کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    1. عوامل تععین کننده رفنار خرید از طریق اینترنت

 

 

 

هاکیو و ال محمود(۲۰۰۹)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲-۲پیشینه تحقیق

در این بخش مروری خواهیم داشت بر تعدای از پایان نامه­ های داخلی و خارجی که در زمینه رفتارخرید مشتریان در اینترنت تحقیقاتی را انجام داده اند.

۲-۲ -۱ بررسی پایان نامه­ های داخلی مرتبط

تونکه نژاد (۱۳۸۴) موضوع خود را با عنوان “نگرش مشتریان نسبت به خرید اینترنتی در فروشگاه های زنجیره ای شهروند" مطرح نمود و در این پژوهش توصیفی-کاربردی،بر اساس ادبیات تحقیق در باب رفتار خرید اینترنتی،نگرش را به عنوان عاملی تاثیر گذار بر رفتار خرید مطرح نموده و با هدف بررسی نگرش مشتریان نسبت به خرید اینترنتی در پی پاسخگویی به دو سوال زیر بوده است:

 

 

  • نگرش مشتریان فروشگاه شهروند نسبت به خرید اینترنتی چگونه است؟

 

 

 

  • اولویت بندی عوامل موثر بر نگرش مشتریان فروشگاه شهروند نسبت به خرید اینترنتی چگونه است؟

 

 

این تحقیق در میان مشتریان فروشگاه شهروند درسطح تهران که از خرید اینترنتی استفاده کرده بودند صورت پذیرفت.پرسشنامه آن در میان نمونه مورد نظر با حجم ۱۰۰ نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای در میان ۴ شعبه فروشگاه شهروند توزیع و نتایج زیر محقق گردید:
ایمنی پایگاه داده ها،میزان امانت داری در اطلاعات مشتریان،کیفیت اطلاعات،سرعت امکان تخفیف،کیفیت ارتباط،سهولت،لذت و قیمت پایین به ترتیب بیشترین میزان تاثیر را بر رفتار خرید اینترنتی مشتریان دارند.بر اسا س این ۹ عامل، نگرش مشتریان نسبت به فروشگاه های زنجیره ای شهروند در خصوص خرید اینترنتی منفی می باشد.از اینرو بیان گردید که فروشگاه شهروند می تواند اقداماتی از جمله استفاده از تبلیغات برای ایجاد نگرش مثبت،استفاده از روابط عمومی به منظور ترویج شیوه جدید خرید و سعی در جلب اعتماد مردم از این طریق را به منظور تغییر نگرش مشتریان انجام دهد.
پایان نامه - مقاله
زادون (۱۳۸۵) موضوع خود با عنوان ” بررسی عوامل موثر در خرید اینترنتی” را جهت انجام تحقیق، با سوال اصلی ” چه عواملی در خرید از اینترنت، موثر هستند” مطرح نمود و فرضیه های زیر را ارائه نمود:
H1: ادراک مشتریان از سودمندی و سهولت کاربرد خرید اینترنتی رابطه مسقیمی با خرید اینترنتی دارد.
H2: کیفیت اطلاعات در فروشگاه الکترونیکی رابطه مسقیمی با خرید اینترنتی دارد.
H3: کیفیت خدمات وب سایت رابطه مسقیمی با خرید اینترنتی دارد.
H4: ویژگی ظاهری فروشگاه الکترونیکی رابطه مسقیمی با خرید اینترنتی دارد.
H5: کیفیت سیستم (عملکرد فنی وب سایت) رابطه مسقیمی با خرید اینترنتی دارد.
H6: ادراک از ایمنی رابطه مسقیمی با خرید اینترنتی دارد.
پس از بررسی انجام شده نتایج تحقیق به شرح زیر حاصل گردید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-01] [ 09:48:00 ب.ظ ]




کارکرد این گونه مدل ها به طور مشخص در آثار مابوگونج آغاز گردید .مابوگونج بر این اعتقاد بوده است که به وسیله ی نظریه ی عام سیستمی،بهتر می توان مهاجرت را تبیین کرد.در این مدل هم مهاجرین وهم نهادهایی که در کنش متقابل هستند در قالب یک چارچوب کلی نگرییسته شده و به این ترتیب مجموعه ی اجزا در حال کنش متقابل با یکدیگر با ویژه گی ها و روابط در ساختاری منسجم لحاظ می شوند .
متغیر های اصلی این مدل عبارتند از
۱-خرده سیستم اجتماعی شدن :این متغیر به تاثیر گذار بر جامعه پذیری فرد مهاجر نظر دارد ،میزان توسعه یافته گی مکان مبداء مهاجرت ،بعد خانوار ، میزان تحصیلات والدین مهاجر،میزان وابستگی مهاجر به محل تولد ونیز میزان احساس غربت به آن .
۲-خرد ه سیستم نهادی :این متغیر ها نهادهایی که شخص به آنها به نوعی در چالش است مورد توجه قرار می دهد .سطح آگاهی و اطلاعات عمومی و نیز میزان تحصیلات شخص مهاجر ،سطح آگاهی و شناخت شخص مهاجر در مورد مناطق مبداء ومقصد ،وضعیت سازمان ها و اتحادیه های صنفی موجود در مبدا، و مقصد و نوع ارتباط با آنها صلاحیت وشایستگی مهاجر برای اولین استخدام در منطقه ی مقصد و بالاخره وضعیت تاهل مهاجر.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-خرده سیستم مصرفی :شامل بدست آوردن کالای مصرفی با دوام (خودرو و…)ساختن واحد مسکونی در مبداء وبالاخره استخدام همسر در مقصد.
۴-متغیر های تنظیمی :این متغیر ها مواردی مواردی را در نظر می گیرد نظیر وضعیت منطقه سکونت در مقصد ،انگیزه ی مراجعت به مبداء،مدت اقامت در مقصد و متغیر های جمعیتی مانند جنس و سن.این مدل (سیستمی) سپس به وسیله ی ریچموند و ورما برای بررسی مهاجرت های بین المللی نیز مورد استفاده قرار گرفت .(حاج حسینی،۱۳۸۵)
مهاجرت ها در شهرستان بیجار بیشتر به صورت خانواده گی صورت می گیرد وسرپرست خانوار تصمیم به مهاجرت می گیرد و اعضای خانواده همراه او مهاجرت می کنند .مهاجران اغلب سطح تحصیلی بالایی دارند وشرایط شغلی نسبتا بهتری از مبداء برای آنها وجود دارد . بیجاری ها به راحتی در مقصد پذیرفته می شوند چرا که با فرهنگ ،زبان ،قومیت و مذهب جامعه ی میزبان مشابهت زیادی دارند در واقع مجموعه ای از عوامل موجود در مبداء و مقصد در ارتباط با هم موجب تصمیم گیری مهاجران بیجاری می شود.
استفاده از این نظریه برای تبیین مهاجرت از بیجار مفید است چرا که عوامل فرهنگی و بحث قومیت و مذهب وتاثیر وجود شباهت در این زمینه ها بین مهاجرین و جامعه ی میزبان را در خصوص علل مهاجرت مطرح کرده است.
۲-۳-۹مدل وابستگی:
این مدل در دید گاه تضاد یکی از دید گاه های جامعه شناختی تبیین مسائل اجتماعی نضج گرفت.در دیدگاه تضاد جامعه عرصه تضادها و مبارضات طبقاتی است و متغیرهایی مانند روابط حاکمیت ،تقسیم کار،توضیع نابرابر امکانات اقتصادی و تغییرات و دگرگونی های اساسی (انقلاب ها)مورد بحث قرار می گیرند. در دیدگاه تضاد تبیین پدیده ها و مسائل اجتماعی در مقیاس کلان(نظام های سیاسی اجتماعی )است.تبیین مهاجرت در این دیدگاه به نظریات یا مدل های وابستگی شهرت یافته اند .از دید نظریه پردازان این دید گاه مهاجرت در بطن روابط سرمایه داری جهانی و توسعه ی وابسته ی کشورهای عقب مانده ،باید مورد تحلیل قرار گیرد. این گروه از نظریه پردازان بر این اعتقادند که علت های مهاجرت را نمی توان از اثرات آن جدا نمود ،زیرا مهاجرت از یک سو ،معلول توسعه نابرابر کشورها ی سرمایه داری و کشورهای عقب مانده بوده و از سوی دیگر عامل گسترش و توسعه و تعمیق نابرابر است.
بنابر این در تعیین فرایند مهاجرت ،لازم است نخست به مسئله عدم توسعه توجه نمود ، زیرا در این راستا است که روابط نابرابر ساختی و مکانی بین بخش های مختلف جامعه مد نظرقرار می گیرد.یکی از اید ه های مطح شده در این دیدگاه روابط مرکز پیرامون، در امر توسعه ی کشورهای توسعه نیافته است که توسط «سمیرا امین»ارائه شده است .کشورهای سرمایه داری وضعیت مسلط (مرکز)و کشورها ی توسعه نیافته وضعیت تحت سلطه (پیرامون)را دارند. این وضعیت در ساختار داخلی کشور ها نیز تاثیر گذاشته و سبب به وجود آوردن قطب های پیشرفته و توسعه نیافته سرمایه داری (معمولا در شهرها )و مناطق توسعه نیافته سرمایه داری (معمولا در شهرها)ومناطق توسعه نیافته (معمولا روستاها )گشته است و نوعی عدم تعادل منطقه ای را به وجود آورد .این امر باعث مهاجرت و مهاجرت و جابه جایی نیروی کار از مناطق روستایی محروم به سوی مناطق شهری پیشرفته می گردد.
«پل سینجر»یکی دیگر از نظریه پردازان این دیدگاه ،دو مجموعه عوامل مربوط به مبداء را که باعث مهاجرت می شوند از هم متمایز می کند ، این دو مجموعه عبارتند از :
۱-عوامل رکودی :این عوامل زمانی رخ می دهد که جمعیت روستایی به دلیل بهبود نسبی وضع بهداشت و درمان ،رشدی بیش از تولیدات کشاورزی داشته باشد و لذا نیروی کار اظافی به وجود می آید. این نیروی کار به علت نبود اشتغال در روستاها به سوی شهر ها مهاجرت می کنند.
۲-عوامل تغییر دهنده،اما تغییر دهنده موقعی موثرند که روش های سرمایه داری مدرن در مناطق روستایی نفوذ کرده باشد و باعث تغییر شیوه ها و تکنیک های تولیدی می گردد. در اینجا هدف ،افزایش بهره وری کار از طریق صنایع سرمایه بر است و بنابر این تعداد شاغلین را کاهش داده ،سبب مهاجرت نیروی کار اظافه موجود در روستا می گردد.
به طور خلاصه در نظریات وابستگی ،مهاجرت امری اجبار است که بر اساس عدم توسعه یک محیط(روستا)نسبت به محیط دیگر(شهر)و وابسته گی غیر سرمایه داری به وجود می آید و این امر کاملا استثماری و ادامه ی آن باعث گسترش هرچه بیشتر توسعه نیافته گی می گردد.از مدل فوق برای تبیین مهاجرت های شهر به شهر نیز می توان استفاده کرد و مهاجرت از شهر های توسعه نیافته به شهر های توسعه یافته تر در یک کشور را در این چارچوب تبیین کرد.
بر نگاه این دیدگاه می توان گفت بیجار به عنوان شهر پیرامونی نسبت به همدان زنجان و تهران قرار دارد .از سویی شهر سنندج به عنوان مرکز استان غالب امکانات توسعه ای را در خود جای داده وشهرستان بیجار شرایط توسعه ای نامطلوبی دارد نکته ی دیگری که بسیار با اهمیت است تخصیص اعتبارات بر اساس جمعیت است که بیجار که در گذشته دومین شهر پر جمعیت استان بوده اکنون در سرشماری۱۳۹۰ شهرستان بیجار در رتبه ی هفتمین پر شهر جمعیت استان کردستان قرار دارد ، لذا همواره اعتبارات کمی به دلیل جمعیت کمتر این شهرستان نسبت به بقیه ی شهرستان ها به بیجار اختصاص داده می شود.ساکنین بیجار برای خرید و مداوای بیماران خود به زنجان وهمدان می روند. و به اقتصاد این دو شهر کمک زیادی می شود و این یکی از عوامل رشد و توسعه ی این دو هر است و بیجار روز به روز از آنها بیشتر به لحاظ توسعه ای عقب بیافتد .
گر چه این نظریه بیشتر برای بحث جوامع توسعه یافته و در حال توسعه و ارتباط این دو مفید است اما در سطح خرد می تواند تا حدودی مورد استفاده قرار گیرد. البته به دلیل زیاد نبودن تفاوت بین شهر های استان کردستان و شهرهای اطراف باید نگاه ظریفی داشت تا به مصادیق دیدگاه وابستگی در سطح خرد رسید.
۲-۳-۱۰نظریه ی لانسینگ و مولر:
به نظر آنها تحرک مستلزم یک نیروی کششی قویی تر از عامل رانش (دفع) می باشد افراد باید یک نیروی جنبشی برای تحرک داشته باشند به نظر آنها عوامل سکونت گاه باعث رانش می شود، خصوصیات رانش عبارتند از بیکاری، پایین بودن سطح دستمزدها، کمبود امکانات بهداشتی و آموزشی و توزیع نامناسب آنها، وضع بعد اقتصادی و عدم جذب جمعیت به بازار کار که باعث مهاجرت به شهرهای بزرگتر می شود. در مقابل خصوصیات رانشی جاذبه هایی در شهرهای بزرگ وجود دارد که باعث تشویق افراد برای مهاجرت به آنجا می شود. عوامل چون درآمد بالاتر، بهداشت و بیمارستان های مجهز وجود امکانات آموزشی و رفاهی که باعث می-شود به سمت شهرهای بزرگتر مهاجرت کنند. علاوه بر این عوامل جاذبه و دافعه عوامل فرعی هم موثر است و آن موانعی است که بین مبدأ و مقصد وجود دارد. در این میان فاصله یکی از موانع مهاجرت است. در این جا منظور از فاصله هم فاصله ی فیزیکی و هم فاصله ی اجتماعی فرهنگی است. فاصله ی فیزیکی زمان و هزینه های لازم برای مسافرت را مدنظر قرار می دهد و فاصله ی اجتماعی فرهنگی مربوط به تفاوتهای جامعه ی مبدأ و مقصد در زمینه ی زبان، میزان نوگرایی، مذهب و ارزشهای اجتماعی است.
به اعتماد لانسینگ و مولر توسعه ی آموزش و ادامه ی تحصیل دانشجویان را که برای ادامه ی تحصیل به شهرهای دیگر می روند را با آن محیط آشنا می کند و آنها را برای ماندن در آنجا آماده می کند. همچنین این نظریه معتقد است خصوصیات فردی و برداشت ها و اداراکات افراد از وضع مبدأ و مقصد و عوامل بین مبدأ و مقصد بر تصمیم گیری های افراد موثر است. عوامل فردی چون سواد آرزوها، تمایلات، آگاهی از امکانات و … بر تصمیم افراد به مهاجرت موثر ا ست (لهسایی زاده، ۱۳۶۸: ۲۳۳ – ۲۲۰).
دیدگاه لانسینگ و مولر در بررسی عوامل مهجرت از بیجار بسیار مفید است چرا که به چند عامل مهم اشاره دارد که برای شهرستان بیجار صادق است،مردم بیجار به دلیل نبود امکانات رفاهی ، پزشکی و اموزشی همواره از این شهر ذفع می شوندو جاذبه های شهر های دیگر مثل خدمات پزشکی مناسب ،دسترسی به راه آهن و فرودگاه و دانشگاه های دولتی باعث جذب ساکنین بیجار می شود و از طرفی هم فاصله ی کم اجتماعی فرهنگی و اجتماعی ونزدیکی فیزیکی به شهر های همدان و زنجان و سهولت ارتباط با استان تهران با عث جذب جمعیت به سوی این شهر ها شده است.قومیت ترک به دلیل همزبانی و تشابه بالای فرهنگی غالبا جذب زنجان می شوند و کردها هم همدان وتهران را به دلیل هم مذهب بودن وشبکه های مهاجرت ترجیح میدهند این شهر ها را مقصد مهاجرتی خود انتخاب کنند.
۲-۴پیشینه ی تجربی:
در این بخش مروری بر تحقیقات انجام شده در زمینه ی موضوع مورد تحقیق خواهیم داشت.
به دلیل فراگیر بودن پدیده ی مهاجرت مطالعات گسترده ای پیرامون آن انجام شده است و هر یک از پژوهشگران و سازمان ها بر اساس اهداف و دیدگاه های خود به آن پرداخته اند. این پژوهش ها در مناطق مختلفی راجع به مهاجرت انجام شده و با توجه به شرایط موجود در منطقه ی تحت مطالعه به نتایجی دست یافته اند .
تحقیقات پیشین در زمینه ی موضوع مورد نظر می تواند منبع با ارزشی در هدایت تحقیق و معرفی نظریه هایی برای آزمون وتفسیر های احتمالی از مشاهدات باشند(دواس ،۱۳۸۳ :۳۳).
با توجه به این نکات و تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد تاکنون تحقیق در مورد موضوع مورد مطالعه در شهرستان بیجار به صورت علمی و منسجم صورت نگرفته است
از جمله مطالعاتی که در زمینه ی مهاجرت صورت گرفته شامل :
۲-۵-۱مطالعات داخلی
نصیری در مقاله ای با عنوان«تحلیلی بر دلایل مهاجرفرستی شهرهای کوچک،مطالعه ی موردی شهر قیدار»به علل مهاجر فرستی شهر های کوچک پرداخته.و از دیدگاه جاذبه و دافعه یبرای تبیین مهاجرت بهره گرفته. و با اجرای یک پیمایش به در میان مهاجرین قیداری ساکن در شهر زنجان علل مهاجرت را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که گرچه شاخص های اقتصادی در ایجاد انگیزه ی مهاجرت از شهر قیدار موثر است اما بی تردید بین فرایند تصمیم گیری برای مهاجرت و متغیر های تاثیر گذار دیگر نظیر کمبود مکانی فضائی خدمات شهری ،کیفیت زندگی در شهر مبداءتاثیر عملکرد مدیریت شهری ،عوامل جاذبه در مرکز استان ،اعتقادات هنجاری و شاخص های تبعی و مهاجر فرستی از شهر قیدار رابطه وجود دارد .وی به منظور کاهش مهاجر فرستی و کمک به جذب و نگه داشت جمعیت پیشنهادات زیر را بیان کرده:
-تمرکز زدایی امکانات وخدمات از مرکز استان به منظور از بین بردن دلایل و زمینه های مهاجر فرستی
-کنترل شهر های بزرگ وهدایت سرمایه گذاری به سمت شهر های کوچکتر
-ایجاد تعادل بین شهرهای بزرگ وکوچکدر استان ها درجهت متعادل کردن سیاست های برنامه ریزی توسعه ی یکپارچه در سطح استانی
-باز شناسی و برریس نقاط ضعف و قوت شهر های کوچک در زمینه ی جذب جمعیت و مهاجر فرستی
-سرعت بخشیدن به توسعه ی فضاهای خدماتی در شهر قیدار بر اساس نیاز شهروندان
این پژوهش تا حدودی مشابه کار ما است با این تفاوت که علل مهاجرت را تنها از دید افرادی که هقدام به مهاجرت کرده اند سنجیده در حالی که ما قصد داریم علاوه بر این کار انگیزه های مهاجرت را در بین ساکنین حال حاضر بیجار نیز بررسی کنیم و یک تصویری از علل مهاجرت در گذشته و حال را ترسیم کنیم.و از طرفی شرایط نمونه مورد برسی تحقیق یاد سده بسیار متفاوت از شرایط نمونه ی مورد بررسی ماست چرا که تفاوت قومیتی ،زبانی و مذهبی در شهرستان مورد بررسی این تحقیق وجود ندارد.
زاهد (۱۳۸۵)در پژوهشی با عنوان «نگاهی کلان به به مهاجرت و توزیع جمعیت در ایران از سال ۱۳۵۵-۱۳۷۵» به تبیین حرکات جمعیت بر اساس این نظریه که «زیر ساخت پدیده ی مهاجرت را روابط مسلط اجتماعی (قوانین و هنجار ها)تشکیل می دهند»پرداخت .نتیجه این پژوهش که با روش کمی و کیفی انجام شده است نشان می دهد بر اساس نظریه ی زاهد،تمرکز گرایی در روابط اجتماعی از طریق تکنولوژی ملهم از آن روابط ،موجب توزیع متمرکز امکانات در مرکزیت این روابط می شود و جمعیت برای دستیابی به این امکانات به سوی قطب های مذکور روانه می شوند.
در دهه ی اول ۱۳۵۵-۶۵،به دنبال گسترش حدود دو برابر و نیم بخش عمومی یا دولتی و تقریبا ثابت ماندن تعداد شاغلین در بخش خصوصی ،علی رغم افزایش جمعیت ،یک نظام کاملا تمرکز یافته ی دولتی بر ساختار مشاغل کشور حاکم گردیده .این تمرکز در روابط سبب تمرکز در توزیع امکانات ومهاجرت به سوی این مراکز شد.به این ترتیب تهران و دیگر نقاط شهری کشور به ترتیب اولویت از لحاظ تمرکز گرایی در روابط اجتماعی پذیرای این جمعیت مهاجر شدند.
این روند در دهه ی دوم مطالعه(۱۳۶۵-۷۵) به صورت قبل ادامه نیافت وگسترش بخش خصوصی ،تا حدی از شدت هجوم مهاجران به شهرها کاست ما افزایش تعداد جمعیت موجب شد علی رغم ملایم تر شدن مکندگی شهرها ،باز هم بر حجم مهاجران به درون آنها به خصوص تهران افزوده شد.علاوه بر این بخش خصوصی هم در سالهای دهه ی دوم ،به صورت متمرکز رشد یافت وهمین عامل موجب جذب جمعیت به سوی مراکز تمرکز این که همان شهر ها بودند(زاهد ،۱۳۸۵: ۱۹۵-۱۹۶).
این کار پژوهشی رویکردی کل گرا داشته و با توجه به وسعت زیاد کشور و تنوع قومیتی زبانی و مذهبی و سطوح متفاوت توسعه در مناطق کشور قابلیت تبیین را در سطح کلی دارد وبه شرایط خاص هر منطقه توجه نکرده است.
قاسمی اردهائی و حسینی راد در بخشی از مقاله خود با عنوان «بررسی ویژه گی های مهاجران داخلی در ایران طی دهه ی ۱۳۷۵-۸۵» به مقایسه ی افراد مهاجر وافراد غیر مهاجر بر حسب جنس سن تعداد نفر در خانوار ،وضع فعالیت اقتصادی می پردازند. آنها به این نتیجه رسیدند که جریان های مهاجرت در ایران کاملا جنس گزین و سن گزین است یافته های این تحقیق نشان می دهد که:
۳۸%درصد جمعیت مهاجر در گروه سنی ۲۰ تا۲۹سال قرار دارد و در تمام گروه های سنی جمعیت مهاجر ،نسبت مردان بیشتر از زنان است.
از نظر تعداد نفر در خانوار ،خانوار های مهاجر نسبت به خانوارهای غیر مهاجر از تعداد اعضای کمتری بر خور دارند به طوری که در صد مهاجران در خانوار های یک الی ۴ نفره بیشتر از غیر مهاجران است.
مطالعه ی تطبیقی وضع فعالیت اقتصادی مهاجران و غیر مهاجران کشور نشان می دهد که مهاجرین نسبت به غیر مهاجرین بیشتر به فعالیت مشغولند.بررسی جمعیت فعال نیز نشان می دهد که درصد اشتغال بین مهاجرین بیشتر از غیر مهاجرین است .این امر بیشتر به ویژه گی های جمعیتی اجتماعی و اقتصادی مهجرین (از جمله ساختار سنی و تحصیلات ) بر میگردد (قاسمی اردهائی و حسینی راد،۱۳۸۸ :۴۱-۵۱).
در این کار تحقیقی به ویژه گی های مهاجران پرداخته شده و از علل و عوامل مهاجرت بحثی نشده است.و از نوع تحلیل ثانویه است.
مطالعه ای که توسط جهاد دانشگاهی استان خوزستان درباره ی علت مهاجرت روستاییان این استان در سال ۱۳۶۲ صورت گرفته که نتایج این تحقیق نشان می دهد پایین بودن نسبت درآمد روستاییان به نسبت درآمد شهربان، کمبود خدمات، آب آشامیدنی، و جاده از دلایل مهاجرت آنها بوده است. در این پژوهش از نظریه ی جاذبه و دافعه استفاده شده. این کار تحقیقی در به یافتن علل مهاجرت روستا شهری پرداخته حال این که ما به بررسی علل مهاجرت از نوع شهر به شهر می پردازیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ب.ظ ]




««شأن نزول» یا «سبب نزول» حوادثی است که در عصر پیامبر اکرم۲، در محدوده‌ی حجاز یا خارج از آن رخ داده و هم‌چنین مناسبت‌ها و عواملی است که زمینه‌ساز[۸۳] نزول یک یا چند آیه از آیات قرآن کریم بوده است. شأن نزول مخصوص یک یا چند آیه است و تنها ناظر به تأثیر یک‏جانبه‌ی رخدادهای خاص، بر نزول آیه یا آیات است.»[۸۴]
ایشان در مورد روایات شأن نزول می‌نویسد: «شأن نزول، به وقوع پیوستن حوادث خاصی است که در پی آن‏ها، آیه یا آیاتی نازل می‏شده است. برای اثبات شأن نزول باید دلیلی اقامه شود که مبیِّن ارتباط تنگاتنگ آن حادثه با آیه‌ی مورد بحث باشد و محتوای آن باید دلالت کند که این آیه برای تبیین حکم این حادثه نازل شده است، هر چند به لحاظ سندی، بحث مستقلی دارد.»[۸۵] «شأن نزول باید ناظر به رخدادی خاص باشد و صرف بیان سنت‏های جاهلی چنین صلاحیتی را ندارد. اگراین‌گونه تناسب را شأن نزول بدانیم، همه‌ی آیات قرآن کریم از چنین شأن نزولی برخوردارند.»[۸۶]
پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین، تعریف دو دانشمند از مفهوم اسباب نزول، با توجه به اختلاف در استفاده از تعابیر، یکسان است.
۲-۲-اهمیت اسباب نزول در تفسیر
«مسلمانان از آغاز به روایات تفسیری چنان اهتمام داشته‏اند که تفسیر به مأثور، اولین شیوه‌ی تفسیری در عالم اسلامی تلقی می‏شود و این‌گونه روایات، همواره به عنوان یکی از منابع تفسیر، مورد توجه بوده است. در میان روایات تفسیری، روایات اسباب نزول، حجم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است.
این روایات که ما را در فهم بهتر آیات کمک می‏کند، به‌رغم اهمیت آن ـ هم‌چون عموم میراث حدیثی ما ـ مشتمل بر غثّ و سمین است. در کنار این کاستی عام، مشکل تشخیص سبب نزول بودن این روایات هم وجود دارد که مختص این دسته از روایات است.»[۸۷]
۲-۲-۱-اهمیت اسباب نزول در تفسیر از نظر آیت‌الله معرفت
«در اهمیت‏ شناخت اسباب نزول یا شأن نزول باید گفت: همان‌گونه که مى‏دانیم‏ قرآن، تدریجى و در مناسبت‏هاى مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا اگر حادثه‏اى پیش مى‏آمد یا مسلمانان دچار مشکلى مى‏شدند، یک یا چند آیه و احیاناً یک سوره براى رفع مشکل نازل مى‏گردید. پر واضح است که آیات نازل شده در هر مناسبتى، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالى در لفظ یا معناى آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیش‌آمد، رفع اشکال مى‏کرد. در نتیجه ‏براى دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه، باید به شأن نزول آن رجوع کرد تا کاملاً موضوع روشن شود. پس شأن نزول مى‏تواند قرینه‏اى باشد تا دلالت آیه را تکمیل‏ کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص مى‏ماند. شناخت اسباب نزول نقش ‏اساسى در فهم و پى‏بردن به معانى بسیارى از آیات ایفا مى‏کند.»[۸۸]
ایشان اطلاع از سبب نزول را بهترین وسیله در جهت رفع ابهام از برخی آیات می‌دانند.[۸۹]
۲-۲-۲-اهمیت اسباب نزول در تفسیر از نظر آیت‌الله جوادی آملی
«قرآن کتابی است همگانی و همیشگی. جهان شمول بودن آن ایجاب می‌کند که در فهم معارف مجموع قرآن رخدادهای کلی و جامع جهان معاصر وحی ارزیابی شود و در فهم مطالب هر سوره پدیده‌های مقطعی همراه با نزول آن بررسی شود و در فهم پیام هر آیه حادثه‌های جزئی را به عنوان شأن نزول (اگر وجود داشت) از نظر دور نداشت.»[۹۰]
«هویّت جمعی قرآن در تفسیر آن دخیل است، ملاحظه‌ی اموری از قبیل: ۱٫ سیاق آیه. ۲٫ شأن نزول یک آیه یا چند آیه. ۳٫ فضای نزول یک سوره. ۴٫ جوّ نزول مجموع قرآن و … که برخی از آن‌ها درونْ قرآن و بعضی از آن‌ها برونْ قرآن‏اند.»[۹۱]
«ملاحظه‌ی شأن نزول آیات، سهم بسزایی در فهم آن‏ها دارد و میان اهل تفسیر، مرسوم است و شأن نزول ثابت شده دید مفسّر را وسعت می‏بخشد.»[۹۲]
ایشان، یکی از کاربردهای آشنایی با شأن نزول را در گزینش مناسب‌ترین احتمال‌ها در تفسیر آیه و تبیین صحیح مطالب کلی سوره می‌داند.[۹۳]
بنابراین، هر دو دانشمند به اهمیت شناخت اسباب نزول، اذعان کرده‌اند، با این تفاوت که آیت‌الله جوادی آملی، در کنار اهمیت شناخت اسباب نزول، به ضرورت آگاهی مفسر با فضا و جوّ نزول نیز تأکید دارد.
۲-۳-اسباب نزول و شأن نزول
هر مناسبتی که موجب نزول آیه و یا آیاتی شده است را گاه سبب نزول و گاه شأن نزول گفته‌اند. بیشتر مفسران و قرآن پژوهان تفاوتی میان این دو قائل نشده‌اند.
«هر چند برخی ترادف را در لغت عربی نمی‏پذیرند، اما به هر حال استعمال واژه‏های مترادف قابل انکار نیست. با توجه به این مطلب، قابل ذکر است که دو واژه‌ی «سبب» و «شأن»، همانند واژه‏های دیگری مثل فقیر و مسکین یا ظرف و جار، غالباً به یک معنا به‏کار می‏روند، مخصوصاً اگر به‏ تنهایی ذکر شوند (إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا). امّا با توجه به معانی لفظی آنان می‏توان فرقی ظریف بین آن دو قائل شد»،[۹۴] به این بیان که:
«شأن» در لغت به معنای أمر و حال، قصد و اراده می‌باشد.[۹۵] أعم از این‌که به چیزی برسد یا نرسد. ولی «سبب» در معنای طناب، راه، پیوند خویشاوندی و هر چیزی که با آن به چیز دیگر برسند،[۹۶] به کار می‌رود. در واقع نسبت بین این دو رابطه‌ی عموم و خصوص مطلق می‌باشد.
««سبب نزول» حادثه‏ای است که نزول حکم خدا را طلب نموده و آیه یا آیاتی برای رفع جهل حاصل شده از همان حادثه، نازل شده‏ است. اما «شأن نزول» امری است که قرآن برای بیان و توضیح آن آمده‏ است، چه حوادث و اتفاقات واقع شده در صدر اسلام و چه اموری که چه‌بسا سال‌ها و یا قرن‌ها پیش از ظهور اسلام محقق شده باشد. مثل داستان حمله‌ی ابرهه و نابودی سپاه فیل سوار وی، داستان اصحاب کهف و همه‌ی قصه‏های قرآنی که قرآن در مورد آن‌ها سخن می‏گوید. بر این اساس نسبت بین «شأن نزول» و «سبب نزول»، أعم و أخص مطلق است و شأن شامل سبب نیز می‏شود.»[۹۷]
مؤلفان کتاب روش‌شناسی تفسیر قرآن بحث مستقلی را به این موضوع اختصاص داده‌اند.[۹۸] و بنابر نظر آنان علت نپرداختن محققان علوم قرآنی و مفسران به تفاوت میان «سبب نزول» و «شأن نزول» یکی دانستن این دو بوده است و به برخی از تفاسیر فارسی استشهاد می‌کنند که در موارد متعددی واژه‌ی شأن نزول را به جای سبب نزول به کار برده‌اند. و تعریف آیت‌الله معرفت را در شأن نزول بیان می‌دارند و سبب نزول را به لحاظ مفهوم، تباین و به لحاظ موارد و مصادیق عموم و خصوص من وجه می‌دانند؛ در حالی‌که آیت‌الله معرفت آن را عموم و خصوص مطلق می‌داند.
۲-۳-۱-اسباب نزول و شأن نزول از دیدگاه آیت‌الله معرفت
آیت‌الله معرفت به تفاوت این دو قائل است، از آن جهت که شأن أعم از سبب است. ایشان در تفاوت سبب نزول و شأن نزول گفته است: «چه فرقى میان این دو عبارت وجود دارد؟ بیش‏تر مفسرین فرقى میان این دو قایل نشده‏اند و هر مناسبتى را که ایجاب کرده است آیه یا آیه‏هایى نازل شود، گاه ‏سبب نزول و گاه شأن نزول گفته‏اند. در صورتى‌که میان این دو عبارت فرق است، از این جهت که شأن نزول أعم از سبب نزول است. هرگاه به مناسبت جریانی درباره‌ی شخص یا حادثه‌ای خواه در گذشته، حال یا آینده یا درباره‌ی فرض احکام، آیه یا آیاتی نازل شود، همه‌ی این موارد را شأن نزول این آیات می‌گویند. مثلاً می‌گویند که فلان آیه درباره‌ی عصمت انبیاء یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم، نوح و یا آدم نازل شده است. اما سبب نزول، حادثه یا پیش‌آمدی است که متعاقب آن، آیه یا آیاتی نازل می‌شود. و به عبارتی دیگر آن پیش‌آمد باعث نزول گردیده است. لذا سبب أخص است و شأن أعم. شأن واقعیتی است که قرآن، به گونه‌ای درباره‌ی آن موضع دارد یا برای توضیح و تشریح یا تصحیح و نقد است.»[۹۹]
۲-۳-۲-اسباب نزول و شأن نزول از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی
آیت‌الله جوادی آملی «سبب نزول» و «شأن نزول» را مترادف دانسته است و بیان می‌دارد: «شأن نزول یا سبب نزول حوادثی است که در عصر پیامبر۲ و در محدوده‌ی حجاز و یا خارج از آن رخ داده و هم‌چنین مناسبت‌ها و عواملی است که زمینه‌ساز نزول یک یا چند آیه از آیات قرآن می‌باشد.»[۱۰۰]
به نظر می‌رسد پیش‌فرض مطرح شده در تعریف سبب نزول، مبنی بر این‌که عاملی می‌تواند سبب نزول آیه باشد که مقارن نزول آیه واقع شود، سبب تفکیک سبب از شأن شده است.
۲-۳-۲-۱-شأن نزول، فضای نزول و جوّ نزول قرآن از منظر آیت‌الله جوادی آملی
به دلیل تأکید آیت‌الله جوادی آملی بر ضرورت شناخت و آگاهی مفسر به فضا و جوّ نزول قرآن، در کنار شناخت اسباب نزول، این مطلب را به نقل از ایشان می‌آوریم:
«مفسران قرآن کریم عنایت و اهتمام ویژه‏ای به تبیین شأن و سبب نزول آیات قرآن نشان داده ‏اند،[۱۰۱] ولی «فضای نزول» که مربوط به مجموع یک سوره است و «جوّ نزول» که مربوط به مجموع قرآن کریم است مورد عنایت و توجه مفسران واقع نشده و در تفاسیر موجود مطرح نشده است.
فرق شأن نزول با فضا و جوّ نزول در این است که «شأن نزول» یا «سبب نزول» حوادثی است که در عصر پیامبر اکرم۲ در محدوده‌ی حجاز یا خارج از آن رخ داده و هم‌چنین مناسبت‌ها و عواملی است که زمینه‌ساز[۱۰۲] نزول یک یا چند آیه از آیات قرآن کریم بوده است.
اما «فضای نزول» که مربوط به مجموع یک سوره است بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژه‏ای است که در مدت نزول یک سوره در حجاز و خارج آن وجود داشته است. هر یک از سوره‏های قرآن کریم فصل جدیدی بود که با نزول آیه‌ی کریمه‌ی ( بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم )گشوده می‏شد و با نزول بسم الله ِسوره‌ی بعد، پایان می‏پذیرفت. سوره‏های قرآن کریم برخی به‌طور دفعی نازل شده است؛ مانند سوره‏های حمد، انعام و نصر و برخی به تدریج و در طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره در محدوده‌ی زندگی مسلمانان و جهان خارج حوادثی رخ داده و شرایطی خاص حاکم بوده است. کشف و پرده‏برداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از سوره‏ها، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود.
اما «جوّنزول» مربوط به سراسر قرآن کریم است و مراد از آن بستر مناسب زمانی و مکانی نزول سراسر قرآن است. قرآن کریم در طیّ ۲۳ سال بر قلب مطهر و گرامی پیامبر اکرم۲ نازل شد. حوادثی که در طی سالیان نزول قرآن در حوزه‌ی اسلامی و یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و حکومت اسلامی پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود و یا رخدادهایی که بر اثر نزول آیات قرآن کریم در جهان آن روز پدید آمد، «جوّ نزول قرآن» است.»[۱۰۳]
۲-۳-۲-۲-تفاوت شأن، فضا و جوّ نزول
«سه عنوان یاد شده (شأن، فضا و جوّ نزول) افزون بر این تفاوت که اولی مخصوص یک یا چند آیه است، دومی مربوط به یک سوره و سومی مربوط به همه‌ی قرآن، تفاوت دیگری نیز دارد که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک‏جانبه‌ی رخدادهای خاص، بر نزول آیه یا آیات است، ولی در فضای نزول سوره و هم‌چنین جوّ نزول قرآن سخن از تعامل و تعاطی (تأثیر دو جانبه‌ی) فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع قرآن است؛ بدین معنا که هم فضا و جوّ موجود، مقتضی نزول سوره و کل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن فضا و جوّ را دگرگون می‏ساخت.
راه‌یابی به معارف قرآن کریم تا حدودی در گرو آگاهی به شأن، فضا و جوّ نزول است. در بررسی فضای نزول سوره‏ها و جوّ نزول مجموعه‌ی قرآن از منابع مختلف تاریخ، حدیث و خود قرآن کریم می‏توان استفاده کرد و این رسالت مفسران قرآن است که کمبود موجود در بخش فضای نزول سوره‏ها و جوّ نزول قرآن را ترمیم کنند.»[۱۰۴]
«شأن نزول غیر از فضای نزول است: فضای نزول همان تقارن تاریخی آیه با سنّت جاهلی است؛ یعنی در زمان بعثت، سنّتی جاهلی میان مردم رواج داشت و برای مبارزه با آن آیه یا آیاتی در این زمینه نازل می‏شد؛ ولی شأن نزول رخ دادن حادثه‏ای در زمان نزول قرآن است که حکم آن را از پیامبر اکرم۲ می‏پرسیدند و آن حضرت منتظر وحی می‏ماند که جوابی در این زمینه بیاید؛ یا خداوند مستقیماً آیه‏ای را که ناظر به آن رخداد است نازل و حکم آن را مشخص کند.»[۱۰۵]
۲-۳-۲-۳-تأثیر متقابل فضای نزول و معارف سوره
«برای قرآن حکیم سه دیدگاه هست: ۱٫ عصر نزول وحی قرآنی و طلیعه‌ی بعثت. ۲٫فضای نزول سوره (نه اصل قرآن). ۳٫ شأن نزول آیه (نه مجموع سوره).
هر یک از این سه منظر مسائلی خاص خود را دارد: برای تبیین فضای نزول سوره که گاهی متصلاً و زمانی منفصلاً و در صورت تقطیع و انفصال، گاهی در کوتاه مدت و زمانی در میان مدت و هنگامی در دراز مدت انجام می‏شد، ضمن تحقیق مسائل گوناگون آن مدتِ متصل یا منفصل، می‏توان از یک‌سو از خطوط کلی و عناصر محوری عصر نزول و از سوی دیگر از جمع‏بندی شأن نزول‏های مقطعی کمک گرفت.
باید عنایت شود که یکی از پیام‏های سودمند جوامع الکلم که به حضرت ختمی نبوّت۲ داده شد و آن حضرت با دریافت قرآن کریم خود را واجد آن‌ها معرّفی کرد، جامع‏نگری درباره‌ی عناصر محوری سه‏گانه‌ی مزبوراست؛ یعنی معارف قرآن مجید ضمن پاسخ به شأن نزول، خصوصیت فضای نزول را از نظر دور ندارد، چنان‏که در عین رعایت دو عنصر یاد شده، به دردهای جهانی و مُعضلات عالَمی و رنج‌های عصر نزول تدریجی قرآن کریم نگاه دارد، بنابراین باید هر آیه از آیات کریم طبق ظرفیتش تفسیر شود و سعه‌ی صدر مناسب با گستره‌ی وحی الهی لحاظ گردد.
گوشه‏ای از خصوصیّت‏های اعتقادی عصر بعثت را حضرت امیر مؤمنان، علی‌بن‌ابی‌طالب۸ تشریح فرموده است: «إلی أن بَعَثَ اللهُ سُبحانَهُ مُحَمَداً رَسولَ الله۲ … و أهلُ الأرضِ (الأرضین) یومئذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ وَ أهواءٌ مُنتَشِرَهٌ وَ طَرائِقُ (طوائف) مُتَشَتِّتَهٌ؛ بَینَ مُشَبِّهٍ لِلّه ِبِخَلقِهِ أو مُلحِدٍ فِی اسمِه ِأو مُشیرٍ إلی غَیرِهِ؛ فَهَداهُم بِهِ مِن الضَّلالَهِ وَ أنقَذَهُم بِمَکانِهِ مِن الجَهالَهِ …»[۱۰۶] و خصوصیّت‏های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و خانوادگی آن‌ها را در خطبه‏های دیگر بیان کرده است.
قلمرو رسالت حضرت ختمی نبوّت۲ تمام منطقه‏های بشرنشین، یعنی جهانی بود، هر چند رهنمودهای محلّی، منطقه‏ای و بین المللی آن حضرت جداگانه تعلیم و اجرا می‏شود.
آشنایی با «فضای نزول» هر یک از سوره‏های قرآن کریم، راه‌گشای تفسیر آیات، تشخیص هدف سوره و تبیین پیوند آیات آن سوره با یک‌دیگر است؛ چنان‌که آشنایی با «شأن نزولِ» معتبر، در کیفیّت تطبیق مفهومِ جامع بر مصداق‌ها و اندراج جزئی تحت کلّی فراگیر مؤثّر است. همان‏گونه که بررسی دقیق مفاهیم آیاتِ سوره، راهنمای مناسبی برای حدس به فضای نزول خواهد بود. بنابراین، هم آگاهی به فضای نزول از بیرون، شاهد خوبی برای استنباط دقیق مضامین سوره است، و هم اجتهاد کامل از درون، زمینه‌ی مساعدی برای حدس فضای نزول.
غرض آن‏که، آشنایی با فضای نزول سوره و هم‌چنین شأن نزول آیات، مفسّر را در گزینش مناسب‌ترین احتمال‌ها در تفسیر هر آیه و نیز تبیین صحیح مطالب جامع و کلی سوره یاری می‏کند. از این رو پیش از تفسیر سوره، باید از راه جمع‏بندی شأن نزول‌های معتبرِ آیات و بررسی مسائل مهم فرهنگی، اعتقادی و تاریخی مقطع نزولِ سوره، با فضای نزول سوره آشنا شویم.»[۱۰۷]
۲-۴-راه دست‌یابی به اسباب نزول

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ب.ظ ]




در زبان‌های مختلف، یافتن پیوند‌های پیچیده ومتعدد ادب در گذشته و حال، وبه طور کلی ارائه‌ نقشی که در پیوند‌های تاریخی تأثیر وتأثرداشته باشد، چه از جنبه‌های اصول فنی در انواع و مکاتب ادبی وچه از دیدگاه جریان‌های فکری.»(آیت الله زاده‌ی شیرازی، ۱۳۶۲: ۸۷). در دانشنامهی ادب فارسی این چنین آمده است:«ادبیات تطبیقی از شاخه های نقد ادبی{است} که به سنجش آثار، عناصر، انواع سبکها، دوره ها، جنبشها و چهرههای ادبی و به طور کلی، مقایسهی ادبیات در مفهوم کلی آن در دو یا چند فرهنگ و زبان مختلف میپردازد» (انوشه، ۱۳۷۶: ۴۴)
از اجماع آراء ذکر شده، چنین استنباط میشود که، ادبیات تطبیقی دانشیاست که به بررسی انتقال پدیده‌های ادبی از یک ملت به ادبیات دیگر ملتها میپردازد. درشرایطی که الف) بهتر است از لحاظ زمینه های فرهنگی متفاوت باشند. ب) در زمان و مکان‌های مختلف به وجود آمده باشند. بافرض این شرایط، گردآوری و مقابله بین کتاب‌ها و نمونه‌ها و حتی صفحه‌های شبیه به هم برای آگاهی یافتن از همگنی‌ها و برابری‌ها و اختلافات، کار تطبیقی محسوب میشود
پایان نامه - مقاله - پروژه

۲-۱-۳ تسمیهی ادبیات تطبیقی

ادبیات تطبیقی که در عربی به آن «الادب المقارن» گفته می‌شود و ترجمه شده از اصطلاح فرانسوی Comprative Literature است، «به اعتقاد تمام تطبیق گران جهان نارسا و مبهم است؛ اما به سبب کوتاهی و اختصار توانسته است خود را بر سایر اصطلاحات پیشنهادی غالب کند». (هلال، ۱۶:۱۹۶۲)چرا که علاوه بر عنوان فوق الذکر برای این اصطلاح، از عناوینی چون: «تاریخ ادبیات تطبیقی، تاریخ ادبی تطبیقی، تاریخ تطبیقیادبیات، تاریخروابط ادبی، علم تطبیقی ادبیات، ادبیات سنجشی، ادبیات مقایسه ای، ادبیات همگانی - تطبیقی وادبیات تطبیقی – همگانی» (منوچهریان، ۲۱۲:۱۳۹۰) نیز استفاده شده است. «دانش ادبیات تطبیقی برای درک تاریخ ادبیات ونقد ادبی جدید امری اساسی است؛ زیرا ادبیات تطبیقی به کشف ریشه‌ی جریان‌های فکری وفنی درادبیات ملی می‌پردازد. ادبیات ملی ضرورتاً در روند تکاملی خود با ادبیات جهانی تلاقی می‌کند، و با تعاون یکدیگر، در راهبری وتکامل اندیشه‌های انسانی و ملی تلاش می‌کنند.»(آیت الله زاده‌ی شیرازی، ۱۳۶۲: ۸۹)
با توجه به وجه وصفی «تطبیقی» ممکن است چنین پنداشته شود که قلمرو ادبیات تطبیقی محدود به مقایسه آثار ادبی دو نویسنده و یا دو شاعر و… است، حال آن که تطبیق تنها وسیله‌ای جهت رسیدن به اهداف این مکتب است. «لذا مجرد تشابه ویا تقارب میان متن ادبی ویا هر موضوعی که در ارتباط با ادبیات است، بدون توجه به پیوندهای زایندگی واثرگیری و اثرپذیری نباید موجب شود که اثری را در موضوع ادبیات تطبیقی بگنجانیم.»(همان:۹۳) این دانش شامل آن گونه مقایسه‌های ادبی است که دارای رابطه‌ی تاریخی و فراملی باشد. پس«هر گونه مقایسه‌ی ادبی که در چهار چوب ادبیات بومی ومیان ادیبان هم نژادوهم زبان بر پا شود، از حیطه‌ی مباحث ادبیات تطبیقی خروج موضوعی دارد. خواه میان متون مقایسه شده رابطه‌ی تاریخی باشد و یا نباشد.»(همان:۹۴)
ادبیات همگانی که نخستین بار توسط «بتز» در سال ۱۸۹۶ مطرح گردید، و سپس از طرف وان تیگم(ph. van. tieghem) و در تقابل با ادبیات تطبیقی ارائه شد، اصطلاحی است که بعدها در کنار ادبیات تطبیقی قرار گرفت تا بهتر بتواند به شرح این رشته نوظهور و در حال تحول بپردازد، چرا که ادبیات همگانی«به مطالعه جنبش‌ها و شیوه‌های ادبی فراتر از مرزهای ادبی می‌پردازد، در حالی که ادبیات تطبیقی روابط متقابل دو یا سه قوم مختلف را مورد بررسی قرار می‌دهد.» (ساجدی، ۶۷:۱۳۸۷(. بنابراین، هر یک از عناوین مطرح شده، شاخهای از وسعت علم ادبیات تطبیقی را بیان میکند که برای رسیدن به تعریف و شناختی درست از آن باید مجموعهی عنوان‌ها را در نظر گرفت.

۲-۱-۴ تاریخچه‌ ادبیات تطبیقی

این نحله نوین، علمی است فرانسوی، که از نیمه دوم قرن نوزدهم در فرانسه با سخنرانی‌ها و نوشته‌های پژوهش گران فرانسوی هم چون آبل–فرانسواویلمن(Abel-Francois Villemain)وژان-ژاک آمپر(jean-jacques Ampere) معرفی گردید. اگر چه دیر زمانی نیست که ادبیات تطبیقی به صورت علمی، هویتی مستقل یافته است؛ اما«این دانش از دیرباز وجود داشته است و بر اثر همین افکار بود که گوته از ادبیات جهانی سخن به میان آورد. گوته می‌گفت:«هر ادبیاتی محتاج توجه به ملل دیگر است؛ و چون این احتیاج توجه به ادبیات ملل دیگر در دوره رمانتیسم بسیار حساس شد، بنابراین بی دلیل نیست که زمان شروع تحقیقات در ادبیات تطبیقی را نیز همین دوره بدانیم». (بهنام، ۱۳۳۲: ۲)
اما این نحله مهم در آغاز به دو مکتب بزرگ و اولیه یعنی فرانسوی و آمریکایی تقسیم می‌شد که هم اکنون سایر گرایش‌های موجود در جهان (آلمانی، روسی و. . .) متاثر از این دو مکتب می‌باشند. «ادبیات تطبیقی_ پس از طی سال‌های طفولیت خود در قرن نوزدهم_ با پذیرش تحولات گوناگون، به واسطه کتاب علمی و جامع پل وان تیگم در مکتب ادبی تطبیقی فرانسه _که توسط فرنان بالونسپژر، پل هازار، ژان ماری کاره و ماریوس فرانسواگویارد پایه گذاری شده بود، _ به جهان معرفی شد. از جمله مزایای کتاب فوق آن است که که برای نخستین بار در ادبیات تطبیقی فرانسه تعریفی ارائه می‌کند که بر بین رشتهای بودن ادبیات تطبیقی تاکید می‌ورزد و می‌کوشد تا گرایش‌های مختلف ادبیات تطبیقی را با یکدیگر جمع کند». (صالح بیگ و نظری منظم، ۱۶:۱۳۸۷)

۲-۱-۴-۱ مکتب فرانسه

نظریه پردازان فرانسوی وجود رابطه تاریخی بین آثار را اصل اولیه فعالیت‌های پژوهشی خود می‌دانند و در واقع این مکتب متاثر ازمکتب پوزیتیویسم(اثبات گرایی)، قرن ۱۹ اروپاست. مثلا گویارد در این باره می‌گوید:«ادبیات تطبیقی به اعتقاد ما شاخه‌ای از تاریخ ادبیات محسوب می‌شود. یعنی رشته‌ای است که در سیر تاریخ ادبیات‌ها اختصاص داردبه مطالعه و بررسی روابط روحی میان ملت ها؛ روابطی از آن نوع که عملا میان آثار کسانی چون «بایرون» و «پوشکین» میان «گوته» و «کارلایل» و «والتراسکات»و «وینی» وجود دارد. به همین ترتیب وظیفهی آن بررسی روابطی است که میان آثار ادبی جهان به طور عام، الهام‌های ادبی، منش و کیفیت نویسندگان مختلف از ادبیات‌های بیگانه یافت می‌شود. حقیقت این است که این رشته مطالعاتی اصولا به متون ادبی در ارزش‌های ملیشان نمی‌پردازد، بلکه به خصوص ناظر است بر تغییر و تبدیل‌هایی که هر ملت یا هر نویسندهی معین در آثار ادبی که از دیگران وام گرفته، به عمل می‌آورد». (گویارد، ۱۲:۱۳۷۴)
به عبارت دیگر این مکتب در فرانسه «به نقد و تحلیل اثر ادبی نمی‌پردازد؛ بلکه تنها خود را در مسائل بیرونی اثر که به اثرپذیری و اثرگذاری و بررسی منابع و شهرت و انتشار مربوط است، محصور می‌کند». (ولک و وارن، ۴۳:۱۳۷۳)

۲-۱-۴-۲ مکتب آمریکا

علوم مختلف به ویژه اگر درابتدای راه باشند دوران تحول خود را پشت سر گذاشته و به واسطهی به چالش کشیده شدن، مسیر رشد و تکامل خود را می‌یابند. ادبیات تطبیقی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با گذشت زمان گرایش‌های متعددی را در خود جای داده است. علم نوظهور ادبیات تطبیقی هم پس از فرانسه، در آمریکا شاخه جدید و وسیعی پیدا کرد و محدودیت‌هایی که مکتب فرانسوی در رابطه با ادبیات خود و سایر ملل ایجاد کرده بود – رابطه تاریخی داشتن و مسئله تاثیر گذاری و تاثیر پذیری- کنار زده شد. چرا که در سال ۱۹۴۹ کتابی با نام نظریه ادبیات توسط رنه ولک(R. Wellek)منتقد آمریکایی و همکارش آوستن وارن(A. Warren) تالیف شد که در آن به انتقاد از ادبیات تطبیقی فرانسه پرداخته بودند. مکتب تطبیقی آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم با سخنرانی رنه ولک در دومین کنگره بین المللی ادبیات تطبیقی، که در سال ۱۹۵۸ در دانشگاه کارلینای شمالی برگزار گردید به پژوهش‌های علمی قدم نهاد. در واقع پیشتازان مکتب آمریکایی (رنه ولک و آوستن وارن) تنها تاثیرات عوامل خارجی را کافی ندانسته و مرزهای ساخته شده توسط مکتب فرانسوی را کنار زده تا بتوانند تجزیه و تحلیل خود اثر را هم در زیر فعالیت‌های خود قرار دهند. (شرکت مقدم،۱۳۸۸: ۶۲-۶۴) همچنین سایر منتقدان آمریکایی نیز بر این باورند که: «ادبیات تطبیقی بدون توجه به موانع سیاسی، نژادی و زبانی به بررسی ادبیات می‌پردازد. بررسی تطبیقی نباید در روابط تاریخی محصور بماند؛ چون پدیده‌های بسیار ارزشمند مشابهی در زبان‌ها با انواع ادبی رایج وجود دارد که با یکدیگر پیوند تاریخی ندارند. علاوه بر این، ادبیات را نمی‌توان در تاریخ ادبیات محدود کرد و نقد ادبی و ادبیات معاصر را از آن دور نمود». (مکی، ۱۹۶:۱۹۸۷) نتیجه این که؛ مکتب آمریکایی بر خلاف مکتب فرانسه ، علاوه بر توجه بر مسائل بیرونی اثر یعنی نحوهی تأثیر گذاری و تأثیر پذیری آن، به خود اثر نیز توجه دارد و کار تطبیقی را در چارچوب خاصی محصور نمیکند.

۲-۱-۵ حیطه‌ی کارکرد ادبیات تطبیقی

«ادبیات تطبیقی در کلیه‌ی زمینه‌هایی که درارتباط با طبیعت، موضوعات، حوادث واشخاص قرار می‌گیرد، وصورت یک بیان ادبی پیدا می‌کند، بحث می کند، وبه بررسی سبک‌های هنری هر اثر، وبه افکار جزئی در ایجاد یک اثر ادبی می‌پردازد. در ادبیات تطبیقی انواع ادبی، که مختص بعضی ملت هاست ولی انعکاس آن را در ادبیات سایر ملل می‌بینیم، تحقیق می‌شود.» (آیت الله زاده شیرازی، ۱۳۶۲: ۸۷-۸۸)

۲-۱-۶ فواید وکاربردادبیات تطبیقی

گذشته از تعاریفی که دربارهی ادبیات تطبیقی صورت گرفته است،این علم دارای فواید وکارکردهایی نیز میباشد مانند:
۱-آشنایی با ادبیات بیگانگان و مقایسه با ادبیات خویش.
۲- کاهش تعصب بی مورد نسبت به زبان و ادبیات ملل دیگر.
۳-درک بهتر جهت پی بردن به چرایی افکار و عقاید کشورها.
۴-کمک به تفاهم میان ملت ها.
۵- برقراری یک صلح پایدار جهانی.
۶- شناخت جایگاه واقعی ملت ها.
۷- توسعه و تکاپوی بیشتر علوم انسانی.
۸-نمایاندنارزش واهمیت تاثیر آثار خارجی در رشد و بالندگی آثار ملی.
۹- تکمیل پازل گستردهی جهانی جهت رسیدن به شناخت و رشد بیشتر و تکمیل و راهبری اندیشه های انسانی.

۲-۱-۷ ادبیات تطبیقی در ایران

«سابقهی رشته ادبیات تطبیقی در ایران بسیار کوتاه است. حتی میتوان گفت این رشته هیچگاه با توجه به اصول نظری و روش تحقیق مشخص در ایران راه اندازی نشده است. درک عوام و در بسیاری موارد حتی خواص از ادبیات تطبیقی این است که این رشته به مقایسهی ادبیات ملل مختلف میپردازد تا تأثیرپذیری نویسندگان فرهنگهایمختلف را از یکدیگر نشان دهد، یا تشابهات بین آنها را کشف کند. نتیجهی چنین تصور غلطی از ادبیات تطبیقی باعث شده است تا پژوهشگران ادبیات ملی برای ورود به این رشته خود را بینیاز از دانستن نظریهها و روش تحقیق این عرصه بدانند و سرانجام، پژوهشهایی کم مایه به نام ادبیات تطبیقی منتشر شود.»(انوشیروانی، ۱۳۹۰: ۲۱۹) مطالعاتی که در ایران در رابطه با این موضوع صورت گرفته است، - با وجود ادبیات و فرهنگ غنی ما- تعاملات علمی شایسته و جامعی نیستند. و سابقه آن به بیشتر از چندین دهه نمیرسد. همان طور که اشاره شد، شاید یکی از دلایل اصلی آن عدم ارائه تعریف جامع و بی توجهی به وسعت اهمیت آن است که هنوز در ایران بصورت تخصصی به این موضوع پرداخته نشده است، اما گشایش رسمی این مهم – ادبیات تطبیقی – در سال ۱۳۱۷ با نام رسمی سنجش ادبیات زبانهای خارجه توسط خانم فاطمه سیاح، چهره‌ای پویا به خود گرفت. وی که در سال ۱۹۰۲ در روسیه به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا مقطع دکترا در همانجا ادامه داد و در سال ۱۳۱۳ به ایران آمده و از سال ۱۳۱۵ به تدریس زبان وادبیات روس و فرانسه در دانشگاه تهران پرداخت؛اما پس از درگذشت ایشان به دستور رئیس دانشگاه کلاس درس وی تعطیل گردید؛ (رک، گلبن، ۳۰:۱۳۸۳) حال آنکه رد پای ادبیات تطبیقی درایران را به قبل از آن، یعنی نخستین سال‌های فعالیت دارالفنون و ورود معلمان خارجی به ایران، میتوان نشان داد. و شاهزادگان قاجار را هم که با آثار غربی به خصوص رمان و داستانهای غیر ایرانی آشنایی داشتند – به جهت آشنایی با زبان انگلیسی و یا فرانسه – می‌توان آغازگران ادبیا ت تطبیقی دانست.
با نگاهی گذرا به فعالیت‌هایی که در این زمینه در ایران صورت گرفته است، می‌توان به این نتیجه رسید که بزرگان ادبیات ایران، در آثار خود به صورت اجمالی به موضوع ادبیات تطبیقی پرداخته‌اند.
از جمله، جواد حدیدی که با اخذ مدرک دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه شروع به انجام پژوهش‌های تطبیقی کرد، که می‌توان ازآثار وی چون چون:«برخورد اندیشه ها» و «از سعدی تا آراگون» نام را برد. مجتبی مینوی نیز نخستین ادیب و منتقد ایرانی است که از طریق نقد تطبیقی به بررسی تاثیر ادبیات شرق، به ویژه ادبیات شرق بر ادبیات انگلیسی پرداخت. همچنین دکتر زرین کوب در جلد اول«نقد ادبی» دکتر فرشیدورد در جلد دوم کتاب«درباره ادبیات و نقد ادبی» و دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در«جام جهان بین» به این موضوع اشاراتی داشته‌اند.
لازم به ذکر است، پژوهشهای تطبیقی بین زبان فارسی و عربی، قدمت و سابقه‌ی زیادی دارد تا جایی که می توان پیشینه‌ این گونه مطالعات «در جهان عرب رابه سال “۱۹۰۳ ” بازگرداند؛سالی که"یعقوب صروف"(۱۸۵۲-۱۹۲۷)در مجله‌ی “المقتضب"(۱۸۷۶-۱۹۵۲)مقاله کوتاهی را تحت عنوان “رباعیات ابی العلاء"(رباعیات ابو العلاء معری)منتشر ساخت.» (خضری، ۱۳۹۰: ۲)گرچه این مقاله، فاقد چارچوب و ویژگی تحقیقات تطبیقی علمی است، امابه هر حال اولین دستاوردی است که به مقایسه‌ی دو اثر-معری وخیام – پرداخته وتشابهات واختلافات آن‌ها رابررسی کرده است. اما در ایران نیز فعالیت‌های تطبیقی بین دو زبان، به اوایل دهه سی قرن بیستم و مجلات ادبی آن دوره بازمی گردد. «بیشترمقالات تطبیقی این دوره به بررسی تأثیر زبان، ادبیات و فرهنگ فارسی بر عربی می‌پرداختند ومطابق وهمسو با سیاست‌های ملی گرایانه‌ی رضاشاه(۱۲۵۶-۱۳۲۳ش)بودند وعکس العملی در مقابل خیمه‌ی سنگین زبان و ادبیات عربی بر محافل فرهنگی وادبی ایران محسوب می‌شدند.» (خضری، ۱۳۹۰: (۳

۲-۱-۸ ادبیات ترجمه

اگر ادبیات تطبیقی را شاخه‌ای از نقد ادبی بدانیم و یا اگر حتی برای آن هویتی مستقل قائل شده و تنها به وجود رابطه بین آنها اکتفا کنیم، باز هم نیازمند ترجمه هستیم، زیرا نخستین رویکرد شناخت آثار خارجی، ترجمه‌ی آنهاست که روابط بین فرهنگ‌ها و ادبیات ملل مختلف را فراهم می‌کند. لذا ترجمه‌ی صحیح، که موجب دریافت بهتر متون می‌شود، اصلی اساسی جهت رسیدن به روابط و مکانیسم‌های پیچیدهی زبان و فرهنگ مبدأاست؛ چرا که امکان مطالعهی آثار خارجی به زبان اصلی برای همگان میسر نیست. امروزه و حتی در زمان گذشته «عشق به آگاهی و دست یابی به علوم و فنون ناشناخته و پیشرفت‌های جامعه‌ی بشری و حس برتری جویی، انسان‌ها را به تحقیق و تفحص واداشته به طوری که ترجمه یک ضرورت دینی، علمی و سیاسی شده است» (معروف، ۸:۱۳۸۰) به همین دلیل ترجمه عمری به درازی عمر انسان‌هایی دارد که زبانی یکسان نداشته و متمایل به برقراری ارتباط بوده اند. «سنگ نوشته‌های موجود در گوشه و کنار عالم مثل آنچه در بیستون یافت می‌شود و دو هزار و پانصد سال قدمت دارد گواه رونق ترجمه» در گذشته است (لرستانی، ۵۵:۱۳۷۶). همچنانکه ابیات زیر از اهمیت نقش مترجم در زمان‌های گذشته حکایت می‌کند:
یکی ترجمان را زلشکر بجست که گفتار ترکان بداند درست
(فردوسی، ۱۳۸۶: ۷۴۸)
یکی ترجمان را زلشکر بخواند به گلگون بادآورش بر نشاند
(همان:۷۴۹)
تاریخ ترجمه‌هایی که با سند و به صورت رسمی وجود دارد و می‌توان از آن‌ها سخن گفت به سلسله‌ی ساسانی باز می‌گردد، که نمونه‌هایی از آن ترجمههای موجود از اوستاست. اردشیر بابکان مؤسس سلسلهی ساسانیان افرادی را به هند و روم فرستاد تا از تمام کتابهایی که در این بلاد وجود دارد، نسخه برداری کنند و حتی دستور دادکلیهی رسالات پراکنده در عراق را نیز جمع آوری کنند. (ابنندیم، ۱۳۶۶: ۴۳۷) بعد از اردشیر، جانشین وی، شاپور کار او را دنبال کرد و دستور داد تمام آثار و کتب انتقال یافته در عهد پدرش را به زبان پهلوی ترجمه کنند و در اختیار دانشمندان قرار دهند. در عهد انوشیروان نیز کتب بسیاری جمع آوری و ترجمه شد. (همایی، ۱۳۶۳: ۳۰) بدین ترتیب برپایی این محیط علمی، ورود و گسترش اسلام در ایران و تعاملات اجتناب ناپذیر دیگری که از گذشته تا کنون بین فارسی زبانان و اعراب بوده، عرصهی فراخی را برای ترجمهی متون در هر دو زبان فراهم کرده است.
موضوع مهم در ترجمه‌ی درست و دقیق، شناخت ساختارهای زبانی است، چرا که «اساس و بنیاد هر زبانی را ساختارهای آن زبان شکل میدهد. ساختارهای زبانی را میتوان به شش نوع یا دسته تقسیم کرد: ۱٫ ساختار نحوی (Syntactic-structure) 2. ساختار صرفی (Morphological-structure) 3. ساختار لغوی(Lexical-structure) 4. ساختار معنایی (Semantical-structure) 5. ساختار بلاغی (Rhetrical-structure) 6. ساختارآوایی (Phonetical-structure). این ساختارها پیکرهی درون زبانی(Intralingustic) و حتی برون زبانی (Extralinguistic) یک زبان را میتواند به نمایش بگذارد. یکی از ضرورتهای اساسی برای ارائه ترجمهای وفادار (Faithful) و مطلوب، ایجاد و یا برقراری تعادل میان این ساختارهاست.» (قلی زاده، ۱۳۷۹: ۹۰-۹۱)
اگر چه برخی معتقدند در فرایند ترجمه، معنی نباید تغییر کند و بالعکس در مکتبی چون مکتب کار کردگرایی (functionalism) فرهنگ مقصد را تعیین کنندهی روش ترجمه می‌دانند و در کل در زمینهی ژرف ساخت (معنایی) متن ترجمهای، اختلاف وجود دارد اما زمانی مترجم می‌تواند مفاهیم و مطالب زبان مبدأ را انتقال دهد که ساختار دستوری و روساختی آن زبان را بشناسد و ظرایف و نکات دستوری را رعایت کند. البته با توجه به تفاوت‌هایی که در میان قوانین دستوری و خصوصیت‌های زبانی کشورهای مختلف وجود دارد همیشه این موضوع صدق نمی‌کند. اهمیت این نکته از آن جاست که گاهی عدول از قوانین دستوری زبان مقصد و یا حتی مبدأ، امکان ایجاد ساختار معنایی درست را فراهم می‌کند. اهمیت و کاربرد مباحث دستور تطبیقی، به دلیل تأثیر گذاری دستور زبان، در امر ترجمه است. علاوه بر این، «معادل یابی دستوری هنگامی صورت می‌گیرد که مترجم بخواهد خود را از تاثیر زبان مبدا برهاند. رعایت نکردن معادل یابی دستوری علاوه بر وارد کردن ساخت‌های نامأنوس به زبان مقصد، از روانی و شیوایی نثر ترجمه می‌کاهد.» (ناظمیان، ۷۰:۱۳۸۱). به همین دلیل انجام پژوهش‌هایی که مربوط به دستور زبان است، راه را برای رسیدن به اهداف ادبیات تطبیقی هموار میکند؛ اما دستور زبان که موضوع بحث است، بطور مشخص در میان شاخه‌های اصلی ادبیات تطبیقی – فرانسوی و آمریکایی – جایگاه خاصی ندارد. لیکن شاید بتوان با کمی اغماض آن را جزء شاخهی آمریکایی دانست که دامنه فعالیتش به همهی هنر‌ها می‌رسد.

فصل دوم:

 

بخش دوم

 

۲-۲-۱ زبان و دستور زبان عربی

زبان عربی امروزی را که به آن عربی کلاسیک هم گفته می‌شود باقی مانده‌ی عربی شمالی قبل از اسلام است. زبان عربی به دو دسته‌ی قبل و بعد از اسلام تقسیم می‌شود. زبان عربی قبل از اسلام شامل دو شاخه‌ی عربی جنوبی و شمالی بوده است. زبان عربی یکی از فروع اصلی زبان‌های سامی است، عمدهی جایگاه این زبان جزیره العرب و نواحی اطراف آن بوده است. (ضیف، ۱۳۸۶: ۲۶) این نام منسوب به سام پسر نوح پیامبر است. زبان‌های آرامی، عبری، آشوری، بابلی و… از دیگر گروه‌های آن محسوب می‌شود. از ویژگی‌های زبان سامی سه حرفی بودن اصل کلمات است. زبان عربی بر خلاف زبان فارسی که یک زبان ترکیبی است و واژه‌ها از پیوند تک واژه‌ها ایجاد می‌شوند یک زبان اشتقافی است یعنی کلمات مختلف با قرار گرفتن در قالب‌هایی مشخص و اضافه شدن یک یا چند واج ایجاد می‌شوند.
بررسی بین سازه های زبان یعنی دستور، اولین بار در غرب در قرن چهارم پیش از میلاد و توسط ارسطو صورت گرفت و از آن جا به سایر کشورها اشاعه یافت. امروزه اگر چه مناطق مختلف عربی با لهجههای متفاوتی صحبت می‌کنند، اما زبان عربی نوشتاری بر مبنای قواعد نحوی قرآن شکل گرفته است. در مورد نوشتن نحو در زبان عربی آمده است: حضرت علی علیه السلام به ابوالاسود دوئلی گفت تا قواعدی برای زبان وضع کند تا امّت به استعانت از آن قواعد، زبان عربی را بیاموزند و بتوانند قرآن بخوانند و بفهمند و ابوالاسود دوئلی با راهنمایی ایشان علم نحوی سخن گفتن را ابداع کرد. (خانلری، ۱۳۷۳: ۴۲ و نجدی ناصف، ۱۳۵۹: ۱۷۲-۱۷۹).
«اولین واضع علم صرف هم به روایت سیوطی در کتاب «بغیه الوعاه والمزهر»، معاذ هراء از ایرانیان مقیم کوفه بوده است» (دهخدا، ۱۳۷۷: ۱۱۵). اگر چه مدت زیادی از نوشتن دستور به زبان فارسی به صورت تخصصی نمی‌گذرد، اما این ایرانیان بودند که به نوشتن کتب صرف ونحو به زبان عربی پرداختند و سیبویه در قرن دوم هجری در اثر خود یعنی «الکتاب» اساس صرف ونحو عربی را بنا نهاد. و نحو عربی را به صورت مستقل و علمی تدوین کرد. ایرانیان «نخست از این روی که زبان عربی، زبان قرآن است و سپس بدین جهت که برای ورود به خدمات دیوانی و رسیدن به مقامات سیاسی و کسب جاه و مقام در دربار خلیفهگان عباسی، به دانستن زبان عربی نیازمند بودند، به تنظیم زبان عربی و تدوین صرف ونحو آن همت گماشتند.» (صنیع، ۱۳۷۱: ۱۰)

۲-۲-۲ زبان و دستور زبان فارسی

زبان فارسی در زیر گروه زبان‌های هند و ایرانی قرار می‌گیرد. هند و ایرانی شاخه‌ای بزرگ از زبانهای هند و اروپایی است. زبان‌های هند و اروپایی به زبان‌هایی گفته می‌شود که اکثریت مردم ساکن شبه قاره‌ی هند تا غربی ترین نقطه‌ی اروپا پس از مهاجرت اروپاییان به آمریکا در تمامی این قاره بدان تکلم می‌کنند.
زبانهای هندوایرانی هریک شامل سه دوره و به زبان‌ها و لهجههای متعددی تقسیم می‌شوند. زبان‌های ایرانی که شاخه‌ای از گروه زبان‌های هند و اروپایی است، «به گروهی از زبان‌ها و لهجه‌ها اطلاق می‌شود که از نظر ویژگی‌های زبانی وجوه مشترک دارند. در این نامگذاری معیار‌های زبان شناختی مورد نظر است و نه مرزهای جغرافیایی یا سیاسی کنونی ایران. از این رو مثلاً زبان آسی که در قفقاز بدان سخن گفته می‌شود یا پشتو که در افغانستان کنونی معمول است، از زمره‌ی زبان‌های ایرانی به شمار می‌روند، اما زبان ترکی یا عربی که در بخشی از ایران کنونی بدان‌ها سخن گفته می‌شود، جزء زبان‌های ایرانی نیست.» (آموزگار و تفضلی، ۱۳۸۲: ۱۱).
زبان فارسی از ابتدا تا کنون سه دورهی مختلف تاریخی را تجربه کرده است که عبارتند از:
۱-دوره‌ی باستان از تاریخ تجزیه‌ی زبان‌های ایرانی از زبان هندو اروپایی تا انقراض حکومت هخامنشیان؛ یعنی به تقریب از قرن بیستم پیش از میلاد تا قرن چهارم یا سوم پیش از میلاد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ب.ظ ]




مبحث دوم: توصیف متغیرها برای اینکه شناخت درستی نسبت به داده های مورد مطالعه داشته باشیم می بایست به توصیف آنها بپردازیم. برای انجام این مهم توصیف داده ها را در طی یک گفتار تحت عنوان: گفتار نخست: بررسی متغیرهای اصلی تحقیق و زیر مجموعه های آن به تفکیک به شرح آن می پردازیم.
پایان نامه - مقاله
گفتار نخست: بررسی متغیرهای اصلی تحقیق در این تحقیق متغیرهایی مانند وضعیت و شرایط خانوادگی، برخورداری از دوستان معتاد، اولین تجربه مصرف مواد مخدر، میزان برخورداری از باورهای غلط نسبت به مواد مخدر، میزان دسترسی آسان به مواد مخدر و سرانجام چگونگی مکانیزم عمل وسایل کنترل بیرونی، بعنوان متغیرهای اصلی تحقیق طراحی گردیده اند که در ذیل به تفکیک به بررسی آنها می پردازیم. الف) بررسی پاسخگویان مورد مطالعه از منظر وضعیت و شرایط خانوادگی یکی از متغیرهای مهم در اعتیاد معتادان شرایط حاکم بر خانواده های معتادان می باشد متخصصان بر این باورند که خانواده هایی که در آنها رابطه دوستانه و محبت آمیز، عدم درک متقابل در بین والدین و اعضای خانواده، پایین بودن امکان تبادل نظر در خانواده، کم توجهی به افراد در خانواده و … وجود داشته باشد و خانواده نتواند نیازهای روانی، روحی و عاطفی اعضا را برآورده نماید و در هویت بخشی و هویت دهی به افراد نتواند به درستی به نقش خود عمل نماید معمولا در چنین خانواده هایی، در صورت برخوردار نبودن اعضا از مهارتهای زندگی، برای برآورده نمودن نیازهایشان اقدام به کنش های نا مناسب می نمایند که ماحصل آن می تواند اعتیاد و رفتارهای مجرمانه باشد با توجه به اهمیت این متغیر، برای شناخت نقش عوامل خانوادگی تعداد ۶ سوال (تا چه میزان در خانواده تان، بین اعضای خانواده رابطه محبت آمیز و دوستانه وجود دارد، تا چه میزان والدین تان یکدیگر را درک می نمایند، امکان تبادل نظر در خانواده وجود دارد، فضای خانواده به گونه ای است که به نظرت یکدیگر توجه می شود، امکان اظهار نظر پیرامون موضوعات مربوط به خانواده وجود دارد، والدین به نظرتان توجه می نمایند و تا چه میزان در خانواده تان اختلاف و عدم تفاهم وجود دارد) در پرسشنامه مطرح، که در جدول ذیل ویژگی های خانواده های مورد مطالعه و به تعبیردیگر فضای حاکم بر آنها آمده است.
جدول۲۲): توزیع فراوانی پاسخگویان مورد مطالعه نسبت به گویه های در نظر گرفته شده جهت شناخت متغیر وضعیت و شرایط خانوادگی

 

ردیف گویه ها خیلی کم کم زیاد خیلی زیاد جمع میانگین
تعداد درصد
۱ تا چه میزان در خانواده تان، بین اعضای خانواده رابطه محبت آمیز و دوستانه وجود دارد ۹/۲۰ ۴/۴۲ ۸/۲۱ ۱۵ ۳۲۱ ۱۰۰ ۱۴/۲
۲ تا چه میزان والدین تان یکدیگر را درک می نمایند ۸/۱۲ ۵۲ ۲۴ ۲/۱۱ ۳۲۱ ۱۰۰ ۱۳/۲
۳ امکان تبادل نظر در خانواده وجود دارد ۸/۱۲ ۴/۴۶ ۱/۳۲ ۷/۸ ۳۲۱ ۱۰۰ ۱۲/۲
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ب.ظ ]