کمان پیش دو ابرویش به دعوی رفت و از خجلت

 

 

 

تهی کرد آن چنان قالب که آوردند بر دوشـــــش

 

 

 

به هم شیـــر و شکــــر آمیزشی دارد نمی‌دانــــم

 

 

 

که ره چون نیست در چشم سفیدم خواب شیرین را

 

 

 

در اشعار غنی، گاه مضمون دچار چنان پیچیدگی و ابهامی می­ شود که فهم آن بر خواننده غیرممکن می­نماید. فهم این مضامین، تنها به واسطه جملات ماقبل و مابعد، و یا تسلّط بر شعر غنی میسّر می­ شود.

 

 

درویش به سامان که روان شد نبرد جان

 

 

 

برگ سفر اهل قناعت پر مور است

 

 

 

شارح درباره این بیت نوشته: چون درویش با اسباب و سامان سفر، به سفر برود، هلاک می‌شود زیرا که برای اهل قناعت ساز و برگ سفر همچون پر برای مورچه است و موجب هلاک می‌شود.
پایان نامه
مصرع دوم را بدون خواندن این شرح، هرگز نمی­ توان این­گونه تفسیر کرد، زیرا سه واژه نخست در مصرع دوم، به صورت مضافات پشت سر هم، خوانده می­ شود، که بر این اساس، این­گونه معنی می­ شود: برگِ سفرِ اهلِ قناعت، پر مور (بسیار کم) است. حال آن­که شارح «پر مور» را «مایه هلاک» تفسیر کرده است. این­که شارح به چنان دریافتی رسیده، جای تحسین دارد.

 

 

غنی از بس میان او بود در نازکی یکتا

 

 

 

اگر موی دگر پیدا شود در پیچ ها افتد

 

 

 

مضمون به کار رفته ، اشارتی است که به باریکی کمر معشوق دارد؛ ولی غنی با اضافه کردن یک موی دیگر، آن را دچار پیچیدگی کرده است. مشخّص نیست فعل «در پیچ­ها افتد» راجع به «میان او» است یا «موی دگر». اضافه شدن مویی بر موی کمر معشوق، به هیچ وجه نباید مایه رنجش و یا رشک او شود، این موی، می ­تواند موی گیسوی خود او بوده باشد که زیبایی اندام وی را دو چندان خواهد کرد. ولی غنی چنان در «این همانی» و یا همذات پنداری کمر معشوق با مو، افراط کرده که موی دیگر را در کنار آن بر نمی­تابد. حال آن­که، موی دیگر، هر اندازه که باریک باشد، هیچ تنازعی با کمر یار نخواهد داشت.
پیچیدگی­های معنوی در شعر غنی، گاه ایهام را به ابهام تبدیل می­ کند.

 

 

شب که پروانه به پیش دل من جزو کشید

 

 

 

شمع آورد و سواد الفی روشن کرد

 

 

 

مثلاً ایهام در «سواد الفی روشن کرد» که معانی ذیل را دارد؛ باسواد شدن و قدرت خواندن و نوشتن یافتن. از سویی، الف با شمع تناسب دارد. حال، شرح شارح دیوان غنی در تحشیه­­ای که برای همین بیت نوشته، در زیر ذکر می­ شود: « شب که پروانه، برای تعلیم، پیش دل من، شمع را گرفته و می‌آورد که سواد یعنی ذهن و ادراک خود را درست کند از تعلیم من، قدرت خواندن و نوشتن یک الف(شمع) مرا به دست آورده، زیاده از این ذهن تعلیم، نداشت و یا آنکه شروع و ابتدا به الف نمود که آغاز حروف ابجد (الفبا) است.» مشخّص است که شارح محترم، آن­چه می­نویسد، بسیار فراتر از آن چیزی است که در شعر موجود است. بی­شک، هرگز این مفاهیم، به ذهن خواننده معمولی، و حتّی متوسط خطور نخواهد کرد.
گاه اضافاتی به کار می­برد که خالی از زیبایی لفظی و معنوی است. مثلاً در بیت زیر:

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...