و محسن عینی نجف آبادی، «هدف نهایی تعزیر و ضرورتها و نیازها» از مکارم شیرازی.
اما حسب جستجوهای به عمل آمده توسط محقق، پایاننامهای با عنوان مبانی تعزیرات در فقه امامیّه و حقوق جزای ایران تدوین نشده است؛ بنابراین، موضوع پایان نامه، مسألهی ابتکاری و تازهای است که در این پایان نامه به طور مفصّل به آن پرداخته میشود.
دانلود پایان نامه
فصل اول
کلیات و تعاریف
در نظام حقوقی اسلام، تعزیرات از جمله مجازاتهایی است که در کنار عقوبتهای قصاص، حدود و دیات قرار گرفته است، لازم است قبل از پرداختن به مبانی مشروعیت و قلمرو تعزیرات، معنا و مفهوم، تعریف و همچنین تفاوت آن با سایر عقوبتها مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۱- تعزیر از دیدگاه لغتشناسان
لغتشناسان، تعزیر را از ریشهی «عزر» دانسته و برای آن معانی متعددی بر شمردهاند، تعدادی از آنها عبارتند از:
۱-۱-۱- راغب اصفهانى‌
تعزیر را چنین تفسیر میکند: «تعزیر به معنای یارى و نصرت همراه با احترام است و معناى دیگر آن، مجازات کمتر از حد شرعى است، البتّه معناى دوّم نیز، به معناى اوّل بازمى‌گردد؛ زیرا هدف از اجرای این نوع تنبیه، تأدیب است که نوعی یاری به شمار میآید در حالیکه معنای اول، یاری کردن به وسیله از بین بردن عناصری است که به او زیان میرساند و معنای دوم، کمک کردن به فرد است بدینسان که نگذارد شخص به عوامل زیانبخش نزدیک شود، پس جدا کردن شخص، از چیزی که به وی ضرر میرساند نوعی یاری محسوب میشود، پیامبر اسلام (ص) هم با ملاحظه این معنا فرموده: «برادرت را خواه ظالم و خواه مظلوم یاری کن» به حضرت عرض شد اگر مظلوم باشد او را یاری میکنم اما اگر ستمگر باشد چگونه او را یاری دهم؟!» فرمودند: «او را از ستم کردن باز دار» ( مفردات الفاظ فی غریب القران، ۵۶۴).
از کلام راغب استفاده مى‌شود که تعزیر داراى سه معنى است:
الف) نصرت و یارى رساندن
ب) تأدیب
ج) ضرب و زدن
۱-۱- ۲- ابن منظور
از دیگر دانشمندان علم لغت، تعزیر را چنین تفسیر مى‌کند: «ریشهی اصلى تعزیر، به معنى سرزنش و ملامت کردن است همان‌گونه که ریشهی اصلى آن، به معناى تازیانهی کمتر از حدّ شرعى نیز مى‌باشد، علّت اینکه آن را تعزیر نامیده‌اند این است که گنهکار را از تکرار آن بازمى‌دارد و مانع انجام دوبارهی گناه مى‌گردد. این واژه در یارى رساندن با شمشیر نیز به کار رفته است، ولى اصل تعزیر، منع کردن و بازداشتن است؛ زیرا کسى که به دیگری کمک میکند مانند آن است که دشمنان
را از او بازداشته و مانع آزار و اذیّت آنها میشود، بدین جهت است که به تأدیب کمتر از حدّ شرعى، تعزیر گفته مى‌شود؛ چون مانع تکرار گناه، توسّط جانى مى‌گردد» (لسان العرب، ۴/۵۶۱).
۱-۱-۳- خلیلبن احمد
از لغت‌شناسانى است که دربارهی تعزیر میگوید: «تعزیر به معناى شلّاقهاى کمتر از حد است و نیز به معناى نصرت و یارى رساندن به کار رفته است»‌ (کتاب العین، ۱/۳۵۱).
۱-۱-۴- ابن حماد جوهرى‌
نویسندهی کتاب الصحاح، ، تعزیر را چنین تفسیر مى‌کند: «تعزیر به معنى تعظیم و بزرگداشت است و معناى دیگر آن تأدیب‌ مى‌باشد و بر اساس همین معنى، به تازیانه‌هاى کمتر از حد شرعى تعزیر گفته‌اند» (۲/۷۴۴).
۱-۱-۵- علّامهی مصطفوى‌
درباره تعزیر چنین مى‌گوید: «ریشهی اصلی تعزیر، دفاع به همراه تقویت نمودن است و سایر معانى نیز به همین معنى بازمى‌گردد و از لوازم آن شمرده مى‌شود و یا معنى حقیقى نیست، امّا تعزیر و تأدیب، از روشنترین مصادیق «تقویت و دفاع» است؛ زیرا از مجرم، در مقابل جرم دفاع میکند و او را به کمال هدایت مى‌کند و از تکرار جرم بازمى‌دارد»‌ (التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ۸/۱۰۸).
در مجموع پس از بررسی اقوال مختلف لغتشناسان، میتوان به این نتیجه رسید که: بیشتر لغتشناسان تعزیر را تأدیب کمتر از حد شرعی معنا کردهاند و اینکه تعزیر، در اصل به معنای منع کردن و بازداشتن است به این صورت که اگر منع و جلوگیری کردن از دشمن باشد مفهوم آن یاری کردن در مقابل دشمنان است و اگر جلوگیری از گناه باشد، مفهوم آن مجازات و تنبیه است. بنابراین، به مجازاتهایی که سبکتر از حد باشد تعزیر میگویند برای اینکه به وسیلهی آن، در حقیقت کمکی به گناهکاران شده و از گناه بازداشته میشوند و این نشان میدهد که مجازاتهای اسلامی، جنبه تربیتی دارد و اینکه از اقوال لغتشناسان، میتوان چنین برداشت کرد که:
الف) لغویّین در تفسیر کلمهی تعزیر، بر سه دسته تقسیم مى‌شوند:
اوّل) کسانى که معتقدند معناى اصلى تعزیر یک چیز است؛ (نصرت، یا منع، یا تأدیب، یا چیز دیگر) و معانى دیگر را به همان ریشه باز مى‌گردانند.
دوم) عدّه‌اى دیگر بر این اعتقادند که کلمهی مذکور معناى جامعى دارد و شامل تمام معانى دیگر مى‌شود، که اصطلاحاً مشترک معنوى گفته مى‌شود.
سوم) گروهى نیز مشترک لفظى را پذیرفته و معتقدند این لفظ داراى معانى متعدّدى مى‌باشد.
ب) معانى متفاوتى که براى واژهی تعزیر گفته شده، از جهتى به دو دسته تقسیم مى‌شود:
اوّل) معانى مثبت؛ مثل تعظیم، تفخیم، نصرت، توقیر و مانند آن.
دوم) معانى منفى؛ مانند منع، تأدیب، ضرب، لوم و سرزنش، که جامع آنها منع است.
از این برداشت میتوان چنین استنباط کرد که محققان معتقدند کاربرد مشترک لفظی در بیش از یک معنا غیر مقدور است؛ زیرا لفظ، آیینه معناست و آینه در یک آن، فقط گنجایش یک صورت را دارد، در این مورد فرقی نمیکند که هر دو معنا حقیقی باشند یا یکی مجازی و دیگری حقیقی یا هر دو مجازی( محمدی، مبانی استنباط حقوق اسلامی، ۴۳). چرا که امکان ندارد افراد در زمان استعمال دو معنا را از یک لفظ، به طور جدی اراده کنند؛ زیرا ذهن انسان، نمیتواند به هنگام استعمال بر دو معنا، در یک لفظ توجه کند.
پس در مورد اینکه واژه تعزیر، مشترک لفظی است یا معنوی، باید گفت که ملاک دراشتراک لفظی و معنوی، معنای لغوی آنها نیست بلکه ملاک مفهوم و اصطلاح لفظ، در آن حیطه و علم است بنابراین چون در مورد واژهی تعزیر، اغلب منع و بازداشتن به کار برده شده است، با این اوصاف، تحقق معانی مختلف تعزیر در مصادیقش، به نحو اشتراک معنوی است؛ چرا که در متون فقهی، تعزیر در استعمالات متعدد، به معنی منع به کار رفته است، یعنی وجه مشترک معانی متعددی که در مورد تعزیر به کار رفته است واژه منع و بازداشتن میباشد.
از دقت و تتبع در اکثر کلمات اهل لغت، به دست میآید که در مفهوم تعزیر، ضرب و زدن ملاحظه نشده است، بلکه اکثراً تعزیر را به منع، تأدیب، رد و ملامت و یاری کردن معنا کردهاند این که دیده میشود در معنای تعزیر، در بعضی از کلمات اهل لغت، عنوان ضرب ذکر شده است از باب ذکر مصداق شایع منع و تأدیب و ملامت کردن است و نیز از آن جهت است که ضرب، آسانترین وسیلهای است که همیشه در اختیار همه میباشد، همچنین با فرهنگ و عادات زمان های گذشته متناسب بوده است؛ نه اینکه تعزیر به عنوان حقیقت شرعیه، معنای ضرب در آن ملاحظه شده باشد.
۱-۲- تعزیر در اصطلاح فقهای امامیه
واژهی تعزیر علاوه بر معانی لغوی، در اصطلاح فقهی مفهوم خاصی دارد که برای شناسائی این مفهوم لازم است نظرات فقها بررسی گردد تعدادی از آنها عبارتند از:
۱-۲۱– ابوالصلاح حلبی در تعریف تعزیر چنین مینویسد: «تعزیر عبارت است از تأدیب که خداوند آن را جعل نموده است؛ به منظور اینکه تعزیر شونده و دیگر مکلفین را از ارتکاب عمل ممنوع باز دارد، این حکم در موردی که به امر واجبی اخلال وارد شود یا امر قبیحی از کسی سر زند و در شرع، مجازات معینی دربارهی آن وضع نشده باشد ثابت میشود» (الکافی فی الفقه، ۲/۴۵۹).
۱-۲-۲- شیخ طوسی در این باره مینویسد: «تعزیر بر عهدهی امام است و در این مورد اختلافی نیست؛ امام اگر بداند که مجرم را چیزی جز تعزیر باز نمیدارد، جایز نیست آن را ترک کند (الخلاف، ۶/۱۹۳). همچنین در این باره میگوید: «هیچ گاه مقدار تعزیر به اندازه حد نمیرسد و پایینتر از آن است، پایینترین مرتبه حد، در مورد جنب از حرام هشتاد تازیانه است (طوسی، الخلاف، ۵/۴۹۷).
۱-۲-۳- محقق حلی در باب حدود از کتاب شرایع مى‌نویسد: «هر کس کار حرامی را انجام دهد یا واجبی را تـرک کند، امـام میبایست وی را به اندازهای که به مقدار حـد نرسد، تعزیــر نمایـد.» ( ۴/۱۵۵) صاحب جواهر در شرح عبارت فوق اظهار کرده است: «از نظر فتوی و نص هیچ اشکال و اختلافی در آن وجود ندارد» (نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸).
۱-۲-۴- علامهی حلی مینویسد: «تعزیر در هر جرمی که حد ندارد الزامی است؛ همانند سرقت مال کمتر از حد نصاب یا از غیر حرز، چپاول، غصب، ناسزایی که قذف نباشد و نظایر آن» (تحریر الاحکام، ۲/۲۳۹).
۱-۲-۵- شهید ثانی میگوید: «تعزیر در اصطلاح شرعی، آن نوع مجازات یا نکوهشی است که در غالب موارد در اصل شرع، برای آن اندازهای تعیین نشده است» (مسالک الافهام، ۲/۴۲۳). در این عبارت برای تعزیر، مفهومی گسترده بیان شده که شامل انواع عقوبتها و اهانتها میشود که به منظور تأدیب انجام میگیرد.
۱-۲-۶- امام خمینی دربارهی تعزیر میگوید: «هر کس واجبی را ترک کرده یا کار حرامی را انجام داده باشد امام(ع) و نائب او حق دارد، چنین فردی را تعزیر نماید، به شرطی که عمل ارتکابی، از گناهان کبیره باشد. در این صورت مقدار و حد مجازات تعزیری، بسته به نظر حاکم است، لکن احوط برای حاکم در موردی که دلیل بر مقدار آن دلالت نکند، این است که از کمترین حدود، تجاوز نکند» (تحریرالوسیله، ۲/۴۷۷). گاهی نیز نص، مقدار تعزیر را بیان کرده که موارد آن منحصر در پنج عنوان از جرائم جنسی (که به تعزیرات مقدره معروفند) است، صاحبان کتب فقهی از جمله (نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴) و (شهید ثانی، مسالک، ۱۴/۳۲۶) و از حقوقدانان (جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ۱۲۸۷). آن، پنج جرم را به شرح زیر احصاء کردهاند:
کسی که در روز ماه رمضان، که موظف به روزه گرفتن است، با همسرش در آمیزد، به بیست و پنج ضربه تازیانه محکوم میشود.
کسی که با داشتن زن آزاد، کنیزی را بدون اذن زنش، به عقد خود در آورد و با او درآمیزد به یک هشتم حد زنا، یعنی دوازده و نیم ضربه تازیانه محکوم میشود.
دو مرد بیگانه که برهنه در زیر یک لحاف باشند به سی تا نود و نه ضربه تازیانه محکوم میشوند.
مرد و زنی بیگانه از هم، که برهنه یر یک لحاف باشند به ده تا نود و نه ضربه تازیانه محکوم میشوند.
کسی که بکارت دختری را به غیر طریق آمیزش، مثلاً با انگشت، از میان ببرد، حسب اختلاف اقوال به سی تا هفتاد و هفت یا سی تا هشتاد و هشت ضربه تازیانه محکوم میشود.
این منحصر کردن در پنج مورد، از دو جهت اشکال دارد:
یکی اینکه در اغلب این موارد تعزیر معین نشده بلکه حداقل و حداکثری در آنها معین شده است بین ده تازیانه تا نود و نه تازیانه و این ویژگی تعزیرات نامعین است و بر اساس نظری است که اغلب بر آن هستند مبنی بر این که تعزیر باید از حد کمتر باشد. این ویژگی همچنین در کتاب پنجم ق.م.ا که اختصاص به تعزیرات دارد، مشاهده میشود یعنی در قانون مجازات اسلامی نیز حداقل و حداکثری برای جرم اعلام شده است.
دیگر اینکه مواردی هم هستند که به ظن قوی در زمره تعزیرات میباشند و کیفر معین شدهای دارند که در حصر شهید ثانی از آنها نام برده نشده است از جملهی آنها کیفرهای مرتد است. گروهی از فقها ارتداد را جزو حدود نمیدانند مثلاً شهید اول در لعمه پس از حدود، فصل جداگانهای را تحت عنوان «فی عقوبات متفرقه» آورده و در آن فصل از چند کیفر در مورد چند جرم نام برده و در اغلب آنها تصریح به تعزیر بودن کرده است و از جمله آنها ارتداد است، شهید ثانی که آن را شرح کرده هیچ ایرادی بر او نگرفته و در مسالک گفته است: «تعزیرات در اصطلاح شرع، عقوبت یا اهانتی است که در اصل شرع برای آن حدی معین نشده است»
این تعریف از تعزیر میرساند که وی هر عقوبت نامعین را هر چه باشد به طور مطلق تعزیر دانسته و کیفر ارتداد را نیز جزو تعزیرات شناخته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...