راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی ضرورت و امکان آموزش فلسفه به دانشجویان غیر علوم انسانی ... |
نقد و اصلاح
بررسی و تقویت جوانب مثبت و اصلاح نقاط ضعف و کاستی های مسائل مهارت بعدی است که فرد در لوای فلسفه ورزی به آن می پردازد و باعث تقویت آن می شود.
هیچ کدام از این مهارت ها به مرحله بلوغ نمی رسد مگر اینکه این موضوع تحقق یابد که ما فکر کنیم و گفتگو نماییم. به عبارتی اینکه: ” یعنی ما فکر میکنیم تا میگوییم دانشجویان غیر علوم انسانی باید با علوم انسانی آشنا باشند، فکر میکنیم باید یک کتاب به اینها بدهیم که بخوانند. نه. چیزی که ما اینجا میگوییم، میگوییم اگر قرار است آنها با فلسفه آشنا بشوند، باید با مهارتهای فلسفهورزی آشنا بشوند که مغز و قلب آن گفتگو است. یعنی بحث است. استدلال است. شیوه مخالفت کردن است. شیوه موافقت کردن است. استنباط است. استنتاج است. تحلیل است. طبقه بندی است. تفسیر است. اینها اصلاً در حوزههای علوم انسانی نیست.”
تحلیل و طبقه بندی
تحلیل به قول اساتید ماحصل توجه به تمامی جوانب یک مساله می باشد و این در گرو رشد قوه تفکر می باشد که ماحصل این در دانشجو طبقه و دسته بندی مسائل برای حل آن ها می باشد.
این نکته به این شکل مد نظر است که:” فکر میکنیم باید یک کتاب به اینها بدهیم که بخوانند. نه. چیزی که ما اینجا میگوییم، میگوییم اگر قرار است آنها با فلسفه آشنا بشوند، باید با مهارتهای فلسفهورزی آشنا بشوند که مغز و قلب آن گفتگو است. یعنی بحث است. استدلال است. شیوه مخالفت کردن است. شیوه موافقت کردن است. استنباط است. استنتاج است. تحلیل است. طبقه بندی است. تفسیر است.”
استنباط و استدلال
پس از دسته بندی بایستی به طور تطبیقی به بررسی مسائل اساسی و نتایج و ثمراتش پرداخت تا بتوان اصل ها و الگو ها را استنباط نمود و نتایج را به دست آورد. این ها مبنای استدلال قرار گرفته و زمینه نظریات را می چیند.
نظریه پردازی
در نهایت فلسفه ورزی ما به نظریه پردازی می رسیم که این نتیجه رشد فکری و توان استدلال می باشد و ما در شرایطی به این موضوع می رسیم که بتوانیم از دل پیش فرض ها و با آزمایش های فکری که صورت می بندیم نظریه پردازی نماییم.
البته نکته قابل توجه اینجاست که نمی توان با خط کشی این حوزه را تفکیک نمود و به نقد کشید هر چند می توان سنجیده به آن ها توجه نمود و مورد بررسی قرار شان داد و این نیازمند توجه به تمامی جوانب مساله است. به طوری که: ” در واقع این توصیف، تبیین، تحلیل، نقد . … ولی خیلی وقتها مخصوصاً وقتی که شما با بزرگسالان طرف هستید، قاعدتاً نمیتوانید اینها را خیلی از همدیگر تفکیک بکنید. یعنی شاید نظریهپردازی را بگوییم همه نمیتوانند واردش بشوند ولی ما الآن در جامعهمان میبینیم که همه نقد میکنند، تحلیل میکنند، تبیین میکنند. حالا تا چقدر درست است یا غلط است ولی انجام میدهند. ولی ما این قدرت تجزیه تحلیل و نقادی را باید در واقع پرورش بدهیم. “
جامعیت و انعطاف پذیری
دانشجویی که قصد دارد فلسفه ورزی نماید می بایست در ابتدا بتواند آرا را با هم و در کنار هم ببیند و در نسبت با هم مورد توجه و بررسی قرار بدهد و به تمایم جوانب اش بپردازد و یک موضوع را از جوانب مختلف ببیند. در کنار این مساله نیز بایتی تا حدودی از باور های قطعی اثبات نشده و تقلیدی فاصله بگیرم و به سنجش تمامی مسائل و اتفاق ها بپردازیم.
پژوهش گری(کنجکاوی و جستجوگری)
دانشجو همان طور که در معنای زندگانی اش نهفته است در حرکت و کنجکاوی می باشد. جستجوی حقیقت و قانع نشدن برای رسیدن به حقیقت و جستجوی آن از مسائل اساسی فلسفه ورزی می باشد.
به عبارتی :” یک پدیده چه مفروضاتی دارد. باید آنها را جستجو بکنیم. به این ترتیب یک فیلسوف انگار باید نوع پرسشهایش را مشخص کند و این یک نوع چگونگی است. میشود گفت یک نوع روش است.”
شرایط نظارتی، ارزیابی و تشخیصی عملکرد امکان آموزش فلسفه نیازمند به درنظر گرفتن چه ملاحظاتی است؟(بررسی مفهوم دانشگاه و نقش آن در ضرورت آموزش فلسفه)
کارکرد چهارگانه(آموزش، پژوهش، کاربرد، تلفیق)
هر دانشگاه بایستی به این چهار جنبه توجه نموده و سعی بر برقراری آن بنماید.
آموزش به عنوان محوری ترین بحث در دانشگاه به دانشگاه موجودیت می بخشد. انگیزه اصلی حضور در دانشگاه دانش جویی و آموزش می باشد.
در این باره باید گفت که: ” دانشگاه چهارتا کارکرد اصلی دارد. یکی از کارکردهایش آموزش است.”
با این توضیح که:” اولین کارکرد اش آموزش است. کارکرد دیگرش پژوهش است کارکرد سوم آن کاربرد است. با همان نگاه هم ببینیم، آن کاربرد. دانشگاه در خدمت جامعه است. دانشگاه در خدمت رفع نیازهای جامعه است. دانشگاه دقیقاً یک نهاد خدماتی اجتماعی است. یعنی اگر میخواهید دانشگاه را تعریف بکنید، دانشگاه را در نسبت با جامعه تعریف بکنید. بدون وجود جامعه که دانشگاه معنا ندارد. دانشگاه برای این آمده که بخشی از نیازهای جامعه را مرتفع بکند. کارکرد چهارم آن تلفیق است یا برقراری ارتباط میان حوزههای دانش".
امکان آموزش فلسفه
آموزش فلسفه از جهت امکان با توجه به ملاحظات برنامه درسی(هدف، محتوا، روش) با چه مسائلی روبرو می باشد؟
این موضوع همواره به صورت جدی محل سوال بوده است که فلسفه جدا . س.ای محتوا محل نقد است و این همواره مورد بررسی بوده است.
در این باره می توان اشاره نمود که:” اساساً فلسفه به مفهوم روش و بدون توجه به محتوا و زمینه امکانپذیر نیست. یعنی شما نمیتوانید بگویید من کاری به زمینه ندارم و فارغ از زمینه یک سری قواعد کلی را مطرح بکنید. ما به این صورت نداریم. تفکر در واقع در زمینه رخ میدهد و مسأله رخ میدهد و هر زمینه و مسألهای هم اقتضائات خاص خودش را به آن نوع تفکر بار میکند. یعنی شما نمیتوانید بگویید، مثلاً فرض کنید وقتی میگویید تفکر ریاضی، وقتی میگویید تفکر تاریخی، وقتی میگویید تفکر منطقی یا تفکر فیزیکی، اینها کاملاً به آن محتوایی که وجود دارد آغشته میشوند. در واقع تفکر زمینهمند است..”
فلسفه علم
اولین جنبه که در محتوا بعد از فلسفه ورزی می باید به آن توجه نمود و برای هر دانشجویی مهم بوده و جایگاه دارد توجه به بعد علمی است که دارد به آن می پردازد و این توجه عمیق همان پرداختن به مبانی و زیربناهای آن علم بوده و سبب می شود دانشجو شناختش نسبت به آن علم رشد یابد.
البته بحث فلسفه علم از آبشخوری جدی تر شروع می شود و آن هم رابطه فلسفه و علم است. تا انجا که :” از قدیم گفتند که فلسفه با علم تجربی فرق میکند. علم تجربی با تجربه سروکار دارد و باید یک چیزی را در آزمایش پیدا بکند ولی نگاه فیلسوف از یک منظر فراتری انجام میشود. ما در فلسفه تجربه به معنای آزمایش و اکسپریمنت[۴۹] نداریم. هر چند که سو اکشپریمنت[۵۰] وجود دارد. یعنی ما بخواهیم آزمایشهای فکری بکنیم ولی به هر صورت با آن آزمایشی که در آزمایشگاه انجام میشود فرق میکند..”
فلسفه اخلاق
از جهت دیگر می توان پذیرفت که هر دانشجویی در آینده به حرفه ای می پردازد که این توجه اش معطوف به کار و حرفه اش بوده و همه در جایگاه خود هم عمومی و هم خصوصی می بایست که به رعایت اخلاق حرفه ای بپردازند و به بررسی فلسفه ورزانه و دقیق اخلاق مبادرت ورزند.
اخلاق حرفه ای که خود اخلاق معلمی و استادی را می پوشاند نیز محتوا و زمینه ای است برای طرح مسائل فلسفی همچون: ” دوتا شاخه پیشنهاد کردم. یکی فلسفه اخلاق و یکی فلسفه علم. به خصوص در فلسفه علم همه نکات آن علم محمل مناسبی برای طرح فلسفه علم نیستند".
از جهتی دیگر: “این که افراد با درسورزی به امور اخلاقی یک مقدار آشنا بشوند. بتواند در زندگیشان روی امور اخلاقی فکر کنند و بالا و پایین کنند. این در آن برنامه درسی فلسفه برای دانشجویان غیر علوم انسانی میتواند مد نظر قرار بگیرد.”
از این منظر آموزش فلسفه وجهی متفاوت می یابد که بایستی مورد توجه باشد: ” آموزش فلسفه به خصوص به دانشجویان غیر علوم انسانی نباید به این محدود باشد. ما الآن با یک چالشهای جدی در بحث اخلاق حرفهای مواجه هستیم که بخشی از چالشهای به خاطر عدم آشنایی افراد با مفاهیم اخلاقی است. بحثی که به عنوان سواد اخلاقی مطرح میکردند. بحث هایی مثل سواد اخلاقی و بحث های دیگر مربوط به معنای زندگی قطعاً نیازمند یک توقف های فلسفی روی ماجرا است..”
فلسفه علوم اجتماعی
هر تحول و رشدی در بستر اجتماع صورت می پذیرد و مسائل اجتماعی و تحولات آن همواره در طول تاریخ مورد توجه بوده است. فلفسه در طول تاریخ همواره به مسائل اجتماعی کمک کرده است وسعی در حل این مسائل داشته است.
ما همواره ورود فلسفه را به متن جامعه داشته ایم.
این بدین جهت است که:"حرفهای فلسفی و مباحث فلسفی آمد و وارد متن جامعه شد و با متن و بدنه جامعه ارتباط برقرار کرد. به دلایلی که میگویم. اولین دورهاش دوره سقراط بود.”
از جهت دیگر: ” این نکته جالب است که ما هر موقع یک بحرانهایی در جامعه میبینیم، فلسفه یک جوری میآید و کمک میکند و بعد وارد بدنه جامعه میشود. یعنی در تاریخ فلسفه معمولاً فلسفه آن جاهایی وارد بدنه جامعه شده که جامعه با یک بحرانهای عمیقی مواجه بوده.”
تاریخ فلسفه
گاه محتوای مورد توجه ما همان تاریخ فلسفه است که بایستی مورد توجه و بازبینی قرار بگیرد و بتوانیم آن را به محتوایی ساده تر و قابل فهم تبدیل نماییم. این دیدگاه همان دیدگاه سنتی است که تمامی یافته ها حاکی از نقد آن و یا رعایت ملاحظاتی برای ورود این نگاه است. ملاحظاتی چون اصلاح متون، خلاصه نویسی، بازنویسی منابع و به روز رسانی محتوا های موجود.
موانع پیش رو برای نرسیدن به نگرش فلسفی و در کل فلسفیدن را چه می بینید و می دانید؟
سولات تستی
این روش غلط و چالش جدی در آموزش فلسفه می باشد که شخص برای شناخت و ارزیابی فلسفه ورزی رجوع به سوالات تستی و کوتاه جواب نمایند.
وقتی موضوع تغییر می کند به فراخور آن نیز اهداف، روش و اصول و حتی محتوای قابل ارائه تغییر می کند و همین امر نوع ارزیابی و ارزشیابی از وضعیت موجود را تغییر می دهد.
این موضوع تا این حد که:” شیوهها متناسب با این عوض بشود. امتحان دیگر نباید مسأله اساسی باشد. یعنی نظام برایت سؤال بگوید. نظام ارزیابی و امتحان باید عوض بشود. نظام پاداش و تنبیه باید عوض بشود. نظام تقویت باید عوض بشود.”
انتقال دانش فلسفه
نکته دوم توجه صرف به انتقال دانش و حفظیات صرفا طوطی وار و بدون فهم و عمق می باشد. این که ما صرفا دانش فلسفه را در حوزه محفوظات مان بیاریم صرفا فلسفه دانی بوده و تاثیری برای ما ندارد.
موانع و چالش های پیش روی فلسفه در طول زمان اتفاق می افتد و ما باید در تمامی مراحل این موضوع را لحاظ نماییم.
به همین صورت که:” هر چه بزرگتر میشوی این خصلت پرورش فکر را از تو میگیرند. مدرسه به جای این که این را تیز بکند، کور میکند. جامعه کور میکند. سیاست کور میکند. تلویزیون کور میکند. اینجا است که یک بازنگری مجدد.”
یا به عبارت دیگر:” عدم اقناع فکری و تحریک انگزیش برای ضرورت فلسفیدن در دانشجویان غیر علوم انسانی بسیار مهم است.”
از این حیث می توان اینگونه بررسی نمود که:” مثلاً ما یک مفهومی داریم که یک معلم به دانشآموز میگوید، جاست دو ایت لایک می[۵۱] do jus یعنی انجام بده. just یعنی دقیقا، like me یعنی مثل من. هر چه من کردم تو هم بکن. یعنی هر کاری من کردم تو بکن. این یک نوع آموزش فلسفه است اما یک معلم دیگر میگوید، جایت دو این ویت می[۵۲] یعنی با من باش. نه مثل من. با من. بین مثل من و با من خیلی فرق است. لایک می با ویت می فرق دارد. لاک می یعنی معلم الگو است و دانشآموز از او کپیبرداری میکند اما ویت می یعنی نه، همکار و رفیق هستند. در یک خط هستند و دوشادوش جلو میروند. از همدیگر یاد میگیرند. هم معلم یاد میگیرد، هم دانشآموز یاد میگیرد.”
محتوای ناکارآمد
محتواهای با اصطلاحات پیچیده و سخت فهم و صرفا لفاضی یک سری معانی باعث می شود که ما از رسالت اصلی که همان فهم فلسفی و تمرین فلسفی می باشد فاصله بگیریم.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 08:07:00 ق.ظ ]
|