردید جزای اخروی‌اش را خواهد دید که این موضوع قوی‌ترین عامل برای اطاعت از قواعد شرعی در آشکار و نهان است.
۳-۲-۴٫ خطابی است که متوجه اشخاص جامعه می‌شود:
قاعده شرعی خطابی است که در مورد اشخاص مطرح می‌شود و منظور از شخص، کسی است که برای وجوب حقوق مشروع به نفع او یا بر عهده او، صلاحیت داشته باشد. خواه انسان باشد که شخص طبیعی نامیده می‌شود و خواه غیر انسان باشد که شخص حقوقی، نامیده می‌شود. تا وقتی که انسان یک موجود اجتماعی است قاعده شرعی از این جهت که فقط در اجتماع وجود دارد، مانند قاعده حقوقی است.
۳-۲-۵٫ عام و مجرد است:
قاعده شرعی در این مورد به سان قاعده حقوقی است و بر هر کس یا هر واقعه یا فعلی که واجد شرایط معین‌شده در شرع باشد قابل تطبیق و اجراست. گر چه از برخی از آیات قرآنی و سنت نبوی چنین به نظر می‌رسد که گویا گاهی اوقات، فرد معین یا فعل شخصی را بذاته، مدنظر قرار داده است، ولی آنچه از حکم شرعی مستفاد می‌شود، بر هر کس و هر فعلی که آن صفات در او وجود داشته باشد، منطبق می‌شود. در کتاب مجامع یک قاعده کلی بیان شده است و آن این است که حکم در مورد جنس مراعات می‌شود نه در مورد افراد؛ یعنی قاعده شرعی یا حکم شرعی مانند قانون عام است و برای یک فرد معین یا حالت معین وضع نشده است.
۳-۲-۶٫ با وجود جزای دنیوی و اخروی برای آن، الزام‌آور است:
قاعده شرعی، برای اینکه الزام‌آور و لازم الاحترام باشد لازم است جزایی همراه داشته باشد که بر متخلفین واقع شود؛ زیرا اگر قاعده شرعی، بدون ثواب یا جزا باشد چیزی که مردم را به پیروی از آن وادارد وجود ندارد. مخالفت با این قاعده امری است محتمل، زیرا مردم اراده آزاد دارند و ممکن است که در مقابل آن عصیان کنند و با توجه به این معنای عام، قاعده شرعی با قاعده حقوقی هماهنگ و سازگار است.

۳-۳٫ مراحل حکم شرعی

در نزد بسیاری از اصولیون حکم شرعی دارای چهر مرحله به شرح زیر است[۶۰]:
۳-۳-۱٫ مرحله اقتضا یا مرحله نفس الامر: که مرحلۀ علم به مصالح و مفاسد شیء است که قانون‌گذار تصور مضار و منافع را نموده و جوانب آن را در نظر می‌گیرد.
۳-۳-۲٫ مرحله جعل و انشاء یا مرحله اثبات: هرگاه حکمی دارای مصلحت باشد و علاوه بر آن واجد شرایط و فاقد موانع باشد و قانون‌گذار آن را تبدیل به قانون کند و تصمیم بر ایجاد و انشاء آن نماید.
۳-۳-۳٫ مرحله فعلیت یا امتثال: هرگاه حکم انشاء شده توسط قانون‌گذار و سفیران و مبلغین او به جامعه و عموم مردم ابلاغ شد، تکالیف شرعی و قانونی بر مردم فعلیت پیدا خواهد کرد.
۳-۳-۴٫ مرحله تنجز: هرگاه حکم فعلیت یافته به اطلاع و آگاهی مردم رسید و مدتی از انتشار حکم گذشت (مثلاً ۱۵ روز پس از انتشار قوانین مطابق قانون مدنی) و به مرحله ثواب و عقاب یا مجازات مجرم و اخذ خسارت از متخلف رسید، آن را مرحله تنجز حکم گویند.
برخی از فقها به چهار مرحله‌ای بودن حکم اشکال گرفته و اظهار داشته‌اند: حکم دارای مرحله انشاء و فعلیت است. مرحله جعل حکم برای موضوعش به نحو قضیه حقیقیه است بدون اینکه نظر به حال موضوع از جهت وجود و عدم داشته باشد صرفاً در مقام جعل و انشاء مثلاً بیان تصرف در مال غصبی حرام یا ممنوع است که در صورت تحقق غصب، حرمت ثابت است و ثبوت حکم برای موضوع به فرض وجود و تحقق موضوع است[۶۱].
احکام شرعی تا نسبت به مکلفین فعلیت پیدا نکنند ثواب و عقابی بر آن‌ها مترتب نیست و این فعلیت از طریق امر توسط شارع ممکن و میسر می‌شود، زیرا تا شارع نسبت به احکام شرعی امر نکند عمل به آن‌ها لازم نیست و در نتیجه ثواب و عقابی بر آن‌ها مترتب نمی‌شود. به نظر نگارنده در مراحلی که برای حکم شرعی ذکر گردید در مرحله فعلیت است که اوامر مولوی اهمیت پیدا می‌کنند، پس مسامحتاً می‌توان مرحله سوم از مراحل حکم شرعی را مرحله اوامر مولوی و مرحله تنجز را مرحله ضمانت اجرای اوامر مولوی نامید.

۴٫ امر ارشادی و مولوی:

امر از لحاظ دلالت بر وجوب و عدم وجوب به دو دسته تقسیم می‌شود:

 

    1. امر مولوی ۲٫ امر ارشادی

 

امر مولوی همان بعث حقیقی و طلب واقعی مولی از مکلف است و منشأ آن به عقیده عدلیه مصلحتی است که غالباً در متعلق امر نهفته است. مثلاً نماز و روزه به جهت داشتن ملاک و مصلحت لازم الاستیفاء متعلق امر مولوی قرار گرفته است. قید «غالباً» اشاره به مواردی از امر مولوی است که مصلحت در متعلق امر نیست بلکه مصلحت در بعث مولی و انبعاث عبد است، مثل اوامر امتحانی که منظور مولی از امر، تحقیق مأمور به نیست بلکه می‌خواهد میزان عبودیت مکلف را آزموده و روحیه اطاعت را در وی تقویت کند، مانند دستوری که به حضرت ابراهیم در مورد ذبح فرزندش داده شد که حد اطاعت چنان امری مجرد انبعاث از امر است، لذا قبل از آنکه به عمل مأمور به اقدام کند گفته شد (لقد صدقت الرؤیا)؛ بنابراین در موارد امر امتحانی، گرچه امر صادرشده مولوی است، اما مصلحت در امر است نه در مأمور به.
در امر مولوی مصلحت در متعلق بعث و طلب ملاک امر مولوی قرارگرفته و به عنوان نتیجه امر مولوی آمده است: «… بحیث یحکم العقل…»، یعنی در مورد امر مولوی عقل حکم می‌کند که مکلف در صورت امتثال آن پاداش دارد و در صورت نافرمانی کیفر خواهد دید. اغلب فرمان‌های شارع نیز از نوع امر مولوی است، مثلاً وقتی مولی به نماز یا روزه فرمان می‌دهد و مکلف آن را امتثال می‌کند، دو نتیجه بر آن مترتب می‌شود: یکی تحقق هدف و مقصود مولی از آن فرمان که همان رسیدن مکلف به مصالح موجود در نماز و روزه است؛ و دیگری حکم عقل به اینکه در اثر امتثال آن دستور سزاوار پاداش است.
امر ارشادی: در کتاب مذکور امر ارشادی این‌گونه تعریف شده است: « هو البعث الصوری الذی لیس بطلب و امر حقیقته بل لیس بالدقه الا اخبارا عن مصلحه الفعل و ارشادا و هدایه الی فعل ذی صلاح بحیث لا یترب لدی العرف و العقلا الا الوصول الی مصلحه العمل المرشد الیه و علی مخالفته الا فوت تلک المصلحه»
«امر ارشادی، امری صوری و ظاهری است که از حقیقت طلب، بهره ای ندارد، بلکه اگر به دقت بررسی شود، چیزی نیست جز خبر دادن از مصلحت فعلی که غالبا در امر دیگری ولو عقلی خواسته شده، یا از مفسدت ترکی که در نهیی وجود دارد»
بر امر ارشادی طلب و بعث واقعی نیست، بلکه فقط از نظر صورت ظاهر به شکل امر بیان شده است وگرنه امر حقیقی نیست بلکه امر مجازی است، زیرا حقیقت امر آن است که آمر چیزی را از مأمور طلب کند حال آنکه چنین طلبی در امر ارشادی وجود ندارد.
به عبارتی دیگر اگر مولا بر کرسی تشریع نشسته و فرمان داده باشد، حکم صادرشده مولوی است و اگر دوستانه و به عنوان «اِنَّهُ اَحَدُ العُقَلاءِ» دستور داده باشد حکم ارشادی محض است.
اوامر مولوی تکلیف جدید و مستقلی بر مکلف بار می‌کند و چنین اوامری ناظر به دستورات دیگری نیست. از همین رو برخی اوامر ارشادی را اوامر تأکیدی و اوامر مولوی را اوامر تأسیسی نامیده‌اند.[۶۲].

۴-۱٫ ملاک تشخیص امر ارشادی و مولوی:

تعریفی که از امر ارشادی و مولوی ارائه شد هرچند که بخشی از حقیقت را در این زمینه به همراه دارد، ولی قادر به تبیین مرز دقیق و قاطعی بین امر ارشادی و مولوی نیست، یعنی صرفاً با اعتماد به آن نمی‌توان موارد امر مولوی را از امر ارشادی بازشناخت. وجود مصلحت در متعلق امر و حقیقی بودن بعث و طلب، چیزی نیست که به تنهایی برای تشخیص امر مولوی از امر ارشادی بتوان به آن بسنده کرد. همچنین ترتب ثواب و عقاب یا عدم ترتب آن امری است که تنها پس از احراز مولوی یا ارشادی بودن امر می‌توان درباره آن داوری کرد. به عبارت بهتر ثواب و عقاب نتیجه مولوی بودن امر است، لذا باید با ملاکی دیگر به شناسایی و تشخیص امر مولوی و ارشادی پرداخت و همین اشکال (علاوه بر اشکالات دیگری که در بالا ذکر شد) در نارسایی تعریف مذکور کفایت می‌کند.
قبل از طرح بحث در مورد ملاک تشخیص امر ارشادی از امر مولوی یادآوری این مطلب مفید به نظر می‌رسد که در میان اوامر شرعی وارد در کتاب و سنت، اغلب اوامر از نوع امر مولوی می‌باشند یعنی شارع با توجه به مصالح و ملاکاتی واقعی و با اتکا به موضوع مولویت خود، دستوراتی را در جهت مصالح بندگان صادر نموده است. در عمل نیز در تعیین موارد امر ارشادی و مولوی اختلاف چندانی میان دانشمندان بروز نکرده است. مع‌الوصف در موارد تعیین مولوی یا ارشادی بودن امر از نظر ثمره عملی حائز اهمیت است و نیازمند به دقت و توجه فوق‌العاده‌ای است.
درباره تعیین مرز دقیق بین امر مولوی و ارشادی چندین احتمال وجود دارد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]