انوری ادعا می کند که عمرش رو به پایان است اما آن روزها تکرار نشده اند و روزگار هیچگاه روزهایی همچون گذشته نزائید است.
بیت سوم:
شاعر ناامیدی خود را ابراز می کند در حالیکه با گذشته ی خود که در آن به آینده امیدوار بود، بدرود می‎گوید.
بیت چهارم:
دوباره از آن دوران یاد می کند و دل را که آن زمان در وصل معشوق بوده و به شمارش ایام وصل مشغول بود یاد می کند و در مصرع دوم می گوید که این هجران آنقدر طولانی است و آنقدر بی پایان به نظر می‎آید که از شمارش خارج است. در این بیت بین هجر و وصل تضـاد برقرار است.
بیت پنجم وششم:
شاعر حال خود را اینچنین بیان می کند که امروزه شبها با آه و ناله و حسرت با خداوند به راز و نیاز می‎پردازد و یاد آن دوران می کند.
وزن غـزل:
وزن این غزل مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن و در بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف سروده شده است.
قافیـه :
کلمات قافیه در این غزل : یـار، کنـار، روزگـار، امیـدوار، شمـار، نگـار و . . . هستند که در کنار ردیف «بود» قرار گرفته اند. مصوت بلند «آ» قبل از حرف روی موجب ایجاد موسیقی با صلابتی در قافیه شده است.
ویژگی سبکی :
کلمات «یار»، «غم»، «روزگـار»، «امیـدوار»، «وصـل»، «هجـر»، «شمـار»، «نگـار»، «دریـغ»، «درد» و … همگی جهت مقایسه ی ایام وصل و هجـر در این غزل انوری به کار رفته است.

۴-۲-۹٫

ای دلبر عیـار ترا یار توان بود
غمهای تو را با تو خریـدار توان بود
یا داغ تو تن در ستم چرخ توان داد
با یاد تو اندر دهن مار توان بود
بر بوی گل وصف تو سالی نه که عمـری
از دست گل وصل تو پر خـار توان بود
در آرزوی شکّر و بادام تو صد سال
بر بستر تیمـار تو بیمـار توان بود
صد شب به تمنـای وصل تو چو نرگس
بی نرگس بیمـار تو بیدار توان بود
آنجا که مراد تو به جـان کرد اشارت
با خصـم تو در کشتن خود یـار توان بود
درون مایه ی اصل غزل:
در این غزل انوری با اشاره به محاسن و خوبی های معشوق، از روز وصل یاد می کند و می گوید: ای معشوق زمانی که وصل تو به من دست دهد، دیگر غمها و کاستی های این دنیا به چشم نخواهد آمد. در واقع وصل را راه حل پایان تمام بحرانها می داند و برای درمان درد عشق و رنجهای حاصل از عشق هم، وصل را بهترین مرهم بر می شمارد و آن را تنها دوای این درد می پندارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بافت معنـایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
انوری خطاب به معشوق می گوید: که ای معشوق من! می توان یاد تو بود و غم عشق تو را به جان خرید، چرا که با بودن تو تحمل غم عشق میسر خواهد بود.
بیت دوم:
می گوید: وقتی داغ و غم عشق تو در دل کسی باشد، آنگاه او می تواند مصائب و دشواریهای سرنوشت و این روزگار پر فراز و نشیب را تحمل کند. در مصرع دوم با تشبیه (مشکلات و غمها به مار) در واقع تأکیدی برای مصرع اول آورده است. در این بیت (ستم چرخ) کنایه از جور زمانه است و (دهن مار) هم کنایه از مشکلات و مصائب دنیوی و مخصوصاً عشق.
بیت سوم:
شاعر خطاب به معشوق می گوید: اگر وصال تو به من دست بدهد تمام مشکلات پس از آن قابل تحمل خواهد بود. در این بیت شاعر (وصل معشوق) را به بوی گل تشبیه کرده است. درمصرع دوم (پرخاربودن) کنایه از تحمل رنج و مشقتهای عشق است و (گل وصل) هم تشبیه وصال به گل است. بین (گل و خار)، تضاد برقرار است. همچنین بین (بوی، گل و خار) تناسب دیده می شود.
بیت چهارم:
شاعر می فرماید در آرزوی شیرینی لب معشوق، یک عمر می توان تیمار داری کرد و به بستر معشوق در انتظار آن روزشماری کرد. در این بیت (شکر و بادام) استعاره از لب معشوق است. بین تیمار و بیمـار جناس دیده می شود.
بیت پنجم:
شاعر می گوید که : در انتظار دیدار چشمان تو و در تمنای وصال عشق و یک عمر را می توان شب زنده داری کرد. در این بیت نرگس استعاره از چشم معشوق است. بین بیمار و بیدار هم جناس دیده می شود.
بیت ششم:
شاعر چشیدن طعم وصال را به «اشارت کردن مراد به جان» تشبیه کرده می گوید: زمانی که وصال تو محقق شود، با عصبانیت تو حتی می توان در کشتن خویش سهیم شد. درواقع شاعر می گوید: عاشق با وصل تو از خود بی خود می شود و اگر تو بخواهی با قهر خود او را بکشی، او هم با تو همدست خواهد شد و همکـاری خواهد کرد.
وزن غـزل:
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن و در بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف سروده شده است. این وزن یکی از دلنشین ترین اوزان عروض فارسی به شمار می رود و انوری با به کارگیری از مضامین عاشقانه در این وزن از ضرباهنگ دلنشین آن بهره برده است.
قافیـه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : یار، خریدار، مـار و . . . که در کنار ردیف «توان بود» قرار گرفته اند. مصوت بلند «ا» قبل از حرف روی در کلمه ی قافیه موجب توازن آوایی در این غزل شده است.
ویژگی سبکی:
استفاده از کلمات عیـّار، وصل، شکر و بادام، تمنّا، نرگس و . . . که همگی پیرامون معشوق به کار رفته اند.

۴-۲-۱۰٫

یا وصل تو را عنـایتی باید یا هجر تو را نهایتی باید
صد سوره ی هجر می فروخوانی در شأن وصال آیتی باید
دل عمر به عشق می دهد رشوت آخر ز تو در حمایتی باید
بوسی ندهی و گر طمع دارم گویی به بهـا ولایتی باید
الحق به از این بهـا به نتوان جست در هر کـاری کفایتی باید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...