ارتباط با دیگران

 

ارتباط با همسر
داشتن فرزند و سرپرستی آنها
ارتباط با والدین ،خواهر و برادرها و سایر بستگان

 

 

 

فعالیتهای اجتماعی ،گروهی ،شهری

 

فعالیت در رابطه با کمک و ترغیب دیگران
فعالیت وابسته به حکومت ملی و منطقهای

 

 

 

تکامل و ترقی شخصیتی

 

تکامل فکری
درک و برنامه ریزی شخصی
نقش حرفه ای
حق ابتکار و بیان شخصی

 

 

 

تفریح

 

انجام فعالیتهای اجتماعی
فعالیتها ی تفریحی بصری و غیر فعال
فعالیتهای تفریحی مشارکتی و فعال

 

 

 

جدول۳-۲ ابعاد کیفیت زندگی و عناصر تشکیل دهنده آن برا ساس نتایج تحقیقات اندرسون و بورد کهارت(۱۹۹۹( .(اقتباس ازمقدم طالمی،‌۱۳۸۳)
۱-بعد اجتماعی
بعد اجتماعی از جمله عوامل کلیدی در شکل دادن کیفیت زندگی است که تاثیر قابل توجهی بر احساسات اساساٌ اجتماعی مردم دارد. این بعد در سطح میانه مورد سنجش قرار میگیرد و شاخصهای آن تلفیقی از شاخصهای ذهنی و عینی کیفیت زندگی هستند. وظیفه یا کارکردی که یک شهروند میتواند در اجتماع برعهده بگیرد تأثیر مهمی بر کیفیت زندگی اش به جا میگذارد. هرچه نقش و کارکرد شهروندان در امور اجتماعی بیشتر باشد کیفیت زندگی آنها افزایش مییابد. بعد از استانداردهای شهروندی، دومین عامل تشکیل دهندهی بعد اجتماعی منزلت نقش افراد در جامعه است. منزلت نقشی با بهره گرفتن از «نظریهی ویژگیهای پایگاهی »[۵۸] مورد بررسی قرار میگیرد. بر طبق این نظریه هر ویژگیای که افراد در «گروه های مبتنی بر انجام وظیفه » [۵۹]از یکدیگر متمایز کند میتواند به عنوان عاملی در تفکیک پایگاه و منزلت نقشی افراد عمل کند(کرول[۶۰]، ۲۰۰۴) ویژگیهای پایگاهی با توجه به الگوهای فرهنگی و یا نوع کار در حال انجام تعیین میشوند.
۲-بعد روانی
روانشناسان در اولین قدم برای مطالعهی کیفیت زندگی خواهان بررسی نگرش فرد نسبت به زندگی میباشند. بسیاری از نظریه پردازان بر میزان احساس سعادت فرد از زندگیش به عنوان عامل تعیینکننده در نگرش فرد به زندگی تاکید کردهاند. از جمله عوامل که به عنوان مشخصات تعریف کنندهی احساس سعادت یا خوشبختی ارائه شدهاند میتوان به معیار هایی نظیر دوست داشتن دیگران، لذت بردن از زندگی و یا شناخت خود اشاره کرد. اما تعریفی که داینر[۶۱](۲۰۰۰ ،ص۳۴) برای احساس سعادت ارائه میدهد متضمن این است که افراد خودشان از زندگی خود یک ارزیابی مثبت داشته باشند. این تعریف ذهنی به اعتقاد وی تعریفی دموکراتیک و مردم محور است زیرا از خود فرد خواسته میشود که زندگیش را ارزیابی کند و تشخیص دهد که آیا از زندگیش احساس خوشبختی میکند یا خیر . چنین تعریفی از یک زندگی خوب همان «احساس سعادت ذهنی »[۶۲]نامیده میشود(د ینر،۲۰۰۰)
پایان نامه - مقاله - پروژه
محققان زیادی در توصیف این احساس به ارزیابی مردم از زندگی خودشان توجه میکنند، ارزیابی که هم عاطفی و هم شناختی است. مسئلهای که در ارتقاء احساس سعادت نقش بسیار مهمی دارد، نیازهاو میزان بر آورده شدن آنها در نزد افراد است. اولین کوششها از جانب مازلو از منظری جامعه شناختی نسبت به مقوله نیازها صورت گرفت. بر اساس رهیافتهای روانشناختی تا زمانی که نیازهای انسان در یک اندازه ی مورد قبول برآورده نشود احساس سعادت انسان افزایش نخواهد یافت.
زیلر [۶۳](۱۹۷۴) در بررسی خود احساس سعادت را مستقیما با نیاز به احترام به خود درارتباط میداند. و معتقد است احساس سعادت تا حد زیادی با ارزیابی فرد نسبت به بر آورده شدن این نیاز تعیین میشود.
دیگر عامل تعیین کنندهی احساس سعادت، به زندگی خانوادگی فرد برمیگردد کونو و ارلی [۶۴](۱۹۹۹) در مطالعه خود به این نتیجه رسیدندکه احساس سعادت و خوشحالی با ارزیابی که فرد نسبت به همسر و زندگی زناشویی اش دارد، همبستگی بالایی دارد. همچنین درمطالعه گلن و ویور (۱۹۷۹) مشخص شد که ازدواج موفقیت آمیز میزان احساس سعادت و خوشحالی فرد را تا حد زیادی افزایش میدهد. در کنار احساس سعادت، برخی از محققان از احساس رضایت از زندگی در اجتماع نیز به عنوان عاملی موثر در بالا بردن کیفیت زندگی سخن گفتهاند(دینر ،۲۰۰۰) همچنین این عامل از جمله شاخصهای ذهنی در تعیین کیفیت زندگی میباشد. تحقیقات نشان داده است که عدم رضایت از زندگی در اجتماع حتی تمایل به جابجایی به اجتماعی دیگر را موجب میشود.
فیلکینز(۲۰۰۰)در بررسی مدلهای رضایت از زندگی، متغیر های مختلفی به عنوان عوامل تاثیر گذار بر رضایت از زندگی در اجتماع ذکر کرد .برای مثال، کاساردا و جانویتز [۶۵](۱۹۷۴)یک مدل نظامند تدوین کردند تا با بهره گرفتن از شاخصهای طول مدت اقامت، موقعیت اجتماعی و چرخه زندگی شخص، میزان پیوستگی به اجتماع را پیش بینی میکند. در این مدل، اجتماع به عنوان یک نظام پیچیدهی شبکه رفاقت و خویشاوندی و پیوندهای رسمی و غیر رسمی دیده میشود. که ریشه در زندگی خانوادگی و فرایندهای اجتماعی شدن دارد و در نهایت میزان رضایت فرد از زندگی در اجتماع اش را مشخص میکند.
گودی(۱۹۷۷) در مطالعه خود دریافت که ابعاد اجتماعی در تعیین رضایت از زندگی در اجتماع اهمیت بیشتری دارند. وی برای تبیین رضایت از زندگی در اجتماع مقیاس بعد اجتماعی را طراحی کرد که اجزای آن عبارت بودند از: روابط گروه نخستین، مشارکت در اجتماع، التزام به اجتماع، قابلیت زندگی داشتن، همگنی، توزیع قدرت و احساس غرور به اجتماع. او همچنین خدمات ارائه شده از جانب شهرداریها را در نظر مردم مورد ارزیابی قرار داد. نتیجهگیری گودی حاکی از این مطلب بود «که شهروندان آن محلههایی را بیش از سایر محله ها رضایت بخش تلقی میکنند که در آنها روابط از نوع گروه نخستین و قوی باشد، جایی که مردم در امور مدنی مشارکت کرده و به این کار افتخار کنند، جایی که فرایندهای تصمیم گیری به صورت همگانی و با مشارکت سایرین اجرا شوند، جایی که شهروندان همگن باشند و به اجتماع و حفظ آن اهمیت دهند.
براون (۱۹۹۳) دریافت که مهمترین عوامل مؤثر بر رضایت فرد از زندگی در اجتماع عوامل اقتصادی هستند. در تحلیل وی احساس رضایت بالا اززندگی با سطح بالایی اززندگی همراه است. که برداشتن یک درآمد کافی که خرید کالا و خدمات را میسر میسازد مبتنی است. او فرض میکند که شغل ایدهآل و درآمد کافی عوامل کلیدی در تعیین رضایت از زندگی هستند. چهار متغیر رفتار اقتصادی که در تحلیل او وارد شده اند عبارتند از: اشتغال اولیه، رضایت ازشغل، رضایت ازدرآمدو خرید ازخارج اجتماع در مقابل خرید از داخل آن. در کنار متغیرهای فوق طول مدت اقامت، سن، مالکیت خانه، شدت آشناییها و عضویت در سازمانهای محلی نیز در مدل وی از جمله عوامل تاثیرگذار بر سطح رضایت از زندگی میباشد.
سلامت
سلامت از سوی مجامع معتبر بین المللی محور توسعه قلمداد شده است و بدون آن امکان ایجاد توسعه پایدار در کشورها وجود ندارد و سیاستگذاران و مردم کشورها برای رسیدن به یک توسعه پایدار چارهای جز گذر از سلامت ندارند.
سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت را رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی تعریف کرده و آن را تنها نبود بیماری نمیداند. اگر به سلامت به عنوان نبود بیماری و معلولیت در آحاد مردم جامعه نگاه کنیم هرگز معنی فوق تحقق نخواهد یافت. ولی اگر سلامت را حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی بدانیم و انسان سالم را انسانی بدانیم که با توان بالای جسمی، ذهنی، روانی و عاطفی در بهترین شکل قادر به اداره زندگی خود میباشد و سلامت را به عنوان منبعی برای زندگی مولّد فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تلقی کنیم، پی خواهیم برد که واقعاً بدون سلامت در تمام ابعاد آن، کشورها قادر نیستند به یک توسعه پایدار و همهجانبه دست یابند (کوپر، ۱۹۹۱).
از سوی مجامع مختلف بین المللی برای سلامت ابعاد مختلفی قائل شدهاند که انسانها را برای اداره زندگی و سلامت خود توانمند میسازد.
پور اسلامی (۱۳۸۱) در واژه نامه ارتقای سلامت به نقل از سازمان بهداشت جهانی انسان سالم را انسانی معرفی میکند که: جسم او به حدی از استقامت، انعطاف پذیری و قدرت برخوردار است که میتواند زندگی روزمره فردی و اجتماعی را با شادابی و کارآیی لازم تا آخر عمر اداره کند و تنها نبودن بیماری نیست بلکه منظور داشتن توانمندی جسمانی برای اداره کارهای روزمره با رفاه کامل است. انسان سالم از توان روانی کافی برخوردار است و قادر به اتخاذ تصمیمهای درست در موقعیتهای مختلف زندگی به نفع خود و جامعه و واکنش صحیح و رشددهنده در مقابل شرایط محیطی است. انسان سالم یعنی داشتن توان عاطفی کافی برای برقراری روابط اجتماعی سالم با دیگران، به عبارت دیگر، داشتن ارتباطات توأم با همدلی و همکاری اخلاقی با دیگران به طور کلی سلامتی به مفهوم سازگاری کامل فرد با محیط اجتماعی و برخورداری از بهداشت جسمانی و روانی است.
۱- سلامت جسمی
سلامت جسمی در مفهومی ساده، به معنای نداشتن بیماری و نقص عضو و معلولیت است. فردی که از نظر جسمانی دارای آثار سلامتی، پرانرژی و سرحال باشد، فردی است تندرست و دارای سلامت جسمانی.
گلدبرگ و هیلر(۱۹۷۹) علائم نشان دهنده سلامت جسمانی را احساس سلامتی، پرانرژیبودن، تمرکز حواس در کارها و هوشیاری و سرحالبودن معرفی کرده و علائم زیر را جزء نشانه های فقدان سلامتی برشمرده است: احساس ضعف و سستی، احساس بیماری، احساس سر درد، احساس سنگینی در سر، نگرانی از بههمخوردن حال در اماکن، احساس داغ و سرد شدن، عرق کردن زیاد، به خواب نرفتن مجدّد، کمبود خواب، خستگی بیش از حد و اضافه وزن (کاشف، ۱۳۸۵).
برخی از صاحبنظران سلامت عمومی را مترادف با تندرستی ، نیروی حیات و شور و شوق برای زندگی میدانند.آردل[۶۶](۱۹۸۴) در ارتباط با سلامت و بهزیستی چنین تعریفی را ارائه کرده است: “بهزیستی یعنی رویکردی آگاهانه به منظور سلامتی روحی، روانی و جسمانی” و در این زمینه حرکت نقش اساسی را در تأمین سلامتی ایفا میکند. سلامت جسمانی انسان تحت تأثیر عوامل زیادی از جمله عوامل ارثی، محیط زیست، مراقبتهای پزشکی و بهداشتی و سبک زندگی قرار دارد. سبک زندگی به مجموعه خصوصیات، الگوها و عادات و ویژگیهای رفتاری و عملکردی انسان اطلاق میشود که به عنوان یک بخش منظم از الگوی زندگی روزمره فردی میباشد. برای مثال تغذیه، عادات خواب و استراحت، استعمال دخانیات و عادات فعالیت حرکتی (پوراسلامی، ۱۳۸۱).
۲ - سلامت روان
مفهوم سلامت روان در واقع جنبهای از سلامت عمومی است. سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان را چنین تعریف می کند:"حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی".
در ارتباط با سلامت روان، به طور معمول احساس نگرانی و اضطراب نقطه شروع ناراحتی روانی است و تداوم آن موجب اختلال در کنشهای روانی، اجتماعی و جسمانی فرد میشود.در شرایط عادی و معمولی برخی از اضطرابها، نگرانیها و ضربه های روحی و روانی را میتوان نادیده گرفت اما گاه شدّت و پایداری این عوامل نامطلوب به حدی است که حتی فرد را از انجام کارهای روزمره بازمیدارد. برخورداری از تعادل روانی به عوامل زیادی بستگی دارد که مهمترین آنها احساس امنیت،احساس ارزشمندی، کمبود اضطراب، کمبود میزان احساس گناه و وسواسهای بیهوده، رشد وجدان اخلاقی و انجام فعالیتهای تفریحی مناسب است (نجات و ایروانی، ۱۳۷۸).
اصطلاح سلامت روان، اصطلاحی است که از آن برای بیان و اظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده میشود. هر فرهنگی براساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روان است. هدف هر جامعه این است که شرایطی را که سلامت اعضای جامعه را تضمین میکند، آماده نماید. منظور از سلامت روان، سلامت ابعاد خاصی از انسان مثل هوش، ذهن، حالت و فکر میباشد. از طرف دیگر، سلامت روان روی سلامت جسمی هم تأثیر دارد. بسیاری از پژوهشهای اخیر مشخص کردهاند که یک سری اختلالهای فیزیکی و جسمی به شرایط خاص روانی مرتبط هستند (کاشف، ۱۳۸۵).
سلامت روان حالت موفقیت آمیز یک کنش روانی است که نتایج آن فعالیتهای ثمربخش ، روابط رضایتبخش با دیگران، توانایی سازگاری با تغییرات و کنارآمدن با ناملایمات است. سلامت روان با بهزیستی شخصی و روابط خانوادگی و بینفردی و ایفاینقش در اجتماع رابطه تنگاتنگ دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...