ریشه شناسی: این واژه مرکب از avi- «گوسفند» + sar- «سر» می‌باشد: هند و ایرانی آغازین: *Haui- «گوسپند» + *ćrHas- «سر» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۹، ۱۰۰)؛ سانسکریت: avi- + śíras- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۱۳۵؛ ۱۹۹۶: ۶۳۸)؛ تخاری (ب): awi- «میش» (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۱۳۵)؛ وخی: yobč, yopč «گوسپندان» از صورت ایرانی آغازین *āvičī- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۱۳۵)؛ فارسی نو: قوچ، خوچ «گوسفند جنگی» + سر (دهخدا)؛ انگلیسی: ewe «گوسفند، میش» + وام واژۀ لاتین cere- در cerebrum «مغز» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۰۰)؛ معادل عربی: هَقعَه، هقعه الجوزا، رأس الجوزا یا رأس الجبار.

 

    • §§

 

awiyābānīg [ˀw(y)dˀp̄ˀnyk’ | N bīābānī]
(نجوم: انواع ستارگان)
* بیابانی، ثابت، ایستاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات و ریشه شناسی: (رک. stārag ī a-wiyābānīg).

 

    • §§

 

axtar [ˀhtl | M ˀxtr, N ~]
* (نجوم) «اختر»:
* (در معنای خاص) برج فلکی، صورت فلکی؛
* (در معنای عام) ستارۀ ثابت، ثوابت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه axtar در پهلوی، مفرد واژۀ axtarān به معنی «ثوابت» است که در احکام نجوم، «دشمن یا رقیب» abāxtarān (=سیارات) محسوب می‌شوند. بنا بر بندهشن (۵-الف: ۱۰)، از نظر زبانی نیز، واژه axtar متضاد abāxtar است (رک. abāz-rawišn). در بندهشن، ثوابت یا اختران، به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند که نام عمومی همه آنها axtar است: ۱) گاهی منظور از «axtar»، فقط یک ستارۀ منفرد است که در پهلوی به آن star ī axtarīg (ستارۀ اختری، ستارۀ ثابت) نیز می‌گویند. برای نمونه: ونند (Wanand)، سدویس (Sadwēs)، و غیره؛ در این میان ستارگانی وجود دارند که نامگذاری نشده‌اند و جزو ستارگان قدر اول و دوم و سوم نیز نیستند؛ در پهلوی به این ستارگان «ستارگان خُرد» می‌گویند (رک. xwurdag). 2) بیشتر اوقات در بندهشن، منظور از «axtar» «صورت فلکی» است که به یک گروه از ستارگان اطلاق می‌شود که در کنار هم یک شکل خاص را تداعی می‌کنند؛ همانند، هفت اورنگ (Haftōring)، دوپیکر (Dōpahikar)، و غیره. از این صورتهای فلکی، دوازده صورت هستند که جایشان در منطقهالبروج است و به «بروج فلکی» مشهورند. در بندهشن، واژۀ axtar بطور خاص به معنی «برج فلکی» بکار برده شده است؛ بر طبق بندهشن (۲: ۲)، این دوازده برج فلکی، که اساس صورتهای فلکی هستند، به ترتیب عبارتند از: ترازو (Tarāzūg)، کژدم (Gazdum)، نیمسب (Nēmasp)، بز (Wahīg)، دول (Dōl)، ماهی (Māhīg)، بره (Warrag)، گاو (Gāw)، دوپیکر (Dōpahikar)، خرچنگ (Karzang)، شیر (Šagr)، خوشه (Hōšag). از آنجا که منازل قمر نیز یک گروه از ستارگان را در بر می‌گیرد، منازل قمر نیز در بندهشن (۲: ۲۱) جزو اختران محسوب شده‌اند.
پایان نامه
از طرفی، مطابق بندهشن (۵: ۷)، خورشیدِ تیز اسب و ماهِ گوسپند تخمه، که به ایزدانِ مینوی مهر و ماه اشاره دارند و به «شهریار روشنان» معروفند، نیز جزو «هفت سپاهبد اختری» و در نتیجه اختران محسوب شده‌اند؛ در مقابل، خورشید و ماهِ تاریک یا اباختری، که به «شهریار تاریکان» معروفند، جزو «هفت سپاهبد اباختری» و در نتیجه اباختران و سیارات محسوب شده‌اند.
ریشه شناسی: پژوهشگران در مورد ریشه شناسی این واژه نظری نداده‌اند: فارسی میانه: axtar «اختر، برج، ثوابت» (بهار، ۱۳۴۵: ۱)؛ «ستاره، صورت فلکی، برج» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۴۶؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۳۹؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۷۹)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [ˀxtr] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۳۹)؛ فارسی میانه ترفانی: axtar: (بویس، ۱۹۷۷: ۲۲۰)؛ فارسی میانه اشکانی: axtar (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۷۹)؛ پازند: axtar (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۳۹)؛ فارسی نو: اختر؛ معادل انگلیسی: zodion «برج فلکی»؛ constellation «صورت فلکی»؛ معادل عربی: صورت فلکی، برج، هیأت، کوکب ثابته (ثوابت).
ترکیبات:
axtarīg [ˀhtlyk] «اختری: مربوط به صور فلکی، مربوط به بروج؛ مربوط به ثوابت»
axtar(ā)mār [ˀhtl(ˀ)mˀl] «اخترشناس، ستاره‌شناس، منجم»
axtarāmārīh [ˀhtlˀmˀlyh] «اخترشماری، نجوم؛ رصدِ ستارگان»
spihr ī axtarān «فلک البروج»
dwāzdah kadag ī axtarān «منطقهالبروج».

 

    • §§

 

axtarān ī a-gumēzišnīg [ˀhtlˀn y ˀgwmycšn’yg]
(تنجیم)
* «اختران نیامیزنده»: پاکان، ویژگان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: اخترانی که به پلیدی اهریمن آلوده نشده اند (بهار، ۱۳۴۵: ۲). این ستارگان به فروهر پاکان معروف اند و از آنجا که موجوداتی مینوی اند، غیر قابل آمیختن با پلیدیهای مادی اند. جایگاه این موجودات مینوی در سپهر زبر سپهر یا فلک الافلاک است. (برای توضیحات بیشتر رک. gumēzišn و pāyag)
ریشه شناسی: (رک. axtar و gumēzišn).

 

    • §§

 

axtarān ī gumēzišnīg [ˀhtlˀn y gwmycšn’yg]
(تنجیم)
* «اختران آمیزنده»: بروج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: اخترانی که به پلیدی اهریمن آلوده شده اند (بهار، ۱۳۴۵: ۲). این ستارگان، مادی و قابل رویت اند. جایگاه آنان بالاتر از اباختران (سیارات) و در بالاترین طبقه مادی آسمان یعنی فلک البروج است. پس از این طبقۀ مادی، فلک الافلاک یا «سپهرِ زبر سپهر» قرار دارد که جایگاه موجودات مینوی است. (رک. gumēzišn و pāyag)
ریشه شناسی: (رک. axtar و gumēzišn).

 

    • §§

 

axtarān ī tēz-rawišntar [tyc’ lwbšntl]
(تنجیم)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...