منابع پایان نامه در مورد شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه فرهنگ کارآفرینی سازمانی در گروه ... |
در ادبیات کارآفرینی، به انواع دیگری از کارآفرینی اشاره شده است که برخی از عناوین عبارتند از(Prokopenko & Pavlin, 1999:19-22):
کارآفرینی پایدار، کارآفرینی اشتراکی، کارآفرینی مدنی و کارآفرینی پاسخگو.
-
- کارآفرینی پایدار[۳۲]
شرکتها در پهنه جهانی در حال ورود به مرحله جدیدی هستند که مسئولیتهای ترکیبی در مقابل: مردم (اشتغال، سلامتی، آموزش، حقوق بشر)، سود (استمرار درآمدهای مالی و اقتصادی) زمین (پاکی محیط و محافظت از منابع) را ضرورتی برای کارآفرینی خوب تلقی میکنند و تغییر از حداکثرسازی ارزش برای سهامداران به حداکثرسازی ارزش برای ذینفعان در حال اتفاق است. حکومتها، NGOs، مشتریان، اتحادیهها و سهامداران به عنوان ذینفعان از شرکتها میخواهند که این مسئولیتها را در قبال موضوعات اخلاقی ـ اجتماعی و محیطی بطور گستردهتری به انجام رسانند. عمل به این مسئولیتهای ترکیبی در قالب کارآفرینی پایدار امکانپذیر است.
-
- کارآفرینی اشتراکی[۳۳]:
برای تشریح موقعیت به کار برده شده است که گروهی از افراد جامعه با یکدیگر کار میکنند، در آغاز بدون وجود سازمانی با ساختاری رسمی، با هدف ایجاد و پیشرفت ایدهها و فرصتها برای ایجاد منافع اقتصادی و اجتماعی جامعه، تلاش میکنند و افراد را به انجام فعالیتهای کارآفرینانه در جامعه ترغیب می نمایند.
-
- کارآفرینی مدنی[۳۴]:
همانگونه که برخی سازمانهای بزرگ تلاش میکنند از انعطافپذیری و پاسخگویی سازمانهای کوچکتر بهرهبرداری کنند و بعضی مدیران را که به شکل کارآفرینانه رفتار میکنند (به طور کلی به عنوان کارآفرینی درون سازمانی شناخته میشوند) مورد تشویق قرار میدهند، بعضی سازمانهای بخش عمومی نیز به مدیرانشان آزادی عمل میدهند تا در جهت بهبود سطح خدمات جامعه مدنی بکوشند که آن را اصطلاحاً کارآفرینی مدنی میگویند.
-
- کارآفرینی پاسخگو[۳۵]:
ائتلاف شمال برای تحقق توسعه پایدار، مفهومی تحت عنوان کارآفرینی پاسخگو را مطرح میکند. کارآفرینی پاسخگو موضوعی است که فعالانه از توسعه پایدار حمایت میکند، به محیط زیست آسیب نمیرساند، اقداماتی در جهت منافع اجتماعی و بهداشت عمومی به عمل میآورد. سازمانهای غیردولتی در هر جامعهای به دنبال تحقق کارآفرینی پاسخگو هستند و برای دستیابی به توسعه پایدار، این مفهوم را مورد توجه قرار میدهند (Thompson & Geoff & Pavlin, 2000, 5).
از میان سه دسته بندی مختلفی که در خصوص کارآفرینی به عمل آمده است، تقسیمبندی کورنوال و پرلمن کاربردهای بیشتری در حوزه مدیریت دارد، براساس این تقسیمبندی، بطور کلی، کارآفرینی در قالب سه شکل عمده ظاهر میشود(Cronwall & Perlman, 2000:6-8):
-
- کارآفرینی فردی[۳۶]
-
- کارآفرینی درون سازمانی[۳۷]
-
- کارآفرینی سازمانی یا سازمان کارآفرینانه[۳۸]
-
- کارآفرینی فردی
تشخیص این که کارآفرینان چه کسانی هستند و باید چه کاری انجام دهند تا کارآفرین نامیده شوند. نقطه ثقل مباحث متعددی بوده است. در حقیقت، اکثر افرادی که کارآفرین نامیده میشوند، خودشان را شایسته این نام نمیدانند. یک کارآفرین ایالات مرکزی آمریکا که در برابر گروهی از کارآفرینان آینده سخن میگفت، تا آنجا پیش رفت که اظهار داشت: هیچچیز به عنوان کارآفرین وجود ندارد. علت این امر ریشه در این تعریف ساده دارد که کارآفرینی مفهومی ساده نیست. کارآفرینی شکلهای بسیاری دارد و مشخص نمودن این امر که وظیفه یک کارآفرین چیست، واقعاً دشوار است. مخترعین، وکلا، تجار، آموزش دهندگان و پزشکان همه میتوانند کارآفرین باشند. اگر توجه ما از این که کارآفرین کیست به این منتقل شود که کارآفرین چه کاری انجام میدهد، آنگاه تعریف کارآفرینی روشنتر میگردد. رونستات[۳۹] فرایند کارآفرینی را ایجاد ثروت میداند. با این تعریف، وظیفه شناخت یک کارآفرین به مراتب سادهتر میگردد. کارآفرین فردی است که یک سازمان مستقل را تأسیس یا اکتساب کرده و یا نمایندگی آن را به دست میآورد. در همین راستا، عبارت کلیدی حاصل از این تعریف، «سازمان مستقل» است. علت نیز آن است که در این تعریف تمرکز اصلی بر این مسئله است که ثروت چگونه در سیستم اقتصادی سازمانهای موجود خلق میشود. (Cronwall & Perlman, 2000:9-10)
-
- کارآفرینی درون سازمانی
گیفوردپینکات در کتاب «اَشکال کارآفرینی»، مفهوم کارآفرینی در سازمانها را مطرح کرد. این نوع کارآفرین به فردی اطلاق میشود که در سازمانها فعالیت میکند. مزایای استفاده از این نوع کارآفرینان کاملاً روشن و واضح است، آنها خدمات و محصولات جدیدی را معرفی و تولید می نمایند که این امر باعث رشد و سود شرکت میشود. تحقیقات و نظریات گوناگون نشان میدهند که کارآفرینی در سازمانها نیاز به سازمانی دارد که برای موفقیت درازمدت، از کارآفرینی حمایت کرده و آن را تقویت کند. لازم است که دو حقیقت مهم را درباره کارآفرینی در سازمانها در این مبحث مورد اشاره قرار دهیم. نخست آنکه، فرایند مورد توجه یک کارآفرین سازمانی با فرایند مورد توجه کارآفرینان مستقل تفاوت دارد. درست است که مفهوم کارآفرینی در سازمانها، گسترده است، اما یک کارآفرین مستقل در بازارهای اقتصادی، گستردهتر و انعطافپذیرتر فعالیت میکند. این تفاوت برای هر دو نوع شیوه و شکل کارآفرینی مزایا و مضرات خاصی را به دنبال دارد. دوم آنکه، کارآفرینی درون سازمانی در سازمان رخ میدهد که مانع از کارآفرینی میگردد. به عبارت دیگر، بسیاری از سازمانها در ایجاد محیطی برای کارآفرینی ناتوان هستند. کارآفرینی مجبور هستند تا موفقیت را در میان افراد بیابند که حاضر نیستند به آنها کمک کنند یا واقعاً نمیخواهند موفقیت آنان را شاهد باشند. بنابراین، کارآفرینان سازمانها، افرادی هستند که اغلب در فعالیتهای کارآفرینی سازمانها و بدون حمایت سازمانشان درگیر هستند. البته، این فقدان حمایت، موضوع مهمی نیست. اگر مدیریت بتواند فرایندها و رفتار مناسبی را در یک سازمان ایجاد کند، کارآفرینان سازمانها میتوانند در محیط نسبتاً مناسبی فعالیت کنند. کارآفرینی سازمانی را میتوان خلق، تقویت، اداره و حمایت کرد .(Cronwall & Perlman, 2000:11-13)
-
- کارآفرینی سازمانی یا سازمانهای کارآفرینانه
ژوزف شومپیتر میگوید: «نیازی نیست که کارآفرینی یک کار فیزیکی خاصی باشد. هر محیط اجتماعی روش خاص خود را برای کارآفرینی دارد» یک سازمان میتواند محیطی را فراهم آورد که در آن تمام اعضا بتوانند در انجام امور کارآفرینی شرکت کنند. همانطور که اسکات دگرامو سردبیر مجله «موفقیت» میگوید: «دیگر مالک شرکت تنها فردی نیست که بتوان آن را کارآفرین نامید». افراد بسیاری که سازمانها را رها کرده و خودشان سازمان جدیدی تأسیس میکنند، نمایانگر آنند که اکثر سازمانها قادر نیستند، محیطی را برای کارآفرین خلق کنند. البته برخی افراد فقط برای تأسیس یک سازمان جدید سازمان خود را ترک میکنند و شرایط محیط داخلی سازمان اهمیت چندانی برایشان ندارد. اما بسیاری از افراد، در صورت حمایت مناسب در سازمان میمانند. سازمانی که چنین محیط داخلی را خلق میکند. سازمانی کارآفرین تلقی میشود. البته حضور کارآفرینان در سازمانها، منعکسکننده کارآفرین بودن یک سازمان نیست. روزابت ماس کانتر در کتابش تحت عنوان «اربابان تغییر» کارآفرینی سازمانی را بدین شرح تعریف میکند:
کارآفرینان و سازمانهای کارآفرین همواره در حاشیه شرایط رقابتی خود عمل میکنند، بیشتر بر منابع خود تمرکز مینمایندو به آنچه که نمیدانند، بیشتر از آنچه که میدانند توجه دارند. (مانند سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه) آنها خودشان را نه با استانداردهای گذشته، بلکه با دیدگاههای آینده میسنجند و اجازه نمیدهند گذشته، آینده آنها را محدود کند. واقعیت آن است که وقتی کاری در گذشته انجام نشده، نمیتواند در آینده کاربردی داشته باشد. همچنین کاری که در گذشته انجام شده، بدان معنا نیست که باید همچنان استمرار یابد. بنابراین یک سازمان کارآفرین آماده و قادر است تا خود را با محیط متغیر خارج از سازمان تطبیق دهد. امروزه سازمانها با هزاران نوع تغییر مواجه هستند؛ به دلیل ظهور بازارهای جهانی تغییری بنیادی در عرصه اقتصادی رخ داده است؛ جامعه به طرق گوناگون رو به تغییر است که به شدت بر کسب و کار اثر میگذارد. فناوری نیز محکوم به تغییر است؛ مثلاً، تراشههای کامپیوتری دیروز که زمانی یک معجزه تصور میشدند، اکنون بسیار رایج هستند و ابر رسانهها که امروزه وجودشان حیرتانگیز است، فردا یک فناوری جدید را بهمراه خواهند داشت. این تغییرات باعث ایجاد مسیرهای جدید خواهند شد. سازمانهای کارآفرین میدانند که مسیرهای گذشته به ورشکستگی آنها منجر میشوند، بنابراین تغییر یک فرصت است نه یک تهدید. ایجاد یک سازمان کارآفرینی فرایند سادهای نیست. باید به کل سازمان، چگونگی فعالیت گروهها در آن و نهایتاً کارآفرینان سازمانهای بزرگ توجه کرد. کارآفرینی سازمانی نه تنها نیازمند تمرکز بر اهداف و رویههای کیفی و کمی است، بلکه بر افراد و نتایج نیز هست. این امر نیازمند نگرشی متفاوت در قبال کارکنان است، زیرا در اغلب موارد کارمندان واقعاً زیر دست نیستند. در بسیاری موارد، کارمندان کلید سازگاری و تغییری موفق هستند، زیرا اطلاعات لازم برای تغییر کارآمد را در اختیار دارند. ایجاد یک سازمان کارآفرین نیازمند توجه بیشتر به آینده است تا گذشته. این امر نیازمند بررسی فرصتهای شغلی است، نه خطراتی که یک سازمان با آنها مواجه است .(Cronwall & Perlman, 2000:14-17)
۴-۲ ایجاد سرمایه؛ حاصل کارآفرینی سازمانی
شکل ذیل، سرمایه جداگانهای را مورد شناسایی قرار میدهد که میتواند به وسیله کارآفرینی و کارآفرینان ایجاد میشود.
شکل ۱ـ۲: سرمایههایی که بوسیله کارآفرینان ایجاد میشود
سرمایه مالی، ایجاد ثروت را نشان میدهد، که نتیجه یک کسب و کار انتفاعی است. سرمایه اجتماعی، منابع جامعه را نشان میدهد که نوعاً نتیجه کارآفرینی اجتماعی است. در حالی که سرمایه هنری چیزهای ناملموستری را نشان میدهد که زندگی انسانها را پرنشاط میکندو احساس رضایت را ایجاد میکند. سرمایه محیطی نیز با پایداری منابع طبیعی سر و کار دارد. بعضی کسب و کارها، سرمایه مالی و اجتماعی ایجاد کرده و از محیط نیز محافظت میکنند و برخی نیز تمامی این سرمایهها را به صورت توأمان ایجاد می نمایند. البته بعضی کسب و کارهای انتفاعی به علت تمرکز قوی مالی برای کسب قدرت و ثروت، سرمایه اجتماعی، هنری و محیطی را ویران میسازند. علاوه بر آن، فقدان منابع مالی یا سرمایه مالی میتواند کارآفرینی اجتماعی را محدود سازد و مانع توانایی کارآفرینان اجتماعی برای خلق سرمایه اجتماعی شود (Thompson & Geoff & Lees, 2000:2).
بیشتر نوشتههای راجع به کارآفرینی، عمدتاً به عنوان محرک سرمایهداری و فعالیت اقتصادی بوده است. هرچند که، وقتی اقتصاد تنزل (رکود) پیدا میکند اثر منفی بر جوامع محلی دارد و این جوامع، هم نیاز به تولد مجدد اقتصادی، و هم اجتماعی دارند. همانند کارآفرینان اقتصادی، جوامع به کارآفرینان اجتماعی نیز نیاز دارند، یعنی افرادی که تشخیص دهند در کجا فرصت ارضاء بعضی نیازهای ارضاء نشده که سیستم رفاه دولتی نتوانسته آنها را برآورده سازد، وجود دارد و همچنین کسانی که منابع ضروری را کنار یکدیگر جمع نمایند (افراد، داوطلبان، پول و ساختمان و …) در نیمه اول قرن ما آموختیم که جامعه بدون کمک حکومت در جهت فراهم نمودن خدمات ضروری و امنیت، نمیتواند به اهدافش دست یابد. در نیمه دوم نیز ما فرا گرفتیم که حکومت بدون انرژی و تعهد دیگران (سازمانهای داوطلبانه، سازمانهای خصوصی و …) نمیتواند به اهدافش دست یابد(Thompson & Geoff & Less, 2000:4).
مطالعات کارآفرینی همواره متوجه سطح فردی و صرفاً جنبهه ای اقتصادی شروع یک کسب و کار جدید و توسعه کسب و کار بوده است. کارآفرینی اجتماعی با چارچوبی سر و کار دارد که هم کارآفرینی در حوزه اقتصادی و هم کارآفرینی در حوزه اجتماعی را تحلیل میکند. بین مدل عمومی سنتی کارآفرینی فردی که شرکتی را ایجاد می کند، با فعالیتهای ابتکاری که شامل بیش از یک فرد میشود، تفاوت وجود دارد. مفهوم کارآفرینی اجتماعی، کارآفرینی در یک زمینه اجتماعی برای سازمانهای غیرتجاری و اقتصاد اجتماعی را در بر میگیرد. از دهه ۱۹۸۰ میلادی رشد عظیمی در مطالعات کارآفرینی بوجود آمده است و بیشترین رشد مربوط به حوزه مطالعات صنایع کوچک و متوسط بوده است، اما به هر حال مختصر مطالعاتی در زمینه کارآفرینی قومی و اجتماعی صورت گرفته است، به صورتی که گونههایی از این مطالعات در ادبیات کارآفرینی قابل ملاحظه است. در این مطالعات هم رشتهها و هم موضوعات قابل دسته بندی است؛ برای نمونه کنفرانس بابسون، ۲۵ مطالعه پیمایشی در این زمینه ارائه میکند. علیرغم آنکه تصور عمومی این است که کارآفرینان با انگیزه ثروت اندوزی تحریک میشوند. خلق کسب و کارهای مخاطرهآمیز جدید محدود به بخش اقتصادی نبوده است. روحیه کارآفرینی هر ساله در خلق هزاران سازمان غیرانتفاعی بازتاب داشته است. تامپسون و بولتون[۴۰] معتقدند کارآفرینان افرادی هستند که از روی عادت و برای ایجاد ارزش، از فرصتهای به دست آمده به خلاقیت و نوآوری روی میآورند. کائو[۴۱] کارآفرینی را به عنوان فرایند افزودن چیزی جدید (خلاقیت) و چیزی متفاوت (نوآوری) به منظور خلق ثروت برای افراد و ارزش افزوده برای جامعه تعریف میکند(احمدپور داریانی، ۱۳۸۰: ۷۵-۷۴):
این تعریف کمک میکند به اینکه با چه معیارهایی میتوان کارآفرینان اجتماعی را تشخیص داد:
-
- کسب و کارهای بازرگانی (انتفاعی) که تعهداتی برای کمک به جامعه و محیط دارند؛
-
- موسسات اجتماعی که دارای اهداف اجتماعی وسیعی هستند، اما هنوز کسب و کار تجاری دارند؛
-
- بخش داوطلبانه
۵-۲ ضرورت کارآفرینی در سازمان
امروزه بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینی شرکت پی بردهاند. در واقع این گونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکتها تحمیل گردیده است:
۱) افزایش سریع رقبای جدید
۲) ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در شرکتها
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 01:22:00 ب.ظ ]
|