________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
در این قصه هم قهرمان فقط با ارتباط و وابستگی به مرکز قدرت زندگی راحت را تجربه میکند.
■ عناصر روانشناسی
قصههایی که سرنوشت خواهر و برادری را به تصویر میکشد، درواقع یگانه کردن طبایع ناهمگون وجود انسان است. «قهرمانان نمایندهی طبایع ناهمگون نهاد، من و ابرمن هستند و پیام اصلی داستان این است که لازمهی خوشبختی انسان یکپارچه شدن این سه است»(بتلهایم،۱۳۸۱: ۹۸). در این قصهها معمولا، شخصیتها از خانه خارج یا رانده میشوند تا زندگی بهتری بیابند. این ترک خانه به هر شکل که باشد نمایانگر این است که فرد برای بهبود زندگی نیازمند به سفر یا بهتر بگوییم نیازمند تغییر وضعیت فعلی خویش است و باید خطر کند. «در این قصهها برادر نمایندهی جنبهی به خطر افتادهی پیوندی است که در اساس جداییناپذیر است و خواهر نماد مراقبت مادرانه پس از ترک خانه و نجات دهندهی برادر» (همان: ۹۹).
در ادامهی این قصهها چنین آمده است که خواهر و برادر تشنه به چشمههایی میرسند که آب خوردن از آن مساوی است با تبدیل شدن به حیوانی خاص. « خواهر، که نمایندهی کارکردهای والاتر ذهن است (من و ابرمن) به برادر هشدار میدهد؛ اما برادر به فرمان نهاد آماده است تا مغلوب میل خود (تشنگی) شود و بیتوجه به عواقب کار آن را فرو بنشاند»( بتلهایم، ۱۳۸۱: ۱۰۰). هشدارهای خواهر در دو مرحلهی اول مفید واقع میشود؛ اما در مرحلهی سوم برادر که دیگر طاقت تشنگی ندارد، مغلوب میشود و از آب چشمهای متعلق به آهو مینوشد و تبدیل به آهو میشود. این مطلب از لحاظ روانشناسی به این معناست که با افزایش فشار نهاد، خوداریهای من و ابرمن خاصیت خود را از دست میدهند و نهاد بر ذهن آدمی غلبه مییابد.
در ادامهی قصه این پیوند نهاد با من و ابرمن ادامه دارد، شاهزادهای از آن قسمت میگذرد عاشق دختر شده و او را به همسری خود درمیآورد. خواهر و برادر همچنان جداییناپذیر با هم زندگی میکنند. تا اینجای« قصه خطر کردن و تغییر وضعیت فقط برای برادر اتفاق افتاده؛ اما خواهر نیز بهعنوان بخشی از ذهن انسان برای رسیدن به کمال باید خطر کند. در این مرحله شخص باید جنبه های جامعهگریز و ویرانگرخود را نابود کند. این جنبه های جامعهگریز به شکل جادوگر، کنیز و نامادری بدجنس و … خود را نشان میدهند» (نقل به مضمون، همان: ۱۰۲). در این قصه دخترعموهای شاهزاده این نقش را ایفا میکنند. در پایان قصه شاهزاده از طریق برادری که آهو شده، متوجه ماجرا شده و با تنبیه ضدقهرمان، دوباره زندگی سرشار از شادی خود را شروع میکنند. علاوه بر آن حضور دختر در چاه میتواند راهی برای شناخت کامل جنبه های والاتر ذهن و دور کردن ترسها و تقویت اعتماد به نفس باشد تا در پایان قصه شاهد یک شخصیت یکپارچه از لحاظ روانی باشیم.
■ باورهای عامیانه وخرافی
_______________
■ سایر عناصر
از نکاتی که میتوان از این قصه، به طور ضمنی دریافت این است که تبعیت از نفس و بیصبری میتواند برای انسان دردسرآفرین باشد.
۳-۳۸- آهوی لنگ
* خلاصهی قصه
خارکشی بود که از راه خارکنی روزگار میگذراند. روزی از میان خارها دیوی بیرون آمد و میخواست پیرمرد را بخورد. پیرمرد به دیو قول داد که در عوض خود، دختر و پسرش را به دیو بدهد. دیو قبول کرد. پیرمرد به خانه رفت و قبل از آمدن دیو، دختر و پسرش را فراری داد. خواهر و برادر رفتند تا به چشمهای که متعلق به آهوی لنگ بود، رسیدند. برادر از شدت تشنگی از آن چشمه آب خورد و به شکل آهو درآمد. دخترک که از این وضعیت گریهاش گرفته بود. روی شاخهی درختی رفت و همانجا خوابش برد. شاهزادهای از آنجا میگذشت، چشمش به دختر افتاد و عاشق شد. دختر حاضر نبود پایین بیاید، بنابراین پادشاه چند نفر را فرستاد تا با ارّه درخت را قطع کنند. شب شد و کار قطع درخت نیمهتمام ماند. صبح که برگشتند، دیدند درخت از روز قبل هم قطورتر شده است. شاهزاده عصبانی به قصر برگشت. یکی از پیرزنان قصر را فرستاد تا دختر را بیاورد. پیرزن پای درخت رفت و با ترفندی دختر را پایین آورد و او را به قصر برد. دختر در قصر فهمید که شاهزاده زن دیگری هم دارد. شاهزاده با دختر عروسی کرد. روزی شاهزاده پایش را با چشمهی آهوی لنگ شست و فلج شد، درمان او فقط آهوی لنگ بود. سرانجام آهوی لنگ را گرفتند و خونش را به شاهزاده دادند. شاهزاده خوب شد؛ اما دختر که خیلی ناراحت شده بود، تصمیم گرفت از شاهزاده انتقام بگیرد. چند نفر را استخدام کرد تا چاهی بکنند. ته آن را شمشیر خنجر آب دیده نشاند و روی دهانهی چاه را قالیچهای انداخت. آنگاه شاه، شاهزاده، پیرزن و هوویش را روی قالیچه نشاند و آنها به ته چاه افتادند. دختر که انتقامش را گرفته بود به خانهی پدرش برگشت.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
-انتقامگیری
انتقامگیری یکی از مواردی است که در اساطیر بارها دیده شدهاست( رجوع شود به قصهی ۳). در این قصه، دختر بعد از مرگ برادرش تصمیم میگیرد از شاهزاده و تمام کسانی که باعث ناراحتی و گرفتاری او شدهاند، انتقام بگیرد. درواقع مرگ برادر انگیزهی اصلی دختر برای انتقامگیری است.
-عاشق شدن
(رجوع شود به قصهی۸).
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
-دیو
(رجوع شود به قصهی ۱۲)
-تبدیل شخصیت به آهو
(رجوع شود به قصهی۱۳ و ۳۷)
-درخت
(رجوع شود به قصهی۳۰و ۲۸)
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه شبیه به قصهی ۳۷ ، سرگذشت خواهر و برادری است که از خانه رانده میشوند. هرچند در ابتدای قصه از وجود پدری خارکش صحبت میشود؛ اما این مطلب فقط در چند سطر اول قصه و مابقی پیرامون سرگذشت خواهر و برادر است. با این حال، مارزلف خارکش را طبقات محروم و فقیر جامعهی ایرانی میداند که در قصهها نیز جایگاه مهمی دارد. شخصیت بعدی، شاهزاده است، هرچند که عنوان «شاهزاده» برای وی انتخاب شده؛ اما با توجه به فضای قصه به نظر میرسد که این فرد بیشتر فرزند یکی از ملاکین بزرگ بوده باشد تا شاهزاده به معنی واقعی کلمه؛ چراکه وقتی قرار است دختر از درخت پایین آوردند، خود وی با چند نفر دیگر اقدام به بریدن درخت میکند، در صورتی که در دیگر قصهها با این مضمون، شاهزاده کسانی را برای بریدن درخت به کار میگیرد. پیرزنی که با حیله موفق میشود دختر را از درخت پایین بیاورد، شخصیت مؤثر دیگری است که در این قصه به چشم میخورد. این شخصیت در قصههای مشابه جادوگر ولی در اینجا پیرزنی محتاله است.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی ورابطه با قدرت وثروت
__________________
■ عناصر روانشناسی
این قصه هم مانند قصهی۳۷، روابط خواهر و برادری را به تصویر میکشد که برادر در راه تبدیل به آهو میشود، شاهزادهای عاشق دختر شده و او را به همراه برادرش به قصر میبرد. تا این جای قصه از لحاظ روانشناسی شبیه به قصهی ۳۷ است (رجوع شود به قصهی ۳۷)؛ اما در این قصه تفاوتهایی به چشم میخورد، شاهزاده در این قصه دختر را با فریب به عقد خویش درمیآورد و در پی فلج شدن، آهوی لنگ را میکشد. دختر هم برای انتقام شاه و اطرافیانش را از بین میبرد. البته این قصه را به گونهی دیگری هم میتوان تفسیر کرد و آن اینکه پدر برای قطع وابستگی دختر نسبت به خودش او را در موقعیتی خاص قرار میدهد؛ اما دختر هنوز آمادگی قطع این وابستگی را ندارد، به همین دلیل تمامی کسانی را که میتوانند در این مرحله وی را یاری دهند، در ذهن خود، از بین میبرد و دوباره به نزد پدر بازمیگردد.
■ باورهای عامیانه و خرافی
_____________
■ سایر عناصر
____________
۳-۳۹- ابراهیم
* خلاصهی قصه
در زمان قدیم تاجری به نام حاج علی که بسیار دست و دلباز بود، پسری به نام ابراهیم داشت. وقتی حاج علی مرد، همه مردم از خوبی او تعریف میکردند. ابراهیم نزد مادرش رفت و علت این همه تعریف و تمجید از پدرش را جویا شد. مادرش گفت: «پدرت تاجر بود و از سود تجارتش مقداری برای زندگیاش برمیداشت و مابقی را در راه امیرالمومنین خرج میکرد». ابراهیم هم تصمیم گرفت راه پدرش را ادامه دهد. در یک سفر تجاری ابراهیم خرج کفن و دفن مردهای را که کسی نداشت، داد. در راه با مردی روبهرو شد که او را راهنمایی کرد و راه های تجارت را به او آموخت، به شرط آنکه ابراهیم هر چیزی به دست آورد با مرد نصف کند. ابراهیم در این سفر بسیار سود کرد و با دختر پادشاه هم ازدواج کرد و بعد از مرگ پادشاه جانشین وی شد. مدتی گذشت تا اینکه ابراهیم دلش برای مادرش تنگ شد. هفت قطار بار کرد و به همراه زنش حرکت کرد. در راه همان مردی که او را راهنمایی کردهبود، دید. مرد قول ابراهیم را به او یادآوری کرد. ابراهیم حاضر شد نصف اموال و زنش را به مرد ببخشد. مرد از اینکه ابراهیم به قولش وفادار مانده بود، او را تحسین کرد و گفت: «ثروت و زنت مال خودت باشد» و از نظر غایب شد. ابراهیم سالیان دراز به خوبی زندگی کرد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
___________
¨ کنشهای اساطیری
- رسیدن به پادشاهی از طریق دامادی پادشاه
در این قصه هم، قهرمان قصه با ازدواج با دختر پادشاه به جانشینی پادشاه میرسد( رجوع شود به قصهی ۲۸)، با این تفاوت که در این قصه بعد از مرگ پادشاه، قهرمان جانشین پادشاه میشود.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_____________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، قصهی مرد تاجری است که به دلیل حسن رفتاری که با دیگران دارد، مشمول کمکهای غیبی میشود و به پادشاهی میرسد. از روابط بین شخصیتها چندان صحبت نشده، در واقع این قصه برای ترغیب به کسب صفات پسندیده است.
¨ آداب و رسوم
[شنبه 1400-08-01] [ 11:10:00 ب.ظ ]
|