منْ: مبتدا و مرفوع محلاً. لمْ یُنجه: فعل شرط ومجزوم با اعراب اصلی. هُ: مفعول به و منصوب محلاً.
الصبرُ: فاعل و مرفوع با اعراب ظاهری. أهلکَه: جواب شرط و مجزوم محلاً. الجزعُ: فاعل «أهلک» و مرفوع با اعراب ظاهری.

 

    1. ۳۹٫ ۶٫ توضیحات بلاغی

 

معانی: از دو جمله خبری تشکیل شده است، اسناد افعال «ینجحُ و أهلکَ» به «الصبر و الجزع» از نوع مجازی است.
بیان: استعاره مکنیه به کار رفته است، زیرا «صبر و جزع» به دو انسان تشبیه شدهاند.
بدیع: میان «صبر و جزع» صنعت «طباق» به کاررفته است.

 

    1. ۳۹٫ ۶٫ ترجمه حکمت

 

امام (×) فرمود: «کسى که شکیبایى او را نجات ندهد، بى تابى او را هلاک گرداند.»

 

    1. ۳۹٫ ۶٫ شرح

 

حضرت تشویق کرده است بر تمسک به صبر به هنگام بلا و پیدایش مصیبت هر چند که بزرگ باشد زیرا که عدول از صبر مایهٔ هلاکت در دنیا و مایهٔ عذاب در آخرت میشود اگر کارهایی چون کندن موی و خراش بر صورت نیز انجام شود[۱۹۱].پس مفهوم حکمت این است که صبر تلخ است و در آن شکی نیست ولی جزع و بیقراری تلختر است و آن شعار افراد ضعیف است ولی صبر شعار پرهیزکاران است و نزد خدا اجر بزرگی دارند.گاهى مصیبت بزرگ، باعث بى‏تابى کشنده است و در چنین حالتى براى انسان به جاى بى‏تابى، پایدارى و شکیبایى لازم است تا از هلاکت نجات یابد و نیز احتمال دارد که مقصود امام (×) هلاکت اخروى باشد یعنى کسى که فضیلت صبر او را نجات ندهد صفت ناپسند بى‏تابى او را از پا در میآورد و این عبارت براى برحذر داشتن از بى‏تابى و واداشتن بر صبر و پایدارى است .

 

    1. ۶٫ حکمت شماره ۱۹۰: معیار امامت (اعتقادى، معنوى)

 

    1. ۴۰٫ ۶٫ متن حکمت

 

«وَا عَجَبَاهْ أَتَکُونُ الْخِلَافَهُ بِالصَّحَابَهِ وَ لا تکون بالصحابه و الْقَرَابَهِ.
فانْ کُنتَ بالشوری مَلکتْ اموُرهُم فکیفَ بهذا والمْشیروُن غُیّب؟
وإنْ کنتَ بالقُربی حجَجتْ خصیمَهم فغیرک أولی بالنبیّ وَ أقربُ.»

 

    1. ۴۰٫ ۶٫ توضیح نحوی

 

واعجباه: منادای مندوب. أ: همزه استفهام. تکونُ: افعال ناقصه. الخلافهُ: اسم افعال ناقصه و مرفوع با اعراب ظاهری. بالصحابهِ: جار و مجرور، خبر شبه جمله «تکون» و منصوب محلاً. القرابه: معطوف و مجرور به تبعیت از «الصحابه».

 

    1. ۴۰٫ ۶٫ توضیح بلاغی

 

معانی: دراین عبارت شبه کمال اتصال وجود دارد، بنابراین وصل به «واو» صورت گرفته است. امام در این حکمت از همزه استفهام انکاری استفاده کرده است تا این سخن را خاطر نشان فرمایند اشخاصی به ناحق زمام امور را در دست گرفتند در حالیکه خود آنها آگاهی کامل بر این واقعیت داشتند که امام (×) از نظر قرابت و مصاحبت با شخص پیامبر (|) نسبت به همهٔ آن افراد ارجحیت دارد.
دانلود پایان نامه
بدیع: در میان الفاظ «الخلافه و الصحابه و القرابه»، «صنعت موازنه» بر قرار است.

 

    1. ۴۰٫ ۶٫ ترجمه حکمت

 

امام (×) فرمود: «شگفتا! آیا معیار خلافت، صحابى بودن و خویشاوندى ملاک نیست؟ (از امام، شعرى در همین مسئله نقل شد که به ابابکر فرمود) اگر ادعا مىکنى با شوراى مسلمین به خلافت رسیدی، چه شورایى بود که رأى دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خویشاوندى را حجت مى آورى، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارترند.»

 

    1. ۴۰٫ ۶٫ شرح

 

سیدرضى مى‏گوید:
«از آن حضرت شعرى در این باره نقل کرده‏اند: اگر تو به سبب شورا زمام امر مردم را به دست گرفتى، پس این چگونه شورایى بوده است که مشورت کنندگان در آن حضور نداشتند؟ و اگر به خویشاوندى بر مخالفان آنان پیروز شدى، دیگرى، على (×) به پیامبر (|) سزاوارتر و با او خویشاوندتر است. این سخن از امام (×) پس از بیعت مردم با عثمان نقل شده است و این عبارت پاسخنامه سخنى است که امام (×) راجع به استحقاق عثمان براى خلافت یک بار به دلیل شورا و بار دیگر به دلیل این که او از اصحاب پیامبر (|) است، شنیده بود.»[۱۹۲]
توضیح مطلب با توجه به سخن امام در این حکمت آن است که شایستگى براى خلافت یا به دلیل شورا و یا به سبب همدمى با رسول خدا (|) و یا با خویشاوندى با آن بزرگوار است. پس اگر به دلیل اول باشد چگونه عثمان مى‏تواند زمام امور مردم را به خاطر شورایى در دست بگیرد که بیشتر مردم سزاوار مشورت در آن حاضر نبوده‏اند؟ و این همان معنى است که با عبارت « فإنْ کُنتَ بالشّورى» اشاره فرموده است، و اگر به دلیل دوم باشد چگونه عثمان زمام امر مردم را به دلیل همراهى با پیامبر (|) با وجود کسى که هم مصاحبت کامل و هم خویشاوندى با پیامبر (|) داشته است، به دست گرفته است ؟ بلکه چنین کسى سزاوارتر است. و اگر به دلیل سوم بوده است باز هم دیگرى از او سزاوارتر و نزدیکتر به پیامبر است. و در هر دو مورد مقصود، خود آن بزرگوار است و عبارت «فَکیفَ هذا» یعنى چگونه به این دلایل زمام امور را به دست گرفته است.

 

    1. ۶٫ حکمت شماره ۱۹۱: مشکلات دنیا (اخلاقى)

 

    1. ۴۱٫ ۶٫ متن حکمت

 

«ِإنَّمَا الْمَرْءُ فِى الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَهٍ شَرَقٌ وَ فِى کُلِّ أَکْلَهٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَهً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْ‏ءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّهَ فِى هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...