همگرایی ملی: همگرایی با مفاهیمی چون وفاق، همنوایی و انسجام رابطه­ نزدیک دارد. این مفهوم در حوزه ­های مختلف علوم اجتماعی کاربرد دارد. وقتی جامعه­ای را به عنوان یک سیستم در نظر گیریم که دارای تمایل ذاتی به تعادل و ثبات باشد، در آن صورت گرایش به منازعات و تضاد امری نامعقول به نظر می­رسد (مقصودی، ۲۲:۱۳۸۰).
در فرهنگ علوم اجتماعی تعریف همگرایی اینگونه بیان شده است: تمایل اندیشه­ها، افکار، گرایش­ها و بینش­های متمایز به نقطه مشترک که مورد پذیرش همه افراد خواهد بود.
در این پژوهش همگرایی عبارت است از تمایل کلیه اقوام ایرانی در پهنه جغرافیایی ایران و سایر هموطنان به اتخاذ مواضع مشترک بر اساس منافع و هویت ملی مشترک جهت مقابله با هر گونه تهدید اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که وحدت ملی را به مخاطره می اندازد. هر اندازه این رابطه افزایش یابد زمینه ی برطرف نمودن اختلافات و رفع نیازها بیشتر خواهد شد.
واگرایی ملی: واگرایی در لغت به معنای فاصله گرفتن و به راه­های متفاوت رفتن است. که با همگرایی رابطه­ معکوس دارد واگرایی نشان از وجود مرزها، فاصله ها و اختلاف بین گروه­ ها و نهادها است که ریشه ی آن در ارزیابی افراد از منافع متضاد می باشد. بطور کلی می توان گفت که واگرایی عبارت از رشد فزاینده ی هویت قومی و سایر هویت های مادون در برابر هویت ملی است.(اچ لاور، ۱۳۷۳ : ۳۲)
۱۰-۱-۱- روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر روش تحلیلی توصیفی است که با بهره گرفتن از ابزار و تکنیک­های جمع آوری اطلاعات، کتب، مقالات، روش های اسنادی و کتابخانه ای تدوین شده است. تاکید اصلی محقق بر پژوهش­های تاریخی در چند دهه اخیر می باشد همچنین با درک این نکته که ابعاد و دامنه ی علل و بروز شکاف­های هویتی و مطالبات گریز از مرکز محدود به علل و عوامل تاریخی نیست و تحت شرایط موجود جامعه اتفاق می افتد از روش تحلیل محتوی تقاضاهای قومی در چند دهه اخیر استفاده شده است.
۱۱-۱-۱- متغیرهای مورد بررسی
در این پژوهش بدنبال تبیین رابطه­ بین دو متغیر مستقل، ساخت دولت مدرن در ایران و متغیر وابسته­ی هویت ملی هستیم. بدین معنا که هویت ملی تحت تاثیر سیاست های دولت ملی شکل گرفته است.
بدیهی است میزان وابستگی و گرایش به هویت ملی از طریق بررسی تاریخی رخدادهای همگرایانه یا واگرایانه در ایران سنجیده می شود و هر اندازه مشارکت مردم ایران در یک رخداد ملی افزایش یابد نشان از همگرایی خواهد بود. این بدین معنی است که حوادث تاریخی و مراحل انعطاف تاریخی یا رخ دادهای مهم می تواند به عنوان پارامتر اندازه گیری همگرایی یا واگرایی ملی باشند.
روش گرد آوری اطلاعات مبتنی بر مطالعات تاریخی جامعه شناختی از طریق مطالعات کتابخانه ای می­باشد.
روش و ابزار تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده توصیفی بود. میزان مشارکت مردم ایران در حوادث ملی ابزار سنجش وابستگی یا عدم وابستگی به هویت ملی خواهد بود.
۱۲-۱-۱- سازماندهی تحقیق
پژوهنده برای فهم بیشتر موضوع و آشنایی سایر پژوهندگان با مفاهیم و اصطلاحات مورد پژوهش، آن را در چهار فصل سازماندهی نموده است. فصل اول شامل سه بخش است: بخش اول شامل کلیات تحقیق، بخش دوم: نظریات مختلف درباره ی منشا دولت از عهد باستان تا کنون است و در بخش سوم این تحقیق مفهوم هویت ملی بررسی می شود. فصل دوم پژوهش .ماهیت دولت در ایران و فصل سوم به چگونگی تکوین هویت ملی ایران می پردازد. فصل چهارم این پژوهش به بررسی ناکارآمدی دولت ایران در ساخت هویت ملی اختصاص دارد.
پایان نامه
بخش دوم: چارچوب نظری تحقیق
۱-۲-۱- چارچوب نظری تحقیق
در پژوهش فعلی به دنبال یافتن رابطه ای بین ماهیت دولت ایرانی (شبه مدرن) و چگونگی تکوین هویت ملی هستیم. در واقع با پیوند زدن بین دو مقوله ی دولت و هویت برآنیم تا تاثیر تشکیل دولت ملی در ایران را بر چگونگی ساخت هویت ملی بررسی نمائیم. بدیهی است این امر مستلزم شناخت و ماهیت دولت و نیروهای اجتماعی و نیازها و ضرورت های آن دوره ی تاریخی است. پرورش حس تعلق به سرزمینی به نام وطن و تکوین هویت ملی بر اساس یک محدوده ی جغرافیایی، قدرت سیاسی و متمرکز و در حال تاسیس پهلوی را به این ایده رسانید که افراد ملت علاوه بر حس تعلق به یکدیگر باید به سرزمینی تعلق گیرند و به آن عشق ورزند. این امر در تکوین پروژه ی دولت–ملت سازی از اهمیت شایان توجهی برخوردار بوده است از آنجایی که تکوین دولت مطلقه پهلوی مستلزم تمرکز در منابع قدرت سیاسی و ابزارهای آن بود، دو اقدام هم زمان برای از میان برداشتن تکثر و پراکندگی گروه های اجتماعی و تمرکز در درون ساخت دولت انجام شد محور اصلی سیاست فرهنگی پهلولیسم ایران گرایی و شاه پرستی بود. پژوهنده معتقد است گر چه هویت پدیده ای سیال و متاثر از عوامل گوناگونی است اما ساخت دولت شبه مدرن دوره ی پهلوی و سیاست های آن از عوامل مهم و تاثیر گذار بر چگونگی ساخت هویت ملی ایرانیان است.
پهلوی اول اقدام به دست کاری و جابجایی ساختارهای سنتی نمود از جمله شورش های ایلی را سرکوب کرد. به تخت قاپو کردن ایلات و عشایر پرداخت سیاست های تشویقی را برای توسعه و تقویت زبان فارسی انجام داد به گسترش آموزش و پرورش رسمی دست زد. ایجاد ارتش متمرکز نمود و دستگاه­های اداری متمرکز را تاسیس کرد لباس ها را متحدالشکل نمود و در مجموع اصلاحات و نوسازی فرهنگی رضا شاه بر سه محور ناسیونالیسم باستان گرا و تجددگرایی و مذهب زدایی دور می زد. در دوران پهلوی دوم نیز این سیاست ها دنبال شد. در حقیقت محمدرضا شاه پهلوی با طرح هویت ملی در صدد حل بحران هویتی ناشی از توسعه سریع و حل بحران مشروعیت بود. با این توضیحات می توان گفت هویت ملی در ایران متاثر از ساخت دولت مطلقه ی پهلوی است و محقق به دنبال اثبات این مطلب است. بدیهی است قبل از آنکه این موضوع بیشتر مورد کاوش قرار گیرد. در این فصل مراحل تکوین دولت ها از نظر تاریخی بررسی می شوند تا به چگونگی ساخت دولت مطلقه برسیم خلاصه آنکه می توان بر اساس طرح نظری زیر تکوین هویت ملی در ایران را توجیه نمود.
عضویت در اجتماع ملی
ورود اندیشه ناسیونالیسم به ایران
نقش دولت شبه مدرن درتولید هویت
تکوین هویت ملی در ایران
۲-۲-۱-تاملی در مفهوم دولت
دولت یکی از موضوعات کلاسیک علم سیاست بوده و هست بطوری که بیشتر نظریه پردازان سیاسی مطالعه­ دولت را علت وجودی علم سیاست می­دانند از آنجائی­که دولت تبلور قدرت است این نظریه پردازان با حساسیت زیادی به مفهوم قدرت توجه دارند. این ویژگی دولت می تواند به گونه ­ای زندگی افراد را شکل داده و کنترل کند بطوری که هیچ نهاد دیگری نمی تواند چنین کارکردی داشته باشد. لذا هر پدیده­ای در جامعه به و وسیله­ دولت سازمان می یابد. بلونچلی در نظریه دولت می­گوید: علم سیاست در معنای واقعی آن علمی است که با دولت سر و کار دارد و تاریخ نظریه سیاسی عمدتاً حول دولت دور می­زند. با این حال هنوز به معنای مشترکی درباره مفهوم دولت نرسیده ایم و ماهیت دولت تا بحال در هاله­ای از ابهام فرو رفته است. از یک نظر دولت در زندگی افراد و جامعه به صورت قهر آمیز وارد می شود و از سوی دیگر متضمن امتیازات و حمایت ی معینی برای اعضای آن است که هیچ نهاد دیگری توان اجرای آن را ندارد از طرفی دولت هم نماینده ی طبقات مسلط است و از طرفی دیگر عرصه ای است که درآن منافع عمومی جامعه صورت بندی می شود. دولت هم چارجوب حقوقی، سیاسی و قهری جامعه را تعیین می­ کند، و هم در عین حال احساس تعلق به یک جامعه ی وسیعتر را بوجود می آورد.
بنابراین به نظر می رسد که دولت کارکردهای متناقض را اعمال می کند، بطوری که این ویژگی آن امکان مفهوم سازی را دشوار می سازد اینکه کدام ویژگی از ویژگی­های مذکور دولت فرعی و کدام اصلی است اغلب مورد اختلاف می باشد این اختلافات زمینه تنوع در نظریه پردازهای دولت را فراهم می نمایند و امکان برداشت­های مختلف از کارکردهای آن در آینده را مهیا می سازند. (چاوندیک، ۱۳۷۷: ۴۳-۴۰)
اما آنچه که مورد پذیرش اکثریت نظریه پردازان است، ضرورت وجود دولت و مرجعی برای تنظیم روابط انسانی است که اطمینان به زندگی را حفظ کند. مشکل هنگامی ظاهر می شود که بخواهیم درباره نوع مفهوم دولت اظهار نظر نمائیم در آن صورت مکاتب مختلفی نظیر لیبرالیسم، مارکسیسم، ناسیونالیسم، الیتیسم و… ظاهر می شوند که هر کدام رویکرد مختلفی نسبت به ویژگی­های دولت دارند.
با این توضیح می توان گفت بستگی به نوع ایدئولوژی و مکاتب مختلف تعاریف متفاوتی از دولت وجود دارد. دولت گرایانی که معتقد به جدایی دولت از جامعه می باشند و تمرکز آنان بر مفهوم قدرت استوار است، نظریه های جامعه محور را مورد انتقاد قرار می دهند و می گویند این امر دولت را به جامعه تقلیل می­دهد و دولت ماهیت خاص خود را به عنوان یک بازیگر اجتماعی و یک ساختار مستقل، از دست می دهد.
بطورمثال اسکاچپول و سایر نظریه پردازان به نکات زیر توجه می کنند:
۱-دولت بهترین و اغلب تنها بازیگر زندگی سیاسی است که برنامه ها را تعیین می کند و بدین وسیله بر جامعه تاثیر می گذارد.
۲-دولت کارکردهای اختصاصی خود را نظیر مقاومت در مقابل فشارهای خارجی، حفظ نظم و قانون و تامین در آمد در انحصار دارد. (اسکاچپل، ۱۳۷۶ : ۴۴)
۳-۲-۱- تعریف دولت
در تعریف کلی گفته می شود که دولت عبارت است از عده ای مردم که به طور دائم در یک سرزمین زندگی می کنند و دارای حکومتی هستند که مبادرت به وضع و اجرای قانون می کند و از یک اقتدار عالیه برخوردار است که آنها را از تعارضات داخلی و خارجی دور نگه می دارد.
گارنر در تعریف دولت می گوید: انسان­های کمابیش زیادی که سرزمینی را در تصرف دائمی دارند، از کنترل خارجی مستقل و یا به تقریب مستقل هستند و حکومت سازمان یافته ای دارند که بیشتر ساکنان آن سرزمین به طرز مرسوم از آن اطاعت می کنند. (طاهر۱۶۷:۱۳۸۰)
مک آیور دولت را به شرح زیر تعریف می کند:
دولت مجتمعی است که بنا به قانون توسط حکومتی واجد قدرت اجبار کننده است و در اجتماعی شکل می­گیرد که سرزمین مشخصی دارد و شرایط عمومی و بیرونی نظم اجتماعی را حفظ می کند.
هارولدلاسکی در تعریف دولت مسئله اجبار را مورد توجه قرار می دهد و می گوید:
دولت اجتماع سرزمینی است که در آن رابطه شهریاری – شهروندی در داخل حوزه ای معین و در قالب دولت شکل می گیرد که بر همه نهادهای دیگر ادعای برتری دارد. (سیف زاده،۱۳۷۹: ۹۲)
ماکس وبر، دولت را هیئتی می داند که نه تنها مدعی حق اعمال زور است، بلکه مدعی انحصار چنین حقی هم در قلمرو خود است.
۴-۲-۱- نظریه های دولت
۱-۴-۲-۱- دیدگاه افلاطون
دولت از دیدگاه افلاطون زائیده­ی احتیاج، نوع بشر است از آنجائی که هیچ کس به تنهایی قادر به تامین نیازهای خویش نیست و هر شخصی برای تامین نیاز فرد دیگر و تامین نیازهای خود به اجبار تن به نوعی رابطه داد و ستدی می دهد این روابط متقابل در نهایت منجر به ایجاد ساختی به نام دولت می شوند عامل دیگری که افلاطون بر آن تاکید می کند و آن را یکی از عوامل ایجاد دولت می داند اختلاف طبیعی استعدادهای انسانی است و هر فردی بر مبنای استعداد خود قادر است چیزی را بیافریند که درنهایت موجب تامین نیاز فرد دیگر می شود.
به نظر افلاطون هر جامعه ای به دو چیز نیاز دارد یکی از آنها، وجود هیاتی یا فردی حاکم در جامعه است که وظیفه خاص دارد و آن عبارت از تشخیص منافع کلی همگان و انتخاب بهترین راه برای تامین آن منافع است.دومین عامل وجود مقررات و قوانین لازم برای جلوگیری از استفاده ی شخصی افراد حاکم و محدود نمودن قدرت آنهاست، وی معتقد به یک دولت طبقاتی است که متشکل از حکمرانان، جنگ آوران و تولید کنندگان است. این طبقه بندی بر مبنای خصلت های فردی ایجاد می شود که اغلب فطری می­باشند.
افلاطون در کتاب جمهور دولت­ها را بر حسب میزان فضیلت، از دولت کمال مطلوب جمهوری به تیموکراسی، الیگارشی و سپس دموکراسی و در نهایت تیرانی، طبقه بندی می کند.
وی دولت مطلوب جمهوری را به دلیل غیر قابل عمل بودن کنار گذاشت و یک دسته بندی دو سویه از دولت­های قانونی و غیر قانونی تنظیم نمود:
دولت های رعایت کننده ی قانون به ترتیب شامل، ۱-منارشی (پادشاهی ) ۲-آریستو کراسی (اشراف سالاری ) ۳- دموکراسی ( مردم سالاری ) مبتنی بر قانون اساسی
دولت های بی توجه به قانون : ۱- تیرانی ( ستمگری ) ۲-اولیگارشی (سالاری توانگران ) ۳- دموکراسی بی قانون ( عالم، ۱۳۷۸ : ۱۵-۴۸)
۲-۴-۲-۱- ماهیت دولت از نظر ارسطو
ارسطو را می­توان نخستین دانشمند علم سیاست دانست، او با افلاطون موافق بود که سیاست مدار باید قادر به ایجاد دولت کمال مطلوب باشد هر دولتی نوعی جامعه تلقی می شود، غرض دولت یا جامعه ی سیاسی عبارت از تحصیل بزرگترین خیرها در عالی­ترین صور آن برای اعضای جامعه ی سیاسی است. علت و دلیل ایجاد دولت، تأمین احتیاجات ابتدائی زندگی است دولت ساخته و پرداخته ی طبیعت است و بر افراد جامعه تقدم دارد دولت در مرحله ی آخر تشکیل خانواده قرار می گیرد و بنابراین جزئی از رشد و توسعه ی خانواده است، زیرا اگر فلسفه ی وجود خانواده را در نظر بگیریم می بینیم آن هدفی که خانواده اساساً به قصد انجام آن بوجود آمده است همان هدف را دولت در سطح رفیع تر و با تشکیلات وسیع­تر به طور کامل انجام می­دهد. دولت برای این بوجود آمده است که یک زندگی خوب برای شهروندان خود تامین کند و گرنه تامین یک زندگی بی خصلت و خاصیت هدف نیست. در این اندیشه حوزه ی اختیارات دولت وسیع تلقی شده است دیدگاه ارسطو بر خلاف نظر افلاطون به واقعیت نزدیکتر است در واقع ارسطو موضعی بین ماتریالیسم و ایده آلیسم دارد. لذا هدف دولت و غایت آن را در واقعیت های موجود زندگی می بیند و در تعریف دولت می گوید: جامعه ای است که از اختلاط مردمانی بوجود می آید که در مکان مشترکی به سر می برند و با هم آمیزش و وصلت دارند، از این رو در شهرها پیوندهای محبت آمیز خانوادگی و برادری ها، گذشت ها، فداکاری ها و تفریحات مشترک که همه را دور هم جمع می کند، بوجود می آید.(همان،۱۵۹)
۳-۴-۲-۱- ماهیت دولت از دیدگاه لاک
جان لاک انسانی بود فعال و پرکار و پرتحرک، او استاد دانشگاه، پزشک، دیپلمات، کارمند دولت و اقتصاددان و رساله نویس بود که در سال­های آخر زندگیش به عنوان نویسنده ی مشهور خود را صمیمانه وقف سیاست و دستگاه اداری دولت کرد وی از پیامبران انقلاب ۱۶۸۸ بود که اکثر آثار او در سال­های دوروبر ۱۶۸۸ منتشر شد ( طاهری، ۲۴۳:۱۳۸۰). عقاید وی در زمینه ی اموال ضمانت و الزام حکومت در حفظ اموال مردم و نظریه قرار داد اجتماعی در آغاز تشکیل کشورهای متحده، مورد پسند مردم آن واقع شد و پایه­ تشکیل جمهوری امریکا قرار گرفت (پازارگاد، ۱۳۵۹: ۳۳-۶۵). لاک معتقد است که انسان­ها در ذات و منشا با هم برابرند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد بنابراین نسبت به هم در وضعی برابر قرار می­گیرند و هیچ گونه فرمانروائی و فرمانبرداری میان آنان وجود ندارد. آزادی طبیعی انسان عبارت است از این که فقط باید از قانون طبعی پیروی کند و همه انسان­ها موظفند که حقوق همدیگر را رعایت کنند. لاک معتقد است که انسان­ها به سهولت می توانند بدون دولت بسر بردند اما گرایش آنها به سوی تشکیل دولت حاصل پاره ای از آسایش­هایی است که آنان از دولت انتظار دارند، نه از آن رو که وجود دولت بر ایشان امری ضروری باشد. لاک تشکیلات سیاسی پیشنهادی خود را بر اساس دو فرضیه قرار می دهد. یکی شامل وضع طبیعی و دیگری قرار داد اجتماعی، منظور وی از وضع طبیعی (قانون طبیعی) فقط قانونی است که بر رفتار انسانی حاکم است و آن آزاد و برابر بودن مردم است که خود نظام اخلاقی کمال مطلوب است. و اما قرارداد اجتماعی لاک بر خلاف عقاید قرن هفدهم که منشا حکومت ها را خدایان می دانستند می گوید حکومت مدنی محصول قرار داد است و امری صرفاً دنیوی است و دست الهی در استقرار آن دخالتی ندارد. در قرار داد اجتماعی مردم از حق طبیعی خود می­گذرند و آن را به دست جامعه می سپرند این امر از طریق رضایت صورت می گرد و به عبارتی مردم از وضع طبیعی می گذرند و به وضع سیاسی وارد می شوند. (طاهری و مقصود لو، ۲۰۴:۱۳۸۲)
۴-۴-۲-۱- دیدگاه اپیکور
دوره­ مابین ارسطو و سیسرون یعنی از مرگ ارسطو تا مرگ سیسرون، سه نوع اندیشه در یونان و جهان اطراف آن رواج یافت یکی فلسفه­ی اپیکور دیگری فلسفه ی شکاکین و سوم فلسفه­ی رواقیون، اپیکور ماتریالیست مادی گرا بود و معتقد بود که انسان ذاتاً موجودی خود پسند است. اپیکوریسم معتقد به کسب لذت در زندگی و تامین خوشحالی و مسرت بود اپیکور منظور خود از مسرت را دوری از دردها و نگرانی­ها عنوان می کرده و ترس از جزای الهی و کیفر آسمانی و بوالهوسی خدایان و ارواح را عامل مزاحم حیات بشر می دانست که برای فرار از آنها محتاج به وسائل تسلی بخش و قبول یک مرام تسلیت آمیز بود. در رابطه با دولت معتقد بود که دولت­ها و کشورها تنها به منظور ایجاد امنیت به وجود آمده­اند لذا مردم ضمن تشکیل دولت با یکدیگر قرار داد ضمنی منعقد می­ کنند که مزاحم یکدیگر نباشند و به یکدیگر آزار نرسانند (پازارگاد، ۱۳۵۹: ۱۶۲) به همین دلیل اپیکوری­ها در عین اینکه اهمیت چندانی به شکل حکومت نمی­دادند حکومت سلطنتی را به دلیل اینکه حکومتی بسیار قوی و بیشتر امنیت را تامین می کند، آن را بر سایر حکومت­ها برتر می شمرند ( طاهری، ۹۸:۱۳۸۰)
شکاکین که از پیروان پیرون یا یورهون بودند مانند اپیکوری­ها فلسفه ی فرار را پذیرفتند فلسفه فرار آنان شامل :
۱-دوری از هر گونه چیزی است که انسان آن را خوبی ها و محاسن حیات می داند.
۲- تساوی عمومی مردم و حذف طبقات اجتماعی.
۳- ترک نعمت ها و مواهب حاصل از قراردادها.
۴-ترک تمام آداب و رسوم حاصله از مقررات اجتماعی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...