نگاهی به پایان نامه های انجام شده درباره : بلند مرتبه سازی- فایل ۱۷ |
طول مدت اقامت: بسیاری از مردم که به اندازه کافی در جایی زندگی می کنند و به تغییر دوستان خود یا مغازه داران مجبور نیستند.
مکانی با شخصیت و ویژگی خاص: که از محیط اطراف متمایز باشد. راهی که با درختان کاشته شده و با خانه هایی ساخته شده، به آن یک شخصیت فردی می دهد؛ جایی که شما به آن تعلق دارید به دلیل تفاوت آن با دیگر نقاط؛ که مربوط به طراحی کالبدی می شود متمایز می گردد.
نقش مهمی برای ارائه حمایت وجود داشته باشد، به خصوص در سال های اولیه، برای کار و مشارکت با مردم محلی در جهت تولید زیرساخت های اجتماعی و فرهنگی که برای تقویت حس تعلق به مکان و هویت مفید است. تجربه نشان می دهد که در صورت عدم بروز این اتفاق، این خطر وجود داشت که ساکنان از خانه های خود بیگانه و سبب افزایش مشکلات روحی و روانی، برای مدت طولانی شود.
تعاملات اجتماعی
انسان از روزی که پا به عرصه هستی نهاد تمایل به زندگی اجتماعی و با هم زیستن را با خود به همراه داشت. نیاز به برقراری ارتباط با دیگران و قرار گرفتن در اجتماع، در جوامع امروزی، مورد بی توجهی قرار گرفته است. در شرایطی که آموزه های جذاب مدرنیسم و پست مدرنیسم مجذوبمان کرده، از کنش ارتباطی سخن می گوییم، از گفتن آزادانه و شنیدن صبورانه، اما فضایی برای تجربه آن نداریم. تعامل اجتماعی و روحیه جمعی عناصر اصلی پایداری اجتماعی و انسجام اجتماعی به شمار می رود. ادعاهای ضد و نقیض در مورد رابطه بین تراکم بالا و تعاملات اجتماعی وجود دارد. به نظر می رسد که در برخی از پژوهش ها تراکم بالا جهت پیشبرد تعاملات اجتماعی مطرح می شود (Raman, 2005)؛ و برخی دیگر تراکم زیاد را سبب ایجاد پیامدهای منفی برای تعاملات اجتماعی بر می شمارد (Proshansky et al., 1970). بنابراین برای رسیدن به سطحی از کیفیت در زندگی، نیاز به برقراری تعامل در سطح جامعه است. (کشفی، حسینی، ۱۳۹۱)
نیاز به ارتباط و تعامل اجتماعی در مسکن
در این پژوهش مجتمع های مسکونی، به عنوان بستری برای تعاملات اجتماعی انسان ها طرح شده اند. زیرا یکی از معضلات به وجود آمده در مسکن امروز، کاهش مراودات اجتماعی در بین همسایگان است و معتقدیم این مراودات اجتماعی و تعاملات می توانند بخشی از نیازهای انسان را برآورده سازد.
فرصت ملاقات و فعالیت های روزانه در فضاهای عمومی یک شهر یا یک منطقه مسکونی به افراد قابلیت بودن در میان دیگران برای دیدن، شنیدن و تجربه نمودن چگونگی عملکرد مردم در موقعیت های متفاوت را می بخشد. ارتباطات دیداری و شنیداری می تواند در رابطه با دیگر اشکال ارتباط و به عنوان بخشی از گستره ی فعالیت های اجتماعی، از فعالیت های بسیار ساده و غیر مشخص تا ارتباطات پیچیده و درگیری های احساسی، مطرح گردد. (کشفی، حسینی، ۱۳۹۱)
مفهوم متفاوت بودن درجات «شدت ارتباط»، پایه اصلی طرح ساده شده ی زیر در رابطه با اشکال متفاوت ارتباط و تعاملات می باشد.
رابطه دوستانه نزدیک
دوستان
آشنایان
شدت بالا
در اینجا عمدتاً فعالیت هایی با شدت پایین که در انتهای نمودار قرار دارند، مورد توجه هستند. در قیاس با دیگر اشکال ارتباط، این ارتباطات کم اهمیت به نظر می رسند، در حالی که به عنوان ارتباط مستقل و به عنوان شرط لازم برای دیگر تعاملات پیچیده تر، بسیار با ارزش هستند. اگر فعالیت در فضای میان ساختمان ها وجود نداشته باشد، قسمت پایین نمودار، حذف خواهد شد. یعنی در واقع، اشکال انتقالی ارتباط مابین دو حد تنهایی و با دیگران بودن ناپدید خواهند شد، مرز بین انزوا و ارتباط پررنگ تر خواهد شد، مردم یا در تنهایی به سر می برند و یا با دیگران در سطح بالایی از ارتباط قرار دارند.
علاوه بر بهرهمند شدن از اطلاعاتی در مورد جهان اجتماعی بیرون، فرصت دیدن و گوش دادن به مردم می تواند ایده و الهامی برای کنش فراهم آورد. ما از دیدن دیگران در حال کار، الهام می گیریم. مثالاً بچه ها با دیدن بازی کردن دیگر بچه ها، برای ملحق شدن به آنها برای انجام بازی های جدید، با مشاهده ی بچه ها یا بزرگسالان تحریک می شوند (گل، یان، ۱۳۸۷).
گره ها، مسیرهای عبوری و مرکزیت کارکردی
گره ها یا نقاط جمع کننده در مجتمع های مسکونی به علت مرکزیت کارکردی خود باعث می شوند تا برخوردهای زیادی در آن صورت بگیرد که این مسئله باعث آشنایی ساکنان با یکدیگر می گردد. نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که وجود گره ها برای تعاملات اجتماعی کافی نیستند بلکه به عنوان جرقه ای برای شروع این رفتارها محسوب می گردند. اگر در گره ها امکاناتی جهت تعامل اجتماعی در نظر گرفته شود، در این صورت این نقاط می توانند باعث ایجاد و توسعه تعاملات گردند (لنگ، ۱۳۸۱). مانند ورودی که با توجه به نقاط مکث و نشستن در این فضا، می توان مرکزیت کارکردی آن ها را بالا برد.[۵] گره ها هر چه دارای مقیاس کوچکتری در سکونتگاه ها باشند. در تعاملات اجتماعی نقش موثرتری خواهند داشت.
عنصری که همواره در مقابل یک گره مطرح می گردد و به آن معنا می دهد مسیر است. مسیر ماهیتی حرکتی دارد و گره ماهیتی مبنی بر توقف، که این دو خاصیت متضاد یکدیگرند که به گره ها اهمیتی ویژه داده و آن ها را تبدیل به فضاهای جمع کننده می کند. در شهر سنتی با چنین فضاهایی به کرات روبه رو می شویم. رشته فضاهای ارتباط دهنده که به معنی، گذرهای اصلی و فضاهای میدان مانندی است که عناصر مختلف شهر و مراکز آن را به هم پیوند می دهد و واجد خصوصیت پویایی و ایستایی هستند (جان لنگ، ۱۳۸۱).
اصول طراحی تعاملات اجتماعی
وجود فضاهای مشترکی که در مجتمع های مسکونی تعبیه می شود. معمولاً بستری را جهت ارتباطات ساکنین با یکدیگر فراهم می کند به دلیل اینکه اگر استفاده کنندگان از فضای عمومی آشنایی قبلی با یکدیگر نداشته باشند، اتصال آنها در مکان هایی که در حوزه نیمه خصوصی مکان مسکونیشان قرار دارد، شرایط شروع آشنایی و ادامه آن را فراهم نمی آورد.
شدت تعامل به میزان ارتباط بین عناصر طراحی و الگوهای طرح بستگی دارد. برای مثال، مناطق مسکونی با طراحی خانه های ردیفی با تراکم کم، تمایل به کاهش تعامل اجتماعی دارند؛ این در حالی است که یک واحد مسکونی u شکل و با تراکم متوسط سبب افزایش تعاملات اجتماعی می شود. طرح u شکل تعاملات را افزایش می دهد زیرا یک ورودی عمومی را برای همه فراهم می آورد. منطقه عمومی برای سرگرمی هایی فعال و غیر فعال در سطح مجتمع های مسکونی باعث افزایش تعاملات در درون جامعه می شود. در ضمن محله های پیاده محور فرصت هایی را برای مردم در جهت برقراری تعاملات در جامعه فراهم می آورد. (کشفی، حسینی، ۱۳۹۱)
در یک نگاه کلی متوجه می شویم که با این تفاسیر، ما با مقوله ای به نام گره ها و مرکزیت کارکردی در مجتمع های مسکونی روبرو هستیم. مرکزیت کارکردی به سهولت دسترسی به امکانات مشترک گروهی، دفعات استفاده از آن و زمان استفاده از قرارگاه های رفتاری را مشخص می کند. فضاهایی که براساس مرکزیت کارکردی طراحی شده باشند، می توانند نقش مهمی در ایجاد و آغاز روابط همسایگی داشته باشند (لنگ، ۱۳۸۱، ص ۱۷۹).
اما قرار گرفتن یا قرار نگرفتن این مرکزیت های کارکردی در مسیر فعالیت های روزمره افراد، موضوعی است که در میزان علاقه ساکنین جهت حضور در آن تاثیرگذار است. این مکان ها در صورتی خوشایند هستند که آرامش استفاده کنندگان را تامین نمایند.
مرکزیت کارکردی و پایداری اجتماعی
(لنگ، ۱۳۸۱، ص ۱۸۰ - ۱۸۶) فاصله کارکردی واحدها، ساختمان و مرکزیت کارکردی (سهولت دسترسی به امکانات مشترک گروهی، دفعات استفاده از آن، زمان استفاده از مکان های رفتاری) خدمات مشترک مثل ورودی ساختمان و فضای انتظار و… الگوی تعامل اجتماعی ساکنین را تحت تاثیر قرار می دهند. فواصل طولانی، تراکم رفت و آمد و تداخل فعالیت های یک مسیر، موجب افزایش فاصله کارکردی نقاط می شود. مرکزیت کارکردی فضا (قرار گیری کارکردهایی با مراجعات زیاد در پیرامون آن) می تواند اجتماع پذیری فضا را افزایش دهد. اجتماع پذیری با برآورده شدن نیازهای دیگر به توقف زیاد می انجامد و این خود دلیلی برای ایجاد ارتباط است. (محمدی، حمید، ص ۵۵ – ۵۶) نحوه شکل گیری یک قرارگاه رفتاری مشترک در سایت، باعث می شود تا مرکزیت آن تحت تاثیر قرار بگیرد. مرکزیت فیزیکی یک فضا، فاصله کارکردی فضا را با واحدهای مسکونی کم می کند. در اینجا جای دادن فعالیت های مورد احتیاج مجتمع مسکونی نظیر تجاری، مهدکودک و … مناسب است. جهت استفاده تسهیلات و گذراندن اوقات فراغت در این مکان، تشکیل روابط اجتماعی در سطح بالا انجام نمی گیرد، اما باعث آشنایی افراد به میزان زیادی می گردد که خود باعث نظارت بهتر می گردد. (کشفی، حسینی، ۱۳۹۱)
(صالحی نیا، مجید. معماریان، غلامحسین، ص ۱۵) موقعیت فضا در سازمان فضایی کل بنا مانند نزدیکی به مبادی ورودی و خروجی اصلی بنا، واقع شدن در مرکزیت هندسی بنا به عنوان مرکزیت کارکردی در آن بخش عمل می کند. در تقاطع دو مسیر اصلی درونی بنا با هدایت بیشتر افراد به سمت فضای عمومی و افزایش گذرهای فرعی، برخوردهای غیر رسمی، اجتماع پذیری شکل می گیرد.
فضای عمومی و تعامل اجتماعی
در یک محیط مسکونی با ایجاد امکان برخوردها با یکدیگر می توان ارتباطی که منجر به آشنایی شود را پدید آورد. فضاهای باز عمومی و رفت و آمد بهترین مکان برای ایجاد تعاملات اجتماعی گروه های اجتماعی و نیز کنترل محیطی است. این تعاملات محرکی برای تشکیل گروه های اجتماعی است و برای تثبیت آن، ایجاد حس مسئولیت، ضامن امنیت محیط آنهاست. محیطی که خوب اداره شود و تمهیدات کالبدی نیز متناسب با توانایی اداره محیط توسط ساکنین باشد، محیطی پایدارتر و حائز احساس رضایت زیستی ساکنین را دارد. (کشفی، حسینی، ۱۳۹۱)
شرایط راحت و مناسب فضای خارجی توسط سازگاری با اقلیم که شامل سایه اندازی، گیاهکاری، حضور مناسب خورشید و حفاظت مناسب در مقابل باد زمستانی بایستی تامین شود. فضای عمومی باید مکانی مشخص و به طور همزمان خوانا و به لحاظ کارکردی در دسترس عابرین باشد. گسترش این فضا به درون پیاده رو، حس حضور در این فضا را به عابر القا می کند. نرده و اختلاف سطح باعث کاهش تعداد عابرینی می شود که وارد فضای عمومی می شوند. مردم بیشتر در مکان هایی که جایی برای نشستن دارند، مکث می کنند. تنوع و کیفیت بالای تاثیرات بافت، رنگ توده ها و عناصر شنیداری و حس بویایی که توسط طرح کاشت و گیاه کاری ایجاد می شود در افزایش استفاده از فضای جمعی موثر است. به طور کلی اگر فضای جمعی نیازهای متنوعی را برآورده سازد، بیشتر مورد استفاده و علاقه مردم قرار می گیرید (لنگ، ۱۳۸۱).
(عینی فر، ۱۳۸۸، ص۲۴) گرچه استفاده از امکانات عمومی و وسایل اوقات فراغت مشترک، ادراک همگونی با وحدت اجتماعی، در استفاده از فضای عمومی محله موثر است، ولی اگر روابط اجتماعی به جای نزدیکی کالبدی براساس تشکیل جوامع یا علایق شکل بگیرد از فضای باز محله کمتر استفاده می شود. در ادامه مجاورت کارکردی که یکی از راهکارهای ایجاد تعامل اجتماعی است، بررسی می شود.
مجاورت کارکردی و پایداری اجتماعی
رابطه اجتماعی در فضا و زمان اتفاق می افتد. مجاورت می تواند علت شروع رابطه اجتماعی باشد، اما شرط کافی نیست. ساختار فیزیکی و تقسیمات عملکردی فضا ممکن است گشاینده و یا محدود کننده فرصت ها برای ارتباط باشد.
با ایجاد مجاورت مکانی مانند قرارگیری والدین در کنار زمین بازی بچه ها و… می توان تعامل اجتماعی را افزایش داد. زمانی اتفاق می افتد که افراد به کمک متقابل یکدیگر نیاز داشته باشند و یا مسئله ای مشترک مثل نگهداری از کودکان وجود داشته باشد و بیشتر بر تعامل اجتماعی بچه ها و جوامع قومی بسته اثر می گذارد (لنگ، ۱۳۸۱، ص ۱۸۵)؛ مجاورت مکانی عاملی مهم در شکل گیری الگوهای تعامل افراد مسن است.
ایمنی / امنیت (در مقابل خطر از جرم، رفتارهای ضد اجتماعی)
امنیت از مسایل مهم بناهای بلند مرتبه است. (صدوقیان زاده، ۱۳۷۵، ص ۶۴ و ۶۵) این عامل در ساختمان های بلند در صورت برخورداری از یک ساماندهی کامل به عنوان یکی از مزیت های مهم برای اینگونه بناها به شمار می رود. در بناهای بلند در صورت وجود حالت بیگانگی افراد از هم و عدم شناسایی افرادی که در آن مجموعه زندگی می کنند یا شناسایی افرادی که به عناوین مختلفی از قبیل مهمان یا … به ساختمان آمد و شد می کنند یا وجود فضاهای خصوصی بدون کنترل امنیت دستخوش مخاطره می شود.
مهمترین مسئله مطرح شده در مجموعه های مسکونی بلند مرتبه وضعیت امنیتی آنها از منظر وقوع جرایم و بزهکاری های اجتماعی است. اسکار نیومن در این رابطه تاکید می نماید که شواهد آماری حاکی از آن هستند که شکل های کالبدی محیط های مسکونی نقش مهمی را در وقوع جرایم و بزهکاری های اجتماعی بازی می نمایند. وی در یک مطالعه سه ساله پیرامون روش های پیشگیری از ارتکاب جرم و جنایت که عموماً در مجموعه های مسکونی عمومی ساخته شده توسط اداره مسکن شهری نیویورک به انجام رسیده است، به نتایجی دست یافته است که به همبستگی میان ارتفاع ساختمان و میزان وقوع جرم در آن صحه می گذارد. نیومن نشان می دهد که نرخ شکلگیری ارتکاب به جرم در ساختمان های سه طبقه، ۹ مورد به ازا هر یک هزار نفر ساکن می باشد. در حالی که در ساختمان های سیزده طبقه و بلندتر، این مقدار به بیش از دو برابر یعنی ۲۰ مورد به ازا هر یک هزار نفر افزایش می یابد.
در چارچوب مجموعه نظریه های CPTED زیادی برای فهم رابطه مکان و جرم به عمل آمده است. اندیشه های جفری و جیکوب در شکل گیری و توسعه آن نقش بنیادی داشته است. CPTED یک پیشنهاد روش شناسی طراحی است. که بر اساس آن با به کارگیری طراحی مناسب و هدفمند محیط انسان ساخت، معماران و شهرسازان می توانند مجال ترس از جرم را کاهش داده و کیفیت زندگی را بهبود بخشند. (Atlas, 1999, 11)
(Elkin et al., 1991; Garofalo, 1981) حسی از مشاهده امنیت و ایمنی در داخل محله مهم است، که اثرگذار بر شهرت محله، کیفیت زندگی ساکنان و انسجام جامعه و پایداری می شود. ترس از جرم و جنایت یک مسئله جدی است که با توجه به شکاف میان فقیر و غنی و حضور آن در محله ای با تراکم بالا اتفاق می افتد (HABITAT, 2007; Zvekic and Frate, 1995; Caldeira, 2000). با توجه به میزان نابرابری های موجود میان غنی و فقیر و نرخ بالای بیکاری، امنیت عامل مهمی است که با تراکم زیاد رابطه ای عکس دارد. (بهرون، ۱۳۷۵، ص ۱۹۸ و ۱۹۹) تحقیقاتی که در کشور ما نیز انجام شده، موید این مطلب است. به گونه ای که ساکنان بناهای بلند در تهران از امنیت به عنوان بزرگترین امتیاز ساختمان های بلند نام بردند.
همچنین در پژوهشی دیگر ۵۰ درصد از افراد مورد مطالعه ایجاد امنیتی را که از طریق همسایگان ایجاد می شود. به عنوان مزیت آپارتمان نشینی اعلام نموده اند. (بهلولی ماکویی، ۱۳۵۵، ص ۱۶۷) یا از امنیت به عنوان اولین دلیل برای انتخاب آپارتمان نشینی در بررسی آپارتمان های بهجت آباد و نارمک یاد شده است (جلالی، ۱۳۶۸، ص ۲۵).
ایمنی و امنیت در مجتمع های مسکونی بلند مرتبه
امنیت را می توان با قرار دادن کنترل های مناسب و نظارت روی رفت و آمد افراد توسط واحدهای نگهبانی و … به وجود آورد، اما اکثر جامعه شناسان معتقدند که مراقبین استخدام شده به هیچ وجه نمی توانند جای مراقبت غیر رسمی ای را که استفاده کنندگان از بنا انجام می دهند، پر کنند و ایجاد رابطه همسایگی افراد، مهم ترین عامل بر احساس امنیت ساکنان بناهای بلند است که در این میان وجود هماهنگی های اجتماعی ساکنان در تشدید حالت بیگانگی افراد از هم و ایجاد محیط ناامن موثر است (صدوقیان زاده، ۱۳۷۵، ص ۶۶).
دیدگاه نظریه پردازان در باب ایمنی و امنیت
دیدگاه جاکوبز: این موضوع را که در آمریکا زمین ها را به کاربری های مختلف تقسیم کرده اند و هر کدام از کارکردهای مشابه را به یک مرکز برده اند، مورد انتقاد قرار می دهد. وی در رابطه با توسعه جدید مسکن که ساختمان های مسکونی را حول فضای سبز به دور از خیابان بنا می کنند بحث می کند. و بر این عقیده است که مسکن سازی جدید در صورتی موفق خواهد شد که دنباله رو الگوی خیابان های سنتی که به صورت مختلط هستند، باشد. جاکوبز توجه خود را به بالاترین میزان بروز جرم جلب کرد و به نتایج ذیل رسید:
باید یک حدود واضح مابین فضای عمومی و فضای خصوصی باشد، وضوح در باب عملکرد هر فضای خاص یکی از شرط ها برای ایجاد ناحیه های مستقل است (قلمروگرایی).
باید چشم هایی بر روی خیابان باشد بر روی قسمت هایی که مردم رفت و آمد می کنند زیرا آنها مالکان طبیعی خیابان هستند.
باید جهت گیری ساختمان، به سمت خیابان باشد تا بتوان از داخل آن به خیابان نگاه کرد.
همسایگی های مسکونی باید ترکیبی از خانه ها و مردم باشند.
در جاهایی که فضاهای عمومی همانند خیابان و پارک استفاده زیادی ندارند و نظارت بر آنها کم است؛ شیوع جرم های خیابانی زیاد می شود. برای اینکه دیدهای تاثیرگذار بر آنها ایجاد شود آنها باید به صورت منظم و دایمی استفاده کننده داشته باشند. و این مسئله از تعداد قابل توجهی مغازه، کلوپ ها، رستوران ها و بقیه فضاهای عمومی ناشی می شود.
دیدگاه نیومن: به نظر اسکار نیومن برای خلق فضاهای قابل دفاع باید هر فضایی متولی داشته باشد و فضاهای خالی و بدون متولی، موقعیت ارتکاب جرم را به وجود می آورد، وی سلسله مراتبی را برای فضاها معین می کند. (Newman, 1972)
او در مطالعات و تحقیقات خود دریافت که جرم در مجتمع های مسکونی عمومی اغلب در جایی صورت می گیرد که فعالیت های مجرمانه به سختی قابل مشاهده و رویت باشد. او نتیجه گرفت که هنگامی که ساختمان ها به گونه ای طراحی شوند که ساکنین بتوانند درب های ورود و اماکن عمومی را ببینند، جرم کاهش می یابد. همچنین دریافت که مشارکت ساکنین و ترغیب حس مسئولیت پذیری آنها نسبت به فضای عمومی اطراف محل سکونت خود و ایجاد غریزه طبیعی ملک و قلمرو آن در بین ساکنین مجتمع های مسکونی برای پیشگیری از جرم و کاهش آن بسیار موثر است.
وی اشاره می کند که ساختمان های بلند در صورتی برای خانواده های با درآمد زیاد و فرزندان کم می توانند موفق باشند و در ضمن به وسیله نگهبان های درب ورودی و وسایل امنیتی دایمی محافظت شود و برای انواع قشرهای کم درآمد نمی تواند کاربرد داشته باشد. کانسپت اصلی نیومن فضاهای قابل دفاع بود که چهار جز اصلی طراحی را شامل می شود، این کانسپت ها هم بعد فردی و هم بعد گروهی را در نظر دارد. (Newman, 1972)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 01:00:00 ق.ظ ]
|