ـ گنجایش حداکثر و حداقل مدرسه
ـ فضای آموزشی درنظر گرفته شده برای هر دانش آموز.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲- ملاکهای نیروی انسانی
ـ حداقل کارکنان آموزشی و غیر آموزشی مورد نیاز مدرسه
ـ تعداد ساعت کار معلمان در دروس گوناگون
ـ حداقل تخصص و تجربه مورد نظر برای کارکنان.
ملاکهای یاد شده را می توان با توجه به نیازها و شرایط محیط، بر تعداد آنها افزود و یا از آنها کاست؛ برای مثال ملاک فاصله مطلوب میان خانه و مدرسه بر حسب شهر و روستا، سن و جنسیت دانش آموزان و امنیت حاکم در جامعه متفاوت خواهد بود. تأکید استاندارد لازم و معمول در این زمینه بر این است، که هیچ کودکی بیش از یک تا یک کیلومتر و نیم برای رسیدن به مدرسه ابتدایی نباید پیاده طی کند، زیرا طی فاصله طولانی تر باعث خستگی درنتیجه کاهش اثربخشی آموزش می شود (Mcginn and Borden, 1995, p.179).
ج) حمایتهای اداری و سازمانی
انتخاب مکان بهینه برای استقرار مدارس امری است فنی و بسیار وقت گیر. از این رو برنامه ریز آموزشی به همکاری و حمایتهای اداری و سازمانی در سطوح افقی و عمودی نظام آموزشی نیاز دارد.
بنابر توصیه یونسکو در انتخاب مکان مناسب جهت استقرار مدارس لازم است این نکات رعایت شود:
ـ توزیع جغرافیایی عرضه آموزش، متناسب باشد و در هر ناحیه آموزشی، میان عرضه و تقاضا برای آموزش تعادل درنظر گرفته شود
ـ از ملاکهایی بویژه از نظر طی مسافت پیاده میان خانه و مدرسه و گنجایش مدارس پیروی شود
ـ در حد امکان به بازدهی ـ هزینه توجه شود (UNESCO, 1991, P.72).
بعلاوه لازم است در پیش بینی بنای مدارس به گسترش آن در سالهای آینده نیز توجه شود. همچنین تدارک تجهیزات برای مدارس، امکان استفاده از آنها در برنامه های آموزشی دیگر در خارج از ساعات آموزش رسمی نیز می تواند موردنظر قرار گیرد؛ برای مثال پیش بینی تشکیل کلاسهای آموزش بزرگسالان و آموزش مداوم در محل مدارس می تواند حمایت جامعه محلی را در مرحله نیاز سنجی جلب نماید.
۴-۲- برنامه ریزی استقرار مدارس
به طور کلی برنامه ریزی برای استقرار محل مدارس در مقیاس خرد شامل این سه مرحله متمایز است. که در مورد هر یک توضیح داده خواهد شد:
الف) تشخیص وضعیت موجود
ب) پیش بینی نیازهای آینده
ج) ترسیم شکل مدارس (انتخاب محل مناسب جهت استقرار مدارس).
الف) تشخیص وضعیت موجود:
همانطور که گفته شد، هدف برنامه ریزی جهت انتخاب بهینه مکان واحدهای آموزشی (مدارس)، تنظیم شبکه ای است که بتواند با کارایی و رعایت برابری فرصتها، در حد امکان به تقاضای حال و آینده آموزش پاسخ دهد. این هدف کلی هدفهای ضمنی دیگری را نیز در بردارد که عبارتند از:
ـ فراهم ساختن برابر شانس در دستیابی به آموزش
ـ بهبود شرایط تدریس ـ یادگیری
ـ به کارگیری مؤثرتر منابع انسانی و کالبدی.
بنابراین اولین گام در مرحله تشخیص به تحلیل وضعیت موجود محل استقرار مدارس و میزان پاسخگویی آن به اهداف و سیاستهای آموزشی از یکسو و تقاضای آموزش در مقیاس خرد از سوی دیگر، اختصاص می یابد. برای این منظور به داده های آماری در زمینه های زیر در سطح خرد نیاز است:
۱ـ سطح پوشش نظام آموزشی و پراکندگی جمعیت.۲- کارآیی نظام آموزشی از دیدگاه تکرار و افت تحصیلی
۳- کیفیت منابع انسانی و تجهیزات فیزیکی.
ب) پیش بینی تقاضای آموزش و انتخاب محل مناسب جهت استقرار مدارس بعد از تشخیص وضع موجود می توان تقاضای آموزش جمعیت لازم العلیم را همزمان با روند سیاستهای آموزش پیش بینی کرد. دو مرحله پیش بینی تقاضای آموزش و انتخاب محل مناسب جهت استقرار مدارس، به همراه هم مستلزم طی این گامهاست:
۱- پیش بینی شمار ثبت نامها بر حسب جمعیت ۲- تعیین ظرفیت مدارس موجود و تعیین حوزه زیر پوشش آنها.
پس از تعیین ظرفیت مدارس موجود و حوزه زیر پوشش آنها، فهرستی از شبکه مدارس که باید گسترش یابد، بازسازی یا ساخته شود تهیه می گردد.بنابر این تصمیم گیری درباره ساختن مدرسه جدید، گسترش یا بازسازی و تعمیر مدارس موجود می تواند در پاسخ به تقاضای آموزش جوامع محلی و با مشارکت افراد ذی ربط، ذی نفع و ذی علاقه در این جوامع انجام پذیرد. مکانیابی مدارس با درنظر گرفتن توزیع جمعیت لازم التعلیم، مسافتی که میان مدرسه و خانه باید پیموده شود و قابل دسترس بودن مدارس سطوح بالاتر تعیین می گردد (مشایخ، ۱۳۸۰، ص۱۴۷).
ج) ترسیم شکل مدارس : در این مرحله بعد شناسایی مکانها مناسب و تطبیق آنها با استانداردها اقدام به ترسیم شکل می گردد.
۵-۲- راهبرد نیازهای اساسی
در جوامع کهن منابع فراوان و جمعیت کم محدودیتی ایجاد نمی کرد ولی با گذشت زمان، جمعیت افزایش یافت به طوری که برخی در دستیابی به نیازهای خود ناکام ماندند. از این رو نیازهای اساسی وارد عرصه تحقیقات و تفکرات بشر شد. نیازسنجی به طور اعم از دهه ۱۹۷۰ مورد توجه محافل علمی قرار گرفته است.
این توجه عموماً از سه انگیزه سر چشمه می گیرد:
۱- از دیدگاه انسانی و بشر دوستانه: در این دیدگاه سؤال بر سر آن است که، انسانها به چیز نیاز دارند تا خوشبخت شوند؟
۲- از دیدگاه سیاست: از این دیدگاه بیش از پیش به این نکته پی برده شده است که ثبات جامعه در حد زیادی به این وابسته است که تا چه حد نیازهای انسانهای آن جامعه ارضاء شده باشد.
۳- از دیدگاه اقتصاد:
از این دیدگاه نیازسنجی به دو دلیل مورد توجه است:
اولاً به منظور میزان تقاضا و ثانیاً به جهت انحراف نیازها و تمرکز کردن آنها روی کالاهایی که قبلاً تولید شده اند و یا در شرایط اقتصادی یک کشور قابل تولیدند (رضوی، ۱۳۷۷، ص۱۰۹).
دسته بندی نیازهای اساسی به یک صورت نیست برخی آنرا در دو گروه جای داده اند. اولین دسته به نیازهای مصرفی شخصی مانند غذا، مسکن و پوشاک مربوط است. و دسته دوم به خدمات عمومی اساسی مانند بهداشت، آموزش، حمل و نقل، آب آشامیدنی سالم و تسهیلات فرهنگی مربوط می شوند (فرجادی، ۱۳۷۳، ص۴۵۲).
آنچه مسلم است اینکه، فضای روستایی برای زیست، تطابق بیشتری با خلق و خوی انسانها دارد. اگر بتواند برای زیستن امکانات کافی فراهم آورد، مسلماً در جذب جمعیت و عرضه قدرت بالقوه تولیدی خود موفق خواهد بود (مطیعی لنگرودی، ۱۳۷۰، ص۲۸۹). اما نتایج تحقیقات علمی و تجارب عملی ثابت کرده اند که تأمین نیازهای جامعه روستایی به تنهایی نتوانسته است موفقیت لازم را در این زمینه کسب کند، بلکه تأمین این نیازها، بدون وجود بستر اقتصادی مناسب در روستا، موجب افزایش روحیه مصرف، کاهش توان تولید، وابستگی شدید به شهر، تغییرات فرهنگی و بروز نیازهای بیشتر شده است (رفیع پور، ۱۳۶۹، ص۵). و در مواردی ایجاد تسهیلات زیربنائی، علاوه بر اینکه تأثیری در افزایش تولید ندارد، سبب هدر رفتن بودجه اندک نواحی روستایی می گردد. به طوریکه در بین روستاهای تخلیه شده، سرمایه های سنگینی از خدمات رفاهی (برق، آب لوله کشی، حمام و …) همپای امکانات خصوصی تولیدی آب و زمین، مساکن و تأسیسات مربوط، برجای مانده است، که خود رقم سنگینی از ثروت ملی را تشکیل می دهد. امکانات موجود در روستا با تکیه بر تعداد جمعیت ساکن در روستا شکل می گیرد. به طوری که روستاهای پر جمعیت از امکانات بیشتری برخوردار می باشند. (مطیعی لنگرودی، ۱۳۸۲، ص۳۸).
۶-۲- روش های تعیین مراکز خدمات روستائی
مراکز خدمات روستایی، نقش بسیار مهمی در ارائه امکانات و خدمات مورد نیاز روستاهای تحت نفوذ خود دارا می باشند. زیرا، مراکز خدمات رسانی به عنوان پایگاهی برای ایجاد تحرک و میل به زیستن در نواحی روستایی، تلقی می شوند.
در ارتباط با تعیین مکان مناسب برای خدمات رسانی روستایی در سطح دهستان و یا مجموعه روستایی، مهمترین مورد، تعیین و تنظیم چگونگی ساخت سلسله مراتبی در سطح مجموعه روستاها، برای توزیع هر چه مناسبتر خدمات است، تا جامعه روستایی بتواند از امکانات خدماتی موجود در سطوح بالاتر سلسله مراتبی، به نحوی هر چه بهتر سود برد. یکی از دلایل اصلی عقب ماندگی روستایی و عدم میل به ماندگاری جمعیت در نواحی روستایی، ضعف امکانات خدمات رسانی، و عدم دسترسی آسان این جمعیت به مراکز ارائه خدمات است. عدم دسترسی آسان به خدمات موردنیاز و فقدان مراکز بازار برای داد و ستد، مشکلاتی را از نظر زیستی برای روستاییان ایجاد می نماید زیرا مکانیابی درست مراکز خدمات روستایی در سطح دهستان و یا مجموعه روستایی، سبب کاهش هزینه و زمان سفر برای دستیابی به خدمات گردیده، که خود در ایجاد رغبت هرچه بیشتر، برای انجام سفر بسیار مؤثر است. همچنین، ارتباطات هرچه بیشتر در سطح دهستان و بین روستایی، سبب تحرک و زمینه ساز امور مشارکتی گردیده، که در ایجاد میل به زیستن در محیط روستا مؤثر است (منبع قبلی، ص۱۲۱).
البته منظور از خدمات روستایی، خدمات عمومی و اساسی می باشد که منحصراً توسط دولت صورت می گیرد. و خدمات عمومی اموری است که کلیه افراد یک اجتماع از آن بهره مند گردند. به عبارت دیگر مردم یک جامعه دارای یک سلسله نیازهای مشترک می باشند، که هر یک به تنهایی قادر نیستند آنها را منفرداً برای خود تأمین کنند.
«ریچارد لونزدیل»[۱]۱ بیان نموده است «یک خدمت عمومی آن است که امکان دسترسی به آن برای همگان میسر باشد و شامل مواردی است که مردم راساً قادر به تأمین آن برای خود نمی باشند. مراد از خدمات، خدماتی است که به افراد ارائه می گردد. به طور کلی هر خدمتی که دولت در آن مشارکت نماید خدمت عمومی تلقی خواهد شد» (آسایش، ۱۳۷۹، ص۸۰). بنابراین، با توجه به مطالب گفته شده، جهت مکانیابی مراکز خدمات آموزشی از روشها و مدلهای مختلفی استفاده می شود که در زیر به آن اشاره می کنیم:
۱-۶-۲- جمعیت شاخصی از مرکزیت
نقشی که یک نقطه به خصوص در رابطه با دیگر نقاط، به عنوان مراکز خدمات، تسهیلات، کالاها، و روابط متقابل اجتماعی اجرا می کند، در اصطلاح «مرکزیت» و آنچه این مرکزیت را مشخص
می کند، «شاخص مرکزیت» خوانده می شود (مطیعی لنگرودی، ۱۳۸۲، ص۱۳۱).
مرکزیت و رتبه سلسله مراتبی یک سکونتگاه تابعی از توسعه نهادی آن است. ساده ترین روش این است که جمعیت به عنوان شاخصی درنظر گرفته شود. با فرض اینکه حجم آن با توسعه نهادی همبستگی نزدیک داشته باشد. در این روش پس از تعیین جمعیت هر سکونتگاه می توان آنها را در یک ناحیه موردنظر، طبقه بندی کرد (میسرا، ۱۳۵۲، ص۲۶).
در این روش میزان جمعیت به منزله منعکس کننده، میزان نقش کارکرد ناحیه، در جوابگویی به سطحی از نیازهای خدماتی است. بنابراین با بهره گرفتن از شکل های جمعیتی می توان مکانی بهینه را انتخاب نمود ومکانیابی هایی را که انجام گرفته مورد ارزیابی قرار داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...