کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



شناخت برند یعنی توانایی مصرف کننده در تأیید ظواهر قبلی برند وقتی که برند خاصی را به عنوان یک نشانه می -بیند.به بیان دیگر توانایی تمیز دادن یک برند که قبلاً آن را دیده است یا در مورد آن شنیده است .
شناخت برند می تواند در مورد خرید محصولات با درگیری ذهنی پایین مهم باشد حتی سطح مشخصی ازآن برای انتخاب این گونه محصولات در فروشگاه ها کفایت کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
یادآوری یعنی توانایی مصرف کننده در بازاریابی برند وقتی که با نشانه هایی مانند طبقه محصول،نیاز قابل برآورده شدن توسط طبقه محصول مواجه می شود.یعنی این که مصرف کننده بتواند به درستی و در شرایط مشخصی برند را از حافظه خود فراخوانی کند.موضوع مهم در اندازه گیری مفهوم یادآوری برند این است که علاوه بر عمق برند (تعداد کسانی که می توانند در شرایط خاصی برند را به یاد آورند)؛
به عرض آن( یعنی نشانه های که منجر به یادآوری برند شود) نیز توجه شود.یک شروع خوب برای ارزیابی عرض برند، توجه به این که چه کسی،کی،کجا و چگونه برند را می خرد می باشد .
دیوید آکر یک مرحله دیگر تحت عنوان ، در بالای ذهن بودن را به مراحل تشخیص و یادآوری اضافه کرد.این مفهوم به این معنی می باشد که برند اولین گزینه ای است که به ذهن مشتری در بین برندهای مشابه در یک طبقه محصول می رسد.
به طور کلی آگاهی از برند به دو قسمت «یاری شده » و «یاری نشده» تقسیم می شوند.آگاهی یاری شده میزان آگاهی یک مصرف کننده با یک برند است وقتی که قسمتی از برند برای وی نمایش گذاشته شود.آگاهی یاری نشده دلالت به ارتباط قویتری بین مشتری و برند دارد.در این حالت تنها طبقه محصول برای مشتری گفته می شود و وی نام برند را به خاطر می آورد. تصویر برند ادراکات مرتبط با برند شکل گرفته در ذهن مشتری می ماند با پیوندهای مرتبط با برند موجود در ذهن مشتری در رابطه است.این ادراکات حاوی مفاهیم و معانی برای مشتری می باشند.
۴٫تداعی برند
یکی دیگر از ابعاد مهم این مدل که ارتباط نزدیکی با آگاهی از برند دارد ، تداعی برند می باشد ، تداعی های برند را می توان را می توان معنی و مفهوم برند برای مشتریان تعبیر کرد(آکر،۱۳۰،۱۹۹۱ ، کلر ۱۹۹۳ ، ۳).
برند می تواند تداعی های زیادی داشته باشد از جمله هویت ، شخصیت برند و تداعی های سازمانی که بر روی ارزش ویژه برند تأثیر فراوان دارند.شخصیت برند بر اساس ویژگی ها و خصوصیات مختلفی که یک برند درذهن های مصرف کنندگان دارد تعریف می شود.در پژوهش حاضر شخصیت برند به عنوان مجموعه ویژگی های انسانی که مشتریان برای برند در نظر می گیرند تعریف شده است(آکر ، ۱۹۹۷ ، ۱۲۷).
آکر همچنین بر این عقیده است که ارتباط برند با مجموعه تداعی هایی مانند تجربه های زیاد می تواند قدرت برند را افزایش دهد.وی همچنین معتقد است تداعی ها می توانند با ایجاد نگرش ها و احساسات مثبت و مطلوب انگیزه خرید در مشتریان بوجود آوردند.بنا بر عقیده آکر تداعی های برند می تواند از پنج طریق بر ارزش ویژه برند تأثیر بگذارند :

 

    1. کمک به پردازش اطلاعات در ذهن مشتری

 

    1. تمایز و جایگاه یابی

 

    1. دلیلی برای خرید برند

 

    1. ایجاد انگیزه و احساس مثبت

 

    1. گسترش برند (آکر ، ۶۷ ، ۱۹۹۱)

 

مصرف کننده در هنگام استفاده از یک برند در ذهن خود یک نشان برای برند ایجاد می کند که الزاماً نام برند نیست بلکه می تواند بسته بندی، طراحی،عکسهای خاص یا هر چیز دیگری که توانایی ایجاد تداعی در ذهن انسان را داشته باشد.وجود آگاهی نسبت به یک برند اگر همراه با یک تداعی مثبت و قوی گردد می تواند برای برند مذکور مزیت رقابتی بوجود آورد.(Giletal , 2007)در بررسی دیگری تداعی های برند به دو دسته تداعی های محصول و تداعی های سازمان دسته بندی شده است (chen 2002)،در این مطالعه تداعی های محصول شامل تداعی و ویژگی های کارکردی و غیر کارکردی می باشد.ویژگی های کارکردی شامل قابلیت های محسوس محصول می باشد .
در زمان ارزیابی یک برند مشتریان عملکرد ویژگی های کارکردی را به ارزش ویژه برند ربط می دهند و در صورتی که یک محصول در تأمین اهدافی که برای آن طراحی شده است ناتوان باشد از ارزش ویژه برند آن کاسته می شود.ویژگی های غیرکارکردی شامل خصوصیات نمادین محصول می باشند.ویژگی های محسوسی که نیازهای اجتماعی و عزت نفس مشتری را تأمین می کند (Keller 1993 , Hankinson and cowking 1993).
۵ . سایر دارایی های برند
همانند نام، لوگو یا نشانه های سازمان می تواند در تهیه ی ابزارهایی برای کسب فضایی در ذهن مشتریان مفید باشند.
۲-۱۴ بسط برند
نقش و اهمیت برندسازی از زمان های قبل از انقلاب صنعتی نیـز شناخته شده بود.شواهدی وجود دارد که ثابت می کند در قرون ۱۸ و ۱۹ نیز بنگاه های اقتصادی و تولیدی برای کسب شهرت و فروش محصولات خود در بازار رقابتی آن دوره،به برند سازی روی آورده بودند.بازاریابان مدرن،چه بازاریابان سمت عرضه و چه بازاریابان سمت تقاضا، علاقه بیشتری بـه بحث برند سازی نشان داده اند .
نقش و تأثیر برند سازی نیز از دهه های ۴۰ و ۵۰ میلادی به صورت نظـا مند تا کنون بررسی و مطالعه شده است.
علاقه شدید پژوهشگران به این بحث در دهه های ۶۰ و۷۰ نیز ادامه یافت و باعث شد که این حوزه به یکی از داغ-ترین حوزه های پژوهشی تبدیل شود.
یکی از دلایل تبدیل شدن «برند سازی» به یکی از مهمترین و داغ ترین مباحث روز دهه های ۸۰ و۹۰، می تواند تغییر شرایط بازار باشد که در نتیجه آن برندهای ملی بازار خود را به نفع برندهای خصوصی از دست دادند و پژوهشگران حوزه های دانشگاهی مدیریت، به بررسی این پدیده و همچنین بسط برندها پرداختند.
همانطور که قبلاً هم ذکر شد به دلیل هزینه های بسیار بالا و ریسک زیاد معرفی یک محصول جدید به بازار، کسب و کارها برای گسترش تجارت خود و ورود به بازار محصولات جدید اغلب به بسط همان برندهای ثبت شده ی موجودشان می پردازند. بسط برند به کارگیری یک برند ثبت شده در یک رده محصول برای استفاده از آن در رده دیگری از محصولات است (Salinas & Perez, 2009). بازاریابان باید به فرایند بسط برند، خصوصاً از دیدگاه مشتریان، اشراف کامل داشته باشند و مکانیسم تصمیم گیری مشتریان در ارزیابی بسط برند و فاکتورهای مؤثر بر این فرایند را بشناسند.
آکر و کلر (۱۹۹۰) به این نتیجه رسیدند که چند شرط اساسی برای پذیرفته شدن بسط یک برند از سوی مشتریان وجود دارد که شامل موارد زیر می شوند:

 

    1. مشتریان نظر مثبت و رویکردی طرفدارانه نسبت به برند مادر داشته باشند.

 

    1. این دیدگاه و رویکرد مثبت را بتوان به بسط برندهای آن برند مادر نیز تعمیم داد.

 

    1. موارد منفی برای بسط برند به وجود نیاید و از برند مادر هم به آن منتقل نشود(Aaker & Keller, 1990).با این حال سه شرط ذکر شده، برخی از ظرافت های فرایند انتخاب برند و زمینه های لازم برای آن را نادیده گرفته است.کنکاش در ادبیات برند سازی که در پی می آید،ما را به این نکته رهنمون می شود کـه فرایند ارزیابی بسط برند تحت تأثیر عوامل چندی شامل کالا، شرکت، بازار و ویژگیهای منحصر به فرد آن برند قرار دارد.این عوامل از این رو اهمیت می یابند که ممکن است شرایط ذکر شده برای بسط دادن برند نیز کاملاً برآورده شود، اما به دلیل تأثیر عوامل زمینه ای دیگر، بسط برند نتواند موفق عمل کند.با توجه به این مطلب دو سوال اساسی به ذهن متبادر می شود:

 

    1. فرایند ارزیابی بسط برند و تعمیم نگرش از برند مادر به برند بسط داده شده چگونه است؟

 

    1. چه عواملی بر فرایند تعمیم نگرش از برند اصلی به بسط برند تأثیرگذار هستند؟

 

۲-۱۵ ارزیابی بسط برند و تعمیم نگرش
برای معرفی یک بسط برند به بازار رقابتی شناخت فرایند تصمیم گیری مشتریان و نیز فرایند ارزیابی بسط این برندها ضروری به نظر می رسد. پژوهشگران چندین توضیح تئوریک را برای نحوه تعمیم نگرش مشتریان از برند مادر، بسط آن و عوامل مؤثر بر این فرایند ارائه داده اند.با وجود اینکه خود شکل گیری این نگرش ها هم از اهمیت به سزایی برخوردار است، دغدغۀ اصلی در اینجا شناخت نحوه ی تعمیم نگرش از یک برند تثبیت شده به بسط آن برند در یک طبقه محصول جدید و شناسایی عوامل مؤثر بر این تعمیم نگرش است.
چند فرایند شناخته شده توسط پژوهشگران مختلف در پی می آید:
تعمیم معنایی، تعمیم احساسی و تئوری های تناسب و طبقه بندی
از میان این تئوری های تناسب و طیقه بندی، مرسوم ترین چارچوب هایی بوده اند که برای توضیح فرایند تعمیم نگرش در ارزیابی بسط برند به کار گرفته شده اند.
به علاوه فاکتورهای مهم دیگری نیز وجود دارند که تأثیر آن ها بر فرایند تعمیم نگرش بررسی و اثبات شده اسـت.
عواملی مثل سبد برند اصلی یا تعداد و نوع کالاهایی که با یک نام برند وجود دارند،ویژگی های شخصی مشتریان، تصویر شرکت، متغیرهای آمیخته بازاریابی مثل قیمت، توزیع و جایگاه یابی بسط برندها.
تعداد پژوهش هایی که از مفهوم «تعمیم معنایی» در شناخت فرایند تعمیم نگرش از یک برند به بسط آن استفاده کرده اند انگشت شمارند.مفهوم تعمیم معنایی برگرفته از پژوهش هایی در روانشناسی زبان است کـه بر اساس آن اگر دو چیز ،کالا، شیء، مفهوم و… ،نام مشترکی داشته باشند بدون توجه به تفاوت های فیزیکی شان به شکلی مشابه مورد قضاوت قرار می گیرند.بر این اساس کربی[۳۸](۱۹۶۷) این فرضیه را پیشنهاد کرد:
«اگر دو یا چند کالای غیر مشابه فقط نام مشترکی داشته باشند، معنا بین آن ها انتقال می یابد و تعمیم داده مـی شود ».(Kurby, 1967)
بر خلاف این فرضیه، پژوهش کربی (۱۹۶۷) نشان داد که تعمیم نگرش تنها از طریق نام های برند صورت نمی گیرد و بنابراین این فرضیه رد شد.این نتایج دور از انتظار هم نبودند زیرا فرضیه ی تعمیم معنایی، رویکردی بسیار ساده انگارانه به فرایند تعمیم نگرش داشت و نقش دیگر مؤلفه ها مثل تأثیر شهرت برند مادر و مفهوم «تناسب» را نادیده انگاشته بود.اکثر قریب به اتفاق پژوهش های انجام شده در مقوله بسط برند،متفق القول نشان می دهندکه فرآینـد ارزیابی بسط برند فرایندی پیچیده است و افراد هنگام تصمیم گیری در مورد این ارزیابی، تحت تأثیر عوامل متعددی هستند.
فرایند دیگری که در مورد بحث تعمیم نگرش وجود دارد فرایند تعمیم احساسی برند مادر بـه بسط برندهایش است. بر اساس این فرایند، افراد احساس کلی را که در طول زمان نسبت به یک برند پیدا کرده اند، به هر چیزی مرتبط با آن برند، بدون توجه به شباهتها و تفاوتهای ظاهری تعمیم می دهند.با این حال نتایج این پژوهش ها نشان می دهند که ممکن است مشتریان نسبت به یک برند احساس مثبت داشته باشند،اما به خاطر این که تعمیم های احساسی نیز فارغ از زمینه ی میزان آگاهی و اطلاعات افراد نیست،نتوانند این حس را به کالاهای غیر مشابه با برند مادر تعمیم دهند. بنابراین اگر تعمیم احساسی فرآیندی بود که از آن طریق نگرش افراد نسبت به برند مادر به بسط برندهای آن نیز تعمیم می یافت آنگاه می بایست همه بسط برندهای آن برند اصلی، جدای از شباهت یا تفاوت ها ی ظاهری با برند مادر به صورت کاملاً مشابه ارزیابی می شدند؛در حالی که برخی از بسط برندها مطلوب تر از برخی دیگر ارزیابی می شوند.بنابراین می توان نتیجه گرفت که فرایند ارزیابی بسط یک برند پیچیده تر از در نظر گـرفتن تنها یک فرایند تعمیم احساس است و باید عوامل بیشتری را در آن دخیل دانست.
هر چه قدر شباهت کالای جدید به محصول تثبیت شده موجود بیشتر باشد،احساسات مثبت یا منفی نسبت به برند موجود راحت تر به کالای جدید منتقل خواهد شد.
بوش و لاکن(۱۹۹۱)از پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که تعمیم احساس نسبت به یک برند به بسط آن، نه تنها تحت تأثیر قضاوت در مورد شباهت های ظاهری دو محصول است بلکه خود نیز از سطوح مختلفی از شدت برخوردار است(Boush & Loken, 1991). و در آخر، تئوری های طبقه بندی از مرسوم ترین تئوری ها برای درک و توضیح فرایند تعمیم نگرش از یک برند بـه بسط آن برند است. پژوهش هایی که بر این اساس انجام گرفته اند، این گونه نتیجه گیری می کنند که مشتریان، یک بسط برند را زمانی مطلوب ارزیابی می کنند که با برند مادر «تناسب» داشته باشند.در این میان تعدادی معیار نیز برای مفهوم تناسب و در نتیجه افزایش مطلوبیت ارزیابی بسط برند ذکر شده است.این معیارهای تناسب دامنه ای از تناسب ویژگی ها ی فیزیکی کالا تا سازگاری مفهوم برند را در بر می گیرد.بین علمای بازاریابی این اجماع وجود دارد که تناسب مثبت میان یک برند و برند مادر باعث ارزیابی مثبت تر بسط برند می شود.
معیار تناسب، برای درک فرایند تعمیم نگرش از تئوری های طبقه بندی استخراج شده و به کار گرفته شده است . بنابراین به طور خلاصه نقاط عطف اصلی در توسعه ادبیات طبقه بندی که اساس و پایه فرایند تعمیم نگرش را شکل می دهد در ادامه توضیح داده خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 04:21:00 ق.ظ ]




۱-۶-۱-رفتار سازمانی

عبارت است از مطالعه رفتار انسان در عرصه سازمان، رویارویی رفتار فرد و سازمان و بالاخره مطالعه خود سازمان ( لاننبرگ و اورنستین، ۲۰۱۲؛ نلسون و کوئیک[۳۹]، ۲۰۱۲).

۱-۶-۲-مبانی رفتار سازمانی

شامل عواملی هستند که در قالب سه بعد کلی فردی، گروهی و سازمانی در بررسی رفتار افراد در سازمان‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرند.

۱-۶-۳-عوامل فردی

افرادی که سازنده سازمان‌ها هستند ویژگی اساسی رفتار سازمانی و جزء ضروری شرایط رفتاری محسوب می‌شوند، که عمل آنها در پاسخ به انتظارات سازمان یا در نتیجه تأثیرات محیط خارجی می‌باشد. دربین عواملی که در مبانی فردی رفتار سازمانی دخیل هستند به ویژگی‌های بیوگرافیک[۴۰]، شخصیت[۴۱]، هوش[۴۲]، توانایی ها[۴۳]، نظام اعتقادی[۴۴]، نگرشها[۴۵]، ادراک[۴۶]، یادگیری[۴۷] و انگیزش[۴۸] توجه می‌شود (دلتا، ۲۰۰۶؛ رابینز، ۲۰۰۳؛ دوبرین، ۲۰۰۷؛ مک شین و وان گلینو، ۲۰۱۰؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ وگنر و هلنبک، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲؛ مولینز، ۲۰۰۲؛ مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳).

۱-۶-۴ -عوامل گروهی

گروه شامل تعدادی از افراد با مهارت‌های مکمل است که برای انجام یک یا چند هدف مشترک شکل می‌گیرند. زمانی که افراد با یکدیگر در تعاملند الگوی خاص رفتاری بین آنها شکل می‌گیرد که می‌تواند بر پویاییهای گروه تأثیر بگذارد. عوامل تأثیر گذار بر این الگوی رفتاری عبارتند از: ویژگیهای گروه، رهبری[۴۹]، ارتباطات[۵۰]، قدرت[۵۱]، سیاست و تعارض[۵۲]، سرمایه اجتماعی[۵۳] (دلتا، ۲۰۰۶؛ رابینز، ۲۰۰۳؛ دوبرین، ۲۰۰۷؛ مک شین و وان گلینو، ۲۰۱۰؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ وگنر و هلنبک، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲؛ مولینز، ۲۰۰۲؛ مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

۱-۶- ۵-عوامل سازمانی

شامل متغیرهایی هستند که مختص به خود سازمان هستند و با حضور خود بر روی رفتار افراد و گروه ها در سازمان تأثیرگذارند. این عوامل که محور اصلی این پژوهش نیز هستند عبارتند از: استراتژی، ساختار[۵۴]، تکنولوژی، طراحی کار[۵۵]، فرهنگ و جو سازمانی[۵۶] و محیط [۵۷]سازمان (دلتا، ۲۰۰۶؛ رابینز، ۲۰۰۳؛ دوبرین، ۲۰۰۷؛ مک شین و وان گلینو، ۲۰۱۰؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ وگنر و هلنبک، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲؛ مولینز، ۲۰۰۲؛ مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳).

۱-۷- تعاریف عملیاتی متغیر ها

 

۱-۷-۱ - مبانی رفتار سازمانی

مشتمل بر سه بعد فردی، گروهی و سازمانی است که بر اساس پرسشنامه محقق ساخته مقیاس رفتار سازمانی سنجیده شده است . عوامل بعد فردی شامل ویژگی‌های بیوگرافیک، شخصیت، هوش، توانایی ها، ارزشها، نگرشها، ادراک، یادگیری و انگیزش؛ عوامل بعد گروهی شامل ویژگیهای گروه، رهبری، ارتباطات، قدرت، سیاست و تعارض، سرمایه اجتماعی و عوامل بعد سازمانی شامل استراتژی، ساختار، تکنولوژی، طراحی کار، فرهنگ و جو سازمانی و محیط سازمان می‌باشد

۲-۷-۲- عوامل فردی

عوامل فردی در این تحقیق مشتمل بر ویژگیهای بیوگرافیک، شخصیت، هوش، توانایی‌ها، نظام اعتقادی، نگرش‌ها و ادراکات، یادگیری وانگیزش آنان بوده است که تأثیر آنها بر رفتار بر اساس نمره ای که کارمندان دانشگاه شیراز به این عوامل در پرسشنامه محقق ساخته مبانی رفتار سازمانی (پیوست ۱) اختصاص داده اند، سنجیده شده است.

۱-۷-۳- عوامل گروهی

عوامل گروهی در این تحقیق مشتمل بر ویژگی‌های گروه، رهبری، ارتباطات، قدرت، سیاست و تعارض، وسرمایه اجتماعی بوده است که تأثیر آنها بر رفتار بر اساس نمره ای که کارمندان دانشگاه شیراز به این ابعاد در پرسشنامه محقق ساخته مبانی رفتار سازمانی(پیوست ۱) اختصاص داده‌اند، سنجیده شده است.

۱-۷-۴- عوامل سازمانی

عوامل سازمانی در این تحقیق مشتمل بر استراتژی، ساختار، تکنولوژی و طراحی کار، فرهنگ وجوسازمانی ومحیط بوده است که تأثیر آنها بر رفتارکارمندان بر اساس نمره ای که کارمندان دانشگاه شیراز به این ابعاد در پرسشنامه محقق ساخته مبانی رفتار سازمانی اختصاص داده‌اند (پیوست ۱)، سنجیده شده است.
۱-۷-۵- معیارهای مقایسه
در این پژوهش، داده ها بر اساس معیارهای حد متوسط(۳Q2=) و حدبالا (Q3=4) بررسی و گزارش شده اند. در ابتدا میانگین‌ها با معیار Q3 مقایسه شده اند و در جایی که میانگین بدست آمده از Q3 پایین تر بود میانگین بدست آمده با معیار Q2 سنجیده شده و نتیجه آن گزارش گردیده است.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۲-مقدمه
در این فصل ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد ابعاد سه گانه مبانی رفتار سازمانی و عوامل مربوط به هر یک از آنها مطرح گردیده و نقش آنها در رفتار سازمانی مورد بررسی قرار گرفته و سپس تحقیقات پیشین داخلی و خارجی بررسی ­ و در نهایت نتیجه‌گیری از مبانی نظری و تحقیقات پیشین ارائه شده است.

۲- ۱ - مبانی نظری

بسیاری از صاحبنظران هم عقیده اند که رفتار سازمانی به عنوان یک رشته مطالعاتی در اواخر سالهای ۱۹۵۰ و اوایل سالهای ۱۹۶۰ به حد کمال رسید ( مورهد و گریفین، ۲۰۱۰؛ ایوانکو، ۲۰۱۲). در این دوران بود که این رشته از مفروضات و الگوهای رفتاری ساده روابط انسانی به مفاهیم و روش شناسی یک نظام علمی تغییر حالت داد. از آن زمان به بعد رفتار سازمانی به عنوان یک رشته علمی که فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشته بود معرفی شد (مورهد و گریفین، ۲۰۱۰).
حدود یک قرن پیش متخصصان و مشاوران توجه بسیاری به مطالعه منظم مدیریت نشان دادند. با وجودی‌که اکثر توجهات معطوف به شرایط کاری فیزیکی، اصول مدیریت و مدیریت صنعتی بود در دهه ۱۹۴۰ توجه بیشتر به سمت عامل اساسی یعنی انسان معطوف گردید. این نیروی محرکی برای تحقیق در مورد گرایشات افراد، پویایی های گروهی و روابط بین مدیران وکارکنان بود. در نهایت رفتارسازمانی به صورت رویکردی وسیعتر و فراگیرتر ظاهر شد. امروزه این رشته در حال تکامل به سمت یک رشته است که به درک علمی از افراد و گروه ها در درون سازمان و هم چنین نمودهای عملی کاربرد ساختارها، نظام ها و فرایندهای سازمانی اختصاص دارد (شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۲).
تاریخچه رفتار سازمانی به طور کلی ریشه در رویکرد رفتاری به مدیریت دارد، که شامل این باور است که توجه ویژه به احتیاجات کارکنان منجر به تولید رضایت و بهره وری بیشتر خواهد شد. بر خلاف تأکید بالای مدیریت علمی، مضمون رویکرد رفتاری تأکید بر تمرکز بر روی افراد است. مدیریت علمی نیز به کلی افراد را نادیده نمی‌گرفت و به نوعی در شکل گیری رفتار سازمانی مؤثر بود. به عنوان مثال مدیریت علمی بر این تأکید داشت که انگیزه های مادی بر روی افزایش سود آوری مؤثرند. به طور کلی ۵ عامل در توسعه رفتار سازمانی مؤثرند، رویکرد سنتی به مدیریت، مطالعات هاثورن، جنبش روابط انسانی، رویکرد اقتضایی به مدیریت و رهبری و رفتار سازمانی مثبت(رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ مورهد وگریفین، ۲۰۱۰). علاوه براین رشته هایی مانند روانشناسی، جامعه شناسی، و علوم اقتصادی و سیاسی و مردم شناسی نیز در پدید آمدن رفتار سازمانی مؤثر بودند (رابینز، ۲۰۰۳).
درنتیجه انقلاب صنعتی در سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۹۰۰ مطالعه مدیریت حالت منظم و رسمی به خود گرفت. مدیریت کارخانه ها نیاز به نظامهایی را احساس می‌کردند که بتوانند با شمار بسیاری از افرادی که کار تکراری انجام می‌دادند کنار بیایند. رویکرد سنتی شامل مدیریت علمی و مدیریتی بود که باعث به وجود آمدن دیدگاههایی در درک رفتار محل کار گردیدند. تمرکز مدیریت علمی بر کاربرد روش های علمی برای افزایش سودآوری افراد بود. تیلور نیز که پدر مدیریت علمی محسوب می‌شود معادل ماشین را برای افراد به کار برد.
بعد از آن برخی از متخصصان مطالعات هاثورن (۱۹۲۳-۱۹۳۳) را شروع رویکرد رفتاری به مدیریت می‌دانند. بدون بینش بدست آمده از این مطالعات ممکن نبود رفتار سازمانی به صورت امروزی ظاهر گردد. جنبش روابط انسانی بر این باور استوار است که رابطه مهمی بین عملکردهای مدیریت، اخلاق و سود آوری وجود دارد. کارگران احتیاجات اجتماعی بسیاری را با خود به سر کار می‌آورند و درانجام کارها عموماً عضو چندین گروه کاری می‌شوند. اغلب، این گروه ها برخی احتیاجات آنها را برآورده می‌سازد. مطلب مهم دیگر در این جنبش اینست که اعتقاد قوی به توانمندی کارکنان وجود دارد. داگلاس مک‌گرگور نقطه عطف این جنبش است و مطالعات وی باعث بوجود آمدن تئوریx و y گردید (مک گرگور[۵۸]، ۱۹۶۰).
روش مدیریتی اساساً توجه به مدیریت و ساختار سازمانها داشت. بنیانگذاران آن فایول و ماکس وبر بودند. نقطه قوت اصلی مکتب مدیریتی فراهم آوردن یک روش منظم برای ارزیابی افراد و کارها بود که هنوز در برخی مکانها کاربرد دارد. محدودیت این روش آن بود که مکتب سنتی گاهی تفاوتهای فردی بین افراد را فراموش می‌کرد و به علاوه برخی از اصول سنتی برای توسعه سازمانی با موقعیتهای سریع التغییر تناسب نداشت.
دوجنبشی که امروزه بیشتر در رفتار سازمانی به چشم می‌خورند شامل رفتار سازمانی اثبات گرا[۵۹] و رویکرد وضعیتی است. با شروع دهه ۱۹۶۰ متخصصان رفتار سازمانی بر مشکل بودن یافتن اصول جهانی و کلی برای مدیریت افراد که بتواند در تمام موقعیتها مورد استفاده قرار بگیرد تأکید داشتند. برای اینکه بتوان از دانش رفتار سازمانی استفاده مؤثری برد باید دانست که کدام عوامل در یک موقعیت خاص مؤثر هستند. رویکرد وضعیتی بر این تأکید دارد که یک راه واحد برای مدیریت و هدایت افراد یا کارها وجود ندارد. یک روش که ممکن است در یک شرایط بهره وری ایجاد کند در شرایط دیگر ممکن است اینگونه نباشد. نقطه قوت این رویکرد اینست که مدیران را تشویق می‌کند تا تفاوتهای فردی یا موقعیتی را قبل از تصمیم گیری به انجام عمل خاصی مورد بررسی قرار دهند.
و بالاخره جنبش در حال ظهور در رفتار سازمانی تمرکز بر روی آنچه که افراد آنرا درست می‌پندارند است. جنبش روابط انسانی همانند نقطه شروعی در این مسیر بود و با این وجود جنبش تمرکز بر روی نقاط قوت به جای نقاط ضعف مستقیماً از روانشناسی مثبت نشأت می‌گیرد. فرد لوتانز[۶۰] (۲۰۰۲) رفتار سازمانی اثبات گرا را مطالعه و کاربرد نقاط قوت منابع انسانی و قابلیت‌های روانشناختی آنان می‌داند که می‌تواند اندازه گیری شود، توسعه یابد و باعث بهبود عملکرد مدیریت گردد. به طور کلی این رویکرد بر روی توسعه نقاط قوت انسان، سازگار کردن بیشتر افراد، پرورش افراد، واحدهای کاری و سازمانهای فوق‌العاده متمرکز است (کمرون و همکاران[۶۱]، ۲۰۰۵).
با توجه به آنچه در مورد تاریخچه شروع وشکل گیری رفتار سازمانی تا به امروز بیان گردید می‌توان به اهمیت توجه به آن برای افرادی که در سازمان فعالیت دارند چه به عنوان مدیر و چه به عنوان کارمند پی برد.

۲-۲- سطوح، مدلها و چارچوبهای رفتار سازمانی

برای بررسی رفتار سازمانی در سازمانهای مختلف دانشمندان علوم رفتاری از مدلهای مختلف و چارچوبهای متنوعی بهره جسته‌اند. به عنوان مثال وگنر و هلنبک (۲۰۱۰ ) سطوح رفتار سازمانی را به سه دسته فردی (خرد[۶۲])، گروهی (میانی[۶۳]) و سازمانی (کلان[۶۴]) تقسیم می‌کنند رابینز (۲۰۰۵) نیز رفتار سازمانی را به سه سطح فردی، گروهی و سازمانی تقسیم می‌کند که تحلیل آنها از سطح فردی شروع می‌شود و به سطح سازمانی خاتمه می‌یابد. در مدل موضوعی مطرح شده توسط کریتنر و کنیکی (۲۰۰۱) نیز مدیران در یک طرف مدل مسئول رسیدن به اهداف سازمانی توسط و همراه با دیگران هستند. این مدل از افراد، فرایندهای گروهی و فرایندها و مسائل سازمانی که شامل ساختار و طراحی سازمانی هستند تشکیل شده است. مدیریت با توجه به مسائل مربوط به افراد، گروه ها و سازمان در نهایت سازمان را به سمت اثربخشی سازمانی رهنمون می‌شود و در این میان آنچه تمامی این موارد را در خود محاط دارد محیط سازمانی است. لوتانز (۱۹۹۲) نیز انواع چارچوبهای متمرکز بر روی رفتار سازمانی را به سه دسته تقسیم می‌کند. چارچوب شناختی، رفتاری و یادگیری اجتماعی.
چارچوب شناختی بیشتر از بقیه چارچوبها به افراد اعتبار بخشیده و بر روی زوایای اراده آزاد[۶۵] و مثبت رفتار انسان تأکید می‌کند و مفاهیمی مانند انتظار، تقاضا و غریزه را مورد استفاده قرار می‌دهد. شناخت که واحد اصلی چارچوب شناختی را تشکیل می‌دهد شامل دانستن اطلاعات است. بر اساس این چارچوب، شناخت قبل از رفتار وجود دارد و ورودی‌های تفکر افراد، ادراک، حل مسأله و پردازش اطلاعات را شکل می‌دهند. محققانی که به این رویکرد باور داشتند معتقد بودند که رفتار هدفمند است یعنی به سوی هدف خاصی هدایت می‌شود. موارد تمرکز این رویکرد عبارتند از ادراک، شخصیت، نگر‌ش‌ها، رضایت شغلی، انگیزش و نظریه هدفگذاری.
پاولف و واتسون افرادی بودند که در زمینه چارچوب رفتاری ید طولایی دارند. آنها معتقدند که به جای تمرکز بر عناصر ذهنی منحصر به فرد باید بر روی رفتارهای قابل مشاهده افراد متمرکز شد. آنها از آزمایشات شرطی سازی کلاسیک برای شکل دادن به توضیحات محرک – پاسخ برای رفتار انسان استفاده کردند. اسکینر نیز بر خلاف آندو باور داشت که باید به رفتارهایی توجه کرد که از محرک در فرد بوجود نمی آیند بلکه توسط خود فرد صادر می‌شوند(شرطی سازی فعال). او باور داشت که فرد باید در محیط فعالیت کند تا پیامد مطلوب را دریافت سازد. محرک استفاده شده باعث بروز رفتار در شرطی سازی فعال نمی‌شود بلکه به عنوان یک نشانه برای صدور رفتار استفاده می‌شود. اسکینر رفتار را حاصل عملکرد پیامدها می‌داند.
رویکرد یادگیری اجتماعی نیز یک رویکرد رفتاری است. این رویکرد بر این فرض استوار است که رفتار واحد مناسب تحلیل است ولی بر خلاف رویکرد رفتاری این رویکرد بیان می‌دارد که افراد از خویشتن آگاهی داشته و در رفتار با هدف مشارکت می‌کنند. بر اساس این رویکرد افراد در مورد محیط خود فرا می‌گیرند، آنرا تغییر داده و می‌سازند تا تقویت کننده های رفتار را شکل دهند. در این میان قوانین و فرایندهای نمادین نیز در یادگیری اهمیت دارند. آلبرت باندورا[۶۶] را نماینده این رویکرد می‌دانند. او باور دارد که رفتار را می‌توان حسب تعامل دوسویه مستمر بین عوامل محیطی، رفتاری و شناختی تشریح کرد. او بیان داشت که افراد از طریق اعمال خود شرایط محیطی را به وجود می‌آورندکه به صورت متقابل بر روی رفتارشان تأثیر می‌گذارد. تجربیات رفتاری نیز که تولید می‌شوند تا حدی تعیین کننده آنچه فرد انجام خواهد داد می‌باشد که به نوبه خود رفتار های بعدی را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
جوزف ویس (۲۰۰۱) نیز چارچوبی محتوایی برای بررسی رفتار سازمانی دارد. او عقیده دارد که با وجودیکه رفتار سازمانی بر روی رفتار افراد و گروه ها تأکید دارد تأثیراتی که دیگر ابعاد سازمانی نظیر استراتژی و فرهنگ و محیط سازمانی بر روی رفتار دارند را باید مورد بررسی قرار داد.
چارچوب مد نظر شرمرهورن، هانت و آزبورن (۲۰۰۳) نیز از مطالعه محیط سازمان با تأکید بر سازمانهای با عملکرد بالا و اشاره‌هایی در مورد جهانی سازی آغاز می‌شود و به بررسی رفتار فرد و گروه در سازمان و طبیعت خود سازمان و فرایندهای مرکزی رفتار سازمانی شامل؛ رهبری، قدرت و سیاست، اطلاعات و ارتباطات، تصمیم گیری، تعارض و مذاکرات و تغییر و فشارهای کاری ختم می‌شود.
رابینز و جاج (۲۰۰۸) پا را فراتر نهاده و به بررسی ۳ متغیر رفتار در سازمان‌ها یعنی افراد، گروه ها و ساختار تمرکز دارند. رفتار از دید آنها تصادفی نیست بلکه عناصر اساسی معینی بستر رفتار تمام افراد را تشکیل می‌دهد. آنها به بررسی رفتار سازمانی در چارچوب فرایند اجزای اصلی آن می‌پردازند. آنها ابتدا از ویژگی‌های سطح فردی شامل ویژگیهای مردم شناختی، توانایی‌ها، نگرش ها،شخصیت و ارزشها، و نقش انگیزش و ادراک در رفتار فردی شروع کرده، در رفتار گروهی به بررسی ارتباطات، رهبری، قدرت، سیاست و تعارض پرداخته و در سطح پیچیده‌تر سازمانی به بررسی ساختار و مسائل مربوط به آن نظیر تکنولوژی، استراتژیهای به کار رفته در سازمان و رابطه محیط سازمان و تأثیر آن بر ساختار و نیز فرهنگ و جو سازمانی و تکنیک های توسعه و تغییر سازمانی می‌پردازند. با توجه به کامل بودن رویکرد مورد نظر رابینز و جاج (۲۰۰۸) و مرتبط بودن آن با این پژوهش، در این طرح به این چارچوب توجه بیشتری شده است و به مفاهیم جدیدتری نظیر سرمایه اجتماعی که در سازمانهای امروزی بیشتر مد نظر قرار دارد نیز پرداخته شده است.

۲-۳- بعد فردی

پیش بینی رفتار فردی یک هدف مهم در علوم اجتماعی از اقتصاد گرفته (مانسکی[۶۷]، ۲۰۰۷) تا روانشناسی (آجزن و فیش بین[۶۸]، ۱۹۸۰) و جامعه شناسی (برت[۶۹]، ۱۹۸۷؛ کلمن و همکاران[۷۰]، ۱۹۶۶) می‌باشد. در وهله اول سازمانها زاییده اشخاص هستند و بدون وجود انسانها هیچ سازمانی وجود خارجی نخواهد داشت. بزرگترین مجتمع های تجاری و صنعتی جهان، کلینیکها و حتی دانشگاهها و دانشکده ها همگی سازمان هستند و با وجود اینکه در اندازه، هدف، و ساختار تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند جملگی در یک وجه مشترک هستند، وآن انسان است. از جهتی اشخاص به عنوان منابع، یکی از با ارزش ترین سرمایه های یک سازمان هستند. اشخاص سازمانها رابوجود می‌آورند، مسیر آنها را مشخص و هدایت می‌کنند، به آنها حیات دوباره می‌بخشند (مورهد و گریفین، ۲۰۱۰)، تصمیم های سازمانی را اتخاذ میکنند، مشکلات سازمان را حل کرده و در مورد مسائل آن پاسخگو می‌باشند. از طرفی افرادی که سازنده سازمانها هستند، ویژگی اساسی رفتار سازمانی و جزء ضروری شرایط رفتاری محسوب می‌شوند، که خواه به صورت فردی خواه به صورت گروهی، عمل آنها در پاسخ به انتظارات سازمان یا در نتیجه تأثیرات محیط خارجی می‌باشد. جایی که نیازهای فرد با احتیاجات سازمانی سازگار نباشند می‌تواند منجر به بروز تعارض و ناامیدی شوند. بنابراین، این وظیفه مدیریت است که به تلفیق فرد و سازمان بپردازد و محیط سازمانی را طوری فراهم کند، که فعالیت افراد و اهداف سازمانی را برآورده سازد و این نیازمند مطالعه رفتار افراد در سازمان و آگاهی از نیازها، انگیزش، باورها و بسیاری متغیرهای دیگر در درون افراد سازمان است (چانتا، ۲۰۱۰).
در بعد فردی توجه رفتار سازمانی بیشتر به تفاوتهای فردی از نظر تفاوتهای جمعیت شناختی و عوامل بیوگرافیکی (شرمرهورن و همکاران، ۲۰۰۳)، شخصیت، نگرش ها، توانایی ها، هوش، ادراکات فردی و اجتماعی، انگیزش و یادگیری می‌باشد (رابینز، ۲۰۰۵؛ رابینز و جاج، ۲۰۰۸).

۲-۳-۱- ویژگیهای بیوگرافیک

برخی ویژگی ها به راحتی در افراد قابل شناسایی هستند و ما این ویژگیها را به عنوان ویژگیهای بیوگرافیک می‌شناسیم. به طور کلی بر اساس پژوهشهای انجام گرفته (مانجیون، ۱۹۷۳؛ کلر، ۱۹۸۳؛ سازمان بازنشستگان امریکا، ۱۹۹۵؛ مونک، ۱۹۹۹) بر روی تأثیر عوامل بیوگرافیک در رفتار فرد در سازمان سن، جنسیت، وضعیت تأهل (ایوانکو، ۲۰۱۲؛ شرمرهورن و همکاران، ،۲۰۰۳) تبار اجتماعی و وضعیت استخدامی می‌توانند جزء مهمترین عوامل محسوب شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:21:00 ق.ظ ]




از جمله علایم و امراضی که بلغم ایجاد میکند، عبارت است از رنگ شخص بسیار سفید مى‏شود؛ محل لمس در بدن نرم مى‏گردد؛ سردى بر بدن وارد مى‏آید؛ آب دهان زیاد و چسبنده مى‏گردد و تشنگى کم مى‏شود و هضم شخص ضعیف و جشاء وى (مایعى که بر اثر بهم خوردن دل به دهان مى‏آید) شور و ادرارش سفید مى‏گردد؛ خواب بیمار زیاد مى‏شود و بر اعصاب وى سستى و تنبلى بر ذهنش کندى روى مى‏آورد و نبض وى آهسته و نامرتب مى‏زند.[۶۵]
در این روایت حضرت علی (ع) اشاره به طبع بلغم دارد که یکی از طبایع چهارگانه به شمار میرود و درمان آن را هم ذکر میکند. شبیه این روایت در روایات ما زیاد است که ما به عنوان نمونه این روایت را آوردیم و ناگفته نماند که در روایات تعابیر مختلفی برای بلغم موجود میباشد،[۶۶] که این روایات با تعابیر مختلف همه نشانگر این است که طبایع و مزاجها از مبانی طب اسلامی میباشد و از طرفی نقش به سزایی در مباحث اخلاقی دارد و حداقل میتوان ادعا کرد که یکی از اصول طب اهل بیت (علیهم السلام) طبایع و مزاج های چهارگانه است. چنانچه امام صادق (ع) میفرمایند: گرمى‏ را با دواى سرد و سردى را با داروى گرم و رطوبت را با خشکى و خشکى را با رطوبت درمان مى‏کنم و همه کار را بخداى عز و جل باز میگردانم و آنچه را که رسول خدا (ص) فرموده است بکار میبندم که فرمود: بدان که معده جایگاه درد است و پرهیز درمان درد و آنچه را که بدن به آن عادت کرده بازش میدهم هندى عرض کرد: مگر طب جز این است؟ امام صادق علیه السّلام فرمود تو پندارى که من از کتابهاى طب این دستورات را فرا گرفته‏ام؟ عرض‏ کرد: آرى فرمود: نه بخدا فرا نگرفته‏ام مگر از خداى سبحان‏ و… .[۶۷]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
روایت پانزدهم: درمان معنوی غلبه طبایع اربعه و حرز ابودجانه
از جمله روایاتی که از اهل سنت میباشد و طبایع اربعه در آن ذکر شده است حرز ابودجانه انصاری است که علامه مجلسی میگوید از حرزهای مشهور از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) میباشد.[۶۸]
کفعمی درجُنه الأمان الواقیه و جَنه الإیمان الباقیه و معروف به مصباح الکفعمی‏ تألیف تقى الدین ابراهیم بن على کفعمى( ۸۴۰- ۹۰۵ هجرى) که کتابی در موضوع ادعیه و زیارات مى‏باشد، در بحث دعا برای در امان ماندن از دست شیاطین، به آن اشاره کرده و آن را به صورت ناقص ذکر کرده است.[۶۹]
در متن حدیث ذکر شده است که « فَالْتَفَتَ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَقَالَ اکْتُبْ حِرْزاً لِأَبِی دُجَانَهَ الْأَنْصَارِیِّ وَ لِمَنْ بَعْدَهُ مِنْ أُمَّتِی…» رسول خدا (ص) به علی (ع) رو کرد و فرمود: حرزی را برای ابودجانه انصاری و برای امت بعد خودم بنویس و… برای این حرز به جز دفع اجنه و شیاطین خواص زیادی شمرده شده است که از جمله برای امان ماندن از امراضی که از غلبه طبایع و اخلاط میباشد. و صراحتاً به آن تصریح شده که « مِنْ دَاءٍ یُفْتَرَى لِبَنِی آدَمَ وَ بَنَاتِ حَوَّاءَ مِنْ قِبَلِ الْبَلْغَمِ أَوِ الدَّمِ أَوِ الْمِرَّهِ السَّوْدَاءِ وَ الْمِرَّهِ الْحَمْرَاءِ وَ الصَّفْرَاءِ أَوْ مِنَ النُّقْصَانِ وَ الزِّیَادَهِ » یعنی از دردی که به پسران آدم و دختران حواء از ناحیه بلغم و دم (خون) و خلط سوداء و خلط حمراء و خلط صفراء چه در صورت غلبه و زیادی آنها و چه در صورت کم بودن آنها (که آن هم عوارض خاص خودش را دارد) فایده دارد. و در نهایت ابودجانه میگوید:« فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ فَزْعَهً لِأَهْلِی وَ لَا وُلْدِی وَ لَا عَادَ حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)». به خدا قسم برای خانواده و فرزندانم ترسی مشاهده نکردم و این فزعه و ترس برنگشت تا زمانی که زمانی رسول خدا (ص) رحلت کردند.
از این روایت و نظایر آن در شیعه و اهل سنت میتوان استنباط کرد که برای غلبه اخلاط و طبایع علاوه بر دستورات دارویی و غذایی، درمانهای معنوی مثل دعاها و حرزهای مختلف را داریم. به شرطی که به آن دعاها اعتقاد داشته باشیم.
نتیجه
با نگاهی به روایات اسلامی میتوان این گونه فهمید که طبایع اربعه مورد قبول معصومین (ع) میباشد و آنها طبایع را در بیانات گوهر بار خود آورده و به آنها استناد کردهاند و علم مزاج و طبایع یک بحث قدیمی و منسوخ نمی باشد و تا زمانی که بشر موجود است طبع او هم با او قرین است. و کسانی که در علم اخلاق و طب کار می کنند نباید از علم مزاج شناسی و طبایع غافل باشند چون یکی از ابعاد موضوعات اخلاقی توجه به مزاج هر شخصی در راه رسیدن به کمالات اخلاقی می باشد. با توجه به چنین احادیثی کسانی که بر این باورند که می شود، مسایل جسم و روح را کاملاً از هم جداگانه بحث کرد و این دو مقوله ارتباط قابل توجهی با همدیگر ندارند، دچار اشتباه در استنباط و فهم مسایل روح و جسم می شوند.
فصل سوم
تبیین طبایع اربعه از دیدگاه حکماء اسلامی
مقدمه
برای اینکه بحث به خوبی روشن شود به تبیین مقدمات بحث نیاز داریم و این مباحث در اکثر کتبی که در مبانی طب نوشته شده موجود است، فلذا با رجوع به یکی از منابع معتبر در این موضوع به نام کتاب قانون به تشریح این بحث میپردازیم:
مزاجها و طبایع اربعه که شامل صفرا و سودا و دم و بلغم میباشند ، از ارکان اربعه تشکیل شدهاند ابن سینا در این باره میگوید:
ارکان[۷۰]‏ (عناصر) نوعى اجسام ساده هستند که اجزاى اولیه تن آدمى و موجودات دیگر را تشکیل مى‏دهند. و نمى‏توان آنها را به اجزایى که از لحاظ شکل ظاهرى متفاوت هستند، تقسیم کرد. بر اثر اختلاط عناصر با یکدیگر، انواع موجودات- که از نظر صورت گوناگون هستند- بوجود مى‏آیند.
مفهوم عنصری خاک، آب، هوا و آتش، با آن چه که در زندگی عادّی از آنها می شناسیم؛ متفاوت است. در واقع، خاک، آب، هوا و آتشی که ما می بینیم، از تظاهرات و جلوه های خاک، آب، هوا و آتش عنصری هستند وگرنه مثلاً در خاک یا زمین، ترکیبی از عناصر خاکی، آبی، هوایی و آتشی موجود است. انتقادی که معمولاً از سوی مخالفین مطرح میشود که «عنصر غیرقابل تجزیه است ولی آب و باد و خاک و آتش مرکّب و غیربسیط هستند» ناشی از عدم درک صحیح از تعریف عنصر و فرق نگذاشتن بین آب و آتش و باد و خاک مرکّب این دنیایی با آب و آتش و باد و خاک عنصری است.
لازم به توضیح است که خاک: سنگین مطلق است و در مرکز سایر عناصر قرار میگیرد و دیگر عناصر به سوی او حرکت میکنند (قانون جاذبه). ثابت و ساکن است و پایداری دیگر عناصر به اوست. در موجودات، باعث به هم پیوستگی، پایداری و حفظ شکل است. طبع آن سرد و خشک است.
- آب: سنگین نسبی است و اطراف خاک را فرا میگیرد. هر شکلی را به آسانی میپذیرد و به آسانی نیز از دست میدهد. به دیگر عناصر قابلیت شکلگیری میدهد. در موجودات، باعث نرمی، همواری و شکل پذیری میشود. طبع آن سرد و تر است.
اجسام مرطوب، زود میگیرند و زود هم از دست میدهند ولی اجسام خشک، دیر میپذیرند و دیر از دست میدهند. اگر خشک و تر به هم بیامیزند؛ خشک از تر، نرمی و آسان شکل گرفتن را میگیرد و تر از خشک، قوام و حفظ هیأت را.
هوا: سبک نسبی است و اطراف آب را گرفته است. با عناصر دیگر میآمیزد و باعث تخلخل و سبکی و گشادگی آنها میشود. در موجودات، نرمی، سبکی و سهولت بلند شدن را سبب میشود. از آب فرمانبردارتر است. طبع آن گرم و تر است.
آتش: سبک مطلق است و بالاتر از سایر عناصر قـرار می گیرد. باعث می شود هوا به دو عنصر سرد نفوذ کند؛ سردی آنها را بشکند و آنها را از عنصر به مزاج تبدیل کند. در موجودات، پختن، نرم کردن و آمیختن را باعث میشود. طبع آن گرم و خشک است.
نکته: در موجودات زنده، آب و خاک که سنگین ترند؛ بیشتر در پیدایش اندامها و حفظ ثبات آنها دخیلند امّا آتش و هوا اوّلاً در پیدایش ارواح و روانها دخیلند و در ثانی، حرکت و جنبش( هم در ارواح و هم در اندامها) را سبب میشوند.
عنصر (رکن یا اسطقس) خاک و آب و هوا و آتش و قوا (کیفیتهای) اولیه، سرد و خشک، سرد و تر، گرم و تر، گرم و خشک میباشد.
قوای اولیه ۴ عنصر تشکیل دهنده جهان مادی (و از جمله بدن انسان میباشد).
از این عناصر دو عنصر سبک و دو عنصر دیگر سنگین هستند. عناصر سبک عبارتند از آتش و هوا و عناصر سنگین عبارتند از آب و خاک. وجود خاک (مزاج خاکى) در موجودات جهت بهم‏پیوستگى و پایدارى و نگهدارى هیئت‏ها (اشکال) است. وجود آب در موجودات براى ایجاد نرمى در اشکالى است که به شکل‏گیرى، طرح‏ریزى و راست و هموار شدن نیازمند هستند. وجود هوا در موجودات براى نفوذ، نرم کردن، سبک گردانیدن و سهولت بلند کردن آنهاست. وجود آن (آتش) در میان موجودات براى پختن و نرم کردن و آمیختن و در خود نفوذ دادن گوهر هوائى است که بتواند سردى دو عنصر سنگین و سرد را بشکند و این درهم شکستن سردى دو عنصر سرد به این منظور است که از حالت عنصرى به حالت مزاجى باز آیند.[۷۱]
(به عنوان مثال، اگر آب (سرد و تر) و خاک (سرد و خشک) را با هم مخلوط کنند تا کاملاً درهم آمیخته شوند به شکلی که قدرت دسترسی به هر کدام به تنهایی را نداشته باشیم در ترکیب جدید، سرد و از نظر رطوبت، معتدل خواهد بود. یا در حیوانات گرگ مزاج گرم و خشک داشته و عنصر آتش در آن برتری دارد، در گیاهان وجود عناصر چهارگانه ارکان را با خوردن یا لمس آن‌ها به وضوح می‌بینیم گیاهانی که خوردن و لمس آن‌ها موجب گرمی و تشنگی فوری شده و یا حتی با تکرار در خوردن و لمس آن‌ها در بدن ایجاد خارش و سوزش می‌شود گرم و خشک می‌گوئیم، گیاهانی که خوردن آن‌ها موجب ایجاد گرمی می‌شود، گیاهان گرم و تر، گیاهانی که موجب رفع حرارت بدن و رفع تشنگی می‌شود سرد و تر و گیاهانی که از گرمی بدن می‌کاهد امّا تشنگی را برطرف نمی‌کند و با تکرار آن‌ها در بدن ایجاد خشکی و لاغری می‌شود، سرد و خشک می‌گوئیم در مجموع عناصر گرم و خشک را صفرازا، گرم و تر را مولد خون، عناصر سرد و خشک را سودازا و عناصر سرد و تر را بلغم‌زا نام‌گذاری کرده‌اند.
چنانکه در تعریف اصطلاحی گفته شد از واکنش متقابل اجزاى ریز مواد متضاد مزاج بوجود مى‏آید. مزاج‌ها به طور کلی به دو نوع معتدل و غیر معتدل بر حسب شرایط خاص، مثل: فصل، سنّ و جنسیّت و مکان زندگی افراد، فرق می‌کند.
با توجه به مقدمه مذکور ما هر غذایی که می‌خوریم، هنگامی که وارد بدن ما می‌شود، با هضم در معده، به کبد می‌رود، در کبد چهار خلط (رکن) یا چهار نوع مایع به نام «خلط دم» که دارای مزاج و طبع گرم و تر است، «خلط صفرا» که دارای مزاج گرم و خشک است، «خلط بلغم» که دارای مزاج سرد و تر است و «خلط سودا» که دارای مزاج سرد و خشک است، تولید می‌شود اخلاط و طبایع از عناصر اربعه منبعث و خواص آنها را با خود همراه دارند. بنابراین، خون، چون عنصر هوا خلطى گرم و مرطوب است و مزاج خونى نیز گرم و مرطوب می‌باشد. صفرا، مانند عنصر آتش خلطى گرم و خشک می‌باشد و مزاج صفراوى مزاجى گرم و خشک است. بلغم، مانند عنصر آب سرد و مرطوب و مزاج بلغمى نیز سرد و مرطوب است. سودا، چون عنصر خاک سرد خشک و مزاج سودا وى نیز سرد و خشک می‌باشد، شهید مطهری با بیان روشن خود در آثارش ذکر میکند که قدما معتقد به طبایع چهارگانه بودند، همچنان که به عناصر چهارگانه و اخلاط چهارگانه اعتقاد داشتند:
چهار طبع مخالف سرکــــش چند روزى شوند با هم خوش‏
گر یکى زین چهار شد غالب جان شیرین برآید از قالــــب‏
مى‏گفتند سلامت انسان رهین تعادل این طبایع است. براى هر عنصرى طبیعتى قائل بودند که طبیعتهایى که در عناصر هست در اثر ترکیب با یکدیگر فعل و انفعال و کسر و انکسار مى‏کنند که بعد از کسر و انکسار یک حالت متوسط به وجود مى‏آید که نام آن حالت متوسط «مزاج» است. مى‏گفتند مزاج عرض عریضى دارد، یعنى حد نوسان دارد که تا در آن حد باشد سلامت محفوظ است و اگر از این حد و عرض خارج شود، بیمارى حاصل مى‏شود. آنها معتقد بودند که اگر مثلاً حرارت که یکى از طبایع چهارگانه رطوبت، یبوست، حرارت و برودت است به خاطر عاملى از خارج، بر مزاج غالب شود همین که آن عامل خارجى- که قاسر است- از بین برود آن طبیعت حاکم بر بدن شروع به فعالیت کرده و این حرارت را دفع مى‏کند و بدن را به حال تعادل بر مى‏گرداند.[۷۲]
قدما معتقد بودند که از اخلاط اربعه و طبایع اربعه، مزاجى براى فرد به وجود مى‏آید که داراى خصوصیاتى مثل درجه‏اى از حرارت، رطوبت، یبوست و امثال آن بوده و همراه با اخلاطى یعنى میزان معینى از خون، صفرا، بلغم و مانند اینهاست. اگر مزاج از بین برود، دیگر قابلیت حیات براى انسان باقى نمى‏ماند و انسان مى‏میرد.
آیا مزاج یک حد معین و مشخصى است؟ آیا نسبتى از آب، هوا، خاک و آتش که طبق نظر قدما مزاج را تشکیل مى‏دهد، یک نسبت ریاضى و هندسى است که اگر اندکى بهم بخورد مزاج معدوم مى‏شود؟ نه، این یک عرض عریضى دارد. آب از یک حد خاص نباید کمتر باشد و از حد خاص دیگرى نباید بیشتر باشد. همین‏طور عناصر دیگر باید میان دو حد خاص باشند. مزاج حالت متوسطى است میان دو حد، نه اینکه خودش یک حد معین باشد. لهذا اگر حرارت بدن مقدارى بالا یا پایین رود مزاج همچنان باقى است. اما اگر از درجه معینى بالاتر برود و یا از درجه معین دیگرى پایین‏تر برود دیگر قابلیت ادامه حیات نیست‏.[۷۳]
بنا به گفته اطبا یونان قدیم چون بقراط، جالینوس و… و نیز اطبا بزرگ ایرانى چون بوعلى سینا، رازى و…، در انسان ۴ طبع وجود دارد: ۱- طبع سودایى ۲- طبع بلغمى ۳- طبع دموى (خونى) ۴- طبع صفراوى.
در بعضی از منابع تفسیری آیه« إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً»[۷۴] بر همین مزاج ها و طبایع تفسیر شده است. چنانچه بعضی از علماء اینگونه ذکر کردهاند. علامه حسن زاده در کتاب نصوص خود مینویسد:
بیان: امشاج جمع مشیج است چون ایتام که جمع یتیم است. و مشیج بمعنى آمیخته است. « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً» . و ظاهراً مراد از امشاج اخلاط اربعه باشد که اعضاء از آنها متولد میشود چنانکه در شرح نفیس بدان تصریح شده است، و نیز چغمینى در اول فصل ثالث قانونچه در طب گوید: الاعضاء هى اجسام متولده من اول مزاج الاخلاط کما أن الاخلاط اجسام متولده من اول مزاج الارکان. و مرادش از ارکان عناصر اربعه خاک و آب و هوا و آتش است. و اخلاط اربعه دم و صفرا و بلغم و سودا است.[۷۵]
در کتاب منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه( خوئى) آمده است:
قیل فی قوله تعالى: « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ‏ » أى أخلاط من الطبایع من الحراره و البروده و الرطوبه و الیبوسه.[۷۶] و در تفسیر مجمع البیان آمده است:
و بعضى گفته‏اند: امشاج، عبارت از طبیعتهایست که در انسانست از حرارت و برودت و یبوست و رطوبت. خداوند آنها را در نطفه قرار داده سپس خدا آن را بنیه حیوانى معتدل الاخلاط نمود آن گاه در آن روح حیاتى دمید از آن براى چشم و گوش قرار داد (فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ) و این است سخن او که فرمود: « فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً » پس او را شنوا و بینا نمودیم.[۷۷]
نکتهای که اینجا قابل توجه میباشد این است که در حالت طبیعی خواصی که برای عناصر چهارگانه و مزاجهای حاصله از ترکیب آنها ذکر شد، مورد انتظارند امّا در صورت غلبه رکن پنجم یعنی رکن یا عنصر معنوی بر آنها، هر رفتار خرق عادتی ممکن است، مشاهده شود. ( شفای بیمار با خوردن تربت حضرت سیدالشّهداء علیه السّلام، آثار درمانی آب نیسان، بَرد و سلام شدن آتش بر حضرت ابراهیم علیه السّلام، …)
این مفهوم از اختصاصات مبانی روایی و قرانی نسبت به مبانی سنّتی و حکماء است که مفاهیم مزاج شناسی را بسیار وسیع و گسترده و قضاوت در مورد آنها را دقیق و موشکافانه میسازد.
برای مثال، یک بحث برجسته در مبانی روایی و قرآنی، مفهوم غذای حلال و طیّب، در برابر غذای حرام و شبهه ناک و خبیث است که تمام مفاهیم تغذیه ای را تحت تأثیر خود قرار میدهد و انواع تغییرات و تفاوتهای مزاجی را در افراد باعث میشود.
در واقع، از دیدگاه مبانی روایی و قرآنی، مزاج، بر آیند اثر مجموعه عناصر و ارکان مادی و معنوی در یک موجود است. برای مثال طبع غذایی که توسط یک انسان صالح و با مواد اولیه طیب و حلال تولید میشود و خلطی که از آن در بدن به وجود میآید، در شرایطی کاملاً مساوی، با طبع و خلط حاصله از غذایی که توسط یک شخص ناصالح و از مواد اولیه غیر طیب و غیرحلال تولید میشود، حتماً و حتماً متفاوت است.
نحوه تشکیل طبایع اربعه
به اعتقاد قدما جویدن تا اندازه‏اى در هضم غذا دخالت دارد. سپس غذا به معده مى‏رود و در اثر حرارت معده و اعضاى اطراف آن هضم ادامه پیدا مى‏کند (هضم اولیه). در آنجا غذا به ماده‏اى آبکى به نام کیلوس (قیلوس) تبدیل مى‏شود. پس از هضم، قسمت لطیف و رقیق کیلوس از دیواره‏ معده و روده‏ها جذب شده و در نهایت از طریق عروقى به نام ماساریقا (مزانتر) به کبد مى‏رسد. وقتى کیلوس در عروق ریز کبد پخش شد، در اثر حرارت تغییراتى مى‏کند و در اصطلاح مى‏پزد (هضم دوم). در هر پخته شدنى بخش کف ‏مانند و درد مانند وجود دارد و اگر زیادتر از حد پخته شود، حالت سوخته و اگر کمتر پخته شود، حالت خام دارد. بخش کف مانند، صفرا، و بخش درد مانند، سودا است.
آن قسمت سوخته، صفرا و سوداى غیر طبیعى ایجاد مى‏کند و آن قسمت خام، بلغم خام است. آنچه از این مجموعه پخته و صاف شده، خون است. آب اضافى هم از خون جدا مى‏شود و به کلیه‏ها مى‏رود.[۷۸]
خلط ماده‏اى است مرطوب و روان. آن چند بخش دارد:
۱- خلط نیک: آن خلطى است که مى‏تواند به تنهائى و یا با خلط دیگر، جزئى از گوهر غذاى مزاج شود و خود را همانند آن سازد و مجموعاً بتواند مواد تحلیل رفته مزاج را جبران کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:20:00 ق.ظ ]




۶-۱) روش تعیین حجم نمونه
حجم نمونه با استناد به نتایج مطالعه دلگادو و همکاران (۲۰۰۲) در پرو، با اطمینان ۹۵% و قدرت آزمون ۸۰ % و ۵/۰ P = همچنین با در نظر گرفتن شاخص خطر ۴۲/۱ افراد مستأجر (   ) (۲۸)، بر اساس فرمول نمونه گیری زیر برآورد شد؛ که برابر ۳۵۰ نفر محاسبه گردید. از این تعداد ۱۷۵ نفر به عنوان گروه کودکان با سوختگی و ۱۷۵ نفر گروه کودکان بدون سوختگی مورد بررسی قرار گرفتند.

O=log odds ratio odds ratio = 1/42
P=overall proportion (proportion of disease) P = 0/5

۷-۱) ابزار گردآوری داده ها
برای گردآوری داده ها در این مطالعه از پرسشنامه استفاده گردید. پرسشنامه توسط پژوهشگر بدنبال مطالعات کتابخانهای و بررسی مقالات و کتب و مشاوره با اساتید تنظیم شد. این پرسشنامه برای دو گروه کودکان با سوختگی و بدون سوختگی بطور مجزا طراحی گردید.
مقاله - پروژه
پرسشنامه گروه کودکان با سوختگی شامل سه بخش:
۱-عوامل فردی: شامل ۱۵ سوأل مشخصات فردی از جمله سن، جنس، ترتیب تولد، سابقه بیماری قبلی، سابقه سوختگی، ناحیه سوختگی، درجه سوختگی، درصد سوختگی، عامل ایجاد سوختگی، پیامد سوختگی، دریافت کمک اولیه قبل از پذیرش، فصل و ساعتی که حادثه رخ داده است، تعطیل بودن روز حادثه، مکانی از منزل که کودک بیشتر وقت خود را در آنجا سپری میکند میباشد.
۲-عوامل خانوادگی: شامل ۱۸ سوأل مشخصات خانوادگی از جمله سن، میزان تحصیلات و شغل والدین، سابقه بیماری والدین، اعتیاد والدین، وضعیت والدین، نوع خانواده، تعداد اعضای خانواده، فردی که در زمان حادثه در منزل حضور داشت، محل سکونت، وضعیت مسکن، درآمد ماهانه، آگاهی والدین از روش های پیشگیری از سوختگی میباشد.
۳-عوامل محیطی: شامل ۱۷ سوأل مشخصات محیطی از جمله زیر بنای مسکن، تعداد اتاق خواب، وجود آشپزخانه مجزا، مکان آشپزخانه، نوع آشپزخانه، مکان طبخ غذا، مکان حادثه، وسیله مورد استفاده آشپزی، وسیله گرمایش، نوع سوخت، ارتفاع پریزها، قرارگیری درپوش بر روی پریزها، دور بودن وسایل آتشزا از دسترس کودک، دور بودن مواد قابل اشتعال از دسترس کودک، دور بودن وسایل گرمازا از دسترس کودک، استفاده از محافظ در اطراف وسایل گرمازا، دور بودن مواد شیمیایی از دسترس کودک می ‌باشد.
پرسشنامه گروه کودکان بدون سوختگی شامل سه بخش:

 

    1. عوامل فردی: شامل ۵ سوأل مشخصات فردی از جمله سن، جنس، ترتیب تولد، سابقه بیماری، مکانی از منزل که کودک بیشتر وقت خود را در آنجا سپری میکند میباشد.

 

    1. عوامل خانوادگی: شامل ۱۷ سوأل مشخصات خانوادگی از جمله سن و میزان تحصیلات والدین، سابقه بیماری والدین، اعتیاد والدین، شغل والدین، وضعیت والدین، نوع خانواده، تعداد اعضای خانواده، محل سکونت، وضعیت مسکن، درآمد ماهانه، آگاهی والدین از روش های پیشگیری از سوختگی میباشد.

 

    1. عوامل محیطی: شامل ۱۶ سوأل مشخصات محیطی از جمله زیر بنای منزل، تعداد اتاق خواب، وجود آشپزخانه مجزا، مکان آشپزخانه، نوع آشپزخانه، مکان طبخ غذا، وسیله مورد استفاده آشپزی، وسیله گرمایش، نوع سوخت، ارتفاع پریزها، وجود درپوش بر روی پریزها، دور بودن وسایل آتشزا از دسترس کودک، دور بودن مواد قابل اشتعال از دسترس کودک، دور بودن وسایل گرمازا از دسترس کودک، استفاده از محافظ در اطراف وسایل گرمازا، دور بودن مواد شیمیایی از دسترس کودک می‌باشد.

 

۸-۱) تعیین اعتبار[۸۱] علمی ابزار گردآوری داده ها
اعتبار یک ابزار میزان دقتی است که یک ابزار، پدیدهی تحت مطالعه را بررسی میکند (۶۹). در مطالعه با بهره گرفتن از نظریات و راهنمایی استاد محترم راهنما، نمونهای از یک پرسشنامه را تنظیم نموده و در مرحله بعد جهت نظر خواهی در اختیار ۱۵ نفر از اساتید هیئت علمی دانشکده پرستاری و مامایی شهید بهشتی رشت قرار داده شد. در نهایت پس از جمع آوری نظرات و پیشنهادات مختلف به کمک اساتید محترم راهنما و مشاور و استاد محترم آمار، تغییرات اصلاحی در این پرسشنامه اعمال گردید و ابزار نهایی گردآوری داده ها تنظیم شد.
۹-۱) تعیین اعتماد[۸۲] علمی ابزار گردآوری داده ها
منظور از اعتماد علمی، میزان یافته های مشابه و ثبات آنها در زمینهی مورد نظر در بررسیهای مکرر است (۶۹). همچنین برای صفاتی مورد استفاده قرار میگیرد که در تکرارهای متعدد داده ها از پراکندگی گسترده برخوردار میباشند، از آنجا که در این پژوهش ابزار گردآوری داده ها فقط مشخصات فردی، خانوادگی و محیطی را میسنجد لذا به تعیین اعتماد علمی ابزار نیازی نبود.
۱۰-۱) روش نمونه گیری و گردآوری داده ها
روش نمونه گیری این تحقیق، در هر دو گروه کودکان با سوختگی و بدون سوختگی بصورت تدریجی بود. به این ترتیب که پژوهشگر با مراجعه به محیط پژوهش نمونه های مورد پژوهشی که واجد شرایط شرکت در مطالعه بودند را انتخاب مینمود. پژوهش حاضر یک مطالعه مقایسهای مقطعی است که طی مقطع زمانی هفت ماهه سال ۱۳۸۹ (اول مرداد ماه تا پایان بهمن ماه) جهت بررسی عوامل مرتبط با سوختگی کودکان ۶-۱ سال اجرا شد. پس از تأیید عنوان پژوهش در شورای پژوهشی، محقق معرفی نامهای از مسئولین دانشکده پرستاری و مامایی و معاونت پژوهشی، دریافت نمود و پس از اخذ اجازه کتبی جهت انجام پژوهش معرفی نامهی خود را به ریاست و مدیریت خدمات پرستاری مراکز آموزشی و درمانی ولایت و ۱۷ شهریور، بیمارستانهای رسول اکرم، گیل و آریا ارائه کرد. سپس توسط سوپروایزر آموزشی بیمارستان به سرپرستاران بخشها معرفی گردید و با کسب اجازه از سرپرستاران نمونه های واجد شرایط را انتخاب نمود. جهت جمع آوری اطلاعات گروه کودکان با سوختگی ابتدا پژوهشگر هر روز از ساعت ۸ صبح الی ۱۲ ظهر به مرکز آموزشی و درمانی ولایت مراجعه نموده و با در نظر گرفتن معیارهای ورود و با کسب اجازه از والدین کودکان و توضیح هدف پژوهش، پرسشنامهی مربوط به این گروه تکمیل گردید. در ساعات ذکر شده تمامی بیمارانی که روزهای قبل بصورت سرپایی پذیرش شده بودند برای تعویض پانسمان مراجعه میکردند، در نتیجه محقق میتوانست از موارد سرپایی نیز نمونه های خود را انتخاب نماید. بعد از اتمام تعداد نمونه لازم برای گروه کودکان با سوختگی (پایان دی ماه)، پژوهشگر برای جمع آوری اطلاعات مربوط به گروه کودکان بدون سوختگی به صورت تدریجی به بیمارستانهای ۱۷ شهریور، رسول اکرم، گیل و آریا، از اول بهمن ماه مراجعه نمود. به این صورت که با بررسی تعداد تخت بستری کودکان و لیست پذیرش بیمارستان پژوهشگر دریافت که تعداد مراجعات بیمارستان ۱۷ شهریور بیشتر از سایر بیمارستانها میباشد زیرا این بیمارستان تنها مرکز تخصصی کودکان استان گیلان است، به همین دلیل تعداد نمونه های انتخابی از این بیمارستان ۳ برابر بود. پژوهشگر روزهای شنبه و دوشنبه و چهارشنبه به بیمارستان ۱۷ شهریور و یکشنبه و پنج شنبه به بیمارستانهای رسول اکرم و گیل و آریا مراجعه نمود؛ که با در نظر گرفتن معیارهای ورود، با کسب اجازه از والدین کودکان و توضیح هدف پژوهش، پرسشنامهی مربوط به گروه کودکان بدون سوختگی تکمیل گردید. جهت تکمیل فرم اطلاعات، پرسشنامه برای والدین قرائت و طبق نظر آنها گزینه ها علامتگذاری شدند.
تجزیه و تحلیل داده ها
با در نظر گرفتن عنوان پژوهش ، مطالعه حاضر تک متغیری است که این متغیر، سوختگی و عوامل مرتبط با آن میباشد. متغیر سوختگی متغیر وابسته و متغیرهای عوامل مرتبط (فردی، خانوادگی و محیطی) متغیرهای مستقل میباشند. یافته های پژوهش حاضر هم از نوع کیفی و هم از نوع کمی میباشند.
از عوامل فردی: سن (کمی- پیوسته ، متغیر مستقل)، جنس (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، رتبه تولد (کیفی- رتبهای، متغیر مستقل )، سابقه بیماری قبلی (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، سابقه سوختگی (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، ناحیه سوخته (کیفی-اسمی، متغیر وابسته)، درجه سوختگی (کیفی-رتبهای، متغیر وابسته)، درصد سوختگی (کمی-پیوسته، متغیر وابسته)، عامل ایجاد سوختگی (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، استعمال مادهای قبل از پذیرش بر روی سوختگی (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، پیامد سوختگی (کیفی-اسمی، متغیر وابسته)، فصل حادثه (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، روز حادثه (کیفی-اسمی، متغیر مستقل)، ساعت حادثه (کمی-پیوسته، متغیر مستقل)، مکانی از منزل که کودک بیشتر وقت خود را در آنجا سپری میکند (کیفی-اسمی، متغیر مستقل) میباشد.
از عوامل خانوادگی: سن والدین (کمی- پیوسته، متغیر مستقل)، میزان تحصیلات والدین (کیفی-رتبهای، متغیر مستقل)، سابقه بیماری والدین (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، اعتیاد والدین (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، شغل والدین (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، وضعیت تأهل والدین (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، نوع خانواده (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، تعداد اعضای خانواده (کمی-گسسته، متغیر مستقل)، فرد حاضر در زمان حادثه (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، محل سکونت (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، وضعیت مسکن (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، درآمد ماهیانه (کمی-گسسته، متغیر مستقل)، آگاهی والدین از روش های پیشگیری از سوختگی (کیفی- اسمی، متغیر مستقل) میباشد.
از عوامل محیطی: زیر بنای منزل (کمی- پیوسته، متغیر مستقل)، تعداد اتاق خواب (کمی-گسسته، متغیر مستقل)، وجودآشپزخانه مجزا (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، مکان آشپزخانه (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، نوع آشپزخانه (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، مکان طبخ غذا (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، مکان حادثه (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، وسیله آشپزی (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، وسیله گرمایشی (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، نوع سوخت (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، ارتفاع پریزها (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، در پوش پریزها (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، خارج از دسترس بودن وسایل آتشزا (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، خارج از دسترس بودن مواد قابل اشتعال (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، خارج از دسترس بودن وسایل گرمازا (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، خارج از دسترس بودن مواد شیمیایی (کیفی- اسمی، متغیر مستقل)، محافظ اطراف وسایل گرمایشی (کیفی- اسمی، متغیر مستقل) میباشد.
جهت تجزیه و تحلیل داده ها ، اطلاعات جمع آوری شده پس از کد گذاری وارد کامپیوتر گردید و سپس متغیرهای پژوهش با بهره گرفتن از نرم افزارSPSS نسخه ۱۶ و با کمک آمار توصیفی (برآورد فراوانی ، درصد ، محاسبه میانگین ، انحراف معیار و میانه ) واستنباطی (آزمون من ویتنی یو، کایدو، تست دقیق فیشر، آزمون رگرسیون لجستیک چندگانه) مورد بررسی قرار گرفت.
در ابتدا نرمال بودن توزیع داده های کمی با بهره گرفتن از آزمون کولموگروف اسمیرنو[۸۳] بررسی شد که همه داده ها بجز زیر بنای منزل از توزیع نرمال پیروی میکردند، در نتیجه در این مورد از آزمون منویتنییو استفاده شده است و ارتباط سایر متغیرهای مستقل با متغیرهای وابسته بصورت تک متغیره[۸۴] بر اساس روش های کایدو و تست دقیق فیشر سنجیده شدند. جهت برآورد ضرایب رگرسیونی در آنالیز چند گانه ابتدا متغیرهای معنیدار با ۱/۰ > P در آنالیز تک متغیره وارد مدل رگرسیونی شده که در مدل نهایی ضرایب رگرسیونی عوامل پیشبینی کننده سوختگی محاسبه گردید.
ملاحظات اخلاقی
پژوهشگر در راستای انجام پژوهش ، ملاحظات اخلاقی زیر را رعایت نمود:
اخذ مجوزهای لازم برای انجام پژوهش:
۱- پژوهشگر به صورت کتبی از طریق معاونت پژوهشی به ریاست بیمارستانهای ولایت، ۱۷ شهریور، رسول اکرم، گیل و آریا شهر رشت معرفی گردیده و با کسب اجازه از مقامات مسئول اقدام به پژوهش حاضر نمود .
۲- پژوهشگر با اجازه مدیریت خدمات پرستاری بیمارستانها و اجازه سرپرستاران بخشها پژوهش خود را انجام داد.
۴- در صورت رضایت والدین کودک پرسشنامه تکمیل گردید.
۵- امانت داری دربارهی اطلاعات اخذ شده از واحدهای مورد پژوهش رعایت شده، و در این مورد به والدین اطمینان داده شد که در پرسشنامه ها اسمی ذکر نخواهد شد و اطلاعات کسب شده محرمانه تلقی می شود.
۶-به مسئولین مراکز درمانی اطمینان داده شد که در صورت تمایل نتایج در اختیار آنان قرار خواهد گرفت.
۷- صداقت علمی در طول پژوهش رعایت گردید.
فصل چهارم
یافته های پژوهش
با توجه به اهداف از پیش تعیین شده ، در این پژوهش ۳۵۰ کودک ۶-۱ سال از نظر تعیین عوامل مرتبط با سوختگی کودکان مراجعه کننده به مرکز آموزشی و درمانی سوانح سوختگی ولایت شهر رشت مورد بررسی قرار گرفتند و اطلاعات حاصل در قالب ۱۳ جدول و ۷ نمودار تهیه و تنظیم گردید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:20:00 ق.ظ ]




۵.۴.۱. شناخت نیازهای اصیل مشتری با الهام از انسان شناسی اسلامی
دسته بندی نیازها:
نیازهای واقعی و نیازهای کاذب (غیر واقعی):
نیازهای انسان را می‌توان به نیازهای واقعی و نیازهای کاذب تقسیم کرد. نیازهای کاذب نیازهایی هستند که از هیچ واقعیت عینی نشات نمی‌گیرند، بلکه شکل گرفته از مجموعه ای از پندارها و خیالات شعارگونه و بی‌محتواست که گاه برای پیشبرد اهداف خاصی ایجاد و پیگیری می‌شوند. نیازهای واقعی نیازهایی هستند که از یک واقعیت عینی در انسان مایه می‌گیرند و خود به دو دسته «مادی» و«معنوی» تقسیم می‌شوند. نیازهای مادی در محدوده بعد مادی انسان مطرح می‌شوند، بنابرین کاربرد محدودی دارد و نمی‌تواند در زمینه معنوی کارایی داشته باشد و انسان را به تلاش وامی‌دارد، ولی نیازهای معنوی با ورود به حیطه روح آدمی از کاربرد وسیعی برخوردار است (جمعی از علما و اندیشمندان، ۱۳۷۵، ص۹۳).
پایان نامه
کاتلر در کتاب اصول بازاریابی، نظری دیگر دارد و اعلام می‌دارد که این نیازها به وسیله بازاریاب‌ها پدید نمی‌آیند، بلکه بخشی از وجود انسان را تشکیل می‌دهند. در واقع از این جمله می‌توان فهمید که وی اعتقادی به نیاز کاذب نداشته و منشاء نیازها را وجود انسان می‌داند (کاتلر، ۲۰۰۵، ص۱۵ ).
برای تبیین بهتر نظر کاتلر بهتر است به تعاریف وی از نیاز، خواست و تقاضا اشاره شود، که در ادامه خواهد آمد:
نیاز انسانی: یعنی چیزی که انسان احساس می‌کند از آن محروم مانده است.
خواست: گونه‌ای از نیاز انسانی است که در اثر فرهنگ و شخصیت فردی شکل می‌گیرد. یک شخصیت گرسنه در ایالات متحده آمریکا احتمالا خواستار یک ساندویچ، سیب زمینی سرخ کرده و کوکاکولا باشد. یک شخص گرسنه در جزیره بالی خواستار انبه، گوشت خوک و نخود فرنگی است. خواست را بر چیزهایی که نیاز را برآورده سازند، بیان می‌نمایند.
تقاضا: اگر خواست پشتوانه خرید داشته باشد به صورت تقاضا در خواهد آمد (کاتلر، ۲۰۰۵، ص۱۵).
نیازها دو نوع هستند یا منجر به تقاضا می شوند یا خیر.
نیازهای منجر به تقاضا: یا سالم است(در مسیر تعالی انسان) یا ناسالم
نیازهای ناسالم یا ناشی از نیازی است که ذاتا ناسالم است؛ یا به دلیل بالا بودن و زیاد از حد ارضا شدن یک نیاز سالم یا به بیان دیگر تجاوز کردن یک نیاز سالم از حد و حدود خود است. منظور از نیاز ذاتا ناسالم نیازی است که به اشتباه درک می‌شود.
سه دسته نیاز ناسالم داریم:

 

    1. ذاتا ناسالم مانند موادمخدر

 

۲.ذاتا سالم اما منحرف شده، مانند بت‌پرستی یا هم‌جنس‌گرایی
۳.ذاتا سالم اما افراط شده مانند انواع تجملات و مصرف‌گرایی افراطی
سه شکاف را می‌توان از خود انسان تا تقاضای او برشمرد. به نظر می‌رسد با توجه به تعریف کاتلر از نیاز، خواست و تقاضا، نیاز واقعی همان نیاز انسانی کاتلر و نیاز کاذب یک شکاف در مرحله خواست باشد.
سه شکاف را می‌توان در مسیر نیاز تا تقاضای انسان برشمرد:
شکل شماره ۲
با توجه به این شکاف‌ها می‌توان احساس نیاز را به صورت زیر تقسیم بندی کرد، که با توجه به هر قسمت بازاریاب مسلمان وظیفه‌ای دارد که به صورت گذرا به آن اشاره خواهد شد.
احساس نیاز را می‌توان در۴ دسته زیر خلاصه کرد:
کم نیاز احساس نیاز زیاد
۱
۲
زیاد متناسب بودن با مسیر انسان به شکل کامل کم
۴
۳
نمودار شماره ۲
در قسمت ۱ که به متناسب با مسیر انسان کامل مشتری دارای احساس نیاز بالایی است باید این نیاز حفظ شود. نیاز کامل؛ وضعیتی است کاملا مطلوب، که در آن، مشتری نیاز متناسب با مسیر کمالش به بلوغ رسیده، و در سایه نیازهای دیگر پنهان نشده است و البته این نیاز درست درک شده است و در مسیر کمال انسانی است. در این حالت، مدیران بازاریابی باید در حفظ و نگهداری وضعیت موجود هوشیارانه تلاش کنند و در جهت تقویت این احساس نیاز نیز بپردازند. این حالت، “بازاریابی حفظ و تعالی بخشی ” نامیده می‌شود.
در قسمت ۲ که متناسب با مسیر انسان کامل نیست و احساس نیاز زیاد است هر چند احساس نیاز بالاست و سود آور خواهد بود (مانند کوکا کولا) بازاریابان باید به مقابله برخیزند، و سعی کنند احساس نیاز را کاهش داده و حتی کاملا متوقف کنند. این وظیفه را “بازاریابی مقاومتی می‌نامند.
در قسمت ۳ که بسیار متناسب با مسیر کمال است و احساس نیاز کم است یا وجود ندارد و مخفی شده است، باید به بازاریابی پرداخت و به سمت افزایش احساس نیاز پیش رفت. وظیفه بازاریابان در این حالت، ایجاد انگیزه در مشتری برای خرید محصول متناسب با احساس نیاز و یا آگاهی بخشی به مشتری است. آن‌ها با اقداماتی متفاوت باید سعی در ترغیب مشتریان به خرید محصول بنمایند. این وظیفه را “بازاریابی ترغیبی” می‌نامند. برای مثال می‌‌توان نیاز به مطالعه کتاب را در این دسته از احساس نیازها گنجاند.
در قسمت ۴ که متناسب با مسیر کمال واقعی انسان (انسان مسخ نشده و انسان دارای انسانیت) نیست و احساس نیاز هم کم است باید این احساس نیاز را در حد پایین نگه داشت و حتی آن را از بین ببریم. در این حالت مصرف‌کننده، متقاضی کالایی است که می‌تواند مضرّاتی را برای او و جامعه به‌همراه داشته باشد. در این صورت نیز، بازاریابان باید به مقابله برخیزند، و سعی کنند تقاضا را کاهش داده و حتی کاملا متوقف کنند؛ مانند تقاضا برای مواد مخدر، مشروبات الکلی و غیره. این وظیفه را “بازاریابی مقابله‌ای” می‌نامند تمامی احساس نیازهایی که دارای شکاف در مرحله اول، یعنی فهم درست احساس نیاز هستند، جزء این دسته از احساس نیازها می‌باشند. نباید فراموش کرد که ممکن است یک احساس نیاز سالم با افزایش بیش از اندازه باعث محدود کردن فرد در ارضای متناسب دیگر احساس نیازها شود و حتی باعث حذف و به فراموشی سپردن احساس نیازی گردد. در این صورت آن احساس نیاز به احساسی مضر مبدل می‌گردد که نه تنها نباید با بازاریابی حفظ و تعالی بخشی با آن برخورد کرد، بلکه باید با بازاریابی مقابله‌ای به مصاف آن رفت.
چرخه عمر نیاز:
با توجه به مباحث مطرح شده در بخش قبل می‌توان برای نیازها چرخه عمر آن را نیز تعریف کرد. هر چند ممکن است بسیاری از نیازهای جسمانی از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن که مزلو آنها را به عنوان نیازهای اولیه معرفی کرده است، مرحله‌ای به عنوان مرگ نداشته باشند؛ اما ممکن است از مرحله بلوغ خود نیز بالاتر روند و با این افزایش سطح از حد مجاز[۴۵] مسبب نرسیدن بسیاری نیازها به بلوغشان گردد و یا باعث شود آن نیاز به سمت افول پیش رود و حتی به طور کلی به فراموشی سپرده شود.
در شکل زیر به چرخه عمر نیاز در حالتی اشاره شده است که بعد از ارضای کامل باز هم به دلیل تحریک بیشتر، باز هم دنبال ارضای بیشتر است و در حال به هم زدن تعادل است. این به هم زدن تعادل برای مثال می‌تواند باعث مصرف‌گرایی شود. در این چرخه ملاک این است که ارضای هر کدام از نیازهای واقعی انسان به بلوغ خود برسد. (سطح ارضای کامل نیازها با توجه به رشد فرد، رشد می‌یابد تا اینکه به نهایت حد بهینه خود برسد.
نمودار شماره۳ 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:19:00 ق.ظ ]