فصل دوم: تحولات دینی ارّجان
یکی از ویژگی های بارز انسانی هر منطقه که بر روی خصوصیات مختلف از جمله پراکندگی جمعیت، وضعیت مسکن، آداب و رسوم، وضعیت پوشش و… تأثیر شامخی دارد وجود ادیان و مذاهب در یک منطقه است. در این میان منطقه ارّجان به دلیل عوملی مثل وسعت و وجود راههایی که باعث ارتباط این منطقه با مناطق مجاور می شدند، و قرار گرفتن در منطقه فارس که از گذشته های دور مهد ادیان اصلی ایران مثل زردشتی بوده است، یکی از مناطقی بود که ادیان مختلفی در آنجا انتشار یافتند. این ادیان و مذاهب با کمیت ها و کیفیات های مختلفی توسط مردم استان ارّجان پذیرفته شدند، و باعث ایجاد تغییرات اساسی در شیوه زندگی مردم، آداب و رسوم و پوشش، نوع سلوک و رفتار مردم، چگونگی انجام مراسم عبادی و… در این منطقه شدند. ما در اینجا به اختصار در مورد برخی از ادیان و مذاهبی که در این منطقه تأثیر گذاشته اند توضیح خواهیم داد.
زردشتیان:
فارس کوهستانى، که به ظاهر چندان جنگجو نبود، در صیانت فرهنگ کهن بغایت محافظهکار بود. آتشکدهها و جشنهاى نجیبزادگان سرشار از احساسات ملى، همراه با تمامى سنتهاى باستانى آن، پابرجا مىماند و این منطقه بهصورت پناهگاهى براى پارهاى یادبودها که با گذشته ایران ارتباط داشت درمىآمد.[۷۸۰] « و لسانهم الذى به کتب العجم و ایامهم و مکاتبات المجوس فیما بینهم الفهلویه التى تحتاج الى تفسیر حتى یعرفها الفرس» یعنى زبان مردم فارس که کتابهاى عجم و تواریخ ایشان و نوشتههاى زردشتیان میان خودشان با آن زبان است پهلوى است، که احتیاج به توضیحى دارد تا ایرانیان آن را بفهمند.[۷۸۱] این زبانى که اصطخرى آن را پهلوى خوانده، با همان زبانى تطبیق مىشود که در روایت ابن مقفع به نام فارسى یعنى زبان مردم فارس خوانده شده، و طبق آن روایت زبانى بوده است که موبدان و دانشمندان و نظایر ایشان بدان سخن مىگفتهاند. اشاره به این نکته لازم است که زبان مردم فارس بدان دلیل زبان موبدان و دانشمندان بوده که اقلیم فارس همچنان که از قدیم دار الملک ایران بوده همیشه و حتى پس از انتقال مرکز سیاسى ایران به مناطق دیگر مانند تیسفون و بلخ و جاهاى دیگر همچنان مرکزیت دینى و علمى خود را در همه دورهها حفظ کرده، و براى زردشتیان در همهجاى ایران در حکم دار العلم و مرکز تعلیم و تعلم و حفظ آثار علمى و مذهبى ایران به شمار مىرفت. علت این هم که در دوران اسلامى تا قرنها این اقلیم همچنان چهرۀ زردشتى خود را حفظ کرد، همین سابقه علمى و فرهنگى آن بوده است. ما از اینجا می توانیم چنین استنباط کنیم که منطقه فارس که در این زمان ارّجان یکی از کوره های مهم آن به شمار می رفت، باید از چنان اهمیتی برخوردار بوده باشد که زبان خاصی ویژه موبدان و روحانیون دینی وجود داشته است، و این منطقه را می توان یکی از مهدهای اصلی آیین زردشتی و شاید مهم ترین آن دانست، که تا قرن ها بعد از رسوخ دین اسلام در این منطقه هنوز آثار و بقایایی از از پیروان این دین در جای جای این ناحیه دیده می شد. تاریخ نویسان از چند مرکز روحانیت در ایران نام برده اند که تا اواسط قرن دوم هجری از حوزه نفوذ اعراب دور بوده اند و همچنان فعالیت دینی و فرهنگی خود را ادامه می دادند، این مرکز از نظر تاریخی و فرهنگی ایران اهمیت فراوانی دارند [۷۸۲].آنها می گویند حصن الجص واقع در ناحیه ارّجان، هنوز در سده ۴ ه. ق وجود داشت. در این دژ نسخههایى خطى، شامل تاریخ و عکس شاهان ایرانى و بزرگان طراز اول که همگى آتشپرست بودند، و موبدان و جز آنها، به امانت گذاشته شده بود. تصویرهاى این اشخاص با سرگذشتها و داستانهایشان در صندوقهائى نگهدارى مىشده، و عهدهدار حفظ آنها گروهى بودهاند که در ناحیه ارّجان در جائى که نام آنجا را به عربى حصن الجص نوشته است نشیمن داشتند، و دژنشینان را در محافظت آن اهتمامى تام بود.[۷۸۳] حصن الجص یا قلعه الجص را که بر طبق معمول فارسى در این موارد، باید ترجمه گچدژ یا دژگچین دانست. در جاى دیگر در ذکر دژها و قلعههاى فارس چنین توصیف کرده اند: « قلعه الجص در ناحیه ارّجان است که در آن زردشتیان و داستانسرایان ایران نشیمن دارند، و رویدادهاى بزرگ تاریخشان را در آنجا به درس مىآموزند و آن سخت استوار است».[۷۸۴] در اینجا می توان به به نکاتی در این باره پی برد که یکی از آنها اشاره به دام قلعۀ الجص در قرن چهارم است، که از آن می توان به عمق دین زردشت در این منطقه پی برد، که چهار قرن بعد از رسوخ اسلام در این منطقه هنوز اهمیت خاص خود را حفظ کرده بود. دیگری اشاره به قلعه با اهمیت الجص است که یکی از مراکز اصلی حفظ آثار زردشتی در این زمان می باشد، و جالب توجه اینکه این مرکز مهم در منطقه ارّجان قرار داشت، و عهده دار حفظ و صیانت دین زردشت در این نقطه مهم بر عهده مردم ارّجان بود.
در معجم البلدان نیز به نقل از حمزه اصفهانی آمده است که ریشهر مختصر ریو اردشیر است و این شهر ناحیه ای از کوره ارّجان است، و در آنجا گروهی به نام گشته دفتران به خطی به اسم جستق، کتابهایی در طب و فلسفه و نجوم می نویسند.[۷۸۵] و بالاخره این ناحیه پیوسته رنگ ایرانی داشته، و هیچ گاه در دوره های تاریخی خود مانند نواحی دیگر شکل اسلامی به خود نگرفت. یاقوت حموی می گوید غیر از قلعه الجص، قلعه های دیگری مثل کاریان و سعید آباد و … در نواحی فارس وجود داشت، که مدت ها از حوزه نفوذ مسلمانان خارج بود و استقلال خود را حفظ کرده بودند.[۷۸۶] در زمان ساسانیان در کنار آتشکده های مهم آذر گشنسپ، آذر فرنبغ، وآذز برزین مهر بسیاری از معابد درجۀ دوم هم مورد توجه و احترام بود، خاصه آن معابدی که به یکی از دلیران یا خود زردشت نسبت داشت، که در این میان در کنار معابدی مانند طوس و نیشابور از معابد ارّجان فارس یاد می شود.[۷۸۷] ارّجان دارای آتشکده ای بوده است که مورخان، زمان بنای آن را مربوط به دوران کیانیان رسانده اند. قلعه معروفی نیز در ارّجان وجود داشته است که زرتشتیان در آنجا به آموزش کتابهای خود مشغول بوده اند.[۷۸۸] در این میان آتشکده ها و ابنیه و آثار دیگر در ارّجان و رامهرمز و نواحی کم و بیش کوهستانی شرقی و شمال شرقی خوزستان، گواه های روشنی مبنی بر توجه شاهان ساسانی به این قسمت از کشور است.[۷۸۹] با توجه به اینکه می توان آتشکده ها را از ارکان اساسی دین زردشت دانست؛ و برخی از این آتشکده ها در منطقه ارّجان قرار داشتند؛ می توان به اهمیت این منطقه در نشر و گسترش، و همچنین حفظ و صیانت این دین در ارّجان و نواحی اطراف آن پی برد؛ و این را می توان از نوشته های جغرافیا نویسان که به این منطقه مسافرت نمودند نیز استنباط نمود. مثلاً اصطخری پارس را از جمله نقاطی می داند که دارای آتشکده های زیادی است، و در ذکر آتشکده های آن می گوید هیچ شهری و موضعی از دیار پارس نیست، الا البته در آن آتشکده ای است الا ماشاءالله، و بیشتر در آنجا گبر می باشند. و از این آتشکده ها خانه های چند هست که آن را از دیگران تعظیم و توفیر بیشتر می دارند، و فضیلت می نهند بر دیگر آتشکده ها.[۷۹۰] اصطخری درجای دیگر می آورد در پارس هیچ دیه و روستایی نیست که آتشکده نداشته باشد.[۷۹۱] و در جای دیگری راجع به مذاهب فارس که در آن زمان ارّجان نیز یکی از کوره های آن بوده می گوید از تمامت ملت ها در این دیار گبران بیشترند و از بسیاری که هستند در همه مملکت غلبه دارند. و بعد از آنها ترسایان بیشترند و کمترین گروه جهودان هستند، و اما کتاب های گبران و آتشکده ها و هر چه در ایام ملکان ایشان بود به آنها به ارث رسیده است و دین خود را مستحکم و موقر می دارند و گبران را هیچ جایی بهتر از فارس خانه نیست، به این علت که فارس خانه ملکان و دین و کتاب های آنها بوده است.[۷۹۲] جیهانی نیز به موقعیت گبران در ارّجان اشاره ای دارد و می گوید قلعه حصین به ناحیت ارجان محکم است و در آنجا گبرانند و علم خویش می خوانند و در فارس آتش خانه ها بسیارند، زیرا که در هیچ شهر و قصبه نیست که در آن آتش خانه نباشد.[۷۹۳] از این توضیحات جغرافیا نویسان می توان فهمید، که این منطقه تا قرن ها بعد از نشر اسلام در ایران هنوز چهره زردشتی خود و متناسب با آن نوع سلوک و رفتار و آداب و رسوم خود را که متناسب با آیین زردشتی بوده است را حفظ کرده بود، و تا مدت ها بعد رسوخ اسلام نتوانست چهرۀ فرهنگی و نوع آداب و رسوم این نقطه از ایران را دچار تغییر و تحول اساسی نماید.
مسیحیان:
یکی دیگر از ادیانی که زمان های بسیار دور تحولی اساسی در دنیای آن زمان و امروز ایجاد نموده است دین مسیحیت است، که امروزه بعد از تغییر و تحولاتی که در قرون جدید رخ داد به سه شاخه کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس تقسیم شده است. اما از این مسائل که بگذریم و پای به قرون نخستین اسلامی بگذاریم می بینیم که این دین نیز مثل سایر ادیان از چنان انتشاری برخوردار بوده است که توانسته به اقصی النقاط دنیای آن زمان رسوخ کند، و در این میان منطقه ارّجان نیز از تأثیر این دین بزرگ بر کنار نمانده است، و تا مدت ها پس از رسوخ اسلام هنوز پیروان مسیحیت در جای جای ناحیه ارّجان زندگی می کردند.
ریو اردشیر که از توابع ارّجان بود یکی از شهرهایی بود که در زمان اردشیر اول ( ۲۲۴-۲۴۱ م) بنا گردید، و شاپور ساسانی رومی ها را بعد از سال ۲۵۶ م به این شهر تبعید نمود. در این شهر دو کلیسا ساخته شد، یکی برای مسیحیان یونانی، دیگری برای مسیحیان سوری، و بدین ترتیب ریو اردشیر مرکز مسیحیت فارس گردید. یک دسته از علماء مذهبی در این شهر به عنوان اسقف اعظم مشهورند. اسقف ماری در ریو اردشیر با اسقف ایباس که اسقف ادسا بود با هم مکاتبه مذهبی داشتند. اسقف ریو اردشیر به نام مانا عنوان مترجمی از یونانی به زبان سوری، و از سوری به پارسی را داشت. عالم مشهور منطق به نام پاولوس محتملاً از همین شهر برخاسته، و حقوقدان های نامی مثل ایشوبخت و شمعون اسقف های ریواردشیر بوده اند. این دانشمندان به زبان سوری می نوشتند و بنابراین می توان احتمال داد شاید منظور یاقوت از ذکر نویسندگان خط کسته، همین علماء این شهر باشد. ریو اردشیر در زمان شاپور که مسیحیان را به آن کوچ داد به اوج وسعت و تکامل رسید. این یک امری است مبرهن که تجارت دریائی با هند اکثراً به دست تجار مسیحی صورت می گرفته، و این بازرگانان با فارس و به ویژه دو بندر جناّبه و سینیز در ارتباط بودند.[۷۹۴] بنابراین می توان گفت که مسیحیان در منطقه ارّجان باید از چنان اهمیتی برخوردار باشند، که هم کلیسا هایی خاص خود ساخته باشند، و هم بزرگانی از میان آنها برخاسته باشند که تأثیر بسزایی در دین مسیحیت در منطقه ارّجان داشته اند، و از همه مهم تر اینکه شریان های حیات اقتصادی را در این نقطه از منطقه ارّجان مسیحیان بر عهده داشته اند، و این موارد همه حکایت از اهمّیت این دین بزرگ الهی در منطقه ارّجان دارد. بنا بر مستفاد تحقیقات گاوبه شهر به از آمد کواد در شمال ارّجان توسط قباد اول ساسانی بنا گردید، و چون مسیحیان ریو اردشیر وسعت عمل و قدرت سیاسی و تجای پیدا کردند، به حال و روز مسیحیان به گواد نیز توجه کردند. بخصوص که ریشهر یا ریو اردشیر مرکز نخسیتین و بزرگ مسیحیان جنوب ایران از راه تجاری بزرگ استخر – تیسفون دور افتاده بود، و باید مسیحیان بازرگان، که تجار مروارید و جواهرات بوده اند و از زمین های کشاورزی وسیع و کشاورزی بدون عیب و نقص و آب کافی و کار مداوم بهره می گرفته اند، به این راه برگ و بارانداز پر آوازه آن یعنی ارّجان هم دسترسی داشته باشند. پس مسیحیان ریو اردشیر از نظر های مختلف دینی اقتصادی و … به ارّجان نیاز داشتند، و در آن شهر کلیسا ساختند و همین کار را نیز در جزیره خارک انجام دادند. پس می توان گفت جلگه تشون بازمانده شهر به گواد یا وه از آمد کواد است، و ویرانه های کلگه زار جای محل کلیسا و مراکز دینی مسیحیت این شهر بوده است.[۷۹۵]
خوارج:
چنانچه در فصل سیاسی نیز توضیح داده یکی از گروه هایی که از امام علی(ع) جدا شدند و بعدها دردسرهای بسیاری برای حکومت های اسلامی در مناطق مختلف تحت سیطره حکومت های اسلامی ایجاد نموده اند خوارج بوده اند. چنانچه قبلاً هم گفتیم پای بسیاری از زد و خورد های خوارج به مناطق مختلف ارجان مثل آسک، ارجان، بلاد شاپور و… کشیده شد و مدت ها خوارج در ارّجان و مناطق اطراف آن باعث دردسر امیران منطقه ارّجان بوده اند. به اشاره منابع خوارج در شهر ارّجان حضور فعال داشته اند.[۷۹۶]
سایر ادیان و مذاهب:
ناصر خسرو در سفرنامه خود به وضع دینی مردم ارجان اشاره می کند و می گوید: در ارّجان مردم از اغلب مذاهب بودند، و معتزلیان امامی داشتند که بوسعید بصری نام داشت. او مرد فصیحی بود که دعوی حساب و هندسه می کرد و من و او با هم بحث کردیم و سؤالاتی از کلام حساب و غیره از هم پرسیدیم.[۷۹۷] جیهانی در اشکال العالم در مورد وضع دینی مردم فارس، که کورۀ ارجان در این زمان یکی از نواحی گرمسیری آن به شمار می رفت، می گوید اهل گرمسیر فارس بیشتر معتزلی باشند و بعضی شیعی، اما اهل سردسیر همه اهل سنت و جماعت باشند، اغلب اصحاب حدیث. در فارس پیروان گبر و یهود و ترسا نیز زندگی می کنند، و گبران کتابهای قدیمی دارند که به یکدیگر به میراث می رسد و آتشکده های معروف آنها آنجاست.[۷۹۸] اصطخری هنگام صحبت از مذهب اهل فارس می گوید اهل ساحل تا سیراف، و از آنجا تا مهروبان تا ارّجان، و بیشتر شهرهای گرمسیر در قدر و جبر مذهب اهل بصره دارند، و مذهب اعتزال در ایشان کمتر باشد، و غالب بر اهل پارس فتوی مذهب حدیث است. اول در دیار پارس جهود و ترسا و گبر می باشد، و صابی و سامری نیز هست، و تمامت ادیان دیگر هیچ یک پیدا نیست.[۷۹۹]
عبور امام رضا(ع) از ارّجان:
یکی از وقایع مهمی که در تاریخ منطقه ارّجان می توان به آن اشاره نمود، عبور تاریخی امام رضا (ع) از این منطقه می باشد، که در جریان انتخاب این امام بزرگوار به ولایت عهدی مأمون خلیفه عباسی رخ داد. پس از خلع امین از سلطنت و نشستن مأمون بر اریکه قدرت، مأمون به امام رضا (ع) نامه نوشت که ولایت عهدی را بر عهده گیرد. پس از آنکه بر امام معلوم شد که مأمون دست بردار نیست، امام رضا (ع) از مدینه خارج شد. مأمون به او نامه نوشت که از راه کوفه و قم تشریف فرمای خراسان نشود. بنابراین امام رضا (ع) از راه بصره و اهواز و فارس که در در این زمان ارّجان از جمله مناطق حاکم نشین آن بود و امام رضا در سفر خود از این منطقه گذشت، عبور نمود، تا اینکه به مرو رسید و مأمون امر خلافت و امارت را به او پیشنهاد نمود، ولی حضرت رضا (ع) امتناع نمود، تا اینکه مأمون به او پیشنهاد ولیعهدی را داد، و ایشان به شرط عدم امر و نهی و دخالت در امر حکومت این امر را پذیرفت.[۸۰۰] احمد اقتداری در ذکر آثار باستانی ارّجان به بقعۀ امام رضا (ع) اشاره می کند و می گوید، در کنار رود مارون و بر فراز بقایای محل پل و سد مارون، بنائی اسلامی با بقعه ای دارای گنبد شلجمی جالب توجه است.[۸۰۱] البته با توجه به شواهد خارجی عبور امام رضا (ع) از ارّجان بسیار بعید می نماید.
مسجد بکان:
بلاذری می گویند حجاج، حکم بن نهیک هجیمی را پس از آنکه والی فارس کرد، به ولایت کرمان گمارد و او مسجد ارّجان و دارالاماره آن بلد را بنا نمود.[۸۰۲] این مسجد دارای مناره ای بلند و شکیل بوده، و درکنار بازار قرار داشته است. طاق های این مسجد از سنگ تراش و گچ ساخته شده بود؛ و دور محراب ان با خط کوفی با آیات قرآنی مزین بود؛ و تاریخ بنای مسجد را نیز به خط کوفی نوشته بود.[۸۰۳] اعتماد السلطنه که کوشش هایش برای دستیابی به متن کوفی این بنا بی ثمر مانده بود، احتمال داده است که این مسجد از بنا های دورۀ آل بویه بوده باشد.[۸۰۴] این مسجد را همان مسجد جامع بکان می دانند. همچنین مورخان آورده اند در خرابه های ارّجان مسجدی است، که گویند حضرت ثامن (ع) در آن نماز گذارده است.[۸۰۵]
اصحاب ائمه در ارّجان:
در دوره بنی عباس که یکی از مخوفترین دوره ها در طول تاریخ اسلام است، امامان شیعه نقش بسزائی در مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی خلفای غاصب بنی عباس داشته اند. در این بین امام صادق (ع) شاگردان بسیاری تربیت کرد و از این راه به ارشاد و هدایت مردم پرداخت، که از میان این شاگردان عده ای نیز به ارّجان و نواحی و رساتیق آن منسوبند. در ذیر به برخی از این بزرگان به صورت مختصر اشاره می نمائیم.
حسین بن عبدالله ارّجانی:
شیخ طوسی درکتاب رجال خود او را از اصحاب امام صادق(ع) می داند.[۸۰۶] از او نقل شده است که: « و عنه عن فضاله عن الحسین بن عبدالله ارّجانی عن محمد ابن مروان قال: سألت ابا عبدالله (ع) عن الصلوه الظهر یوم الجمعه کیف نصلیها فی السفر؟ فقال: تصلیها فی السفر رکعتین و القراءه فیها جهراً».[۸۰۷]
« یعنی که راوی از فضاله و او از حسین بن عبد الله ارّجانی و او نیز از محمد بن مروان نقل می کند که گفت: از امام صادق(ع) از نماز ظهر روز جمعه پرسیدم که در سفرچگونه آن را برپای داریم. فرمود: در سفر آن را دو رکعت بخوانید، و قرائت آن نیز می بایستی با صدای بلند باشد».
در روایتی دیگر در همین کتاب آمده است: «عنه عن الهیثم بن واقد عن الحسین بن عبدالله الارّجانی عن ابی عبدالله قال: من صلّی فی منزله ثم اتی مسجداً من مساجدهم فصلّی معهم خرج بحسناتهم».[۸۰۸]
« یعنی که راوی از هیثم بن واقد و او از حسین بن عبدالله ارّجانی نقل کرده است که فرمود: هر کس در منزل خود نماز بگذارد آنگاه به مسجدی از مساجدشان وارد شود و با آنان نماز گذارد، حسنات آنها برای او نوشته می شود».
عبدالله بن بکیر ارّجانی:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت