۸ ) مبهم بودن نقش فرد در سازمان و در فریند تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات ارائه شده توسط سازمان؛
۹ ) ناراضی بودن افراد از سازمان یا از شغل خود؛
۱۰ ) فقدان امکانات لازم برای رشد و ترقی یا ارتقای افراد در سازمان؛
۱۱ ) قرار گرفتن افراد در شرایط کاری که لازم است در زمانی محدود کاری بیش از توان خود انجام دهند؛
۱۲ ) واگذار کردن مسئولیتهای بیش از ظرفیت افراد به آنان و ترس از توانایی برای انجام دادن این مسئولیتها؛
۱۳ ) گرفتار شدن تصدی نقش های متعارض که طی آن نقشهایی به عهده فرد گذاشته می شود که با هم در تعارض اند؛
۱۴ ) هماهنگ نبودن میزان پرداخت حقو و مزایا با میزان کاری که انتظار می رود افراد در سازمان انجام دهند؛
۱۵ ) نامناسب بودن نظام ارزیابی عملکرد شغلی افراد و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه در سازمان؛
۱۶ ) فقدان امکانات مناسب و اثربخش آموزشی برای کارکنان سازمان و ناآشنا بودن آنان با وظایف شغلی خود؛
۱۷ ) عدم به کارگیری روش های عملی برای آزمایش و انتخاب افراد و واگذاری تصدی مشاغل به افراد غیرواجد شرایط؛
۱۸ ) ناآشنایی کامل افراد به وظایف شغلی خود از همان آغاز ورود به یک سازمان؛
شناخت عوامل و عناصر مؤثر در ایجاد فرسودگی شغلی : این سؤال را همواره در فراروی مدیران پرکار و مسئول قرار می دهد «هنگامی که فرد دچار عارضه یا اختلال فرسودگی شغلی شد، آیا راهی برای رهایی او از این وضع بیماری زا وجود دارد؟» خوشبختانه پاسخ این سؤال مثبت است و شواهد و یافته های جدید علمی بیانگر این واقعیت است که امکان بهبود و بازگشت سلامتی برای این فرد وجود دارد. زیرا با ارئه کمک های مناسب خود می تواند از فرسودگی جسمی و روانی رهایی یابد. اگر از میزان فشارهای روانی وارد بر افراد کاسته شود، اگر افراد مبتلا به فرسودگی شغلی مورد حمایت سرپرست واحد کار خود، همکاران، دوستان و آشنایان قرار گیرند، اگر این افراد برای خود تفریحات سالم و سرگرمی های خارج از محل کار داشته باشند، حداقل بعضی از آنان نگرشهای مثبتی نسبت به کار خود پیدا می کنند و بازدهی آنها در کار مانند سابق می شود. البته باید در نظر داشت که این نوع ترمیم یا کسب توان مجدد در شرایطی حاصل می شود که فرد به خود کمک کند و با به کارگیری راهبردهای درست، خود را از دام فرسودگی شغلی رها سازد. پژوهشگران و محققین علوم روانکاوی پیشنهاد می نمایند در صورتی که از فرسودگی شغلی در رنج هستید یا می خواهید از مبتلا شدن به آن مصون بمانید اقدامات زیر را انجام دهید :
۱ ) در صورت امکان شرایط فیزیکی یا روانی کار خود را تغییر دهید و چنانجه قادر به ایجاد چنین تغییراتی نمی باشید، بعضی از رفتارهای خود را تغییر دهید و مسئولیتی را که از عهده انجام دادن آن برنمی آیید، قبول نکنید؛
۲ ) از برنامه هیا متنوع برای بهبود وضعیت بدنی خود استفاده کنید و اوقات خاصی از شبانه روز را به ورزش کردن اختصاص دهید و از برنامه های غذایی مناسب استفاده کنید. بدین ترتیب مقاومت بدن شما در مقابل فرسودگی ناشی از فشارهای روانی مربوط به کار و خستگی شغلی افزایش می یابد؛
۳ ) از روش های خاص ایجاد آرامش (ریلکسیشن) استفاده کنید و در همان جلسه اول متوجه خواهید شد که تا چه میزانی در ایجاد آرامش برای شما مؤثر واقع می شود. تاکنون برای ایجاد حالت آرامش روش های گوناگونی معرفی شده است (مثل آموزش نظامدار آرمیدگی، مراقبه و …) شما می توانید ضمن آشنایی با این روشها از طریق شرکت در جلسات آموزشی شیوه های مقابله با فشار روانی؛
۴ ) روش های کارآمد برای انجام کارها دنبال کنید. زیرا اگر روش های بهتر و اثر بخش تر برای انجام دادن کارها را تجربه کنید، متوجه می شوید همیشه روشی بهتر برای انجام دادن هر وجود دارد؛
۵ ) برای رفع خستگی کارگران می تواند در کار روزانه آنها تغییراتی داد و با جابجا کردن آنها تنوعی در کارشان به وجود آورد، البته این تنوع باید طبق اصول و برنامه صحیح انجام پذیرد. همچنین می توان محیط های مناسب کارگری به وجود آورد و با تنظیم برنامه های تفریحی و دسته جمعی خستگی روزانه آنها را کاهش داد؛
۶ ) ارزشهای گوناگونی مانند ایجاد علاقه، دادن آگاهی در مورد نتیجه کارف دوره های استراحت کوتاه مدت بهره گرفتف خواب کافی و رفتن به دامن طبیعت نیز در تقلیل استرس ناشی از کار مؤثر است. اما افزون بر راهبردهای مطرح شده به این واقعیت انکارناپذیر نیز باید نظر داشت که مدیران می توانند در حل این معضل نقش کلیدی داشته باشند، زیرا یکی از وظایف مدیریت هر سازمانی آن است که موجباتی را فراهم آورند تا فشارهای وارد بر افراد در سازمان، تخفیف پیدا کند. بنابراین راهکارهای مختلفی نیز وجود دارد که با بهره گرفتن از آنها مدیریت هر سازمانی می تواند مانع از وارد آمدن محرکهای تنش زا بر کارکنان شود. از این رو، به مدیران علاقه مند به سلامت جسمی و روانی کارکنان خود پیشنهاد می شود برای پیشگیری از فرسودگی ناشی از کار به این راهکارها عمل نمایند :
۱ ) افرادی را که به کاری بگمارید که نه تنها به آن علاقه مند باشند بلکه از ویژگیهای شخصیتی لازم برای انجام دادن درست وظایف شغلی برخوردار باشند. زیرا چنانچه مناسبترین فرد برای تصدی مسئولیتهای یک شغل انتخاب شود، احتمال وارد آمدن تنشهای روانی به او کمتر استف بنابراین احتمال ابتلای او به عارضه فرسودگی شغلی نیز کاهش می یابد. برای دستیابی به این هدف، بهترین راه آن است که از روش های علمی آزمایش و انتخاب استفاده کنید و در صورت نیاز از همکاری متخصص رواشناسی بهره بگیرد؛
۲ ) برای متصدیان مشاغل گوناگون سازمانف دوره های آموزشی مناسب تکشیل دهید و مراقب باشید که برنامه ریزی طراحی و اجرای چنین دوره هایی براساس نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل شغل شرکت کنندگان در دوره آموزشی انجام گیردغ
۳ ) امکاناتی را فراهم آورید که مهارتهای افراد بسته به موضوع مسئولیت کاری آنها، افزایش یابد. زیرا اگر فرد نتواند بر موقعیت شغل خود تسلط داشته باشدف فشار روانی زیادی را تحمل می کند؛
۴ ) شرایط خطرآفرین در سازمان را به حداقل برسانید و امکاناتی را فراهم آورید که افراد در معرض خطر و محرکهای تنش زای اضافی قرار نگیرند. به عنوان نمونه دچار بر گرفتگی یا سانحه و حادثه نشوند؛
۵ ) شبکه های ارتباطی در سازمان را بهبود بخشید به گونه ای که کیفیت و کمیت ارتباط ها در سازمان، در بهترین وضع خود باشند و اطمینان حاصل کنید که افراد می توانید نظرات و شکایات، پیشنهادات و انتقادات خود را رابطه با فرد یا موضوعف به راحتی و بدون ترس و نگرانی و به شیوه ای منطقی ارائه دهند. در غایت مدیران می توانند با رفتار سنجیده خود به کارمندان بیاموزند چگونه بدون ترس و نگرانی با سرپرست یا مدیر خود وارد گفتگو شوند.
برای جلوگیری از فرسودگی روانی خونسردی خود را حفظ کنید :
روابط اجتماعی رو به کاهش؟
پس روی؟
انجام کار به صورت بد؟
نارضایتی شغلی؟
خستگی جسمی روحی؟
بی میلی نسبت به تغییرات؟
عدم انعظاف پذیری دلمردگی و بدبینی؟
آیا از مشکلات زیر رنج می برید؟
روابط اجتماعی رو به کاهش؟
پس روی؟
انجام کار به صورت بد؟
نارضایتی شغلی؟
خستگی جسمی روحی؟
بی میلی نسبت به تغییرات؟
عدم انعظاف پذیری دلمردگی و بدبینی؟
هر کدام از موارد بالا نشانه ای از فرسودگی روانی هستند :
فرسودگی روانی در اثر استرس فراوان و طولانی مدت ایجاد می شود، که پس از آن نوعی تنش، خشم، غضب و خستگی به وجود می آورد. این مشکل روانی زمانی اتفاق می افتد که فرد با بی توجهی، بدگمانی و پرخاشگری رفتار می کند.
برای اجتناب از فرسودگی روانی باید خونسرد خود باشید. در خیلی از شرکت ها و ادرات برنامه هایی ضداسترس وجود ندارد، پس مسئول سلامت روان خود باشد.
همه ما، به خاطر پیشرفت های تکنولوژی در محل کار، می توانیم شدیدتر اما سریع تر کارمان را انجام دهیم. اما کارگر یا کارکند تنها چیزی است که در ادره ترفیع پیدا نکرده است. افراد مجبور هستند حتی بیشتر از گذشته کار انجام دهندف اما هیچ تنوع و پاداشی نداشته باشند، از این رو دچار افسردگی و استرس شغلی بشوند.
افسردگی یک شبه اتفاق نمی افتد. با گذشت زمان، استرس جمع می شود و در نهایت به نوعی خستگی، پس روی و دلمردگی تبدیل می گردد.
زمانی که شما انرژی و انگیزه خود را از دست می دهید، و نمی دانید که با این مشکل چگونه کنار بیایید، دچار افسردگی روانی می شوید.
اگر به موارد زیر توجه کنید، شاید از افسردگی رنج ببرید :
عدم تحمل همکاران و رفتار خشنونت آمیز با آنها، نکوهش و ملامت اطرافیان و تقصیر خود را گردن آنها انداختنف انزوا، دلتنگی، رو آوردن به نوشابه های الکی و بعضی خوراکی ها.
علائم جسمی هم شامل این موارد هستند :
سردرد، افزایش فشار خون، بیماری های مزمن. به راستی استرس شما را از پا درمی آورد و بیمار می کند. باور کردنی نیست، پاسخ به این افسردگی از فردی به فردی دیگر متفاوت است، از اعتیاد به پرکاری گرفته تا عدم تمایل به ادامه شغل، متفاوت می شود. خیلی از مردم قبل از این افسردگی، افرادی پر بازده و پر توان بوده اند، که گاهی طمع و زیاد خواهی باعث استرس در آنها شده است، که بعد از آن قادر به مدیریت امور خود نیستند و در نهایت دچار افسردگی روانی می شوند.
شاید بدترین قسمت افسردگی این باشد که تمام جنبه های زندگیتان را تحت تأثیر قرار می دهند (نه فقط جنبه شغلی). بی توجهی به استرس منجر به افسردگی و دلمردگی می گردد.
آیا بیش از حد استرس دارید؟
می توانید فرمی را در این زمینه پر کنید.
اما خیلی از افراد با دیگران صحبت نمی کنند، تا متوجه شوند که نشانه ای از استرس در آنها وجود دارد. این که برخی افراد علت و راه حل استرس خود را نمی دانند، مشکلشان دوچندان می شود.
متأسفانه، گاهی اوقات خانواده و اطرافیان با توجهی و خواسته های بی جا، مشکل و افسردگی فرد را بیشتر می سازند. برگشت از کار پر تلاش به خانه ای که باید تمیز گردد، رسیدگی به تغذیه و امور فرزندان، و همسری که شایسته توجه است، می تواند فرد را مستاصل کند و از پا درآورد. گاهی استرس آنقدر تأثیر بد روی فرد می گذارد که وی فلج می گردد و قادر به انجام امور خود نخواهد بود. از آنجا که توجه به خواسته های دیگران بیش از حد برای این قبیل افراد اهمیت دارد، خودشان را فراموش می کنند. در این صورت چگونه می توانند به خودشان فکر کنند و قدری هم برای خود ارزش قایل شوند؟
پس اگر از لحاظ روانی خودشان را تخلیه نکنند، مشکلات بیشتر می شوند.
اگر فرد به احتیاجات خود در تمام جنبه های زندگی توجه کند، امور جزئی را کنار می گذارد و آنها برای وی بی ارزش می گردند.
[شنبه 1400-08-01] [ 08:45:00 ب.ظ ]
|