و سپس دربارۀ هرمس در آفرینش نخستین می نگارد:
چو قفل آزمایی به هرمس رسید به زنجیر خائی درآمد کلید
از آن پیشتر کان گره باز کرد سخن بر دعای شه آغاز کرد
که بر هر چه شاید گشادن زبند دل و رای شه باد فیروزمند
(همان، ۱۲۸/۱)
ملاحظه می شود که نظامی برآنکه هرمس را در ردیف حکما و دانایانی چون سقراط و افلاطون و ارسطو دانسته است و کلیدهای دانش و حکمت را نیز در دست او می داند.
ناصر خسرو نیزدر اشعار خود به هرمس اشاره کرده است و او را مظهر عقل دانسته است.
از ره نام همچو یکدیگرند سوی بی عقل، هرمس و هرماس
(ناصر خسرو،۱۳۸۷، ۴۶۲۴/۲۸۶)
نام هرمس در الهی نامۀ عطار نیز به عنوان سازنده طبل و موسیقی آمده است:
شنیدم من زاستاد مدرس که بود آن سرمه و آن طبل هرمس
(عطار، ، ۱۳۸۷،۳۸۱/۲۸۳)
نشست و گفت مرشاه جهان را که آن طبلی که هرمس ساخت آن را
(همان، ۳/۲۱۸)
در میان سایر شعرا، نام هرمس به طور محدودتر از شعرای مذکور به کار رفته است.
نکنم باور که احکام خراسان است این گر چه صد هرمس و لقمان به خراسان یابم
(خاقانی،۱۳۶۵، ۲۹۷)
۲-۶ اسامی دیگر هرمس در ادبیات فارسی
همان طور که در صفحات گذشته ذکر شد، در فرهنگ های کهن مصر و یونان و سنت اسکندرانی، هرمس دارای نام های دیگر نیز بوده که انعکاس این اسامی در ادب فارسی نیز گسترده است. از مهم ترین اسامی مترادف با هرمس ادریس و الیاس است که این هر دو به مقام نبوت و مرتبۀ رسالت رسیده بودند و به اقتضای اینان، هرمس نیز به چنین مقاماتی نایل گردیده است. که در این زمینه نخست در آیینۀ شعر به نام الیاس اشاره می کنیم.
۲-۶-۱ الیاس در ادب فارسی
بسی از حکیمان و دانشوران نه تنها حکیمان که پیغمبران
در آن خوش سفر همدمش بوده اند بتدبیر در همدمش بوده اند
یکی زان حکیمان بلیناس بود زپیغمبران، زید و الیاس بود
(هفت اورنگ جامی ،۱۳۸۶، ۹۶۵)
چو خضر از سرچشمه خوردیم آب آب هم الیاس را رهنمون آمدیم
(خاقانی،۱۳۶۵،۷۹۱)
از آن آبی که چشمه خضر و الیاس ندیده است و نبیند آنچنان آب
(مولوی، دیوان شمس،۱۳۸۷، ۲۹۴)
چون خضر و الیاس ما نی در جهان تا زمین گردد زلطف آسمان
(مولوی، دفتر ششم،۱۳۸۸، ۱۸۸/۱۰۵۲)
در شاهنامه فردوسی
بگیرد ببندد همی با سپاه بدین نام جستن که بنمود راه
(فردوسی،۱۳۸۴، ۸۴۸)
نه ایران خزر گشت و الیاس من که سر برکشیدی تو از انجمن
(همان/۸۳۸)
۲-۷ هرمس در اساطیر یونان و روم
از آنچه گفته شد معلوم می گردد که شخصیت هرمس مسیری ازاسطوره تا یک سنت و مکتب عرفانی- فلسفی را پیموده است. از آنجا که خاستگاه سنت مذکور اصالتاً در اسطوره های مصری و یونانی ریشه دارد، بجاست که ابتدا به جنبۀ نمادین و اسطوره ای این شخصیت نظری بیفکنیم.
می دانیم که اسطوره و افسانه، نمادی گویا از ویژگی ها، تمایلات و آمال روحی اقوام و مللی می باشند که زادگاه چنین پدیده هایی بوده اند و بواسطۀ آنهاست که می توان به ژرفای روح و روان تمدن ها و طوایف گذشته راه برد.
اساطیر یونان و روم به ویژگی های انسانی بسیار نزدیک اند و بر خلاف ایزدان سایر ملل، در متن زندگی عادی و طبیعی حضوردارندوبنابراین همیشه زنده وفعال با آدمیان در تعامل و داد و ستدند.
پایان نامه
در میان این اساطیر، ایزدان و افسانه ها، «هرمس یونانی ومرکوری (=عطارد) رومی»(ناس،۱۳۷۰،۱۰۶) مقام ویژه ای را به خود اختصاص داده اند و چنانکه حتی هومر داستان تولد هرمس را در سروده ای از خود تصویرمی کند. اگر چه دانش اسطوره شناسی اطلاعات وسیعی دربارۀ مجاری و مبادی این اساطیر را در اختیار ما قرار می دهد اما پرسشها و ابهامات فراوانی نیز همچنان باقی است و از جملۀ آنها چگونگی راهیابی هرمس به عرصه باورهای یونانیان کهن، ویژگی ها و وظایف و کارکردهای او و وجوه مشترک هرمس یونانی و هرمس غیر یونانی است. «هرمس آخرین خدای مورد توجه هومر از مجموعه خدایان المپ است.» (پین سنت، ۱۳۸۰،۵۱)
در اساطیر یونان، هرمس را فرزند زئوس و مایا دانسته و در مورد تولد و احوالات او نیز داستانهایی را نقل کرده اند.
تفصیل جریان از این قرار است که در اساطیر یونان آمده که چون زئوس در کوه المپ بر سریر خدایی تکیه زد به یکی از موجودات جاودانی دستور داد تا انسان را از خاک سرخ بسازد.
«زئوس به سرزمین سنگلاخی «آرکادیا» در جنوب یونان رفت و مدتی نزد مایا، ستارۀ بانوی باکره ماند. آنها در غاری بر قلۀ کوه با هم بودند و در اثر تزویج آنها کودک شگفت انگیزی به نام هرمس به دنیا آمد.» (گرین،۱۳۶۶ ،۳۷)
هرمس به سرعت رشدکرد و از هوش و زیرکی بسیار برخوردار شد. هنوز نوزاد بود که توانست گاهواره را ترک کرده، به منطقه پیه ری بگریزد. هرمس در آنجه از سر ماجراجویی و سودجویی گاوهای آپولون را دزدید. « در بازگشت، در نزدیکی غار محل تولد خود با لاک خالی سنگ پشتی برخورد کرد. آنرا برداشت و بر آن جعبه پرطنین طبیعی، سیم هایی کشید بدین ترتیب بود که چنگ پدیدار شد و او را نیز مخترع چنگ دانستند. (ژیران،۱۳۷۵، ۱۰۲) همورا مخترع نای نیز معرفی کرده اند.
در این مدت آپولون توانسته بود رد دزد گله اش را بیابد و خود را به او برساند ولی نه تنها بر هرمس، این ایزد جوان خشم نگرفت، بلکه شیفته و دلباختۀ نوایی شد که از این ساز جدید بلند می شد. «هرمس به زودی در زمرۀ دوستان آپولون درآمد و آپولون چوبدستی چوپانی خود را به هرمس داد.» (اوسیلین،۱۳۸۰، ۸۴) که بعدها تغییر شکل یافت و عصایی پرآوازه ومشهور در دست هرمس شد. پس از چندی، هرمس پیک رسمی ایزدان شد. از نظر عرفانی « عصای هرمس و دو مار که دور آن پیچیده شده، حاکی از راهی شدن و سفر برای کسب معلومات است. مارها نشان جادۀ رو به خورشید، یعنی راه های طولانی که سالک باید طی کند تا به مقصد عالی برسد» (منصوری،۱۳۸۹، ۲۶۶)
هرمس همچنین وظیفۀ غم انگیز هدایت روان ها از جهان زندگان به جهان مردگان را بر عهده دارد او را در این نقش پُر ملال پسیکوپومت به معنی هادی روان مردگان به خانه هادس که خدای مردگان و بعضاً به معنای جایگاه مردگان می نامند.
هرمس را بیشتر با کلاه خود بالدار، که کلاهی است که می تواند صاحب خود را نامرئی سازد شنل و کلاه مسافران و بال های کوچکی که به پاشنه هایش بسته است نشان داده اند. اولمپ با این هیأت می توانست به تمام وظایف خود به عنوان ابزار داده ایزدان بدون اشکال و با مهارت عمل کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...