اسم، فعل، حرف، بنیاد تمامی کلمات می‌باشند، چرا که نشانه های افعال و حروف چه در جمله و چه در غیر جمله مشخص است و کلمات دیگر غیر از این موارد یا اسم است و یا در زیر مجموعه‌ی اسم قرار می‌گیرد. نتیجه این که با توجه به بررسی نظرات برخی از دستور نویسانی که به آنها اشاره شد و با توجه به نکات طرح شده میتوان اقسام کلمات را با نگاهی تفصیلی به اسم، فعل، حرف، ضمیر، قید، صفت و شبه جمله تقسیم نمود.

۳-۵ انواع نقش در دستور سنتی و جدید

در دستور زبان جدید، «هر گروه اسمی در جمله یکی از نقش‌های زیر را بر عهده دارد:
الف:نقشهایاصلییامستقیم:نهاد، مفعول، متمم، مسند، منادا.
ب : نقش‌های تبعی : بدل، معطوف، تکرار.
پ: نقش‌های وابسته:مضافالیه.»(وحیدیانکامیار، ۱۳۸۴: ۹۵)
قابل ذکراست؛ همانگونهکه در تعداد انواع کلمات میان دستور نویسان اختلاف نظر وجود دارد این اختلاف نظر در تعداد نقش کلمات و قرار گرفتن آن در دسته بندی نیز دیده می‌شود. بهطورمثال «مدرسی» علاوهبرمضافالیه، صفت و قید و متمماختیاری را هم جزء نقش‌های وابسته(نقش‌های فرعی) محسوب می‌کنند. (مدرسی، ۱۳۸۷: ۳۸۷)
در دستور زبان سنتی نقش‌ها در دو دسته قرار می‌گیرند که عبارتند از:
الف: « نقش‌های اصلی : نهاد، مفعول، متمم، مسند، تمیز، منادا.
ب : نقش‌های وابسته: صفت، قید، بدل، معطوف، تأکید، مضاف الیه. »(انوری وگیوی، ۱۳۸۹: ۱۵)
چند نکته:
۱ـ پذیرش نقش نحوی، مستلزم قرار گرفتن کلمات در جمله می‌باشد.
۲-از مواردی که باعث اختلاف تعداد نقشها در دستور سنتی و جدید گردیده، مبحث مسند و تمییز است. “مسند” در دستور زبان جدید دایره‌ی وسیع تری را شامل می‌شود و تنها به آن دسته از گروه اسمی که فعل اسنادی برای تکمیل معنایی و ساختاری جمله به آن نیاز دارد اطلاق نمی‌گردد؛ بلکه در بر دارنده‌ی کلماتی است که در دستور سنتی با عنوان ” تمیز"یاد می‌شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
وحیدیان کامیار، « در ساخت انواع جمله» جمله های چهار جزئی با مفعول و مسند را بیان کرده است که نشان دهندهی عدم اعتقاد او به وجود نقش تمییزی است. فرشیدورد، تمییز را همان مسند دانسته و از مسند در بخش صفات سخن گفته و آن را “صفت بواسطه” نامیده است. در تعریف فعل اسنادی میگوید: فعل ناقص آنست که تام نباشد و معنی اش به وسیلهی صفت اسنادی یا کلمه یا گروهی که جانشین آناست تمام شود. مانند: “رازی دانشمند بود. ” وی با دسته بندی افعال ناقص به دو قسم لازم و متعدی، افعال بسیاری را در زمرهی فعل‌های ربطی قرار میدهد. در تعریف فعل ناقص متعدی آورده است : فعل ناقصی است که مفعول هم داشته باشد و مکمل آن مفعول را وصف کند؛مانند: “او را عاقل پنداشتم” که «عاقل» مکمل «پنداشتم» و وصف مفعول (او) است. (۱۳۸۲ : ۲۵۶-۲۵۹) انوری و گیوی، تمییز را یکی از نقشهای اسم میدانند که ابهام را از جمله برطرف میکند. (۱۳۸۹ : ۲۰) اما زبان شناسان با ارائه دلایلی نقشهای تمییزی و مسندی را از هم جدا ساختهاند. آقای راسخ مهند در مقالهای به بررسی ویژگیهای تمییز پرداخته است و به سه دلیل اثبات میکند که تمییز یک عنصر غیرحاشیهای - یعنی حذف آن باعث نادستوری شدن یا تغییر معنی میشود-است؛
الف) حذف آن از جمله باعث نادستوری شدن جمله میگردد. مانند: “علی را همهی بچه ها مینامند. “به جای مثلاً : علی را همهی بچه ها” عمو ” مینامند.
ب) نمیتوان آنرا در جمله متعدد ساخت. مانند :” مرکز خوزستان را اهواز و اندیمشک مینامند. “در اینجا تمیز-اهواز و اندیمشک – متعدد شده، لذا از لحاظ نحوی و معنایی، غیر دستوری است.
پ) معیار سومی که نشان میدهد تمییز از عناصر غیر حاشیهای است و با متمم فعل همگروه است و نمیتواند ادات باشد این استکه؛ هر فعلی تعداد و نوع متمم خود را انتخاب می‌کند اما در مورد ادات چنین محدودیتی وجود ندارد. به همین دلیل افعال لازم و افعال متعدی یک مفعولی نمیتوانند تمییز بگیرند. تنها افعالی میتوانند تمییز بگیرند که به دو مفعول نیاز داشته باشند و البته فقط آن گروهی که در آنها مفعول صریح و تمییز به نوعی مصداق و مرجع واحد داشته باشند. مانند: “همه تختی را جهان پهلوان می‌خوانند. “در این نمونه تختی و جهان پهلوان دارای مصداق واحدی است. (۱۳۸۴ : ۵۰-۵۱)
طبیب زاده نیز تمییز را متمم اجباری افعالی چون: ” جازدن، ارزیابی کردن، بار آوردن، پنداشتن، تعبیر کردن، دانستن، خواندن، صدا زدن، کردن(سببی)، لقب دادن، نامنهادن، نامیدن” میداند، که به نوعی با مفعول جمله همعرض است. مانند: “همدان را [هگمتانه] مینامیدند. “(همدان=هگمتانه)(۱۳۹۰: ۱۱۵-۱۱۶)
وی در مورد ویژگیهای جمله های اسنادی که آنها را از بقیهی جمله های زبان متمایز میکند، مینویسد: « در اکثر جمله های اسنادی مخصوصاً وقتی مسند، صفت یا اسم است، هم از فعل ایستاییِ «بودن» میتوان استفاده کرد و هم از فعل ربطی نتیجهای «شدن» :
الف) او خسته است او خسته شد
ب) او مهندس است او مهندس شد
دیگر این که تمام جمله‌های اسنادی غیر سببی هستند و تمام آنها مخصوصاً اگر مسندشان صفت باشد دارای یک صورت متناظر سببی هستند که با بهره گرفتن از فعل سببی «کردن» ساخته میشوند :
الف) او خسته است شد کار او را خسته کرد
ب) او مهندس است شد مادرش اورا مهندس کرد» (همان:۱۱۵ )
نتیجهاین که؛ فرشیدورد، اصلاً مسند را مکمل مینامد و می گوید: مسند مکملی از ویژگیهای صفت است و اسمها و گروه ها یا کلمات دیگری هم که این حالت را پیدا میکنند، در حقیقت جانشین صفتاند. حاصل چنین تفکراتی باعث شده که مبحث مسند و تمییز خلط گردد. از طرف دیگر وقتی صفت از وابستههای اسم محسوب گردد و تمییز و مسند جزء وابستههای فعل، تقسیم بندیها جزئیتر و دقیقتر میشود و در نهایت آموزش سریعتر صورت میگیرد. با توجه به این که زبان شناسان از روش های علمی برای اثبات نظریات خود استفاده میکنند، لذا با شواهد و نمونه های ارائه شده ، مشخص گردید که مسند و تمییز هر یک به تنهایی یک نقش هستند.
۳-افتراقات دیگر دستور سنتی و جدید که نسبتا کم اهمیت تر است ایناست که؛ در دستورزبان جدید، ممیز و شاخص[۲] از وابستههای اسم است در صورتی که، در دستور زبان سنتی، از شاخص نامی برده نشده است و به ممیز هم، عنوان صفت شمارشی مرکب نهادهاند. و همین طور تکرار و عطف نیز اخیراً وارد دستور شده است.
مانند:دکتر محمد قریب، دو کیلو شکر، ایثار ایثار .
شاخص ممیز واژه
دوممؤکدواژهیاول
علی و زهرا با هم ازدواج کردند.
عطف به علی

فصل چهارم

 

شبهجمله

 

۴-۱ پیشینهی اصطلاح جمله در نزد نحویان

اصطلاح “جمله” نزد نحویان به گونه‌های مختلفی بهکار گرفته شده است؛
« “سیبویه” اصطلاح جمله را در «الکتاب» خود به کار نبرده است و تنها می‌توان گفت این واژه نزد وی گاهی به معنای لغوی آن به کار رفته است. شاید از “مبرّد” به عنوان اولین کسی که اصطلاح جمله را به کار برده است بتوان نام برد. وی در «المقتضب» می‌گوید: فاعل از آن جهت مرفوع است که با فعل جمله‌ای قابل سکوت تشکیل می‌دهد به گونه‌ای که برای مخاطب دارای فایده است و شاگردش “ابن سرّاج” پس از او در تقسیم جمل می‌گوید: جمل مفید بر دو قسم است: یا فعل و فاعل و یا مبتدا و خبر . »(نجفی، ۱۳۸۶: ۱۳۰)
در تعریف و تقسیم بندی جمله در زبان فارسی و عربی تفاوت چندانی ـ اگر هم باشد درالفاظ است نه در مضمون ـ وجود ندارد . اما گونه‌ای تقسیم بندی در جملات عربی وجود دارد که در فارسی دیده نمی‌شود و آن تقسیم بندی به جملهی اسمیه، فعلیه و در برخی موارد شرطیه است. ملاک در زبان عربی صدر جمله می‌باشد به طوری که اگر صدر و اول جمله؛ اسم، فعل و ادوات شرطیه باشد جمله به ترتیب اسمیه، فعلیه و شرطیه خواهد بود و نکتهی قابل توجه در فرق بین تقسیم بندی جملات در فارسی و عربی در این است که ؛ در زبان فارسی برخلاف زبان عربی- که به صدر جمله توجه می‌شود- به فعل جمله دقت می‌شود و فعل مرکز ثقل جمله است و با توجه به فعل است که جملات از زوایای مختلف تقسیم بندی می‌شود. یک تفاوت دیگر آنکه برخی از نحویها مانند “زمخشری” و “ابن یعیش” جمله و کلام را مترادف می‌دانند.

۴-۱-۱ تعریف جمله:

از اجماع نظر دستورنویسان در باب تعریف جمله می‌توان گفت:

 

    1. در زنجیرهی واحدهای زبانی - که در دستور سنتی از واج، واژک، واژه، گروه و جمله و در دستور جدید از واج، هجا، تکواژ، واژه، گروه، بند و جمله تشکیل شدهاست - بزرگترین و آخرین واحد جمله است.

 

    1. همهی زنجیره های قبل از خود را شامل می‌شود.

 

    1. به دو قسمت نهاد و گزاره بخش پذیر است.

 

۴-دارای معنای کامل و تمام است.
۵- هدف از ایجاد جمله انتقال پیام است.
۶- از نظر ساختمان به دو نوع ساده و مرکب تقسیم می‌شود.

۴-۱-۲جمله‌ی ساده:

«جمله‌ای که دارای یک جمله ژرف ساختی یا جمله نمای اصلی باشد.» (مشکوهالدینی، ۱۳۷۴: ۷۶) به عبارت ساده تر جمله‌ای که از یک فعل تشکیل شود.
۱)نهاد+مسند+فعل
۲)نهاد+متمم+فعل
۳)نهاد+مفعول+فعل

۴-۱-۳جملهی مرکب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...