نقش و کارکرد حجت های الهی در زندگی انسان از منظر ... |
داوود(ع) نیز از جمله پیامبرانی بوده است که خداوند به او ملک و حکومتی عظیم داده بود.
وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ وَ ءَاتَیْنَهُ الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الخِْطَاب[۲۰۱]؛ و حکومت او را استحکام بخشیدیم و به او حکومت و داوری عادلانه را بخشیدیم.»
به حکومت برخی از انبیاء نیز در آیه زیر اشاره شده است:
«أَمْ یحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَهَ وَ ءَاتَیْنَاهُم مُّلْکا عَظِیمًا[۲۰۲]؛آیا مردم نسبت به آنچه که خداوند از روی فضلش به آنها بخشیده است حسرت میورزند؟ ما به آلابراهیم کتاب و حکمت و حکومت عظیمی دادیم.»
از آیات قرآنی چنین برمیآید که برخی از انبیاء تشکیل حکومت داده اند و برای برخی دیگر شرایط تشکیل حکومت مهیا نبوده است نه آنکه نسبت به ضرورت آن بیاعتنا باشند.
۲-۵-۴٫ هدف از تشکیل حکومت اسلامی
انسان ها پس از یک دوره زندگی ابتدایی که از پیچیدگی زیادی هم برخوردار نبود، وارد یک مرحله دیگر شده و کم کم نیاز به قوانین و مقررات پیدا نموده و خداوند دین را تشریع کرد وانبیاء را به همراه کتاب و شریعت خاص فرستاد. انبیاء آمدند و بوسیله کتاب، آنچه را که برای بشر لازم بود بیان نموده ، احکام و قوانین الهی را برای آنها تبیین کردند و آنها را نسبت به وظایف خود آشنا نمودند.
علاوه بر وظایف فردی و عبادی،آنها را نسبت به وظایف اجتماعی و حدود خود،نیز آشنا نمودند، اما از آنجایی که انسان همواره بدنبال کسب منافع بیشتر می باشد و بعضا این قوانین و مقررات الهی برای وی محدودیت هایی را قائل می شود دسته ای از انسانها ایمان واقعی آورده ، به راحتی می پذیرند. اما دسته ای دیگر منافع شخصی را ترجیح داده ، مقاومت می کنند حال باید دید که آیا قوانین به تنهایی برای هدایت بشر کافی است یا نیاز به ابزار و پشتوانه ای دیگر دارد؟[۲۰۳]
در قرآن کریم آیه های فراوانی وجود دارد که عمل به آنها تنها در پرتو حکومت اسلامی امکان پذیر است که در زیر نمونه هایی از این آیات را نقل می کنیم:
برخی از آیه ها [۲۰۴]بیانگر هدف ها و آرمان هایی است که تنها در پرتوی وجود حکومت اسلامی به دست می آیند ، مانند آیه هایی که خواهان برقراری«قسط»و«عدل»در جامعه اند و ظلم را رد می کنند مانند این آیه :
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط[۲۰۵]»؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
در این آیه نیز معنای تشریع دین از راه ارسال رسل و انزال کتاب و میزان به طور دیگری بیان می شود و آن اینکه برای اجرای قوانین و عدالت علاوه بر کتاب و میزان به حدید نیز احتیاج است که درصورت نیاز در مقابله با قانون شکنان از آن استفاده شود. حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه دراین باره چنین می فرمایند:
«تمام انبیاء از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم (ع) آمده است تا خاتم انبیاء(ص) ، برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند و فرد را فدای جامعه می کردند. ما فردی بالاتراز خود انبیاء نداریم، ما فردی بالاتر از ائمه علیهم السلام نداریم، این فردها خودشان را فدا می کردند برای جامعه، خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیاء را ما فرستادیم،«بینات» به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم،«میزان» به ایشان دادیم و فرستادیم «لیقوم الناس بالقسط» غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود، ستمگری ها از بین برود و به ضعفا رسیدگی بشود، قیام به قسط بکنند، دنبالش هم می فرماید«وانزلنا الحدید» تناسب این چیست؟ تناسب این است که (این اهداف) با حدید باید انجام بگیرد، با بینات، با میزان و با حدید«فیه بأس شدید» یعنی اگر چنانچه شخصی یا گروهی بخواهند یک جامعه را تباه کند یک حکومتی را که حکومت عدل است، تباه کنند، با بینات با آنها باید صحبت کرد، (اگر) نشنیدند، با موازین، موازین عقل، (اگر) نشنیدند با حدید.»[۲۰۶]
مجموعه قوانین هرچند متعالی و حتی کلام وحی نیاز به قوه ای دارد که بتواند آنرا به اجرا در آورد و جامعه را اصلاح کند و لازمه آن حکومت عدل می باشد.
برخی از آیه های قرآن، مسلمانان را به برادری و وحدت و پیوند رابطه های اجتماعی دعوت می کند و آنان را از متفرق شدن و رهبانیت و گوشه گیر شدن برحذر می دارند؛ مانند :
«وَ اعْتَصِمُواْ بحِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَْ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا[۲۰۷]»؛ و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید!
طبیعی است که در سایه حکومت اسلامی، مسلمانان می توانند گردهم آیند و رابطه ها را محکم کنند و متفرق نباشند، چون حکومت ضد اسلامی از ایجاد رابطه محکم مسلمانان می هراسد و سعی در پراکندگی و ایجاد دشمنی بین آن ها دارد.
بنابراین به دست آمدن این هدف ها نیز در سایه حکومت اسلامی ممکن می شود.
حکومت اسلامی، ضامن اجرای احکام الهی
در برخی از آیات قرآن دستوراتی آمده است که گرچه هر فرد به تنهایی می تواند آن را انجام دهد لیکن انجام آن به طور فردی هدف قانون گذار یعنی خداوند را تأمین نمی کند و بدون تحقق حکومت اسلامی این آیات امکان ندارد.
به عنوان نمونه این آیه شریفه می فرماید:
«یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِین[۲۰۸]»؛اى کسانى که ایمان آوردهاید! غیر از مؤمنان، کافران را ولّى و تکیهگاه خود قرار ندهید!
علامه طباطبایی درذیل آیه اینگونه آورده اند:
« این آیه شریفه مؤمنین را نهى مىکند از اینکه به ولایت کفار و سرپرستى آنها بپیوندند و ولایت مؤمنین را ترک کنند و سپس آیه شریفه دوم مسأله را تعلیل مىکند، به تهدید شدیدى که از ناحیه خداى تعالى متوجه منافقین شده و این بیان و تعلیل معنایى جز این نمىتواند داشته باشد که خداى تعالى ترک ولایت مؤمنین و قبول ولایت کفار را” نفاق” دانسته، و مؤمنین را از وقوع در آن بر حذر مىدارد[۲۰۹]»
در این صورت اگرچه هریک از مؤمنان وظیفه دارند که از قبول ولایت کافران بپرهیزند، اما این کار درصورتی که مؤمنان ، زیرنظر حکومتی غیراسلامی باشند که در تنظیم رابطه های خود به طور طبیعی ، ولایت دیگر کفار را پذیرفته است ،تنها در محدوده قصد ونیت قلبی مؤمنان باقی می ماند ولی در رابطه های کلی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ، تحت سیطره ولایت دوستی کافران می باشند .
بنابراین، اثر واقعی و کامل و آشکار نپذیرفتن ولایت کافران، درصورتی خواهد بود که یک تشکیلات مستقل حکومتی با برنامه اسلامی، بر جامعه مسلمان نشین ، حاکم باشد تا تمامی رابطه های سیاسی، قضایی، اجتماعی و اقتصادی خود را به گونه ای تنظیم کنند که در حد توان به ولایت کافران بر مسلمانان منجر نشود.
برخی از آیه های مبارک قرآن ، دستورها و برنامه هایی را بیان می فرمایند که بدون وجود یک حکومت مقتدر ، نمی توان آنها را اجرا کرد؛ مانند:
« وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاءَ بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِّنَ اللَّهِ [۲۱۰]»؛ دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملى که انجام داده اند، بعنوان یک مجازات الهى، قطع کنید!
۱- آیا قانون گذار –خدای تعالی- بریدن دست دزدها را به خودشان سپرده است؟
۲- آیا بدون داشتن قدرت اجرایی و تشکیلات قضایی، انجام این مجازات ممکن است؟
روشن است که عقل، در جواب این سؤالها ومانند آنها می گوید:خیر! بنابراین ، باید بپذیریم که اجرای قانون اسلامی، حکومت اسلامی هم می خواهد.
برخی از آیه ها ی قرآن کریم قوانین و دستورهایی را بیان فرموده اند که مردم به طور انفرادی و بدون سازماندهی دقیق و زیرنظر حکومت متخصص اسلامی، نمی توانند به آن ها جامه عمل بپوشاند ؛ مانند تکلیف «جهاد اسلامی»که در آیه های بسیاری از آن یاد شده است؛مانند این آیه :
« قَتِلُواْ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ لَا یحَُرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتىَ یُعْطُواْ الْجِزْیَهَ عَن یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُون[۲۱۱]» با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مىشمرند، و نه آیین حق را مىپذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!
علاوه بر آنچه گذشت در قرآن کریم آیه هایی وجود دارد که بر آمادگی رزمی و فراهم کردن اسلحه و ادوات جنگی و نیروهای قوی دستور می فرماید که این آیه ها بهترین شاهد بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی است[۲۱۲]؛ مانند این آیه :
«وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم[۲۱۳]»؛ هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!
نتیجه
آنچه که می توان از هدف و مقصد حکومت انبیاء نتیجه گرفت این است که ، هدف بالذات انبیا هدایت و معرفت الهی است اماتحقق این هدف در جامعه بشر مستلزم تحقق اهداف بالعرض دیگری مانند تأسیس حکومت و اصلاح نظام معیشتی است. پرداختن به اصلاح معیشت دنیوی وظیفه پیامبران است، اما وظیفه ای بالعرض .بنابراین نباید گمان کرد که بالعرض بودن به معنای فرعی بودن و نفی آن از وظیفه انبیا است، آنگونه که عده ای گمان کردند، بلکه به معنای این است که پرداختن به اصلاح دنیا و ظلم ستیزی در اهداف رسالت است اما به قصد ثانوی بنابراین پرداختن به اصلاح دنیا شرط لازم اصلاح عقبی است و از آن قابل انفکاک نیست.
در قرآن کریم،غیراز مقام نبوت و رسالت ،برای پیامبران الهی اوصاف و مقامات دیگری برشمرده شده است. این اوصاف را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول اوصافی است معنوی و روحانی که مربوط به شخص آنان است و درپی صلاحیتها و ویژگیهای خاصی که دارند و در اثر عبودیت، به آنان اعطا می شود. دسته دوم،مقامات اجتماعی پیامبران است که از رابطه خاص آنان با مردم حکایت می کند.اینک درصدد بررسی مقامات اجتماعی پیامبرانیم.برای بررسی این مقامات از دیدگاه قرآن می پردازیم
بخش ششم
نگاه حجت های الهی به زندگی دنیوی و اخروی
مقدمه
درک صحیح مفهوم دنیا از عمده ترین مسائل و در عین حال راهگشاترین مسائلی است که در برخورد با آن کج فهمیهای فراوان راه یافته، وتصور شده است که دنیا و عالم یکی است و همچنین تصور شده واژه دنیا تنها در یک مفهوم استعمال شده است؛ حال آنکه دنیا و عالم یکی نیست و نباید معنای یکی را بر دیگری حمل نمود.
به همین منظور، درابتدا به تعریف دنیا در لغت و قرآن می پردازیم.
دنیا در لغت
«دنیا»، مؤنث «أدنی» است که یا از ماده «دنی» و «دناءت» به معنای پست تر است یا از ریشه «دنو» به معنای نزدیک تر.[۲۱۴]و آن پیوسته وصف است و احتیاج به موصوف دارد مثل حیات دنیا –عذاب دنیا- سعادت دنیا.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-01] [ 11:23:00 ب.ظ ]
|