- بگیان کوله مرز و همکاران(۱۳۹۱)، پژوهشی با عنوان «مقایسه ی ناگویی خلقی و کنترل عواطف در مادران دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری» به روش علّی- مقایسه ای از نوع مقطعی- مقایسه ای انجام دادند. ایشان برای جمع آوری داده ها از مقیاس های ناگویی خلقی و کنترل عواطف استفاده کردند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین دو گروه از مادران در ناگویی خلقی و کنترل عواطف تفاوت معناداری وجود دارد. این نتایج نشان می دهد که مادران این دانش آموزان به دلیل انتظار های غیر واقع بینانه و سرزنش مداوم خود سطوح بالایی از اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند. این مادران به دلیل عدم آگاهی هیجانی و ناتوانی در پردازش شناختی احساسات خود، معمولاً قادر به شناسایی، درک و یا توصیف هیجان های خویش نیستند و توانایی محدودی در سازگاری با شرایط تنش زا دارند.
- مسعودزاده و همکاران (۱۳۸۳) در پژوهشی با عنوان «بررسی وضعیت سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان شهر ساری» نشان دادند که بر اساس آزمون GHQ 1/39 درصد دانش آموزان بر مبنای آزمون SCL-90-R 8/58 درصد دانش آموزان مشکوک به اختلال روانی هستند. شیوع انواع آسیب های روانی در ابعاد ۹ گانه به ترتیب شامل، افکار پارانوئید، حساسیت در روابط متقابل، وسواس و اجبار، پرخاشگری، افسردگی، اضطراب، روان پریشی، شکایات جسمانی و ترس مرضی بود. همچنین تفاوت معنی داری را بین سلامت روانی دانش آموزان با جنسیت، احساس نیاز به مشاوره و مقطع تحصیلی در تمامی ابعاد ۹ گانه نشان دادند. هیچ گونه تفاوت معنی داری بین سلامت روانی و تحصیلات مادر در ابعاد آزمون وجود ندرد. و نیز بین سلامت روانی دانش آموزان با شاخص های سن، محل سکونت خانواده، وضعیت مسکن، شغل والدین، درس و معدل سال یا ترم گذشته، تحصیلات پدر، تعداد افراد خانواده حداقل در برخی ابعاد آزمون تفاوت معنی داری وجود داشت.
- ابراهیم پور(۱۳۹۰) تحقیقی با عنوان بررسی سلامت روانی و عاطفی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام داده است. جامعه آماری تحقیق ایشان شامل تمامی دانش آموزان(۱۷۴۲ نفر) مشمول طرح شاهد در تمامی سطوح تحصیلی در سال تحصیلی ۹۱-۱۳۹۰ در استان هرمزگان بوده است. جهت نمونه گیری از بین افراد جامعه؛ با توجه به جدول مورگان، تعداد ۲۶۵ نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش دو پرسش نامه بهداشت روانی، بهداشت عاطفی و معدل نمرات دانش آموزان بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است که در سطح آمار استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه استفاده شد. نتایج پس از تجزیه و تجلیل داده ها نشان داد که بین سلامت روانی و عاطفی با پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد همچنین بین ابعاد سلامت روانی و عاطفی رابطه معناداری وجود دارد. ضمن اینکه متغییر سلامت روانی و عاطفی قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی می باشند.
- یوسف زاده و همکاران(۱۳۹۱) در مقاله ای با عنوان «تبیین رابطه سلامت عمومی و مؤلفه های عاطفی موثر بر موفقیت تحصیلی دانشجویان رشته تربیت بدنی» دانشجویان کارشناسی ارشد رشته تربیت بدنی دانشگاه علوم و تحقیقات شهرستان بندرعباس را در سال۹۲-۱۳۹۱ مورد بررسی قرار دادند ایشان به صورت تصادفی ساده تعداد ۱۳۰ نفر را با توجه به جدول مورگان به عنوان نمونه آماری انتخاب کردند و پرسش نامه های خود را بین آنها توزیع نمودند. نتاتیج با کمک نرم افزار های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج حاصله نشان داد که: بین سلامت عمومی و مؤلفه های عاطفی با موفقیت تحصیلی دانشجویان رابطه ای مستقیم و معنی دار وجود داشته و این دو قادر به پیش بینی موفقیت تحصیلی نیز هستند و از این بین سهم سلامت عمومی بیشتر است. همچنین بین مؤلفه های متغیر مستقل و وابسته با موفقیت تحصیلی دانشجویان نیز رابطه ای مستقیم و معنی دار در سطح کمتر از پنج صدم وجود دارد و از بین ابعاد سلامت عمومی، ابعاد اضطراب و کارکرد اجتماعی، توانایی بیشتری در پیش بینی موفقیت تحصیلی را دارا می باشند. و از بین ابعاد عاطفی، خلق افسرده توانایی بیشتری در پیش بینی موفقیت تحصیلی را داراست.
- موسوی و همکاران(۱۳۷۸) در پژوهشی با عنوان «شیوع افسردگی در دانش آموزان ۱۵ تا ۱۷ ساله دبیرستان های ناحیه بندرعباس در سال۱۳۷۷»، شیوع افسردگی در دانش آموزان ۱۷- ساله ۱۵ دبیرستان های بندرعباس را ۵/۴۴ درصد گزارش کرده اند.
- رستمی(۱۳۹۰) پژوهشی با عنوان بررسی مؤلفه های شناختی و عاطفی مؤثر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان انجام داد. جامعه آماری این تحقیق را تمامی دانش آموزان مشمول طرح شاهد استان هرمزگان در سال ۹۱-۱۳۹۰(۴۴۰ نفر) تشکیل می دادند و حجم نمونه مورد پژوهش تعداد ۲۰۵ نفر بود که به روش تصادفی طبقهای نسبی با توجه به جدول مورگان و کرجسی انتخاب شده بودند. این بررسی به روش توصیفی از نوع همبستگی صورت گرفته و جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های حل مساله، کنترل عواطف و عملکرد تحصیلی بهره گرفته شده بود و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه، تحلیل واریانس و ضریب تعیین استفاده شده بود و نتایج حاصل نشان داد: عملکرد تحصیلی با مؤلفه شهودی رابطه مثبت و معنادار و با مؤلفه حسی رابطه منفی و معناداری دارد. عملکرد تحصیلی با مؤلفه های خشم، خلق افسرده، اضطراب و عاطفه مثبت رابطه منفی و معناداری دارد. ابعاد شناختی توانایی پیش بینی عملکرد تحصیلی را ندارند. مؤلفه خلق افسرده توانایی بیشتری در پیش بینی عملکرد تحصیلی را دارا است.
- نیکو گرفتار (۱۳۸۱) با بررسی آموزش هوش هیجانی، ناگویی خلقی، سلامت عمومی و پیشرفت تحصیلی که روابـط بین آمـوزش هوش هیجانی، ناگویی خلـقی، سلامت عمومـی و پیشـرفت تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی در این پژوهش نیمه تجربی بررسی شدند. به منظور ارزشیابی ماهیت تغییر هوش هیجانی بر اساس اکتساب خودآگاهی و تحقق توان بالقوه هوش هیجانی، ۴۰ دانش آموز دختر دبیرستانی به طور مساوی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند و آزمون های اندازه خودسنجی هوش هیجانی، مقیاس ناگویی خلقی تورنتو، پرسش نامه سلامت عمومی و فهرست تجدید نظر شده نشانه های مرضی را تکمیل کردند. گروه آزمایشی در ۱۰ جلسه آموزش هوش هیجانی مبتنی بر الگوی نظری سالوی و مه یر، در خـلال ۵ هفته شرکت کردند. در پایان آموزش، آزمون های پیشین برای دومین بار اجرا شدند. نتایج تحلیل واریانس و کوواریانس داده ها نشان دادند که آموزش هوش هیجانی فقط افزایش مهارت های اجتماعی (زیر مقیاس هوش هیجانی) و کاهش دشواری در توصیف احساس ها (زیر مقیاس ناگویی خلقی) را به دنبال داشت. تفاوت معناداری در پیشرفت تحصیلی و سلامت عمومی گروه های آزمایشی و گواه مشاهده نشد(شامرادلو، ۱۳۸۳).
- در تحقیقی که آقای علی اکبر ثمری و خانم فهیمه طهماسبی(۱۳۸۶)؛ با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان انجام داده اند به این نتایج دست یافتند که بین نمره کلی هوش هیجانی و برخی مؤلفه های آن با پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری در سطح وجود دارد. همچنین بین سن باهوش هیجانی در سطح و با مؤلفه های آن در سطح رابطه وجود دارد. در مورد رابطه هوش هیجانی با جنسیت، نتایج پژوهش نشان داد که بین دختران و پسران، در نمره کلی هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود ندارد(کریم پور، ۱۳۸۹).
- معصومه اسماعیلی با همکاران خویش در پی تأثیر آموزش مؤلفه های هوش هیجانی بر سلامت روان دست بر تحقیق از بین مراجعان زن و مرد ۲۰-۲۵ ساله به مراکز مشاوره، زدند. یافته ها نشان داد که آموزش مؤلفه های هوش هیجانی در افزایش سلامت روان، به طور معناداری موثر بوده و علائم بیماری را در مؤلفه های سلامت روان کاهش داده است. نتیجه اینکه آموزش مؤلفه های هوش هیجانی سبب ارتقای سلامت روانی می شود (ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
- طی پژوهشی که یعقوبی در سال ۱۳۷۶ بر روی دانشجویان علوم پزشکی ۱۷ تا ۲۵ ساله انجام داد که بیش از ۷۰ درصد دانشجویان مورد مطالعه اظهار داشتند که عامل اصلی انتخاب رشته خودشان بودند و خانواده، دوستان و سایر موارد به ترتیب، ۱/۷ درصد، ۲/۳ درصد نقش اصلی را بر عهده داشتند. برحسب میزان علاقه به رشته تحصیلی ۱/۷ درصد خیلی کم علاقه، ۸ درصد کم علاقه، ۴۴ درصد در حد متوسط، ۸/۲ درصد بسیار علاقه مند و ۱۷ درصد خیلی زیاد علاقه مند بوده اند. در ادامه نتایج نشان داد که تا ۵۰ درصد دانشجویان به ترتیب از علایمی مانند افکار مزاحم، اشکال در تصمیم گیری خستگی زودرس، لذت نبردن از فعالیت های روزمره، عصبی بودن و احساس نگرانی، ترس و وحشت و غمگینی رنج می برند. از نظر سلامت روان بین دانشجویان دختر و پسر، مجرد و متأهل، سال های مختلف، سهمیه های مختلف، علاقه مندی به رشته تحصیلی، ساکنین خوابگاه و سایر دانشجویان که خود یا خانواده شان سابقه بیمار روانی داشتند با دانشجویانی بدون چنین سابقه ای تفاوت معنی داری وجود داشت اما بین قطع تحصیلی، رشته تحصیلی عامل اصلی انتخاب رشته، محل سکونت با سلامت روانی رابطه معنی داری بدست نیامده است.
- خیر (۱۳۸۰) در پژوهش خود با عنوان «مقایسه ابعاد سلامت عمومی در بین دانش آموزان مراکز آموزشی تیزهوشان و عادی شیراز» گزارش نمود که دانش آموزان دختر در مقایسه با دانش آموزان پسر دارای اضطراب، افسردگی و نقصان بیشتری در کارکرد اجتماعی هستند. همچنین دانش آموزان دختر از سلامت عمومی کمتری برخوردارند.
- مطالعه ای توسط امیریان(۱۳۸۰) با عنوان بررسی وضعیت بهداشت روانی در گروهی از دانش آموزان پیش دانشگاهی شیراز انجام شد. در این پژوهش از پرسش نامه بهداشت روانی ۲۸ سوالی GHQ استفاده گردید. در این تحقیق در بین معدل دانش آموزان پسر و دختر مقطع پیش دانشگاهی تفاوت معنی داری بدست آمد. به طوری که معدل کل پسران کمتر از معدل دختران بود. همچنین تفاوت معنی داری بین چهار جزء بهداشت عمومی با جنسیت دانش آموزان بدست آمد و در همه شاخص ها دختران نمرات بیشتری کسب کرده بودند و از لحاظ بهداشت روانی مشکلات بیشتری داشتند.
- طی پژوهش توسط یوسفی(۱۳۷۶) با عنوان بررسی سلامت روانی دانش آموزان و عوامل مرتبط با آن با بهره گرفتن از پرسش نامه بهداشت روان در شهر سنندج مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که ۲/۳۷ درصد از آزمودنی ها مشکوک به عدم سلامت روانی بودند و همچنین بین جنسیت و سلامت روانی رابطه معناداری بدست آمد و ۸/۳ درصد از آزمودنی ها درفکر اقدام به خودکشی و ۵/۱۵ درصد از آنها آرزوی مردن داشتند.
- عباسی و همکاران(۱۳۸۰) پژوهشی با عنوان «بررسی سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال ۷۸-۱۳۷۷» انجام دادند. نمونه آنها شامل ۲۰۳ نفر دانشجو (۱۱۸ پسر و ۸۵ دختر) بود که به وسیله آزمون تشخیص SCL-90-R مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که با توجه به نقطه برش ۷۴ درصد، ۳/۱۷ درصد از دانشجویان مشکوک به اختلال روانی بودند. میزان اختلال در هر دو جنس تقریباً مساوی بود. بیشترین شکایات افراد مشکوک به اختلال روانی به ترتیب در مقیاس های افکار پارانوئیدی، حساسیت در روابط متقابل و افسردگی بوده است (رئیسی و جهانبانی، ۱۳۸۲).
- پژوهش حسن شاهی(۱۳۸۶) با عنوان بررسی ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و سخت رویی بر سلامت روان دانشجویان دانشگاه ارسنجان بر روی ۲۰۰ آزمودنی (۱۵۹ دختر و ۵۱ پسر) سال اول و دوم رشته روانشناسی بالینی و عمومی انجام گردید و دانشجویان پرسش نامه های سرسختی، راهبردهای مقابله با استرس و سلامت عمومی ۲۸- GHQ را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که افرادی که دارای سرسختی بالا هستند بیش از افراد دارای سرسختی پایین، از سلامت روان برخوردارند و میزان نشانه های جسمانی، نشانگان اضطراب و اختلال خواب و افسردگی در آنها کمتر از افراد غیر سرسخت بود.
- بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش حسینی و همکاران(۱۳۸۳)،۵/۱۰ درصد از دانش آموزان، مشکوک به اختلال روانی هستند که شایع ترین آسیب شناسی روانی در ابعاد ۹گانه آزمون در جمعیت مورد مطالعه به ترتیب زیر بوده است: افکار پارانوئید، حساسیت در روابط متقابل، پرخاشگری، افسردگی، اضطراب، وسواس اجبار، روان پریشی، شکایات جسمانی و ترس مرضی. همچنین تفاوت معنی داری بین سلامت روانی با متغیرهای جنس، سن و تحصیلات، حداقل در برخی از ابعاد آزمون وجود دارد .
- استوار (۱۳۸۰) در پژوهشی اثرات آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی را بر پیشرفت تحصیلی درس زیست شناسی در بین دانش آموزان دخترسال اول دبیرستان که در مدارس دولتی منطقه ۱۹ تهران مشغول به تحصیل بودند را مورد بررسی قرار داد که با روش آزمایشی در سه گروه قرار داده شده بودند به نتایج زیر دست یافت: نتایج نشان از تغییر معنی دار نمرات پیش آزمون ها و پس آزمون ها در هر سه ۹ گروه دارد یعنی عملکرد هرسه گروه آزمایشی به واسطه ارائه متغییر مستقل بهبود پیدا کرده است. اما نمرات گروهی که هم راهبر دهای شناختی و فراشناختی را آموزش دیده بودند (گروه ترکیبی) نسبت به دوگروه دیگر که تنها یکی از راهبردها را یاد گرفته بودند افزایش بیشتری نشان می داد. براساس نتایج این پژوهش می توان پیشنهاد کرد که برای اثر بخشی بیشتر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی همیشه با هم توأم باشد.
- لطف آبادی (۱۳۷۱) معتقد است همبستگی بین رفتارهای والدین در برخورد با کودک و پیشرفتتحصیلی دانشآموزان، بسیار قوی و مثبت است و این بدان معناست که خانوادهها اگر بخواهند فرزندانشان از توانایی یادگیری بیشتری برخوردار باشند، باید شرایط عاطفی ـ رفتاری بهتری را در خانه خود برای کودکان فراهم آورند تا آنان شخصیت روانی سالمتری بدست آورند و به این ترتیب از رشد هوشی و پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردار باشند(ایمانی و مهترپور، ۱۳۹۱).
- نجاریان و قلی خانی (۱۳۷۱) ضمن بررسی عملکرد تحصیلی دانشآموزان مدارس شاهد اهواز به این نتیجه رسیدند که معدل تحصیلی دانشآموزان شاهد بطور معنیداری پایینتر از دانشآموزان غیر شاهد مدارس شاهد است. در خلال چند سال گذشته تحقیقات متعددی در ایران و خارج از کشور در این زمینه انجام گرفته است ولی اکثر تحقیقات خارجی فقدان پدر از نوع مرگ طبیعی بوده و در تحقیقات داخلی مطالعات بیشتر مربوط به فقدان پدر بر سازگاری و انگیزش تحصیلی بوده و یا ارتباط بین فقدان پدر و وضعیت تحصیلی در درس خاصی مورد بررسی قرار گرفته است و آنچه که بیپاسخ مانده تفاوت بین پیشرفت تحصیلی در گروه دانشآموزان شاهد و ایثارگر و دانشآموزان طرح مدارس شاهد با دانشآموزان طرح پراکنده بوده است(رستمی، ۱۳۹۰).
- یعقوبخانی غیاثوند (۱۳۷۲)، در تحقیق خود در مورد اثر محیط خانواده بر پیشرفتتحصیلی کودکان به این نتیجه رسید که گرمی روابط خانواده با پیشرفتتحصیلی رابطه مثبت دارد. خانوادههای گرم و تحت کنترل زیاد موفقیتهای زیادتری داشتند، اما عامل محبت تأثیر بیشتری دارد. همچنین والدینی که برای پیشرفت کودک ارزش قائلند و معیارهای بالایی را برای پیشرفت منظور میکنند دارای فرزندانی هستند با انگیزههای قوی برای پیشرفت در آینده و این دسته کودکان برای رسیدن به هدفهایشان بیشتر تلاش میکنند.
- غلامعلی لواسانی و همکاران(۱۳۸۶) در پژوهشی رابطه پیش بین های سن، جنسیت، رتبه تولد، هوش هیجانی، انگیزه پیشرفت، ویژگی های خانواده، مدرسه و فعالیت های تحصیلی دانش آموزان با متغیر ملاک یا پیشرفت تحصیلی آنها را بررسی کردند. برای اجرای مقیاس ها، نمونه ای تصادفی شامل ۴۱۵ دانش آموز دبیرستانی سال سوم رشته علوم تجربی (۲۶۱ دختر و ۱۵۴ پسر) شهر تهران انتخاب شدند. تحلیل داده ها مشخص کرد که از میان ۱۶ متغیرپیش بین فقط ۶ متغیر جنسیت، درستی انجام تکلیف، تحصیلات مادر، انگیزه پیشرفت، سن دانش آموز و درگیری والدینی در امر تحصیل ضرایب معناداری برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارند. تحلیل های رگرسیون برای بررسی اثرات تعدیل کنندگی جنسیت و تحصیلات مادر نشان داد که آن دو به ترتیب تعدیل کننده سن و درگیری والدینی برای پیشرفت تحصیلی هستند.
- پژوهش حدادی کوهسار (۱۳۸۳) که از نوع همبستگی و پس رویدادی می باشد، با هدف بررسی مقایسه ای رابطه هوش هیجانی با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان شاهد و غیرشاهد دانشگاه تهران اجرا شده و جامعه ی آماری آن شامل کلیه ی دانشجویان رشته های غیر پزشکی مقطع کارشناسی دانشگاه تهران است که در سال تحصیلی ۸۲-۸۳ مشغول به تحصیل بوده و از بین آنان ۳۰۰ نفر به روش تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه بوده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی(همبستگی، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل واریانس دو عاملی) استفاده شده است. بر پایه ی نتایج به دست آمده، بین دانشجویان شاهد و غیرشاهد در میزان هوش هیجانی تفاوت معناداری مشاهده شد؛ اما در میزان سلامت روانیِ دو گروه، تفاوت معناداری وجود ندارد. یافته های تحقیق حاضر هم چنین حاکی از آن است که اگرچه بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان مورد بررسی همبستگی معناداری مشاهده نشد؛ ولی بین دو متغیرِ سلامت روان و مؤلفه هایش با پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی و سلامت روان دانشجویان همبستگی معناداری مشاهده شده است.
- در تحقیقی که ثمری و طهماسبی (۱۳۸۶) با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان انجام داده اند به این نتایج دست یافتند که بین نمره کلی هوش هیجانی و برخی مؤلفه های آن با پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین سن باهوش هیجانی و با مؤلفه های آن رابطه وجود دارد. در مورد رابطه هوش هیجانی با جنسیت، نتایج پژوهش نشان داد که بین دختران و پسران، در نمره کلی هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود ندارد.
- یاریاری، مرادی و یحیی زاده (۱۳۸۶) در پژوهشی به نتایج زیر دست یافتند: ارتباط بین مؤلفه های هوش هیجانی و منبع کنترل، بین هوش هیجانی کلی و مؤلفه های آن با سلامت روانشناختی، با بهره گرفتن از ماتریس ضریب همبستگی در سطح ۰۱/۰>p معنی دار است. یعنی افراد با سطح هوش هیجانی بالا و منبع کنترل درونی از سلامت روانشناختی بهتر بر خوردارند .نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ۹/۵۸ درصد از کل واریانس سلامت روانشناختی توسط هوش هیجانی پیش بینی می شود. همچنین ۵/۶۷ درصد از مؤلفه های درون فردی وخلق عمومی هوش هیجانی با منبع کنترل، سلامت روانشناختی را تبین می کند.
- نتایج تحقیق گلستان جمهری (۱۳۸۳) نشان می دهد که: ۱- بین هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیز هوش ضریب همبستگی برابر با (۴۳/۰=R) و بین هوش شناختی با پیشرفت تحصیلی این دانش آموزان ضریب همبستگی (۳۰/۰=R )بدست آمد با توجه به ضریب تعیین بدست آمده ۴۳/۰ از میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیز هوش راEQ و۳۰/۰از این میزان را IQ تعیین می کند.۲- بین هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان عادی ضریب همبستگی برابربا(۳۱/۰=r )و بین هوش شناختی وپیشرفت تحصیلی این دانش آموزان ضریب همبستگی (۲۹/۰=r )به دست آمد .با توجه به ضریب تعیین های بدست آمده ۳۱/۰از میزان پیشرفت تحصیلی این گروه را EQ و ۲۹/۰ از این میزان را IQ تعیین می کند(ایمانی و مهترپور، ۱۳۹۱).
- فاضلی (۱۳۸۵) در پژوهشی اثرات آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و شناختی و فراشناختی با هم را بر یادگیری مبانی ICTدر بین دانش آموزان پسردوم راهنمایی که در مدارس غیر انتفاعی منطقه یک تهران مشغول به تحصیل بودند را مورد بررسی قرار دادکه به نتایج زیر دست یافت: ۱- آموزش راهبرد های شناختی و فراشناختی با هم بر عملکرد دانش آموزان در یاد گیری مبانی ICT تأثیر مثبت می گذارد.۲- میزان اثر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی تقریباً یکسان، اما بین میزان اثر آموزش راهبر دهای شناختی و فراشناختی به طور جداگانه ای و آموزش این راهبردها به طور مختلط تفاوت معناداری وجود داشت وگروهی که تحت آموزش راهبردهای یاد گیری به صورت مختلط قرار گرفته بودند، عملکرد بهتری نسبت به بقیه گروه ها داشتند.
- کوردک و فاین[۱۰۰] (۱۹۹۴) برای بررسی عوامل تعیین کننده سازگاری پژوهشی بر روی نوجوانان انجام دادند. در این تحقیق از دو نمونه جداگانه استفاده به عمل آمد. در نمونه اول ۸۵۱ و در نمونه دوم ۲۶۹ آزمودنی مورد مطالعه قرار گرفتند. در نمونه اول ابعاد سازگاری توسط خود گزارش دهی درباره شایستگی روانی ـ اجتماعی و مشکلات خودگردانی و در نمونه دوم، همان ابعاد توسط درجهبندی همسالان از توانائیهای آزمودنیها تعیین گردید. در هر دو نمونه، پذیرش توسط خانواده و کنترل مناسب با سازگاری نوجوانان رابطه مثبت معنیدار داشتند (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۱).
- تهمتن (۱۳۷۳) نیز در تحقیق خود بیان کرد که سطوح محبت کم و زیاد ارتباط معنیداری با انگیزه پیشرفت دانشآموزان ندارد. به نظر میرسد که در فرایند ارتباط، ارائه یا عدم ارائه محبت زیاد والدین و انگیزه پیشرفت، متغیر دیگری نقش میانجی داشته باشد محبت زیاد والدینی به کودکان موجب اعمال محدودیتهایی برای آزادی عمل کودک در نتیجه وابستگی آنها میگردد، در نتیجه قادر به داشتن رفتار مستقلانه، احساس مسئولیت و کفایت نیستند. محبت والدین نیز با خصوصیاتی چون پذیرش، عاطفی بودن، تأئید، درک و اهمیت دادن به فرزند استفاده زیاد از توضیح و توصیف، ارائه پاسخ مثبت، استفاده از دلیل و برهان در تأدیب، استفاده زیاد از پاداش و جایزه و استفاده کم از تنبیه شناخته میشود. وی همچنین در تحقیق خود گزارش میدهد که کنترل در سطح کم و زیاد نیز به طور صرف، ارتباط معنیداری با انگیزه پیشرفتتحصیلی ایجاد نمیکند. او در تحقیق خود به این نتیجه رسید که محبت با پیشرفتتحصیلی رابطه مثبت و کنترل با پیشرفتتحصیلی رابطه منفی دارد و قسمتی که تأثیر تعامل محبت و کنترل با پیشرفتتحصیلی مورد بررسی قرار میگیرد قسمتی است که پراکندگی رابطه عوامل با یکدیگر همپوشی دارند.
- در تحقیقی دیگری نیز که توسط حقیقی، شکرکن و شوشتری (۱۳۸۱) با عنوان بررسی رابطه جو عاطفی خانواده با سازگاری فردی ـ اجتماعی بر روی۲۲۰ دانشآموز دختر انجام گرفت، گزارش شد که بین هر یک از متغیرهای مربوط به جو عاطفی خانواده و سازگاری فردی اجتماعی دانشآموزان رابط مثبت معنیدار وجود دارد.
- هدف این پژوهش ایمانی و مهترپور(۱۳۹۱) بررسی وضعیت روانی و عاطفی دانش آموزان دوره متوسطه بود. که جامعه آماری آن شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان بندرعباس در سال۹۱-۱۳۹۰ بودند (۱۷۴۲ نفر). جهت انتخاب نمونه با توجه به جدول مورگان ۳۱۷ نفر به صورت تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب شده بوداند. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسش نامه بود که جهت تعیین پایایی کلیه ابزارهای پژوهش از ضریب آلفای کرانباخ استفاده گردید. جهت بررسی سوالات از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس و ضریب تعیین استفاده گردید. پس از تجزیه و تحلیل داده ها، نتایج نشان داده بود که: بین دو متغیر سلامت روانی و کنترل عواطف با وضعیت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد، بین ابعاد ناراحتی جسمانی، اضطراب و افسردگی با وضعیت تحصیلی در سطح کمتر از ۰۵/۰ رابطه معناداری وجود دارد، وضعیت تحصیلی با ابعاد خشم، خلق افسرده، اضطراب و عاطفه مثبت در سطح کمتر از ۰۵/۰ رابطه معناداری دارد. از ابعاد سلامت روانی مؤلفه های اضطراب و کارکرد اجتماعی توانایی بیشتری در پیش بینی وضعیت تحصیلی را دارا می باشند. همچنین از ابعاد کنترل عواطف، مؤلفه خلق افسرده توانایی بیشتری در پیش بینی وضعیت تحصیلی را دارا می باشد.
۲-۵-۲- پیشینه خارجی:
- جان[۱۰۱] و همکاران(۱۹۹۱) بیان کردند که سلامت روان می تواند اثر مثبت یا منفی بر عملکرد تحصیلی به همراه داشته باشد. نتایج مطالعات دیست و مک کینزی، نیز بر رابطه منفی سلامت روان و عملکرد تحصیلی تاکید کرد.
- سون و ایلین (۱۹۹۱)، در پژوهشی نظریه های مربوط به استراتژی های (فنون) فراشناختی و آموزشی را به منظور توسعه فرایندهای فراشناختی مورد بررسی قرار می دهند. سپس این استراتژی ها را در یک کلاس سطح ۶ در یکی از بخش های ایالت ونکوور در بریتیش کلمبیا (کانادا) که از لحاظ اقتصادی در سطح پائین بود و دارای فرهنگ های گوناگون است به کار گرفته اند، که در آن از ۳۳ دانش آموز خواسته شد که خاطرات خود را یادداشت کنند و از این یادداشت ها به عنوان نمونه برای توسعه فراشناختی آنها استفاده شد. نحوه شروع یادداشت ها اساس پاسخ به شش سؤال تحقیق را تشکیل می داد. نتایج تحقیق به قرار زیر است: ۱- کودکان ۱۱ ساله توانایی های فراشناختی گوناگون دارند. ۲- اکثر کودکان قادر به پردازش فراشناختی بودند اما به دلایل مختلف قادر به انجام آن به نحو احسن نبودند. کودکانی که حواس شان به آسانی منحرف می شد، غیرفعال بوده و یا دچار خودکم بینی بودند، پذیرفته بودند که برای رسیدن به موفقیت (اهداف شان) کارچندانی از دست شان برنمی آید. ۳- نحوه اجرای حل مسئله در گروه های کوچک بهتر شد اما به بهبود آن لزوماً منوط به گروه های کوچک نمی شد.۴- کودکانی که علاقه ای به مدرسه نداشتند و قادر به تمرکز بر تکالیف مدرسه نبودند، توانایی پردازش فراشناختی در مسائل تحصیلی را نداشتند. ۵- معلمان باید انتظارات مشخصی از دانش آموزان داشته باشند و به آنان مهارت های اجتماعی را آموزش دهند تا آن نوع تبادل اجتماعی که توسعه فراشناختی را تقویت می کند در آنان ایجاد کنند. ۶- نظریه های فراشناختی را می توان با روش های تدریس موجود تلفیق کرد(رستمی، ۱۳۹۰).
- نتایج مطالعات مختلف نشان داده است که از میان صفات شخصیت، گشودگی(جستجوی احتمالی و ظرفیت مواجه شدن با پدیده های ناآشنا) و وظیفه شناسی (سازماندهی، پشتکار و انگیزش در رفتار مبتنی بر هدف) در روا نشناسی تربیتی از جایگاه ویژه ای برخوردارند. اما صفات شخصیتی روان رنجورخویی، برونگرایی و خوشایندی به اندازه عامل های پذیرش و وظیفه شناسی در پژوهش های انجام شده بر روی عملکرد تحصیلی مورد توجه قرار نگرفته اند(جان، دانهو و کنتل[۱۰۲]، ۱۹۹۱).
- ونکوسکی(۱۹۶۹)، نقل از دیست[۱۰۳](۲۰۰۳)، همچنین از رابطه منفی بین عامل برون گرایی و پیشرفت تحصیلی خبر داد و در تبیین این یافته خاطر نشان کرد که برون گرایی فرد را علاقه مند به شرکت در فعالیت های فوق برنامه می کند. یافته مطالعه ونکوسکی مبنی بر رابطه منفی بین برون گرایی و عملکرد تحصیلی به وسیله دیست تکرار گردید(دیست، ۲۰۰۳).
- چامورو پرموزیک[۱۰۴] و فرنهام[۱۰۵] (۲۰۰۰) در بررسی رابطه بین صفات شخصیت و عملکرد تحصیلی در دو نمونه از دانشجویان انگلیسی نشان دادند که نمرات به دست آمده از صفات شخصیتی افراد در طول هفته های اول سال تحصیلی با نتایج آزمون نهایی رابطه دارد. بر این اساس، آنها دریافتند که عامل های شخصیتی ۱۰ تا ۱۷ درصد واریانس عملکرد تحصیلی را تبیین می کند(هجت[۱۰۶] و دیگران، ۲۰۰۳).
- ماتیوز و دورن در تبیین اثر دوگانه روان رنجورخویی بر پیشرفت تحصیلی بر سوگیری در استفاده از راهبردهای مقابله ای مبتنی بر هیجان و استفاده از راهبردهای مقابله ای مبتنی بر مسئله تأکید کردند(جان و سریواستاوا[۱۰۷]، ۱۹۹۹).
- مسگراو مارکوارت، براملی و دالی[۱۰۸](۱۹۹۷) در مطالعه رابطه بین صفات شخصیت و پیشرفت تحصیلی، روابط مثبت و معناداری بین پیشرفت تحصیلی و عامل های گشودگی، وظیفه شناسی و روان رنجورخویی یافتند.
- نتایج مطالعه کروتکوو و هانا[۱۰۹] (۲۰۰۴) از یک طرف بر رابطه منفی و معنادار بین روان رنجورخویی و عملکرد تحصیلی، و از طرف دیگر بر رابطه مثبت بین وظیفه شناسی و گشودگی با عملکرد تحصیلی تاکید کردند.
- موریس[۱۱۰] (۲۰۰۲) رابطه بین خود کارآمدی و نشانههای اختلالات عاطفی را در نمونه بزرگی از نوجوانان بهنجار هلند مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که سطح پایین خود کارآمدی با سطح بالای صفات اضطرابی، روانآزردگی، نشانههای اختلالات اضطرابی و نشانههای افسردگی همراه بوده است. مارلو و همکاران نشان دادند که خود کارآمدی با سلامت جسمانی و روانی در بیماران مبتلا به روماتیسم و التهاب مفاصل همبسته است. بدین معنی که بیماران با خودکارآمدی پایین در مقایسه با بیماران با خود کارآمدی بالا احساس نقص جسمانی بیشتر، خستگی و درد بیشتر، خلق افسرده و مضطربتر از خود بروز میدهند (علی نیا کروثی، ۱۳۸۲).
- جنینگنر و ابرو[۱۱۱] (۲۰۰۴) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که ارزیابی شناختی به صورت معنیدار با سلامتی و کنار آمدن مرتبط است. آزمودنیهای چالشیتر و مبارزهطلبتر هنگام امتحان دادن گرایش به انتظارات خودکارآمدی قویتر و راهبردهای مقابلهای مثبتتری از خود نشان میدهند. بطور کلی خود کارآمدی پایین و پشتکار کم، پیشبینی موفقیت پایین و احساس شرم بیشتر به غرور را شامل میشود که نقش مهمی را در تئوریهای انگیزشی ـ شناختی افسردگی بازی میکند.
- دیژوزف[۱۱۲](۲۰۰۲) در پژوهش خود دریافت که عملکرد تحصیلی افراد با میزان تکالیف هیجانمدار، رابطه مثبتی دارد. نتایج این بررسی نشان میدهد که دانشآموزان با عملکرد تحصیلی بالا، از میزان هوش هیجانی بیشتری برخوردار میباشند.
- کرک و گالاگر به نقل از بورلی بیان میدارند بسیاری از پژوهشها وجود ارتباط بین شخصیت و افت تحصیلی را به اثبات رسانیده است (پارک بورلی؛ ترجمه فاضل،۱۳۸۱).
- بلیک[۱۱۳] و همکاران (۲۰۰۵) دریافتند که بین تعداد افراد خانواده، ترتیب تولد و پیشرفت تحصیلی فرزندان رابطه منفی معنیداری وجود دارد.
- نتایج پژوهشی در انگلستان در مورد ۱۰۲ بیمار که سنشان بین ۱۸ـ۱۵ سال بود نشان داد چگونه اضطرابی که ناشی از عدم ارضای روابط عاطفی در سالهای اولیه رشد است، کودک را برای ابراز واکنشهای ضداجتماعی در برابر فشارهای بعدی آماده میسازد. بیشتر اضطرابهای این کودکان از ناحیه محرومیت مادری بوده است. بیشتر شواهد حاکی از آن است که عدم ارضای کودک از لحاظ مهر و محبت، عوارض شدید روانی و یا دست کم، کژخویی و بیعاطفگی کودک را در سالهای بعدی رشد موجب می گردد (رستمی، ۱۳۹۰).
[یکشنبه 1400-08-02] [ 05:50:00 ق.ظ ]
|