روش تحقیق
روش تحقیق در این پایان نامه توصیفی تحلیلی است و با بهره گرفتن از اطلاعات موجود در سازمان گمرکات کشور، سازمان مناطق آزاد ، اداره کل بنادر و دریا نوردی گیلان ، مرکز آمار ایران و … نسبت به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته شده است.
پیشینه تحقیق
کتب و مقالات بسیاری توسط پژوهشگران ونویسندگان در رابطه با مسائل ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در حوزه دریای کاسپین به رشته تحریر درآمده است که از جمله آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- ژئوپلیتیک دریای خزر از زهرا احمدی پور
- ژئوپلیتیک در قرن بیست و یکم از عزت اله عزتی
- جغرافیای استراتژیک ایران از عزت اله عزتی
- ماهنامه بندر و دریا (مجموعه مقالات)
- تحلیل ساختار ژئوپلیتیک کشورهای حوزه کاسپین از یوسف زین العابدین
- دریاچه کاسپین و قدرت بزرگ از محمدعلی کاظم بیگی
- یزدانی، عنایت اله و دیگران، در مقاله ژئواستراتژی قدرت ها در پهنه ی ژئوپلیتیک دریای مازندران و خلیج فارس، در دوماهنامه سیاسی، اقتصادی، سال بیست و سوم، مطالب ارزنده ای در مورد ژئوپلیتیک ناحیه بیان نموده است.
ضرورت تحقیق
ضرورت موضوع فوق از آنجاست که توسعه مسائل ژئواکونومیکی و تاثیر جهان از نظامی گری به اقتصادمداری موجب تقویت مولفه های تاثیرگذار بر ژئواکونومیک شده است. دراین راستا بنادر بعنوان مولفه ای تاثیرگذار در توسعه ژئواکونومیک کشورها و مناطق مطرح بوده که در ایران نیز بنادر استان گیلان بعنوان بازوی اقتصادی در شمال کشور عهده دار این نقش می باشد.
سازماندهی پژوهش
گردآوری اطلاعات در تحقیق حاضر بر اساس مطالعات اسنادی ( اسناد و مدارک کتابخانه ای،اداری،نقشه و پایگاه های کامپیوتری ) و مطالعات میدانی (مصاحبه و عکس ) می باشد. برای دستیابی به اطلاعات و داده های مورد نیاز اعم از کتابخانه ای و میدانی از ابزارهایی نظیر فیش برداری،جدول،نقشه،مصاحبه با کارشناسان سازمان ها و مدیران محلی و پایگاه های کا مپیوتری و اینترنتی استفاده شده است. پس ازجمع آوری اطلاعات و داده ها بر اساس شرح خدمات برای ساماندهی اطلاعات گردآوری شده و دستیابی به جداول و نمودارهای مختلف از نرم افزار اکسل استفاده شده و از طریق مطالعات اسنادی ضمن سازماندهی اطلاعات و متغیر های تحقیق از روش های کمی و کیفی برای تحلیل فرضیه ها کمک گرفته شده است.
محدودیت ها و تنگناها
متاسفانه در ایران بدلیل پایین بودن فرهنگ پژوهش و تحقیق ، پژوهش ها غالبا با مشکلات و محدودیتهای عدیده روبرو هستند. علاوه بر این کاغذ بازی و تشریفات زائد اداری در ادارات نیز باعث اتلاف وقت و دلزدگی محقق می گردد. نبود مراکز آماری و اطلاعاتی جامع ، منابع کافی ، مناسب و جدیدو عدم همکاری و مساعدت نسبت به ارائه آمار و اطلاعات صحیح و واقعی ، نیز از عوامل محدود کننده می باشد.
فصل دوم
مبانی نظری تحقیق
۲-۱- ژئوپلیتیک
واژه ژئوپلیتیک برای اولین بار در سال ۱۸۹۹ توسط رودلف کیلن استـاد علـــــوم سیاسی دانشگاه اوپـــسالا (وگوته برگ)که تحت تاثیر کتاب “جغرافیای سیاسی” فردریک راتزل(۱۸۹۷٫م) و کتاب “تاثیر نیروی دریائی در تاریخ” آلفرد ماهان(۱۸۹۸٫م) قرار داشت ارائــه شد. و منظور وی از این واژه ((مطالعه ساختار جغرافیایی حکومت)) بود (میرحیدر،۳۵،۱۳۸۶). از این رو ، او با اتخاذ مفهوم ((دولت ارگانیک)) راتزل، ظهور آلمان به عنوان قدرتی بزرگ را اجتناب ناپذیر و مطلـوب بر می شمرد. از نگـاه وی، نیازهای سوئد در چهارچوب بلوک تازه ای در اروپای مرکزی از کشورهای اسکاندیناوی و بالتیک تا اروپای شرقی و بالکان که تحت سلطه آلمان باشد، برآورده خواهد شد(زین العابدین،۱۳۸۹،۳۹).
کیلن در ابتدا ژئوپلیتیک را یکی از پنج اصل برای درک دولت می دانست که چهار اصل دیگر عبارتند از اکونوپلیتیک، دموپلیتیک، سوسیوپلیتیک و کراتوپلیتیک. ژئوپلیتیک به عنوان نقطه اتکای تمامی موارد بالا، همه آن ها را نیز در خود دارد. رهیافت ارگانیک پویا، کیلن را به حمایت از این دکترین سوق داد که فرایندهای سیاسی به لحاظ فضایی تعیین می گردند. به علاوه، از آنجایی که دولت های بزرگ در اروپا تنها از طریق جنگ می توانند بوجود آیند، وی ژئوپلیتیک را در وهله نخست ((علم جنگ))می دید (کوهن،۵۲،۱۳۸۷).
هرچند، نظرات کیلن انتزاعی بود و او کشورها را دارای ماهیّتی نظیر موجودات زنده می دانست؛ امّا، چنین نتیجه گرفت که حیات کشورها نهایتاً در دست انسان است. او پیدایش چندین قدرت بزرگ را حاصل توسعه طلبی کشورهای قوی می دانست. در فاصله میان دو جنگ جهانی، پیروان کیلن و راتزل به منظور ایجاد چهاچوبی برای توسعه طلبی ملی آلمان، ژئوپلیتیک را بکار گرفتند(زین العابدین،۱۳۸۹،۴۰).
۲-۲- مفهوم ژئوپلیتیک
رودلف کیلن که اصطلاح ژئوپلیتیک را در سال ۱۸۹۹ وضع کرد، آن را به عنوان ((تئوری دولت به عنوان یک ارگانیسم جغرافیایی یا پدیده ای در فضا)) توصیف می کند. از دید کارل هاوسهوفر، پدر ژئوپلیتیک آلمان، ژئوپلیتیک علم ملی تازه ای از دولت می باشد،… دکترینی بر جبر فضایی تمامی فرایندهای سیاسی که بر بنیان های گسترده ای از جغرافیاف به ویژه جغرافیای سیاسی قرار دارد. در آستانه جنگ جهانی دوم، درونت ویتلسی، کارشناس آمریکایی در زمینه جغرافیای سیاسی، ژئوپلیتیک را به عنوان یک ((اصل جزمی … که بر مبنای آن دولت به واسطه جایگاه آن در جغرافیای جهان اهمیت دارد)) رد کرد. ریچارد هارتشورن آن ها را به عنوان ((جغرافیای مورد استفاده برای اهدافی خاص که فراتر از تعقیب دانش قرار می گیرد)) تعریف کرد. بر خلاف جغرافی دانانی همچون ویتلسی و هارتشورن، ادموند والش، به عنوان یک دانشمند سیاسی تعریفی بر مبنای عدالت بین المللی ارائه داده و می گوید ژئوپلیتیک ((مطالعه ای مرکب از جغرافیای انسانی و علم سیاسی کاربردی می باشد که تاریخ آن را به دوران ارسطو، مونتسکیو و کانت باز می گردد))(کوهن،۴۲،۱۳۸۷).
جرارد اتوتایل معتقد است، ژئوپلیتیک در قرن بیستم از تاریخ پرفرازو نشیبی برخوردار بوده وتوانسته است در رساندن معنی ارتباط کلی بین جغرافیا و سیاست موثر باشد ولی معنی کردن ژئوپلیتیک کاری بس مشکل است. زیرا معنی مفاهیمی چون ژئوپلیتیک تمایل به تغییر و تحول دارند و متأثر از دوره های تاریخی و ساختارهای نظام جهانی اند که انها خود تحول پیدا میکنند. او معتقد است کیلن و سایر متفکرین امپریالیستی، ژئوپلیتیک را به عنوان بخشی از دانش استعماری غربی فهمیده اند که از روابط بین سیاست عناصر طبیعی زمین بحث می کند(عزتی،۷۴،۱۳۸۲).
پیتر تایلور جغرافیدان سیاسی انگلیسی وبنیانگذار فصلنامه معروف ((جغرافیای سیاسی)) مینویسد: ((ژئوپلیتیک عبارتست از، مطالعه توزیع جغرافیایی قدرت بین کشورهای جهان، به ویژه رقابت بین قدرت های بزرگ و اصلی)). او در این تعریف موضوع ژئوپلیتیک را قدرت دانسته که کیفیت پخش آن بین دولت ها در فضا و رقابت ها و مناسبات قدرت بین آنها را مورد مطالعه قرار می دهد(حافظ نیا،۱۳۹۰،۲۹).
فرهنگ وبستر تعاریف متعددی را بیان می کند که دو مورد آن بدین شرح است:
الف - ((ژئوپلیتیک عبارتست از تاثیر عوامل جغرافیایی، اقتصادی و جمعیتی بر سیاست ها، به ویژه سیاست خارجی کشور)).
ب - ((ژئوپلیتیک عبارتست از، ترکیب عوامل سیاسی وجغرافیایی به نحوی که باعث مشخص شدن کشور یا منطقه ویژه ای شود)) (حافظ نیا،۱۳۹۰،۲۷).
ایولاکست جغرافیدان فرانسوی، ماهیت ژئوپلیتیک را رقابت بین نیروها و قدرت های متخاصم و رقیب برای تصرف و کنترل سرزمین ها می داند وطبیعتـاً الگـوهای رقابت قدرت ها را برای کنترل زمین مـوضوع ژئوپلیتیک می پندارد (حافظ نیا،۱۳۹۰،۳۳).
سائول برنارد کوهن جغرافیدان و ژئوپلیتیسین معاصر آمریکایی، در کتاب “ژئوپلیتیک نظام جهانی” تعریف زیر را ارائه می دهد: ژئوپلیتیک به عنوان تحلیل تعامل میان زمینه های جغرافیایی و دیدگاه های مرتبط با آن از یک سو و فرایندهای سیاسی از سوی دیگر تعریف می شود. زمینه ها از ویژگی ها و الگوهای جغرافیایی و ((مناطق چند لایه)) منتج از آن ها، ترکیب یافته انـد. ((فرایندهای سیــاسی)) نیـز شامـل نیروها در سطوح بین المللی و داخـلی (که بر رفتار بین المللی تأثیرگــذار هستند) می شوند. زمینه هـای جغرافیایی و فـرایندهای سیــاسی هر دو پویـا بوده و بـر یکدیگر تأثیر گذاشته و تأثیر مـی پذیرند. ژئوپلیتیک پیامــدهای ایـن تعامـل را مـورد توجـــه و بررسی قرار می دهد (کوهن،۱۳۸۷،۴۳).
عزت اله عزتی استاد جغرافیای سیاسی در کتاب “ژئوپیتیک در قرن بیست و یکم” می نویسد: ژئوپیتیک عبارت است از: درک واقعیتهای محیط جغرافیایی به منظور دستیابی به قدرت، به نحوی که بتوان در بالاترین سطح وارد بازی جهانی شد و منافع ملی و حیاط ملی را حفظ کرد؛ به عبارت دیگر ژئوپلیتیک عبارت است از: علم کشف روابط محیط جغرافیایی و تأثیر آن بر سرنوشت سیاسی ملل. امروزه در تعریف قدرت که می تواند تولید سیاست کند منابعی ارزشمندند که نامرئی باشند و در حقیقت آنها منابع واقعی قدرت به شمار می روند که دراین صورت عوامل متغیر ژئوپلیتیکی نقش اساسی خواهند داشت (عزتی،۱۳۸۰،۷).
محمدرضا حافظ نیا استاد ژئوپلیتیک در کتاب “اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک” پس از بررسی تعاریف و نگرش های مختلف دانشمندان ، تعریف علمی ژئوپلیتیک را در قالب یک مفهوم ترکیبی از سه عنصر جغرافیا ، قدرت و سیاست قابل تبیین می داند.
ترکیب سه عنصر جغرافیا ، قدرت و سیاست الگوهای رفتاری گروه های متشکل انسانی را نسبت به یکدیگر تعیین می کند. که می توان آن ها را در اشکال رفتاری مختلفی شامل موارد زیر ملاحظه کرد:
نوسان قدرت، رقابت، همگرایی، واگرایی، نفوذ، بحران، سلطه، زیر سلطه، ائتلافف صلح، همکاری، جنگ، امنیت،آرامش وثبات، تجارت ومبادله و غیر آن.
الگوهای رفتاری مزبور محصول ترکیب پارامترهای سه گانه یاد شده می باشد که می تواند به عنوان مبانی فلسفی پایداری برای ژئوپلیتیک به حساب آید بر این اساس موضوع ژئوپلیتیک را روابط متقابل عناصر مزبور و رفتار گروه های انسانی متشکل نسبت به یکدیگر بر پایه ترکیب جغرافیا ، قدرت و سیاست تشکیل می دهد. بنابراین می توان گفت: ژئوپلیتیک عبارتست از ((علم مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت و سیاست و کنش های ناشی از ترکیب آن ها با یکدیگر)) (حافظ نیا،۳۷،۱۳۹۰).
نمودار شماره ۲-۱- روابط متقابل جغرافیا، قدرت و سیاست . منبع:( حافظ نیا،۳۷،۱۳۹۰)
بطورکلی می توان ژئوپلیتیک را علمی گفت که به بررسی نقش و عوامل جغرافیایی در سیاست برای رسیدن به قدرت می پردازد.
۲-۲-۱- رابطه ژئوپلیتیک و توسعه
آگاهی به اهمیت مسایل ژئوپلیتیک، از اواخر قرن نوزدهم قدرت های بزرگ را ترغیب کرد تا با بهره گرفتن از دست آوردهای علمی، از موقعیت های جغرافیایی کشورها به نفع اهداف ملی خود بهره گیرند. لذا، ژئوپلیتیک از زمان پیدایش تاکنون دارای فراز و نشیب هایی بوده که آن را در سه دوره مجزا می توان مورد بررسی قرار داد:
۲-۲-۱-۱- پیدایش
تولد ژئوپلیتیک با ظهور جغرافیا پیوند نزدیکی دارد(زین العابدین،۱۳۸۱،۸). اما؛ در بین دو جنگ جهانی اول و دوم بسیار پرفروغ شد. به همین دلیل، چنین تصور می شد که عامل اصلی جنگ جهانی دوم، ژئوپلیتیک بوده است. در ابتدا تمام کشورهای جهان جهت قدرتمند شدن دنبال گسترش سرزمینی بودند. بنابراین، از زمان مطرح شدن ژئوپلیتیک در اواخر قـــرن نــوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم را اصطلاحاً ژئوپلیتیک سنتـــی (کلاسیک) می گویند که تمام نظریه های ژئوپلیتیکی در این دوره بر اساس نظامی گری و گسترش تصاحب سرزمینی شکل گرفته است (زین العابدین،۱۳۸۱،۱۲).
۲-۲-۱-۲- دوره افول
بعد از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه ی ۱۹۷۰ به مدت تقریبا ۴۰ سال، ژئوپلیتیک به عنوان یک مفهوم و یا روش تحلیل، به علت ارتباط آن با جنگ های نیمه اول قرن بیستم، منسوخ گردید. جغرافیای سیاسی در این دوره، توجه خود را به مفاهیمی غیر مرتبط با مسایل نظامی و استراتژیک معطوف کرد و تعریف ژئوپلیتیک در این دوره متحول شـد، بــه گونه ای کـه ژئوپلیتیک به جغرافیـای سیاسی بــا تأکید بر واقعیـات جغرافیایی دولت هـا اطلاق مـی گردید. برای تبدیل شدن نقش فعال جغرافیا در تعریف ژئوپلیتیک به نقش انفعالی سه دلیل عمده قابل ذکر است : اول این که جغرافی دانان بعد از شکست آلمان در جنگ، ژئوپلیتیک خاص آلمان را مقصر اصلی عنوان کردند و سیاست های آلمان نازی را متأثر از این مکتب می دیدند. در نتیجه، خود را از مطالعات در مقیاس جهانی کنـار کشیده، تـوجه خود را به دولت ها و درون مرزهـــای سیاسی بین المللـی معطـوف داشتند و واژه ژئـوپلیتیک برچسب غیرعلمی بودن به خود گرفت و از محافل علمی و دانشگاهی طرد شد. از نظر محتوایی هم تعداد معدود جغرافی دانانی که هنوز نقشه ی سیاسی جهان را مورد مطالعه قرار می دادند عناوین دیگری برای نوشته ها و کتابهای خود انتخاب کردند. دلیل دیگری که موجب افول نقش جغرافیا در جنگ سرد شد ظهور استراتژی “بازدارندگی هسته ای” بود. گفته می شد که با توانایی پرتاب سلاح های هسته ای به وسیله هواپیما و موشک به فاصله های دور، دیگر نه فاصله و نه عوامل جغرافیایی مثل ناهمواری ها و اقلیم چندان مهم تلقی نمی شوند. بنابراین از دید کارگزاران نظامی می بایست توجه از دفاع سرزمینی به مسأله توازن هسته ای جلب می شد. دلیل سوم که شاید از هر دو دلیل دیگر مهم تر است ظهور ایدئولوژی به عنوان عامل تعیین کننده ی جهت گیری سیاست ها بود. در دوره جنگ سـرد، ایدئولوژی در پوشش استدلال های جغرافیایی عمل می کرد که جغرافیا در حفظ امنیت ملی و درگیری های محلی، همچنان اهمیت خود را حفظ کرده بود. ژئوپلیتیک جنگ سرد و ژئوپلیتیک عصر هسته ای از مشخصات دوره افول ژئوپلیتیک هستند (همان،۱۲-۱۴).
۲-۲-۱-۳- دوره احیا
[شنبه 1400-08-01] [ 11:21:00 ب.ظ ]
|