۲-۳. تکرار جرم و بزرگسالان
ماکس وِل و همکاران ایشان، اطلاعات تکرار جرم بیش از ۲۰۰ مشارکت کننده در دو پروژه نشست ترمیمی را بدست آوردند و آن را با اطلاعات بدست آمده از محکومیت دوباره بزهکارانی که از طریق دادگاه به جرم شان رسیدگی شده بود مقایسه کردند و دریافتند که تنها ۱۶% از کسانی که از طریق یکی از پروژه های ترمیمی رسیدگی شده بود مرتکب تکرار جرم شدند و این در حالی بود که این آمار در بزهکاران رسیدگی شده در دادگاه ۳۰% بود. این تحقیق همچنان نشان داد که ناراحتی ناشی از تکرار جرم در شرکت کنندگان نشست های ترمیمی بیشتر از دادگاه بوده است و در نهایت آنها دریافتند که میزان تکرار جرم شرکت کنندگان سیستم ترمیمی نسبت به دادگاه پایین تر و جرایم با خشونت کمتری هم مرتکب شده بودند[۱۱۰].
۳-۳. صرفه جویی اقتصادی
سیستم عدالت ترمیمی هم در هزینه های فرایند و هم نتایج آن پس انداز می کند.گزارش هایی که از پروژه های نشست های گروهی - خانوادگی در سال ۱۹۹۹ در نیوزلند ارائه شده است نشان می دهد که دو پروژه عدالت ترمیمی به نام تِرن اِرآون و تی واناو آوینا[۱۱۱] به ترتیب توانسته است برای هر مراجعه کننده ۴۶۲ دلار و ۱,۵۱۵ دلار صرفه جویی به همراه بیاورد[۱۱۲].
پایان نامه - مقاله - پروژه
گفتار سوم: محافل تعیین مجازات
در اوایل سال ۱۹۹۰ مدل دیگری از عدالت ترمیمی در کانادا تحت عنوان محافل تعیین مجازات[۱۱۳] ظهور نمود که در واقع قالبی از جوامع بومی کانادا که به وسیله اصول بومی آنها شکل گرفته بود، محسوب می شد .اولین مورد از تشکیل این حلقه ها به سال ۱۹۹۲ بازمی گردد که در آن شخصی که به اعتیاد شهره بود متهم به سرقت چوب بیس بال و ضرب و جرح نیروی پلیس شد. اصرار دادستان این بود که جامعه خواستار زندانی شدن این فرد است. قاضی پرونده بری استوارت پس از تشکیل جلسه رسیدگی پرونده را به تعویق انداخت و زمانی که شروع به رسیدگی مجدد نمود، دادگاه را به شکل یک محفل(حلقه) درآورد و از دوستان و خانواده بزهکار درخواست کرد تا خواسته واقعی جامعه را پیدا کنند. خانواده و دوستانش متهم را از اعتیاد به مواد مخدر ترک دادند و اعلام کردند که خواستار زندانی شدن او نیستند و قاضی نیز حکم خود را مبتنی بر درخواست خانواده بزهکار صادر نمود و پس از چندی وی موفق شد زندگی اش را تغییر دهد.
این پرونده سرآغاز مدلی جدیدی از عدالت ترمیمی شد که امروزه آن را حلقه های تعیین مجازات می نامند. این مدل از عدالت ترمیمی برگرفته از روش های صلح اقوام بومی آمریکای شمالی، میانجیگری و تصمیم گیری های اجماعی[۱۱۴] محسوب می شود.
الف: روش های اجرایی
محافل تعیین مجازات ممکن است در یک حلقه بزرگ و یا دو حلقه داخلی و بیرونی تشکیل شود که حلقه درونی متشکل از بزهدیده، بزهکار و حامیان آنها به علاوه حرفه ای های سیستم عدالت کیفری همچون پلیس، وکیل و غیره است و حلقه بیرونی از اشخاص حرفه ای که دارای اطلاعات خاصی در این زمینه می باشند وبه علاوه اعضای جامعه محلی آنها تشکیل می شود.
تسهیل کننده و یا نگدارنده جلسه حافظ نظم جلسه می باشد و به صورت دوره ای خلاصه ای از آنچه که به منفعت و سود حاضرین است را به علاوه ی رهنمودهایی به سوی کسب رضایت طرفین و حفظ احترام یکدیگر اعلام می کند و همچنین آموزش های جلسه میانجیگری افتراقی را تضمین می کند.[۱۱۵]
طراحی این حلقه ها نیازهای بزهدیده، جامعه و بزهکاران را به سوی التیام مشکلات ناشی از جرم و فرایند بازپذیری راهنمایی می کند و به طور کل می توان گفت که هدف از جلسات آن تبادل دانسته ها و ادراکات آنچه که اتفاق افتاده، می باشد. این جلسات تلاش برای یافتن درمان زخم های برآمده از جرم و تکمیل کردن فرآیندهای تصمیم گیری ترمیمی است و پنج گام مهم دارد؛ نخست برگزاری جلسه در پاسخ به درخواست بزهکار برای شرکت در محفل؛ دوم محافل التیام بخش برای بزهدیده؛ سوم محافل التیام بخش برای بزهکار؛ چهارم حلقه های تعیین مجازات به منظور ایجاد توافق بر سر آنچه که اتفاق افتاده و آنچه که باید به منظور اصلاح آسیب انجام شود و در نهایت پنجم، پی گیری های دنباله دار به منظور نظارت بر توافقات انجام گرفته و حمایت از بزهکاران در تکمیل توافقات.[۱۱۶]
همه این وقایع همراه با یک کار متمرکز و میزان مشخصی از تقاضاهای شرکت در فرایند است. اهداف این فرایند شامل ترویج التیام برای اشخاص متاثر از جرم، پیشنهاد دادن فرصت به بزهکار برای اصلاح آثار ناشی از جرم ارتکابی اش، تقویت بزهدیده و اعضای جامعه محلی که از سیستم های سنتی آزرده خاطرشده اند و همچنین ایجاد احساس جمعی و افزایش ظرفیت های اعضای آن برای حل و فصل دعوا است[۱۱۷]، می باشد.
ب: اصول محافل تعیین مجازات
برای تبیین اصول حاکم بر محافل تعیین مجازات می بایسیت این مهم را در نظر داشت که این محافل به عنوان یک الگوی ترمیمی مسلماً نمی تواند در تضاد با اصول حاکم بر الگوی سزادهی و کیفری باشد زیرا در اینصورت در تضاد با حاکمیت عدالت قرار می گیرد سه اصل مهم حاکم بر قوانین موضوعه، به عنوان جزیی از اهداف و اصول مجازات عبارتند از: ۱. تناسب ۲. برابری ۳. بازدارندگی[۱۱۸]
با این وجود این محافل می بایست دارای اصول خاص ترمیمی خود نیز باشد که مهمترین آن عبارتند از: تاکید بر مشارکت بیشتر اعضای جامعه در اجرای عدالت کیفری، مشارکت و درگیر شدن خانواده، دوستان و حامیان طرفین، تقویت رابطه بزهدیده، بزهکار و اجتماع از طریق ایجاد عدالت و توجه به نیازهای آنها[۱۱۹]
فصل دوم: رویکردهای دادرسی کیفری در بستر عدالت ترمیمی
در قانون آیین دادرسی کیفری (مصوب ۲۶/۱۲/۱۳۹۲) می توان دو دسته از رویکردها و جلوه های عدالت ترمیمی در مرحله پیش از دادگاه را برشمرد، که عبارتند از رویکردهای ترمیمی آیین دادرسی کیفری در بستر عدالت ترمیمی همچون میانجیگری، نشست، محافل- که در قانون آیین دادرسی کیفری نوین ایران تنها میانجیگری پذیرفته شده است-، و دوم نهادهای ترمیمی شده در بستر قانون آیین دادرسی کیفری -که در فصل بعد به این دسته خواهیم پرداخت.
یکی از تفاوت مهم رویکردهای دسته نخست با رویکردهای دسته دوم در بستر این دو است؛ بدین صورت که میانجیگری بسترش در عدالت ترمیمی مهیا شده لیکن نهادهایی همچون تعلیق تعقیب، تعویق تعقیب و غیره از درون نهادهای کیفری برخواسته و مقنن آنها را با خصایص و ویژگی های ترمیمی همچون جبران خسارات بزهدیده، توافق بزهکار و بزهدیده، بازپروی بزهکار، اختیاری بودن انجام آنها و غیره آراسته نموده و به بیان کلی تر، این نهادها ذاتاً ترمیمی نبوده و جلوه های ترمیمی آنها عارضی می باشد.
ذکر این نکته لازم است که جایگاه عدالت ترمیمی در قوانین ایران محدود به رویکردهای مرحله پیش از دادگاه نیست و شامل مرحله دادرسی (دادگاه) و مرحله پسادادرسی (اجرای حکم) نیز میباشدکه به ترتیب شامل تعویق صدور حکم، عفو و بخشش (در مرحله دادرسی) و تعلیق اجرای مجازات اقدامات تأمینی و تربیتی اطفال و نوجوانان، نظام نیمه آزادی، آزادی مشروط، جایگزین های حبس (در مرحله پسادادرسی) نیز می شود، که پیشتر توضیح داده شد که بحث در این خصوص فراتر از قانون آیین دادرسی کیفری بوده و وارد در مباحث قانون مجازات اسلامی می شود.
مبحث نخست: میانجیگری در نظام کیفری پیش از ق.آ.د.ک ۱۳۹۲
در نظام دادرسی کیفری پیشین می توان جلوه های مختلف میانجیگری را مشاهده نمود که این جلوه ها تا پیش از تصویب قانون آیین دادرسی کیفری (مصوب ۱۳۹۲) به دو دوره قبل و بعد از انقلاب تقسیم می شود. در میان نهادهای مذکور برخی از آنها در نظام حقوقی ایران همچنان دارای حیات می باشند همچون شوراهای حل اختلاف و برخی دیگر همچون شورای داوری و خانه انصاف از میان رفته اند. نگارنده از بیان این مبحث در پی چند هدف بوده است نخست آنکه در ماده ۸۲ ق.آ.د.ک.(۱۳۹۲) انجام برخی از میانجیگری به شوراهای حل اختلاف – که محصول دوران پیش از تصویب ق.آ.د.ک سال ۱۳۹۲ بوده است – واگذار شده و به منظور بررسی میانجیگری در قانون مذکور می بایست این نهاد را بررسی نموده باشیم. دوم آنکه بسیاری از نهادهایی که در این مبحث برخی از آنها ذکر شده است(همچون شورای داوری و خانه انصاف) دارای عملکرد بسیار مطلوب و رضایت بخشی بوده اند و برای شناخت، بررسی و واکاوی نهادهای ترمیمی ق.آ.د.ک جدید به ناچار می بایست که آنها را شناخته و از تجربیات آنها استفاده نماییم. به همین دلیل نهادهای اجرایی و قضایی جهت اجرای نهادهای ترمیمی فوق الذکر می بایست ضمن بررسی نهادهای ترمیمی سابق، از تجارب با ارزشی که در طی عملکرد آنها بدست آمده است، استفاده نمایند و هدف نگارنده نیز تولید دانشی است که در آینده مسلماً مورد نیاز نهادهای مذکور در این زمینه خواهد بود.
گفتار نخست: میانجیگری درقوانین پیش از انقلاب
میانجیگری و شیوه های صلح و سازش در قوانین ایران پس از شکل گیری نظام دادگستری نوین ایران در سال۱۳۰۴ دارای فراز و فرودهای بسیاری بوده است. در اواخر دهه سوم خورشیدی و همزمان با شکل گیری انقلاب سفید و پس از آنکه مقنن دریافت که رسمی سازی عدالت کیفری نمی تواند پاسخگوی همه نیازهای جامعه باشد[۱۲۰] تلاش نمود تا در سطح وسیع و هدفمندی به غیر رسمی کردن رسیدگی به اختلافات و دعاوی و حل و فصل آنها ازطریق سیاست های جنایی مشارکتی در اقدام کنند.
در این دوران ها با وجود تلاشی که برای رسیدن به صلح و آشتی در اختلافات کیفری و همچنین دعاوی مدنی توسط قانونگذار انجام شده است لیکن در عمل بیشتر حرکت های از این دست به دلایل مختلف به شکست انجامیده و در نهایت حل و فصل دعاوی از شاهراه دادگستری ها عبور می نمود.
الف: افقی شدن رسیدگی به اختلافات عشایر و ایالات
در تاریخ ۹/۹/۱۳۳۷ قانونگذار به منظور رسیدگی به اختلافات و دعاوی ایالات و عشایر (اختلافات داخلی عشایر و یا افراد دیگری خارج از ایالات و عشایر) ماده واحده ای را تصویب نمود به نام «قانون راجع به امور قضایی عشایرو ایالتی که اسکان می شوند» در این قانون پیش بینی شده بود که وزارت دادگستری می تواند هیات هایی مرکب از سه نفر که دو نفر ازآنها از قضات مجرب باشند تشکیل دهد که با توجه به مررات به طریق کدخدامنشی، اختلافات و دعاوی مربوطه را فیصله دهند.
در این قانون، مقنن ضمن تصریح به رعایت اصول و قوانین موضوعه، حل اختلافات را منوط به روش های کدخدامنشانه دانسته است، روش های کدخدامنشانه در هیچ یک از قوانین پیش از انقلاب تعریف نشده بود، لیکن برای مردم ایران دارای یک مفهوم خاص عرفی است و بیانگر اقدامات کدخدایان (متولیان روستا و بخش) برای حل و فصل مسالمت آمیز دعاوی بوده است و همانگونه که خواهیم دید در رسیدگی به دعاوی روستائیان در خانه های انصاف کدخدایان نقش اصلی و عمده را ایفا می نمودند.
در این ماده واحده ۶ تبصره ذکرشده است که به ترتیب بیان می کرد که؛

 

    1. اقامه دعاوی به موجب دادخواست شفاهی است و از مقررات آیین دادرسی مدنی تبعیت نمی کند.

 

    1. قطعیت این احکام تا پنجاه هزار ریال است و در دادگاه استان حوزه مربوطه قابل پژوهش خواهی است.

 

    1. استفاده از کارمندان و قضاوت بازنشسته دادگستری.

 

    1. این هیات ها در رسیدگی به جرایم خلاف وجحه در این هیأت ها و پژوهش خواهی از احکام آنان مجاز می باشند.

 

    1. مدت مأموریت هیات ها دوساله است که مسئولیت اجرایی آن با وزارت دادگستری می باشد.

 

ب: خانه انصاف
بعد از انقلاب مشروطیت وتشکیل دیوان خانه عدلیه تا چند سال قبل از تشکیل خانه انصاف مرجع رسمی رسیدگی به تظلمات و دعاوی کوچک روستاییان یعنی اکثریت مردم ایران در آن زمان، دادگاههای بخش(صلحیه) بود که این دادگاهها در تمام روستاها وجود نداشت و به دلیل شرایط نامساعد راه ها و فقدان وسائل ارتباطی کافی و مناسب در روستا ها در عمل اکثریت روستائیان به نزدیک ترین دادگاههای بخش محل اقامت خود دسترسی ندانستد؛ و این در حالی بود که این روستاها به عنوان مالیات دهنده، در تأمین قسمتی از هزینه این دادگاهها شرکت میکردند لیکن از مزایا دسترسی و تنظیم به آن محرم بود.
پس ازحدود۵۰ سال ازتشکیل دیوان خانه عدالت ایران و حدود ۴۰ سال از تشکیل نظام دادگستری نوین ایران، انتقاد از عدم وجود مرجع رسیدگی به دعاوی روستائیان بالا گرفت.[۱۲۱]
تحت تأثیر این انتقادها بود که ابتدا در سال ۱۳۳۲ لایحه «هیات حل اختلاف محلی» به موجب قانون اختیارات نخست وزیری و به همت دولت مرحوم دکتر محمد مصدق در ۳۰ ماده به تصویب رسیدکه طبق این لایحه هر ده یا دهستانی که فاقد دادگاه بخش و جمعیت آن بیشتراز ۳ هزارنفر باشد، هیاتی مرکب از ۳ نفر عضو از اهالی محل تشکیل شود و در دعاوی مدنی تا ۵۰ هزار ریال و در امور کیفری نسبت به کلیه امورخلافی صلاحیت داشته باشند.
این قانون به دلیل شرایط سیاسی حاکم برکشور و سرنگونی دولت ملی مرحوم دکتر محمد مصدق مجال اجرا نیافت.
سرانجام به دلیل وجود نارضایتی فراوان روستائیان از عدم نهاد رسیدگی رسمی به تظلمات آنان بودکه در سال ۱۳۴۱ پس از تصویب انقلاب سفید، ۶ اصل دیگربه اصول ۶ گانه انقلاب اضافه شد و اصل ۹ آن تشکیل خانه های انصاف را برای رسیدگی به دعاوی روستائیان پیش بینی نموده بود به منظور اجرائی نمودن خانه های انصاف، وزارت دادگستری در سال ۱۳۴۱، طرح تشکیل خانه های انصاف را تهیه نمود که این طرح در ۲۲ فروردین ۱۳۴۴ به تصویب مجلس شورای ملی ودر ۱۸ اردیبهشت به تصویب مجلس سنا رسید. به منظور بحث پیرامون عملکرد این نهاد به بررسی ماهوی آن پرداخته و عملکرد آن را مورد ارزیابی قرار می دهیم.
پیش از پرداختن به ماهیت و عملکرد خانه های انصاف ذکر این نکته لازم است که تجربه خانه های انصاف به دلیل عملکرد مثبت آنها از این حیث که می تواند در عملکرد نهادهای ترمیمی موجود در قانون آیین دادرسی کیفری (مصوب ۱۳۹۲) تاثیرگذار باشد حایز اهمیت فراوانی است. این اهمیت زمانی دو چندان خواهد شد که درمیآبیم که مقنن اجرای برخی نهادهای ترمیمی همچون میانجیگری ماده ۸۲ را به عهده اشخاص و موسسات نهاده است. که مسلماً با توجه به فقدان سابقه این نهاد در قوانین ما، نهادهای اجرایی می بایست از تجارب بدست آمده از این نهاد و شورای داوری کمال استفاده را بنمایند.

 

    1. چیستی خانه انصاف

 

در ماده ۱ قانون تشکیل خانه های انصاف گفته شده است که «رسیدگی به دعاوی و امور معین در این قانون و حل و فصل اختلافاتِ ساکنان روستاها به عهده خانه های انصاف خواهد بود که به وسیله وزارت دادگستری در حوزه هر روستا و یا مجتمع از چند روستای مجاور تشکیل شده و یا تشکیل می شود.»
همچنین ماده ۲ بیان می کند «خانه انصاف مرکب از پنج نفر از معتمدان محل است که از طرف ساکنان حوزه خانه انصاف برای مدت ۴ سال انتخاب خواهندشد.»
همانگونه که از مواد فوق الذکر برمی آید اساس طرح مذکور واگذاری کار مردم به مردم بوده است امری که یکی از مبانی ارزنده دموکراسی می باشد و از این طریق، خانه های انصاف تلاش می نمودکه ازطریق مصالحه و سازش بین طرفین، کدخدامنشانه و به دور از هرگونه تکلف های آئین دادرسی، دعوا را فیصله دهند.[۱۲۲] خانه های انصاف متشکل از ۵ نفر عضو بودکه ۳ نفراز آنان عضواصلی و ۲ نفربه عنوان عضو علی البدل تعیین می شدند و یک نفراز میان اعضای اصلی به سمت ریاست انتخاب می شد.[۱۲۳]
صلاحیت خانه های انصاف درامور مدنی محدود به؛

 

    1. رسیدگی به دعاوی منقول و غیر منقول که خواسته آنها کمتر از ۱۰۰ هزار ریال باشد.

 

۲- دعاوی تصرف عدوانی و مزاحمت نسبت به اموال منقول و در خصوص اموال غیر منقول مشروط براین که اقدام به تصرف عدوانی یا مزاحمت و ممانعت برای اعضا شورا مشهود باشد
۳- رسیدگی به دعاوی اموال منقول به رضایت کتبی طرفین باشد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...