مقابله رویارویانه

 

۶۴۴٫

 

.۰۰۰

 

۲۵۴

 

 

 

نمودار (۴-۱۱): ماتریس همبستگی بین ادراک بیماری و سبک­های مقابله­ای
نتایج ماتریس همبستگی نشان می­دهد که بین ادراک بیماری با ارزیابی مجدد مثبت، دوری جویی، خویشتنداری و گریز- اجتناب رابطه خطی (قوی) منفی وجود دارد و با مسئولیت پذیری نیز رابطه منفی ضعیف وجود دارد. ولی با مقابله رویارویانه، حل مدبرانه مسئله و جستجوی حمایت اجتماعی رابطه خطی مثبت وجود دارد و این نشان دهنده آن است که بیمارانی که درک بالایی از بیماریشان داشتند یعنی به کنترل بیماریشان اعتقاد داشتند و آن را قابل درمان می­دانستند بیشتر از سبک مقابله­ای مسئله مدار استفاده کرده ­اند و برعکس بیمارانی که از بیماریشان تنفر داشته و آن را غیرقابل کنترل و درمان نشدنی می­دانستند بیشتر از سبک مقابله­ای هیجان­مدار استفاده کرده ­اند.
فصل پنجم: نتایج و بحث
مقدمه
این فصل شامل نتایج تحقیق (تجربی و نظری)، محدودیت­های تحقیق و پیشنهادات می­باشد، در قسمت نتایج تجربی ابتدا فراوانی­ها و آماره­ های توصیفی متغیرها و سپس آزمون فرضیه ­های پژوهش بیان می­شوند و در قسمت نتایج نظری، این فرضیه ­ها بر اساس چارچوب نظری توضیح داده می­شوند. در بخش محدودیت­های تحقیق به برخی از مشکلات موجود بر سر راه این پژوهش اشاره می­ شود و در قسمت پیشنهادات، چند پیشنهاد ذکر می­ شود.
۵-۱- خلاصه روند پژوهش
در این تحقیق هدف ما بررسی عوامل روانی اجتماعی موثر بر استراتژی­ های مقابله­ای بیماران ام اس شهر همدان بود. شیوه ­های مقابله، طبق تعریف، آندسته از تلاش­ های شناختی و رفتاری فرد را در بر می­گیرد که به منظور کاهش تنیدگی ناشی از خواسته­ های درونی و یا بیرونی صورت می­گیرد. فولکمن و لازاروس به عنوان صاحبنظران در روش­های مقابله­ای، استراتژی­ های مقابله­ای را به دو دسته مسئله­مدار و هیجان­مدار تقسیم ­بندی کردند. روش انجام این پژوهش، پیماشی و ابزار اندازه ­گیری آن پرسشنامه بوده است. داده ­های به­دست آمده از پرسشنامه ­ها با بهره گرفتن از نرم­افزار spss تجزیه و تحلیل شده و ابتدا از طریق آمار توصیفی متغیرهای مورد نظر مورد توصیف قرار گرفت، سپس در ادامه از طریق آمار استنباطی به بررسی روابط بین متغیرها و فرضیات تحقیق پرداخته شد.
۵-۲- نتایج تحقیق
در این بخش نتایج در دو سطح تجربی و نظری بیان می­ شود.

۵-۲-۱- نتایج تجربی تحقیق

همانطور که در فصل چهار آوردیم از کل جمعیت نمونه ۱۱۱ نفر مرد (۷/۴۳ درصد) و ۱۴۳ نفر زن (۳/۵۶ درصد) هستند که از این میان ۱۴۲ نفر مجرد (۹/۵۵ درصد) و ۱۱۲ نفر متأهل (۱/۴۴ درصد) می­باشند.
از کل نمونه مورد بررسی، ۹/۳ درصد دارای تحصیلات ابتدایی، ۳/۶ درصد دارای تحصیلات راهنمایی، ۳۷ درصد دیپلم، ۷/۱۷ درصد فوق دیپلم و ۳۵ درصد دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر بودند.
از کل نمونه مورد بررسی، میزان درآمد ۸/۱۱ درصد ۵۰۰ هزار و کمتر، ۲/۳۸ درصد بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار، ۲۸ درصد بین ۸۰۰ هزار تا ۱ میلیون، ۴/۱۱ درصد بین ۱ تا ۵/۱ میلیون و ۶/۱۰ درصد بالای ۵/۱ میلیون است
از کل نمونه مورد بررسی، ۹/۳ درصد ۲۰ سال و کمتر، ۱/۱۸ درصد بین ۲۱-۲۵ سال، ۹/۲۹ درصد بین ۲۶-۳۰ سال، ۱/۱۸ درصد بین ۳۱-۳۵ سال، ۲۴ درصد بین ۳۶-۴۰ سال و ۹/۵ درصد بالای ۴۰ سال سن دارند.
بخش آمار استنباطی یا همان آزمون فرضیات، که این پژوهش دارای ۵ فرضیه می­باشد که در آن نتایج زیر به­دست آمده آست:
فرضیه اول: فرضیه اول بیانگر این است که بین پایگاه اقتصادی اجتماعی و استراتژی­ های مقابله­ای رابطه وجود دارد.
نتایج آزمون من- ویتنی نشان می‌دهد که میزان جستجوی حمایت اجتماعی، حل مدبرانه مسئله، مقابله رویارویانه در پایگاه اقتصادی اجتماعی متوسط و بالا بطور معنی‌داری بیشتر از پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین است ولی بین طبقات متوسط و بالا تفاوت معنی‌داری وجود ندارد.
میزان مسئولیت پذیری در پایگاه اقتصادی اجتماعی متوسط بطور معنی‌داری بیشتر از پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین است ولی بین طبقات متوسط و بالا تفاوت معنی‌داری وجود ندارد.
میزان دوری جویی، خویشتنداری، گریز-اجتناب که زیرمجموعه سبک مقابله­ای هیجا­ن مدار می­باشند در پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین بطور معنی‌داری بیشتر از پایگاه اقتصادی اجتماعی متوسط و بالا است ولی بین طبقات متوسط و بالا تفاوت معنی‌داری وجود ندارد.
میزان ارزیابی مجدد مثبت در پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین بطور معنی‌داری بیشتر از پایگاه اقتصادی اجتماعی متوسط است ولی بین طبقات متوسط و بالا و همچنین بین طبقات پایین و بالا تفاوت معنی‌داری وجود ندارد.
بنابراین فرضیه ما تایید می­ شود. به طور کلی می­توان ­گفت بیمارانی که از پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین هستند بیشتر از سبک مقابله­ای هیجان­مدار استفاده می­ کنند.
دانلود پروژه
فرضیه دوم: این فرضیه بیانگر این است که بین شبکه روابط اجتماعی و سبک­های مقابله­ای رابطه وجود دارد.
نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن نشان می‌دهد که در سطح احتمال ۹۵ درصد بین شبکه روابط اجتماعی با جستجوی حمایت اجتماعی (ضریب همبستگی برابر ۶۲۱/۰)، مسئولیت­ پذیری (ضریب همبستگی برابر ۲۳۴/۰)، حل مدبرانه مسئله (ضریب همبستگی برابر ۶۲۴/۰)، مقابله رویارویانه (ضریب همبستگی برابر ۴۳۸/۰) رابطه مستقیم معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی مثبت و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است).
بین شبکه روابط اجتماعی با ارزیابی مجدد مثبت (ضریب همبستگی برابر ۴۸۸/۰-)، دوری جویی (ضریب همبستگی برابر ۴۹۵/۰-)، خویشتنداری (ضریب همبستگی برابر ۲۷۴/۰-)، گریز- اجتناب (ضریب همبستگی برابر ۵۲۴/۰-) رابطه معکوس معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی منفی و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است). بنابراین فرضیه دوم تایید می­ شود.
فرضیه سوم: این فرضیه بیانگر این است که بین حمایت اجتماعی و استراتژی­ های مقابله­ای رابطه وجود دارد.
نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن نشان می‌دهد که در سطح احتمال ۹۵ درصد بین حمایت اجتماعی با جستجوی حمایت اجتماعی (ضریب همبستگی برابر ۶۹۲/۰)، حل مدبرانه مسئله (ضریب همبستگی برابر ۷۳۹/۰)، مقابله رویارویانه (ضریب همبستگی برابر ۴۶۶/۰) رابطه مستقیم معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی مثبت و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است).
بین حمایت اجتماعی با ارزیابی مجدد مثبت (ضریب همبستگی برابر ۵۵۸/۰-)، دوری جویی (ضریب همبستگی برابر ۵۲۶/۰-)، خویشتنداری (ضریب همبستگی برابر ۴۲۴/۰-)، گریز-اجتناب (ضریب همبستگی برابر ۶۶/۰-) و مسئولیت پذیری (ضریب همبستگی برابر ۷۶۴/۰-)، رابطه معکوس معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی منفی و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است). بنابراین فرضیه سوم تایید می­ شود.
فرضیه چهارم: این فرضیه بیانگر این است که بین احساس خودکارآمدی و استراتژی­ های مقابله­ای رابطه وجود دارد.
نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن نشان می‌دهد که در سطح احتمال ۹۵ درصد بین احساس خودکارآمدی با جستجوی حمایت اجتماعی (ضریب همبستگی برابر ۶۰۰/۰)، مسئولیت پذیری (ضریب همبستگی برابر ۱۵۳/۰)، حل مدبرانه مسئله (ضریب همبستگی برابر ۶۰۲/۰)، مقابله رویارویانه (ضریب همبستگی برابر ۵۶۸/۰) رابطه مستقیم معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی مثبت و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است).
بین احساس خودکارآمدی با ارزیابی مجدد مثبت (ضریب همبستگی برابر ۶۳۹/۰-)، دوری جویی (ضریب همبستگی برابر ۶۶۷/۰-)، خویشتنداری (ضریب همبستگی برابر ۵۸۳/۰-)، گریز-اجتناب (ضریب همبستگی برابر ۵۳۳/۰-) رابطه معکوس معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی منفی و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است). بنابراین فرضیه چهارم نیز تایید می­ شود.
فرضیه پنجم: این فرضیه بیانگر این است که بین ادراک بیماری و استراتژی­ های مقابله­ای رابطه وجود دارد.
نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن نشان می‌دهد که در سطح احتمال ۹۵ درصد بین ادراک بیماری با جستجوی حمایت اجتماعی (ضریب همبستگی برابر ۷۱۳/۰)، ، حل مدبرانه مسئله (ضریب همبستگی برابر ۷۵۲/۰)، مقابله رویارویانه (ضریب همبستگی برابر ۶۴۴/۰) رابطه مستقیم معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی مثبت و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است).
بین ادراک بیماری با ارزیابی مجدد مثبت (ضریب همبستگی برابر ۷۲۴/۰-)، دوری جویی (ضریب همبستگی برابر ۷۳۴/۰-)، خویشتنداری (ضریب همبستگی برابر ۶۲۳/۰-)، گریز- اجتناب (ضریب همبستگی برابر ۶۶۷/۰-) و مسئولیت پذیری (ضریب همبستگی برابر ۳۴۵/۰-) رابطه معکوس معنی‌داری وجود دارد (ضریب همبستگی منفی و سطوح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ است). بنابراین فرضیه پنجم نیز تایید می­ شود.

۵-۲-۲ نتایج نظری تحقیق

در این قسمت نتایج به­دست آمده با تئوری­ها و نظریات مطرح شده بررسی می­ شود:
محققانی از قبیل تویس (۱۹۸۲) دریافتند که افراد پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین­تر بیشتر از استراتژی مقابله­ای هیجان­مدار و اجتنابی و کمتر از مقابله مسئله­مدار استفاده می­ کنند بنابراین فرضیه اول ما با یافته­های تویس همخوانی دارد. همچنین با یافته­های جواکوئینا پالومار لور در پژوهشی تحت عنوان فقر، حوادث استرس­زای زندگی و استراتژی­ های مقابله­ای (۲۰۰۸) که نشان داد افراد غیر فقیر به میزان بیشتری از مقابله مستقیم نسبت به افراد فقیر استفاده می­ کنند نیز همخوانی دارد. علاوه بر این می­توان به نظریات کوهن، کاس و دورگی نیز ربط داد. کوهن اعتقاد داشت افراد طبقات پایین جامعه، تمایلی به برنامه ریزی برای پیشرفت در آینده را ندارند. کاس دریافت که بیماران طبقه بالا در مقایسه با طبقات پایین سطح بالاتری از تشخیص اهمیت علائم را بیان کردند و دورگی نیز نشان داد که طبقات اجتماعی پایین از شیوه ­های تفکر کمتر انتزاعی و بیشتر عینی برخوردارند بنابراین می­توان نتیجه گرفت که بیماران ام اسی طبقات پایین جامعه با توجه به شرایط اقتصادیشان انگیزه­ای برای مقابله­ فعال و مستقیم با بیماری و شرایط استرس ­زا را ندارند.
به نظر ولمن حمایت­های اجتماعی افراد را قادر می­سازد تا توانایی رویارویی با مشکلات روزمره زندگی و بحران­های زندگی را داشته باشند و به خوبی آنها را سپری کنند. هاوس معتقد بود حمایت اجتماعی می ­تواند در فرایند ارزیابی از طریق گسترش دامنه مکانیزم­ های مقابله موثر واقع شود و باعث به کارگیری روش­های مقابله­ای موثر از جمله جستجوی جمایت اجتماعی و حل مسئله شود. بال و همکاران نیز نشان دادند که حمایت اجتماعی ممکن است به عنوان منبع مقابله به انتخاب موثر استراتژی مقابله­ای خصوصا زمانی که فرد با رویدادهای استرس ­زا مواجه می­ شود کمک کند. بنابراین فرضیه سوم این تحقیق با این یافته­ ها همخوانی دارد و آن دسته از بیماران ام اسی که حمایت اجتماعی بیشتری را دریافت کرده ­اند بیشتر از مقابله مسئله مدار استفاده کرده ­اند.
به طور کلی تحقیقات متعددی نشان داده­اند که افزایش خودکارآمدی با تغییرات مثبت در رفتارهای مراقبت از سلامت و افزایش میزان سلامت کلی نقش دارد. نتایج پژوهش مردیت و همکاران نیز حاکی از آن بود که خودکارآمد پنداری مربوط به درد می ­تواند پیش بینی کننده شدت درد و ناتوانی­ های مربوط به درد در بیماران مبتلا به درد مزمن باشد. همچنین ساردا و همکاران نیز اظهار کرده ­اند که خودکارآمدی سهم مهمی در میزان ناتوانی حاصل از درد در بیماران مبتلا به درد مزمن دارد. در این راستا ولز- فورمن و همکاران هم در تحقیق خود بر روی بیماران مبتلا به درد مزمن نشان دادند که افزایش خودکارآمدی با کاهش درد، درماندگی هیجانی و ناتوانی رابطه دارد. مطالعات دیگر در این زمینه نشان داده است که نمرات بالای خودکارآمدی با بهبود توانایی سازگاری در بیماران ام اس رابطه دارد و آن را پیش بینی می­ کند. سپس این سازگاری بهبود یافته منجر به کاهش ناهنجاری­های روان­شناختی از جمله استرس، اضطراب و افسردگی می­ شود و در نتیجه کیفیت زندگی این افراد را بهبود می­بخشد. چنین نتایجی نشان می­دهد که تقویت خودکارآمدی بیماران مبتلا به ام اس می ­تواند نقش مهمی در سازگاری آنها با درد داشته باشد. این یافته­ ها را می­توان با استناد به نظریه شناختی اجتماعی بندورا مورد تبیین قرار داد که بر اساس آن، احساس خودکارآمدی یک عامل عمده در تفکرات، احساسات و رفتارهای افراد در شرایط استرس­آمیز می­باشد و توانایی افراد برای مقابله موفقیت­آمیز با موقعیت­های چالش­ انگیز از جمله بیماری را افزایش می­دهد. بنابراین فرضیه چهارم تحقیق با این یافته­ ها همخوانی دارد بطوریکه ان دسته از بیماران ام اسی که احساس خودکارآمدی بالایی داشتند از مقابله مسئله مدار استفاده کرده ­اند.
یافته­های تحقیق نشان داد که بین ادراک بیماری و سبک­های مقابله­ای بیماران ام اس رابطه وجود دارد به طوریکه بیمارانی که درک بالایی از بیماریشان داشتند و معتقد بودند بیماریشان قابل کنترل و قابل درمان است از سبک مقابله­ای مسئله­مدار استفاده کرده ­اند. این مطالعه با نتایج مطالعه مسعودنیا، که همبستگی معناداری را بین دو متغیر ادراک بیماری و راهبردهای مقابله­ای و نیز بین مولفه­های ارزیابی مجدد، سازگاری، حل مسئله، خوش بینی، مقابله اجتنابی و مقابله هیجان ­مرکز از سازه شیوه ­های مقابله­ای و مولفه­های تظاهرات هیجانی، مهار درمان، برآیند بیماری، خط زمانی (حاد/ مزمن)، انسجام بیماری، مهار شخصی و خط زمانی دوره­ای از سازه ادراک بیماری نشان داد همخوانی دارد.
این یافته­ ها همچنین با الگوی خودگردانی لونتال، که اصل اساسی در این الگو این است که ادراکاتی که بیماران در ارتباط با بیماریشان دارند، باورهای عقل سلیم و باورهای ضمنی خود بیماران را در باره بیماریشان شکل می­ دهند. همخوانی دارد این الگو معتقد است که ادراکات بیماری مستقیماً با مقابله ارتباط پیدا کرده و از طریق مقابله بر برآیندهای سازگاری نظیر ناتوانی و کیفیت زندگی مربوط می­شوند.

۵-۲-۳- نتایج:

نتایج حاصل از این پژوهش، شواهد تجربی برای اهمیت الگوی روانی-اجتماعی در درک بیشتر درد و سازگاری با آن در ام اس فراهم می ­آورد و اشارات مهمی برای درک و درمان درد در این بیماران دارد به طوریکه کرنز ادعا داشته که مشخص شدن عوامل روانشناختی مرتبط با دردهای مزمن مربوط به بیماری ام اس می ­تواند موجب دلالت­های مهم درمانی شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...