تحقیقات انجام شده درباره تحلیل جغرافیای سیاسی شباهتها و تفاوت های قوم تالش در دو ... |
اسنادی که در کتای تاریخ تالش عبدالکریم آقاجانی چاپ شده اند:
سند۱۰٫نامه از ایالت گیلان و طوالش مورخه ۱۳ ذی حجه ۱۳۳۰ معادل ۱۹۱۲ میلادی که حدودا ۱۲۸۹ شمسی میشود.
سند۱۱٫ ص ۷۹۰ نامه به مهر حکومت خمسه طوالش در ۱۳۳۵ هجری نمره ۲۱۵
سند۱۲٫در ۱۳۴۰ هجری یعنی حدود ۱۳۰۰ نامه با نام حکومت ولایات اربعه: اردبیل،طوالش و مشکین
و خلخال نمره ۱۱۶۲
سند۱۳٫ ۱۳۲۸هجری نامه با نام اداره حکومتی انزلی و خمسه طوالش
سند۱۴٫نامه ۱۵ برج میزان۱۳۰۱ شمسی حکومت گیلان و طوالش
سند۱۵٫ وزارت جلیله داخله ،حکومت گیلان و طوالش
نیابت حکومت نظامی خمسه طوالش کلمه نظامی خط خورده است. ۳۱شهریور۱۳۰۵ نمره ۵۷۴
سند۱۶٫وزارت جلیله داخله ،حکومت گیلان و طوالش ۲۳ اردیبهشت ۱۳۰۵ نمره ۹۳۷
سند۱۷٫وزارت جلیله داخله ،اداره حکومت گیلان وطوالش سال۱۰/۷/ ۱۳۰۶ نمره ۶۷۸۸
سند۱۸٫وزارت داخله،نامه از حکومت خمسه طوالش ۱۴/۱۲/۱۳۰۶ نمره ۶۹۴
نامه به مهر حکومت خمسه طوالش
سند۱۹٫وزارت داخله ۳/۱۰/۱۳۱۰ نمره ۲۹۹،حکومت گیلان و طوالش نیابت حکومت خمسه طوالش
نامه به مهر حکومت خمسه طوالش
سند۲۰٫ وزارت داخله ۲۶/۲/۱۳۱۵ نمره ۲۹۹ نمره ۵۵۷حکومت گیلان و طوالش ،نیابت حکومت
خمسه طوالش ،نامه به مهر حکومت خمسه طوالش
سند۲۱ . ۱۲/۶/۱۳۱۶ نامه دستی با امضا حکومت خمسه طوالش تلگراف انجمن ایالتی گیلان و طوالش(موجود در کتاب خانه ملی ایران)به مجلس شرحی درباره شکایت از سوء رفتار کارگزاری ولایتی درباره افراط در مساعدت با خارجه و رفتار توهین آمیز نسبت به دولت و حکومت.همانطور که مشاهده می کنید به مدت حدود سه دهه اسناد حاکی از همجواری نام گیلان و طوالش دارند.
۳-۲-۴-۳- تحولات جغرافیای سیاسی تالش جنوبی بعد ۱۳۱۶
در اواخر سال ۱۳۱۶ تقسیمان استانی جایگزین تقسیمات ایالتی شد.« طی تصویب نامه ۱۵۲۶ مورخ ۴/۱۱/۱۳۱۶ کشور به ده استان و ۴۹ شهرستان تقسیم شد.
نقشه۳-۵- تقسیمات استانی دوره پهلوی اول
ماخذ: shiraz1400.ir
استان یکم شامل: زنجان و قزوین و ساوه و سلطان آباد (اراک)و شهسوار و مرکز آن رشت شامل ۸ بخش از جمله« رشت ، صومعه سرا، رودبار، لاهیجان ،بندر انزلی،کوچصفهان،خمام و لنگرود بوده است. به موجب مصوبه ۴۸۷۹۱ مورخ ۲۱/۶/۱۳۱۷ بخش شفارود که در حوزه شهرستان اردبیل از استان سوم قرار گرفته بود از آن جدا و ضمیمه شهر رشت گردید. مصوبه ی ۸۸۶۶ مورخ ۲۲/۵/۱۳۲۲ بخش های بندر انزلی و شفارود هر یک به شهرستان تبدیل شدند. در ۲۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۹ با توجه به ماده ۱۳ قانون وظایف و اختیارات استانداران:( دولت مکلف است با توجه به سوابق تاریخی نام استان ها را تعیین و اعلام نماید) نام استان ها تغییر یافت و استان یکم به استان گیلان تبدیل شد»( ص ۱۲۵ مقاله بررسی مصوبه های تقسیمات کشوری در استان گیلان_فرشته طالش انساندوست)
و درست در این لحظه تاریخی بود که احیای نام طوالش به فراموشی سپرده شد! و در واقع وظیفه ای که به دولت سپرده شده بود به عمد یا به سهو درست انجام نشد.
۳-۲-۴-۴-درخواست تشکیل استان تالش از طرف تالشان ایران
یکی از مسائل مطرح شده در سالهای اخیر که بیشتر تداعی کننده رویای پان ترکیستها برای دستیابی آذربایجان ایران به دریاست. ادعای یکی از نمایندگان اردبیل برای الحاق آستارا به اردبیل بودکه با واکنش نمایندگان و مردم منطقه تالش و استان گیلان مواجه و متوقف شد. ابتدا ناصر عاشوری نماینده فومنات در مجلس در نطق پیش از دستور خود ضمن مخالفت با انتزاع آستارا از توانایی منطقه تالش برای تبدیل شدن به استان و تمایل شهرستان خلخال و منطقه تالش نشین عنبران در اردبیل به عضویت در این استان سخن گفت.طرح استان تالش با حمایت وسیع مردم منطقه تالش مواجه شد و توماری با هزاران امضا از شفت و فومن تا آستارا و خلخال تهیه گشت و در سفر اول رییس جمهور، احمدی نژاد، به هیئت ریاست جمهوری تسلیم شد و بهمن محمد یاری در نطق خود در جمع مردم تالش در حضور رییس جمهور این خواسته را مطرح کرد. البته سابقه طرح استان تالش به اولین دوره سفر محمد خاتمی و هییات وزیران به تالش است که در آن دوره عسکر اسلام دوست نماینده تالش این موضوع را مطرح کرد. به هر تقدیر طرح پر سر و صدای استان تالش اگر چه تا امروز شکل اجرایی به خود نگرفته و البته انجام آن منوط به بررسی های همه جانبه زیر ساختی و امنیتی است، کارکردش در آن مقطع حفظ آستارا و عقب نشینی ادعاها روی این شهر تاریخی منطقه تالش بود و استان گیلان بود.
فصل چهارم
یافته های تحقیق
مقدمه:
در این فصل شباهتها و عموما تفاوت های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و معیشتی تالش ها در دو سوی مرز تا حد مقدور برای این پایان نامه بررسی گشته است. مسلما دویست سال مرز تحمیلی بر پیکره ی جغرافیای سیاسی تالش موجب قرار گرفتن قوم تالش در دو فضای متفاوت بوده است.برای هر نوع برنامه ریزی ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک شناخت هر چه بیشتر این تفاوت ها و شباهتها واجب می نماید. دراین فصل تا جایی که برای این پژوهش مقدور بوده به تفاوت های فرهنگی ایجاد شده در حوزه های زبان،هنر،مطبوعات،تفاوت های سیاسی شامل جریان های سیاسی و احزاب و گرایش ها و جنبش های سیاسی، اجتماعی در دو سوی، تفاوت های مذهبی، زیر ساخت های اقتصادی و صنعتی ،مهاجرت ها ، روابط با اقوام و ملل دیگر و… بررسی گشته است.
۴-۱-جنبش فرهنگی و هویتی در تالش شمالی
۴-۱-۱-بعد عهدنامه گلستان ۱۸۲۸تا انقلاب اکتبر در ۱۹۱۷
در سال های ۱۸۴۰ تا ۱۸۴۵ یعنی کمی بیشتر از یک دهه پس از عهدنامه گلستان در ۱۸۲۸ در لنکران جمعیتی به وجود می آید به نام فوج الفصحا وجود این جمعیت که گروهی از نویسندگان و شعرای تالش شمالی در آن حضور داشتند حاکی از حضور طبقه روشنفکر و جنبشی ادبی و فرهنگی در تالش آن روزگار است. صدراین جمعیت میرزا اسماعیل قاصر بوده است. دورن نویسنده ی آلمانی که آن زمان در روسیه تزاری شاغل بود در ان سالها برای تحقیقات به تالش آمد و در میان اشعار تالشی ضبط شده توسط او نام ملا اسماعیل را به عنوان راوی و شاعر ثبت کرده که احتمال قریب به یقین همان میرزا اسماعیل است.از افراد شاخص دیگر می توان به سید علی برادگاهی(نویسنده ی کتاب مهم تذکره سیعدیه / جواهرنامه لنکران)،میرزا خداوردی (نویسنده ی کتاب مهم اخبارنامه لنکران)، فتاح(کتاب در زمینه فلسفه نوشته ) و تیمور بیگ بایرامعلی بیگ اشاره کرد. این جمعیت تا انقلاب اکتبر در ۱۹۱۷ یعنی قریب ۶۰ سال وجود داشت.میللر در یادداشت های خود به اسامی برخی از شعرای تالش فوج الفصحا که در تحقیقات او بر روی فولکلور همکاری داشته اند اشاره کرده است. در زمان شوروی میر هاشم تالشلی دیگر بار این جمعیت را احیا کرد.
۴-۱-۲-از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تا ۱۳۳۶ کنگره حزب کمونیست
دوره ی بعدی ادبی و فرهنگی و هویتی شاخصی که می توان شناسایی کرد مشخصا در میانه ۱۹۱۷ تا ۱۳۳۹ حدود دو دهه است. این دوره دوره ای بسیار مهم، تاریخی و سرنوشت ساز برای زبان و ادبیات تالشی محسوب می شود.پس از انقلاب اکتبر شاهد فعالیت چهره های شاخصی همچون شیرعلی آخوندف، بیوک آقا میر صالایف، زولفقار احمد زاده، مظفر نصیرلی، شمشی زاده در این دوره فعال بوده اند.مهمترین شاخصه های فرهنگی این دوره چاپ صد ها کتاب به زبان تالشی است( که اولی مربوط به سال۱۹۲۹ وآخری مربوط به ۱۹۳۹ است) بازگشایی مکاتب و مدارس به زبان تالشی ، انتشار روزنامه سئه تولش(تالش سرخ) است .مسلما شروع این دوره ی فرهنگی را باید به قبل از ۱۹۲۹ نسبت داد که اولین محصولش چاپ اولین کتاب به نام ایمنجی کتاب(کتاب اول) تالیف مظفر نصیرلی و میرسالف است. آغاز توقف این دوره نیز تغییر سیاست کلان شوروی در ۱۹۳۶ پس از کنگره حذب کمونیست است که البته در یک پروسه چند ساله اعمال می شود و توقف این دوره چند سال بعد در۱۳۳۹ به طور کامل رقم می خورد.سالهای بین ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ را باید دهه طلایی یا دهه طلوع نامید، چرا که فعالیت های این دوره تاثیری ماندگار در حافظه تاریخی قوم تالش داشت و زبان تالشی در این دوره به سطح یک زبان مکتوب و ملی ارتقاء یافت که پتانسیل ترجمه آثار بزرگ جهان، تدریس فیزیک، شیمی، هندسه، تاریخ و… را داشت و در این دوره کتابهای درسی به تالشی از مقطع ابتدایی تا پیش دانشگاهی تالیف گشته بود.در زمان شوروی یک جمعیت به نام جمعیت تطبیق و تطبع آذربایجان وجود داشت که یکی از کمسیون هایش مربوط به تالش شناسی بود و زولفقار احمد زاده و مظفر نصیرلی در آن فعال بودند.
اگر این دوره را بخواهیم با چهره های شاخصش بشناسیم و تقدم و تاخر سنی را در نظر داشته باشیم؛شیرعلی آخوندف (متولد ۱۸۸۶)کسی بوده که در جمهوری شوروی مغان (۱۹۱۹) حضور فعال داشته است او معاون ریس جمهور بود. در زمان جمهوری شوروی مغان آخوندف و یارانش یک روزنامه نیز منتشر کردند به نام؟ پول نیز چاپ کردند به نام زایون مغانی (زایون معنایش شبیه کریدیت است). در دوره ی امپراطوری تزاری مکتب تاتاری ،روسی در لنکران برپا بود(در آن وقت روس ها ترک ها را تاتار می خواندند)مسلم مقامایف در این مکتب درس می داد به مدت ۶ سال. شیر علی آخوندف نیز در این مکتب درس خوانده و شاگرد او بود. آخوندف مردی تالش دوست بود آنگونه که از خاطرات او پیداست با نسل خانها که از زبان و هویت تالش رویگردان گشته بودند بسیار مجادله داشت و چندین بار در راه تالش زندانی گشت. سربازان پان ترک جمال پاشا (ترکیه) سر برادر او را بریدند.به پدرش گلوله زدند و او معلول گشت.
بیوک آقا میرصالایف (متولد ۱۸۹۳)شخصیت مهم دیگر این دوره است. او در بحبوحه جمهوری مغان در دسته باله محمد لیکژ بود و همراه سرخ ها بر علیه مساواتی ها می جنگید. بعد استقرار نظام شوروی بیوک آقا میرصالایف متن ها مهم کمونیستی و اولین قانون اساسی شوروی را به زبان تالشی ترجمه و منتشر کرد. میر صالایو نشریه تالش سرخ را را درسال ۱۹۳۱ منتشر کرد که توسط دیگران ادامه یافت و او بعد ها بیشتر مشغول کار حزب کمونیست یود. در روزنامه سئه تولش رزاق کاظم اف،شمشی زاده میرصالایف کار می کردند. مظفر نصیرلی(متولد ۱۹۰۲) نویسنده و فعال مهم دیگری بود که در روزنامه تالش سرخ، تالیف کتب تالشی مشارکت گسترده داشت در و قوام دادن جنبش فرهنگی تالش بسیار موثر بود.اما بی تردید شاخص ترین چهره ی این دوره زلفقار احمد زاده (متولد ۱۸۹۹) است که او را پدر شعر تالش می دانند و رهبری جریان فرهنگی و هویتی تالش را بر عهده داشت.
عکس۴-۱- ذوالفقار احمد زاده- رهبر جنبش فرهنگی تالش بعد از سال ۱۹۱۷
ماخذ: سایت تالش پرس
او اشعار بسیاری به زبان تالشی سرود که پر از شور زندگی و کار و تلاش بود همچنین باید او را اولین شاعری دانست که به طور جدی به ادبیات کودکان تالش پرداخت و اشعار بسیاری برای کودکان سرود که این شعرها در کتاب های مدارس تالش تدریس می شد.در زمینه شعر وطنی نیز او بر همه مقدم است و تحت تاثیر روند نو ظهور ملی گرایی مدرن برای تالش اشعار سرود که اکنون نیز ورد زبان تالشان در دو سوی مرز است. او مناسب دولتی بسیاری داشت از جمله در آق دام ،قره باغ ،آستارا،لانکون، نوکی، وری( در ارمنستان) کار کرده است.شاید در آرشیو ارمنستان آثاری از او ممکن است باشد.هنوز پیرانی پیدا می شوند که اشعار زولفقار احمد زاده را که در مکتب های تالشی سالهای بعد۱۹۳۰ آموخته اند به یاد دارند.
۴-۱-۳-سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۸۶ پروژه محو قوم تالش
در ۱۹۳۶ بیانیه ی حذب کمونیست مبنی بر اینکه در هر جمهوری تنها یک خلق محور و اساس کشور است صادر شد و این به معنی حذف خلق های همچون تالش بود.فدراسیون جمهوری های قفقاز از هم پاشید و آذربایجان به عنوان یک جمهوری مستقل در ترکیب شوروی قرار گرفت. و با محوریت خلق آذری و مرکزیت باکو فشارهای شدید برای ازبین بردن هویت قوم تالش آغاز است. نکته بسیار مهم این است که شوروی ایدئولوژی پیوند دو آذربایجان را پیگیری می کرد و در این مسیرتالش یک قربانی بود و پایانی سیاه برای دوره ی طلایی رقم خورد.قلع و قمع روشنفکران تالش آغاز گشت.
۴-۱-۳-۱-ترویکا
ترویکا نام شورای سه نفره ی مخفی ای بود که دستور اعدام، زندانی، تبعید و مجازات های بدون محاکمه را صادر می کرد و احکام بی رحمانه اجرا می شد.احکام با امضای استالین و دو نفر دیگر موجود است که جزای افرادی که در راه تالش فعال بودند را مشخص کرده اند بیشتر این افراد را در حکم دسامبر۱۳۳۷ محکوم به مرگ و برخی را تبعید کردند ، در اول سال جدید احکام را اجرا کردند. و بسیاری را کشتند. اسم میر صالایو و شمشیر زاده نیز در میان افرادی که حکم مرگ گرفتند بود و سریعا کشته شدند. ذولفقارزاده در ۱۹۳۸ به سیبیری تبعید گشت برای مدت ۵ سال که او در سال چهارم در اثر سختی زندگی در سیبیری درگذشت و هنوز مزارش پیدا نشده است.مضفر نصیرلی را به ازبکستان فرستادند دو سال بعد حکم را عوض کردند و گفتند او بی گناه است و او به ماسالون باز گشت بعد از دوسال در اثر مالاریایی که گرفته بود در گذشت، هم اکنون مزارش در ماسالون است.
در ۱۹۳۵ شیرعلی آخوندف را به سیبیری تبعید کرده بودند. به مدت ۳ سال که قاعدتا باید او در سال ۱۹۳۸ باز گشته باشد اما در ۱۹۳۹ حکمی جدید برای او صادر کردند به مدت ۸ سال که از این تبعید هرگز باز نگشت.پروژه محو قوم تالش در همین جا به اتمام نمی رسد. تمام مدارس و مکاتب تالش زبان تعطیل می گردد.سال ۱۹۳۹ آخرین کتاب آن هم برای آموزش روسی به تالش زبانان به زبان تالشی چاپ می شود. و نام روزنامه تالش سرخ تغییر می کند و مقالات به زبان تالشی در آن دیگر چاپ نمی شود. در همین سال ها تبعید های مرگباری را بر قوم تالش تحمیل می کنند. در اواخر دهه ۳۰ میلادی بسیاری از تالشان مخصوصا باشندگان مرزهای مشترک با ایران را به جنوب قزاقستان کوچاندند. به دلیل اینکه آن ها را ملتی با علایق مشترک با آن سوی مرز ارزیابی می کردند. این کار را با چچن ها و داغستانی ها و اینگوش ها، تاتار های کریمه(بعد جنگ جهانی دوم) و بسیاری از اقوام و ملل در کوچ اجباری به سیبری و دیگر نقاط کردند که انسان های بسیاری در این مهاجرت ها تلف شدند. بسیاری از این ملل مسلمان بودند.نکته بسیار مهم این است که در اسناد اشاره کرده اند که کردها و ایرانی هایی که در آذربایجان می زیستند را کوچ داده اند. یعنی تالش ها را قومی ایرانی و غیرهمگرا با روسیه تشخیص داده اند.
۴-۱-۳-۲- نگاهی به سال ۵۰ خفقان و حذف تالشان در آمار های رسمی
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 12:53:00 ب.ظ ]
|