۲- کار و حرفه شخصیت ها و راه و روش زندگیشان
۳- زمان، فصل و دوره داستان.
۴- محیط کلی و عمومی شخصیت‏ها: پس زمینه محیطی که داستان در آن اتفاق می‏افتد. مثل محیط مذهبی، فرهنگی، مقتضیات فکری، خلقی، عاطفی. می‏تواند پس زمینه یک کشور، یک خانواده و یا یک قوم و عشیره باشد.
چند نکته دیگر :
۱- توصیف صحنه در داستان مدرن جزئی از عناصر داستان شده و نباید به گونه‏ای باشد که با حذف آن در داستان هیچ اتفاقی نیفتد.
۲- از وسط صحنه شروع کند. یعنی خواننده را به وسط داستان پرت کنید تا با صحنه خو بگیرد.
۳- میتوانید از شوک هم استفاده کنید. اما تعداد شوک‏ها باید کم باشد تا از تأثیرش در داستان کم نشود.
۴- معمولاً داستان کوتاه در یک صحنه اتفاق می‏افتد. و توصیه می‏شود از تعدد صحنه در داستان کوتاه استفاده نشود.
۵- توصیفات تکراری در داستان نداشته باشید. یک بار توصیف برای خواننده بس است. خواننده آن را در ذهنش نگه می‏دارد.
پایان نامه - مقاله
۲-۲-۶-۲٫ توصیف شخصیت‏ها
شخصیت‏، تیپ‏، چهره‏مان یا همان نمونه نوعی بحثی است که امروزه در داستان به آن زیاد پرداخته می‏شود‏.این بحث اولین با ر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مطرح شد.در همه جای دنیا افراد مثل هم هستندو در خیلی از خصوصیات مشترکند.
شخصیت از ۴ جنبه، شخصی، خانوادگی، اجتماعی و حرفه‏ای تشکیل شده است.
جنبه شخصی: لحظات تنهایی یک شخصیت. این که شخصیت از چه سرگرمی‏ها، نوستالژی‏ها و مخفی‏کاری‏هایی در اتاق یا ذهنش برخوردار است.
جنبه خانوادگیهر شخصیتی می‏تواند تنها یا خانواده دار باشد. اما حتی اگر تنها باشد، مطمئناً پدر و مادری داشته است. یا کسی که قبلاً خانواده‏اش بوده یا قرار است خانواده‏اش باشد. طرز رفتار شخصیت با خانواده جنبه دوم اوست.
جنبه اجتماعینوع برخورد با شخصیت‏هایی که در اجتماع می‏بیند.
جنبه حرفه‏ای: نوع کار و میزان درآمد می‏تواند در شخصیت تأثیر مستقیم داشته باشد. حتی نوع برخورد با همکاران و هشت ساعت زندگی‏اش در محل کار می‏تواند در روند کلی داستان اثر گذار باشد.
در مرحله توصیف شخصیت برای خلق یک ساختار درماتیک درست فهمیدن نقطه ضعف شخصیت‏ها به اندازه فهمیدن نقاط قوت و یا خصوصیات ظاهری، اخلاقی و اجتماعی آن‏ها دارای اهمیت است. این‏که آن‏ها دقیقاً در ابتدای قصه چه طور آدم‏هایی هستند و پس از این‏که توانستند از پس مشکلات طرح شده در روند قصه بر بیایند به چه آدم‏های جدیدی تبدیل شدند؟
۲-۳٫ عناصر قصه
«معمولاً به آثاری که در آن‏ها تأکید بر حوادث خارق‏العاده، بیشتر از تحول و تکوین آدم‏ها و شخصیت‏ها است، قصه می‏گویند. در قصه محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می‏گردد. حوادث قصه‏ها را به وجود می‏آورند و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می‏ دهند، بی آن‏که در گسترش و تحول قهرمان‏ها و آدم‏های قصه نقش داشته باشند. به عبارت دیگر، شخصیت‏ها و قهرمان‏ها، در قصه کمتر دگرگونی می‏یابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگونند» (میرصادقی، ۱۳۹۰: ۴۴).
از نظر میرصادقی «اغلب قصه‏ها فاقد پیرنگند» (میرصادقی، ۱۳۹۰: ۴۴). یا به عبارتی بافتی ساده دارند: حوادث، علت و معلولی نیستند و یا منطقی که در پس افکار و اعمال نهفته است، استوار و پیچیده نیست و یا حتی از استدلال منطقی قابل قبولی پیروی نمی‏کنند؛ اما علی‏رغم تمامی این تعاریف مطالعه در افسانه‏ها و قصه‏های ملل فصول مشترکی را که همان بن‏مایه و ساختار آن باشد به ما عرضه می‏دارد. افسانه‏ها و قصه‏ها همانند سایر آثار ادبی شفاهی یا مکتوب از عناصر ساختاری خاصی تشکیل شده‏اند.
۲-۳-۱٫ راوی
«یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود …»
«یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود …»
«روزی روزگاری در سرزمینی دور دست …»
«سال‏ها پیش در …»
«آورده‏اند که …»
….
«بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود، قصه‏ی ما دروغ بود»
«قصه‏ ما به سر رسید، کلاغه به خونه‏اش نرسید»
چند نمونه‏ای که در بالا آمده، نمونه‏هایی است از آغاز و پایان قصه‏ها و افسانه‏ها، آنچه که در تمامی این نمونه‏ها شایان توجه است، این نکته مهم است که تمام این جمله‏ها سخن یک راوی است.
راوی یا روایتگری که قصه، افسانه، حکایت و داستانی را نقل می‏کند. این راوی در طول حکایت داستان در تمامی صحنه‏ها حضور دارد و تمام ماجراها از دید اوست که روایت می‏شود.
راوی آگاه به تمام ماجرا است و بیش از شخصیت قصه از وقایعی که در پیش روست، اطلاع دارد. او خود شاهدی‏ست بر داستانی که در حال نقل آن است؛ بنابراین او را راوی «همسان رویدادی» یا راوی شاهد یا دانای کل می‏دانند (فورستر، ۱۳۷۱: ۶۱).
در قصه و افسانه، خواننده می‏تواند در جریان گفت‏وگوی شخصیت‏ها قرار بگیرد.
قصه و افسانه برای حکایت شدن و گوش سپردن به نقل نقال یا راوی است.
۲-۳-۲٫ شخصیت‏ها در قصه‏ها
در بیشتر قصه‏ها و افسانه‏های ملل، شخصیت‏های معرفی شده یا خوبند یا بَد. خوب‏ها دارای خصائل عالی انسانی از قبیل فروتنی، جوانمردی، سخاوت، شجاعت و محبت‏اند. در همه‏ی این افسانه‏ها، خواننده می‏بیند که این صفات نیکو، گرچه ممکن است سبب مشکلات و سختی‏هایی شود، ولی همواره قهرمانانی که دارای این صفات‏اند در پایان پیروزند.
قصه‏ها و افسانه‏های عامیانه، معمولاً از طرح خاصی پیروی می‏کنند، شروع و پایان مخصوص به خود دارند و شخصیت‏ای اصلی داستان اغلب در همان چند جمله‏ی اول معرفی می‏شوند.
در قصه‏های عامیانه و افسانه‏ها افراد اصلی داستان شخصیت‏های روشن و مشخصی دارند و بیش‏تر مشابه یکدیگرند.
۲-۳-۳٫ زمان و مکان در قصه
«در قصه‏ها زمان و مکان فرضی‏اند و تصویری. مشخص نیست که قصه‏ها مربوط به چه زمانی است» (میرصادقی، ۱۳۹۰: ۶۷).
به حدس و گمان باید دریافت که این قصه‏ها به چه دوره‏ای تعلق دارد و بازگو کننده‏ی وضع اجتماعی و سیاسی مردم کدام دوره است. این زمان و مکان فرضی، چون زمان و مکان فرضی و تمثیلی بعضی از رمان‏ها یا داستان‏های کوتاه و بلند مروزی نیست که نویسنده احساس و اندیشه‏ای را در حیطه‏ی زمانی و مکانی خاصی که جنبه تمثیلی و نمادین(سمبلیک) دارد مطرح می‏کند و به داستان بُعد کلی و جهانی می‏دهد و به دردها و اسارت‏ها و تنگناهای سرنوشت بشری از دیدگاه عمومی و جمعی نگاه می‏کند.
شهر یا کشور فرضی و خیالی نویسنده قصه، مظهری از شهر یا کشور خود او بوده است و وقایعی که در قصه‏ها اتفاق می‏افتد، وقایعی بوده است که در کشورش روی داده است.
معمولاً حوادث و ماجراهای قصه‏ها در کشورهایی مثل چین، ماچین، حلب، یمن و غیره، اتفاق می‏افتد (میرصادقی، ۱۳۹۰: ۶۸).
در افسانه‏ها و قصه‏ها، صحنه‏ها را معمولاً در کنار هم می‏بینیم. زمان و مکان فرضی است، اما همه چیز قابل دسترسی و سهل‏الوصول است. در قصه‏ها همه‏ی موقعیت‏ها و مکان‏ها و زوایا در یک سطح و در کنار یکدیگر قرار گرفته‏اند.
۲-۴٫ ولادیمیر پراپ و عناصر خویشکاری
ولادیمیر پراپ متولد ۱۸۹۵ میلادی است. او در کتاب معروف خود «ریخت‏شناسی قصه‏های پریان» سی و یک کارکرد برای قصه‏های پریان در نظر گرفت. ولادیمیر پراپ روایت‏شناس روس است که ساختار قصه‏های پریان روسی را به هفت حوزه عمل و سی و یک نقش ویژه تقلیل داده است. او در سال ۱۸۹۵ م در سن‏پترزبورگ به دنیا آمد. وی تباری آلمانی داشت و در رشته فقه اللغه روسی و آلمانی فارغ‏التحصیل گردید. او به تدریس زبان آلمانی می‏پرداخت و از سال ۱۹۲۳ م مدرس فولکلور در دانشگاه لنینگراد بود. وی حاصل سال‏ها تحقیق و مطالعه‏ی خویش را در نخستین کتابش، ریخت‏شناسی قصه‏های پریان، در سال ۱۹۲۸ م منتشر کرد.
پراپ خویشکاری را یکی از اجزای سازنده قصه می‏داند. «باری قدم اول شناخت و تعریف کوچک‏ترین واحدهاست. وقتی کوچک‏ترین واحدها جدا و تعریف شدند، قدم بعدی در تجزیه و تحلیل ساختاری بررسی روابط متقابل این واحدها و راه‏های ترکیب آن‏ها با یکدیگر است. پراپ کوچک‏ترین جزء سازه‏ای قصه‏های پریان را «خویشکاری[۷]» می‏نامد، و «خویشکاری» را به عمل و کار یک شخصیت از نقطه نظر اهمیتش در پیش بُرد قصه تعریف می‏کند» (پراپ، ۱۳۹۲: ۸).
پراپ در ریخت‏شناسی، ترکیب، ساختمان اشیاء و پدیده‏ها را بررسی می‏کند. «در این امر امکان کوچک‏ترین تردیدی نیست که ما می‏توانیم پدیده‏ها و اشیا پیرامون خویش را از جنبه ترکیب و ساختمانشان، یا از جهت فرآیندها و دگرگونی‏هائی که بر آن‏ها عارض می‏گردد، و یا از جنبه‏ی خاستگاه و اصل آن بررسی کنیم» (پراپ، ۱۳۹۲: ۲۴). تعریف پراپ از کارکرد شخصیت‏ها یکی از مهم‏ترین و انقلابی‏ترین نوشته‏ها در تاریخ فولکلور است. او می‏نویسد: «یک عمل نمی‏تواند جدای از مکانی که در جریان روایت دارد تعریف شود» (همان: ۱۱).
عمل یا کارکرد فقط در مکان خویش در جریان روایت تعریف می‏شود. واحد حداقل به عنوان بخشی از تیپ در نظر گرفته شده و باید با توجه به این که در کجا رخ می‏دهد مورد بررسی قرار گیرد.
هرکارکرد در قصه، هدف خاصی را دنبال می‏کند. به عقیده پراپ کارکردهای انتزاعی باعث شکل‏گیری قصه می‏شوند. «پراپ تجزیه و تحلیل‏هایش را با الگوهای افلاطونی که در ذهن دارد انجام می‏دهد و برای او قصه همیشه به وسیله کارکردهایی انتزاعی شکل می‏گیرد و با جزئیات ملموس مادی طول و تفصیل می‏یابد.
پراپ واحد سازنده روایت را کارکرد نامید که عمل یکی از شخصیت‏های قصه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...