کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



توانایی یادگیری برای موجود زنده حیاتی است، زیرا یادگیری موجود زنده را قادر می سازد تا خود را با جنبه های مشخصی از محیط سازگار نماید و از تجربیات بهره ببرد. تصور کنید اگر انسان فقط توانایی های موروثی موجود در زمان تولد را داشت، زندگی چه شکلی داشت. انسان بدون توانایی حرف زدن، نوشتن، خواندن و مهم تر از آنها انجام مهارت های حرکتی پیچیده که در ورزش، موسیقی و صنعت دیده می شود موجود نسبتاً ساده ای خواهد بود (اشتری،۱۳۸۴).
پایان نامه
مطالعات زیادی در مورد یادگیری از سوی محققین روانشناسی و کارشناسان تعلیم و تربیت انجام گرفته است. هر دو گروه، علاقه شایانی به موضوع یادگیری از خود نشان داده و سعی نموده اند که به سوی هر چه کارآمد کردن روند یادگیری گام بردارند. تلاش آنها برای دستیابی به شناخت رفتار نهایتاً چیزی جز پیش بینی و کنترل رفتار انسان نیست. روان شناسان در اواخر قرن ۱۹ مطالعات خود را در زمینه یادگیری آغاز نمودند. علاوه بر روان شناسان تجربی، مربیان تعلیم و تربیت نیز علاقه خاصی به یادگیری از خود نشان دادند، زیرا از طریق فرایند یادگیری است که اهداف تعلیم و تربیت را می توان به افراد منتقل کرد. کارشناسان تعلیم و تربیت معتقدند که، اولین قدم برای هر فردی که بخواهد معلم شود، درک مراحل یادگیری است(اتکینسون[۳۰] و همکاران،۱۳۷۷).
۲-۲-۱.تعاریف یادگیری
در تعریف یادگیری میان روان شناسان اختلاف نظر وجود دارد. روان شناسان مختلف تعاریف گوناگونی از یادگیری ارائه داده اند. برای به دست آوردن تعریفی جامع به بعضی از آنها اشاره می شود، هرچند این کار نسبتاً دشوار است.
گیلفورد[۳۱] (۱۹۶۴) معتقد است: هر نوع تغییری در رفتار بشر که به علت تحریک ایجاد شده باشد یادگیری است و یادگیری سازگاری با محیط در حال تغیر است (باقر زاده و همکاران،۱۳۷۶). در حالی که ودورث (۱۹۹۶-۱۹۶۲) عقیده دارد: یادگیری آن نوع فعالیت فرد است که در فعالیت های بعدی و آینده اش تأثیر می گذارد. به بیان دیگر، تمرین یا فعالیت برای انجام گرفتن یادگیری ضروری است. گارت[۳۲] (۱۹۵۵) بیان می کند یادگیری عملی است که ما به وسیله آن پاسخ های خود را در رفتارهای تازه، منظم و متشکل می سازیم. منظور از کلمه تنظیم و متشکل ساختن این است که توانایی انجام دادن هر عمل تازه، بالقوه در نهاد موجود زنده وجود دارد و وی باید آنها را منظم و متشکل سازد. در همین حال گیتز[۳۳] (۱۹۶۴-۱۹۸۰) عقیده دارد: یادگیری تعدیل در رفتار از طریق آزمایش و تمرین می باشد و معتقد است زمانی فرد یاد می گیرد که به یادگیری نیازمند شود(طهماسبی بروجنی، ۱۳۸۴).
یادگیری، فرایندی است که به وسیله آن ارگانیسم انگیزه ای خود را پس از انطباق با محیط رفتاری خود، از طریق تغیر در رفتار ارضا نموده و بر موانع و مشکلات فائق می شود. بزرگ ترین ویژگی یادگیری فرایندی بودن آن است نه تولید رفتار جدید(مگیل، ۱۳۸۳).
اگرچه هیچ یک از تعاریف فوق کامل و جامع نیستند، ولی سهم بسزایی در ادراک فرایند یادگیری دارند زیرا هر کدام نمونه ای از یادگیری در یک موقعیت را بیان می کنند. اما کاملترین تعریفی که آنقدر جامع باشد که فعالیت های گوناگون از قبیل حفظ یک قطعه شعر تا پیشرفت در یک مهارت ورزشی را در برگیرد، چنین است:
یادگیری عبارت است از فرایندی که به واسطه آن رفتار در اثر تمرین و تجربه توسعه می یابد یا تغییر می کند (رحمانی نیا، ۱۳۸۲).
البته شایان ذکر است که کلیه تغییرات رفتاری، بر اثر تجربه و تمرین به دست نمی آید، بلکه برخی از این تغیرات ممکن است نتیجه خستگی، اثر داروها و مواد مخدر باشد، یا اینکه بر اثر فرایند رشد و بلوغ حاصل شوند .به علاوه رفتار ناشی از بازتاب ها مانند رفلکس زانو و به هم خوردن پلک نتیجه یادگیری نیستند؛ بلکه ناشی از رشد انسان است.
از کلیه تعاریف ذکر شده می توان استنتاج کرد که:
یادگیری فعالیتی است برای رسیدن به یک هدف معین، هیچ نوع یادگیری یا تغییر رفتاری بدون تجربه یا آزمایش صورت نمی گیرد و موجود زنده می تواند به وسیله یادگیری بین خود و محیط سازگاری ایجاد کند. در فرایند یادگیری فرد پاسخ های نتیجه بخش خود را حفظ کرده و به تدریج آنها را به شکل عادت در می آورد. و در نهایت تغیرات ناشی از یادگیری نسبتاً پایدارند(ساعی، ۱۳۸۳).
۲-۲-۲.نظریه های یادگیری
الف) نظریه های شرطی (رفتارگرایی): این نظریه شامل نظریه های پاولف، واتسون، ثورندایک و اسکینر است. که یادگیری را عبارت از: ایجاد و تقویت رابطه و پیوند بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی انسان می دانند. و بیشتر به شرطی شدن کلاسیک، ابزاری و فعال و مواردی از این قبیل می اندیشند. از نظر صاحبان نظریه شرطی، در فرایند یادگیری، ابتدا وضع یا حالتی در یادگیرنده اثر می کند، سپس او را وادار به فعالیت می کند و بین آن وضع یا حالت و پاسخ ارائه شده ارتباط برقرار می شود و سرانجام، عمل یادگیری صورت می گیرد. درواقع، یادگیری عبارت از ارتباط بین محرک(S) و پاسخ® است (شبانی و طبائی،۱۳۷۶).
ب) نظریه های شناختی: نظریه های شناختی شامل نظریه های گشتالت[۳۴]،پیاژه[۳۵]، برونر[۳۶]، آزوبل[۳۷]، بلوم[۳۸] و غیره است. صاحبان نظریه شناختی یادگیری را ناشی از شناخت و ادراک[۳۹] و بصیرت [۴۰]می دانند. از دیدگاه نظریه پردازان شناختی، یادگرفته های جدید فرد با ساخت های شناختی قبلی او تلفیق می شود. این عده بر این باورند که یادگیری یک جریان درونی و دائم است. انسان همواره در طول حیات خود محیط را جستجو و روابط بین پدیده ها را کشف می کند و بر اساس این کشف، ساخت شناختی خود را گسترش می دهد. از نظر پیروان نظریه شناختی، شاگردان موجوداتی فعال و کنجکاوند (شبانی و طبائی ،۱۳۷۶).
۲-۲-۳.حیطه های یادگیری
یادگیری در قلب تعلیم و تربیت قرار دارد؛ خواه هدف آموزش خواندن، آموزش جمع کسری، پرتاب توب بسکتبال، نوتوانی یک عضو مجروح و خواه یادگیری مهارت شغلی باشد. در تمام این موارد بین معلم، مربی و دانش آموز ارتباط متقابلی وجود دارد. چگونگی برقراری این ارتباط تا حد زیادی به روش آموزش معلم در تدریس بستگی دارد. بنابراین معلم مسئولیتی اساسی در یادگیری دارد و باید از چگونگی یادگیری افراد و از وضعیت های اثر گذار در یادگیری اطلاع داشته باشد و بداند که آیا هم مهارت ها به یک صورت یاد گرفته می شوند و اینکه آیا یک نوع از متغیر ها یا موقعیت ها بر آن اثر می گذارند یا خیر. یکی ازراه های مناسب برای طبقه بندی رفتار انسان تقسیم بندی یادگیری به حیطه های شناختی، عاطفی و حرکتی است ( رحمانی نیا، ۱۳۸۲).
۲-۲-۳-۱.حیطه شناختی[۴۱]
رفتار در حیطه شناختی با آنچه گیلفورد (۱۹۵۹) با واژه فعالیت ذهنی مشخص نموده در ارتباط است. گیلفورد پیشنهاد کرده است که ممکن است بیش از ۱۲۰ توانایی در حیطه شناختی وجود داشته باشد. این توانایی با چیزهایی که موجود زنده با معلومات موجود انجام می دهد مشترک است. فعالیت های ذهنی چون کشف یا بازشناسی اطلاعات(حافظه)، تحلیل داده های ارائه شده و تصمیم گیری یا قضاوت درباره اطلاعات، همگی عملیات یکپارچگی است که در حیطه شناختی صورت می گیرد(رحمانی نیا، ۱۳۸۲).
۲-۲-۳-۲.حیطه عاطفی[۴۲]
واژه عاطفه به احساسات و هیجان اطلاق می شود. شواهد اخیر که برخی از روان شناسان اجتماعی مطرح کرده اند مسائل زیادی را در این خصوص روشن کرده است، به طوری که می توانیم اذعان کنیم که بخش زیادی از رفتار های عاطفی ما تابع یادگیری است. حیطه رفتار های عاطفی برای فردی که به آموزش مهارت های حرکتی اشتغال دارد، بسیار مهم است. بر همین اساس است که پیوسته مواردی نظیر انگیزش، علاقه، احترام به دیگران و مسئولیت پذیری را در اهداف آموزشی می گنجانیم. هنگامی که رفتارها در این حیطه طبقه بندی شوند، این رفتارهای عاطفی را، آشکارا شامل رفتارهای اجتماعی هستند، وقتی این گونه شناخته می شوند، می توان مشخصا بررسی و در رشد آموزشی برای آنها برنامه ریزی کرد (رحمانی نیا، ۱۳۸۲).
۲-۲-۳-۳.حیطه حرکتی[۴۳]
حرکت در کانون حیطه حرکتی قرار دارد. حیطه حرکتی را گاه حیطه روانی- حرکتی می نامند این حیطه اساس علوم حرکتی و ورزشی است واژه روانی- حرکتی اشاره ضمنی به مشارکت ذهن یا شناخت در اغلب مهارت های حرکتی است. وقتی اعمالی را به منزله قابلیت های ورزشی نظیر بولینگ، پاس دادن در فوتبال و ژیمناستیک بررسی می کنیم با رفتار هایی سر و کار داریم که به حیطه حرکتی تعلق دارد. هم چنین این حیطه بسیاری از مهارت های صنعتی نظیر خط تولید خودرو؛ جوشکاری و ساختن کابینت را نیز شامل می شود. بسیاری از مهارت های نظامی مانند خلبانی، نشانه گیری و شلیک با تفنگ به حیطه حرکتی مربوط هستند. همچنین مهارت های ساده و بنیادی نظیر راه رفتن، دویدن، لی لی کردن و پرتاب کردن که همه ما در طول رشد انجام آنها را یاد می گیریم در این حیطه مطالعاتی قرار دارند (رحمانی نیا، ۱۳۸۲).
سطوح این حیطه عبارتند از: مشاهده و تقلید، انجام کار بدون کمک، دقت در عمل، هماهنگی در فعالیت و عادی شدن حرکت (سیف، ۱۳۷۷). سینگر[۴۴] (۱۹۸۰) پیشنهاد کرده است که، رفتار های حیطه حرکتی را می توان طوری در نظر گرفت که یک یا همه رفتار های زیر را در بر می گیرد.
۱) برخورد، دستکاری و یا حرکت دادن یک شیء.
۲) کنترل کردن پیکره اشیاء مانند برقراری تعادل.
۳) حرکت یا کنترل بدن یا قسمتی از بدن در فضا با زمانبندی کوتاه یا طولانی یک عمل یا توالی حرکتی در موقعیت های قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی (رحمانی نیا، ۱۳۸۲).
تقسیم بندی اهداف آموزشی در ابعاد شناختی، عاطفی و روانی - حرکتی، به این منظور نیست که یادگیری در هر یک از این ابعاد مستقل از هم است. برخلاف، آن بحث شده است که همه ابعاد در هر نوع از یادگیری وجود دارند به طوری که یکی از آنها ممکن است از دیگری جلوتر اتفاق بیافتد(مگیل،۱۹۹۳).
۲-۲-۴.یادگیری حرکتی
یادگیری حرکتی عبارت است از: تغییر در قابلیت فرد برای اجرای یک مهارت که باید از پیشرفت نسبتاً پایدار در اجرا استنباط شود و در نتیجه تمرین یا تجربه به دست می آید و نتیجه بلوغ، انگیزش یا عوامل تمرینی مانند توسعه قدرت نیست. یادگیری پدیده ای است مستقیما قابل مشاهده نیست یادگیری فقط از طریق اجرا یا رفتار مشخص می شود( باقر زاده و همکاران، ۱۳۷۶).
یادگیری حرکتی به آن دسته از یادگیری ها گفته می شود که حرکات بدن در آن امر مورد یادگیری، نقش عمده را بازی می کند. یادگیری حرکتی تغییرات حرکتی نسبی ناشی از تغییرات در رفتار و عملکرد (اجرا) است (باقر زاده و همکاران، ۱۳۷۶). اشمیت و ریسبرگ [۴۵](۲۰۰۸) یادگیری حرکتی را چنین تعریف کردند: یادگیری حرکتی به تغییرات همراه با تمرین و تجربه در فرایندهای درونی اطلاق می شود که قابلیت فرد را برای ایجاد مهارت حرکتی مشخص می کند(سیسکوس و همکاران، ۲۰۰۵).
۲-۲-۴-۱.مراحل یادگیری حرکتی
یکی از ویژگی های مهم یادگیری این است که تمامی افراد برای یادگیری مهارت های حرکتی مراحل مشخصی را طی می کنند.
۲-۲-۴-۲.مدل فیتز و پوسنر[۴۶]

 

    1. مرحله شناختی[۴۷]: در این مرحله مبتدی بر مشکلات شناختی تمرکز دارد مثلا سعی می کند به سوالاتی از قبیل هدف از این کار چیست، و دستم را چقدر باید حرکت دهم، پاسخ دهد. به علاوه فرد مبتدی هنگامی که از مربی بازخورد و دستورالعمل دریافت می کند مشغول انجام دادن یک فعالیت شناختی است. اجرا در این مرحله با خطاهای بزرگی همراه است و نیز بسیار متغیر است و ناهمسانی زیادی از یک کوشش به کوشش دیگر نشان می دهد. در این مرحله مبتدیان می دانند که در اجرا اشتباهاتی دارند اما نمی دانند که برای برطرف کردن آنها چه باید بکنند( مگیل، ۱۳۸۳).

 

    1. مرحله تداعی[۴۸]: در این مرحله فرد می آموزد که نشانه های محیطی را برای رسیدن به هدف حرکت مربوط کنند. از آنجایی که فرد، اصول بنیادی حرکت را آموخته اشتباهات وی کمتر و کوچکتر است. فیتز و پوسنر این مرحله را پالایش هم نامیدند که در آن فرد، بر اجرای موفقیت آمیز مهارت و همسانی آن از کوششی به کوشش دیگر تمرکز می کند. در طول فرایند پالایش تغییر پذیری اجرا کاهش می یابد و قابلیت کشف شناسایی خطاها در فرد ایجاد می شود( مگیل، ۱۳۸۳).

 

    1. خودکاری[۴۹]: افراد پس از سال ها تمرین و تجربه به این مرحله می رسند که آخرین مرحله یادگیری است. افراد در این مرحله به آنچه اجرا می کنند، فکر نمی کنند، زیرا آن را بدون فکر هوشیار انجام می دهند و می توانند همزمان تکلیف دیگری را نیز اجرا کنند. تغییر پذیری اجرا در این مرحله بسیار کم است. افراد ماهر، مهارت را از کوششی به کوشش دیگر با همسانی خوبی اجرا می کنند. همچنین قابلیت کشف و شناسایی خطا و اصلاح آن نیز به وجود می آید. مدل فیتز و پوسنر مانند یک پیوستار است که سه مرحله در آن قرار می گیرند. افراد به سرعت از یک مرحله به مرحله دیگر نمی روند بلکه از هر مرحله به مرحله بعدی، یک انتقال تدریجی وجود دارد( مگیل، ۱۳۸۳).

 

۲-۲-۴-۳.مدل دو مرحله ای جنتایل[۵۰]
جنتایل (۱۹۸۷، ۱۹۷۲) مدلی را پیشنهاد کرد که هر مرحله، از دیدگاه هدف شاگرد ارائه می شود. در اولین مرحله هدف شاگرد درک مفهوم حرکت است. یعنی کاری که فرد برای رسیدن به هدف حرکت باید انجام دهد. مفهوم به معنای الگوی مناسبی که برای رسیدن به هدف حرکت مورد نیاز است، می باشد. مثلا بیماری که برای دراز کردن دست خود و گرفتن فنجان توانبخشی می کند، در اولین مرحله یادگیری، بر ایجاد هماهنگی بین دست و بازو تمرکز می کند که در نهایت به گرفتن فنجان منجر می شود. فرد علاوه بر ایجاد الگوی حرکت باید بین جنبه های محیطی مشخص کننده چگونگی ایجاد حرکت و جنبه های نامربوط بر آن حرکت تمایز قائل شود. جنتایل این جنبه ها را شرایط تنظیمی[۵۱] و غیر تنظیمی [۵۲]نامید. شرایط تنظیمی ویژگی هایی از محیط اجراست که بر ویژگی هایی از حرکت مورد استفاده برای اجرای مهارت اثر می گذارند و آن را تنظیم می کنند. در مثال قبل شرایط تنظیمی عبارتند از اندازه فنجان یا شکل میزی که فنجان روی آن قرار دارد. در مرحله دوم، هدف شاگرد، تثبیت/تغییر[۵۳] است. در این مرحله فرد باید چند ویژگی را به دست آورد: اول، فرد باید توانایی انطباق الگوی حرکتی را با نیازهای محیطی به دست آورد که اجرای مهارت را طلب می کند. دوم، همسانی حرکت خود را در رسیدن به هدف اضافه کند. سوم فرد باید بیاموزد که حرکت را با تلاشی اقتصادی اجرا کند. واژه تثبیت و تغییر هم در رابطه با مهارت های باز و بسته به کار می رود. مهارت های بسته نیازمند تثبیت است. فرد باید الگوی حرکت را طوری پالایش کند که بتواند در هر زمان آن ر به طور صحیح و یکنواخت اجرا کند. در مرحله دوم، تمرین مهارت بسته باید به شاگرد فرصت دهد تا الگوی بنیادی حرکت را که در مرحله اول کسب کرده است پالایش کند. مهارت باز به تغییر نیازمند است. از آن جا که شاگرد برای اجرای موفقیت آمیز مهارت باز مجبور است با محیط متغیر سازگار شود، در تمرین مرحله دوم فرد باید بر تعدیل ویژگی های حرکت متمرکز کند. اعمالی که در محیط های ثابت و قابل پیش بینی و به طور سریع انجام می شود (مثل شیرجه در آب) غالبا تصور می شود اجرا کننده حرکت را از قبل برنامه ریزی کرده، سپس آن را راه اندازی می کند و اجازه می دهد تا حرکت بدون تغییر یا آگاهی از مراحل مختلف آن مسیر خود را داشته باشد. وقتی که حرکت راه اندازی شد به نظر می رسد اجرا کننده کنترل هوشیارانه چندانی روی آن نداشته باشد(مگیل، ۱۳۸۳).
۲-۳.اسناد[۵۴]
تبیینات شناختی انگیزش که نظریه های اسناد نامیده می شوند؛ با این فرض شروع می شوند که ما در تلاش خود برای درک موفقیت ها و شکست هایمان می پرسیم چرا و به چه علت؟ نظریه های انگیزشی اسناد در پی توصیف چگونگی تبیینات [۵۵]و توجیهات[۵۶] فرد وتاثیر آنها بر انگیزش است. این توصیفات توانایی افراد را در پیش بینی و کنترل وقایع در آینده افزایش می دهند (کافی و ریس[۵۷]،۲۰۰۷). اسناد اصطلاحی است که به نظریه های مختلفی اختصاص داده شده که در رابطه با ادراک علیّت تحقیق می کنند. یک اسناد، استنباطی است که یک مشاهده گر در مورد علت ها یا نتایج رفتار خود یا شخصی دیگر به عمل می آورد( لی فول[۵۸] و هکاران، ۲۰۰۸).
اینکه چرا افراد استناد می کنند؛ شاید به این علت باشد که نیاز دارند تجربیاتشان را درک کنند و می خواهند بر رفتار خودشان، اعمال دیگران و رویدادهای زندگی معنی دهند (ویتن[۵۹] ،۱۳۸۳). روان شناسان از این اصطلاح برای توضیح فرایندی که مردم جهت توضیح علل رفتار به کار می برند، استفاده می کنند(خداوردی،۱۳۸۳).
فرضیه اسنادی اصلی این است که مردم فعالانه در جست و جوی علل وقوع وقایع هستند. پیشایند های اسنادی تا حدی مبتنی بر اطلاعات به دست آمده و باورهایی است که خود ناشی از تجارب شخصی یا استنتاج از گفته های دیگران است و پیامد های آن بر سطح انتظارات آتی، میزان انگیزش و پایداری در تلاش، قابل توجه است. برای مثال تجربیات سرشار از شکست همراه با سرزنش های احتمالی می تواند موجب اسنادهای منفی و در نتیجه کاهش سطح انتظارات، خود کم بینی و تقلیل اهداف و کاهش تلاش فرد شوند(بریج،۲۰۰۱).
با توصیف علل وقایع در افراد فهمی ایجاد می شود که موقعیت های بعدی را تحت تاثیر قرار می دهد و به آنها کمک می کند تا تسلط بر زندگیشان را توسعه دهند (گوردون و راندال، ۲۰۰۸). از آنجا که این اسنادها در شکل گیری انتظارات آینده فرد موثر است و با عواملی مثل عزت نفس، خودسودمندی، هیجانات و عواطف، رابطه متعامل دارند؛ باید توجه داشت که اسنادها به دو قسمت اسنادهای موفقیت وشکست تقسیم می شوند (بریج، ۲۰۰۱).
۲-۳-۱.زمینه تاریخی و دیدگاه های کلاسیک
علی رغم اینکه توجه به رویکرد های شناختی و شناختی اجتماعی، اخیرا افزایش یافته، اما سابقه نظریه اسناد به کار هیدر باز می گردد و بسیاری از نظریه های موجود در این زمینه مبتنی بر نظریه پردازی های او هستند. دیدگاه های ارائه شده در این قسمت اگر چه در تحقیقات روان شناسی کاربرد کمی داشته اند، اما طرح تاریخچه مختصری از آنها به منظور فهم فرایند های اسنادی مورد مطالعه قرار گرفته در زمینه های ورزشی مهم است.
۲-۳-۲.تحلیل عامیانه[۶۰] هیدر، در مورد عمل[۶۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 01:23:00 ق.ظ ]




 

فراوانی

 

۲۷۰

 

۲۶۹

 

 

 

کار با اینترنت

 

ضریب پیرسون

 

.۴۸۸**

 

۱

 

 

 

سطح معناداری

 

.۰۰۰

 

 

 

 

 

فراوانی

 

۲۶۹

 

۲۶۹

 

 

 

**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).
با توجه به مقادیر بدست آمده از جدول فوق، مقدار (r=0.588) و سطح معنی‌داری (Sig=0.000) با اطمینان ۹۹٫۹ درصد رابطه مثبت و معناداری بین موفقیت در فراگیری دروس و کاربرد اینترنت وجود داردو بالعکس. به عبارت دیگر با افزایش میزان استفاده آنها از اینترنت موفقیت در فراگیری دروس نیز افزایش می یابد. بنابراین براساس نتایج بدست آمده فرض صفر رد و فرضیه آماری تایید می گردد.
دانلود پایان نامه

فصل پنجم: نتیجه‌گیری

 

۱-۵-مقدمه

در این فصل به جمع بندی یافته های پژوهش و ارائه پیشنهادات کاربردی در جهت استفاده از نتایج تحقیق پرداخته شده است . بدیهی است پیشنهادات ارائه شده در این فصل به طور مستقیم برخاسته از نتایج و یافته های پژوهش می باشد و استفاده از آنها توسط دست اندکاران نهادهای ذی ربط می تواند به پیشبرد بهتر اهداف و ماموریتهای آنها در این زمینه کمک شایان توجهی کند .

۲-۵-نتایج حاصل از یافته‌های تحقیق

بر این اساس مهمترین یافته های این پژوهش عبارتند از :
اغلب پاسخگویان:
سطح کیفی امکانات دسترسی به اینترنت را در دانشگاه ضعیف و بسیار ضعیف ارزیابی می کنند ، به میزان کم و خیلی کم از کیفیت اینترنت دانشگاه رضایت دارند ، اینترنت را به عنوان یک منبع اطلاعاتی برای انجام تحقیقات علمی قبول دارند، از منابع موجود در اینترنت برای انجام تحقیقات و تکالیف درسی استفاده می نمایند، از موتور های کاوش و راهنمای موضوعی (مانند یاهو و گوگل) استفاده می کنند، عقیده دارند که اساتید درحد متوسط منابع الکترونیکی (کتاب ها و مجلات الکترونیکی) در زمینه های درسی معرفی می نمایند، میزان تشویق اساتید برای استفاده از اینترنت برای انجام تحقیقات و یا انجام تکالیف درسی در حد کم و خیلی کم میباشد ، در حد کم و خیلی کم با اساتید خود از طریق اینترنت ( ایمیل یا چت) در زمینه های علمی ارتباط دارند، در حد کم و خیلی کم از اینترنت برای برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات با متخصصین و پژوهشگران استفاده می نمایند، در حد زیاد و خیلی زیاد استفاده از اینترنت را بر افزایش اطلاعات علمی خود موثر می دانند، در حد متوسط استفاده از اینترنت را بر فراگیری بهتر دروس موثر ارزیابی می نمایند، با تاثیر مهارت های رایانه ای دانشجویان بر میزان کاربرد اینترنت موافق و کاملا موافق می باشند ، با تاثیر مهارت دانشجویان در زبان انگلیسی بر میزان کاربرد اینترنت موافق و کاملا موافق می باشند، با تاثیر گذراندن واحد درسی آشنایی با کامپیوتر بر میزان کاربرد اینترنت موافق و کاملا موافق می باشند، با تاثیر مطالعه در خصوص اینترنت بر میزان کاربرد اینترنت موافق و کاملا موافق می باشند، با تاثیر کاربرد اینترنت بر افزایش آموخته های علمی دانشجویان موافق و کاملا موافق می باشند.

۳-۵-جمع بندی فرضیه ها

همچنین از ۱۲ فرضیه محقق، یازده فرضیه تایید شد و تنها یک فرضیه رد شد.
بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد:
۱- بین میزان کاربرد اینترنت و آموخته های علمی دانشجویان رابطه معناداری وجود تدارد.
۲- میان جنسیت دانشجویان ومیزان کاربرد اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
۳- میان سن دانشجویان و میزان کاربرد اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
۴- میان وضعیت اجتماعی دانشجویان و میزان کاربرد اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
۵- میان وضعیت اقتصادی دانشجویان و میزان کاربرد اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
۶- میان منابع علمی مورد استفاده دانشجویان و میزان کاربرد اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ق.ظ ]




 

Sig=0/000

 

۶۸۸/۰

 

۸۸/۶

 

۴۷/۴۱

 

۱۰۰

 

بعد از اجرای طرح

 

 

 

بررسی های آماری حاکی از آن است که: میانگین سطح رفاهی خانوارها در جامعه مورد مطالعه، قبل از اجرای طرح برابر با۴۰/۳۰ و بعد از اجرای طرح برابر با ۴۷/۴۱ می باشد. هم چنین مقدار آزمون آماری ( t=21/53 ) و سطح معناداری حاصل مورد پذیرش است. (۰۰۰/۰ =sig ). بنابراین می توان نتیجه گرفت که وضعیت رفاه و بهزیستی خانوارهای جامعه مورد مطالعه، بعد از اجرای طرح، نسبت به قبل از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها افزایش قابل ملاحظه ای داشته است و متعاقب آن فرضیه پژوهش مبنی بر وجود تفاوت معنادار مابین سطح رفاه خانوارها ، در دو مقطع قبل و بعد از اجرای طرح تأیید می شود.
پایان نامه - مقاله
شماره ۴ـ۱۹: نتایج آزمون t در رابطه با مقایسۀ سبد مصرفی خانوار،در دو مقطع زمانی قبل و بعد از اجرا

 

 

آزمون آماری

 

خطای معیار میانگین

 

انحراف معیار

 

میانگین

 

تعداد

 

سبد مصرفی خانوار

 

 

 

T=22/11

 

۴۸/۱

 

۸۳/۱۴

 

۵۰/۸۶

 

۱۰۰

 

قبل از اجرای طرح

 

 

 

Sig=/000

 

۶۲/۱

 

۱۹/۱۶

 

۰۱/۹۷

 

۱۰۰

 

بعد از اجرای طرح

 

 

 

بررسی های آماری حاکی از آن است که:میانگین خرید و مصرف کالاهای سبد مصرفی خانوار توسط افراد جامعه مورد مطالعه،میانگین مخارج هزینه شده برای تهیه کالاهای سبد مصرفی خانوار توسط افراد جامعه مورد مطالعه،میانگین میزان رضامندی خانوارها از تأمین نیازهایشان و هم چنین میانگین سطح رفاه و بهزیستی خانوارهای جامعه مورد مطالعه که همگی ابعاد سبد مصرفی خانوار می باشند،کلاً قبل از اجرای طرح برابر با ۵۰/۸۶ و بعد از اجرای طرح برابر با ۰۱/۹۷ می باشد. هم چنین مقدار آزمون آماری ( t=22/11 ) و سطح معناداری حاصل مورد پذیرش است (۰۰۰/۰sig=). بنابر این فرضیه اصلی پژوهش مبنی بر وجود تفاوت معنادار مابین سبد مصرفی خانوارهای روستای بخش آباد دامغان، در دو مقطع زمانی قبل و بعد از اجرای طرح تأیید می شود.
فصل پنجم
خلاصه و نتیجهگیری
خلاصۀ تحقیق
یکی از مباحث بسیار مهم در جامعۀ امروز ما مبحث یارانه ها و هدفمند کردن آنهاست. در اکثر کشورهای جهان صرف نظر از حیطه های حاکمیّتی و تصدّی گری،دولت ها به منظور تعیین جهت گیری های اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی جامعه ناچار به مداخله در برخی امور و اتخاذ سیاست های خاص و استفاده از ابزارهای مناسب می باشند. این مداخله گاهی در راستای پیشبرد سیاست های اقتصادی مانند تشویق به تولید و مصرف محصولات داخلی یا صادرات بوده است و گاهی در حوزۀ سیاست های اجتماعی اعمال می شود که معمولاً با هدف تأمین رفاه عمومی به طور اعم و حمایت از گروه های آسیب پذیر به طور اخص برقرار می شود.
هم چنین از سوی دیگر، نوسانات قیمت جهانی نفت و تأثیر مستقیم آن بر بودجۀ کلّ کشور سبب شده است تا طیّ سالیان اخیر پرداخت ( و یا عدم پرداخت) یارانه های انرژی به یکی از جنجال برانگیزترین موضوعات اقتصادی ـ سیاسی تبدیل شود. اهمیت این نکته زمانی آشکار می شود که در می یابیم درآمدهای حاصل از فروش انواع حامل های انرژی بیش از ۹۰درصد از درآمد ملّی کشور را تشکیل می داده است و از جهتی دیگر، اختصاص مبالغ هنگفتی از بودجۀ ملّی به صورت سالیانه به عنوان یارانۀ انواع حامل های انرژی صورت می ـ گرفته است.
به همین خاطر پرداخت یارانه ها همواره هزینۀ سنگینی بر اقتصاد کشورها وارد می کند، از اینرو دولت ها برای اعمال

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:22:00 ق.ظ ]




تدااسکاچپول در کتابی با عنوان دولت ها و انقلاب های اجتماعی به تبیین نظریه خود در مورد انقلاب های اجتماعی می ­پردازد. او با تفکیک بین انقلاب سیاسی اجتماعی بیان می­دارد که انقلاب سیاسی عبارت است از تغییرات تند در ساخت دولت ها، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی که منازعات طبقاتی و دهقانی نقش و تاثیری در آن ندارند. اما به گمان او انقلاب اجتماعی متضمن تغییرات سریع و اساسی در دولت و جامعه و ساخت اجتماعی است که در اثر حرکت طبقه­ی دهقان از پایین جامعه در شرایط مشخص اجتماعی و سیاسی و بین المللی ایجاد می­ شود (کافی، ۱۳۹۳: ۲۷۳).
اسکاچپول چهار ویژگی را برای مطالعات جامعه شناسی تاریخی برشمرده است. ۱- این مطالعات، سئوالاتی را در خصوص ساخت ها یا فرآیندهای اجتماعی، که به صورت پدیده های عینی و متحقق در زمان و مکان فهم می­شوند مطرح می­ کنند. ۲- این مطالعات، فرآیندهای فرازمان را مورد توجه قرارداده و رشته­ های گذار موقت را با هدف دستیابی به نتایج جدی تلقی می­ کنند. ۳- این مطالعات، عمدتاً ارتباط متقابل میان کنش های معنی دار و هدفمند و بسترهای ساختی را به منظور معقول سازی پیامدها و نتایج، مشهود نیت مند و غیرنیت مند (کارکردهای آشکار و پنهان) در زندگی­های فردی واجتماعی مورد توجه قرارمی­دهند. ۴- این مطالعات، جنبه­ های ویژه و متنوع انواع مشخصی از ساخت ها و الگوهای تغییراجتماعی را برجسته و نمایان می­سازند ( فخرایی و سلطانی ، ۱۳۸۳: ۴و۵).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۸- تاریخ نگاری پست مدرن:
پس از سپری شدن حدود یک قرن از رویکردهای غالب در دوران مدرن، رویکردهای جدیدی در نقد آنها شکل گرفتند. رویکردهای جدیدی که به رویکردهای پست مدرن مشهورند، تأثیربسزایی در شکل گیری، تغییر و گاه اصلاح در رویکردهای علمی قبلی داشته اند. این مسئله در باب تاریخ و تاریخ نگاری صادق است. از این رو، در بخش نگاهی گذرا برسه رویکرد پست مدرنیستی به مطالعات تاریخی، معینی تاریخ اجتماعی و جامعه شناسی تاریخی، یا مکتب آنال، نظریات فوکو و نیز رویکردهای فمنیستی خواهیم انداخت ( کافی، ۱۳۹۳: ۲۸۷).
۲-۸-۱- جنبش بلوخ- فبور:[۴۲]
مکتب مورخان آنال[۴۳] درا واخر دهه­ ۱۹۲۰م و بر محور مجله ای به نام سالنامه یا آنال تاریخ اقتصادی و اجتماعی پدید آمد.جوهر آنچه آنالیست­ها ادعا می­کردند به طور مختصر توسط ارنست لابروس، که مورخ اقتصادی است، بیان می­ شود عبارت است از: «تاریخ باید باز ابداع شود». مورخان مکتب آنال ادعا داشتند که توجه خود را از مطالعه­ صرفاً وجه سیاسی تاریخ، متوجه وجه اقتصادی، سازمان­های اجتماعی، روان­شناسی­جمعی و جغرافیایی­کرده اند و مصرّانه می­خواهند مرزهای قراردادی میان رشته­ های مختلف را برچینند و آگاهانه و به عمد از روش­های سایردانش­ها مانندجغرافیا، جامعه ­شناسی، انسان­شناسی، اقتصاد و روان­شناسی استفاده کنند (پرگاری و همکاران ، ۱۳۹۱: ۳۰ و ۳۱). هنگامی که تاریخ اجتماعی و اقتصادی، ارتباط نزدیکی داشتند، جنبشی­آغاز شد که در پی از بین بردن این ارتباط بود. این جنبش به رهبری مارک بلوخ و لوسین فبور[۴۴]سبب ایجاد نزدیکی میان سنت­های تاریخ فرهنگی و تاریخ­اجتماعی بدون طرح گردید. محرک اصلی این موضوع، امیل­دورکیم بود و تا حدی از نیروی محرکه ماکس وارنست ترولتسچ[۴۵] الهام می­گرفت که رویه آنها، خط بطلانی بر نظرشان مبنی بر عدم امتزاج تاریخ و جامعه ­شناسی بود. هدف جنبش، بلندپروازانه بود. باور به این دیدگاه که فهم بافت­ها و موقعیت­های اجتماعی، فرهنگی مستلزم مطالعه به صورت کلی هستند، سبب شد که تاریخ­اجتماعی به تاریخ­جامعه تبدیل شود. این جنبش، چنین تاریخی را بازسازی دوره­ های گذشته می­دانست که در آن کل محیط­های فیزیکی، ایدئولوژیکی و هنجاری به نوعی لحاظ می­ شود که در آن، واحد در برگیرنده تلقی هم علمی­تر و هم انسانی­تر از نوع معمول آن ارائه گردد. این ایده­آل شباهت­های فراوانی با اهداف انسان­شناسی فرهنگی اخیر دارد. اثری که موفقیت چنین آرمانی را در واقعیت آشکارمی­سازد، شاهکار مارک­بلوخ با عنوان فئودال (۱۹۴۰-۱۹۳۰) است. ابزاراصلی که این جنبش برای رسیدن به چنین موفقیتی لازم می­دانست، این بود که بر مبنای اطلاعات حاصل از روان­شناسی، جامعه ­شناسی، اقتصاد و جغرافیا، ترکیب منسجمی ارائه گردد. اما این جنبش مقرر کرد که بیشترین توجه به اطلاعاتی معطوف شود­که از روزگاران قدیم باقی­مانده اند. با این فرض که اطلاعات باقی مانده مربوط به باستان­شناسی، نقشه­نگاری، زبان­شناسی، بسیار معتبرتر از منابع مستند هستند. این جنبش بر این باور است که این اطلاعات بنیادی مورد نیاز برای بازآفرینی گذشته را فراهم آورند (زندیه، ۱۳۹۰: ۱۷۱و۱۷۲).
پیتربرک مورخ برجسته­ای که به تفصیل، مکتب­آنال را در آثار خویش بررسی کرده، درمقاله ­ی کوتاه نکات مهم مطرح شده در مکتب آنال و ویژگی­های آن را به صورت زیر دسته بندی کرده است:
۱- جغرافیای­تاریخی: سابقه پرداختن به جغرافیای­تاریخی، به بنیانگذاران آنال باز می­گردد.
۲- رهیافت جهانی: در مکتب آنال برخلاف نظر انتقادآ میز بر­خی مورخان، نگاه جهانی همواره در آثار بر­جسته عرضه شده به چشم می ­آید که نمونه آن را می­توان در اثر سترگ فرنان بردول، مدیترانه و دنیای مدیترانه در عصر فیلیپ دوم مشاهده کرد.
۳- روش­گذشته نگر: این مفهوم درآثاربلوخ به­ ویژه در پژوهش در باره تاریخ روستایی فرانسه بکار گرفته شد.
۴- روش­مقایسه ای: این روش هم البته از کشفیات بلوخ نبود. زیرا هانری پیرن، دوست بلوخ آن رابه منظور دوری جستن از خطر نگاه قوم­مدارانه درآ ثارش بکارگرفت. اما مقایسه­های بلوخ سازماندهی شده و تحلیلی­تر بودند. بهرروی اگر چه روش مقایسه­ ای مختص آنالی­ها نبود اما از جمله روش­هایی بود که آنان به شکل وسیعی آن را به کار بستند.
۵- رهیافت میان رشته­ای: این رهیافت از ابداعات فور و بلوخ نبود. از میان بزرگ­ترین پیشگامان این عرصه می­توان به هانری­بر اشاره کرد. این رهیافت در بریتانیا و آمریکا نیز طرفدار داشت.
۶- تاریخ روحیات: تاریخ­نگاری روحیات در مس شاهانه بلوخ مورد استفاده قرار گرفت و فور هم از آن بهره برد.
۷- تأکید بر­ساختارها: تأکید بر وقایع منفرد و یکه ازسوی تاریخ نگاران معاصر با بنیانگذاران آنال، آنها را به سمت و پذیرش ساختارها و نه وقایع در تاریخ هدایت کرد. موضوعی که در آثار برودل بسیار پررنگ می­نماید.
۸- تأکید بر تاریخ اقتصادی و اجتماعی: تلقی رایج از تاریخ معاصر با ظهور آنال وتأکید فراوان بر تاریخ سیاسی، دیگر رهیافت ها از جمله تاریخ اقتصادی واجتماعی را به حاشیه رانده بود. آنالی ها کوشیدند تا به تاریخ از دریچه اجتماع و اقتصاد بنگرند. در این میان البته نباید نقش انتشار مجله بررسی تاریخ اقتصادی را که دو سال پیش از تأسیس مجله آنال در سال۱۹۲۷ آغاز شده بود از یاد برد (کریمی ، ۱۳۹۱: ۱۸۶ و ۱۸۷ و ۱۸۸).
۲-۸-۲- میشل فوکو[۴۶] (۱۹۸۴-۱۹۲۶)
فوکو، به واژه تاریخ به معنای سنتی آن سخت حساس بود و از بکارگیری آن تاحد ممکن اجتناب می­ورزید.
وی تاریخ را جریانی مستمر از سلسله حوادث و وقایع مرتبط به هم، مانند دانه های زنجیرنمی داند که در بستری رودخانه وار از گذشته تا حال و به آینده در سیلان دائمی و سیر مداوم و مستمر باشد، وی تاریخ را بستر تکرار حوادث وقایع برای عبرت آموزی و پندگیری نمی­داند، بلکه تاریخ را به مثابه نوسان از یک نظام سلطه (مبتنی بر علم خاص خود) به دیگر نظام­های سلطه (باعلم خاص خود) می داند. در واقع، نظریه­ های فوکو ادعانامه­ای هستند برضد تاریخ­نگاری سنتی از گذشته تا حال، و داعیه­ای هستند برای مبارزه طلبیدن مورخان روایی از گذشته تاکنون. فوکو تاریخ را به شیوه­ای تک­خطی و تک جهتی، در حال پدیدار شدن تصورنمی­کند. او درصدد توصیف و تحلیل واقعیت­های­اجتماعی در نقاط گوناگون زمانی است، یافتن منشاء مشابه یافتن پاسخ است. فوکو مورخ استمرار و تداوم نیست، بلکه مورخ عدم­استمرار و عدم­تسلسل است. وی روند تحول تاریخ گذشته را نقل نمی­کند، راوی حوادث و وقایع­گذشته نیست. سعی او جدا ساختن گذشته از حال است. مسئله ای که فوکو سخت از آن هراس داشت و پیوسته می­کوشید از آن انتقاد کند، نوشتن تاریخ رسمی و سنتی بود. بنابراین، فوکومعتقد بود این گونه­تاریخ نگاری، توان تحلیل و بررسی تجربه بشر را از دست داده و باید حوزه ­ی را باز کنیم که دنباله­رو رهیافت­های تاریخ سنتی نباشد، بلکه باید بتواند به ساحت­های نو و اندیشه نشده دسترسی پیدا کند؛ یعنی بتواند رخدادها، حوادث و رویدادهایی­جزیی را که به فراموشی­سپرده شده اند، برجسته کند. فوکو به همین دلیل، واژه دیرینه ­شناسی را ابداع می­کندتا به هدف موردنظرش در زمینه چگونگی شکل­ گیری دانش و ارتباط آن با قدرت بپردازد.
۲-۸-۳- تاریخ نگاری فمنیستی:
فمنیسم تاریخی[۴۷] بخشی­ازیک رشته پژوهش درباره زنان است که به طور ضمنی یا صریح، نظام­فکری گسترده و عامی را در باب ویژگی­های زندگی اجتماعی و تجربه­ ­ادر گذشته از نگرش و منظر یک زن ارائه می­دهد. بنابراین، تاریخ نگاری فمنیستی یک تاریخ نگاری جانبدارانه و آگاهانه است. رویکرد معرفت شناسانه بر این باور است که جنسیت در فهم وقایع و حوادث گذشته نیز مثل فهم عالم درون و بیرون، تاًثیر دارد. فمنیسم تاریخی از سه جهت متکی به زنان است: نخست آن که، موضوع عمده­ی تحقیقات تاریخی در این نگرش، موقعیت و تجربه ­های زنان در زندگی اجتماعی در گذشته است. دوم آن که فمنیسم تاریخی زمانی را به عنوان موضوع­های اصلی در فرایند تحقیقات تاریخی تلقی می­ کند؛ یعنی در صدد است زندگی اجتماعی گذشته را ازدیدگاه متمایز زنان نگاه کند و سوم این که فمنیسم تاریخی دیدگاه انتقادی و فعالانه­ای به سود زنان در باب گذشته ارائه می­دهد و در پی آن است که زندگی اجتماعی بهتری را برای زنان به وجود آورد که نتیجه آن جهان­اجتماعی برای همه بشریت بهتر خواهد شد.
۲-۹- تاریخ نگاری اندیشمندان مسلمان:
در نظر اندیشمندان مسلمان، مطالعه علمی­تاریخ به دلیل تأکید قرآن بر توجه به تاریخ، اهمیت خاصی دارد. مطالعه تاریخ، چه برای اقوام و جوامع به اندازه مطالعه جهان و آفرینش اهمیت دارد. اعتنای قرآن تاحدی است که نام پانزده سوره از قرآن، تلویح تاریخی دارد. جامعه بشری نیزبه اندازه کل جهان، برخوردار از قاعده و قانون است. حیات هر قوم یاملتی، در حیطه زمان است و فراز و نشیب و عظمت و انحطاط دارد، تا آن هنگام که اجل مخصوص و معین آن جامعه فرا رسد. برای هر جامعه پویا و در حال حیات در سرگذشت اقوام و جوامع گذشته، عبرت­ها نهفته است.
از این روی است که عبرت­آموزی از گذشتگان اهمیت بسیار دارد و در داستان­های گذشتگان، برای خردمندان عبرت و اعتباری نهفته است و گاه یک ویژگی کوچک در ارتباط با وقایع تاریخی و سرگذشت جوامع گذشته، می ­تواند عبرت آموز و هدایتگر باشد. مطالعه­ جامعه­شناختی نظریات اندیشمندان مسلمان در باب گذشته، در رابطه با سیرتاریخی و قانونمندی­های حاکم بر تاریخ، قبل از این که نتیجه فلسفه آنان باشد، نتیجه و محصول مطالعات تاریخی ایشان است. تحلیل آنان در باب حکومت، تقسیم کاراجتماعی، طبقات، علل ظهور وسقوط تمدن ها و…از مطالعه دقیق آنان در حوادث و وقایع تاریخی حاصل شده است (کافی، ۱۳۹۳: ۲۱ و ۳۰۲ و ۳۰۳ و ۳۰۴ و ۳۱۴ و ۳۱۵ و ۳۲۹ و۳۳۰).
۲-۹-۱- ابن خلدون:
محقق برجسته دیگری که با تحقیق پرارج خود خدمات شایانی به جامعه شناسی تاریخی کرده است، ابن­خلدون تونسی است. وی نه فقط برای نخستین بار به تدوین نظریه­ای تاریخی دست زد، بلکه از عهده­ توصیف زندگی اقوام خانه به دوش و شبانی آفریقای شمالی نیز به خوبی برآمد. جامعه ­شناسی­تاریخی ابن خلدون با انتقاد از مورخان شروع می­ شود. به نظر ابن­خلدون شیوه های کارمورخان گذشته دارای اشکا­ل و نقض است. به نظر او عیب تحقیقات مورخان این است که در مورد طبیعت آدمی و اجتماع (روان­شناسی­تاریخی و جامعه ­شناسی تاریخی) کاری نکرده اند. این نظر ابن خلدون را به تدوین علم جدید عمران رهنمون کرد. هدف علم عمران، از سویی تحقیق در باب ماهیت و اسباب و علل اجتماع انسانی است که جنبه های باطنی و وقایع ظاهری تاریخ را آشکارمی­سازد، و از سویی دیگر ارزیابی و داوری در مورد وقایع تاریخی است. تاریخ و علم عمران دوجنبه ازیک واقعیت واحد را بررسی می­ کنند.
تاریخ حوادث ظاهری را بیان می­ کند و حال آن که علم عمران، طبیعت و اسباب و علل همان حوادث را بازمی­نماید (فخرایی و سلطانی، ۲۵:۱۳۸۳).
از نظر ابن خلدون، جامعه ­شناسی تاریخ، همان علم تحولات جامعه است. وی همه عوامل و عناصر سازنده جامعه را در تدوین کتب جامعه ­شناسی تاریخ ملحوظ داشت؛ که عبارتند از جغرافیای محیطی، مانند: آب وهوا، کوه ودریا، خاک دایر و بایر، منابع تحت الارضی و سطح الارضی، مثل معادن و رودخانه­ها، چشمه­سارها، کاریزما، از یک طرف و از طرف دیگر، فرهنگ ملی و مذهبی، سیاست و حکومت ، ابزارها و وسایل و صنایع، گروه­ ها و طبقات اجتماعی، کشاورزی و دامداری، هنرها و کارهای دستی، علم و فلسفه، تعلیم و تربیت ، میزان و مقدار سواد جامعه و…همان­گونه که ابن خلدون تشخیص داده و جامعه­شناسان سده بیستم اکنون به آن رسیده ­اند، جامعه ­شناسی تاریخ لزوماٌ باید توصیفی و تحلیلی باشد؛ یعنی چرایی و چگونگی پیدایش، گسترش وتحول اوضاع و احوال جامعه را باید بدست دهد (آزادگان، ۸۸:۱۳۸۰ و ۸۹). او از متقدم­ترین منتقدان تاریخ­نگاری سنتی است. جامعه ­شناسی تاریخی وی با انتقاد از مورخان سنتی شروع می­ شود. به نظر او مورخان جز مشتی مقلد کند ذهن و کم خرد بیش نبوده اند که عیناً روش مورخان پیش از خود را تقلید کرده و آن را سرمشق خویش ساخته اند و به کلی از تحولاتی که در روزگار پدیدآورده و تغییراتی که به سبب عادت و رسوم ملت­ها و نسل­ها روی داده اند، غفلت ورزیده اند (کافی، ۹:۱۳۹۳). ابن خلدون به جای تاًکید بر وقایع و فقط نقل اخبار، بر یافتن سرشت وقایع­تاریخی، علت وقوع آن و تأثیرات آن بر حوادث دیگر تأکید می­ شود. علم­عمران، مقدمه­ی فهم صحیح تاریخ است و بدون آن انسان از تشخیص اخبار درست از اخبار نادرست باز می­ماند. علم عمران که تاریخ نقلی را به تاریخ­تحلیلی و سنجیده ارتقاء می­دهد، انسان را از طبایع حوادث، کیفیات آن­ها و مقتضیات جهان­هستی آگاه می­ کند و بدین­سان او را در بازشناختن راست از دروغ یاری خواهد کرد.
او در بیان معنای باطن علم تاریخ یا علم­العمران، آن را علمی می­داند که در باره­ی کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقی آن­ها بحث می­ کند و به همین سبب، از نظر او تاریخ از حکمت سرچشمه می­گیرد و سزاست که ازدانش­های آن شمرده شود (صبوریان، ۱۳۹۱: ۲۲ و ۲۴ و ۳۰).
۲-۹-۲- سیدجمال الدین­اسدآبادی:
بدون تردید یکی سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صدساله­ی اخیر، سیدجمال­الدین اسدآبادی معروف به افغانی­است. او بود که بیداری سازی را در کشورهای اسلامی آغازکرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگونمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد (مطهری، ۱۳۹۲: ۱۷).
یکی ازکسانی که می­توان برای تدوین یک نظریه اجتماعی در باب تحولات تاریخی به بررسی اندیشه او پرداخت، سیدجمال­الدین اسدآبادی­است که بدون تردید بر متفکران پس از خود تاثیربسزا داشته است. نظریه­پردازی در باب انحطاط یکی ازموضوع­های اساسی در بررسی­های جامعه ­شناسی تاریخی جوامع اسلامی است. از آن جا که سیدجمال مسئله­ انحطاط جوامع اسلامی و راه­های برون رفت ازآن را، با اهمیت تلقی می­کرد، متفکری تکامل گرا است. سیدجمال در نظریه­ انحطاط از یک طرف واقع­گرا است، چون سعی می­ کند پدیده ها را به صورت بیرونی و عینی بررسی کند و از طرف دیگر، به دنبال تیپ ایده­آلی است که از چارچوب واقعیت­هاکنار رفته و به مفاهیم پرداخته، مفاهیم عامی که از واقعیت­های تاریخی استنتاج کرده و بعد آنها را به محک تجربه­ تاریخی زده است و نمونه­های متعددی چه از نظر تاریخ دیگر کشورها برای آن ذکرمی­کند. روش­سیدجمال را می­توان به نوعی­روش­تجربی تلقی کرد. وی از مشاهده نابسامانی­های اجتماعی­جوامع اسلامی، درصدد رسیدن به یک واقعیت مطلوب در آنهاست. از این رو، راهکارهایی برای خلاصی از وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب ارائه می­دهد. نظریه­ انحطاط وی به معنای واقعی کلمه نظریه­ای درباب جامعه ­شناسی تاریخی است، چرا که در صدد است با استفاده اطلاعات تاریخی جوامع اسلامی به شناخت وضعیت موجود جوامع اسلامی نایل آید (کافی، ۱۳۹۳: ۳۴۴ و ۳۵۵ و ۳۵۶).
۲-۹-۳- مرتضی مطهری:
تاریخ، مشترک لفظی است و دو معنادارد: درمعنای اول، تاریخ عبارت است از: علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال­انسان­ها در گذشته و معنای دوم عبارت است از: هر وضع و حالت و هر واقعه و حادثه­ای که زمانش منقضی شده و به گذشته تعلق دارد. این معنا خود بر دو قسم است: تاریخ فردی و تاریخ اجتماعی؛ یعنی­حوادث یا مربوط به افرادند یا حوادث مربوط به یک جامعه اند. نوع اول) تاریخ نگاری سنتی و روایی گزارشی از وقایع و حوادث گذشته است، علم تاریخ یعنی علم به حوادث و وقایع گذشته زندگی انسان. این معنای تاریخ تا حدودی در زندگینامه­ها، فتح­نامه ها، شرح حال­افراد، بیان جنگ­ها، شکست ها و این­گونه مسایل منعکس شده است. تاریخ به این معنا، یک علم نقلی است؛ تاریخ روایی حوادث و وقایع جزیی و مشخص را برای ما ثبت کرده است. در باب تاریخ روایی چند مطلب شایان گفتن است: اول این که، گزاره ­های علم تاریخ سنتی، قضایای جزیی و شخصی هستند؛ یعنی تاریخ علم به یک سلسله جزئیات و امورشخصی است.
نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط، دوم این که، به لحاظ روشی، تاریخ روایی علمی نقلی است؛ یعنی علمی عقلی، برهانی یاتجربی نیست. به دلیل این که تاریخ علم به جزئیات است، قهراًنقلی هم هست، چراکه علمی است که گزاره ­ای آن با نقل ثابت می شود؛ و سوم این که، علم تاریخ، علم به بودن حوادث و وقایع است، ولی بودن وقایع در زمان گذشته. نوع دوم تاریخ) تاریخ علمی است. این معنای علم تاریخ، بودن وقایع و حوادث گذشته را بررسی­می­ کند. علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی­های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می ­آید. علم تاریخ به معنای اول جزیی و شخصی بود، ولی علم تاریخ به معنای دوم، کلی است؛ یعنی مربوط به افراد نمی­ شود، بلکه ­ارا بررسی ­ند.
معنای دوم تاریخ مورد نظر استادمطهری، تاریخ علمی است که معادل­جامعه ­شناسی تاریخی یا جامعه ­شناسی پویاست. هر چند موضوع مورد بررسی در تاریخ علمی مورد نظر ایشان، حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، امامسایل و قواعدی که استنباط می­کنداختصاص به گذشته ندارد و قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت، تاریخ را بسیار سودمند می­گرداند و آن را به صورت یکی از منابع معرفت انسانی در می ­آورد و او را برآینده­اش مسلط می­نماید. اگر چه پیش ­بینی­آینده و آینده­نگری از مختصات فلسفه نظری تاریخ است، ولی آینده پژوهی از پیامدهای بسیارخوب جامعه ­شناسی تاریخی است.
شاید تعمیم مورد نظر وی به آینده همان آینده پژوهی مورد مطالعه در جامعه ­شناسی­تاریخی باشد. در این صورت تعمیم به آینده شاهدی است بر این که منظور وی تاریخ علمی، جامعه شناسی­تاریخی است (کافی، ۱۳۹۳: ۳۵۷ و ۳۵۸ و ۳۵۹ و ۳۶۰). از نظر استاد مطهری، جامعه به مثابه یک موجود زنده و دارای حقیقت مستقل، دارای دو نوع قانون است؛ قوانین نحوه زیستن و قوانین نحوه تغییر و دگرگونی. ­ایشان از نوع اول به قوانین بودن و از نوع دوم به قوانین شدن تعبیرمی­کند. جامعه به حکم این که یک موجود زنده است، دو گونه قوانین دارد: قوانین زیستی و قوانین­تکاملی. آنچه به علل پیدایش تمدن­ها و علل انحطاط آن ها و شرایط حیات اجتماعی و قوانین کلی حاکم بر همه جامعه­ها و همه اطوار و تحولات مربوط می­ شود ما آن­ها را قوانین بودن ­ااصطلاح می­کنیم، و آنچه به علل ارتقاء جامعه­ها از دوره­ای و از نظامی به نظامی دیگر مربوط می­ شود ما آن­ها را قوانین شدن جامعه­ها اصطلاح می­کنیم. به تبع این دونوع قانون ایشان دو نوع علم مرتبط با شناخت جامعه را مطرح نموده است؛ که از آن به تاریخ­علمی و فلسفه تاریخ یاد می­ کند.
تاریخ علمی به معنای علم به بودن یا به دنبال کشف قواعد و سنن حاکم بر شیوه زیستن جوامع در یک مقطع خاص در گذشته است. به نظر استاد تاریخ علمی، جامعه ­شناسی جوامع­گذشته است. ولی فلسفه تاریخ از نظر شهید مطهری علم به قوانین شدن و یا چگونگی تغییرات بنیانی جوامع است (جمشیدیها و فصیحی، ۶۱:۱۳۹۰ و ۶۲).
۲-۹-۴- دکترعلی شریعتی:
شریعتی، بر اساس روش دیالکتیک و تضاد، نگاهی جدید به جامعه ­شناسی تاریخی انداخته است. نگاه وی به گذشته کلان است و از نظریه­ های کلان برای تحلیل گذشته استفاده می­ کند. او در طی مطالعات تاریخی خود به نوعی تاریخ ترکیبی نایل­آمد. به نظر وی آنچه در آینده نزدیک در باب تاریخ و گذشته ظهورخواهدکرد، گونه ­ای مطالعات و تحقیقات جدید ترکیبی است.
این نوع جدید مطالعات تاریخی ترکیبی، دارای اجزای گوناگون روایتی و توصیفی، کوشش فردی، تحقیق تجربی نظامند و فلسفه ی­نظری­است (کافی، ۱۳۹۳: ۴۱۵). جنبش­های اسلامی از موضوعات اصلی مورد توجه جامعه شناسی بویژه جامعه شناسی تاریخی است. در واقع هرجنبش، یک پدیده­ تاریخی که باخصلت جریانی یعنی پدیده­ای که از یک تاریخ و دوره معین آغاز شده و در مدت یا دوره مشخص و معینی استمرار داشته و در نهایت به پایان رسیده­ یا ادامه دارد. به عبارتی، چنانچه­جنبش های اسلامی با ریشه های تاریخی به پیدایی،تکوین، دگرگونی، حرکت، استمرار و تطور اندیشه­ی سیاسی و یاتحول در گروه و جامعه ­شناسی در طول زمان مشخص اطلاق گردد،­مطمئناً در چارچوب جامعه ­شناسی تاریخی مورد بحث قرار خواهد گرفت؛ زیرا منشاء تکوین و خیزش جنبش­ها، نهضت­ها، بررسی ساخت ها علل و عوامل فروپاشی آن­ها، و تأثیر و تأثر عناصر و لایه های آن­ها، مناسبات، روابط، فعل و انفعالات درونی و برونی اموراجتماعی ­اشد. جامعه ­شناسی جنبش­های اسلامی نشان می­دهد که جنبش ها به عنوان یک پاسخ بوجود آمده در شرایط مختلف­اجتماعی،­اقتصادی و سیاسی ناشی از رشد سریع شهرنشینی و جهانی شدن است. با این حال این جنبش­ها به عنوان تهدیدی برای جهان غرب بوده اند. آنها، ­اغلب به عنوان ضد مدرنیسم یا به عنوان یک محور ایدئولوژیک ماقبل مدرنیسم به عنوان یک تهدید برای سبک زندگی غربی است. جنبش­های­اجتماعی از دیدگاه ساختاری کارکردی، به عنوان تلاش جمعی برای بازگرداندن محافظت و یا ایجاد ارزش یا هنجارها به نام یک باور عمومی مطرح می­باشد.­ جنبش­اجتماعی یک بازیگرجدید بوجودآمده توسط افراد است که درک منافع مشترک و هویت مشترک دارند (کیهان دلی باس، ۲۰۰۹: ۸۹ و ۹۰ و ۹۱).­
باوجوداین، در این بخش به ریشه­ها و زمینه ­های شکل­ گیری تاریخی جنبش های اسلامی پرداخته می ­شود.
۲-۱۰- جنبش­های اسلامی:
جنبش­های اسلامی، حرکت­هایی اصلاح طلب، مردمی و سازمان یافته اند که خواهان جایگزینی وضع موجود با وضعی مطلوب بر اساس دستورهای شرع اسلام در همه ابعادفکری، اعتقادی و سیاسی- اجتماعی از طریق شیوه ­های مسالمت آمیز و غیرمسالمت آمیز در جوامع اسلامی هستند. اگر چه جنبش و قیام معمولاً با خشونت توأم است، لزوماً مترادف با انقلاب نیست و بسته به این که رهبری و یدئولوژی مسلط بر آنچه استراتژی و تاکتیکی در پیش گیرد، می­توانداصلاحی یا انقلابی باشد. جنبش­های اسلامی را به سختی می­توان در قالب چند گروه دسته بندی کرد.
جنبش ها در پی­غلبه بر بحران­ها و کمبودهای خاص هر گروهی به وجود آمده و شدیداً در پی­رفع مشکلاتند. در جهان اسلام بزرگترین مشکلاتی که درقرن­های اخیر مسلمانان با آن گرفتاربوده اند، استعمارخارجی­ و استبداد و ظلم و ستم داخلی بوده است. با افزایش مشکلات مسلمین، بیشتر روشنفکران اسلامی به این نتیجه رسیدند که تنها راه مقابله با مشکلات (اعم از استبداد، استعمار، بی دینی و…) روی آوردن دوباره به اسلام اصیل و ناب است و ریشه بدبختی ها، دوری از اسلام اصیل (موسوی، ۱۳۹۱: ۱ و ۲ و ۳). شکل­ گیری جنبش­های اسلامی، از یک سو متأثر از عوامل عینی مانند استعمارغرب، انحطاط فکری و استبداد داخلی، سکولارسازی شتابزده جوامع اسلامی، شکست­های نظامی مسلمانان از بیگانگان و انحطاط درونی بوده و از سوی دیگر، متاثر از عوامل فکری و اندیشه­ای مانند آموزه­های اصلاح طلبانه اسلامی و دستورات دینی مبنی بر مبارزه با ظلم، کفر و طاغوت و تلاش برای ایجاد جامعه­ای با ارزش­های دینی می­باشند. بنابراین، همه جنبش ها بر بازگشت به ارزش­های اسلامی و احیای اسلام اصیل، به عنوان تنها راه برون رفت از بحران­های جهان اسلام تأکید می­ کنند (فوزی، ۱۳۸۹: ۱۵۴). جنبش­های اسلامی با وجود مفترقات و اشتراکات کلی و جزیی در زمینه ­های شکل­ گیری، مبانی فکری، رهبران متفاوت و ایدئولوژی و استراتژی عملی، در درون دو طیف اصلی، یعنی جنبش­های اسلامی سنی و شیعی قرارمی­گیرند. این جریانات فکری- سیاسی در بسیاری ازکشورهای اسلامی، به رستاخیزی برای احیای دوباره ی اسلام و تمدن اسلامی تبدیل شده است، که بر اصل بازگشت به ارزش­های اسلامی و احیای اسلام اصیل، به عنوان تنها راه برون رفت از بحران موجود تاکید می­ کند.
قرن نوزدهم سرآغازظهور اسلام­خواهی و در نتیجه شکل­ گیری جنبش­های اسلامی است. سیدجمال­الدین اسدآبادی، عبده و دیگران، از بنیانگذاران نهضت­های فکری و اسلام­خواهی در جهان اسلام بودند. در همین مقطع زمانی، فرقه­ی وهابیت بوجود آمد که از بنیانگذاران جنبش اسلامی بود که تفسیرخاصی از احکام اسلامی داشت و در پاسخ به مشکلات سیاسی و اجتماعی روز مسلمانان، جریان­اسلام گرایی انحرافی را پدیدآورد. مرحله­ دوم با شروع قرن بیستم آغاز شد، این دوران همزمان با پیدایش جنگ جهانی اول و تغییرات وسیع د رجغرافیای سیاسی جهان و بویژه خاورمیانه، توسعه تکنولوژی نظامی و صنعتی و از همه مهم تر با تحولات بزرگ ایدئولوژیک دنیا، یعنی انقلاب اکتبر روسیه و تأسیس نظام جدید در عرصه­ سیاسی جهانی و به هم خوردن نظام گذشته بروز کرد. مرحله­ سوم حیات سیاسی جنبش­های اسلامی، متفاوت با دو مرحله­ پیشین آغازشد که در عین حال، منقطع از گذشته نبود. اسلام­گرایی که با موضع­گیری انفعالی و درگیری­های نظامی و چالش­های فکری پراکنده آغاز شده بود، در مرحله­ دیگر سازمان و ایدئولوژی سیاسی ویژه­ای به خودگرفت.
در گذر زمان و باگسترش چالش ها و فراهم شدن زمینه ­های فکری و اجتماعی، توسعه اسلام­گرایی محقق شد. دو دهه گذشته ظهور فعال­گرایی اسلامی در جوامع مسلمان سراسر جهان را به خود دیده است. رستاخیز اصول و عقایداسلامی جلوه­های گوناگون معنوی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به خود گرفته است.
همانند گذشته، ویژگی برجسته رستاخیز معاصر بازگشت به ریشه ­های اسلامی است، یعنی اصول اساسی ایمان بدان­گونه که حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام وحی شد و توسط او عمل گردید.
جهان اسلام در طی سه قرن گذشته در اثربحران­های داخلی و خارجی بخشهای مهمی از قلمرو خود لطمه دیده است. سقوط پی در پی قدرت عثمانی و ایران در رویارویی با امپراتوری اروپا، ضرورت مداوم بررسی مجدد اندیشه­ها و تفکرات اساسی اسلام را مطرح ساخت. جامعه­ اسلامی همانند قرن­های گذشته، یک پاسخ فرهنگی بومی به این بحران داد: بازگشت به اسلام و اصول بنیادی­اش. جنبش بازگشت به ریشه­ها و اصول اسلامی در آغازقرن چهاردهم اسلام، پویایی درونی نیرومندی کسب کرده و مظاهرسیاسی، اقتصادی و استراتژیک عمده­ای از خودبجای گذاشته است.
۲-۱۰-۱- ویژگی­های­جنبش­های­اسلامی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:21:00 ق.ظ ]




۳- هرگاه پیش از درگیری، مردم کشور و یا شهر و یا ساکنین سرزمینی با مسلمانان قرارداد صلح امضاء نمودند و بر طبق قرارداد مزبور اراضی به اهالی آن واگذار گردید به طوری که متعهدین تنها به پرداخت مالیات موظف شدند در این صورت اهالی و سکنه ی این سرزمینها نه تنها حق ابقاء عبادتگاههای موجود را خواهند داشت، بلکه می توانند به طور آزاد اقدام به احداث کلیساها و معابد جدیدی نمایند؛ ولی هرگاه قرارداد صلح چنان بود که برطبق آن سرزمینها متعلق به مسلمانان اعلام گردد و اهالی در برابر حق سکونت و سایر حقوقی که بر اساس قرارداد ذمّه به دست می آورند موظف به پرداخت جزیه شوند تنها از حق ابقای معابد موجود در حال صلح برخوردار خواهند بود.و درباره ی حق تجدید و احداث معابد نوبنیاد باید شرایط قرارداد صلح را در نظر گرفت و در صورتی که توافقی در این زمینه بین پیشوای صلاحیتدار مسلمانان و متحدین متعهد انجام بگیرد مانعی در احداث معابد جدید از طرف گروه های سه گانه ی متعهد نخواهد بود.[۷۵۰]
۱۰-۴-۷- قوانین ازدواج ملل غیرمسلمان
بی شک در هر قوم و مذهب آئین مراسم و مقررات خاصی برای انعقاد رسمی پیمان ازدواج بین زن و مرد وجود دارد که طبق آن آثار حقوقی ازدواج تعیین و مشخص می گردد.حتی گروه‌هایی که پیرو هیچ مذهب و آئینی نیستند و به مبادی و عقاید مذهبی پایبند نمی باشند نیز برای ازدواج رسمی زن و مرد مقرراتی را وضع و عملاً از آن مقررات پیروی می کنند.[در آیین یهود، ازدواج زن با اذن ولی و رضای خود اوست، و نشان ظاهری عقد ان است که مرد مبلغی در دست زن بگذارد. به علاوه شوهر به زن مهر می دهد که آن را «ختوبا» می نامند. دادن مهر از آیین یهود وارد قوانین روم شد و در حقوق کلیسائی هم وارد گردید. تعدد زوجات در دین یهود جایز است ولکن خویشاوندان بسیار نزدیک، از قبیل پدر دختر یا برادر و خواهر با هم حق ازدواج ندارند و پدر سهم الارث دختر را که دارائی اوست هنگام مزاوجت به دختر می دهد و اموال دختر در اختیار شوهر قرار می گیرد. لکن زوج نمی تواند دارائی زن را به دیگری انتقال دهد و پس از طلاق، شوهر موظف است دارائی زن و «ختوبا» را به زوجه ی مطلقه تسلیم دارد، مبلغ «ختوبا» برای دختر ۲۰۰دینار و برای بیوه۱۰۰دینار در میشنا تعیین شده است. یهود زن و مرد را پیش از ازدواج نامزد می کنند و نامزدی دختران، دوازده ماه پیش از عقد و نامزدی بیوه ها یک ماه پیش از عقد انجام می پذیرد. هرگاه شوهر وفات کند باید برادر شوهر با زن برادر خود همسر گردد و اگر برادر شوهر از این کار سرباز زند، زن کفش خود را از پای در می آورد و آب دهان بر روی برادر شوهر خود می اندازد.][۷۵۱] اسلام که واقع بینی و اعتراف به واقعیات را همواره در ارزیابی حقایق و وضع مقررات اجتماعی مورد نظر قرار داده است در این مورد نیز دور از هرگونه تعصب رسوم و احکام اقوام و مذاهب را در زمینه ی عقد قرارداد ازدواج که تابع امیال و خواست خود آن ها می باشد به رسمیت شناخته است.علامه حلی در این مورد می گوید: [ازدواج های کفار صحیح است و بر طبق همان ازدواج وضع آنان محفوظ خواهد ماند هنگامی که به اسلام بگروند و یا در دادگاه های اسلامی دادخواهی نمایند.][۷۵۲]در قرآن در سوره ی ابولهب آنجا که وی به سبب اعمال خصمانه اش مورد تقبیح قرار می‌گیرد چنین آمده است: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَه الْحَطَب‏»[۷۵۳]در این آیه اعتراف ضمنی به صحت ازدواج بین ابولهب و همسرش به خوبی نمایان است چنانکه همین اعتراف از آیه ی «وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ. . .»[۷۵۴] در مورد فرعون و زنش، می توان به دست آورد و نیز در تأیید نظریه ی فوق می توان گفت که زنان و مردان غیرمسلمان به هنگام دادخواهی درمحاکم اسلامی در مورد اختلافات مربوط به امور زناشویی بر طبق ازدواجی که مطابق با مقررات متبوعه ی خویش صورت داده اند محاکمه می شوند و این به خاطر آن است که ازدواج های مزبورصحیح ورسمی می باشد. همچنین هرگاه زوجین غیرمسلمان، اسلام بیاورند ازدواج آن ها تثبیت خواهد شد در صورتی که اگر ازدواج مزبور قبل از مسلمان شدن آن دو باطل بود چگونه به صورت ازدواج صحیح تغییر شکل خواهد داد؟[عده ای از فقهای عامه از جمله مالک می گویند: ازدواج کفار به جهت مراعات ننمودن احکام و شرایط شرعی! فاسد است ولی به خاطر رعایت پیمان موقع ترافع در محاکم اسلامی زوجین غیرمسلمان محکوم به جدایی نمی شوند و همچنین به هنگام گرویدن به اسلام از باب تخفیف و عفو، ازدواج آنان به رسمیت شناخته می شود و بعضی از فقهای عامه نیز مدعی هستند که ازدواج کفار تا هنگامی که اسلامی نیاورده اند نه محکوم به صحت است و نه محکوم به فساد.][۷۵۵] ولی فقهای شیعه معتقد هستند که عقد ازدواج رسمی کفار هرگاه بر طبق موازین رسمی متبوعه به طور صحیح انجام گیرد از نظر مسلمانان نیز محکوم به صحت خواهد بود و فرقی بین اهل کتاب و بت پرستان و غیر ایشان وجود ندارد؛ حتی اگر زوجین به آئین اسلام بگروند، ازدواج سابق آن ها پس از اسلام رسمیت خواهد داشت؛ مگر آنکه ازدواج سابق مانند ازدواج با محارم با موازین اسلام مخالف باشد.[۷۵۶]حدیث معروف: «لکل قوم نکاح»[۷۵۷] ضمن اشاره به این واقعیت امضاء قانون ازدواج را در محدوده ی رسومات اقوام وملل مختلف دربرمی گیرد. روی این اصل کلی اهل کتاب متعهد نیز از نظر قوانین ازدواج، حق پیروی و اجرای رسوم و مقررات خویش را داشته و ازدواج هایی که مطابق با مقررات متبوعه باشد به عنوان ازدواج قانونی از طرف مقامات قضایی و اجرایی مسلمانان به رسمیت شناخته خواهد شد و طبق حدیث «الزموهم بما الزموابه انفسهم»دعاوی و اختلافاتی که در این زمینه در دادگاههای اسلامی و یا در دادگاه مخصوص تحکیم مطرح می شود براساس احکام و مقررات متبوعه حل و فصل می گردد.[۷۵۸]
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱۰-۴-۸- ازدواج با بیگانگان در آئین یهود
یـکی از ادیانی که به شدت پیروان خود را از ازدواج با بیگانگان برحذر داشته , آئین یهود است و لذا در بخشهای مختلفی از کتاب تورات با شدیدترین لحن , یهودیان را از ازدواج با بیگانگان منع کرده و آن را از گـناهان کبیره معرفی نموده است.اولین موردی که در تورات از ازدواج با بیگانه اظهار کراهت شده است,در سفر پیدایش آمده است:«حضرت ابراهیم۷هنگامی که تصمیم گرفت برای فرزندش اسحاق زن بگیرد, پیشکارش را قسم داد کـه از کـنـعـانیان (مردم بومی منطقه) برای اسحاق زن نگیرد, بلکه با همه ی دوری راه, به نزد خـویشاوندان ابراهیم وساره ۸سفر کند و از آنان دختری برای اسحاق۷برگزیند و پیشکار ابراهیم نیز چنین کرد و برادر زاده ی ابراهیم را که رفقه نام داشت و دختر بنوئیل از شهر ناحور در بین النهرین بودـ برای اسحاق۷به زنی برگزید و او را به سرزمین کنعان آورد.»[۷۵۹] در سفر تثنیه چنین آمده است:«چون یهوه، خدایت , تو را به زمینی که برای تصرفش به آن جا می روی در آورد و امتهای بسیار را که حـتـیان وجرجاشیان واموریان و کنعانیان و فرزیان و حوّیان و یبوسیان, هفت امت بزرگ تر وعظیم تر از تو باشند, از پیش تو اخراج نماید، با ایشان عـهـد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما, دختر خود را به پسر ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر! زیرا که اولاد تو را از متابعت من بر خواهند گرداند تا خدایان غیر را عبادت نمایند وغضب خداوند بر شما افروخته شده و شما را به زودی هلاک خواهد ساخت.»[۷۶۰].همچنین در کتاب اول پادشاهان آمده است:«و سـلـیـمـان، زنان غریب بسیاری را از موآبیان و عمونیان و ادومیان و صیدونیان و حتیان , دوست مـی داشـت , از امـت هایی که خداوند درباره ی ایشان, بنی اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان در نیایید و ایشان به شما در نیایند, مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند, و سلیمان با ایـن ها به محبت ملصق شد و زنانش دل او را برگردانیدند.»[۷۶۱] نیز درکتاب نحیما آمده است:«در آن روزهـا نیز بعضی یهودیان را دیدم که زنانی از اشدودیان و عمونیان و موآبیان گرفته بودند و نصف کلام پسران ایشان در زبان اشدودیان بود و به زبان یهود نمی توانستند به خوبی تکلم کنند, بـلـکه به زبان این قوم وآن قوم , بنابراین با ایشان مشاجره نموده , ایشان را ملامت کردم و بعضی از ایشان را زدم و موی ایشان را کندم و ایشان را به خدا قسم داده گفتم: دختران خود به پسران آن ها مـدهـیـد و دخـتـران آن ها را به برای پسران خود و به برای خویشتن مگیرید! آیا سلیمان, پادشاه اسـرائیل , در همین امر گناه نورزید؟» [۷۶۲] در یهود به قدری از اجتناب کردن از ازدواج با بیگانه توصیه شده است که سلیمان۷پیامبر خدا را به واسطه ی چنین امری گناهکار می شمارند.
۱۰-۴-۹- ازدواج اهل کتاب با زنان مسلمان
قرآن کریم می فرماید:«وَ أَنکِحُواْ الْأَیَامَى‏ مِنکمُ‏ْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکمُ‏ْ وَ إِمَائکُمْ إِن یَکُونُواْ فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیم‏»[۷۶۳]در این آیه خطاب متوجه به همه ی مسلمانان است و مقرر می دارد که وسایل نکاح و مزاوجت افراد مجرد را فراهم نمایید. «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهَُّمْ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُْصِنِینَ غَیرَْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ وَ مَن یَکْفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَهِ مِنَ الخَْاسِرِین‏»[۷۶۴]این آیه به حلیّت نکاح مسلمانان با زنان اهل کتاب صراحت دارد.ولی به هیچ وجه زن مسلمان نمی تواند با مرد کافر ازدواج کند، زیرا قرآن می فرماید:« وَ لَن یجَْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلىَ المُْؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[۷۶۵]مسئله ی ازدواج یکی از سنن آفرینش انسان و از خواستهای طبیعی و غریزی بشر محسوب می شود و اسلام این واقعیت را برای اهل کتاب متعهد به عنوان یک حق مشروع مسلّم غیرقابل نقض تلقی نموده است و از نظر حقوقی ازدواجهایی را که در میان مردان و زنان اقلیت ها طبق مقررات متبوعه صورت می گیرد، قانونی و رسمی می شمارد؛ ولی در عین حال در قانون ازدواج مسلمانان این حق و آزادی در چهارچوب افراد همکیش محدود شده و به زنان مسلمان اجازه داده نشده است که با مردان غیرمسلمان ازدواج نمایند. و طبق همین قانون به طور کلی ازدواج مردان غیرمسلمان – گو اینکه ذمی و متعهد هم باشند – با زنان مسلمان ممنوع و ارتکاب بدان جرم محسوب شده و در مواردی که در متن قرارداد ذمّه، خودداری ذمیان از تعرض به زنان مسلمان و تقاضا و انجام ازدواج با زنان مسلمان تصریح شود جرم مزبور موجب نقض پیمان تلقی می گردد.[۷۶۶]
۱- «هرگز خداوند برای کفار نسبت به مؤمنین راه تسلط و حکومت قرار نداده است».[۷۶۷]
۲- «نه زنان غیرمسلمان بر مسلمانان حلال است و نه مردان مسلمان بر زنان غیرمسلمان». [۷۶۸]
۳- «خود را به عقد زنان غیرمسلمان پای‌بند نکنید و بدان وقعی ننهید». [۷۶۹]
احمد بن ابی نصر می گوید: از امام رضا۷ پرسیدم درباره ی مردی که همسرش نصرانی است و این زن مسلمان می شود آیا وی می تواند در کنار زوج غیرمسلمانش زندگی کند. فرمود هر گاه زوجه مسلمان شود مجاز نیست با زوج کافرش زندگی کند. عرض کردم فدایت شوم زوج وی پس از مدتی مسلمان شده آیا ازدواج آن دو محفوظ می ماند؟ فرمود: هرگز مگر آنکه ازدواج جدیدی بین آن دو صورت گیرد.[۷۷۰]
۱۰-۴-۱۰- ازدواج مرد مسلمان با زنان یهودی یا مسیحی
در مورد ازدواج مردان مسلمان با زنان یهودی و مسیحی نظرات مختلفی در کتب فقهی ابراز شده است که مشهورترین این آراء تحریم ازدواج ابتدائی دائمی و تجویز ازدواج انقطاعی می باشد و جمعی از فقها نیز مانند صدوقین و ابن ابی عقیل، ازدواج با زنان یهودی و مسیحی را مطلقاً تجویز کرده اند و شهید ثانی در مسالک الافهام و صاحب جواهر الکلام نیز ابراز تمایل به این نظریه نموده و آن را تأکید کرده اند. دلایلی که در تأیید نظریه جواز گفته شده چنین است:در قرآن کریم [۷۷۱] ازدواج با زنان اهل کتاب به طور صریح تجویز شده و این ازدواج همانند ازدواج با زنان مسلمان تلقی شده است«وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ »و اما روایات قسمتی از آن بر جواز مطلق دلالت می کند و از قسمتی نیز تحریم استفاده می شود و نیز در پاره ای از روایات در مقام ضرورت تجویز شده[۷۷۲] و دربعضی دیگر ازدواج با زنان ساده لوح اهل کتاب[۷۷۳] و در بعضی دیگر به عنوان عقد انقطاعی[۷۷۴] و در قسمتی دیگر در مواردی که زوج مسلمان می شود و زن در آئین یهود و یا مسیح باقی می ماند تجویز گردیده[۷۷۵] و در چند روایت ازدواج مردان مسلمان با زنان یهودی و مسیحی در صورتی تجویز شده که مرد همسر مسلمان نداشته باشد[۷۷۶] و در روایت دیگر تحریم به صورتی اختصاص داده شده است که همسر مسلمانش راضی به ازدواج زوجش با زن یهودی و یا مسیحی نگردد. [۷۷۷]
۱۰-۴-۱۱- قانون طلاق اهل ذمّه
تورات به صورتی که هم اکنون در دسترس یهودیان و مسیحیان قرار گرفته است طلاق را مشروع و جائز شمرده جز در دو مورد ذیل که آن را مردود دانسته است:
۱- در موردی که زوج مدعی شود همسرش هنگام ازدواج دوشیزه (باکره) نبوده و پدر وی علامت دوشیزگی او را اظهار نماید.[۷۷۸]
۲- هرگاه به دوشیزه ای تجاوز کند باید با او ازدواج کند و هرگز نمی تواند وی را طلاق گوید.[۷۷۹]
و از جمله احکام طلاق تورات این است که اگر مردی به جهت عیبی که در همسرش دید وی را طلاق گوید و از خانه ی خویش بیرون براند، زن می تواند همسری برای خود انتخاب نماید؛ ولی اگر از همسر دومی جدا شود، همسر اول با وی نمی تواند برای بار دوم ازدواج نماید و این مرد نجس خواهد بود.[۷۸۰] در هر صورت احکام طلاق نیز مانند قانون ازدواج طبق عقیده و مذهب اقلیت ها در مورد آنان انجام می گیرد و آنچه که در این باره صورت بگیرد از نظر حقوقی واجد ارزش و اعتبار خواهد بود و در مواردی که اختلافی در زمینه های فوق به وجود آید در محاکم متبوع اقلیت ها حل و فصل می گردد و در این گونه موارد می توانند از دادگاههای اسلامی نیز برای فیصله بخشیدن به مخاصمات فیمابین استفاده نمایند.[۷۸۱]
۱۰-۴-۱۲- قانون ارث اهل ذمّه
اهل کتاب براساس قرابتهایی که چه از لحاظ نسبی و چه از نظر سببی از ازدواج های قانونی بین آنان به وجود می آید، طبق قانون ارث آئین متبوع خود عمل می کنند و مالکیتی که از راه ارث حاصل می گردد مورد احترام است. در قانون ارث تورات موجود برای پسر میت در برابر برادرانش دو نصیب مقرر شده [۷۸۲]و دخترها با وجود پسر از ارث پدر محروم می باشند و در صورتی که میت فرزندی نداشته باشد میراث وی به برادران وی می‌رسد و در صورت فقدان به برادران پدر میت و در صورت فقدان به خویشان نزدیک تعلق می گیرد.[۷۸۳]در قرآن کریم، راجع به موانع ارث، آیه یی صریح دیده نمی شود، لیکن به موجب بسیاری از آیات، مؤمنان نمی توانند کافران و یهود و نصاری را اولیاء خود سازند. بنابراین کافران از مسلمانان ارث نمی برند، ولی مسلمانان می توانند از مورث کافر خود ارث ببرند.[۷۸۴]هرگاه اهل کتاب، اختلافات ناشی از ارث و تقسیم میراث را در دادگاههای اسلامی مطرح نمایند افرادی که براساس ازدواج با محارم قرابتی با میت داشته باشند از ارث محروم خواهند شد[۷۸۵]، ولی عده ای از فقها ارث نزدیکان نسبی را حتی در صورتی که نسبت از طریق ازدواج با محارم به وجود آمده باشد تجویز می کنند[۷۸۶] وجمعی دیگر قرابت نسبی و سببی را چه براساس ازدواج صحیح تحقق یابد و چه از طریق ازدواج باطل و با محارم به وجود آید در صورتی که از نظر موروث و وراث صحیح باشد موجب استحقاق ارث شمرده اند.[۷۸۷] در مواردی که مورث و وراث از نظر عقیده و دین مخالف یکدیگر باشند استحقاق ارث نخواهند داشت مگر در موردی که مورث غیرمسلمان و وراث و یا یکی از آن ها مسلمان باشد که در این صورت مسلمان وارث خواهد بود[۷۸۸] مگر آنکه اسلام آوردن وی پس از تقسیم ارث باشد.[۷۸۹]
۱۰-۴- ۱۳- قرآن کریم مروّج جدال احسن با اهل کتاب
آیات متعددی از قرآن کریم به صورتهای گوناگون با تأکید و صراحت کامل به همزیستی مسالمت‌آمیز یا همزیستی دینی سفارش نموده است و پیش گرفتن روش‌های اهانت‌آمیز نسبت به دیگران را یک روش ناپسند به شمار می آورد. قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد می‌کند که راه تمسخر و تکفیر در پیش گرفته اند و با تحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله‌ور می‌سازند: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى‏ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ. . .»[۷۹۰]«یهودیان گفتند:«مسیحیان هیچ موقعیتى(نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)»در حالى که هر دو دسته، کتاب آسمانى را مى‏خوانند(و باید از این گونه تعصب ها برکنار باشند). . .» اسلام آیینی است که با شعار همزیستی مسالمت‌آمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نمود. این آیین خطاب به اهل کتاب می گوید:«قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلىَ‏ کَلِمَه سَوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمُ‏ْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشرِْکَ بِهِ شَیًْا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُون‏»[۷۹۱]«بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را- غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.»هر گاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید:«گواه باشید که ما مسلمانیم!»
قرآن کریم هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده و همه ی انسان ها را فرزند یک پدر و مادر و فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی می داند: «یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثىَ‏ وَ جَعَلْنَاکمُ‏ْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکمُ‏ْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیر»«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!»[۷۹۲]
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید می دهد که با «جدال احسن»و «گفتگوی مسالمت آمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را براساس«اصول مشترک»قرار دهند:«وَ لَا تجَُدِلُواْ أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ وَ قُولُواْ ءَامَنَّا بِالَّذِى أُنزِلَ إِلَیْنَا وَ أُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلَاهُنَا وَ إِلَاهُکُمْ وَاحِدٌ وَ نحَْنُ لَهُ مُسْلِمُون‏»[۷۹۳]«با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند و (به آن ها) بگوئید: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده‏ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!»
قرآن کریم به حقوق اقلیت، اعتراف دارد. هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن آزادی اقلیتها و حافظ شرف و حقوق آن ها نیست. «ادْعُ إِلىَ‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِْکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الحَْسَنَهِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِین‏»[۷۹۴]«با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به هدایت‏یافتگان داناتر است.» «حکمت: اصابه حق و رسیدن به آن به وسیله علم و عقل است[۷۹۵]» و «موعظه: کارهاى نیک طورى یادآورى شود که قلب شنونده از شنیدن آن بیان، رقت پیدا کند، و در نتیجه تسلیم گردد[۷۹۶]» و«مجادله: سخن گفتن از طریق نزاع و غلبه جویى است[۷۹۷]»، همه مربوط به طرز سخن گفتن است،
علامه طباطبائی گوید:[ رسول گرامى۶مامور شده است که‏ به یکى از این سه طریق دعوت کند که هر یک براى دعوت، طریقى مخصوص است، هر چند که جدال به معناى اخصش، دعوت به شمار نمى‏رود. این سه قید، این سه طریقى که خداى متعال براى دعوت بیان کرده است با همان سه طریق منطقى، یعنى برهان و خطابه و جدل منطبق مى‏شود. خداى سبحان داناتر است به حال کسانى که از دین حق گمراه گشتند هم چنان که او داناتر است به حال راه یافتگان، پس او مى‏داند تنها چیزى که در این راه مفید است همانا حکمت و موعظه و جدال است، اما نه هر موعظه و جدال، بلکه مراد موعظه حسنه و جدال احسن است.بدین ترتیب روشن مى‏شود که حسن موعظه از جهت حسن اثر آن در احیاء حق مورد نظر است، و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آنچه وعظ مى‏کند متعظ باشد، و از آن گذشته در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول بیفتد، قلب با مشاهده آن خلق و خوى، رقت یابد و پوست بدنش جمع شود و گوشش آن را گرفته و چشم در برابرش خاضع شود.و اگر از راه جدال دعوت مى‏کند باید که از هر سخنى که خصم را بر رد دعوتش تهییج مى‏کند و او را به عناد و لجبازى واداشته بر غضبش مى‏اندازد بپرهیزد و نیز باید از بى عفتى در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به خصم خود و مقدسات او توهین ننماید و فحش و ناسزا نگوید و از هر نادانى دیگرى بپرهیزد چون اگر غیر این کند درست است که حق را احیاء کرده اما با احیاء باطل و کشتن حقى دیگر احیاء کرده است، و جدال، از موعظه بیشتر احتیاج به حسن دارد، و به همین جهت خداوند موعظه را مقید کرده به حسن ولى جدال را مقید نمود به احسن (بهتر).ترتیب در حکمت و موعظه و جدال ترتیب به حسب افراد است، یعنى از آنجایى که تمامى مصادیق و افراد حکمت خوب است لذا اول آن را آورد؛ چون موعظه دو قسم بود: یکى خوب، و یکى بد، و آنکه بدان اجازه داده شده موعظه خوب است، لذا دوم آن را آورد، و چون جدال سه قسم بود، یکى بد، یکى خوب، یکى خوبتر، و از این سه قسم، تنها قسم سوم مجاز بود لذا آن را سوم ذکر کرد، و آیه شریفه از این جهت که کجا حکمت، کجا موعظه، وکجا جدال احسن را باید به کار برد، ساکت است و این بدان جهت است که تشخیص موارد این سه به عهده خود دعوت‏کننده است، هر کدام حسن اثر بیشترى داشت آن را باید به کار بندد. و ممکن است که در موردى هر سه طریق بکار گرفته شود، و در مورد دیگرى دو طریق و در مورد دیگرى یک طریق، تا ببینى حال و وضع مورد چه اقتضایى داشته باشد.][۷۹۸] اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نه تنها برای مسلمانان، که برای تمام ساکنان سرزمین خود، با وجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ تأمین می کند.«لَّا یَنْهَئکمُ‏ُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخُْرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبرَُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهِْمْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین‏»[۷۹۹]«خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏کند چرا که خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد.»پس خداوند از اینکه در حق اهل کتابی که با اسلام وارد پیکار نشدند نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید نهی نمی‌کند، بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد.
۱۰-۴- ۱۴- قرآن کریم و منع مراوده با اهل ذمّه
قرآن کریم در آیاتى مسلمانان را از دوستى و مراوده با اهل کتاب که بیشتر آنان هم پیمان با مسلمانان و از اقلیت هاى مذهبى در مدینه بودند منع کرده است.[۸۰۰] در آیاتى دیگر علت منع دوستى با آنان، این امر دانسته شده است که اهل کتاب درصدد بازگرداندن مسلمانان از دینشان هستند[۸۰۱]، یا قصد گمراه کردن مسلمانان را دارند[۸۰۲]، یا قلبهاى آنان سرشار از کینه ی مسلمانان است و دوست دارند مسلمانان به رنج و مصیبت مبتلا شوند[۸۰۳]، یا دوست ندارند خیرى برمسلمانان نازل شود[۸۰۴]، یا از مسلمانان راضى نمى‌شوند، مگر اینکه از کیش آنان پیروى کنند[۸۰۵]، یا دین و عقاید مسلمانان را به سخره مى‌گیرند [۸۰۶]؛ که از مجموع این آیات و علتهایى که براى منع دوستى بیان گردیده و نیز با توجه به آیاتى دیگر که عزت و سربلندى را از آن مسلمانان دانسته[۸۰۷] و استیلاى کافر بر مسلمان را منع کرده[۸۰۸] برمى‌آیدکه مراوده و دوستى با آن دسته ازغیر مسلمانان- ‌اعم از اهل ذمّه یاغیراهل ذمّه- که با مسلمانان دشمنى دارند و قصد گمراه کردن مسلمانان را داشته، خیر و سعادتى را برای مسلمان نمى‌خواهند و عزت و استیلاى مسلمانان در این رابطه از بین مى‌رود، ممنوع است؛ اما در غیر این صورت ارتباط و احسان کردن به آنان جایز خواهد بود.«لَّا یَنْهَئکمُ‏ُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخُْرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبرَُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهِْمْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین‏»[۸۰۹]به نظر برخى از مفسران مقصود از آیه ی فوق تنها اهل ذمّه هستند که با مسلمانان دشمنى ندارند؛ نه کفار محارب.[۸۱۰] برخى نیز آیه ی فوق را دلیل بر جواز دادن صدقه به اهل ذمّه دانسته‌اند.[۸۱۱]
۱۰-۴- ۱۵-پیشوایان اسلام مروّج جدال احسن با اهل کتاب
از مطالعه ی روایات و احادیث چنین به دست می آید که همزیستی مسالمت‌آمیز و ایجاد مودّت و دوستی با بیگانگان امری است که مسلمانان در روابط خود با دیگران می توانند از آن بهره گیرند، چه این که اسلام آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر، ضدیت ندارد.
اسلام به این نکته توجه دارد که با ایجاد یک جو آرام و مودّت آمیز می توان با مخالفان عقیدتی خود به گفتگو و جدال احسن پرداخت.
پیشوایان اسلام پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می نمودند که در این جا به چند روایت در این مورد اشاره می شود:روایت اول از رسول اکرم۶:«مَن آذی ذِمیاً فَاَنا خصمه و من کنت خَصمه خَصَمته یومَ القیامه»[۸۱۲] پیامبر اکرم۶فرمود: هر کس به اهل ذمّه (یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است) آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم نمود.روایت دوم از رسول اکرم۶:«مَن قَذِفَ ذمّیاً حدَّ له یوم القیامَه بسیاط من نار»[۸۱۳]، هر کس پیروان مذاهب دیگر را که در ذمّه ی اسلام قرار دارند، تهمت بزند، در روز قیامت با تازیانه‌های آتشین مجازات خواهد شد. در سیره ی پیامبر۶و اهل‌بیت:و نیز روایات منقول از آنان موارد متعددى از مراوده ی نیکو و احسان به اهل ذمّه به چشم مى‌خورد؛ از‌جمله در روایتى آمده است که پیامبر به عیادت بیماران اهل ذمّه رفته، در تشییع جنازه ی آن ها شرکت مى‌کرد، آنان را با گشاده‌رویى مى‌پذیرفت و در مجالس شادى و عزاى آنان شرکت مى‌کرد.[۸۱۴]همچنین پیامبر فرمود: هرکس به هم‌پیمانى ستم کند من در پیشگاه خدا دشمن او خواهم بود.[۸۱۵] در روایتى حضرت على۷خبر بیرون آوردن خلخال از پاى زن معاهد به دست سپاه معاویه را بسیار غم‌انگیز دانسته، فرمود: اگر مسلمانى از غم این حادثه بمیرد ملامتى بر او نیست.[۸۱۶]از پیامبر اکرم۶روایت شده است که فرمود: ما در تبلیغ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر:مجادله کننده ایم.[۸۱۷]
۱۰-۴- ۱۶- نجاست‏ شرعى و اهل کتاب
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نجََسٌ فَلَا یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَه فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیم»[۸۱۸]«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مشرکان ناپاکند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مى‏ترسید، خداوند هر گاه بخواهد، شما را به کرمش بى‏نیاز مى‏سازد(و از راه دیگر جبران مى‏کند)خداوند دانا وحکیم است.» شأن نزول آیه[۸۱۹] بدین ترتیب است که در سال نهم هجرى پس از آن ‏که خداوند با فرستادن آیه ی «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ءَابَاءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلىَ الْایمَنِ»[۸۲۰]«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن ها را ولىّ (و یار و یاور و تکیه‏گاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند!»و به این ترتیب مؤمنان را از پذیرفتن ولایت مشرکان بازداشت و ولایت مشرکان و بت‏پرستان را از مسجدالحرام ‏برداشته و ورود آنان را به مسجد الحرام ممنوع کرد. در همان سال حضرت على۷فریاد برائت و بیزارى از مشرکان را در مکّه سر داد و فرمود: «پس از امسال هیچ مشرکى‏حق انجام حج را ندارد.»[۸۲۱] از این رو، سیاسى بودن دستور منع ورود مشرکان قریش‏به مسجدالحرام روشن است. از حکم به نجاست مشرکین چنین استنباط می شود که علت نجاست، همان شرک به خدا است؛ لذا مشهور امامیه دخول اهل کتاب را هم جایز نمی دانند.[۸۲۲]بدون شک آیه ی«إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نجََسٌ ‏»نوعى از نجاست را براى مشرکان اثبات‏مى‏کند که منشأ سلب صلاحیت آن ها براى ورود به مسجدالحرام شده است. همه ی فقیهانى که این آیه ی شریفه را دلیل برنجاست اهل کتاب دانسته‏اند، واژه ی «نجس‏»را به همین معنا فرض نموده‌اند.استدلال قائلان به نجاست اهل کتاب آن است که با توجه به این‏که اهل کتاب به‏ شهادت آیات متعدد قرآن، همگى مشرک‏ هستند، زیرا یهود «عزیر»، و مسیحیان، حضرت عیسى ۷را پسر خدا دانسته، به تثلیث معتقدند و مجوس نیز قائل به‏ثنویت‏ هستند، و از طرفى این آیه حکم نجاست مشرکان را با صریح‏ترین عبارت اعلام ‏کرده است، بنابراین، عموم اهل کتاب محکوم به نجاست‏ هستند. تقریباً اکثر قاطع فقهاى شیعه به نجاست اهل کتاب فتوا داده ‏اند و این فتوا آن قدرشهرت یافته که گاهى از آن «اجماع شیعه‏»تلقى مى‏شود، شیخ طبرسی گوید:[عطا گفته: منظور منع از دخول تمام محوطه حرم است چون همه ی حرم مسجد و قبله ی مسلمانان است. و منظور از سالى که در آیه بدان اشاره شده، همان سال نهم هجرت است که على۷ سوره برائت را بر مردم خواند، و دنبالش فرمود: از امسال به بعد دیگر هیچ مشرکى نباید حج کند، و برخى گفته‏اند: منظور منع آن ها است که از دخول مسجد الحرام در ایام حج و عمره به صورت سرپرستى و ولایت بر حجاج، نه به طور مطلق، و از جبائى نقل شده که منظور منع دخول آن ها در مسجد الحرام است به طور کلى، و منع از حضور و دخول آن ها در حرم در موسم حج می باشد.
در مورد نجاست کفار نیز اختلاف کرده‏اند دسته‏اى از فقهاء گفته‏اند: کافر نجس العین است، و ظاهر آیه نیز به همین سخن دلالت کند، و گویند عمر بن عبد العزی به شهرها نوشت:یهود و نصارى را از ورودبه مساجد مسلمانان جلوگیرى کنید،و دنبال این آیه شریفه رانوشت:«إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ. . .» و از حسن نقل شده که گفته است: با مشرکان دست ندهید، و هر که با آن ها دست دهد باید دست خود را بشوید، و این سخن موافق است با آنچه بزرگان گفته‏اند: هر که با کفار دست دهد و دست او تر باشد واجب است دست خود را بشوید، و اگر دستش خشک باشد آن را به دیوار بمالد، و دسته ی دیگر گفته‏اند: اینکه خدا آن ها را نجس خوانده، به جهت اعتقاد و رفتار و گفتار منحرف و ناپسند آن ها است، و از این رو براى کافران ذمى ورود در مساجد را جایز دانسته‏اند، و تنها براى انجام عمل حج ورود به مکّه را براى آن ها جایز ندانسته‏اند.قتاده گفته است: این که خداوند آن ها را نجس نامیده به خاطر آن است که آن ها غسل جنابت نمی کنند و براى حدث وضوء نمی گیرند، و از این جهت ورود آن ها به مسجد، حرام است، به خاطر آنکه ورود جنب به مسجد حرام است.][۸۲۳] چنان که ادعاى اجماع نیزبه طور مکرر در کلمات برخى از فقهاى شیعه وجود دارد. بلکه مؤلف کتاب‏«مدارک‏»نوشته است:[شهرت این فتوا در بین شیعیان به حدى است که شیعه را با این فتوا مى‏شناسند.][۸۲۴] این در حالى است که تا قرن چهارم و پنجم هجرى در کتب فقهاى آن زمان کمتر مى‏توان فتواى صریح به نجاست اهل کتاب را یافت. شاید علت آن منسجم نبودن‏ احکام فقهى در آن دوران یا اعتقاد نداشتن آن فقیهان به نجاست اهل کتاب باشد. به‏ هر حال تنها عناوینى که از بیشتر فقهاى آن زمان به مثابه ی دلیل بر اعتقاد آن ها به‏نجاست اهل کتاب (و همچنین مشرکان) به جاى مانده، به قرار ذیل است:
۱- فتاواى‏ پراکنده‏اى مثل نجاست ‏یا کراهت و یا حرمت استفاده از نیم خورده ی دهان کافر یا اهل کتاب،
۲- جایز نبودن وضو از آبى که به دست کافر خورده است و لزوم شستن‏دست مرطوبى که به دست کافر رسیده است.[۸۲۵]
البته ممکن است این‏گونه احکام‏ گویاى اعتقاد آنان به نجاست ذاتى بدن اهل کتاب و کفار نبوده و ناشى از آلودگى و نجاست عارضى آن ها از شراب و ادرار و مردار و گوشت ‏خوک و پرهیز نکردن
آن ها از انواع نجاست‏ باشد. اما علامه طباطبائی گوید:[نهى از ورود مشرکین به مسجد الحرام به حسب فهم عرفى امر به مؤمنین است، به اینکه نگذارند مشرکین داخل مسجد شوند. و از اینکه حکم مورد آیه تعلیل شده به این که چون مشرکین نجسند، معلوم مى‏شود که یک نوع پلیدى براى مشرکین و نوعى طهارت و نزاهت براى مسجد الحرام اعتبار کرده است، و این اعتبار هر چه باشد غیر از مسئله ی اجتناب از ملاقات کفار است با رطوبت.و مقصود از«عامِهِمْ هذا- امسالشان»سال نهم از هجرت یعنى سالى است که على ابن ابى طالب۷سوره برائت را به مکّه برد، و براى مشرکین خواند، و اعلام کرد که دیگر حق ندارند با بدن عریان طواف کنند، و دیگر هیچ مشرکى حق طواف و زیارت را ندارد][۸۲۶]فقیهان شیعه در مورد فتواى طهارت و نجاست اهل کتاب بر دو گروه‏ هستند:
۱- فقیهانى از شیعه که به نجاست ‏بدن اهل کتاب قائل‏ هستند، یا اگر فتواى صریحى در این‏مورد ندارند، فتاوایى نزدیک به این حکم صادر کرده‏اند، از قبیل نجاست نیم‏خورده ی‏کافر، جایز نبودن وضو با نیم‏خورده ی کافر، لزوم تطهیر دستى که در حال رطوبت ‏با کافر مصافحه داشته است، لزوم تقدم ورود مسلمانان بر کتابى در دخول به حمام و هم کاسه شدن با یهودى و نصرانى. گرچه این دست فتاوی هیچ‏گاه مستلزم فتواى نجاست ذاتى بدن اهل کتاب ‏نیست، اما چون عموم این فتاوی را با فتواى نجاست ‏بدن اهل کتاب هم سنخ ‏مى‏دانند، آن ها در یک دسته ‏آورده می شود و مفتیان این احکام را هم از باب مسامحه در لیست فقیهان قائل به نجاست ذاتى اهل کتاب ذکر مى‏ گردند.
۲- جمعى از فقیهان شیعه معتقد به طهارت اهل کتاب شده‏اند و پس از بررسى‏ادله ی این موضوع اظهار داشته‏اند که مقتضاى ادله ی شرعى و مبانى استنباط، همانا طهارت اهل کتاب است. این در حالى است که بسیارى از آنان به دلیل مخالفت‏ علماى مشهور شیعه با این نظریه و اى بسا به سبب آلودگى عارض اهل کتاب با دیگر نجاسات، در اغلب اوقات فقط قائل به احتیاط استحبابى یا وجوبى شده‏اند.متقدمان، احکام شریعت اسلام را با واسطه ی کمتر و در نتیجه صحیح‏تر به دست مى‏آوردند و فقهاى قرون وسط تحت تأثیر برخى از فقیهان بزرگ آغاز آن دوره، فتواى نجاست را ترجیح داده و در قرون اخیر که باشجاعت و روشنگرى بیش‏تر به بازنگرى احکام و ادله ی آن ها پرداخته‏اند، به رغم‏شهرت حکم نجاست، فتواى طهارت را با ادله ی فقهى منطبق‏تر دیده‏اند.
۳- فقیهانى که به طهارت اهل کتاب فتوا داده ‏اند، البته برخى از آنان احتیاط مستحب یا احتیاط واجب در پرهیز از اهل کتاب را نیز اظهار کرده‏اند. علاوه بر آن ها، فقیهانى که صریحاً به طهارت اهل کتاب فتوا نداده، اما همه ادله ی نجاست اهل کتاب‏ را مردود و غیر قابل استدلال دانسته‏اند، نیز در این دسته قرار مى‏گیرند.
۱۰-۴- ۱۶-۱- طهارت طعام اهل کتاب[۸۲۷]
باتوجه به آیه«الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ. . .‏»[۸۲۸]علامه طباطبائی گوید:[گویا ضمیمه کردن جمله«أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ»به جمله«وَطَعامُ الَّذِینَ أُوتُواالْکِتابَ. . .»، از قبیل ضمیمه کردن یک امر قطعى و مسلم است، به امرى مورد شک، تا در شنونده ایجاد آرامش خاطر نموده، قلق و اضطراب او را بر طرف سازد،چون قبلا از ناحیه خداى تعالى از معاشرت و آمیزش و تماس گرفتن و دوستى کردن با اهل کتاب شدیدا نهى شده بودند لذا براى رفع این اضطرابشان داستان حلیت طیبات را هم ضمیمه حلیت طعام اهل کتاب کرد، و مؤمنین فهمیدند که طعام اهل کتاب خود یکى از مصادیق طیبات حلال و از سنخ آنها است، و در نتیجه اضطرابشان زایل‏ و دلشان آرامش یافت، در جمله:«وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ» نیز عین این نکته به کار برده شده است، براى اینکه بفهماند زنان پاکدامن از اهل کتاب بر مسلمین حلال است، و در آن هیچ شکى به خود راه ندهند، حلیت زنان خود مؤمنین را ضمیمه آورد.کلمه ی «طعام»در اصل لغت، به معناى هر چیزى است که قوت و غذاى خورنده‏اش قرار گیرد و خورنده‏اى با آن گرسنگى خود را بر طرف سازد، سوره مائده که در مقام منت‏گذارى و تخفیف است دلالت دارد بر اینکه آن منع قبلى که در سوره ممتحنه آمده بود به منظور تخفیف بر داشته شده، چون تا قبلا منعى نباشد تخفیف و منت تحقق نمى‏یابد.][۸۲۹]شیخ طبرسی گوید:[ اکثر مفسرین گویند: مقصود ذبیحه‏هاى اهل کتاب است. نظر اکثر فقها نیز همین است. جماعتى از اصحاب ما نیز بر همین عقیده‏اند. در صورتى که مقصود، ذبیحه اهل کتاب باشد، ابن عباس، حسن، عکرمه، سعید بن مسیب، شعبى عطا و قتاده گویند: مقصود ذبیحه کتابیانى است که پیرو تورات و انجیل باشند. اینان اجازه داده ‏اند از ذبیحه مسیحیان بنى تغلب استفاده شود.ربیع از شافعى نقل کرده است: لکن ذبیحه کسانى که به کیش آنها روى آورده و با ایشان در آمیخته‏اند، حلال نیست، و ذبیحه‏هاى بنى تغلب نیز حرام است.این مطلب را از على علیه السلام و سعید بن جبیر نیز نقل کرده‏اند.][۸۳۰]
در تفسیرالمناردر باره ی تفسیر آیه ی فوق مى‏گوید: [کلمه ی طعام در بسیارى از آیات قرآن به معنى هر گونه غذایى است و حتى گوشتها را هم شامل مى‏شود، چگونه ممکن است در آیه فوق، محدود به حبوبات و میوه‏ها و مانند آن باشد؟!] در تفسیر نمونه آمده است:[ پاسخ ایراد فوق روشن است، ما انکار نمى‏کنیم که طعام یک مفهوم وسیع دارد، ولى آیاتی که در باره ی گوشتها بحث نموده و مخصوصاً گوشت حیواناتى را که به هنگام ذبح نام خدا بر آن نبرند تحریم کرده است، این مفهوم وسیع را تخصیص مى‏زند و محدود به غیرگوشت می کند، و می دانیم هر عامى یا مطلقى قابل تخصیص و تقیید است. و این را نیز مى‏دانیم که اهل کتاب مقید به ذکر نام خدا بر ذبیحه نیستند، از آن گذشته سایر شرائطى را هم که در«سنت» آمده است، مسلماً رعایت نمى‏کنند][۸۳۱]
برخی از مفسرین می گویند در این آیه ی شریفه، طعام اهل کتاب را براى مؤمنان حلال فرموده است و لفظ«طعام»به شهادت کتب لغت و فهم عرف به معناى هرگونه خوردنى است و شامل غذاهاى پخته شده هم مى شود, و در روایتی از مسند احمد و سنن ابی داود حلال بودن گوشت طبخ شده توسط، گوشت گوسفند مسموم شده برای پیامبر۶[۸۳۲]استناد گردیده است. این آیه بر حلال بودن غذاهاى پخته شده به دست اهـل کـتاب براى مؤمنان دلالت مى کند و چون شستن ظرف و طبخ غذا, حتى نان ـ مخصوصاً در آن زمان ـ معمولاً با مباشرت دست بوده است , اگر بدن اهل کتاب ذاتاً نجس شرعى باشد, مطمئناً هـمـه ی غـذاهـاى پـخـتـه شـده و ظرف هاى آنان نیز نجس و خوردن آن غذاها حرام مى باشد. پس حـلال شـمـردن غـذاهـاى پخته شده اهل کتاب براى مسلمانان, مستلزم پاک دانستن آن غذاها و ظـرفهـا و پـاک دانـستن دست ها و بدن آنان است, و اگر بدن و دست هاى اهل کتاب ذاتاً نجس شـرعى باشد که طبعاً ظروف غذا و تمام غذاهاى پخته شده به دست آنان نیز نجس مى شود, دیگر تـشریع حلیّت طعام و غذاهاى اهل کتاب براى اهل ایمان , بى اساس و بدون فایده ی مهم خواهد بود, زیـرا از ظاهر این آیه ی شریفه چنین بر مى آید که غرض از این تشریع, امکان بهره مندى مسلمانان از غذاهاى اهل کتاب و تسهیل امر بر مسلمانان به سبب رفت و آمد و معاشرت با یهودیان و مسیحیان, و نیز ممتاز دانستن پیروان ادیان آسمانى, در مقابل مشرکان و بت پرستان است.[۸۳۳]
۱۰-۴- ۱۶-۲- بررسی روایات طهارت اهل کتاب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:21:00 ق.ظ ]