۲-۳-۵-۲ در تنظیم هیجان چه چیزی تنظیم می شود :
شاید اساسی ترین معما در تعریف تنظیم هیجان با این مساله سروکار دارد که هنگام مدیریت هیجان چه چیزی تنظیم می شود .به دلیل این که هیجان پدیده ای چندوجهی است (شامل برانگیختگی فیزیولوژیکی ، کنش وری عصب شناختی،ارزیابی شناختی،فرایند های توجهی و تمایلات پاسخ دهی)راه های گوناگونی برای مدیریت هیجان ها وجود دارد .ملاحظه این راه ها نشان می دهند که اصطلاح تنظیم هیجان به پدیده واحدی اشاره ندارد ،بلکه این پدیده تحت عنوان مفهوم گسترده ای است که حوزه ای از فرایند های به نسبت مرتبط را شامل می شود. در نقطه ی ثقل این فرایند ها سازماندهی سیستم عصبی قرار دارد که درگیر تنظیم برانگیختگی هیجانی از طریق فعل و انفعالات درونی و بیرونی است .ظرفیت های تنظیم هیجان و خودمدیریتی ، بخشی بر پایه مولفه های عصبی – فیزیولوژیکی استوارند که در طول سال اول ظهور می کنند و مبنای برای اشکال پیچیده تر مدیریت هیجانی در سال های بعد فراهم می نمایند در واقع فرایندهای عصبی – فیزیولوژیکی زیر ساخت انگیختگی هیجانی و مدیریتی ،بخشی است ازآنچه که تنظیم می شود .مدیریت درون داده های مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده ، روش دیگری است که هیجان از طریق آن می تواند تنظیم شود .فرایند های توجهی از همان اوائل زندگی عهده دار کارکردی برای تنظیم هیجان هستند به این صورت که در برخی از موقعیت ها تمرکز توجه و درون داده های اطلاعاتی که موقعیت هیجانی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند تنظیم می شوند . در مواقع دیگر هیجان از طریق مولفه های دیگر فرایند اطلاعاتی تنظیم می شود در این روش به جای محدود کردن درون داده های مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده ، افراد از طریق تغییر تفسیر یا تحلیل این اطلاعات هیجان های خود را تنظیم می کنند(تامپسون،۱۹۹۴، به نقل از مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳).
پایان نامه - مقاله
۳-۳-۵-۲ تنظیم شناختی هیجان :
تنظیم هیجانی فرایند واحد و همگون نیست بلکه از طریق ساز و کارهای مختلفی تحقق می یابد برخی پژوهشگران دریافته اند که نظم بخشی هیجان مستلزم فعال شدن برخی فرایندهای شناختی است.(شهبازی،۱۳۹۲). پژوهشهای روانشناختی فزاینده ای گزارش داده اند که که فرایند های هیجانی با دیگر جنبه های شناخت تعامل دارند، طوری که هم قابلیت محرک های هیجان بر دامنه گسترده از عملیات های شناختی تاثیر گذار است و هم توانایی انسان در بکارگیری سازکارهای شناختی در تنظیم پاسخ های هیجانی اثر گذار است .(فرزانه پور،۱۳۹۱).
در تنظیم شناختی هیجان به تعامل بهینه ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شزایط منفی نیاز است ، زیرا انسان ها با هر چه مواجه می شوند آن را تفسیر می کنند و تفسیرهای شناختی تعیین کننده واکنش های افراد است (غفرانی،۱۳۹۱).
ایزارد و همکاران با تاکید بر تعامل هیجان و شناخت معتقدند که دانش هیجانی نقشی تسهیل کننده در رشد تنظیم هیجانی دارد شناخت ها با فرایندهای شناختی به افراد کمک می کنند تا هیجان ها و احساسات خود را تنظیم کرده و مغلوب شدت هیجان ها نشوند فرایندهای شناختی را می توان به فرایندهای ناهشیار (فرافکنی و انکار) و هشیار(ملامت خویش، فاجعه سازی و نشوارگری ) تقسیم کرد.تنظیم شناختی هیجان به فرایندهای شناختی ای اطلاق می شود که اطلاعات برانگیزاننده هیجانی را مدیریت می کنند .تنظیم شناختی هیجان در فرایندهای مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب هیجانی در فرایند های مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب هیجانی ناخوشایند یکی از فرایند های مهم در روند مقابله است در مجموع تنظیم شناختی هیجان ما را قادر می سازد با انعطاف پذیری بیشتری به وقایع متنوع محیطی پاسخ دهیم .(واحدی و همکاران،۱۳۹۲)
مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه های شناختی درستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد دلالت بر شیوه های شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد (اوکسنر و گراس ،۲۰۰۵؛ به نقل از کیانی و همکاران،۱۳۹۱). هنگامی که فرد یک موقعیت هیجانی روبرو می شود احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست بلکه وی نیاز دارند که در این موقعیت های بهترین کارکرد شناختی نیز داشته باشد (رضوان و همکاران ،۲۰۰۶، به نقل از مرادی،۱۳۹۱) .در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینه ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است زیرا انسان ها باهر چه مواجه می شوند آن را تفسیر می کنند ،تفسیرهای شناختی تعیین کننده واکنش های افراد است (مرادی ،۱۳۹۱).
در متون روان شناختی مفهوم تنظیم شناختی هیجان منظور توصیف فرایند تعدیل عاطفه منفی به کار رفته است تنظیم شناختی هیجان شکل خاصی از خود نظم بخشی می باشد و به عنوان فرایندهای بیرونی و درونی دخیل در بازبینی ارزشیابی و تعدیل ظهور ،شدت و طول مدت واکنش های هیجانی تعریف شده است که در سطوح ناهشیار نیمه هشیار و هشیار به کارگرفته می شود (غفرانی،۱۳۹۱).
تنظیم شناختی هیجانات به افراد کمک می کند تا برانگیختگی ها و هیجان های منفی را تنظیم نمایند این شیوه تنظیم با رشد پیشرفت یا بروز اختلال های روانی رابطه مستقیم دارد .بنابراین در نتیجه ارزیابی شناختی نادرست از موقعیت به دلیل کمبود اطلاعات برداشت اشتباده یا اعتقاد بی منطق و نادرست فرد راهبردها شناختی خود را برای روبه رو شدن با موقعیت تنیدگی زا برمی گزند در این دیدگاه به افراد در بازسازی الگوی فکری آنان از طریق بازسازی شناختی کمک می شود (گارنفسکی و کرایج،۲۰۰۶؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
پژوه های تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد ساز و کارهای دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت های استرس زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهش ها با مطالعه توانایی کودکان در تنظیم خود ادامه یافته است بر مبنای این مطالعهات مدل های متعددی در خصوص نقش سیستم های عصبی در کنترل هیجان شک گرفته است . مدل استراتژی شناختی هیجان از مهم ترین مدل ها در این مورد است این دسته از مدل ها به فرایند های شناختی گوناگون موثر در تنظیم کنش های هیجانی پردازند(حسن پور،۱۳۹۲).
علاقه ی همزمان به تنظیم هیجان همچنین پیشنهاد کاربردهایی در زمینه ی آسیب شناسی روانی ، نوید بخش بهبود دیدگاه هایی نوین در عرصه ی رشد هیجانی است .ریشه های پزوهش در این زمینه به مطالعه ی دفاعی های روانشناختی استرس و مقابله روانشناختی ،نظریه ی دلبستگی و البته نظریه ی هیجان بر می گردد(مهدی زاده و همکاران ،۱۳۹۳).
۴-۳-۵-۲ چارچوب بررسی تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان بیشتر در دو چارچوب مهم بررسی می شود: ۱)راهبردای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان با در آغاز بروز آن ) فعال می شوند و از بروز هیجان های شدید پیشگیریمی کنند و ۲)راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از هیجان فعال می شوند (این راهبردها نمی توانند از ایجاد هیجان ها ی شدید پیشگیری کنند.راهبردهای تنظیم هیجانی که قبل از بروز رخداد استرس زا فعال می شوند باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوی می گردند که پاسخهای هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند این فرایند ارزیابی دوباره نامیده می شود . (حسن پور،۱۳۹۲).
۵-۳-۵-۲ راهبردهای (شناختی) تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان موثر نیازمند دسترسی به طیف وسیعی از راهبردهای تنظیم هیجان است در تعدیل تجارب درونی و رفتارهای بیرونی با یکدیگر همکاری می کنند ، دسترسی به طیف وسیعی از راهبردها فرد را قادر به تحمل تجارب هیجانی می کند به گونه ای که مناسب بادرخواست های محیط باشد و دستیابی به اهداف به تحمل تجارب هیجانی می کند به گونه ای که مناسب با درخواست های محیط باشد و دستیابی به اهداف بلند مدت را تضمین نماید بیشتر پژوهش های انجام شده در زمینه تنظیم هیجان بر فواید و هزینه های عاطفی ، شناختی ،فیزیولوژیکی و اجتماعی راهبردهای خاص تنظیم هیجان متمرکز شده اند(جان و گراس،۲۰۰۴؛ گراس و جان،۲۰۰۳؛ به نقل از فرزانه پور،۱۳۹۲). به عبارت دیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به نحوه ی تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه ی آسیب زا برای آنها اطلاق می گردد (فرزانه پور،۱۳۹۲).
راهبردهای شناختی تنظیم هیجان همانند دیگر ابعاد رفتاری و اجتماعی آن در واقع با هدف مدیریت هیجان ها جهت افزایش سازگاری و تطابق به کار می روند و بخشی از راهبردهای تطابقی هستند که با تجربه و درمان ناراحتی های هیجانی و جسمانی مرتبط اند (طالع بکتاش و همکاران،۱۳۹۲).
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) در مطالعه ی خود برای اولین بار به طور مجزا بر روی ابعاد شناختی راهبردهای مقابله ای متمرکز شدند (مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳). براساس مدل نظری آنها راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مشتمل بر نه راهبرد است که به دودسته انطباقی و غیر انطباقی تقسیم می شوند .
۱-۵-۳-۵-۲ راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان :
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان را به شکل زیر ارائه داده اند :
خود سرزنشگریبه مفهوم خود را مسئول و مقصر تجربیات تلخ دانستن است ، کسی که در وقایع پیش آمده به سرزنش خود می پردازد به شدت احساس گناه می کند این احساس گناه ممکن است منجر به بروز بیمار های روانی نظیر افسردگی شود. گرچه خود سرزنشگری در سطح رفتاری با بازده مثبت در عملکرد همراه می شود ،اما سبک های اسنادی موثر در خود سرزنشگری با افسردگی و دیگر بیماری های روانی مرتبط هستند .
دیگر سرزنشگرینحوه تفکری مبتنی بر این که دیگران مسئول و مقصر اتفاقات بدی هستند که برای فرد رخ داده است .مطالعات نشان داده اند که سرزنش دیگران و مقصر دانستن آنها با یهزیستی هیجانی ضعیف و مشکلات رفتاری همراه است .خودسرزنشگری و دیگر سرزنشگری سبک های اسنادی فردی هستند همراه با طرز تفکری درونی ، باثبات و کلی بودن علیت تجارب و وقایع بخصوص و قایع منفی .
فاجعه نماییفرد شرایط ایجاد شده را شدید تر و وحشتناک تر از واقعیت آن ادراک و ابراز می کند کاربرد زیاد این راهبرد منجر به مشکلات هیجانی و بیماری های روانی می شود .در کل نظر می رسد که این راهبرد با غیر انطباقی بودن پریشانی هیجانی و افسردگی مرتبط باشد .
نشخوار فکریتفکر مداوم راجع به احساسات و تفکرات همراه با اتفاق ناخوشایند بدون اقدام برای اصلاح محیط. اثبات شده که شیوه مقابله نشخوار فکری ،باسطوح بالای افسردگی همراه است و البته این نحوه تفکر، تا حدی هم به مقابله موثر با شرایط تنیدگی زا کممک می کند .
۲-۵-۳-۵-۲ راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان :
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۲) راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان را به شکل زیر رائه داده اند:
پذیرشاین راهبرد بر پذیرش رویداد و تجربه تلخ و کنار آمدن با آنچه روی داده است دلالت دارد .پذیرش یک راهبرد مقابله ای است که رابطه مثبت و تعدیل کننده ای با میزان خوش بینی و حرمت خود و رابطه منفی با میزان اضطراب دارد اگرچه فرایند پذیرش خوب است اما برای بسیاری از وقایع سطوح خیلی بالای پذیرش می تواند نشانگر نوعی از کناره گیری باشد و به احساس عدم توانایی در تاثیر گذاری بر وقایع منجر گردد.
تمرکز مجدد مثبتاین راهبرد عبارت است از فکر کردن درباره وقایع مثبت به جای وقایع منفی.تحقیقات نشان داده اند که این راهبرد به تنهایی تاثیر مثبتی بر سلامت روانی انسان ها دارد اعتقاد براین است که این راهبرد ،درکوتاه مدت یاری دهنده ولی در بلند مدت مانع از مقابله سازنده با رویدادهای منفی می گردد.
تمرکز مجدد بر برنامه ریزیتفکر درباره برنامه های که برای مداخله در اتفاقات مورد نیاز است و یا تفکر روی طرحی که موقعیت ها را تغییر می دهد این راهبرد لزوما یک راهبرد مقابله شناختی مثبت و متمرکز بر عمل است و رفتاری واقعی به دنبال دارد .
ارزیابی مجدد مثبتمعنای مثبت بخشیدن به وقایع و اتفاقات فکر کردن به این که اتفاقات می توانند فرد را قوی تر کنند و یا جستجوی جنبه های مثبت یک اتفاق این راهبرد نیز با خوش بینی و حرمت خود رابطه مثبت و با اضطراب رابطه منفی دارد .
توسعه دیدگاه (کم اهمیت شماری) : به تفکر درباره کم اهمیت جلوه دادن رویدادها یا تاکید بر نسبیت آن ها در مقایسه با سایر رویدادها اشاره می کند همچنین مفهوم مقایسه اجتماعی یا کم اهمیت شماری مسئله مهمی در ارتباط با بهزیستی روانی است .(فرزانه پور، ۱۳۹۲).
۶-۳-۵-۲ تفاوتهای فردی در تنظیم هیجان :
به دلیل اینکه تنظیم هیجان دربرگینده فرایند های رشدی نامتجانس است احتمالا تفاوت های فردی در تنظیم هیجان به جای محور واحد، در طول ابعاد چندگانه رخ می دهد برای مثال احتمالا افراد در دانش خود درباره ی نیاز به تنظیم هیجان در موقعیت های خاص در آگاهی آنها درباره راهبردهای جایگزین در انعطاف پذیری در به کار بستن راهبردهای تنظیمی مختلف و دیگر مولفه های کنترل هیجان متفاوت هستند (مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳).
افراد در توانایی توجه کردن ،تشخیص دقیق و پردازش هیجان ها با هم متفاوت هستند در مورد استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان تفاوت های فردی از اهمیت ویژه ای برخوردارند به طور مثال ممکن است فردی به طور معمول از موقعیت هایی که هیجان منفی ایجاد می کنند اجتناب کند (ارزیابی مجدد شناختی) در حالی که فرد دیگر توجهش را از مولفه های آزار دهنده آن موقعیت برای کاهش هیجان منفی بگرداند (فرونشانی)(جان و گروس،۲۰۰۷،به نقل از فرزانه پور ،۱۳۹۲).
تفاوت های فردی نه تنها در استفاده از راهبرد های خاص ، بلکه در مورد به کاربردن موفق راهبرد نیز مطرح است و این عوامل تحت تاثیر مواردی از متغیرهای فردی مانند جنسیت قرار می گیرند (ریورز،براکت ، کوتولاک و سالوی،۲۰۰۰،به نقل از اعتمادی نیا،۱۳۸۹).
افراد با ویژگی ها و تیپ شخصیتی متفاوت سبک های مقابله ای مختلف و درجات آسیب پذیری متفاوتی در برابر تجربه وقایع تنیدگی زا از خود نشان می دهند مهارت های تنظیم شناختی هیجان از عوامل موثر فردی در سلامت روان به شمار می رود به نظر می رسد که صفات شخصیتی افراد تاثیر مهمی بر راهبردهای تنظیم هیجان آنها داشته باشد .راهبردهای تنظیم شناختی هیجان کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد یا شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است به باور گارنفسکی کرایج و اسپانیهون افراد در مواجهه با تجارب و موقعیت های استرس زا برای حفظ سلامت روانی و هیجانی خود از راهکارهای شناختی متنوعی استفاده می کنند براساس نظریه آیسنک و گری ویژگی های شخصیتی با آماده گی های هیجانی رابطه دارند(حجتی،۱۳۹۲). بر اساس ادعای تفاوت های فردی با اثبات در واکنش پذیری عاطفی می توان ادغان داشت که نوع راهبردهای تنظیم هیجان توسط یک فرد و اثر بخش نظم جویانه آنها وابسته به خصوصیات روانی فیزیولوژیک شخصیت می باشد به عبارت دیگر ممکن است نوع و اثر بخشی راهبردهای تنظیم هیجان براساس انتخاب فردی خصوصیات شخصیتی و موقعیت های هیجانی متفوت باشد .(بهرامی،۱۳۹۲).
۷-۳-۵-۲ تفاوتهای جنسیتی در تنظیم هیجان :
تفاوت های جنسیتی در استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان را باید با توجه به موقعیت و نوع هیجان مورد توجه قرار داد مردان گزارش می کنند و یا در انها دیده می شود که بیشتر از راهبردهای حل مساله رفتار فرونشانی و راهبردهای تنظیم هیجان برون سازی (سرزنش دیگران، فعالانه عمل کردن)استفاده می کنند و درگیر راهکار های انحراف فکر و یا فعالیت های اجتنابی مانند ورزش کردن می شوند (فرزانه پور ،۱۳۹۲). در مقابل زنان گزارش می کنند یا در آنها دیده می شود که بیشتر راهبردهای حمایت اجتماعی، راهبردهای درونی شده (مانند سرزنش خود، و راهبردهای هیجان مدار مانند نشخوار فکری ،منفعلانه بیشتر به عواطف منفی توجه می کنند زنان گزارش می کنند که عصبانیت و ناراحتی خود را تنظیم می کنند تا از احساسات دیگران حفاظت کنند در حال که مردان تلاش می کنند تا کنترا کنندگی را حفظ کنند و از واکنش های غیر حمایتی درون فردی خودداری می کنند (تایمرز،فیشر و مانستد،۱۹۹۸، زمان و شیپ من ،۱۹۹۸،به نقل از اعتمادی نیا،۱۳۸۹). یافته ها نشان می دهد که درمقابل فشار زنان هیجان های منفی بیشتری نسبت به مردان تجربه می کنند و میزان آشفتگی روانی و افسردگی در زنان دوبرابر مردان است (روزنفیلد ،۱۹۸۹،به نقل از تاشک،۱۳۹۱).
۴-۵-۲ مبنای نظری هیجان وتنظیم هیجان :
جیمز[۱۰۲] اولین محققی است که برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیکی ارائه داد همزمان با وی فیزیولوژیست دانمارکی لانگه نیز نظریه مشابهی مطرح کرد که از آن پس نظریه آنها به نام نظریه جیمز لانگه خوانده شد طبق نظریه آنها هیجان واکنش مستقیم در برابر حوادث محیطی نیست بلکه واکنشی است در برابر پاسخ از گانیزم به آن حوادث. کنن(۱۹۲۷) پس از انتقاد به نظریه جیمز – لانگه نظریه جدیدی ارائه و در آن بر نقش دستگاه اعصاب مرکزی تاکید کرد بعدا برد از نظریه کنون حمایت و آن را تکمیل کرد. کنن- برد اعتقاد دارند که تجربه هیجانی و پاسخ هیجانی بطور همزمان و مستقل از یکدیگر صورت می گیرند نظریه آنها از این نظر حائز اهمیت است که افزون بر نقش تالاموس و قشر مخ در پدیدآیی هیجان به کنش متقابل قشری- زیر قشری تاکید دارد (حسن پور،۱۳۹۲).
۱-۴-۵-۲ نظریه ی آرون بک [۱۰۳]:
رویکرد بک بر این منطق نظری استوار است که نحوه ای که افراد تجربیات خود را ادراک می کنند و سازمان می دهند چگونگی احساس کردن و رفتار کردن آنها را تعیین می کند بک معتقد است افرادی که مشکلات هیجانی دارند مرتکب خطاهایی در منطق می شوند که واقعیت عینی را به سمت خوارشماری متمایل می کند .درمان شناختی مشکلات روانی را ناشی از فرایند پیش پا افتاده ای چون تفکر معیوب استنباط های غلط بر پایه ی اطلاعات ناکافی یا نادرست و ناتوانی در متمایز کردن خیال از واقعیت می داند (بک و همکاران،۱۹۷۹،بک و ویشار،۲۰۰۰،داتیلیو و فریمن ،۱۹۹۲به نقل از کاویان پور،۱۳۹۱).
۲-۴-۵-۲ نظریه ی لازاروس[۱۰۴] :
از نظر لازاروس ارزیابی شناختی فرد از معنی یک رویداد زمینه را برای تجربه هیجان آماده می سازد .یعنی اتومبیلی که سمت شما می آید موجب ترس نمی شود مگر اینکه نحوه نزدیک شدنش طوری باشد که تصور کنید سلامتی شما به گونه ای به خطر می افتد همچنین کنار آمدن قسمت مهمی از نظریه لازاروس را تشکیل میدهد وی مطرح می کند که انسان تمایل خاصی برای جستجو و پاسخ به محرک های خاصی دارد .محرک ها دائما در حال تغییر هستند و انسان با آنها کنار می آید بنابراین هم شناخت ها و هم واکنش های هیجانی تغییر می کنند(فرزانه پور،۱۳۹۲).
۳-۴-۵-۲ نظریه ی کلی[۱۰۵] :
جرج کلی معتقد است که هر فردی یک رشته سازه ی شناختی را درباره محیط به وجود می آورد . منظور او این بود که ما رویداد ها و روابط اجتماعی خود را طبق یک سیستم یا الگو تعبیر کرده و سازمان می دهیم ما براساس این الگو درباره خودمان و افراد دیگر رویداد ها پیش بینی هایی کرده و از این پیش بینی ها برای هدایت کردن پاسخ ها و اعمالمان استفاده می کنیم .بنابراین برای شناختن شخصیت ابتدا باید الگوهای خودمان یعنی نحوه ای که دنیای خود را سازمان می دهیم بشناسیم (شولتز و شولتز،۱۹۹ ،ترجمه سید محمدی،۱۳۹۰).
۴-۴-۵-۲ نظریه ی بیسیک [۱۰۶]:
عقاید منفی درباره ی خود عامل محوری در اختلال افسردگی است و نگرش منفی بخش اصلی تغییرات خلق محسوب می شوند از طرفی تغییر در هرکدام از بخش های مختلف عملکرد سیستم های شناختی از قبیل حافظه ، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می شود بنابراین نمی توان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرس زای زندگی نادیه گرفت .بنابراین علت اختلالات هیجانی به نقص درکنترل های شناختی نسبت داده می شود به طوری که ناتوانی در کنترل هیجان منفی ناشی از جود افکار و باورهای منفی درباره نگرانی و استفاده از شیوه های ناکارآمد مقابله ای است . سبک های مقابله مشتمل بر کوشش هایی از وع عملی و درون روانی برای مهار مقتضییات درونی و محیطی و تعارض های میان آنهاست لذا مفهوم تنظیم هیجان شناختی به دقت مرتبط با مفهوم مقابله است .بیسیک معتقد است که سبک های مقابله در سه بعد ۱- شناختی۲- مداخلات رفتاری۳- ترکیبی از دو بعد شناختی و رتاری ،هیجان را تنظیم می کنند .تنظیم هیجان نقش برجسته ای در تحول و حفظ اختلالات هیجانی دارد و حیطه گستردهای از هوشیار و ناهوشیار فیزیولوژیکی و رفتاری و فرایند های شناختی را شامل می شود (به نقل از خداپناهی و همکاران ،۱۳۸۳).
۴-۴-۵-۲ نظریه ی سولومون- کوربیت [۱۰۷]:
طبق نظریه فرایند متصاد سولومون – کوربیت هرگاه رویدادی سبب بروز حالت هیجانی گردد ، پس از مدتی ارگانیسم واکنش هیجانی متضاد آن را که موجب محو حالت هیجانی نخستین می شود به راه می اندازد بنابراین برای هر واکنش هیجانی یک واکنش هیجانی متضاد وجود دارد تا آنکه ارگانیسم بتواند به موقع به خط پایه بازگردد.براسا این نظریه وقتی که یک محرک هیجانی مانند دیدن یک حیوان وحشی وجود داشته باشد ارگانیزم واکنش هیجانی دیدی ایجاد می کند که سریعا به نقطه اوج خود می رشد ، سپس مرحله سازش یافتگی پدید می آید و هنگامی که محرک هیجانی ناپدید می گردد ارگانیزم واکنش متضاد آن را از خود نشان می دهد که تدریجا شدت آن کاهش می یابد و ارگانیزم به حالت طبیعی باز می گردد(به نقل از شاملو،۱۳۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...