بررسی وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی و عوامل مرتبط با آن ... |
۷۷/۰
۱
۰۰۶/۰
۱۴/۸
۸/۱
۸۹/۳۶
زیر دیپلم
۱۲/۱
۵۲/۰
۱
۰۳۱/۰
۰۷/۳
۱۰/۱
۵۲/۸
دیپلم و بالاتر
رفرنس
جدول فوق بیانگر آن است که احتمال ابتلا به سوءتغذیه در بیماران بی سواد در مقایسه با بیماران با تحصیلات دیپلم و بالاتر (رفرنس) به میزان ۱۴/۸ برابر و این احتمال در بیماران با تحصیلات زیردیپلم در مقایسه با بیماران با تحصیلات دیپلم و بالاتر به میزان ۰۷/۳ برابر بود.
فصل پنجم
بحث و تفسیر نتایج پژوهش:
در این فصل یافتههای پژوهش بر اساس اهداف و سوالات پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و مشتمل بر چهار بخش تجزیه و تحلیل یافته ها، نتیجه گیری نهایی، کاربرد یافته ها و پیشنهادات جهت پژوهشهای بعدی میباشد. یافته های پژوهش به منظور نشان دادن نتایج آن و دستیابی به اهداف در ۵ جدول و ۱ نمودار خلاصه شده اند.
جدول شماره ۱ که بیانگر توزیع فراوانی واحدهای مورد پژوهش بر حسب عوامل فردی اجتماعی میباشد، نشان میدهد که اکثریت واحد های مورد پژوهش را گروه سنی کمتر از ۵۰ سال (۱/۵۵%) با میانگین و انحراف معیار۳۰/۱ ± ۶۴/۵۰ ، مرد (۳/۵۸%)، متأهل (۷/۸۲%)، خانهدار (۳/۳۳%)، بیسواد (۲/۳۶%)، زندگی با فرزندان (۵۹%)، با تعداد اعضای خانواده بین ۵-۳ نفر (۳/۵۱%) با میانگین و انحراف معیار۶۱/۰ ± ۶۷/۱، با سطح تحصیلات همسر بیسواد (۵/۳۸%)، اشتغال همسر خانه دار (۷/۴۸%)، دارای منزل شخصی (۵/۷۱%)، ساکن در شهر (۳/۶۶%)، با متوسط درآمد ماهانه کمتر از ۵۰۰ هزار تومان (۱/۶۳%) و دارای عضویت در انجمن حمایت از بیماران کلیوی (۸/۷۹%) تشکیل میدادند.
جدول شماره ۲ که بیانگر توزیع فراوانی واحدهای مورد پژوهش بر حسب عوامل درمانی مرتبط با وضعیت تغذیه ای می باشد، نشان می دهد که اکثریت واحد های مورد پژوهش بدون سابقه پیوند کلیه (۷/۸۹%)، با مصرف داروهای مکمل (۹۹%)، ۳ نوبت دیالیز در هفته (۱/۸۸%)، با کاهش وزن ۱۰-۵ درصد طی ۶ ماه گذشته (۵/۳۷%)، بیشتر از ۱ سال مبتلا به بیماری کلیوی (۳/۹۲%) با میانگین و انحراف معیار۲۹/۰ ± ۹۱/۳، با طول مدت همودیالیز شدن ۵-۱ سال (۶/۵۰%) با میانگین و انحراف معیار۱۲/۱ ± ۸۸/۱ سال و دارای امتیاز ۴-۳ از بیماریهای همراه (۸/۲۹%) با میانگین و انحراف معیار۸۹/۱ ± ۳۱/۱ بودند.
نمودار شماره ۱ مربوط به هدف شماره ۱ بیانگر توزیع فراوانی وضعیت تغذیهای واحدهای مورد پژوهش با بهره گرفتن از SGA می باشد که ابزار بررسی جامع ذهنی است و متداولترین و پذیرفته شده ترین شاخص جهت ارزیابی سوء تغذیه انرژی- پروتئین در بیماران همودیالیزی می باشد (۱۱۵و۱۱۶) و نشان می دهد که حدود (۹/۱۹%) بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به بخش همودیالیز مرکز آموزشی درمانی رازی، دارای تغذیه طبیعی، (۱/۶۵%) سوءتغذیه خفیف تا متوسط و (۱/۱۵%) سوءتغذیه شدید داشتند. یافته های مطالعه جاضر هم راستا با مطالعات انجام شده در ایران و سایر کشورها می باشد که آنها نیز شیوع بالای سوءتغذیه را بر مبنای شاخص SGA گزارش نموده اند. رازقی و همکاران در مطالعه ای با هدف بررسی تغذیه ای بیماران همودیالیزی بیمارستانهای سینا و امیر اعلم شهر تهران در سال ۲۰۰۶ نشان دادند که بر مبنای شاخص DMS، (۶/۵۱%) بیماران همودیالیزی دارای سوءتغذیه خفیف تا متوسط و (۲/۱۷%) بیماران دارای سوءتغذیه شدید بودند. در مطالعه آنها بیماران همودیالیزی از نظر امتیاز DMS به سه گروه با امتیاز ۱۴-۷ (دارای تغذیه طبیعی)، ۲۱-۱۵ (سوءتغذیه خفیف تا متوسط) و ۳۵-۲۲ (دارای سوءتغذیه شدید) تقسیم شده بودند(۱۱۷). در مطالعه الهربی در عربستان نیز با بهره گرفتن از ابزار SGA-7point مشخص شد که (۹/۴۵%) از بیماران دارای تغذیه طبیعی، (۸/۴۷%) از بیماران دارای سوءتغذیه خفیف تا متوسط و (۳/۶%) از بیماران دارای سوءتغذیه شدید بودند(۳۹). در مطالعه اصحابی و همکاران و تاییم و همکاران نیز یافته های مشابهی وجود داشت(۱۶و۱۷). در مقابل مطالعاتی نیز وجود دارند که نتایج متفاوتی داشتند. از جمله مطالعه افشار و همکاران که با عنوان بررسی وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی بیمارستان مصطفی خمینی شهر تهران در سال ۲۰۰۷ انجام گرفت، این محققان نشان دادند که بر مبنای شاخص DMS، (۳/۵۹%) از بیماران دارای تغذیه طبیعی، (۱/۳۵%) بیماران همودیالیزی دارای سوءتغذیه خفیف تا متوسط و (۶/۵%) بیماران دارای سوءتغذیه شدید بودند. در مطالعه آنها نیز بیماران همودیالیزی از نظر امتیاز DMS به سه گروه با امتیاز ۱۰-۷ (دارای تغذیه طبیعی)، ۲۲-۱۱ (سوءتغذیه خفیف تا متوسط) و ۳۵-۲۳ (دارای سوءتغذیه شدید) تقسیم شده بودند(۹۳ ). به نظر پژوهشگر تفاوتهای موجود در این زمینه می تواند بدلیل استفاده از انواع مختلف این ابزار و نحوه امتیاز دهی متفاوت آنها و نیز عوامل تاثیرگذار دیگری مانند فرهنگ، آموزش سیستم ها در محیط های مختلف، کیفیت زندگی افراد و حمایت های اجتماعی باشد.
جدول شماره ۳ مربوط به هدف شماره ۲-۱ می باشد. جدول شماره ۳ نشانگر فراوانی وضعیت تغذیهای واحدهای مورد پژوهش با بهره گرفتن از ابزار SGA، بر حسب عوامل فردی اجتماعی می باشد. براساس این جدول اکثریت بیماران در هر گروه کمتر از ۵۰ سال (۶۸%) و بیشتر از ۵۰ سال (۴/۶۱%)، سوء تغذیه خفیف تا متوسط داشتند. همچنین با افزایش سن، درصد بیشتری از بیماران به سوءتغذیه شدید مبتلا می شدند (۷/۲۵%). در این پژوهش ارتباط معنی داری بین سن و وضعیت تغذیهای بیماران همودیالیزی به دست آمد (۰۰۰/۰P=).
چنین یافتهای در مطالعات مورایس [۵۸]و همکاران در سال ۲۰۰۵ با عنوان بررسی ارتباط بین وضعیت تغذیه ای و دریافت غذا در بیماران همودیالیزی(۶۴) و حسین پورنیازی و همکاران در سال ۲۰۱۲ با هدف بررسی شیوع سوءتغذیه در بین بیماران همودیالیزی در بیمارستان طالقانی تهران(۱۸) نیز مشاهده شد. الهربی و همکاران در مطالعه ای مقطعی در عربستان بر روی ۳۱۵ بیمار مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی با هدف بررسی وضعیت تغذیهای بیماران با بهره گرفتن از ابزار SGA، نشان دادند که به طور معنیداری سوءتغذیه در میان افراد بالای ۵۵ سال بیشتر بود (۰۰۱/۰< P)(39).
باسلیم[۵۹] و همکاران در مطالعه ای در عربستان در سال ۲۰۰۴ با هدف بررسی وضعیت تغذیه ای بیماران در مرحله آخر نارسایی کلیوی تحت همودیالیز یافتند که بیماران بالای ۵۰ سال نسبت به افراد زیر ۵۰ سال، بیشتر دچار سوءتغذیه هستند (۸۷). اصحابی و همکاران نیز در پژوهشی در سال ۲۰۱۰ در شهر تهران با هدف بررسی شیوع انواع سوء تغذیه انرژی- پروتئین بر روی ۲۹۱ بیمار همودیالیزی، نشان دادند که سوءتغذیه انرژی– پروتئین در (۷۵%) از بیماران همودیالیزی که سن آن ها از ۶۰ سال به بالا بود، مشاهده شد. در حالی که شیوع سوءتغذیه در میان بیماران همودیالیزی با سن کمتر از ۶۰ سال (۴۵%) بود و این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (۰۰۱/۰< P)(17). در پژوهش دیگری که توسط حبیبه ساهین در سال ۲۰۰۹ بصورت مقطعی بر روی ۱۵۰ بیمار همودیالیزی با هدف بررسی وضعیت تغذیهای با بهره گرفتن از ابزار SGA، انجام گرفت مشخص شد که نمره SGA، با افزایش سن بیشتر شد. هر چند ارتباط معنیداری بین سن و نمره SGA، یافت نشد (۱۴۱/۰< P)(41). این نتیجه مشابه یافتههای مطالعه ای بود که توسط فین تاچ[۶۰] وهمکاران انجام شد که در آن، افزایش امتیاز SGA، در بیماران مسن تر وجود داشت(۸۶). به اعتقاد آنان شیوع بیشتر سوء تغدیه در بیماران مسنتر اولاً ممکن است به دلیل بیشتر بودن بیماریهای زمینه ای از جمله عفونت ها و همچنین بیشتر بودن اختلالات روانی به ویژه افسردگی باشد. ثانیاً این موضوع می تواند به دلیل کمبود دریافت انرژی و پروتئین در بیماران مسنتر باشد که در اثر ناتوانی فیزیکی یا اقتصادی برای خرید مواد غذایی و مشکلات دندانی آنها رخ دهد(۴۸).
بر خلاف یافته های مطالعه حاضر، در مطالعه تاییم و همکاران در کشور اردن در سال ۲۰۰۷ با عنوان بررسی سوءتغذیه و مقادیر غیرطبیعی شاخصهای آزمایشگاهی و سنجشهای آنتروپومتریک[۶۱] در بیماران مبتلا به نارسایی کلیوی، سن بیماران با نمره ابزار SGA نسبت معکوس داشت. به نظر پژوهشگر تفاوتهای موجود در این زمینه می تواند ناشی از عوامل مختلفی نظیر تفاوت در حمایتهای مالی، بافت خانواده و همچنین سطوح مختلف تحصیلات در نمونه های پژوهشهای مختلف باشد.
همچنین جدول شماره ۳ نشان می دهد که مردان (۱/۲۳%) بیشتراز زنان (۴/۱۵%) از وضعیت تغذیه ای طبیعی برخوردار بودند در حالیکه زنان (۲/۱۶%) بیشتر از مردان (۳/۱۴%) دچار سوءتغذیه شدید بودند. اما آزمون کای اسکوئر تفاوت معنی داری ببن جنس و وضعیت تغذیه ای نشان نداده است. در این راستا نتایج حاصل از مطالعه جاناردهان وهمکاران در سال ۲۰۱۱ در هندوستان بر روی ۶۶ بیمار همودیالیزی با هدف بررسی وضعیت تغذیهای با بهره گرفتن از ابزار SGA-DMS نشان داد که (۹۱%) از بیماران سوءتغذیه خفیف تا متوسط داشتند. در مطالعه آنها نیز تفاوت معنی داری بین زنان و مردان از نظر سوء تغذیه وجود نداشته و در هر دو جنس تمایل ابتلا به سوءتغذیه برابر بود. عسگرانی و همکاران نیز در طی پژوهش بر روی ۷۱ بیمار همودیالیزی در بیمارستان امام خمینی تهران به این نتیجه رسیدند که میانگین نمره سوء تغذیه با بهره گرفتن از ابزار SGA 99/3±۴۱/۱۵ بود. بطوریکه این نمره بین مردان ۴۷/۳±۷۳/۱۴ و در زنان ۴۸/۴±۲۹/۱۶ بود در واقع اکثریت بیماران در مرحله دوم یعنی سوءتغذیه خفیف تا متوسط بودند و این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود (۱۰/۰=P)(55). در حالیکه کلانترزاده و همکاران در طی مطالعه ای در سال ۱۹۹۹ در کالیفرنیا بر روی ۴۱ بیمار همودیالیزی با هدف استفاده از ابزار SGA-DMS جهت بررسی سوءتغذیه بیماران همودیالیزی، به این نتیجه رسیدند که میانگین سوءتغذیه در زنان ۹/۴±۱/۱۲ دو برابر بیشتر از مردان بود ۱/۲±۶/۹ و بیانگر این بود که تمایل زنان جهت ابتلا به سوءتغذیه بیشتر از مردان بود (۰۱/۰>P)(43). در مطالعه اصحابی و همکاران نیز در سال ۱۳۸۷ در تهران مشخص شد که شیوع سوءتغذیه انرژی– پروتئین در زنان همودیالیزی به طور معنی داری بیشتر از مردان بود ( ۰۱/۰P<). بطوریکه (۷۱%) زنان در مقابل (۵۴%) مردان همودیالیزی سوء تغذیه انرژی – پروتئین داشتند(۱۷).
برخلاف یافته مطالعه حاضر و مطالعات ذکر شده، تاییم و همکاران در سال ۲۰۰۷ در اردن با مطالعه بر روی ۲۱۷ بیمار همودیالیزی به این نتیجه رسیدند که تفاوت معنی داری ( ۰۰۱/۰P<) بین بیماران زن و مرد در نمره SGA وجود داشت. اما در این تفاوت معنی دار نسبت بالایی از بیماران زن (۱/۵۱%) نسبت به بیماران مرد از وضعیت تغذیه ای مطلوب برخوردار بوده و ۴/۷ درصد از بیماران زن سوءتغذیه شدید داشتند(۱۶).
پژوهشگر معتقد است این تفاوت در یافته ها می تواند ناشی از ذخیره کمتر پروتئین و عضلات[۶۲] در زنان و نیز احتمال بیشتر اختلالات روانی به ویژه افسردگی در زنان مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی نسبت به مردان، به علت نداشتن توانایی کافی جهت ایفای نقش خود در قبال خانواده و نگهداری از فرزندان همچون گذشته باشد که این موضوع سبب کاهش دریافت مواد غذایی و در نتیجه سوءتغذیه می شود. از سوی دیگر ممکن است شیوع بیشتر سوءتغذیه در زنان ایرانی به دلیل فرهنگ جوامع شرقی باشد که در این فرهنگ معمولاً زنان ترجیح می دهند در خانواده ابتدا نیازهای تغذیهای مردان و کودکان تامین شود و سپس به نیازهای تغذیه ای خود توجه کنند. همچنین به نظر می رسد که تحصیلات کمتر زنان نسبت به مردان و نیز تعاملات اجتماعی و اشتغال کمتر زنان در جامعه به ویژه در زنان مبتلا به مرحله ی پایانی بیماری کلیوی می تواند از عوامل مرتبط به این یافته باشد.
توزیع فراوانی وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی با بهره گرفتن از ابزار SGA بر حسب اشتغال بیماران در جدول نشان داد اکثریت بیمارانی که سوءتغذیه شدید داشتند بیکار بودند(۳/۱۸%). و این در حالی بود که در گروه بیماران کارمند، نه تنها سوءتغذیه شدید دیده نشد (۰%) بلکه اکثریت آنها (۴/۷۱%)، وضعیت تغذیه ای طبیعی داشتند و بین اشتغال بیماران و وضعیت تغذیهای آنها از نظر آماری ارتباط معنیداری وجود داشت ( ۰۰۱/۰P<).
نتایج این مطالعه مشابه نتایج الهربی و همکاران می باشد که وضعیت تغذیهای بیماران همودیالیزی را در جده عربستان با بهره گرفتن از ابزار SGA مورد بررسی قرار داد و نشان داد که وضعیت تغذیهای با اشتغال بیماران ارتباط معنیداری دارد (۰۰۵/۰P<)(39). در مطالعه تاییم و همکاران نیز افراد کارمند، وضعیت تغذیهای بهتری داشتند و به طور معنی داری نمرات SGA پایین تری داشتند در مقابل افراد بیکار وضعیت تغذیه ای بدتری داشتند و نمرات SGA آنها بالا بود که نشان دهنده شدیدتر شدن سوءتغذیه در آنها بود(۴۸).
دلیل این یافته کاملا مشخص خواهد بود چرا که اشتغال و درآمدزایی برای تمامی انسان ها به ویژه افراد بیمار نیازمند درآمد جهت تامین هزینه های درمانی و تغذیه ای بسیار حیاتی خواهد بود. در مقابل بیکاری زمینه را برای بسیاری از مشکلات هموار می کند زیرا فقدان کار و از دست دادن شغل در حفظ تعادل انسانی تهدیدات جدی به حساب می ایند. مخیجا[۶۳] در این زمینه مینویسد که از دست دادن شغل به علت همودیالیز مکرر ، اشکال در پیدا کردن شغل مناسب و وقفه در تداول اشتغال بر وضعیت اقتصادی بیماران تأثیر سوئی گذاشته و به دنبال آن فراهم نمودن امکانات تغذیهای مطلوب را تحت شعاع قرار میدهد. از سوی دیگر ابتلا به سوءتغذیه خفیف تا متوسط در افراد بازنشسته را میتوان این گونه توجیه کرد که افراد بازنشسته که سنین بالاتری دارند و در مرحله خاصی از زندگی به سر می برند، به دلیل استفاده از حقوق بازنشستگی، ثبات اقتصادی بالاتری داشته در نتیجه وضعیت تغذیهای بهتری نیز خواهد داشت.
اما در مطالعه ساهین و همکاران که در سال ۲۰۰۹ در کشور ترکیه با هدف بررسی ارتباط بین ارزیابی جامع ذهنی و دریافت غذا و شاخصهای آزمایشگاهی و سنجشهای آنتروپومتریک در بررسی وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی انجام شد، بین وضعیت اشتغال بیماران تحت همودیالیز و وضعیت تغذیه ای ارتباط معنی داری یافت نشد(۴۱). شاید تفاوت در یافته ها بدلیل اختلاف در ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر با ابزار مورد استفاده این پژوهشگران (ابزار SGA-7Point) باشد.
نتایج جدول شماره ۳ در زمینه تحصیلات نشان دهنده این بود که بین سطح تحصیلات بیماران ونمره SGA ارتباط آماری معنی داری وجود داشت( ۰۰۰/۰P=). اکثریت بیمارانی که بیسواد بودند بالاترین میزان ابتلا به سوءتغذیه شدید را داشتند (۷/۲۵%). و با افزایش میزان تحصیلات، وضعیت تغذیه ای بهتر شده و سوءتغذیه کاهش یافت بطوریکه در گروه بیماران با سطح تحصیلات دیپلم و بالای دیپلم، سوءتغذیه شدید تنها (۶/۶%) بود.
در زمینه ارتباط عوامل اجتماعی مانند سطح تحصیلات با سوءتغذیه در بیماران همودیالیزی مطالعاتی صورت گرفته است. در یک مطالعه مقطعی که توسط طبیبی و همکاران در سال ۱۳۸۹ در تهران با هدف بررسی ارتباط بین عوامل اجتماعی با وضعیت تغذیه در بیماران همودیالیزی انجام شد نشان داد که بین میزان تحصیلات کم با خطر سوءتغذیه ارتباط معنی داری وجود داشت ( ۰۰۱/۰P<)(56). در مقابل در مطالعه ای که توسط پورنیازی و همکاران در سال ۲۰۱۱ در تهران با هدف بررسی شیوع سوءتغذیه بر روی ۴۴۶ بیمار با بهره گرفتن از ابزار SGA انجام گرفت. ارتباط معنیدار معکوسی بین تحصیلات و نمره SGA در بررسی وضعیت تغذیهای بیماران گزارش شد ( ۰۳/۰P<)(18). بطوریکه سطح پایین تحصیلات با امتیاز کمتری در SGA همراه بود . این پژوهشگران این یافته را این گونه توضیح دادند که احتمالاً بیماران با سطح تحصیلات پایین تر به تیم پزشکی به طور کامل اعتماد می کنند که ممکن است به آنها در بهبود وضعیت تغذیهای در مقایسه با افراد تحصیلات بالاتر کمک کند. با این وجود به اعتقاد پژوهشگر در جامعه کنونی تحصیلات بالاتر می تواند با وضعیت اجتماعی و اقتصادی بالاتری همراه باشد. افراد با تحصیلات بالاتر معمولا در مناطقی زندگی می کنند که دسترسی به خدمات بهداشتی بالاتری وجود دارد. همچنین افراد دارای تحصیلات بالاتر با نگرش و شناخت متفاوتی با مشکلات روبرو شده و توانایی بالاتری در مواجهه با مشکلات جسمی و ذهنی خواهند داشت که تمامی این موارد می توانند به بهبود وضعیت تغذیه ای در این افراد منجر شود.
همچنین نتایج جدول شماره ۳ برحسب وضعیت تاهل واحدهای مورد پژوهش نشان می دهد که اکثریت بیماران در هر سه گروه مجرد، متاهل و بیوه و مطلقه به ترتیب (۸/۵۳%، ۷/۶۶%، ۵/۵۸%) سوءتغذیه خفیف تا متوسط داشتند. میزان ابتلا به سوءتغذیه شدید در بین افراد بیوه و مطلقه نسبت به دو گروه مجرد و متاهل بیشتر بود(۱/۳۴%). در حالی که در گروه افراد مجرد ، ابتلا به سوءتغذیه شدید دیده نشد و بین وضعیت تأهل و نمره SGA، ارتباط معنیداری وجود داشت ( ۰۰۰/۰P=). چنین یافتهای در مطالعات الهربی که در سال ۲۰۰۹ در عربستان با هدف بررسی میزان شیوع سوءتغذیه در بین ۳۱۵ بیمار مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی تحت همودیالیز انجام شد و جاناردهان در سال ۲۰۱۱ در هند که با هدف ارزیابی وضعیت تغذیهای ۶۶ بیمار تحت همودیالیز انجام شد نیز مشاهده می شود که در آن افراد بیوه و یا مطلقه نمرات بالاتر SGA را کسب کردند که نشان دهنده سوءتغذیه شدید بود و ارتباط معنیداری وجود داشت ( ۰۰۲/۰P<) (39و۱۲). همچنین مطالعه دیگری نیز توسط تاییم و همکاران در سال ۲۰۰۸ به منظور بررسی سوءتغذیه ۱۷۸ بیمار همودیالیزی و عوامل مرتبط با آن، انجام گرفت که مشاهده شد افراد مجرد نسبت به گروه های دیگر امتیاز بهتری کسب کردند و بین وضعیت تاهل و نمرات SGA ارتباط معنیداری وجود داشت( ۰۰۵/۰P<). (16).
به نظر پژوهشگر می توان این مسئله را چنین توضیح داد که مجرد ها به علت محدودیت مسئولیت ها و احتمالا دریافت حمایتهای مالی از خانواده با تنش های اقتصادی کمتری روبرو خواهند بود که این مسئله می تواند تأثیر مطلوبی بر توجه افراد به خود و وضعیت تغذیهای آنها داشته باشد. افراد متاهل نیز به علت برخورداری از حمایت های عاطفی موثر در کاهش تنش، ضمن سازگاری بیشتر با بیماری مزمن به وضعیت جسمی و تغذیهای خود توجه بیشتری خواهند داشت. در مقابل افراد بیوه و مطلقه بدلیل عدم برخورداری از حمایت همسر در برخورد با مشکلات زندگی و گاها عدم توانایی در حل مشکلات اقتصادی، قادر به رفع نیازهای تغذیهای نبوده و در نتیجه بیشتر در معرض سوءتغذیه قرار میگیرند.
نتایج جدول شماره ۳ برحسب تعداد افراد خانواده بیماران نشان می دهد بیمارانی که دارای تعداد افراد خانواده کمتر از ۳ نفر بودند به میزان بیشتری تغذیه طبیعی داشتند (۴/۲۴%) و با افزایش تعداد افراد خانواده درصد ابتلا به سوءتغذیه شدید نیز بیشتر میشد بطوریکه بیماران با تعداد افراد خانواده بیشتر از ۵ نفر بیش از سایر گروه ها به سوءتغذیه شدید مبتلا شده بودند (۴۸%). در این پژوهش بین تعداد افراد خانواده بیماران و نمره SGA، ارتباط معنیداری وجود داشت( ۰۰۰/۰P=). در همین راستا مطالعه ای که توسط الهربی در سال ۲۰۰۹ در عربستان انجام شد نشان داد، افرادی که تعداد اعضای خانواده آن ها کمتر از ۳ نفر بود، کمتر دچار سوءتغذیه متوسط یا شدید می شدند . چنانکه بین تعداد افراد خانواده و نمره SGA ارتباط معنی داری یافت شد ( ۰۰۲/۰P<)(39).
همچنین مطالعه ی عسگرانی در سال ۲۰۰۴ در تهران بر روی ۶۶ بیمار همودیالیزی نشان داد که بیماران با تعداد افراد خانواده کمتر نسبت به بیمارانی که در خانوادههای پر جمعیت و شلوغ زندگی میکردند وضعیت تغذیه ای طبیعی تر یا به درجاتی از سوءتغذیه خفیف تا متوسط مبتلا بودند و ارتباط معنی داری بین تعداد افراد و نمره سوءتغذیه وجود داشت( ۰۴/۰P<) (55). این محققان بر این باورند که در خانواده های پر جمعیت احتمالاً به دلیل مشکلات اقتصادی و کاهش توانایی خانواده در رفع نیازهای مالی اعضای خانواده و عدمتوجه کافی به بیمار، سازگاری با شرایط بیماری کاهش پیدا کرده و به همان نسبت نیازهای تغذیه نادیده گرفته شده و بیمار بیشتر دچار سوءتغذیه می شود و در مقابل بیماران با تعداد افراد خانواده کمتر به دلیل داشتن سهم بیشتر از امکانات و تسهیلات موجود در خانواده و بهدنبال آن توان تطابق بیشتر با مشکلات همراه با بیماری و توجه به اطلاعات سلامتی و تغذیهای به میزان کمتری دچار سوءتغذیه میشوند که چنین یافتهای مشابه مطالعات دیگر میباشد (۱۲و۱۶و۱۷و۱۹و۳۹و۴۱ ).
همچنین این جدول برحسب محل سکونت بیماران نشان میدهد که نسبت بیشتری از بیمارانی که در شهر زندگی میکردند (۲/۲۳%) تغذیه طبیعی داشتند و اکثریت بیمارانی که در روستا زندگی می کردند (۶/۶۷%) به سوءتغذیه خفیف تا متوسط مبتلا بودند هر چند بین محل سکونت بیماران ونمره SGA، ارتباط آماری معنیداری وجود نداشت( ۰۷۳/۰P<).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:57:00 ق.ظ ]
|