ویژگی سبکی غزل:
کلمات قافیه در این غزل همه فارسی هستند مفهوم ادبیات حول معانی دیرینۀ ادبی می گردد که باید معنا و کاربرد آن را در دورۀ عراقی دانست، وحدت موضوع هم نشانۀ بارزی است که می توان نام برد، آرایه های درونی و بیرونی متنوع و کافی را در غزل می یابیم که در بخش خود به آن پرداخته شده است.

۴-۱-۴۶٫

نه خود اندر زمین نظیر تو نیست که قمر چون رخ مُنیر تو نیست
ندهم دل به قَدّ و قامت سَرو که چو بالای دلپذیر تو نیست
در همه شهر ای کمان ابرو کس ندانم که صید تیر تو نیست
دل مردم دگر کسی نَبَرَد که دلی نیست کان اسیر تو نیست
گر بگیری نظیر من چه کنم که مرا در جهان نظیر تو نیست
ظاهر آن است کان دل چو حدید در خور صدر چون حریر تو نیست
همه عالم به عشق بازی رفت نام سعدی که در ضمیر تو نیست
درون مایه اصلی غزل:
درون مایه اصلی این غزل آکنده از عشق و تحسین معشوق است، در تمام غزل عاشق مشتاق و بی قرار، در مورد معشوق سخن می گوید و صف رُخ و قامت و کمان ابرو و دل و سینه مثل آهن معشوق سخن می‎راند، و در نهایت از بی وفایی و فراموش کاری معشوق می گوید که عاشق «سعدی» را از یاد برده است. (در حالی که نام سعدی در جهان از نظر عاشقی پیچیده است)
بافت معناعی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
نه تنها در زمین برای تو نظیری (مثل و مانند و همتا)وجود ندارد بلکه ماه آسمان هم روشنی و درخشانی چهرۀ درخشان تو (ای معشوق)را ندارد. که:بلکه/منیر:روشن، درخشان/زمین و قمر:مراعات نظیر، تاسب معنایی/رخِ منیر:اضافه تشبیهی/تو:جناس تکرار/
دانلود پروژه
بیت دوم:
به قد و بالای درخت سرو دل نمی دهم (دلبسته نمی شوم)، زیرا مانند قامت دلربا و زیبای تو نیست/کمان ابرو:معشوقی که ابرویی کمانی دارد. /قدّ وقامت و بالا:مراعات نظیر، تناسب معنایی/قامت سرو:تشبیه صریح/
بیت سوم:
در تمام شهر (ای معشوق)ابرو کمان، کسی را نمی شناسم که شکار تیر غمزۀ تو نشده باشد (همۀ مردم شهر عاشق و دردمند تو هستند). همه:قید/کمان ابرو:تشبیه صریح، هلال ابروی معشوق رابه کمان تیر اندازی تشبیه کرده است. /ندانم:نمی شناسم، سراغ ندارم. /
بیت چهارم:
دیگر کسی نمی تواند دل از مردم ببرد و آنها را گرفتار عشق خود کند، زیرا دلی نمانده است که اسیر و گرفتار تو نباشد. دل مردم:اضافه تخصیصی/دل و دلی:جناس تام/بالای دلپذیر:اضافۀ توصیفی/
بیت پنجم:
(ای معشوق) اگر عاشقی را مانند من، جانشینم کنی، می توانی ولی من چه کنم که مانند تو برای من در جهان وجود ندارد. نظیر:مثل، مانند، شبیه، جناس تکرار است/جهان:قید تکرار/
بیت ششم:
پیداست که آن دل آهنین و بی رحم تو شایستۀ سینۀ تو که به لطافت حریر است، نیست (عجیب است که در سینه ای به آن لطافت، دلی به سختی آهن نهاده اند.)دل چون حریر:تشبیه صریح/صدر چون حریر:تشبیح صریح/حدید و حریر:تضاد/دل و صدر:مراعات نظیر، تناسب معنایی/در خور:شایسته/ظاهر آن است:به نظر می رسد، پیداست، روشن است/
بیت هفتم:
تمام دنیا مشغول عشق بازی و عاشقی است، (ولی)تو (ای معشوق نام سعدی را از یاد برده ای و در خاطرت وجود ندارد. همه:قید/علم:قید مکان/عشق بازی:اضافه توصیفی یا ترکیب وصفی/ضمیر تو:دل تو، خاطر تو، ااضافه تخصیصی. /
وزن غزل :
کاین غزل بر وزن فاعلاتن مفاعلن فع لن و در بحر خفیف مسدس مخبون اصلم سروده شده است.
قافیه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از (نظیر، مُنیرفدلپذیر، تیر، اسیر، نظیر، حریر، ضمیر)و کلمه ردیف عبارتند از (تو نیست).
ویژگی سبکی غزل:
در هر بیت، یک مصرع تفسیر مصرع دیگر است و سعدی در هر بیتی موضوعیت متنوعی در راستای هدف غزل قائل شده است. استفاده از کلمات عربی و آرایه های ادبی معنوی و لفظی و اصطلاحات دستوری در حّد لازم استعمال گردیده است.

۴-۱-۴۷٫

چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
چو زلف پُر شکنش حلقۀ فرنگی نیست
دهانش اَر چه نبینی مگر به وقت سخن
چو نیک در نگری چون دلم به تنگی نیست
به تیغ غمزۀ خونخوار لشکری بزنی
بزن که با تو دَرو هیچ مرد جنگی نیست
قوی به چنگ من افتاده بود دامن وصل
ولی دریغ که دولت به تیز چنگی نیست
دُوُم به لُطف ندارد عجب که چون سعدی
غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست
درون مایه اصلی غزل:
درون مایه این غزل هم آغشته از تحسین و تمجید معشوق است، از ظرافت و زلف پُر چین و تاب و دهان کوچک و تیغ غمزۀ معشوق و زیبایی معشوق تعریف کرده است اشاره کوچکی هم به اقبال کم خویش ور مقام عاشق نموده است. افعال بیت ها به صورت منفی در مقام ردیف آورده شده است و قافیه ها کاملا موزون و حساب شده استعمال شده اند.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :هیچ زیبا رویی در ظرافت و عیّاری به پای دلبر تُرک من نمی رسد، حتی زِرِهِ فرنگی نیز مانند زلف او پر چین و تاب نیست. چو:مانند/تُرک:در شعر فارسی به زیبایی و غارتگری معروف است. /شاهد: زیبا رو، زیبا رو را از آن جهد «شاهد نامیده اند که شاهدی ست بر زیبایی و کمال آفرینش خدا، یا از آن رو که همیشه در دل عاشق حاضر و ناظر است. /شنگی:ظرافت، خوش حرکات بودن، شیرین رفتار عیّاری/پُر شکن:پُر چین، پُر پیچ و تاب/حلقۀ فرنگی:زره فرنگی، حلقه در اینجا یعنی زِرِه/
بیت اول :
شاهدی به شنگی:دلبری با ظرافت و شیرین رفتار. تشبیه صریح/زُلف پُر شکن:اضافه توصیفی/
بیت دوم:
دهان معشوق مرا از کوچکی نمی توانی ببیی جز وقتی که در حال حرف زدن است، وقتی به دقت نگاه کنی متوجه می شوی که دل من «عاشق» از دهان او تنگ تر است. دهان، سخن، دل، تنگی:مراعات نظیر، تناسب معنایی/مگر:قید/اَر:مخفف اگر/چو:وقتی/نیک دَر نِگری:به دقت نگاه کنی/
بیت سوم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...